15.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 خطر ضعف فرهنگی
🔸 ﴿و اللّهُ یعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ﴾؛ خدا تو را از مردم حفظ می كند، اولاً رسول گرامی در ردیف اوحدی از مبلغان الهی است، از كسی ترسی ندارد! از بشر هراسناك نبود تا در اثر ترس از مردم از تبلیغ حادثه تاریخی غدیر تسامح كند؛ زیرا به شهادت قرآن كریم رسول گرامی از هیچ كس ترسی نداشت.
او از چه می ترسید؟ با تشریح فضای حجاز از یك سو و تحلیل فضای جهان معاصر بعد از فتح مكه از سوی دیگر، روشن شده است كه پیغمبر از احدی در جنگ نظامی و مانند آن هراسی نداشت. اینكه در بخش پایانی آیه فرمود خدا تو را از مردم حفظ می كند، معلوم می شود خطر نظامی نبود؛ عمده خطر #سیاسی و #جوسازی مردم حجاز بود كه مبادا بگویند رسول گرامی برای این داعیه، داعیه رسالت در سر پروراند كه مردم را محكوم خاندان خود كند، پسر عمو و داماد خود را جانشین خود كند و امارت بر مردم را میراث و موروث خاندان خود كند و مانند آن. اگر مردم در اثر ضعف فرهنگی دچار چنین شبهه ای شدند آنگاه چه كند؟ این ترس همیشه هست. وجود مبارك رسول گرامی هم چنین ترسی را داشت كه اگر مردم نتوانند تشخیص بدهند كه این حكم «حكم الله» است،
🔸ولایت علی بن ابی طالب در رخداد غدیر نصب الهی است، وكالت نیست ولایت است، من نگفتم خدا گفته است، شخصیت حقیقی و حقوقی #علی همانند ندارد، اینچنین نیست كه سخن از امارت و حكومت و سلطنت و امثال ذلك باشد.
🔸 اینكه فرمود: ﴿وَ اللّهُ یعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ﴾ یعنی من طرزی انجام می دهم كه طرز فكر مردم عوض بشود، مردم كاملاً بفهمند، دیگر این را توطئه ندانند و دیگر تو را متهم نکنند.
#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
@qurantehran
🌿۲۴ ذیحجه سال دهم هجری بود که خداوند بر اساس آیه شریفه ۶۱ سوره مبارکه آل عمران، به پیامبرش دستور داد تا سران مسیحی نجران را به مباهله فرا خوانَد.
🌸 دستور الهی از سوی پیامبر اعظم اطاعت شد و وقتی مسیحیان، پنج تن آل عبا را در کمال سادگی در مباهله حاضر دیدند، از این امر انصراف دادند تا سند دیگری بر حقانیت اسلام رونمایی شود.
🌺«مباهله» یا همان به مبارزه طلبیدن مخالفان حق توسط پیامبر گرامی اسلام، یکی از اعیاد بزرگ اسلامی است...
