eitaa logo
قران پویان
442 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
654 ویدیو
601 فایل
تدبردر قرآن وتفقه در دین با عمومی سازی فهم وعمل به قرآن
مشاهده در ایتا
دانلود
در واقعه تاریخی قسمت بیست و ششم تحریفات معنوی از کتاب عبدالله_(ع) نوشته اند أبا عبد اللّه در حملات خودش نقطه ای را در میدان مركز قرار داده بود. حملاتش آنجا بود. نقطه ای را امام انتخاب كرده بود كه نزدیك خیام حرم باشد و از خیام حرم خیلی دور نباشد، به دو منظور. یك منظور این كه می دانست كه اینها چقدر نامرد و غیر انسانند.😔 اینها همین مقدار حمیّت ندارند كه لااقل بگویند كه ما با حسین طرف هستیم، پس متعرض خیمه ها نشویم. می خواست تا جان در بدن دارد، تا این رگ گردنش می جنبد، كسی متعرض خیام حرمش نشود. حمله می كرد، از جلو او فرار می كردند، ولی زیاد تعقیب نمی كرد؛ برمی گشت مبادا خیام حرمش مورد تعرض قرار بگیرد. دیگر اینكه می خواست تا زنده است اهل بیتش بدانند كه او زنده است. نقطه ای را مركز قرار داده بود كه صدای حضرت می رسید. وقتی كه بر می گشت، در آن نقطه می ایستاد، فریاد می كرد: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ» . وقتی كه این فریاد حسین بلند می شد اهل بیت سكونت خاطری پیدا می كردند، می گفتند آقا هنوز زنده است. امام به اهل بیت فرموده بود تا من زنده هستم هرگز از خیمه ها بیرون نیایید. این حرفها را باور نكنید كه اینها دم به دم بیرون می دویدند، ابداً! دستور آقا بود كه تا من زنده هستم در خیمه ها باشید، حرف سستی از دهان شما بیرون نیاید كه اجر شما ضایع می شود. مطمئن باشید عاقبت شما خیر است، نجات پیدا می كنید و خداوند دشمنان شما را عذاب خواهد كرد، به زودی هم عذاب خواهد كرد. اینها را به آنها فرموده بود. آنها اجازه نداشتند و بیرون هم نمی آمدند. غیرت حسین بن علی اجازه نمی داد. غیرت و عفّت خود آنها اجازه نمی داد كه بیرون بیایند، بیرون هم نمی آمدند. صدای آقا را كه می شنیدند: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ» یك اطمینان خاطری پیدا می كردند. چون آقا وداع كرده بودند و یك بار یا دو بار دیگر هم بعد از وداع آمده بودند و خبر گرفته بودند، این بود كه اهل بیت امام هنوز انتظار آمدن امام را داشتند. اسبهای عربی برای میدان جنگ تربیت می شدند. اسب حیوان تربیت پذیری است. اینها وقتی كه صاحبشان كشته می شد عكس العملهای خاصی از خودشان نشان می دادند. اهل بیت أبا عبد اللّه در داخل خیمه هستند، همین طور منتظر ببینند كی صدای آقا را می شنوند یا شاید یك بار دیگر جمال آقا را زیارت می كنند كه یك وقت صدای همهمه ی اسب أبا عبد اللّه بلند شد. آمدند درِ خیمه. خیال كردند آقا آمده اند. یك وقت دیدند این اسب آمده است ولی در حالی كه زین او واژگون است. اینجاست كه اولاد أبا عبد اللّه، خاندان أبا عبد اللّه فریاد و احسینا و وا محمّدا را بلند كردند. دور این اسب را گرفتند. نوحه سرایی طبیعت بشر است. انسان وقتی می خواهد درد دل خودش را بگوید به صورت نوحه سرایی می گوید؛ آسمان را مخاطب قرار می دهد، زمین را مخاطب قرار می دهد، درختی را مخاطب قرار می دهد، خودش را مخاطب قرار می دهد، انسان دیگری را مخاطب قرار می دهد، حیوانی را مخاطب قرار می دهد. هر یك از افراد خاندان أبا عبد اللّه به نحوی نوحه سرایی را آغاز كردند. آقا به آنها فرموده بود تا من زنده هستم حق گریه كردن هم ندارید. من كه از دنیا رفتم البته نوحه سرایی كنید. گریه است😭، انسان وقتی غصه دارد باید گریه كند تا عقده ی دلش خالی شود. اجازه ی گریه كردن را بعد از این جریان یافته بودند. در همان حال شروع كردند به گریستن. نوشته اند حسین بن علی علیه السلام دختركی دارد كه خیلی هم این دختر را دوست می داشت؛ سُكَینه خاتون كه بعد هم یك زن ادیبه ی عالمه ای شد و زنی بود كه همه ی علما و ادبا برای او اهمیت و احترام قائل بودند. ابا عبد الله خیلی این طفل را دوست می داشت. او هم به آقا فوق العاده علاقه مند بود. نوشته اند این بچه به صورت نوحه سرایی جمله هایی گفت كه دلهای همه را كباب كرد. به حالت نوحه سرایی این اسب را مخاطب قرار داده است، می گوید: «یا جَوادَ اَبی هَلْ سُقِیَ اَبی اَمْ قُتِلَ عَطْشاناً؟ » ای اسب پدرم، پدر من وقتی كه رفت تشنه بود، آیا پدر من را سیراب كردند یا با لب تشنه شهید كردند؟ این در چه وقت بود؟ وقتی است كه دیگر أبا عبد اللّه از روی اسب به روی زمین افتاده است. این جنگ با یك تیر شروع شد و با یك تیر خاتمه پیدا كرد. https://eitaa.com/quranpuyan
