eitaa logo
کانال آرشیو مؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا علیه السلام
108 دنبال‌کننده
548 عکس
129 ویدیو
29 فایل
در راستای مرتب نمودن مطالب کانال موسسه صوتها و مطالب قدیمی تر به این کانال منتقل گردید. و من الله التوفیق
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـ بخش ۲۸  🔹حضرت زهرا(س) در مسجد اصلا سخن از فدک نگفت؛ بلکه به عنوان تنها وارث باقی مانده از پیامبر، همه ی اموال و املاک پدرش را طبق ادعا کرد. آنچه در آن روز در سخنرانی بلند و کوبنده ی ایشان آمده بود، راه را از همه سو بر دولت حاکم می بست و چنان که اشاره شد، خليفه ناگزیر بود بازهم در حدّ مقدور، نرمش نشان بدهد و حتّی کند! 🔹یعقوبی می گوید: ، دختر پیامبر نزد آمد و پدرش را از او خواستار گردید. اما خلیفه به او گفت که پیامبر خداوند فرموده: «انّا معاشر الانبياء لا نورث، ما تركنا صدقة»؛ ما گروه پیامبران میراث نمی دهیم. آنچه به جای می گذاریم، صدقه است. ➖ پس حضرت زهرا گفت: «أ في الله أن ترث اباک ولا ارث ابي. اما قال رسول الله المرء يحفظ في ولده»؛ آیا حکم خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم میراث نبرم؟ آیا پیامبر خدا نگفته است: حق و حرمت مرد درباره ی فرزندانش رعایت می شود؟ پس ابوبکر گریست. 🔹ما همه ی ابعاد و جوانب آنچه که دختر پیامبر انجام داد را نمی توانیم به روشنی از تاریخ به دست بیاوریم. بازار مکاره ای از دروغ و جعل در تاریخ اسلام به وجود آمده که حیرت آور است. اما خوشبختانه اسنادی در دست است که جای هیچگونه تردیدی ندارد، ازجمله عایشه طبق نقل بخاری و مسلم می گوید: فاطمه دختر پیامبر کسی را فرستاد و میراث خودش را از ابوبکر طلب کرد؛ یعنی خالصه ی پیامبر در مدينه شامل اموال بنی نضیر، سپس «فدک» و باقیمانده ای از خمس «خیبر»... 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۶۶-۶۷ @qurantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـ بخش ۲۹ 🔹... ابوبکر گفت: پیامبر فرموده است که ما ارث به جای نمیگذاریم. آنچه از ما باقی می ماند، است. لذا ابوبکر از اینکه به فاطمه چیزی بدهد، امتناع ورزید. فاطمه از رفتار او خشمگین شد و تا روزی که از دنیا رفت، از او دوری گزید و با او سخن نگفت. 🔹او شش ماه بعد از پیامبر زندگی کرد و آنگاه که وفات یافت، شوهرش على ایشان را دفن کرد و ابوبکر را از آن خبردار نساخت. 🔹دوران دختر پیامبر با مسأله فدک یا میراث پدر و عدم موفقیت ظاهری ایشان پایان نیافت. از این به بعد ایشان به همراهی شوهر بزرگوارش راه طولانی دیگری برای مقابله با وضع وجود در پیش گرفتند. 🔹امیرالمؤمنین، حضرت صدیقه را بر مرکبی سوار می نمود و همراه حسنین چندین شب به خانه ها یا مجالس انصار می رفت و بر در هر خانه، دختر پیامبر صاحب خانه را مخاطب قرار داده، می فرمود: ➖ای گروه انصار! خداوند و دختر پیامبرتان را یاری کنید... اما همت و شجاعت انصار با تفرقه شکست خورده بود و هیچکس جواب درستی نمیداد. تنها می گفتند: ❌ دیگر کار از کار گذشته است و ما با این مرد بیعت کرده ایم و نمیتوانیم با او مخالفت کنیم. آخرین کسی که دختر پیامبر به ملاقات او رفت معاذ بود؛ اما اونیز به دختر پیامبر پاسخ منفی دادو گفت: تنها با یاری من چه کار می توان انجام داد؟ 🔹 بعدازاین، در تاریخ روشن نیست چه حوادثی پیش آمد، اما می دانیم دختر پیامبر به شدت کوشید تا به همه ی اشکال ممکن نشان دهد و اثبات کند که وضع موجود مشروع نیست و خدا و پیامبر از آنچه پیش آمده است، راضی نیستند... 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان @qurantehran
حجت الاسلام حسینی قمی.mp3
8.87M
در این ایام که به بانوی عالمین حضرت صدّیقه طاهره، فاطمه زهراء نزدیک میشویم، یکبار دیگر گوش جان بسپریم به فرازهایی از خطبه غرّایی که صلوات الله علیه در مسجد برای باز پس گیری حقوق غصب شده اش بیان نمود: 🎙 حجت الاسلام 📚 موضوع : شرح فرازهایی از (سلام الله علیها) ۹۷/۱۱/۲ @qurantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـ بخش ۳٠ ▪️ دختر پیامبر تنها بود و با این تنهایی، موقعی که مهاجر و انصار او را تنهاتر گذارده بودند؛ کاری از پیش نمی برد و نمی توانست میراث سیاسی و میراث مالی پیامبر را باز پس گیرد. ▪️ چنانکه دیدیم دختر پیامبر در آخرین حرکت خویش دیگر به به در خانه های بزرگان شهر نمی رفت و ما این را آغاز یک دوره بیماری می دانیم. ▫️ ایشان بعد از این، دیگر در صحنه های اجتماعی شرکت نکرد و گزارش ها از شدت بیماری و سپس بستری شدن آن حضرت حکایت دارد که تا چهل روز ادامه داشت. 🔲 این از کجا ناشی شده بود؟ آیا به خانه و آتشی که هجوم آورندگان به همراه داشتند، رنجی به بار آورده بود و زخمی زده بود که این بیماری از آن ناشی می شد؟ از این گذشته فقدان پدر برای دختر پیامبر مصیبتی بزرگ بود و رنجی عظیم را به دنبال داشت و تمام روزهایی که ایشان بعد از پدر زندگی کرد، پژمرده و گریان و رنجور بود. لذا این حادثه هم می توانست در از پای درآوردن ایشان سهمی به سزا داشته باشد. ▪️بنابراین در اینجا هم ما از همه ی آنچه اتفاق افتاده است، خبر نداریم. اما مسلم است کسی که بیمار و بستری شده، عیادت کنندگانی خواهد داشت. سیره نویسان از چندین عیادت و چند جور عیادت کننده در مورد دختر پیامبر گزارش داده اند. دختر پیامبر با اینکه از پای درامده و بستری بود، از این عیادتها نیز به عنوان حربه ای علیه وضع موجود استفاده نمود و در هر عیادت به شکلی دولت خلفا را به محاکمه کشید. 