وضو بگیرم در حال روزه با تکبیر
کنم مباهله با دشمنان حی قدیر
زبان حق شَوَم و آیه مباهله را
به شأن فاطمه و شوهرش کنم تفسیر
ز قول دوست و دشمن شنو که این آیه
به وصف اهل کسا از خدا شده تعبیر
#محمد و #علی و #فاطمه، #حسین و #حسن
که پنج در عددند و یکی چو حی قدیر
پی مباهله کردند روی در صحرا
یکی چو مهر فروزان چهار ماه منیر
فتاد چشم نصارا به آن خدارویان
که نور طلعتشان گشته بود عالمگیر
مسیحیان پی نفرین پنج تن دیدند
که نیست غیر هلاکت برایشان تقدیر
همه به خاک قدوم پیمبر افتادند
که ای ز جانب حق خلق را بشیر و نذیر
به حضرت تو نصارا تمام تسلیم اند
که تو بلند مقامی و ما تمام حقیر
هزار مرتبه نفرین به دشمنان علی
که می کنند در این آیه حیله و تزویر
کنند فضل #علی را به دشمنی انکار
خدای نگذرد از این خطا و این تقصیر
چرا شدند فراری از این حقیقت محض
چرا به سلسله ی نفس خود شدند اسیر
قسم به جان #علی منکر مباهله را
خدای لعن نموده، پیمبرش تکفیر
گرفتم آنکه شود خصم منکر خورشید
کجا به تابش انوار آن کند تأثیر
فضائل #علی از حد بود فزون چه زیان
که بر #مباهله منکر شوند یا به غدیر
@qurantehran
#دخترپیامبر ـ بخش ۱۱
🔹مخالفت اهل بیت(ع)، بنی هاشم و برخی یاران
مسأله ی مهم تر آن روزگار این بود که #خاندان_پیامبر، بنی هاشم
و چندین تن از بزرگان صحابه که در خانه ی حضرت علی (ع) گرد هم آمده بودند، از بیعت #خودداری می کردند و #بیعت انجام شده را
صحیح نمی دانستند. این سخت ترین مانع بر سر راه #دولت_جدید بود و بدون حل آن، حکومت معنای واقعی نداشت. لذا در اولین فرصت ممکن یعنی روز چهارشنبه برای حل این مشکل اقدام کردند. در تاریخ اسلام شاید هیچ جا این قدر #پنهان_کاری اتفاق نیفتاده باشد. مورخان بزرگ در این مورد تنها #چند_کلمه گفته اند. بلاذری در این زمینه می نویسد:
🔺«آنگاه که #علی از بیعت خودداری کرد، ابوبکر، عمر را به نزد على فرستاد و دستور داد که به #هرشکل ممکن او را برای بیعت بیاورد. عمر به در خانه ی علی آمد و در آنجا میان او و علی سخنانی رد و بدل شد. ولی برای ما از #ماهیت و
چگونگی این سخنان اطلاعی در دست #نیست.
🔸 بلاذری تنها یک جمله از آن نقل می کند که حضرت #علی (ع) به عمر گفت:
شیری از پستان خلافت میدوشی تا مقداری از آن به خودت برسد! به خدا سوگند این همه کوشش که امروز برای خلافت ابوبکر از خود نشان می دهی، فقط برای این است که فردا تو را بر دیگران مقدم بدارد.
🔺مورخان در مورد این عبارت بلاذری که آورده بود: #ابوبکردستورداد که علی را به هر شکل ممکن برای #بیعت بیاورد، توضیحات کوتاهی آورده اند. از جمله خود بلاذری می گوید:
🔺ابوبکر کسی را به نزد على فرستاد تا برای بیعت به نزد او برود؛ ولی او (على) آن را نپذیرفت. آنگاه عمر به دنبال این
مأموریت آمد و به همراه خود آتش آورده بود.
چون به در خانه رسید، فاطمه (س) با او در کنار در برخورد کرد و به او فرمود:
ای پسر خطّاب! می بینم که می خواهی در خانه ی مرا
به آتش #بسوزانی؟!
عمر پاسخ داد:
آری! این کار را می کنم؛ زیرا این کار دین پدرت را محکم تر خواهد ساخت.!!
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۳۱
@qurantehran
#دخترپیامبر - بخش ۱۳
🔹اعتراف در وصیت
مصادر تاریخی وحتّی حديثي رسمي عالم اسلام از حادثه ی هجوم به خانه ی حضرت #علی و #زهرا بیش از این سخن نگفته اند. به درستی در تاریخ معلوم نیست بعد از این، چه اتفاقی افتاده است.
البته در مآخذ شیعی از حوادث مربوط به ورود به خانه و آنچه در خانه اتفاق افتاد و حوادث بعد از آن اطلاعات بیشتری در دست است. اما در حوادث دو سال و اندی بعد، یعنی در جریان #آخرروزهای_زندگی_ابوبکر، وصیتی از او در مصادر رسمي عالم اسلام به جا مانده که نشان می دهد جریان #هجوم به خانه، در #کناردرب خانه پایان نپذیرفته است؛ بلکه حوادث به شکلی #اسف_بار ادامه یافته که خلیفه در آخرین روزهای عمرش از آن #اظهارپشیمانی و ندامت می کند.