در قسمت بیست و هفتم تحریفات معنوی ازکتاب ✅وظیفه ی ما در برابر تحریفها در جلسات گذشته كه در اطراف « در واقعه ی تاریخی عاشورا» بحث كردم، بحث خودم را در چهار قسمت قرار دادم: قسمت اول در معنی تحریف و انواع تحریف به طور كلی. قسمت دوم در بیان تحریفاتی كه در واقعه ی تاریخی عاشورا صورت گرفته است و نمونه هایی از آن تحریفات. بخش سوم، عوامل تحریف، موجبات و اسبابی كه منجر به تحریف می شوند به طور عموم و عاملهای خاصی كه در این حادثه ی تاریخی دخالت كرده اند. بخش چهارم، راجع به ی ما مردم در برابر این تحریفها، هم وظیفه ی علمای امت و هم وظیفه ی توده ی مردم. از این چهار بخش، سه بخش اول را قبلاً صحبت كردیم. ولی بخش چهارم باقی ماند كه امشب به فضل الهی شاید موفق بشویم آنچه كه لازم است در باره ی این مطلب صحبت كنیم. به طور قطع و یقین، همین طوری كه عرض كردم، تحریفاتی در این حادثه ی بسیار بزرگ تاریخی تدریجاً در طول زمان پیدا شده است و بدون شك در اینجا وظیفه ای هست كه باید با این تحریفها مبارزه كرد. بلكه به تعبیر بهتر، اگر بخواهیم از خودمان ستایش كنیم و تعبیر احترام آمیزی درباره ی خودمان به كار ببریم، باید بگوییم كه ما این نسل در این زمینه رسالتی داریم برای مبارزه با این تحریفات. ولی قبل از آنكه این وظیفه و رسالت را، چه برای علمای امت و به تعبیر دیگر خواص و چه برای توده ی مردم و به تعبیر دیگر عوام، عرض بكنم، دو مطلب دیگر را مقدمتاً عرض می كنم. یكی اینكه نگاهی به گذشته بكنیم، ببینیم مسئول این تحریفات چه كسانی هستند؟ آیا خواص و علما مسئول این تحریفات اند یا توده و عوام الناس؟ امروز وظیفه چیست و وظیفه ی كیست یك مطلب است، در گذشته مقصر و مسئول كیست مطلب دیگری است.✌️ معمولاً در این گونه قضایا علما تقصیر را به گردن عوام می اندازند و عوام به گردن علما. علما معمولاً می گویند تقصیر این عوام الناس است، تقصیر جهالت این مردم است، از بس كه این مردم جاهل و نادانند و از بس كه این مردم نالایق و ناشایسته هستند! اینها سزاوار همین مهملات اند، شایسته ی حقایق نیستند.😳 داستانی است.🤔 من از مرحوم آیة اللّه صدر (اعلی اللّه مقامه) شنیدم، كه تاج نیشابوری حرفهای مفت در منبر می گفت. كسی به او اعتراض كرد كه اینها چیست؟ ! این همه اجتماع می شود چرا دو كلمه حرف حسابی نمی زنی؟ گفت مردم لایق نیستند.🙄 بعد هم با یك دلیلی به اصطلاح ثابت كرد. ولی مردم عوام هم یعنی توده ی مردم هم منطقی در برابر خواص دارند و این منطق را اغلب به كار می برند؛ می گویند ماهی از سر گَنده گردد نی ز دُم؛ علما به منزله ی سر ماهی هستند و ما دُم ماهی.😶 https://eitaa.com/quranpuyan
در واقعه تاریخی قسمت بیست و هشتم. تحریفات معنوی از کتاب ✅هم خواص و هم عوام ولی حقیقت این است كه در این هم خواص مسئول هستند و هم عوام، هر دو. راجع به مسئول بودن و بودن خواص و علما شاید چندان احتیاجی به توضیح نباشد، ولی این را بدانید كه عامه ی مردم و توده ی مردم هم در این مسائل شریك اند، به همان اندازه و شاید احیاناً بیشتر. بلكه در این طور مسائل، این توده ی مردم هستند كه حقایق كُشی می كنند و را اشاعه می دهند. حدیث معروفی است : شخصی از امام صادق علیه السلام درباره ی آیه ی شریفه ی:  «وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ اَلْكِتابَ إِلاّ أَمانِیَّ» كه خدا از عوام یهود در آنجا انتقاد می كند (با اینكه خدا این عوام را بی سواد، امّی و درس ناخوانده معرفی می كند، در عین حال از همین عوام در قرآن انتقاد می كند و اینها را مسئول می شناسد) سؤال می كند علمای یهود مسئول بودند درست، عوام دیگر چه مسئولیتی دارند؟ اینها دیگر عوام بودنشان عذرشان است. امام فرمود: خیر، این طور نیست؛ بله، یك مسائلی هست كه احتیاج به درس خواندن دارد، فقط درس خوانده ها آنها را درك می كنند، در اینجا می توان گفت كه عوام مسئول نیستند چون درس خوانده نیستند، گواینكه گاهی مسئولیتشان این است كه چرا درس نمی خوانند. آن هم خودش یك منطقی است. احیاناً اگر عوام مسئولیت نداشته باشند، در مسائلی است كه احتیاج به تحصیل و درس و كتاب و معلم دارد. این شخص، معلم ندیده، مدرسه ندیده، كتاب نخوانده است، چرا مسئول باشد؟ فرمود اما بعضی از مسائل است كه بشر به فطرت سلیم آن را درك می كند. این دیگر مدرسه و كتاب و معلم نمی خواهد، دیپلم داشتن- به تعبیر من- نمی خواهد، سلامت عقل كافی است. بعد امام مثال زد، فرمود اینكه یك عالمی مردم را به و تقوا دعوت كند ولی همان كه مردم را به زهد و تقوا دعوت می كند خودش بر خلاف زهد و تقوا عمل كند، فرما باشد اما توبه فرمایان خود توبه كمتر كنند، و مردم عوام هم اینها را ببینند كه می گویند و بر ضد گفته ی خودشان عمل می كنند، آیا این آدم باید درس خوانده و معلم دیده باشد و كلاس طی كرده باشد تا بفهمد كه یك چنین آدمی لایق پیروی نیست؟ عوام یهود اینها را به چشم خودشان می دیدند و به عقل خودشان درك می كردند، «وَ اضْطُرّوا بِمَعارِفِ قُلوبِهِمْ» با یك معرفت فكری این را درك می كردند كه از چنین كسانی نباید پیروی كرد، مع ذلك پیروی می كردند، پس مسئولند. پس یك سلسله مسائل است كه احتیاج به درس خواندن ندارد، هر گونه درسی. ادامه دارد… https://eitaa.com/quranpuyan