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان @qurantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـ بخش ۳۱ ▪️پس از شدت یافتن بیماری، زنان مسلمان مدینه، به عیادت ایشان رفته و احوال دختر پیامبر را پرسیدند. حضرت صدیقه به جای احوال پرسی، از دردها و رنج های خود سخن گفت. در واقع ایشان علت بیماری خود را بازگو کرد و فرمود: به خدا سوگند! دنیای شما را دوست نمی دارم و از مردان شما بیزارم. آنها را آزمودم و از آنچه کردند، رضایت ندارم. وای بر آنها! چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار گیرد و خلافت بر پایه ی نبوت استوار بماند؟ یعنی همان جا که محل فرود جبرئیل امین بود. ▫️عیادت خلفا روزها میگذشت و بیماری دختر پیامبر شدت بیشتری می گرفت. گردانندگان امور، دیگر تعلل را به مصلحت ندیدند. شاید به این خاطر که برای مردم این همه بی اعتنایی قابل توجیه نبود. به نقل ابن قتیبه، پیشنهاد ملاقات و عیادت دختر پیامبر را به می دهد و می گوید: ما فاطمه را نسبت به خودمان خشمناک کرده ایم. بیا با هم به عیادت او برویم. شاید بتوانیم وی را از خودمان راضی کنیم؟! بعد باهم به منزل دخترپیامبر می روند و از ایشان اجازه ورود می خواهند که جواب رد می شنوند... به نقل صدوق نه یک بار بلکه بارها برای عیادت می آیند، اما راه نمی یابند! نپذیرفتن ملاقات حاکمان به ویژه وقتی که بارها اتفاق بیفتد، به طور قطع در جامعه انعکاس می یابد و آثاری نامطلوب به بار می آورد و این، همان چیزی بود که دختر پیامبر می خواست. این خود یک مرحله ی دیگر از مراحل مقابله و ی دختر پیامبر با در آن روز بود. 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان ص ۷۳-۷۴ @qurantehran
ـ بخش ۳۳ ▫️دختر پیامبر فرمود: من با شما سخن نخواهم گفت تا پدرم را دیدار کنم و از رفتار شما دو نفر به ایشان شکایت بنمایم . آنگاه رو به على کرد و گفت: من با آنها حتی یک کلمه هم سخن نمی گویم تا اینکه از آنها چیزی را بپرسم که آن دو از رسول خدا شنیده اند. اگر در این مورد راست گفتند، آن وقت تصمیم خواهم گرفت. ▫️ آنگاه آنها را قسم داد و فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا از رسول خدا این سخن را نشنیده اید که: رضای فاطمه از رضای من است و خشم و غضب فاطمه از خشم و غضب من؟ هرکه او را دوست داشته باشد، مرا قطعاً دوست داشته است و هرکه فاطمه را راضی کند، مرا راضی کرده است و هرکه فاطمه را به غضب آورد، مرا به غضب آورده است؟ ▪️پاسخ دادند: چرا، ما این سخن را از رسول خدا شنیده ایم . ▫️دختر پیامبر فرمود: من، خدا و ملائکه ی او را شاهد میگیرم که شما دو نفر من را به غضب آوردید و رضای خاطر مرا به جای نیاوردید و وقتی پیامبر را دیدار کنم، از شما نزد او شکایت خواهم کرد. ▪️ابوبکر گفت: من از غضب خدا و غضب تو ای فاطمه به خدا پناه می برم. آنگاه با صدای بلند گریه کرد. ▫️دختر پیامبر فرمود: سوگند به خدا، در هر نمازی که بخوانم، تو را نفرین خواهم کرد. 🔺ابوبکر گریه کنان از محضر ایشان خارج شد. 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۷۶ @qurantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـ بخش ۳۲ ▪️بالاخره با وساطت امیرالمؤمنین علی (ع) به محضر دختر پیامبر راه می یابند. اما آیا زور و تهدید به کار رفته بود یا فقط خواهش و تمنا بود؟ نمیدانیم! ▫️ بنابه نقل صدوق،امیرالمؤمنین (ع) به دختر پیامبر فرمود: اینها از من خواسته اند که از شما برایشان اجازه ی ورود بگیرم. ◽️دختر پیامبر عرضه داشت: به خدا سوگند به آنها اجازه نمی دهم و حتی یک کلمه هم با آنها سخن نخواهم گفت تا پدرم را ملاقات کرده از آنچه آنها نسبت به من انجام داده اند، شکایت کنم. ▫️ امیرالمؤمنین (ع) فرمود: من ضامن شده ام که آنها به ملاقات تو بیایند؟ ◽️دختر پیامبر و عرضه داشت: اگر ضامن شده ای، خانه خانه ی توست. من نیز به هیچ وجه با تو مخالفت نخواهم کرد. آن کس را که می خواهی و صلاح می دانی، اجازه بده!! ▫️به این شکل یا به هر صورت دیگری، حاکمان به خانه ی دختر پیامبر راه یافتند. وقتی نزد دختر پیامبر نشستند، سلام گفتند. به اتفاق ناقلان خانم سلام آنها را جواب نگفت و حتی روی خویش را از آنان به سوی دیگری گردانید. ◽️آنها از جای برخاسته، به مقابل روي دختر پیامبر رفتند. نمیدانیم این حادثه چندبار تکرار شد، تا بالاخره ابوبکر چاره ای نیافت و به همان شکل با ایشان سخن گفت. ابوبکر گفت: ای دختر رسول خدا! ما آمده ایم تا رضایت شما را به دست آوریم و آتش خشم شما را نسبت به خود خاموش کنیم. از شما می خواهیم که ما را ببخشی و از آنچه نسبت به شما انجام داده ایم، درگذری! ▫️ دختر پیامبر فرمود: من با شما سخن نخواهم گفت تا پدرم را دیدار کنم... 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، خلاصه ص۷۳-۷۵ @qurantehran
ـ بخش ۳۵ 🔹 آخرین حلقه ی ی دختر پیامبر علیه وضع موجود، وصیت ایشان بود. وصیت به صور مختلف و در مواقع مختلفی از زبان وقلم ایشان صدور یافته و ترین نکته ی آن با دولت خلفا است. 🔹فرق این مبارزه با سایر مبارزات ایشان، این بود که آثار آن برای می ماند و لکه ی بر پیشانی تاریخ آن روزگار به جای می نهاد. 🔹اولین نصّ تاریخی که از آن دوران به جای مانده است و در آن وصیتی از دختر پیامبر وجود دارد، واقعه ای است که امیرالمؤمنین، خود، بی واسطه دیده، شنیده و نقل کرده اند. نکته ی اصلی این وصیت، داشتن و مراسم ایشان است و این نکته ای است که در تمام یا اغلب اسنادی که به شکلی وصیت ایشان را در بر دارد، تکرار می شود. ▪️دختر پیامبر به امیرالمؤمنین می فرماید: پسرعمو! من از مرگ نزدیک خود خبر یافته ام و می دانم که هر ساعت ممکن است به پدرم ملحق شوم. لذا میخواهم هرچه در دل دارم، برایت بازگویم و وصیت کنم. ▫️ امیرالمؤمنین فرمود: هرچه می خواهی، وصیت کن. بعد در کنار سر دختر پیامبر می نشیند و امر می کند تا دیگران از اتاق خارج شوند. ▪️ دختر پیامبر می گوید: پسرعمو! مرا در طول زندگی دروغگو و خائن نیافته ای و در این مدت هرگز با تو مخالفت نکرده ام! ... سپس سخنانی در مورد ازدواج امیرالمؤمنین بعد از خودش، تشییع خود و تابوتی که برای آن تهیه شده است، فرمود. آن گاه اظهار داشت: ➖ من به تو میکنم تا هیچ یک از کسانی که به من ستم کردند و حق مرا گرفتند، در مراسم جنازه ی من حضور نداشته باشند. آنها من و دشمنان رسول خدایند. مبادا هیچ یک از آنها و پیروانشان در نماز بر بدن من شرکت کنند! سپس فرمود: مرا در آنگاه که مردمان به خواب رفته اند، به خاک بسپار. 