البته نمی دانیم این اظهار پشیمانی به خاطر شکستی است که دولت خلافت در این عمل تحمل کرده است یا ندامت از رنج هایی است که برای #بیت_نبوت ایجاد شده و یا از صدماتی است که بر دختر پیامبر رفته است.
▪️ #هجوم به خانه
طبری نقل می کند:
عبدالرحمن بن عوف در آخرین روزهای حیات #ابوبکر به نزد او رفته، او را غصه دار می بیند. عبدالرحمن او را دلداری می دهد و از او مدح زیاد می گوید. بعد از آن هم سخنانی
میان آن دو رد و بدل می شود.
▪️سرانجام #ابوبکر می گوید:
من بر چیزی از مسائل دنیا تأسف نمی خورم؛ مگر برسه
چیز که دوست میداشتم آنها را ترک گفته بودم:
❌ اول اینکه: ای کاش من خانه ی #فاطمه را نمی گشودم، ولو
اینکه با یک جنگ از آن خانه روبه رو می شدم...
«ابن عبدربه» در «عقد الفريد» نیز همین عبارت را نقل کرده
است.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۳۴
@qurantehran
#دخترپیامبر ـ بخش ۱۵
▪️ داستان رحلت #دختر پیامبر در مصادر رسمی تاریخ اسلام بسیار کوتاه، سرد و ساده نقل شده است. این مورخان نقل می کنند:
ایشان در روز آخر عمر مبارکش، سلمی، زن ابورافع (صحابی پیامبر) را خواسته و به او فرمود:
➖برای من آب مهیّا کن.
سلمی می گوید:
من از ایشان در آن ایام که دوران سختي #بیماری بود، پرستاری می کردم. آن روز حال دختر پیامبر بسیار بهتر شده بود و ایشان از همه ی روزها آرام تر بودند. اتفاقاً امیرالمؤمنین #على، به دنبال کاری به خارج از خانه رفته بود. آب را آماده کردم. دختر پیامبر بدن خود را به بهترین صورت شست وشو داد. آن گاه جامه ای تازه خواست و پوشید.
▫️سپس به من فرمود:
«در وسط اتاق برای من #بستری آماده ساز»
ایشان در آن بستر دراز کشیده، رو به قبله خوابیدند.
▪️ بعد به من فرمود:
مادر! من همین الآن جان خواهم سپرد. اگر از دنیا رفتم و شما خواستید بدن مرا #غسل بدهید، هرگز بدنم را برهنه نکنید.
این را گفت و جان سپرد. پس از مرگ #فاطمه، علی به خانه آمد. من ماجرا را به او خبردادم. در ادامه نقل می کنند:
امیرالمؤمنین #علی خود غسل ایشان را برعهده گرفت ایشان نماز خواند و آنگاه او را #شبانه دفن کرد. مآخذ مکتب #خلافت بیش از این چیزی ندارند. اما در مداری شیعی مسأله کمی توضیح داده شده است.
◾️ محدث بزرگ شیعی قرن هفتم، «علی بن عیسی اربلی» از صدوق نقل می کند: آنگاه که وفات آن حضرت نزدیک شد، به اسما فرمود:
جبرئیل هنگامی که وفات رسول خدا رسید، کافوری از بهشت برای ایشان آورد...برو بقیه ی حنوط پدرم را از فلان محل بیاور و آن را
در کنار سر من قرار بده. من به آنچه فرموده بود، عمل کردم و حنوط را در کنار ایشان قرار دادم. آن گاه روی خود را با لباس پوشانید و فرمود:
ساعتی منتظر من باش. آن گاه صدایم بزن. اگر جواب گفتم
که خب! وگرنه بدان که من به نزد پدرم #رحلت کرده ام.
▫️ اسما مدتی انتظار کشید. آنگاه دختر پیامبر را صدا کرد، اما جوابی نیامد. بار دیگر صدا زد:
ای دختر محمد مصطفی!