تحریفات معنوی از کتاب ✅هم خواص و هم به قول معروف خط سیاه و سفید خواندن نمی خواهد، عربی دانستن نمی خواهد، فارسی دانستن هم نمی خواهد، صرف و نحو نمی خواهد، فقه و اصول نمی خواهد، و فلسفه نمی خواهد. فطرت سلیم می خواهد و سلیم را هم همه دارند، فطرتشان درك می كند. در آن گونه مسائل شما چه می گویید؟ پیغمبر اكرم جمله ای دارد كه از پخته ترین جمله هاست، چون از ترین جمله هاست. فرمود: «اِنَّمَا الْاَعْمالُ بِالنِّیّاتِ وَ اِنَّما لِكُلِّ امْرِئٍ ما نَوی » عمل بستگی به قصد و نیت دارد. اگر شما كاری را انجام دهید، چه خوب و چه بد، اما قصد نداشته اید و بدون قصد آن كار از شما صادر شده است، اگر بد است نیستید، اگر خوب است پاداش ندارید. این یك مطلب خیلی واضحی است و هر كسی می فهمد. حال اگر كسی آمد و مثلاً خوابی را نقل كرد، داستانی را نقل كرد، گفت فلان كس در یك جریان اضطراری، در یك عالم بی خبری، در یك كاری كه كوچكترین قصدی نداشته است بلكه قصد خلاف داشته است، در عین حال همین كار بدون قصد، او را به اعلی علّیّین بالا برد، تمام گناهانش را محو كرد، آیا ما باید قبول كنیم؟ باید كتاب خوانده باشیم، عربی دانسته باشیم، سیاه و سفید خوانده باشیم كه [بدانیم ] گناهان انسان را فقط یك توبه و یك بازگشت به حق پاك می كند،  «إِنَّ اَلْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ اَلسَّیِّئاتِ» كار نیك است كه اثر كار بد را می برد، اما كار بدون اختیار نه؟ . ولی ما از همین فطرت خدادادی خودمان هرگز استفاده نمی كنیم. یكی می آید می گوید یك دزدی بود (در كتابها هم نوشته اند) راه را بر مردم می بست، چقدر مال مردم را چاپیده بود، چقدر آدمها را كشته بود، چقدر زنها را بیوه كرده بود، چقدر بچه ها را یتیم كرده بود! یك بار اطلاع پیدا كرد كه قافله ای از زوار می خواهند بروند كربلا. آمد سر گردنه ای كمین كرد كه آنها كی از آنجا عبور می كنند، برای اینكه راه را بر زوّار امام حسین ببندد، مالشان را بگیرد، عند اللزوم آنها را بكشد، جنایت كند. منتظر بود. تا قافله برسد، دو سه ساعت وقت بود. كنار راه خوابش برد. قافله آمد و رد شد، او بیدار نشد. ولی در همین حال صحنه ی قیامت را خواب دید؛ دید او را كشان كشان به جهنم می برند. چرا به جهنم می برند؟ حسابش روشن است. كوچكترین عمل صالح در نامه ی عمل او نیست، هرچه هست گناه و جنایت است. بردند و بردند تا لبه ی پرتگاه جهنم، ولی جهنم او را نپذیرفت؛ گفت نه، این را من نمی پذیرم. نپذیرفت و برگشت. آخر، قضیه اینطور كشف شد كه این مرد چون در كنار راهی خوابیده است كه در آنجا قافله ی زوار می رفتند و گرد زوار بر لباس او نشسته است، بدون اینكه خودش قصدی داشته باشد، بلكه قصد كشتن این زوار را داشته است و قصد بردن مال اینها را داشته است، و علی رغم گفته ی پیغمبر كه «اِنَّمَا الْاَعْمالُ بِالنِّیّاتِ» و «لِكُلِّ امْرِئٍ ما نَوی » ، این عمل بدون اختیار تمام گناهانش را محو كرد. فَاِنَّ النّارَ لَیْسَ تَمُسُّ جِسْماً عَلَیْهِ غُبارُ زُوّارِ الْحُسَیْنِ از جنبه ی شعری خیلی خوب است، اما از جنبه مكتب امام حسین متأسفانه نه. حالا این دیگر درس خواندن می خواهد كه مردم عوام بگویند ما كه خط سیاه و سفید نخوانده ایم كه بفهمیم، ما چه می فهمیم. ما این حرفها را قبول می كنیم. می گوییم: اینها از بدیهیات عقل است، از فطریات بشر است. پس خیال نكنید كه اگر شما پذیرفتید، مسئول نیستید. https://telegram.me/quranpuyan
