eitaa logo
مصباح قرآنیان ۳
2هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
5.3هزار ویدیو
506 فایل
با سلام اطلاع رسانی کلیه برنامه های قرآنی مرکز قرآن ، عترت و نماز اع س نهاجا به متسابقین و فعالان قرآنی در سطح کل‌ کشور وآموزش قرآن کریم (از مبتدی تاپیشرفته ) با مسابقه جذاب آیدی رئیس مرکز قرآن، عترت و نماز ا.ع.س نهاجا: @smmostafavi
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: درخواست مي كند به برگردد [تا نماز بخواند] ، و اين سخن خداوند متعال است كه وقتی یکی از آنان می رسد می گوید: 🙏 (پروردگارا مرا برگردانيد تا شايد عمل شايسته انجام دهم در آن چه ترک کرده ام ، هرگز [به او داده نمی شود] آن تنها سخني است که می گوید ، و پیش روی آنها تا روزي كه برانگيخته شوند [یعنی قیامت] فاصله است. ) 📚 (بحارالانوار ، ج 77 ، ص 58 . اصول وافي ، ج 2 ، ص 65) @quranekarim1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
alef_bacheh.mp3
10.75M
؛ الف بچه 😍 اول : مثل گوسفندم اگه ... 🐑🐏 کاری از مرکز تخصصی نماز @quranekarim1398
اردوی زیارتی سیاحتی مشهد اردهال ویژه کارکنان وظیفه در قالب طرح میثاق یار عقیدتی سیاسی ستاد و قرارگاه پشتیبانی نهاجا(قرآن عترت و‌ نماز) @quranekarim1398
_نلاین زن، زندگی، آزادی قسمت شصت و چهارم: زهرا همانطور که به طرف یکی از پلیس ها میرفت ،کریستا را نشان داد و با زبان انگلیسی گفت: این خانم منو اذیت می کنه، اون می خواد ما را بکشد. کریستا که تازه متوجه شده بود زهرا انگلیسی می داند و اصلا نمی توانست قبول کند که از یک بچه رکب خورده مات و مبهوت بود و زیر لب میگفت:لعنتی...لعنتی انگلیسی بلد هست. یکی از پلیس ها دست زهرا را گرفت و به طرف در خروجی راه افتاد و تا کریستا به خود بیاید، زهرا را از در خارج کرد. کریستا که انگار شوکه شده بود ، خود را به پلیس دیگر رساند و گفت: شما حق ندارید کسی را از اینجا خارج کنید ،گفتم که اینجا... پلیس دوم بی آنکه حرفی بزند ، کریستا را کنار زد و به طرف در رفت. کریستا در حالیکه تلفن همراهش را بیرون میاورد تا شماره ای را بگیرد ، فریاد زد: صبر کنید لعنتی ها...صبر کنید الان خود پلیس به شما میگه که کار شما درست نیست ، آخه با پلیس هماهنگی شده و کسی مجوز ورود به این خانه را ندارد. اما دیر شده بود و من از جا بلند شدم و دیدم زهرا سوار ماشین پلیس شد، همانطور که از اشک از چشمانم جاری بود برایش دست تکان دادم، خوشحال بودم که لااقل این دختر از چنگال این دیوان ادم خوار رهایی یافته، گرچه اطمینان نداشتم جایش بین پلیسهای اینجا امن باشد ، اما هر چه بود بهتر از کشته شدن به دست عفریته ای چون کریستا بود. کریستا پشت سرم آمد، تنه ای به من زد و همانطور که رد ماشین پلیس را نگاه می کرد ، زیر لب حرفهای نامفهومی میزد. در را بست و آن را قفل کرد، کلید را برداشت داخل جیب لباسش گذاشت و همانطور که میگفت: الو... به سمت اتاقش رفت. انگار می خواست من از حرفهایش چیزی متوجه نشوم داخل اتاق شد و در را بست، به سرعت خودم را به اتاق رساندم و گوشم را به در چسپاندم، اما فایده ای نداشت ، چون در عایق صدا داشت چیزی نمی شنیدم. نفسم را آهسته بیرون دادم، نگاهی به آشپزخانه که کفش مملو از خون بود انداختم و با خود فکر کردم، احتمالا خون انسان بی گناهی در آن کوزه بود که می بایست خوراک کریستا و یا زهرای معصوم شود. با گفتن نام زهرا ، قلبم بهم فشرده شد، این دخترک زیبا عجیب مهرش به دلم نشسته بود، هنوز خیلی از رفتنش نمی گذشت که بدجور دلم برایش تنگ شده بود،اما خوشحال بودم که از این قفس جسته است. نگاهم خیره به خون روی سرامیکها بود که تازه متوجه سر و وضع خودم شدم، باید لباسم را عوض می کردم و پاهایم را میشستم.. ولی خیلی عجیب بود،اون پلیس ها اصلا توجهی به من نکردند،به نظرم نوعی دستپاچگی توی رفتارشون بود.. می خواستم به سمت حمام بروم که ناگهان در اتاق کریستا باز شد و‌کریستا با چشمانی که انگار از حدقه بیرون آمده بود به سمت یورش آورد و با لحنی ترسناک گفت... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