ای دختر بهترین کسی که زنان او را حمل کرده اند! ای دختر بهترین کسی که بر روی سنگ ریزه ی بیابان ها راه رفته است! ای دختر کسی که به مقام قاب قوسين راه یافت هیچ جوابی نبود. پارچه را از روی صورت دختر پیامبر از برداشت او از دنیا #مفارقت کرده بود. خود را بر روی ایشان انداخت و می بوسید و می گفت:
فاطمه! آنگاه که به محضر پدرت وارد شدی، سلام مرا
هم برسان.
🏴طولی نکشید که #حسن و #حسین علیهما السلام به خانه آمدند...
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۸۷ - ۸۹
@qurantehran
#دخترپیامبر ـ بخش ۱۷
▪️ گفتیم که دختر پیامبر پس از مدتی بیماری از دنیا رفت، اما چرا بیمار شد؟!
🔹 مهاجمانی که آتش به همراه داشتند و به خانه ی دختر پیامبر حمله بردند و سرانجام هم با زور به آنجا وارد شدند، با این هدف آمده بودند که حضرت علی (ع) و دیگر تحصن کنندگان آن خانه را به بیعت وادار کنند.
🔹 امام و یارانش به هیچ وجه قصد مقابله ی مسلحانه نداشتند. وظیفه ی امام این بود که #بیعت_نکند و این بیعت نکردن اگرچه ظاهراً یک عمل سياسي محض به معنای عدم قبول حکومت وقت و مخالفت با آن بود، اما روح خالص مذهبی داشت. یعنی برای نشان دادن نادرستی و عدم مشروعیت آن دولت بود...
🔹 اجبار برای بیعت
«جوهری» حوادث را به روشنی بیشتری تصویر کرده است. ابوبکر گفت:
ای عمر! خالد بن ولید کجاست؟
عمر جواب داد:
او همین جا است.
ابوبکر گفت:
بروید علی و زبیر را به نزد من بیاورید.
عمرو خالد رفتند. عمر به داخل خانه وارد شد. درون خانه افراد زیادی بودند. از اصحاب، مقداد بود. هاشمیان نیزهمه حضور داشتند. اول زبیر را گرفت و با زور به بیرون خانه هل داد و به خالد و مردانی که ابوبکر به کمک ایشان
به کمک ایشان فرستاده بود سپرد. بعد به علی گفت:
برخیز و به #بیعت برو.
#على اعتنایی نکرد.
عمر دست او را گرفت؛ باز به او گفت:
➖بایست! [باید به مسجد بروی و بیعت کنی]
این بار نیز علی از برخاستن و حرکت خودداری ورزید. #عمر اینجا، #علی را به بغل گرفت و همچون زبیربا زور و فشار به دم در آورد و در آنجا به خالد و همراهان او واگذار کرد. آن گاه با کمک مردانی که در بیرون خانه جمع شده بودند، آن دو را به اجبار به مسجد بردند.
🔹 مردم معمولی شهر در کوچه ها جمع شده بودند و شاهد و ناظر این حوادث بودند؛ و تنها فاطمه (س) آنگاه که این وضع را مشاهده کرد، به کنار در خانه آمد و فریاد برآورد:
ای ابوبکر! چه زود به #اهل_بیت_پیامبر هجوم آوردید؛ به خداوند قسم تا وقتی زنده ام با عمر سخن نخواهم گفت.
🔹عدم بیعت
جوهری در نقل دیگر از «عمر بن شُبه» می آورد:
عمر در حالی که یقه ی لباس #علی و #زبیر را گرفته بود، آن دو را با فشار شدید از خانه بیرون آورد و به نزد #ابوبکر برای
#بیعت برد.