🔹بخاری، امام محدّثان مکتب خلافت، نقل میکند: نپذیرفت که چیزی از میراث پیامبر را به بدهد. به این جهت فاطمه برابوبکر غضب کرد به قهر روی گرداند و با او دیگر سخن نگفت تا آن هنگام که وفات یافت. آنگاه که رحلت کرد، بر او نماز خواند و شب هنگام او را دفن کرد و را به هیچ وجه از این حادثه خبردار نساخت... 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان @qurantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـ بخش ۳۶ ▪️ دختر بزرگوار پیامبر بعد از نماز عصر یا در میان نماز مغرب و عشا وفات یافت و خبر رحلت ایشان مخفی نماند و در همان لحظات اول در شهر انتشار یافت و مردم را به در خانه ی ایشان کشانید. ▪️با انتشار خبر رحلت دختر پیامبر، شهر از واقعه خبردار شد و یک باره فریاد برآورد. صدای ناله و فریاد مردم شهر را به لرزه انداخت. زنان بنی هاشم در خانه ی امیرالمؤمنین علی جمع شدند. انبوه مردم از گوشه و کنار شهر به آن سوی آمدند. 🏴 امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خانه نشسته بود و حسن و حسین در برابر او گریه می کردند. خانه ی امام به تبدیل شده بود و همگان مشغول گریه و زاری بودند و ضجه میزدند. ▪️ مردم در بیرون خانه منتظر بودند که چه وقت جنازه ی پیامبر برای نماز آماده خواهد شد تا در آن مراسم شرکت کرده، سپس به بپردازند. شاید شب نزدیک شده بود. ابوذر از خانه بیرون آمد و گفت: ➖ همه بروید. کار دختر پیامبر به تأخیر افتاده است. مردم تردید نکردند و به امید فردا، برخاستند و رفتند. ▪️پاره ای از گزارش ها میگویند که و یارش هم در همان شب به در خانه ی ایشان آمده، از امام امیرالمؤمنین علی (ع) خواستند که بدون اطلاع آنها کاری نکند؛ و چنان که می دانیم، در نیمه ی شب بعد از اینکه مردم شهر مدینه به خواب رفته بودند، دختر پیامبر طبق وصیت خودش به خاک سپرده شد. اما هنگام صبح که مردم برای شرکت در تشییع و نماز و دفن دختر پیامبر به در خانه آمدند، با کاری انجام شده روبه رو شدند... 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان @qurantehran
ـ بخش ۳۷ ▪️مآخذ معتبر آورده اند: مسلمانان آن روز صبح به آمدند و در آن چهل صورت قبر مشاهده کردند. این مسأله بر آنها گران آمد و یکدیگر را ملامت کردند. ➖ با هم می گفتند: پیامبر تنها یک دختر از خود باقی گذاشت؛ او از دنیا رفت و به خاک سپرده شد و شما نه در مرگ، نه در نماز و نه در دفنش حاضر بودید؛ حتی قبر او را (هم) نمی شناسید. ▪️ والیان امور گفتند: از زنان مسلمان کسانی را بیاورید که این قبرها را بشکافند تا ما دختر پیامبر را پیدا کنیم، بر او نماز بخوانیم و را زیارت کنیم. ▪️خبر این حادثه به رسید. او غضب آلود از خانه بیرون آمد. چشم هایش از شدت خشم سرخ شده، رگ های گردن برخاسته بود و لباس زردی که در حوادث سخت و جنگ ها می پوشید، در برداشت. ▫️کسانی که این وضع را دیده بودند، خود را به بقیع رسانیده، به مردم خطری را که ممکن بود پیش بیاید هشدار دادند: على قسم خورده است اگرسنگی از این قبرها جابه جا شود، شمشیر بر گردن آمران خواهم نهاد. ▪️امام به بقیع آمد. ▫️ و اصحابش به نزد او رفتند و گفتند: تو را چه میشود؟ به خداوند سوگند، ما دختر پیامبر را نبش خواهیم کرد و بر او نماز خواهیم خواند. اینجا هم برخوردهای سخت پیش آمده است. ▪️امیــرالمؤمنین فرمود: اما خودم را رها کردم؛ زیرا می ترسیدم مردم از اسلام بازگردند. ولی قبر ؛ قسم به آن کس که جانم در دست اوست، اگرتو و یارانت به چیزی دست ببرید، زمین را از شما سیراب خواهم کرد. ▪️ وقتی خطر به این اندازه بالا گرفت، مجبور شد پا در میانی کند و این جسارت را که می رفت برای آنها شری بزرگ به پا کند، پایان دهد. آنها دست برداشتند و رفتند. سپس مردم هم پراکنده شدند. 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان @qurantehran
ڪم ڪم فضٰاے عَرش‎، ڪه تاریڪ مےشود وقٺـِ غروبـِ فاطمہ نزدیڪ مےشود ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ـ پایان امام طبق وصیت دختر پیامبر به سرعت به کار غسل، کفن، نماز و دفن ایشان پرداخت. حوادث در هیچ یک از اسناد و مدارک موجود . خانه ی امام کوچک بود و بایستی از نامحرمان خالی شود تا امکان غسل فراهم بیاید. ناگزیر این کار انجام گرفت. شست وشو و دختر پیامبر و آن چنان که اسناد می گویند با حضور جمع اندکی از نزدیکان که عبارت بودند از: چهار فرزند خردسال ایشان و فضه (خادمه) و اسماء بنت عمیس انجام گرفت. غسل دهنده طبق وصیت دختر پیامبر، امام بود و اسما نیز ایشان را یاری می کرد... ▪️ یک اختلاف جدی در میان مورخان و تذکرہ نویسان وجود دارد. پاره ای گفته اند: 1⃣ جسد مطهر با همراهی همین کسان به تشییع و در آنجا به خاک سپرده شد و البته برای اینکه قبر مطهر ایشان مشخص نباشد، چندین صورت قبر ساخته شد. دیگران گفته اند: 2⃣ ایشان را در کنار ی پیامبر بین قبر و منبر به خاک سپرده اند. دسته ی سوم گفته اند: 3⃣ جایگاه دفن ایشان همان ی خود آن حضرت بود. ▪️کلینی آورده است: چون دختر پیامبر از دنیا رفت، امیرالمؤمنین او را پنهان به سپرد و آثار قبر را از میان برد. ▪️شیخ مفید، اضافه کرده: و آنگاه که دفن پایان یافت و دست ها را از خاک قبر تکان داد، اندوه چون سیلی براو هجوم آورد و اشکها بر صورت مبارک فرو ریخت. ناچار به قبر پیامبر روی کرده، همه ی دردی که بر دلش می گذشت را با ایشان در میان نهاد... ▪️به ۲۰۲ نهج البلاغه مراجعه کنید... 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان @qurantehran