زن، زندگی، آزادی قسمت شصت و پنجم: کریستا به سمتم یورش آورد و گفت: لعنتی...تو کی هستی؟ چطور با اونا در ارتباط بودی؟! اصلا چرا چرا.... من گیج و مبهوت بودم ، این چی داشت میگفت.. با ترس و لکنت گفتم: با ک...کی...؟ کریستا عصبانی تر به سمت یورش آورد و دسته ای از موهای بلندم را در دستش گرفت و گفت: اون دختره انگلیسی بلد بود ، یعنی جاسوس بود، تو هم جاسوسی ، تو هم لنگهٔ اون برادرت هستی، من بهشون هشدار دادم اما توجه نکردند ...حالا باید بفهمند...خاک بر سر جولیا که به خاطر یک کینه، تمام ما را... وای خدای من! این چی داشت میگفت: برادرم؟! سعید؟! اون این وسط چکاره هست؟ من...من چه نقشی دارم؟! آب دهنم را به زور قورت دادم و گفتم: زهرا جاسوس نبود اون فقط یه دختر بچهٔ بی گناه و دورگه بود...چرا فکر میکنی یه بچه چهارساله جاسوسه؟! قضیه برادر من چیه؟! چرا...چرا فکر.. کریستا نگذاشت حرفم تمام بشه، وسط حرفم پرید و اسلحه اش را از زیر لباسش بیرون آورد و در حالیکه مغز من را نشانه رفته بود با فریاد گفت: خودت را به موش مردگی نزن، من که خوب میدونم تو از ایران پاشدی اومدی که انتقام خون برادرت را بگیری...اونم از جولیا...خواهر نادان من...اما من اجازه نمی دم دیگه حرکت اضافی کنی قبل از اینکه تو و اون همدست های کثیفت بخواین کاری کنین تو رو میکشم و یک لیوان از خون گرمت میخورم و مراسمی را که قرار بود با اون دختر بچه ها انجام بدم، با تو انجام میدم. مغزم داشت سوت میکشید ،قدرت تحلیل هیچی را نداشتم، این چی میگفت خدای من؟! کریستا قدم قدم به جلو میامد و هر قدمی که نزدیک تر میشد ، ترس من بیشتر میشد. باید سر در میاوردم، اگر قرار بود بمیرم ، باید می فهمیدم چه اتفاقی افتاده...پس آب دهنم را دوباره قورت دادم و در حالیکه خیره تو چشمای کریستا بودم، سعی کردم وانمود کنم عادی هستم پس شمرده شمرده گفتم: بیا یک معامله کنیم، اول تو بگو داستان سعید چیه ، بعد من اطلاعات خیلی مهمی راجع به گروهمون که قرار بود داخل شما نفوذ کنند میدم. اطلاعاتی که برای شما خیلی حیاتی هست. کریستا در حالیکه چشمهاش را ریز کرده بود گفت: از چی حرف میزنی؟ نفوذ؟ داخل مجموعهٔ ما؟! سرم را تکون دادم و گفتم: بله...اگر حقیقت را به من بگی...حقیقت را بهت میگم.. کریستا که انگار عصبانیتش کمتر شده بود و حس کنجکاویش گل کرده بود.صندلی چوبی را جلوی مبلی که رویش نشسته بودم ، قرار داد و در حالیکه اسلحه دستش همچنان به سمت من بود، روی صندلی نشست. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
_نلاین زن، زندگی، آزادی قسمت شصت و ششم: کریستا خیره در چشمهام شد و گفت: وای به حالت حقیقت را نگی، اصلا اجازه نمی دم تا روز مراسم زنده بمونی و پیشکش لاوی بزرگ بشی، همینجا کلکت را می کنم ،فهمیدی؟! آب دهنم را آرام قورت دادم و سرم را به نشانهٔ بله تکون دادم. کریستا نفسش را محکم بیرون داد و گفت: یعنی تو واقعا از کارهای برادرت خبر نداری؟ آرام گفتم : نه،برادر من چندسال پیش فوت کرده ،مگه چکار میکرده؟! کریستا آرام گفت: پس جولیا حق داشت بگه که تو اصلا از هیچی اطلاع نداری،اما اگر اطلاع نداشتی چرا با صفحه مجازی برادرت با ما در ارتباط بودی؟! شونه هام را بالا انداختم وگفتم: بعد مرگ سعید انگار من وارث تمام داشته هاش شدم، کتاباش، اتاقش، لپ تاپ و کامپیوترش و طبیعی هست جایی از صفحه مجازیش استفاده کنم. گرچه سعید هر چه پیام داشت پاک کرده بود، اما، جولیا خودش به من پیام داد. کریستا نیشخندی زد و گفت: جولیا بر عکس ادعاش خیلی احمق هست ،اون گول برادرت را خورد و فکر می کرد برادرت دختر هست و البته برادر موذی تو ،نقشش را خوب بازی کرده بود،اون..اون اطلاعات زیادی راجع به ما و اعتقاداتمون داشت اما ما نمی دونستیم و جولیا به خیال انکه مورد خوبی برای قربانی کردن در مراسم هر سالهٔ ما پیدا کرده ، خواست اونو درست مثل تو به اینجا بیاره و.. اما رو دست خورد و برادر لعنتی تو همه چی را بهم ریخت ، البته نتیجهٔ کارش هم دید، مثل یک گنجشک از نفس انداختیمش ...کریستا که انگار احساس قدرت می کرد از جا بلند شد و به سمتم آمد و گفت: بله، قدرت ما را دست کم نگیر، ما قادریم هر که را اراده کنیم از جلوی راهمون برداریم و سپس جلوی من ایستاد و با اسلحهٔ دستش چانه ام را بالا گرفت و ادامه داد: حالا تو اعتراف کن،تو ما را به کدام گروه فروختی حقیقت ماجرا چی هست؟