در روایت دیگری از او نقل می کند:
#عمر با جمعی که در میان آنها اُسید بن حُضیر و سلمة بن سلامة بن قریش نیز بودند، با زور به خانه وارد شدند. فاطمه فریاد کرد و آنها را به خداوند سوگند داد. سپس عمر آن دو[حضرت علی و زبیر] را از خانه خارج ساخت و با زور به مسجد برد که بیعت کنند.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۳۶ و ۳۷
@qurantehran
#دخترپیامبر ـ بخش ۱۹
🔹 تهدید به مرک
در اینجا لازم، می بینیم که نقلی را از «تاریخ الخلفاء» منسوب به
«ابن قتيبة» اضافه کنیم. او می نویسد:
اینکه امام را به بیعت #اجبار کردند، حضرت فرمود: اگر این کار را نکنم، چه خواهید کرد؟
در جواب گفتند:
قسم به آن خدایی که جز او خدایی نیست، گردنت را
می زنیم.
امام علیه السلام فرمود:
آن وقت گردن کسی را زده اید که بنده ی خدا و برادر
رسول خدا است.
#عمر گفت:
بنده ی خدا بودن، آری؛ اما برادر رسول خدا، نه!
در این میان، #ابوبكر ساکت بود و سخنی نمی گفت. #عمر به او رو کرد و گفت:
چرا در مورد او دستوری نمی دهی؟
ابوبکر گفت:
مادامی که #فاطمه در کنار اوست، او را به کاری اکراه نخواهم کرد.
در اینجا امام اسلام که از دست آنها رهایی یافته بود، به #قبرپیامبر پناه برد و در حالی که اشک از دیدگان مبارکش جاری بود، با صدای بلند می گفت:
«ابن أم إن القوم استضعفوني و كادوا يقتلونني»
ای فرزند مادرم! این جماعت مرا ضعیف و بی یار و معین پنداشتند؛ و برمن غلبه کردند و مرا تنها گذاشتند؛ و نزدیک بود که مرا بکشند!
🔹بعد از بررسی کوتاه جریان #سقیفه، بررسی مسأله مهم دیگری از مسائل آن روز، بلکه هر روز اسلام لازم به نظر می آید و آن، جایگاه امیرالمؤمنین علی (ع) درجامعه اسلامی آن روزگار است.
اسناد نشان میدهد که این جایگاه در ذهنیت و فرهنگ دینی مردم آن روز جایگاهی بی مانند بوده است و مردم به طور عموم ایشان را برای احراز منصب #حکومت_بعدازپیامبر، شخصیتی بی همتا می شناخته اند و هیچ کس جز اندکی، شخص دیگری را برای احراز آن #مقام لایق و هم شأن ایشان نمی دانست.
اولین بار این حرف از زبان انصار در #سقیفه به گوش رسید؛ آن هنگام که مهاجران قریشی وانصار در سقیفه ی بنی ساعده بر سر تصاحب قدرت به احتجاج و جدل مشغول بودند، تاریخ می گوید:
«فضل بن عباس» که او سخنگوی قریش بود، سخنی گفت:
ای گروه قریشیان! راستی خلافت با سیاه کاری و فریب برای شما اثبات نمی شود؛ در حالی که ما اهلیت و لیاقت برای خلافت داریم به شما؛ و #علی از همه ی شما برای این کار سزاوارتر است.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۴۰
@qurantehran
#دخترپیامبر ـ بخش ۲۰
🔹 مورخان گفته اند که هیچ کس (یا حداقل اکثریت قریب به اتفاق مردم)، شک نداشت که صاحب حکومت بعد از پیامبر، على علیه السلام است.
🔹 امام علی مورد قبول همگان بود و هیچ کس در اینکه صاحب امر بعد از پیامبر، حضرت علی (ع) است، شک نداشت. حتی مورخان از یک پشیمانی بزرگ که بعد از بیعت روز دوشنبه و سه شنبه برای اکثریت مسلمانان پیش آمده بود، سخن گفته اند.