ـ بخش ۳۴ ▪️یک جریان بسیار با اهمیت آن دوران بی امان دختر پیامبر بود. گزارش تاریخی میگوید: دختر پیامبر بعد از مرگ پدر، در عزای ایشان گریه می کرد. گریه، روز و شب نمی شناخت؛ هم روز را پر کرده بود و هم شب راتا آنجا که پیرمردان مدينه نزد امیرالمؤمنین علی(ع) آمدند و گفتند: ای ابوالحسن! فاطمه شب و روز گریه می کند. گریه ی او آرامش شب و روز را از ما گرفته است. ما آمده ایم تا به شما بگوییم که شما از ایشان بخواهید یا شب گریه کند یا روز! ▫️امام به خانه آمدند و به دختر پیامبر فرمود: پیرمردان مدینه از من درخواست کرده اند که از شما بخواهم در فراق پدر، یا شب گریه کنید یا روز ▫️دختر پیامبر در پاسخ فرمود: یا اباالحسن! زندگی من زیاد به طول نخواهد انجامید و به زودی از میان این مردم خواهم رفت. لذا سوگند به خدا، نه شب آرام خواهم گرفت و نه روز؛ تا اینکه به پدرم، رسول خدا، ملحق گردم. امام فرمود: ▫️دختر پیامبر اختیار با شماست. آنچه می خواهید عمل کنید. ما این را هم شکل دیگری از ی دختر پیامبر با وضع موجود می دانیم و فکر میکنیم که درک و احساس همین تقابل بود که کسانی را به حضور امیرالمؤمنین آورد تا از او بخواهند که این ها تخفیف پیدا کند. ▫️آن طور که گزارش های تاریخی می گوید، امام (ع) شاید به علت فشار جریانات بیرون از خانه، در نقطه ای در بقيع برای ایشان سرپناهی ساختند که آن را «بیت الاحزان» نامیدند. ▪️دختر پیامبر هر روز صبح به همراه حسنین به سوی بیت الاحزان در بقیع می رفتند و تا شب آنجا میگریستند... 📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان @qurantehran
📇 خلاصه تفسیر سوره - آیه ۳ 📚 مفسر: آیت الله مکارم شیرازی (تفسیر نمونه) 🔹اين آيات در حقيقت دنباله ‏اى است براى بحثى كه در آيات گذشته در مورد مبارزه با شرك و بت پرستى، و سپس ادعاهاى بى پايه بت پرستان در باره بتها، و اتهاماتشان درباره قرآن و شخص پيامبر (ص) آمده است. 🔸آيه نخست مشركان را در واقع به محاكمه مى‏ كشد و براى برانگيختن و جدان آنها، با منطقى روشن و ساده و در عين حال قاطع و كوبنده سخن مى‏ گويد مى‏ فرمايد:" آنها خدايانى غير از پروردگار عالم كه اوصافش قبلا گذشت، انتخاب كردند، خدايانى كه مطلقا خالق چيزى نيستند، بلكه خودشان مخلوقند" (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ). 🔹معبود حقيقى، خالق عالم هستى است، در حالى كه آنها درباره بتها چنين ادعايى را نداشتند بلكه آنها را" مخلوق" خدا مى‏دانستند. 🔸وانگهى انگيزه آنها براى پرستش بتها چه مى ‏تواند باشد؟" بتهايى كه حتى مالك سود و زيان خود و مالك مرگ و حيات و رستاخيز خويش نيستند" تا چه رسد به ديگران (وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً). 🔹اصولى كه براى انسان اهميت دارد همين پنج امر است: مساله سود و زيان و مرگ و زندگى و رستاخيز. 🔸براستى اگر كسى مالك اصلى اين امور نسبت به ما باشد شايسته پرستش‏ است، اما آيا اين بتها هرگز قادر بر اين امور در مورد خودشان هستند تا چه رسد به اينكه عابدان خود را بخواهند در اين جهات زير پوشش حمايت خويش قرار دهند؟ 🔹اين چه منطق رسوايى است كه انسان به دنبال موجودى بيفتد و سر بر آستان آن بگذارد كه هيچگونه اختيارى از خود در مورد خويشتن ندارد تا چه رسد به ديگران؟! اين بتها نه تنها در اين دنيا مشكلى را براى بندگان خود حل نمى‏كند كه در قيامت نيز كارى از آنها ساخته نيست. 🔸اين تعبير نشان مى‏دهد كه اين گروه از مشركان كه مخاطب در اين آيات هستند معاد را به نوعى پذيرفته بودند (هر چند معاد روحانى نه جسمانى) يا اينكه قرآن حتى با عدم اعتقاد آنها بمسئله معاد، مطلب را مسلم گرفته، و به طور قاطع در اين زمينه با آنها سخن مى‏گويد، و اين معمول است كه گاهى انسان با كسى كه منكر حقيقتى است روبرو مى‏ شود اما سخنان خود را بدون اعتنا به افكار او بر طبق افكار خويش قاطعانه بيان مى ‏كند، بخصوص اينكه يك دليل ضمنى نيز در خود آيه براى مساله معاد نهفته شده است، زيرا هنگامى كه خالقى، مخلوقى مى ‏آفريند، و مالك موت و حيات و سود و زيان او است، بايد هدفى از خلقت او داشته باشد، و اين هدف در مورد انسانها بدون قبول رستاخيز امكان پذير نيست، چرا كه اگر با مردن انسان همه چيز پايان يابد زندگى پوچ خواهد بود و دليل بر اين است كه آن خالق حكيم نبوده است. 🔹ضمنا اگر مى‏بينيم مساله" ضرر" در آيه قبل از" نفع" قرار گرفته براى اين است كه انسان در درجه اول از زيان وحشت دارد، و جمله" دفع ضرر اولى از جلب منفعت" است، به صورت يك قانون عقلايى درآمده است. 🔸و نيز اگر" ضرر" و" نفع" و" موت" و" حيات" و" نشور" به صورت نكره‏ آمده، براى بيان اين حقيقت است كه اين بتها حتى در يك مورد مالك سود و زيان و مرگ و زندگى و رستاخيز نيستند. تا چه رسد نسبت به همگان. 🔹و اگر" لا يملكون" و" لا يخلقون" به صورت" جمع مذكر عاقل" ذكر شده (در حالى كه بتهاى سنگى و چوبى كمترين عقل و شعورى ندارند) به خاطر آن است كه هدف از اين سخن تنها بتهاى سنگ و چوبى نيست، بلكه گروهى است كه فرشتگان يا حضرت مسيح را عبادت مى ‏كردند و چون عاقل و غير عاقل در معنى اين جمله جمعند، همه را به صورت عاقل ذكر كرده و به اصطلاح ادبى از باب تغليب است. 🔸و يا در اين تعبير طبق اعتقاد طرف سخن گفته شده تا عجز و ناتوانى آنها را مشخص كند، يعنى شما كه اينها را صاحب عقل و شعور مى‏دانيد، با اين حال چرا نمى‏توانند زيانى از خود دفع كنند و يا منفعتى جلب نمايند؟ @qurantehran