هااا من واقعا گیج بودم، انگار در دریایی بی انتها در حال غرق شدن بودم، حالا می فهمیدم ، اون تصادف ...اون تصادف که جان برادر یکی یکدانه ام را گرفت ، طراحی همین شیطان پرستها بود..‌ خدای من!! سعید... ناگهان با صدای فریاد کریستا به خودم آمدم: میگم اعتراف کن...تو قول دادی حقیقت را بگی.. آب دهنم را محکم قورت دادم و‌گفتم:ح..ح...حقیقت اینه من هیچی نمی دونم و گول جولیا را خوردم و‌اومدم اینجا هم تحصیل کنم وهم زندگی سرشار از آزادی و راحتی داشته باشم.. کریستا که انگار با هر حرف من آتش عصبانیتش شعله ورتر میشد، سر اسلحه را روی شقیقه هام گذاشت و گفت: من میکشمت لعنتی... ادامه دارد.. 📝به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐 و چهارمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم خواهران شاغل ، همسران و فرزندان کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران 🌀به میزبانی پایگاه هوایی شهید فکوری تبریز 🔻۱۵ مرداد افتتاحیه ساعت هفت صبح 🔻ایام مسابقات ۱۵ تا ۱۷ مرداد ماه هر روز صبح و بعدازظهر 🔻۱۸ اختتامیه ساعت ۸صبح 🍃 اداره عقیدتی سیاسی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ( قرآن عترت و نماز) 🍃 @quranekarim1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان @quranekarim1398 ┄┅─✵💔✵─┅┄
🌸تجدید بیعت روزانه با امام زمان (عج)🌸 🌱دعای عهد 🤲🌤 🌺 بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ‌🌺 🔹 اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ 🔹 وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ 🔹 وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ 🔹 وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ 🔹 وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ 🔹 وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ 🔹 وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ 🔹 وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ 🔹 اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ 🔹 وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ 🔹 وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ 🔹 یا حَىُّ یا قَیُّومُ 🔹 أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى 🔹 أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ 🔹 وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ 🔹 یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ 🔹 وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ 🔹 وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ 🔹 یا مُحْیِىَ الْمَوْتى 🔹 وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ 🔹 یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ 🔹 اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ 🔹 الْقائِمَ بِأَمْرِکَ 🔹 صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ 🔹 عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ 🔹 فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها 🔹 سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها 🔹 وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ 🔹 مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ 🔹 وَ مِدادَ کَلِماتِهِ 🔹 وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ 🔹 وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ 🔹 أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ 🔹 فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا 🔹 وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى 🔹 عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى 🔹 لا أَحُولُ عَنْها وَ لا أَزُولُ أَبَداً 🔹 اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ 🔹 وَالذّابّینَ عَنْهُ 🔹 وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ 🔹 وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ 🔹 وَالْمُحامینَ عَنْهُ 🔹 وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ 🔹 وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ 🔹 اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ 🔹 الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً 🔹 فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى 🔹 مُؤْتَزِراً کَفَنى 🔹 شاهِراً سَیْفى 🔹 مُجَرِّداً قَناتى 🔹 مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى 🔹 فِى الْحاضِرِ وَالْبادى 🔹 اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ 🔹 وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ 🔹 وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ 🔹 وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ 🔹 وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ 🔹 وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ 🔹 وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ 🔹 وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ 🔹 وَاشْدُدْ أَزْرَهُ 🔹 وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ 🔹 وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ 🔹 فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ 🔹 ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ 🔹 بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ 🔹 فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ 🔹 وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک 🔹 َحَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ 🔹 وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ 🔹 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ 🔹 وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ 🔹 وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ 🔹 وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ 🔹 وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ 🔹 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ 🔹 مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ 🔹 اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً 🔹 صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ 🔹 وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ 🔹 وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ 🔹 اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ 🔹 عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ 🔹 وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ 🔹 إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً 🔹 وَ نَراهُ قَریباً 🔹 بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ 🔺 آنگاه سه بار بر ران خود دست می‌زنی و در هر مرتبه می‌گویی: 🔹 اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان 🔹 اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان 🔹 اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان 🌱 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻🕊 @quranekarim1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه 9⃣4⃣5⃣ سوره مبارک @quranekarim1398
صفحه 9⃣4⃣5⃣ سوره مبارک 🔹1 - ای‌ کسانی‌ ‌که‌ ایمان‌ آورده‌اید! دشمن‌ ‌من‌ و دشمن‌ خودتان‌ ‌را‌ دوست‌ نگیرید‌-‌ ‌که‌ نسبت‌ ‌به‌ ‌آنها‌ اظهار محبت‌ کنید ‌در‌ حالی‌ ‌که‌ قطعا ‌به‌ ‌آن‌ حقیقت‌ ‌که‌ ‌برای‌ ‌شما‌ آمده‌ [‌یعنی‌ قرآن‌] کافر شدند و ‌به‌ ‌این‌ علت‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌خدا‌، پروردگارتان‌ ایمان‌ آورده‌اید، پیامبر و ‌شما‌ ‌را‌ [‌از‌ دیارتان‌] بیرون‌ می‌کنند‌-‌ ‌اگر‌ ‌برای‌ جهاد ‌در‌ راه‌ ‌من‌ و طلب‌ رضای‌ ‌من‌ بیرون‌ آمده‌اید پنهانی‌ ‌با‌ ‌آنها‌ رابطه دوستی‌ برقرار می‌کنید ‌در‌ حالی‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌به‌ آنچه‌ پنهان‌ داشتید و آنچه‌ آشکار نمودید داناترم‌ و ‌هر‌ کس‌ ‌از‌ ‌شما‌ چنین‌ کند، قطعا راه‌ درست‌ ‌را‌ گم‌ کرده‌ ‌است‌ 🔸2 - ‌اگر‌ ‌بر‌ ‌شما‌ دست‌ یابند، دشمن‌ ‌شما‌ خواهند ‌بود‌ و ‌به‌ آزارتان‌ دست‌ می‌یازند و زبانشان‌ ‌را‌ ‌به‌ سوی‌ ‌شما‌ ‌به‌ بدی‌ می‌گشایند و دوست‌ دارند ‌که‌ ‌شما‌ [نیز] کافر شوید 🔹3 - روز قیامت‌ نه‌ خویشان‌ ‌شما‌ و نه‌ فرزندانتان‌ هرگز ‌به‌ ‌شما‌ سودی‌ نمی‌رسانند [‌خدا‌] میان‌ ‌شما‌ جدایی‌ می‌اندازد و خداوند ‌به‌ آنچه‌ می‌کنید بیناست‌ 🔸4 - قطعا ‌برای‌ ‌شما‌ ‌در‌ [حالات‌] ابراهیم‌ و کسانی‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌او‌ بودند سرمشق‌ خوبی‌ ‌است‌، ‌آن‌ گاه‌ ‌که‌ ‌به‌ قوم‌ ‌خود‌ گفتند: ‌ما ‌از‌ ‌شما‌ و ‌از‌ آنچه‌ ‌به‌ جای‌ ‌خدا‌ می‌پرستید بیزاریم‌ و [آیین‌] ‌شما‌ ‌را‌ منکریم‌، و میان‌ ‌ما و ‌شما‌ ‌برای‌ همیشه‌ دشمنی‌ و کینه‌ پدید آمده‌ ‌است‌ ‌تا‌ وقتی‌ ‌که‌ ‌به‌ خدای‌ یگانه‌ ایمان‌ بیاورید، جز گفته ابراهیم‌ ‌به‌ پدر [خوانده‌ی‌] ‌خود‌ ‌که‌ ‌من‌ ‌برای‌ تو آمرزش‌ خواهم‌ خواست‌، و [البته‌] ‌برای‌ تو ‌از‌ ‌خدا‌ [جز درخواست‌ کردن‌]، اختیار چیزی‌ ‌را‌ ندارم‌ پروردگارا! ‌بر‌ تو توکل‌ کردیم‌ و ‌به‌ سوی‌ تو روی‌ آوردیم‌ و فرجام‌ ‌ما ‌به‌ سوی‌ توست‌. 🔹5 - پروردگارا! ‌ما ‌را‌ مورد آزار و آزمایش‌ کسانی‌ ‌که‌ کافر شدند قرار مده‌ و ‌ما ‌را‌ بیامرز، پروردگارا! ‌به‌ درستی‌ ‌که‌ تو مقتدر و حکیمی. 📚ترجمه @quranekarim1398
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۱۲ مرداد ۱۴۰۳ میلادی: Friday - 02 August 2024 قمری: الجمعة، 27 محرم 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️23 روز تا اربعین حسینی ▪️31 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام ▪️33 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️38 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام ✅ با ما همراه شوید... @quranekarim1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باسلام هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم 🌷 بسیجی شهید فریدون امامی 🌷 تولد ۹ شهریور ۱۳۴۸ گتوند استان خوزستان 🌷 شهادت ۱۲ مرداد ۱۳۶۶ مهران 🌷 سن موقع شهادت ۱۸ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ بخش‌هایی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ عجیب است حال انسان‌هایی که می‌دانند می میرند و می دانند در پای میز محاکمه به بند کشیده خواهند شد اما باز نشسته اند و دست بر روی دست می گذارند و می خندند و آسوده و بی خیال می خوابند ✅ چه عجیب است داستان آدمی که می‌داند بعد از مرگ او را باز خواست می‌کنند ولی بی خیال در یک زندگی آسوده روز را به معصیت می گذراند و شب را آسوده همراه شیفتگان رویاها، به خواب می رود ✅ سعی کنید که با کوله باری از گناه از دنیا نروید و انسان که مرگ او حتمی است چه بهتر است که با شهادت در راه خدا از دنیا برود و به فرموده امام امت " شهادت هدیه ای است الهی برای کسانی که لایق باشند." ✅ و از مردم شهید پرور می خواهم که پشتیبان امام باشید ✅ و کسانی که ادعای مسلمانی می‌کنند باید در صحنه های نبرد حضور داشته باشند و در راه خدا جهاد کنند و باید راه شهدا ر ا ادامه دهند 🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان می‌باشد و این شهید عزیز فاتحه با صلوات 🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله @quranekarim1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷آیت الله : انسان در نهایتا به ده درصد خواسته‌های خود می‌رسد. کمتر کسی پیدا می‌شود که زندگی بر وفق مراد او باشد. هرگونه عیش و نوش دنیا با هزار تلخی و نیش همراه است. اگر کسی دنیا را این‌گونه پذیرفت و شناخت، در برابر ناگواری‌ها و بدی‌های همسر و همسایه و… کمتر ناراحت می‌شود؛ زیرا از دنیا بیش از اینکه خانه بلاست، نخواهد داشت. 📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۳۰۲ @quranekarim1398
انتخاب - علی اکبر قلیچ(1).mp3
10.67M
🎼 انتخاب 🎤 علی اکبر قلیچ ❤️ راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آنکه سر بسپارند چاره نیست دعوت گرفته یار و نوشته من الغریب وقت سفر رسیده ببین حری یا حبیب هرجا دو راهی است هر آیینه کربلاست خود را ببین دوباره که آیینه کربلاست ... 🏷 علیه السلام عجل الله تعالی فرجه