🔹 لذا در اینجا یک #سوال مهم پیش می آید: برای جریان #سقیفه چه توجیهی وجود دارد؟ و اگرهمه، علی علیه السلام را صاحب امر می دانستند و میل اکثریت با ایشان بود، دیگر چرا در سقیفه جمع شدند و می خواستند کسی دیگر را به حکومت برگزینند؟
🔹 ما در گذشته این پرسش را جواب داده ایم و گفتیم که جریان سقیفه، برخاسته از یک #هیجان ناشی از #تعصب ها و رقابت های #قبیله ای بود، نه چیز دیگر؛ و در آن #عقل و #منطقی حکومت نمیکرد و اگر با مسائل تعصبات قبایل عربی به خوبی آشنا شده باشیم، این جواب ها کاملا قابل قبول خواهد بود.
🔹حوادث آینده هم سخن ما را تأیید می کند و جایگاه بزرگ و بی همتای امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در بین مسلمانان آن زمان با روشنی بیشتری ثابت میکند.
🔹 اما چه شد که امیرالمؤمنین مجبور به #بیعت با خلفا شد؟
آنچه در تاریخ ذکر شده، بالا گرفتن اختلاف مهاجر و انصار، پدید آمدن مدعیان نبوّت و در خطر قرار گرفتن مدینه به عنوان مرکز اسلام بود. #هیچکس از مسلمانان آماده جهاد نبودند و تا امیرالمؤمنین #علی (ع) بیعت نکرد، #حکومت قریشیان قرار و اعتباری نیافت.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان
@qurantehran
#دخترپیامبر ـ بخش ۲۱
🔹 بیعت امام
بر اساس اسناد موجود، عثمان به محضر امام رسید و حوادث پیش آمده را عرضه داشت و گفت:
تا شما بیعت نکنید، هیچ کس به مقابله با دشمن نخواهد
رفت.
🔹 بلاذری می نویسد:
چون عرب از دین بازگشتند و مرتد شدند، عثمان نزد علی رفت و گفت:
➖ پسر عمو! تا تو بیعت نکنی، هیچکس به نبرد با این دشمن تن در نمی دهد و همچنان اصرار می ورزید تا اینکه او را
به نزد ابوبکر آورد.
در این مجلــس #علی(ع) با #ابوبکر بیعت کرد و مسلمانان خرسند، برای جنگ همت گماشتند و لشکریان دسته دسته عازم
گشتند.
🔹 #امام خود اینکونه توضیح می دهد:
«آنگاه که #پیامبر به سوی #خدا رفت مسلمانان پس از او در کار حکومت با یکدیگر به اختلاف و نزاع برخاستند. سوگند به خدا، نه در قلبم راه می یافت و نه در خاطرم می آمد که عرب، خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بستاند و به دیگری منتقل سازد؛ یا مرا پس از پیامبر از عهده دار شدن حکومت باز دارد. اما در آن روزگاران تنها چیزی که مرا نگران کرد، شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او #بیعت کردند. من دست بازکشیدم و از بیعت #خودداری کردم، تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته، می خواهند دین محمد را نابود سازند. ترسیدم که اگر اسلام
و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه ای در آن ایجاد شود،
یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت برشما است. که این کالای چند روزه ی دنیا است و به زودی ایام آن می گذرد؛ چنانکه سراب ناپدید شود و یا چنان پاره های ابرکه زود پراکنده می گردد.
پس در میان آن آشوب و غوغا به پا خاستم تا آنکه باطل
از میان رفت و دین استقرار یافته، آرام گرفت.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان
@qurantehran
#دخترپیامبر ـ بخش ۲۵
🔹 بررسی اموال پیامبر
در سال سوم هجرت یک ثروتمند یهودی که تازه مسلمان شده بود، در جنگ احد شرکت کرد و به شهادت رسید. وی قبل از شهادتش همه ی اموال خود را برای پیامبر وصیت کرد. آنچه این یهودي تازه مسلمان داشت، #هفت_باغ بود که همه ی آنها طبق این وصیت به شخص پیامبر منتقل گشت.