📇 خلاصه تفسیر آیه اول سوره 📚 مفسر: علامه طباطبائی (تفسیر المیزان) 🌸" تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ" 🔹اشاره به تلك- همانطور كه در اول سوره شعراء گفتيم- اشاره به آيات سوره است، آياتى كه بعدا نازل مى‏ شود، و آياتى كه قبلا نازل شده، و تعبير به لفظ" تلك" كه مخصوص اشاره به دور است براى اين است كه به رفعت قدر و بلندى مرتبه آن آيات نيز اشاره كرده باشد. 🔸كلمه" قرآن" اسم كتاب است و اگر آن را قرآن ناميده بدين جهت است كه خواندنى است 🔹 كلمه" مبين" از إبانه به معناى اظهار است، و اگر كلمه كتاب را نكره آورد و نفرمود" و الكتاب المبين" براى اين بوده كه عظمت آن را برساند (چون نكره آوردن اسم، گاهى تفخيم و تعظيم را مى‏رساند) 🔸 و معناى جمله مورد بحث اين است كه اين آيات رفيع القدر و عظيم المنزله كه ما نازل مى ‏كنيم آيات كتابى است خواندنى و عظيم الشان، كتابى كه مقاصد خود را روشن مى‏ كند و ابهام و پيچيدگى ندارد. 🔹در مجمع البيان گفته: اگر آيات را به دو صفت" قرآن و كتاب" توصيف كرد، براى اين بود كه بفهماند همانطور كه با خواندن، ظاهر مى‏ شود با نوشتن نيز ظاهر مى‏ شود، و خلاصه به منزله ناطقى است كه معارف را آن هم از دو طريق و بيان مى ‏كند و اگر آن را با كلمه" مبين" توصيف كرد، براى اين بود كه آن را به ناطقى تشبيه كرده باشد كه روشن سخن مى‏ گويد. @qurantehran
📇 خلاصه تفسیر آیه ۱۴ سوره 📚 مفسر: علامه طباطبائی (تفسیر المیزان) 🔹"وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا ..." 🔸راغب گفته است: كلمه" جحد" به معناى انكار چيزى است كه در دل ثبوتش مسلم شده و يا اثبات چيزيست كه در قلب نفى آن به ثبوت رسيده است‏. 🔹 و كلمه استيقان و يقين هر دو به يك معناست. 🔸مى‏ فرمايد كفار به علم عادى يقين دارند به اينكه با و عناد در برابر معذب شدنشان در آتش يقينى است، در عين حال به انكار و عناد خود اصرار مى‏ ورزند، به خاطر اينكه در سلسله علل كه يك حلقه‏ اش نفس خود آنان است، انكارشان حتمى و نظير علم عادى به وجوب فعل است. 🔹پس آن علمى كه توأم با سكون نيست چه بسا منفك از التزام بشود، مانند بسيارى از معتادين به عادتهاى زشت و يا مضر كه علم به زشتى و يا ضرر عادت خود دارند ولى در عين حال آن را ترك نمى‏ كنند، و عذر مى‏ آورند به اينكه ما معتاديم. قرآن كريم هم درباره منكرين دعوت‏هاى حقه مى ‏فرمايد:" وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ". 🔸خواهى گفت: افراد با ايمان نيز بر خلاف لوازم ايمان خود، عمل مى‏ كنند. در جواب مى‏ گوييم: درست است و ليكن ملتزم نبودن به لوازم معلوم، مطلبى است، و احيانا خلاف ايمان رفتار كردن به خاطر كوران‏هايى كه در دل برمى ‏خيزد و آدمى را از مسيرى كه ايمانش برايش معين كرده پرت مى‏ كند مطلبى ديگر است. 🔹با اين بيان اشكال ديگرى هم كه ممكن است به ذهن كسى بيايد دفع مى‏ شود، و آن اين است كه: چگونه ممكن است انسان علم يقينى پيدا كند به چيزى كه خلاف اراده او باشد، چنين علمى اصلا تصور ندارد، و به همين جهت وقتى مى‏ بينيم علم در اراده ما تاثير نمى ‏كند بايد بفهميم كه آن علم، علم يقينى نبوده، و ما آن را علم يقينى مى‏ پنداشتيم. 🔸وجه دفع اين اشكال اين است كه گفتيم: صرف داشتن علم به چيزى كه مخالف اراده و خواست ما است، باعث نمى ‏شود كه در ما اراده ‏اى مستند به آن علم پيدا شود، بلكه آن علمى ملازم با اراده موافق است كه توأم با التزام قلب نسبت به آن باشد، (و گر نه بسيار مى ‏شود كه انسان يقين و علم قطعى دارد به اينكه مثلا شراب يا قمار يا زنا و يا گناهان ديگر ضرر دارد، و در عين حال مرتكب مى ‏شود، چون التزام قلبى به علم خود ندارد) @qurantehran
📇 خلاصه تفسیر آیه ۲۳ سوره 📚 مفسر: علامه طباطبائی (تفسیر المیزان) 🔹" إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ" 🔸سليمان سبب غيبت هدهد را پرسيد و عتابش كرد، هدهد در پاسخ گفت: من از سبأ خبر مهمى آورده ‏ام كه هيچ شكى در آن نيست... 🔹ضمير در" تملكهم" به اهل سبا و توابع آن بر مى‏گردد. 🔸جمله‏" وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ" وصف وسعت مملكت و عظمت سلطنت آن زن است، و همين خود قرينه است بر اينكه منظور از" كل شى‏ء" در آيه هر چيزى است كه سلطنت عظيم محتاج به داشتن آنها است، مانند حزم و احتياط و عزم و تصميم راسخ و سطوت و شوكت و آب و خاك بسيار و خزينه سرشار و لشكر و ارتشى نيرومند و رعيتى فرمان بردار، ليكن از بين همه اينها، تنها نام عرش عظيم را برد. 🔹در جمله اخر كلام هدهد و به منزله تصريح، كلمه‏" لا إِلهَ إِلَّا هُوَ" را كه كلمه توحيد است و توحيد در عبادت خدا را مى ‏رساند آورده، آن گاه جمله‏" رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ" را ضميمه كرده تا دلالت كند بر اينكه همه تدبيرهاى عالم، منتهى به خداى سبحان مى‏ شود، چون عرش سلطنتى عبارت است از مقامى كه همه زمامدارهاى امور آنجا جمع مى‏ شوند و از آنجا احكام جاريه در ملك صادر مى‏ شود. 🔸 در جمله‏" رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ" محاذات ديگرى نيز در توصيف ملكه سبأ به کار رفته است، كه گفت:" وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ" و چه بسا همين گفتار هدهد، باعث شد كه سليمان به افراد خود دستور داد تا عرش او را نزدش حاضر كنند، اين دستور را داد تا ملكه سبا در برابر عظمت پروردگارش به تمام معناى كلمه خاضع گردد. @qurantehran