در قسمت سی تحریفات معنوی از کتاب ✅خطر تحریف مطلب دومی كه قبل از بیان این رسالت و وظیفه می خواهم عرض بكنم، است كه در این وجود دارد. می خواهم یك شرح مختصری راجع به خطر تحریف بحث كرده باشم.👉 بسیار خوب، تحریف در دنیا واقع می شود. انواع تحریفها ما در واقعه ی تاریخی عاشورا به دست آوردیم. عوامل تحریف را هم شناختیم. حالا كسی بگوید تحریف بشود، مگر چه عیبی دارد، چه ضرری دارد، چه خطری دارد؟🤔 خطر تحریف فوق العاده زیاد است. تحریف ضربت غیر مستقیم است كه از ضربت مستقیم كاری تر است.😑 اگر كتابی تحریف بشود، چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی، اگر كتاب هدایت باشد تبدیل به كتاب ضلالت می شود، اگر كتاب سعادت باشد تبدیل به كتاب شقاوت می شود. اگر كتابی باشد كه انسان را رو به بالا می برد، در اثر تحریف رو به پایین می آورد. اساساً بكلی آن حقیقت را عوض می كند؛ نه تنها بدون خاصیت می كند، بلكه اثر معكوس می بخشد. هر چیزی آفتی متناسب با خودش دارد. این كه هر چیزی آفتی دارد، تعبیر من نیست، تعبیر پیغمبر اكرم است. می فرماید: «آفَةُ الدّینِ ثَلاثَةٌ: فَقیهٌ فاجِرٌ، اِمامٌ جائِرٌ، مُجْتَهِدٌ جاهِلٌ»  سه چیز آفت دین است: 1⃣اول دانشمند بد عمل، فاسق و فاجر. 2⃣دوم زعیم و پیشوای ستمكار. 3⃣سوم مقدس نادان. اینها را پیغمبر اكرم به عنوان آفتهای دین می شمارد👆. همین طوری كه شما می گویید جمادات مثلاً آهن آفتی دارد، نباتات، آفات دارند، كرم خاردار آفت فلان گیاه است، سن و ملخ آفت است برای نباتات، حیوانات آفتهای مخصوص به خود دارند، بدن انسانها آفتهای مخصوص به خود دارد؛ دین، آیین، مسلك، آفت مخصوص به خود دارد. «تحریف» كه به وسیله ی دو صنف از آن سه صنفی كه پیغمبر اكرم فرمود ایجاد می شود، یكی فقیه فاجر، عالم بدعمل فاسق، و دیگری مقدس نادان. تحریف آفت دین است، دین را می خورد. دین را كه كرم خاردار نمی تواند از میان ببرد، دین را كه سن و ملخ از میان نمی برد. دین را تحریف از میان می برد، چون موضوع را عوض می كند، مردم به نام آن را می پذیرند اما نتیجه ی معكوس می گیرند. شما ببینید علی علیه السلام، شخصیتی به این عظمت، در نظر بعضی از ما مردم یك شخصیت تحریف شده ی عجیبی است. بعضی از مردم علی را فقط و فقط به پهلوانی می شناسند و بس. و گاهی من نمی دانم به وسیله ی چه اشخاصی- حتماً به وسیله ی اشخاص بسیار مغرضی- یك عكسهایی از علی علیه السلام منتشر می شود، یك شمشیری كه مثل زبان مار دو تا زبانه دارد، بازوهایی، قیافه ای كه انسان نمی فهمد آخر اینها از كجا [گرفته شده است؟ اولاً عكس و مجسمه ی علی علیه السلام و پیغمبر صلی الله علیه و آله قطعاً در دنیا نبوده است. می آیند می گویند در فلان موزه ای كه در پاریس است پیدا شد😶. اولاً چون اسلام جلو اینها را گرفته بود برای اینكه مبارزه با انسان پرستی كرده باشد، خود مسلمانها چنین كاری نكردند. این دنیای اروپایی كه شما امروز می بینید این طور در تمدن ترقی كرده اند، آن زمانها از وحشی ترین ملتهای دنیا بودند. عكس علی كجا بود كه كسی بردارد، نقاشی علی كجا بود كه كسی بردارد؟🙄 یك قیافه های عجیب، كه انسان هیچ باور نمی كند این همان علی عابد است، این همان علی است كه شبها از خوف خدا می گریسته است. چون سیمای یك عابد، سیمای یك متهجد، سیمای یك كسی كه شبها استغفار می كرده است، سیمای یك حكیم، سیمای یك قاضی، سیمای یك ادیب یك جور دیگر است. هر یك از بزرگان دین را كه ما در نظر بگیریم سیما و چهره ای كه برای آنها ترسیم می كنند غیر از آن چیزی است كه بوده است. https://telegram.me/quranpuyan
در قسمت سی و یکم تحریفات معنوی از کتاب ✅تحریف مخصوص ما ایرانیها یك چیزی كه مخصوص ما ایرانیهاست من عرض می كنم [و آن این است كه می گوییم ] «امام زین العابدین بیمار» . شما در غیر زبان فارسی در جای دیگر این كلمه ی «بیمار» را دنبال اسم امام زین العابدین نمی بینید. مثلاً در زبان عربی. ایشان القاب زیادی دارند. «السّجاد» یكی از القابشان است، «ذو الثَّفَنات» یكی از القابشان است. شما ببینید یك كتاب در دنیا پیدا می كنید كه یك به زبان عربی به امام داده باشند كه مفهوم بیمار را برساند؟ من نمی دانم چطور شده كه ما فارسی زبانها این لقب را به امام داده ایم؟ !🤔 البته علتش معلوم است. امام زین العابدین تنها در ایام بگویم من الاتفاق، بگویم تقدیر الهی بود برای اینكه امام زنده بماند و نسل امام حسین از این طریق محفوظ بماند- بیمار بودند و همان بیماری ایّام عاشورا سبب نجات ایشان شد. چند بار تصمیم گرفتند امام را بكشند، چون بیماری ایشان در آن وقت شدید بود، گفتند: «اِنَّهُ لِما بِهِ» یعنی این كه دارد می میرد، چرا دیگر او را بكشیم؟ كیست در دنیا كه در عمرش بیمار نشود؟ 🤒 هر كسی در عمرش یك بار، دو بار بیمار می شود. دیگر در غیر این چند روز شما ببینید یك جا نوشته اند كه امام زین العابدین بیمار بود؟ ولی ما امام زین العابدین را یك آدم بیمارِ مریضِ زردرنگِ تبِ لازمی [تصور كرده ایم ] كه همیشه عصا به دستش است و [با] كمر خم دارد راه می رود و آه می كشد. آن وقت می گوییم امام چهارم ما هم هست. همین و سبب شده است كه بسیاری از اشخاص آه بكشند، ناله كنند، خودشان را به موش مردگی بزنند و مردم از آنها احترام كنند، بگویند ببین آقا را! درست امام زین العابدین بیمار! این تحریف است. امام زین العابدین با امام حسین هیچ فرق نداشته است، با امام باقر از نظر مزاج و بنیه هیچ فرق نداشت. امام چهل سال بعد از حادثه ی كربلا زنده بود و مثل همه سالم بود. با امام صادق فرقی نداشته است. چرا ما بگوییم «امام زین العابدین بیمار» ؟ ! .🙄 خدا رحمت كند مرحوم آیتی (رضوان اللّه علیه) را كه یك گوهر گرانبهایی بود از دست ما رفت. ایشان همین موضوع را جزء مسائلش طرح كرد. البته مختصر طرح كرد و رد شد، گفت همین چه حرفی است كه ما به امام زین العابدین نسبت بیماری می دهیم؟😕 یك لقب به امام داده ایم كه هركس بشنود خیال می كند امام یك مردی بوده در تمام عمر بیمار. بعد یك قضیه ی جالبی نقل كرد. گفت كه همین چندی پیش یكی از مجلات را می خواندم كه در آن مجله نویسنده ی مقاله ای از وضع دولت و كارمندان دولت انتقاد كرده بود. این طور انتقاد كرده بود كه اغلب كارمندان دولت و متصدیان امور یا افرادبی عرضه ای هستند یا افراد ناپاكی؛ یا عرضه دارند و ناپاك اند و یا پاك اند و بی عرضه. عین عبارت را ایشان نقل كردند. نوشته بود كه اغلب متصدیان امور یا شمرند یا امام زین العابدین بیمار، و حال آنكه ما نیازمندیم به افرادی كه حضرت عباس باشند، هم پاك باشند و هم كاربُر؛ یعنی شمر كاربُر بود ولی ناپاك، امام زین العابدین بیمار آدم پاكی بود، متأسفانه كاربُر نبود، عرضه و لیاقتی نداشت؛ حضرت عباس خوب بود كه هم پاك بود و هم كاربُر! به همان آدم اگر بگویید امامهایت را بشمار، می گوید امام چهارم من امام زین العابدین بیمار است. یك آدمی كه تو اعتقادت- العیاذ باللّه- درباره ی او این است كه او یك آدم پاكی بود ولی كاربُر نبود و حضرت عباس كه مأموم بود و امام نبود از او بالاتر بود چون هم پاك بود و هم كاربُر، پس چه امامی و چه پیشوایی؟ ! ببینید همین یك جریان كوچك چقدر انحراف به وجود می آورد. ما ایرانیها یك مردم ضعیف پسندی هستیم. آه و ناله كردن در میان ما سرقفلی دارد. هركس می خواهد بگوید من آدم خوبی هستم، خودش را شل می كند، رها می كند، آه می كشد، ناله می كند. این معلول همین دروغی است كه ما به امام زین العابدین نسبت داده ایم و ایشان را «امام زین العابدین بیمار» می خوانیم. تا شخصی می گوید آه، می گوییم درست مثل امام زین العابدین بیمار. ادامه دارد… https://telegram.me/quranpuyan
در قسمت سی و دوم تحریفات معنوی از کتاب ✅تحریف مخصوص ما ایرانیها مرحوم شمس، واعظ تهرانی معروف گفته بود در مشهد یك شبی ما را به جایی دعوت كردند، ما هم به خیال اینكه یك مهمانی معمولی است رفتیم. دیدیم نه، جمعیت خیلی زیاد است. سفره آوردند. دیدم در جلو هر یك از ما یك بشقاب غذا گذاشته اند🍲. من هرچه كه نگاه كردم نفهمیدم چیست؟ چون این قدر تیره بود كه از ماش تیره تر.😏 دست گذاشتم، دیدم هر جایش دست می گذارم از بشقاب می خواهد بیرون بیاید؛ این قدر سفت و محكم است. منتظر شدیم كه چیز دیگر بیاورند.دیدم نه، جمعیت شروع كردند از همینها استفاده كردن. صاحب خانه را صدا كردم آمد. گفتم اینها چیست كه به حلق خلق اللّه می كنی؟ گفت ای آقا! شما هم از این حرفها می زنید؟ از شما قبیح است، زشت است. چطور؟ گفت این آش امام زین العابدین بیمار است. گفتم اگر راست می گویی كه آش امام زین العابدین بیمار است😳، پس بیماری ایشان در همه ی عمر از همین آش بوده كه می خورده اند! اینهاست كه چهره های پاك و نورانی را مشوّه كرده است و مشوّه می كند.😔 اصلاً به معنی نمونه و سرمشق بودن است؛ یعنی ی وجود امام این است كه یك انسانِ مافوق باشد، یك انسان مافوق انسانها باشد، همین طوری كه پیغمبران «بَشَرٌ مِثْلُكُمْ یوحی اِلَیْهِ» بودند تا مردم از این مثلهای اعلا پیروی و تبعیت كنند. اما وقتی كه چهره ی این شخصیتها این قدر مشوّه و خراب شد، سیمایشان تغییر كرد، اینها دیگر قابل پیروی و لایق پیروی نیستند و نمی شود از اینها پیروی كرد؛ یعنی پیروی از این شخصیتهای خیالی به جای این كه نافع باشد نتیجه ی معكوس می بخشد. پس اجمالاً دانستیم كه خطر تحریف چقدر زیاد است، واقعاً خنثی می كند. واقعاً تحریف ضربت غیر مستقیم است، خنجر از پشت زدن است.