🔹 به گفته ی مورخان، سرانجام پیامبر این باغات را در سال هفتم هجری فرمود. اما نمیدانیم که آیا خبر این وقف صحیح است یانه ؟ آیا این باغات بعد از پیامبر توسط دولت خلفا #مصادره شد و یا به عنوان ارث، به وارثان ایشان رسید و آنها آن را #وقف کردند؟
🔹 پیامبر به مدینه که هجرت فرمود، مردم آن شهر تمام #زمین هایی را که به علت عدم دسترسی به آب قابل کشت و زرع نبود، در اختیار آن حضرت قرار دادند. این زمینها نیز بخشی از املاک پیامبر محسوب می شد که مصادره شد.
🔹 طایفه«بنی نضیر» به دلیل توطئه های گوناگون ناچار به ترک مدینه و واگذاشتن سرزمینشان شدند و زمین ها و باغات مزبور به فرمان الهی در قرآن، #ملک_خاص رسول خدا شد؛ ایشان پاره ای از این زمینها را به عنوان ملک به کسانی از اصحاب خویش بخشیدند و بقیه همچنان در دست پیامبر بود تا اینکه ایشان رحلت فرمود.
🔹قلعه های «خیبر» هفت یا هشت قلعه ی نیرومند جنگی بود. تعدادی از قلعه ها با #صلح به دست آمد تعدادی با #جنگیدن؛ و البته به همت و شجاعت امیرالمؤمنین فتح شد.
بنابراین همه ی آنچه با صلح به دست آمده بود، طبق دستور قرآن به تمامی ملک و خالصه ی آن حضرت گردید و یک پنجم آنچه به جنگ فتح شده بود، طبق دستور دیگر قرآن در اختیار پیامبر قرار گرفت.
#قلعه های وطيح وسلالم چون با صلح به دست آمده بودند، ملک و خالصه ی پیامبر شد. این اموال مانند سایر اموال ارزشمند باقی مانده از پیامبر با #مصادره از دست خاندان ایشان خارج شد.
🔹«وادی القری» سرزمین آبادی بود که آب فراوانی داشت. ثلث این سرزمین در اختیار قبیله ای عربی به نام «بنوعذره» و باقیمانده ی آن، ملک یهودیان بود.
پیامبراکرم، یهودیان را به اسلام دعوت کرد و چون نپذیرفتند، با ایشان قرارداد عدم تعرض امضا فرمود و بر نصف زمین هایشان صلح کرد. بنابراین #ثلث وادی القری خالصه ی رسول خداوند بود.
🔹فتح خيبر، یهودیان «#فدک» را بیمناک ساخت. واسطه ای به محضر رسول خدا، فرستادند و پیشنهاد صلح دادند. پس این سرزمین هم باصلح فتح شده بود و فیء و خالصه ی رسول خدا به حساب می آمد؛ و چنان که می دانیم، این سرزمین آبادان را پیامبر چند سال قبل از رحلت به دخترشان #بخشیده بودند؛ ولی قبل از اینکه حتی ده روز از رحلت ایشان بگذرد، به دست مأموران دولت تصرف گشت.
🔹تفصیل این حوادث بسیار بیشتر از آن است که گفته شد. در هرصورت، دولت حاکم اگر در آن روزها نمی توانست با مخالفان بیرونی خود مقابله کند، اما برای مصادره ی اموال باقی مانده از پیامبر و اموال خاندان نبوت توانایی داشت و حتی اندکی در اعمال توانایی خود درنگ نکرد!.
🔹اسناد ما در زمینه ی چگونگی #مصادره ی اموال خاندان نبوت و بسیار اندک است. در یک گزارش می خوانیم:
عمر می گوید:
آنگاه که پیامبراین جهان را ترک گفت، من و#ابوبکر به نزد #علی رفتیم و به او گفتیم در مورد آنچه پیامبر به جای
گذارده است، چه میگویی؟
او (على علیه السلام) گفت:
➖ ما از همه کس به رسول خدا نزدیک تر هستیم [طبق قانون همه ی آنها به ما می رسد]
من گفتم:
-- در مورد آنچه از ماترک ایشان در خیبر به جای مانده است چه میگویی؟
➖ آنچه در خیبر است هم، مال ماست !