📇 خلاصه تفسیر آیه ۳۶ سوره 📚 مفسر: علامه طباطبائی (تفسیر المیزان) 🔹" فَلَمَّا جاءَ سُلَيْمانَ قالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ" 🔸ضمير در" جاء" به مالى برمى‏گردد كه به عنوان هديه نزد سليمان فرستاده شد. احتمال هم دارد كه به حامل هديه يعنى رئيس هيئت اعزامى سبأ برگردد. 🔹استفهام در جمله‏" أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ" توبيخى است، و خطاب در آن به فرستاده و فرستنده هر دو برمى ‏گردد و اين را تغليب گويند، كه صاحب سخن رو به حاضران كند، ولى حاضر و غايب را مورد عتاب قرار دهد، سليمان (ع) هم اينطور كلى سخن گفت و نامى از خصوص ملكه سبأ نبرد، همانطور كه- در گذشته ديديم- ملكه سبأ هم نامى از او نبرد و گفت:" من هديه‏ اى نزد ايشان مى‏ فرستم". 🔸بعضى‏ احتمال داده ‏اند كه خطاب و روى سخن آن جناب تنها به فرستادگان باشد و اين احتمال صحيحى نيست، براى اينكه اعتراض سليمان اين بود كه:" آيا مرا با مال كمك مى ‏كنيد" و معلوم است كه اين كمك مالى، كار فرستادگان نبود بلكه كار فرستنده ايشان بود و با اين حال ديگر معنا ندارد كه خصوص فرستادگان را توبيخ كند و اگر نفرمود:" ا تمدونن بالمال" بلكه كلمه مال را نكره آورد و فرمود:" أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ‏- آيا كمكم مى‏ كنيد به مالى"، براى اين بود كه آن مال را تحقير كند و ناچيزش بشمارد و مرادش از" فَما آتانِيَ اللَّهُ" همان سلطنت و نبوت بوده است. 🔹و معناى آيه اين است كه: آيا شما مرا با مالى حقير و ناچيز كه كمترين ارزشى نزد من ندارد كمك مى ‏كنيد؟ مالى كه در قبال آنچه خدا به من داده ذره ‏اى ارزش ندارد؟ آنچه خدا از ملك و نبوت و ثروت به من داده بهتر است از آنچه به شما داده است. 🔸و جمله‏" بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ" اعراض از توبيخ قبلى به توبيخى ديگر است، اول توبيخشان كرد به اينكه مگر من محتاج مال شما هستم، كه هديه برايم فرستاده ‏ايد و اين كار شما كار زشتى است و در اين جمله مى ‏فرمايد: از آن زشت‏تر اينكه، شما هديه خود را خيلى بزرگ مى ‏شماريد و آن را ارج مى ‏نهيد. 🔹بعضى‏ از مفسرين گفته‏ اند: مراد از" بهديتكم" آن هديه ‏اى كه فرستاده‏ اند نيست، بلكه هديه‏ هايى است كه ديگران براى ايشان بفرستند و معناى جمله اين است كه: اين شماييد كه به خاطر علاقه ‏اى كه به جمع مال و زياد كردن آن داريد وقتى از جايى برايتان هديه‏ اى مى ‏آيد خوشحال مى‏ شويد، ولى ما اينطور نيستيم، و هيچ اعتنايى به مال دنيا نداريم. ولى خواننده، خود به بعد اين وجه آگاه است. @qurantehran
📇 خلاصه تفسیر آیه ۴۵ سوره 📚 مفسر: علامه طباطبائی (تفسیر المیزان) 🔸" وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً ... يَخْتَصِمُونَ" 🔹كلمه" اختصام" به معناى تخاصم و نزاع طرفينى است و اگر دو فريق را با صفت جمع" يختصمون" توصيف كرد، با اينكه جا داشت بفرمايد:" فريقان يختصمان" بدين جهت است كه مراد از" فريقان"، تنها دو فريق معين نيست، بلكه مراد از آن، مجموع امت است. 🔸 كلمه" اذا" فجائيه و به معناى ناگهان است. 🔹و معناى آيه اين است كه: ما به سوى قوم ثمود برادر و فاميلشان صالح را فرستاديم و اميد آن مى‏ رفت كه بر ايمان به خدا اجتماع نموده و متفق گردند و ليكن بر خلاف انتظار و بطور ناگهانى به دو فريق از هم جدا شدند، فريقى ايمان آورد، و فريقى ديگر كفر ورزيد، در باره حق با هم به نزاع و كشمكش پرداختند و هر فريقى مى‏ گفت حق با من است. 🔸و بعيد نيست مراد از اختصامشان با يكديگر، همان جريانى باشد كه خداى تعالى در جاى ديگر از كلام مجيدش، از آنان حكايت كرده و فرموده است: قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَ تَعْلَمُونَ‏ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ؟ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ، قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ" 🔹از همين جا معلوم مى‏ شود كه در حقيقت، قوم صالح سه فريق شدند: 1⃣فريقى از آنان از ايمان به خدا استكبار ورزيدند. 2⃣ طايفه ‏اى از مستضعفين، كه پيرو همان مستكبرين شدند 3⃣ يك دسته از مستضعفين كه به وى ايمان آوردند. @qurantehran
📇 خلاصه تفسیر آیه 64 سوره 📚 مفسر: علامه طباطبائی (تفسیر المیزان) " أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ ..." " بدء خلق" به معناى ايجاد خلق است ابتداء و براى اولين بار " اعاده خلق" به معناى دوباره خلق كردن و برگرداندن آنان در قيامت است. در اين آيه شريفه مشركين را ملزم و مجاب مى‏كند به اينكه چرا شرك ورزند، آيا آن كسى كه عالم را براى بار اول و نيز در قيامت براى بار دوم خلق مى‏كند بهتر است يا سنگ و چوبى كه آنان مى‏پرستند؟ و حال آنكه مشركين اصلا قيامت و معاد را قبول ندارند، هم چنان كه در همين آيات بدان اشاره نموده مى‏فرمايد:" وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا ..." و اين از اين نظر است كه، مساله معاد با ادله قاطعه اثبات شده و در اينجا به عنوان اصل مسلم اخذ شده است، آن گاه در آيات بعد به عنوان استدراك مى‏فرمايد كه همه اين روگردانيها به خاطر اين است كه مشركين معاد را منكرند و يا در آن شك دارند. يكى از آن لطايفى كه آيه شريفه از حقايق قرآنى دارد، این است كه بطور كلى بطلان‏ و نيستى در عالم وجود راه ندارد، بلكه آنچه را كه خداى تعالى براى اولين بار هستى داده به زودى با اعاده به سوى او برمى‏گردد و اگر به چشم خود مى‏بينيم كه موجوداتى معدوم مى‏شوند ما آن را فقدان و نيستى بعد از هستى مى‏بينيم و گر نه در واقع چنين نيست بلكه- همانطور كه گفتيم- براى ما فقدان است. " وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ"- اين جمله، اشاره است به تدبير امرى كه ميان بدء خلقت و عود آن در موجودات واقع شده و آن عبارت است از رزق آنها با اسباب آسمانى مانند بارانها، و اسباب زمينى مانند روييدنيها، كه انسان از آنها غذا تهيه مى‏كند. " قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ"- خداى تعالى در آيات و جملات قبل، فصولى در خلقت عمومى عالم و تدبير آنها، با اشاره به ارتباط تدبير بعضى با تدبير بعض ديگر و ارتباط و به هم پيوستگى همه با خلقت، ذكر فرمود و در نتيجه معلوم شد كه خلقت و تدبير در سراسر عالم امرى است واحد و مستند به او و قائم به او، (و وقتى ثابت كند كه تدبير، همان خلقت است با در نظر گرفتن اينكه مشركين اعتراف دارند كه خلقت تنها مستند به خداست ناگزيرند اعتراف كنند كه تدبير نيز مستند به خدا به تنهايى است) پس ثابت شد كه خداى تبارك و تعالى تنها رب تمامى موجودات است و شريكى ندارد و لازمه اين بحث اين است كه الوهيت آلهه‏اى كه مشركين به جاى خدا مى‏خوانند باطل باشد. @qurantehran
