❖﷽❖
#فضائل_کربلاء
#لعن_برائت
#اشک_انبیاء_بر_امام_حسین_ع
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#تربت_امام_حسین_علیه_السلام
#حدیث_قاروره
#روایت_ام_سلمه
❣اخبار ملائكة به رسول الله (ص) در شهادت امام حسین (ع)
📜به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه: حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم روزى در خانه ام سلمه بود، فرمود كه: «كسى نيايد نزد من.»
ام سلمه گفت كه: امام حسين عليه السلام آمد و كودك بود. من نتوانستم كه آن حضرت را منع نمايم تا آن كه رفت به خدمت آن حضرت، و من از پى آن حضرت رفتم. ديدم كه حضرت امام حسين عليه السلام را بر سينه خود نشانيده است و حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم گريه مىكند و چيزى در دست خود دارد و مىگرداند. پس حضرت فرمود: «اى ام سلمه! جبرئيل خبر آورده است كه اين كشته خواهد شد و اين تربتى است كه در آن كشته خواهد شد. اين را نزد خود نگاه دار. هر وقت كه خون شود، بدان كه حبيب من كشته شده است.»
ام سلمه گفت كه: «يا رسول الله! از خدا سؤال كن كه اين را از او بر طرف كند.»
حضرت فرمود: «من از خدا سؤال كردم، حق تعالى فرمود: اورا به سبب شهادت درجهاى خواهد بود كه احدى از مخلوقين به آن درجه نمىرسد. به درستى كه او را شيعهاى چند خواهد بود كه شفاعت كنند، و شفاعت ايشان رد نشود، و مهدى آل محمد از فرزندان او خواهد بود. پس خوشا به حال كسى كه از اولياى حسين باشد. و شيعيان او رستگارانند در روز قيامت.»
📚مجلسى، جلاء العيون،/ 536- 537
📜 و ديگر در كتاب الفصول المهمة في معرفة الأئمة كه از مصنفات علماى اهل سنت و جماعت است از بغوى سند به ام سلمه منتهى مىشود. مىگويد: گاهى كه جبرئيل در خدمت رسول خداى بود، حسين عليه السلام در كنار من جاى داشت. ناگاه مرا بگذاشت و به حضرت رسول خداى شتاب گرفت. پيغمبر حسين را مأخوذ داشت و بر زانوى خويش بنشانيد. جبرئيل عرض كرد: «يا رسول الله! او را دوست مىدارى؟»
فرمود: «دوست مىدارم.»
فقال: «أما إن امتك ستقتله، وإن شئت أريتك تربة الأرض التي يقتل فيها، فبسط جناحه إلى الأرض وأراه أرضا يقال لها: كربلاء، تربة حمراء بطف العراق.»
عرض كرد: «آگاه باش، زود باشد كه امت تو اورا شهيد كنند. و اگر خواهى تورا مىنمايم آن خاكى را كه در آن مقتول مىشود.» و بال خود بگسترد وزمين كربلا را به آن حضرت نمودار ساخت. وآن خاك سرخ را در طف عراق بنمود.
«صلوات الله على الحسين وجده وأبيه وامه وأخيه والأئمة من ولده.»
📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 50
📜و ديگر صاحب عوالم سند به ام سلمه مىرساند كه گفت: جبرئيل به حضرت رسول آمد و گفت: «امت تو بعد از تو حسين عليه السلام را خواهند كشت. اگر خواهى، تربت اورا با تو نمودار كنم.»
و مشتى سنگ پاره بياورد، و رسول خداى آن را در قاروره خزينه نهاد. چون حسين عليه السلام شهيد شد، شنيدم كه گوينده همى گفت:
«أ يها القاتلون جهلا حسينا ابشروا بالعذاب والتنكيل
قد لعنتم على لسان داوو د وموسى وعيسى صاحب الإنجيل»
ام سلمه گويد: اين وقت من بگريستم و سر قاروره را باز كردم و خون صافى ديدم.
📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 302
و ديگر در امالى صدوق، سند به ابى عبدالله عليه السلام منتهى مىشود، فرمود: رسول خداى يك روز در خانه ام سلمه جاى داشت، فرمود: «هيچ كس را مگذار بر من درآيد.»
ام سلمه گويد: ناگاه حسين عليه السلام درآمد و من نتوانستم اورا بازدارم. به سوى رسول خدا بدويد، و من براثر او برفتم، ديدم كه بر سينه رسول خداى نشسته و آن حضرت مىگريد و چيزى در دست دارد. فرمود: «اى ام سلمه! اينك جبرئيل است، مرا خبر مىدهد كه اين فرزند تو كشته خواهد شد، و اين خاكى است كه بر آن مقتول خواهد شد، اين خاك را با خويش بدار گاهى كه خون گردد او مقتول باشد.»
ام سلمه عرض كرد: «يا رسول الله! خداى را بخوان تا او را از اين مهلكه سالم بدارد و اين بلا را از وى بگرداند.»
قال: «قد فعلت، فأوحى الله تعالى إلي: أن له درجة لا ينالها أحد من المخلوقين، وأن له شيعة يشفعون ويشفعون، وأن المهدي من ولده، فطوبى لمن كان من أولياء الحسين وشيعته، هم والله الفائزون يوم القيامة».