-- آنچه در فدک باقی مانده است چه؟
➖ آن هم مال ماست . من گفتم:
-- به اینها که می گویید نخواهید رسید مگر اینکه از روی
#جنازه های ما عبور کنید.
🔹 این گزارش معتبر بخشی از اهدافی که دولت خلفا در دست اجرا داشت را نشان می دهد. اما درباره ی اینکه آنها چگونه و به چه شکل به طرح خود عمل کردند و به اهداف خود رسیدند، چندان چیزی نمیدانیم؛ ولی هنگامی که به عکس العمل خاندان نبوت و در مقابل اعمال #خلفا نگاه می کنیم، با اینکه باز هم در این مورد به طور جدی با کمبود اطلاعات رو به رو هستیم، متوجه می شویم که مجموعه ی اموال باقی مانده از پیامبر و حتی آنهایی که در زمان
حیات خودشان به دخترشان بخشیده بودند، همه بلافاصله بعد از وفات ایشان به دست دولت خلفا مصادره شده اند.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، خلاصه صفحات ۵۸تا۶۲
@qurantehran
#دخترپیامبر ـ بخش ۳۵
🔹 آخرین حلقه ی #مبارزه ی دختر پیامبر علیه وضع موجود، وصیت ایشان بود. وصیت به صور مختلف و در مواقع مختلفی از زبان وقلم ایشان صدور یافته و #اصلی ترین نکته ی آن #مقابله با دولت
خلفا است.
🔹فرق این مبارزه با سایر مبارزات ایشان، این بود که آثار آن برای #همیشه می ماند و لکه ی #ننگی بر پیشانی تاریخ آن روزگار به جای می نهاد.
🔹اولین نصّ تاریخی که از آن دوران به جای مانده است و در آن وصیتی از دختر پیامبر وجود دارد، واقعه ای است که امیرالمؤمنین، خود، بی واسطه دیده، شنیده و نقل کرده اند.
نکته ی اصلی این وصیت، #مخفی داشتن #تشییع و مراسم #خاکسپاری ایشان است و این نکته ای است که در تمام یا اغلب اسنادی که به شکلی وصیت ایشان را در بر دارد، تکرار می شود.
▪️دختر پیامبر به امیرالمؤمنین می فرماید:
پسرعمو! من از مرگ نزدیک خود خبر یافته ام و می دانم که هر ساعت ممکن است به پدرم ملحق شوم. لذا میخواهم هرچه در دل دارم، برایت بازگویم و وصیت کنم.
▫️ امیرالمؤمنین فرمود:
هرچه می خواهی، وصیت کن. بعد در کنار سر دختر پیامبر می نشیند و امر می کند تا دیگران از اتاق خارج شوند.
▪️ دختر پیامبر می گوید:
پسرعمو! مرا در طول زندگی دروغگو و خائن نیافته ای و در
این مدت هرگز با تو مخالفت نکرده ام! ... سپس سخنانی در مورد ازدواج امیرالمؤمنین بعد از خودش، تشییع خود و تابوتی که برای آن تهیه شده است، فرمود. آن گاه اظهار داشت:
➖ من به تو #وصیت میکنم تا هیچ یک از کسانی که به من ستم کردند و حق مرا گرفتند، در مراسم #تشییع جنازه ی من حضور نداشته باشند. آنها #دشمنان من و دشمنان رسول خدایند. مبادا هیچ یک از آنها و پیروانشان در نماز بر بدن من شرکت کنند! سپس فرمود: مرا در #شب آنگاه که مردمان به خواب
رفته اند، به خاک بسپار.
🔹بخاری، امام محدّثان مکتب خلافت، نقل میکند:
#ابوبکر نپذیرفت که چیزی از میراث پیامبر را به #فاطمه بدهد. به این جهت فاطمه برابوبکر غضب کرد به قهر روی گرداند و با او دیگر سخن نگفت تا آن هنگام که وفات یافت. آنگاه که رحلت کرد، #علی بر او نماز خواند و شب هنگام او را دفن کرد و #ابوبکر را به هیچ وجه از این حادثه خبردار نساخت...
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان
@qurantehran