📇 خلاصه تفسیر آیات ۵۶-۵۸ سوره 📚 مفسر: علامه طباطبائی (تفسیر المیزان) 🔹" فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ يَتَطَهَّرُونَ" يعنى قوم لوط جوابى نداشتند جز اينكه گفتند: خاندان لوط را از شهر خود بيرون كنيد، چون آنان مردمى هستند كه مى ‏خواهند از اين عمل منزه باشند، البته معلوم است كه اين كه گفتند:" مى‏ خواهند منزه باشند" به عنوان مسخره گفتند و گر نه عمل خود را زشت نمى‏ دانستند، تا دورى از آن نزاهت باشد. 🔸" فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ" مراد از كلمه" اهله" اهل بيت لوط است، چون در سوره ذاريات فرموده:" فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ" پس قهرا اهل لوط منحصر در همان اهل خانه‏ اش مى‏ شود و اينكه در باره همسر او فرمود:" قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ" معنايش اين است كه: ما او را از جمله باقى ماندگان در عذاب قرار داديم. 🔹" وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ" مراد از" مطر" در اينجا سنگريزه‏ اى از سجيل است، زيرا در جاى ديگر فرموده:" وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ" و اگر كلمه" مطرا- بارانى"، را نكرده آورد كه نوعيت را مى‏ رساند، براى اين است كه بفهماند بارانى بر آنان بارانديم كه داستانى عظيم داشت. @qurantehran
🌺صفحه ۳۷۸ مصحف شریف 🌸 سوره مبارکه @qurantehran ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
پیوند ولایی.mp3
2.09M
🏴 پیوند ولایی ▪️ سالروز رحلت كریمه اهل‌بیت (سلام الله علیها) را به پیشگاه ولی‌عصر (اواحنا فداه) تعزیت عرض نموده و از ذات اقدس الهی مسئلت می ‌كنیم توفیق خاندان عصمت و طهارت و از اعدای اینها را به همگان عطا كند! 🔸 یك كریمه كه از دودمان نبوّت و ولایت است، به جایی می‌ رسد كه امام هشتم و امام نهم (سلام الله علیهما) درباره زیارت او هم توصیه و سفارش دارند و هم دستور و برنامه دارند. ▫️از وجود مبارك امام هشتم (سلام الله علیه) رسیده است كه خواهر ما در قم مدفون است، هر كس این بانو را زیارت كند . ◽️ وجود مبارك امام نهم (سلام الله علیه) فرمود: عمه من در قم مدفون است و هر كس آن حضرت را زیارت كند . ▪️ اعمالی كه باعث ورود در بهشت است یكسان نیست. بعضی از عمل های خیر باعث می‌ شود که انسان به بهشت راه پیدا می‌ كند، بعضی از اعمال خیر سبب می ‌شوند كه بهشت در اختیار اوباشد، نه او در اختیار بهشت! گاهی به ما می ‌فرمایند اگر فلان كار خیر را انجام دادی وارد بهشت می‌ شوی، گاهی می‌ فرماید اگر فلان كار خیر را انجام دادی ؛ در صورت دوّم كه بهشت برای كسی باشد، انسان هم دارد كه عدّه ‌ای رابه همراه ببرد. ▪️فاطمه معصومه (سلام الله علیها) است. اگر كسی با دودمان عصمت و طهارت داشت، می ‌كوشد كه رایحه ولایت و طعم ولایت در هستی او پدید آید و خود جزء بشود. اگر كسی جزء اولیای خدا شد و ولی الله شد، بهشت مشتاق اوست... @qurantehran
🌺صفحه ۳۶۲ مصحف شریف 🌸 سوره مبارکه @qurantehran ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
لطف الهی.mp3
1.12M
💠 لطف الهی 🔸 اگر کسی گناهی انجام بدهد، حالا یا روی سهو است یا روی نسیان است یا روی اکراه است، الجاء است، اضطرار است و مانند آن، اینها که با برداشته می‌ شود. 🔸اگر کسی واقعاً معصیت می‌کند یعنی چه؟ یعنی علم دارد، عذر ندارد، جهل و سهو و نسیان نیست، اضطرار و اکراهی هم در کار نیست و علم دارد. معنای آن این است که خدایا من می‌دانم تو گفتی این کار را نباید بکنی، ولی من انجام می دهم! شما هر گناهی را تحلیل بکنید یک شرک مستور و ضعیفی داخل آن هست که در پایان سوره مبارکه «یوسف» دارد که ﴿وَ مَا یؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِكُونَ﴾، 🔹این است که حضرت فرمود اگر کسی زبانش باز باشد در قیامت بتواند بگوید «لا اله الا الله»، «دَخَلَ الْجَنَّة»، چون عمده این است که ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾؛ کسی حسنه دستش باشد، نه «من فَعل الحسنه»! چنین چیزی را که قرآن وعده نداد، نفرمود هر کسی در دنیا کار خوبی کرده درب بهشت روی او باز است! فرمود وقتی می‌ آید دستش پُر باشد. اگر وعده داده بود که اگر کسی در دنیا کار خوبی کرده، بعد هر کاری مثلاً کرده باشد، ما درب بهشت را به روی او باز می ‌کنیم، بله چنین چیزی خوب است؛ اما چنین وعده ‌ای را که نداد. فرمود وقتی می ‌آیی، باید دستش پُر باشد، آن وقت ما بررسی می‌ کنیم، ده برابر هم می دهیم و درب بهشت را هم باز می‌ کنیم؛ البته لطف خدا حساب دیگری دارد، ولی این شخص نمی ‌تواند مغرور باشد. این استغفار را به گرفته، در روایات هم هست... @qurantdhran
🌺صفحه ۳۸۵ مصحف شریف 🌸 سور مبارکه و @qurantehran ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