فرمود: «خداى را از بهر نجات او خواندم، ليكن خداوند مرا وحى فرستاد كه از اين شهادت از بهر او درجتى است كه هيچيك از آفريدگان را دسترس نيست، و اورا شيعيانى است كه شفاعت مىكنند و شفاعت آنها پذيرفته مىشود، ومهدى كه قائم آل محمد است از فرزندان اوست، خوشا كسانى كه از دوستان حسين و شيعيان حسين باشند. سوگند با خداى كه در قيامت رستگارند.»
📚سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 1/ 302- 303
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال باب الحسین عليه السلام
https://t.me/Babolhusein
❖﷽❖
#مرور_انبیاء_بر_کربلاء
#فضائل_کربلاء
#اشک_انبیاء_بر_امام_حسین_ع
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#تربت_امام_حسین_علیه_السلام
#روایت_ام_سلمه
#حدیث_قاروره
❣گذر رسول الله (ص) به کربلا و خبر در شهادت امام حسین (ع)
🌷إسراء النبي صلى الله عليه و آله و سلم إلى أرض كربلاء، برواية ام سلمة
📜وروى بإسناد آخر عن ام سلمة رضي الله عنها أنها قالت: خرج رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم من عندنا ذات ليلة، فغاب عنا طويلا، ثم جاءنا وهو أشعث أغبر ويده مضمومة، فقلت له: يا رسول الله! ما لي أراك أشعث مغبرا؟ فقال: أسري بي في هذا الوقت إلى موضع من العراق يقال له كربلاء، فأريت فيه مصرع الحسين ابني وجماعة منولدي وأهل بيتي، فلم أزل ألقط دماءهم، فها هي في يدي، وبسطها إلي ، فقال: خذيها واحتفظي بها، فأخذتها ، فإذا هي شبه تراب أحمر ، فوضعته في قارورةوشددت رأسها واحتفظت بها ، فلما خرج الحسين عليه السلام من مكة متوجها نحو العراق كنت أخرج تلك القارورة في كل يوم وليلة فأشمها وأنظر إليها، ثم أبكي لمصابه، فلما كان اليوم العاشر من المحرم وهو اليوم الذي قتل فيه الحسين عليه السلام. أخرجتها فيأول النهار وهي بحالها، ثم عدت إليها آخر النهار، فإذا هي دم عبيط، فضججت فيبيتي وبكيت وكظمت غيظي، فكتمت مخافة أن يسمع أعداؤهم بالمدينة فيسرعوا بالشماتة، فلم أزل حافظة للوقت واليوم حتى جاء الناعي ينعاه، فحقق ما رأيت.
📚المفيد، الإرشاد، 2/ 133- 134 رقم 7/ عنه: المجلسي، البحار، 44/ 239- 240؛ البحراني، العوالم، 17/ 127- 128؛ القزويني، تظلم الزهراء،/ 83؛ الدربندي، أسرارالشهادة،/ 81- 82؛ القمي، نفس المهموم،/ 52- 53؛ الأمين، لواعج الأشجان،/ 21- 22؛ مثله الطبرسي، إعلام الورى،/ 217- 218؛ الإربلي، كشف الغمة، 2/ 8
📝 و به سند ديگر از ام سلمه رضى الله عنها روايت كند كه گفت: شبى رسول خدا صلى الله عليه و آله از پيش ما بيرون رفت و مدتى دراز ناپديد شد. سپس بازگشت و سر و رويش گردآلود بود و دستش نيز بسته بود. من عرض كردم: «اى رسول خدا! چيست كه من شما را گردآلود مىبينم؟»
فرمود: «مرا در اين ساعت به جايى از سرزمين عراق بردند كه نامش كربلا بود. و در آن سرزمين جاى كشته شدن پسرم حسين و گروهى از فرزندان و خاندانم را به من نشان دادند. و من پيوسته خون ايشان را از آن جا برمىگرفتم، و آن اكنون در دست من است.»
و دست خودرا براى من باز كرده، فرمود: «آن را بگير و نگهدارى كن.»
پس من آن را گرفتم. ديدم مانند خاك سرخ بود. پس در شيشه اى نهادم و سر آن را بستم و از آن نگهدارى مىكردم، تا آن گاه كه حسين عليه السلام از مكه به سمت عراق رهسپار شد. من در هر روز و شب آن شيشه را بيرون مىآوردم و بو مىكردم و بدان مىنگريستم و بر مصيبتهاى آن جناب مىگريستم. و چون روز دهم محرم شد، همان روزى كه حسين در آن روز كشته شد، در اول روز كه آن را بيرون آوردم، ديدم به حال خود است. دوباره آخر آن روز آن را آوردم، ديدم خون تازه شد. من به تنهايى در خانه خود شروع به زارى شده، گريستم و اندوه خود را فرو نشاندم، از ترس آن كه مبادا دشمنان ايشان در مدينه بشنوند و در شماتت ما شتاب كنند. و پيوسته آن روز و ساعت را در نظر داشتم تا خبر مرگ آن حضرت به مدينه رسيد و آنچه ديده بودم، به حقيقت پيوست.
📚رسولى محلاتى، ترجمه ارشاد، 2/ 133- 134
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال باب الحسین عليه السلام
https://t.me/Babolhusein