⚡️ قبلاً هم اشاره كردم نسل یهودیها قهرمان در جهان اند. هیچ كس به اندازه ی اینها در تاریخ جهان تحریف نكرده است و به همین دلیل هیچ كس به اندازه ی اینها به بشریت ضربه نزده است، حقایق را قلب نكرده و بدعتها ایجاد نكرده است. اینها بودند كه در هر دین و مزخرف خودشان را به نام اولیاء همان دین و مذهب پخش می كردند. این هم یك مطلب كه من به طور اجمال اشاره كردم. اما وظیفه و . بدانید كه وظیفه ی سنگینی داریم، مخصوصاً در این عصر. دیگر با حادثه ی تحریف شده نمی شود به مردم خدمت كرد. در گذشته هم نمی شد. در گذشته اگر فایده ای نداشت، ضررش كم بود، ولی حالا ضررش خیلی زیاد است. ما و شما باید توجه داشته باشیم كه بزرگترین وظیفه ای كه ما داریم این است كه ببینیم چه تحریفهایی در تاریخ ما شده است؟ چه تحریفهایی در نقاشی شخصیتهای بزرگان ما شده است؟ چه تحریفهایی در قرآن ما شده است؟ اما تحریف قرآن تحریف لفظی نیست، یعنی در قرآن یك كلمه نه كم شده و نه زیاد (قبلاً عرض كرده ام تحریف معنوی به اندازه ی تحریف لفظی خطرناك است) ، بلكه تحریف معنوی است، یعنی تفسیر و توجیه غلط. در قرآن كوچكترین تحریف لفظی صورت نگرفته است، نه یك «واو» كم شده است و نه یك «واو» زیاد. اما چقدر ما همیشه تحریف معنوی می كنیم، یعنی آیات قرآن را غلط تفسیر و توجیه می كنیم! همین هم نباید باشد. تاریخهای ما، آن تاریخهایی كه برای ما درس آموزنده است، سند اخلاقی ماست، سند تربیت اجتماعی ماست، مثل حادثه ی تاریخی عاشورا، ببینیم چه تحریفاتی در اینها شده است؟ باید با این تحریفات مبارزه كنیم. https://telegram.me/quranpuyan
در واقعه تاریخی قسمت سی و سوم تحریفات معنوی از کتاب ✅ وظایف علمای امت حال، كه علمای امت دارند چیست؟ وظایفی كه عامه ی مردم و توده ی مردم دارند چیست؟ راجع به امت یك سخن كلی باید عرض كنم و آن سخن كلی این است كه عالِم نقطه ی انحرافش در اینجاست: عالم همیشه خودش را در مقابل مردم می بیند با یك سلسله نقاط ضعف و عیبها. نقاط ضعف روحی، اخلاقی، اجتماعی كه یك نوع بیماری در افراد است با بیماریهای جسمانی این تفاوت را دارد كه در بیماری جسمی خود بیمار غالباً بیماری خودش را احساس می كند و خودش دنبال معالجه است، ولی در بیماریهای روحی آنچه كه كار را مشكل می كند این است كه شخص بیمار است ولی خودش نمی فهمد كه بیمار است، بلكه بر عكس آن بیماری را به عنوان سلامت می پذیرد و به بیماری خودش علاقه دارد. نقاط ضعف روحی كه در افراد هست، چنین نیست كه افراد نقاط ضعف خودشان را به عنوان نقطه ی ضعف بشناسند و قبول كنند، بلكه نقاط ضعف را نقطه ی قوّت در خودشان می دانند. ولی این عالم است كه می فهمد نقاط ضعف اجتماعش چیست. حال، عالم كه در مقابل نقاط ضعف اجتماع قرار می گیرد دو حالت دارد (سر دوراهی اینجاست) : گاهی با نقاط ضعف مردم مبارزه می كند، این را می گویند «مصلح» . مصلح یعنی كسی كه با نقاط ضعف مردم مبارزه می كند، قهراً مردم هم غالباً از او خوششان نمی آید. ولی گاهی عالم می بیند مبارزه كردن با نقاط ضعف مردم كار سخت و مشكلی است، ضرر دارد، منفعت نمی كند، از نقاط ضعف مردم استفاده می كند، نه اینكه با نقاط ضعف مبارزه كند. اینجاست كه مصداقِ «فقیهٌ فاجرٌ» می شود كه پیغمبر اكرم فرمود: آفت دین سه چیز است: یكی از آنها فقیه فاجر است. در سایر مسائل بحثی نمی كنیم، در همین مسأله ی ما نحن فیه (به قول طلبه ها) ، در همین واقعه ی تاریخی عاشورا بحث می كنیم. عامه ی مردم دو نقطه ی ضعف در موضوع عزاداری امام حسین دارند. ما با این دو نقطه ی ضعف چه كنیم؟ https://telegram.me/quranpuyan
در قسمت سی و چهار تحریفات معنوی از کتاب ✅دو نقطه ی ضعف مردم در مجالس عزاداری یكی از نقاط ضعف این است كه معمولاً، هم صاحبان مجالس یعنی مؤسسین مجالس- چه آنهایی كه در مساجد تأسیس یك مجلس می كنند و چه آنهایی كه در منازلشان، بالخصوص كسانی كه در منازلشان- و هم مستمعین [خواهان زیادی جمعیت هستند] و این در حدودی كه من تجربه دارم استثنا ندارد.  این را احساس می كردم و می توانم بگویم برای این امر استثنا ندیدم كه هم و هم حتی آن چیزی را كه می خواهند ازدحام جمعیت است. اگر جمعیت ازدحام بكند راضی است، اگر جمعیت ازدحام نكند راضی نیست. این، نقطه ی ضعف است😔. این جلسات كه برای این نیست كه جمعیت ازدحام بكند یا نه! مگر ما می خواهیم سان ببینیم؟ مگر ما می خواهیم رژه برویم؟ هدف چیز دیگری است. هدف آشنا شدن با حقایق و مبارزه كردن با تحریفات است🤔. این می شود یك نقطه ی ضعف. گوینده در مقابل این نقطه ی ضعف قرار می گیرد، چه بكند؟ با این نقطه ی ضعف مبارزه كند یا مثل تاج نیشابوری از این نقطه ی ضعف استفاده كند؟ اگر بخواهد با این نقطه ی ضعف مبارزه كند، حقایق را به مردم بگوید، با مبارزه كند، با هدف صاحب مجلس و هدف مستمعین كه از جمع شدن دور یكدیگر و از شلوغ شدن و از اینكه خودشان را با هم زیاد ببینند خوششان می آید، جور درنمی آید. و اما اگر بخواهد از این نقطه ی ضعف استفاده كند، فقط در این فكر است كه ما چه كار بكنیم كه جمعیت بیشتر جمع بشود. اینجاست كه یك عالم سر دوراهی قرار می گیرد: از این نقطه ی ضعف استفاده كنم، بهره برداری كنم، به عبارت دیگر روی دوش این جمعیت سوار بشوم، حالا كه اینها این قدر احمق و نادان هستند و چنین نقطه ی ضعفی دارند، من هم از همین نقطه ی ضعف استفاده كنم؟ یا علی رغم این نقطه ی ضعف، من با آن مبارزه كنم، بروم دنبال حقیقت، چه كار دارم به اینكه اجتماع می شود یا اجتماع نمی شود. نقطه ی ضعف دوم عوام الناس در مجالس عزاداری- كه خوشبختانه باید بگوییم كمتر شده است- این مسأله ی شور و وا ویلا بپاشدن است. باید منبری حتماً در آخر ذكر مصیبت كند و در این ذكر مصیبت هم نه تنها مردم اشك بریزند،😭 اشك بریزند قبول نیست، باید مجلس از جا كنده بشود، باید شور و وا ویلا بپابشود. من نمی گویم مجلس از جا كنده نشود، من می گویم این نباید باشد. من می گویم اگر كسی در آن مسیر صحیح با بیان حقایق و واقعیات بدون آنكه یك روضه ی دروغی بخواند، بدون اینكه جعلی بكند، بدون اینكه تحریفی بكند، بدون اینكه برای امام حسین اصحابی بسازد كه در تاریخ نبوده و خود امام حسین آنها را نمی شناسد چون وجود نداشته اند، بدون آنكه برای امام حسین فرزندانی ذكر كند كه چنین فرزندانی در دنیا وجود نداشته اند، بدون آنكه برای امام حسین دشمنانی در كربلا با نام و نشان بسازد مثل ازرق شامی و بچه های ازرق شامی كه كاكلشان چگونه بود، كه اصلاً چنین كسانی وجود نداشته اند. اگر اشكی از روی صداقت و حقیقت ریخت، شور و وا ویلا هم بپاشد، مجلس هم كربلا شد، بسیار خوب؛ ولی وقتی كه نبود، آن وقت ما باید با امام حسین بجنگیم، دشمنی كنیم؟ دروغ ببندیم؟ دروغ بگوییم؟ ادامه دارد…  https://telegram.me/quranpuyan
در واقعه تاریخی قسمت سی و پنج تحریفات معنوی از کتاب ✅دو نقطه ضعف مردم در مجالس عزاداری یادم هست در فریمان خودمان، سالهای اولی كه من از قم می آمدم و به آنجا می رفتم و گاهی منبر می رفتم، آمده بودیم مشهد، روضه خوان قهاری بود كه در مشهد خیلی معروف بود. شبی ما در مسجد گوهرشاد در یكی از شبستانها رفته بودیم پای ی او و یكی از هم ولایتی های ما هم آنجا بود. یك روضه ی صد در صد دروغی آنجا خواند، خودش هم گفت از بزرگان شنیدم (به قول مرحوم آیتی نگو از بزرگان، بگو از دروغگویان، مگر مقصود «از بزرگان دروغگویان» باشد) چون خودش می فهمید كه این در هیچ كتابی نیست.😶 آمد یك بچه ای برای امام حسین درست كرد كه چنین بچه ای امام حسین نداشته است. گفت طفلی امام حسین داشتند كه جزء اسرا بود.🤔 یكی از لشكریان عمر سعد، خودش سوار بود و طنابی به گردن این طفل بسته بود و او را با زور شلاق می آوردند و می كشیدند. او سرگرم رفتن بود و این طفل مجبور به دویدن. یك وقت متوجه شد كه این طناب فشار آورده و سنگینی می كند. بعد متوجه شدند كه این طفل خفه شده است. این را گفت و وا ویلایی بپاشد.😫 وقتی كه آمدیم بیرون، یادم است آن هم ولایتی من آمد به من توصیه كرد گفت آقا جان بیایید پای این منبرها، از این روضه ها یاد بگیرید، اینها را برای مردم بخوانید! .😧 حال، این، نقطه ی مردم عوام است. با این نقطه ی ضعف چه باید كرد؟ آیا باید از این نقطه ی ضعف مردم استفاده كرد؟ باید بهره برداری كرد؟ باید سوارشان شد؟ باید مثل تاج گفت حالا كه اینها احمقند من از همین حماقتشان استفاده می كنم؟ نه، بزرگترین و وظیفه ی علما با نقاط ضعف اجتماع است. این است كه پیغمبر اكرم فرمود: 🌺«اِذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فی اُمَّتی فَلْیُظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ وَ اِلاّ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللّهِ»🌺  🍃آنجا كه و دروغها ظاهر می شود، آنجا كه چیزهایی ظاهر می شود كه در دین نیست، مسائلی پیدا می شود كه من نگفته ام، بر عهده ی دانایان است كه را بگویند و لو مردم خوششان نمی آید. آن كسی كه كتمان می كند، لعنت خدا بر او باد.🍃 بالاتر از این را خود قرآن كریم فرموده است: 🍀 «إِنَّ اَلَّذِینَ یَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ اَلْبَیِّناتِ وَ اَلْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنّاهُ لِلنّاسِ فِی اَلْكِتابِ أُولئِكَ یَلْعَنُهُمُ اَللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اَللاّعِنُونَ»🍀 🌟 آن دانایانی كه حقایقی را ما گفته ایم و آنها می دانند، ولی كتمان می كنند، می پوشانند، اظهار نمی كنند، لعنت خدا بر آنها و لعنت هر لعنت كننده ای بر آنها باد.