📇 خلاصه تفسیر آیات ۷۶-۷۷ سوره 📚 مفسر: علامه طباطبائی (تفسیر المیزان) 🔹" إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ" 🔸اين آيه شريفه رسول خدا (ص) را تسليت و دلگرمى مى ‏دهد و نيز زمينه را براى بعد كه به زودى از حقانيت دعوتش و تقويت ايمان مؤمنين سخن مى‏ گويد، فراهم مى ‏كند، و به همين بيان وجه اتصال آيه به ما قبل كه فرمود:" وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ ..."، كه باز به حقيقت دعوتش اشعار دارد، معلوم مى‏ شود. 🔹پس جمله‏" إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ‏- اين قرآن براى بنى اسرائيل بيشتر آن مسائلى كه مورد اختلافشان است بيان مى‏ كند"، به داستانهايى از قصص انبياء اشاره مى‏ كند و حق را در آنچه كه در آن اختلاف مى‏ كنند بيان مى ‏نمايد و يكى از آن داستانها داستان مسيح (ع) است، كه حق مطلب را در آن معارف و احكام كه مورد اختلافشان بود بيان مى ‏كند. 🔸و اينكه فرمود:" وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ" به اين معنا اشاره مى‏ كند كه با اين داستانها كه بر بنى اسرائيل مى‏ خواند، مؤمنين را به سوى حق هدايت مى‏ كند و نيز رحمتى است براى آنان كه دلهايشان را آرامش مى ‏دهد و به اين وسيله ايمان را هم در دلهايشان ريشه دار و ثابت مى‏ كند. @qurantehran
🌺صفحه ۳۸۰ مصحف شریف 🌸 سوره مبارکه @qurantehran ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
@dars_akhlaq,.mp3
925.1K
🔊‍ كليپ صوتی 🎙🌸استادآيت الله (حفظه الله) 🔵 آیا ما از منتظرانیم؟ 🔵 یک گونه آماده‌باش است و من منتظرم یعنی من آماده هستم. حال چه کسی می‌تواند بگوید من منتظرم❓ ⭕️ کسانی که منتظرند خودشان را کرده‌اند. @qurantehran
📇 خلاصه تفسیر آیات ۸۹-۹۰ سوره 📚 مفسر: علامه طباطبائی (تفسیر المیزان) 🔹" مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ" 🔸اين آيه و آيه بعدش تفصيلى است براى اجمالى كه در جمله" إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ‏" است، البته تفصيل از نظر اثر خبير بودن خدا، زيرا اثر آن جزاء است و مراد از جمله‏" مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها" اين است كه كسى كه عمل نيك كند جزايى دارد از آن عمل نيك، چون عمل هر چه باشد مقدمه است براى مزد و جزاء، كسى با خود عمل كارى ندارد، هر عملى را انجام مى ‏دهد براى نتيجه و اثر آن است، پس غرض و غايت هر عملى از مقدمه بهتر است. 🔹و از ظاهر سياق برمى‏ آيد كه مقصود از فزع در جمله‏" وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ ..." فزع بعد از نفخه دوم صور است، نه نفخه اول، در نتيجه آيه شريفه همان معنا را مى ‏دهد كه آيه‏" لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ" در مقام آن است. 🔸"وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ" 🔹كلمه" كبت" از كب به معناى به رو انداختن كسى است، پس در حقيقت عملى است كه بر شخص واقع مى‏ شود، نه بر روى او و اگر نسبت آن را به روى آنان داده، از باب مجاز عقلى است و گر نه اصل آن" كبوا على وجوههم- بر رويها افتادند" بوده است. 🔸و استفهام در جمله‏" هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ" استفهام انكارى است و معنايش اين است كه" لا تجزون الا ..."، يعنى جزا داده نمى‏ شويد مگر كه كرده ‏ايد، خود آن عمل برايتان مجسم مى‏ شود و گريبانتان را مى‏ گيرد، پس هيچ ظلمى در جزاء و هيچ جورى در حكم نيست. 🔸اين دو آيه در مقام بيان طبيعت و است، طبيعتى كه از نظر دارند، پس در اين دو آيه حكم كسى بيان شده كه فقط عمل نيك دارد، يا تنها عمل زشت دارد، اما كسى كه هم از آن اعمال دارد، و هم از اين، حكمش در اينجا بطور اجمال فهميده مى‏ شود و اما تفصيلش در جاهاى ديگر آمده است‏. @qurantehran
📇 خلاصه تفسیر آیات ۶-۵ سوره 📚 مفسر: دکتر رضایی اصفهانی (تفسیر مهر) وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ* وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ‏ 1⃣ هر چند اين آيات در مورد پيروزى موسى و بنى‏ اسرائيل و نابودى فرعونيان فرود آمده، اما يك قانونى كلى و اميدبخش را در مورد همه ‏ى مستضعفان و مستكبران جهان بيان مى‏ كند كه و فرعون يكى از مصاديق آن و پيروزى اسلام صلى الله عليه و آله مصداق ديگر و حكومت جهانى امام عليه السلام مصداق كامل آن است. 2⃣ «منّت» به معناى بخشيدن نعمت بزرگ و سنگين است. اين واژه اگر درمورد مردم استعمال شود به معناى بازگوكردن نعمت است كه كار ناپسندى است، اما در مورد خدا به معناى بخشيدن نعمت است. 3⃣ «مُستَضعف» به معناى فرد ضعيف و ناتوان نيست، بلكه به معناى كسى است كه به ناتوانى كشيده شده و ضعيف گرديده است؛ يعنى فرد نيرومندى كه از طرف ستمكاران تحت فشار قرار گرفته است و نمى ‏تواند استعدادها و نيروهاى خود را آشكار سازد. 4⃣ مستضعفان گاهى از ناحيه‏ ى فكرى، فرهنگى، اقتصادى، اخلاقى يا سياسى ضعيف نگاه داشته شده‏اند، اما چيزى كه قرآن بر آن تأكيد بيش‏ترى دارد، استضعاف سياسى و اخلاقى است. آرى؛ استعمارگران و استثمارگران، نخست مردم راگرفتار استضعاف فرهنگى و سياسى مى‏ كنند، سپس منابع اقتصادى آنان را غارت مى‏ كنند و به استضعاف اقتصادى مى‏ كشانند و قدرت قيام را از آنان مى‏ گيرند. 5⃣ مستكبران براى نابودى مستضعفان برنامه ‏هايى طراحى مى‏ كنند كه در آيات قبل به آنها اشاره شد. آنان از راه تفرقه‏ افكنى، نابودى نسل جوان و فساد وارد مى‏ شوند، همان طور كه در جهان كنونى آثار آن را در توسعه‏ ى فحشا، شراب‏خوارى، مواد مخدّر و بى‏ بندوبارى فرهنگى و سرگرمى‏ هاى ناسالم مى‏ بينيم، اما پيامبران الهى و به ويژه قرآن كريم در همه جا به حمايت از مستضعفان برخاسته و خطرهاى مستكبران فسادگر و برترى طلب را به آنان گوش‏زد نموده ‏اند. 6⃣ قرآن كريم در آيات فوق پنج مرحله‏ ى قانون پيروزى مستضعفان را اين گونه بيان كرده است: الف) خدا به آنان نعمت بزرگ (هم‏چون دين و رهبرى الهى) مى‏ دهد؛ ب) مستضعفان را پيشوايان اهل زمين مى‏ گرداند؛ ج) مستضعفان را وارث اموال و زمين‏هاى دشمنان مى ‏گرداند؛ د) مستضعفان را به حكومت جهانى زمين مى ‏رساند؛ ه) مستكبران را مجازات مى‏ كند و به سزاى اعمالشان مى ‏رساند. @qurantehran