عوامل #تحریفات در واقعه تاریخی #کربلا
قسمت دهم
از کتاب #حماسهحسینی
عامل دوم تحریف، تمایل بشر است به #اسطوره سازی و افسانه سازی.
این هم باز در تمام تواریخ دنیا وجود دارد. در بشر یك حس قهرمان پرستی هست، یك حسی هست كه درباره ی قهرمانهای ملی و قهرمانهای دینی افسانه می سازد. (در شبهای عید غدیر كه آقای دكتر شریعتی صحبت می كردند، یك بحث بسیار عالی راجع به این حسی كه در همه ی افراد بشر برای اسطوره سازی و افسانه سازی و قهرمان سازی و قهرمان پرستی - آن هم به یك شكل خارق العاده و فوق العاده ای- هست، ایراد كردند. )
بهترین دلیلش این است كه مردم برای نوابغی مثل بوعلی سینا و شیخ بهائی چقدر افسانه جعل كردند! بوعلی سینا بدون شك نابغه بوده است، قوای جسمی و قوای روحی اش، یك جنبه ی فوق العادگی داشته است. ولی همینها سبب شده است كه مردم برای بوعلی سینا افسانه هایی بسازند
برای شیخ بهائی مردم چقدر افسانه ها ساخته اند! اختصاص به حادثه ی عاشورا ندارد. ولی همان طور كه جلسه ی پیش عرض كردم، فرق است میان افسانه ای، داستانی، جعلی، تحریفی كه در یك حادثه ی عادی باشد [و تحریفی كه در یك حادثه ی مهم تاریخی باشد. ] حالا مردم درباره ی بوعلی سینا هرچه می خواهند بگویند، بگویند، به كجا ضرر می زند؟ به هیچ جا. درباره ی شیخ بهائی هرچه می خواهند بگویند، بگویند، به كجا ضرر می زند؟ به هیچ جا.
اما افرادی كه شخصیت آنها شخصیت پیشوایی است و قول آنها، فعل و عمل آنها، قیام و نهضت آنها سند و حجت است، در اینها نباید تحریفی
واقع بشود، در سخنشان، در شخصیتشان، در تاریخچه شان.
حاجی نوری، این مرد بزرگ، در كتاب لؤلؤ و مرجان انتقاد می كند، می گوید: برای شجاعت أبو الفضل در جنگ صفّین- كه اصل شركت حضرت هم معلوم نیست، اگر هم شركت كرده یك بچه ی پانزده ساله بوده است- نوشته اند أبو الفضل العباس مردی را پرتاب كرد به هوا، یكی دیگر را پرتاب كرد، یكی دیگر را، تا هشتاد نفر. هشتادمی را كه پرتاب كرد، هنوز اولی به زمین نیامده بود. اولی كه آمد به زمین دونیمش كرد، دومی را دونیم كرد، سومی را و. . . از این افسانه ها! .
در حادثه ی كربلا، یك قسمت از تحریفاتی كه صورت گرفته است معلول حس #اسطورهسازی است. مبالغه ها و اغراقهایی شده است. مخصوصاً اروپاییها می گویند در تاریخ مشرق زمین [مبالغه و اغراق ] زیاد است، و راست هم می گویند.
ملاّ آقای دربندی در اسرار الشهادة نوشته است عدد لشكریان عمر سعد سواره ی آنها ششصد هزار نفر بود، پیاده ی آنها دو كرور و مجموعشان یك میلیون و شش صد هزار نفر بود، همه هم اهل كوفه بودند. آخر كوفه مگر چقدر بزرگ بود؟ !!!
كوفه یك شهر تازه سازی بود. هنوز سی و پنج سال بیشتر از عمر كوفه نگذشته بود، چون كوفه را در زمان عمر بن الخطّاب ساختند و كوفه مركز سپاهیان اسلام بود. . آن وقت یك میلیون و ششصد هزار نفر سپاهی در آن روز جمع بشود و حسین بن علی علیه السلام هم سیصد هزار نفر آنها را بكشد، این با عقل جور درنمی آید.
این حس اسطوره سازی خیلی كارها كرده است. ما كه نباید یك سند مقدس را در اختیار افسانه سازها قرار بدهیم.
https://telegram.me/quranpuyan