🌟 من در مقاله ی «ختم نبوت» نوشتم وظیفه ی علما در دوره ی ختم نبوت مبارزه با است و خوشبختانه ابزار این كار هم در دست است و بازهم خوشبختانه هستند و بوده اند در میان علما افرادی كه با این نقاط ضعف مبارزه كرده اند. كتاب لؤلؤ و مرجان كه من در همین موضوع حادثه عاشورا در آن سه شب نام می بردم از مرحوم حاجی نوری (رضوان اللّه علیه) ، درست یك قیام به وظیفه ی بسیار مقدسی است كه این مرد بزرگ كرده است، مصداق قسمت اول این حدیث است كه «اِذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَلْیُظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ» . در این طور موارد وظیفه ی علماست كه حقایق را بدون پرده به مردم بگویند و لو مردم خوششان نمی آید. وظیفه ی علماست كه با اكاذیب مبارزه كنند و مشت دروغگویان را باز كنند.💥💥 @ quranpuyan
در _كربلا قسمت سی و شش تحریفات معنوی از کتاب ✅جرح راوی می دانید كه حرام است، چه غیبت زنده باشد و چه غیبت مرده. ولی غیبت یك مواردی دارد كه استثنا شده است (موارد استثنائی) . یكی از موارد استثنای غیبت كه همه ی علمای بزرگ مرتكب این غیبت شده اند و این غیبت را لازم می دانند بلكه احیاناً واجب می دانند و غیبت واجب است آن چیزی است كه «جرح راوی» می نامند. یك كسی حدیث روایت می كند، از پیغمبر حدیث روایت می كند، از امام حدیث روایت می كند، آیا شما فوراً باید قبول كنید؟ 🤔 نه، باید تحقیق كنید كه این چگونه آدمی است؟ راستگوست یا دروغگو؟ اگر در زندگی او یك نقطه ی ضعفی- عیبی، نقصی، دروغی، فسقی- را كشف كردید، اینجا بر شما نه تنها جایز است، بلكه لازم است در متن كتابها این آدم را رسوا كنید. بگویید فلان كس، مثلاً اسحاق بن احمری نهاوندی، كه فلان روایت را مثلاً روایت شهربانو را و لو در كافی نقل كرده است، یك آدم جعّال و وضّاع و دروغگویی بوده است. او را در مقابل تاریخ باید رسوا كنید. این كار اسمش «جرح» است. با اینكه غیبت و بدگویی است و غیبت و بدگویی نه از مرده جایز است و نه از زنده، ولی در اینجا كه پای و قلب است باید شما دروغگو را رسوا كنید.😒 یك عالِم ممكن است در یك قسمت، بزرگ هم باشد. ملا حسین كاشفی است، خیلی مرد ملاّیی هم بوده است، اما روضة الشهداء او پر از دروغ است. به همه دروغ بسته است حتی به ابن زیاد و عمر سعد. كتابش مملوّ از دروغ است. 🙊می گوید ابن زیاد پنجاه خروار زر سرخ به عمر سعد داد كه آمد قضیه ی كربلا را قبول كرد. خوب، هر كه بشنود می گوید پس عمر سعد خیلی هم تقصیر نداشته، پنجاه خروار طلا را به هركس بدهند دست به این كار می زند. 😶 ملاّ آقای دربندی واقعاً نسبت به امام حسین علیه السلام مرد مخلصی بوده، و می گوید واقعاً طوری بود كه هر وقت نام امام حسین را می شنید اشكش جاری می شد.😭😭 كتابی نوشته است به نام «خزائن» . یك دوره فقه است، چاپ هم شده است. او معاصر با صاحب جواهر است. به صاحب جواهر گفت اسم كتاب ما چیست؟ گفت «جواهر» . گفت از این جواهر شما در خزائن مابسیار است. اما به همان نشانی كه جواهر تا به حال شاید ده چاپ شده است و هیچ نیست كه از این كتاب استفاده نكند و خودش را نیازمند به این كتاب نبیند، و كتاب خزائن یك دوره كه چاپ شد دیگر احدی به سراغش نرفت و قیمتش با اینكه كتاب هزار صفحه ای است شاید همان قیمت كاغذش بیشتر نیست، [این سخن او واقعیت ندارد. ] به هر حال این مرد با اینكه مرد عالمی است، ولی اسرار الشهادة نوشته كه بكلی حادثه ی كربلا را تحریف، قلب، زیرورو، بی خاصیت و بی اثر كرده است. كتابش- سراسر نمی شود گفت، چون لابلای آن [سخن راست ] پیدا می شود؛😏 انبار كاه هم چند تا گندم در آن پیدا می شود- [مملوّ از] دروغ است. حالا به خاطر اینكه او یك عالم بوده، باتقوا بوده، مخلص امام حسین بوده است، دیگر ما درباره اش سكوت كنیم؟ حاجی نوری نباید درباره ی اسرار الشهاده ی او اظهار نظر كند، نباید مدرك اسرار الشهادة را بگوید كه یك كتاب بی سروتهی بود، نه اول داشت و نه آخر، فقط در حاشیه اش نوشته بودند تألیف فلان عالم جبل عاملی، رفتیم گشتیم آن عالم اصلاً چنین كتابی نداشت، متن كتاب را هم نگاه كردیم پر از دروغ بود، ولی این مرد عالم خیال كرد این كتاب یك كتاب درستی است، برداشت همه ی آن را در كتاب خودش نقل كرد؟ ! . این جرح است. پس باید جرح بشود. این وظیفه ی عالم است. از خداوند تبارك و تعالی توفیق می خواهیم كه دلهای همه را به حق و حقیقت رهبری بفرماید، گناهانی كه از طریق یا غیر تحریف مرتكب شده ایم بر ما ببخشاید، به ما توفیق بدهد كه این وظیفه و رسالتی را كه در این زمینه داریم به خوبی انجام بدهیم. پایان. https://telegram.me/quranpuyan