eitaa logo
رادیو بانور 🎙️
5.5هزار دنبال‌کننده
850 عکس
249 ویدیو
56 فایل
🎙رادیو بانور | روایت بانوان کنشگر محله 🔻 بازخود و معرفی سوژه و خاطره: @revayat_banoor
مشاهده در ایتا
دانلود
سطر چهاردهم - انتخاب.mp3
5.05M
📍 زندگی با آیه‌ها ▫️روز چهاردهم؛ انتخاب «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ ۚ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ» روزی هزار بار صدایت را می‌شنوم که در گوشم می‌خوانی: انتخاب تو کدام است؟ هیزم‌های آتش جهنمی؟ یا کاخ‌نشین عوالم بهشت؟... دنیا سرای انتخاب است! انتخاب تو کدام است؟. | 🎙️ | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
بسم الله الرحمن الرحیم همین امروز صدایش به ما رسید. سحری روزهٔ سیزدهم ماه مبارک را خورده بودیم که زهر خبر تجاوز گروهی سربازان صهیونیست به مادران زخمی غزه در بیمارستان شفا، به جانمان ریخت. چشمتان روی کدام کلمه تار شد؟ مرد اگر باشید، نامرد اگر نباشید، «جلوی چشم شوهرانشان» باید دیوانه‌تان کرده باشد. قلبتان باید گدازه پرت کرده باشد سمت گلویتان تا شما را بمیراند. خوش به حالتان! مرد اگر باشید، یک‌جور می‌سوزید، زن اگر باشید، هزارجور. «فرزندانشان». این کلمه بیچاره‌ام کرده. «ف» اولش قلاب شده، گیر کرده در دهلیز قلبم، با سه تیزی لامروّت در انحنای «ش» که با هر تکان، جدارهٔ قلبم را خراش بدهد. این کلمه گیرم انداخته و هر چه سرم را به چپ و راست تکان بدهم که مفرّ انکاری پیدا کنم، تنها شیارهای عمیق‌تری در قلبم پنجه می‌اندازند. به مادرها جلوی چشم فرزندانشان… چشم فرزندانشان؟ همان تیله‌های درخشان را می‌گویید که در صورت‌های کوچک کودکان غزه برق می‌زنند؟ منظورتان از چشم فرزندانشان همان چشم‌هایی است که مژه‌هاش بلند و نرم است و مثل آدم بزرگ‌ها گریه نمی‌کند، که وقت بغض دانه‌های اشک، درشت و بی‌محابا و پیاپی از پلک‌هاش می‌افتد؟ همان چشم‌ها که یک زن تمام جانش را می‌دهد تا غم نبینند، تا پاک و معصوم بمانند؟ نشد! اجازه بدهید جور دیگری بپرسم. یعنی شما دارید می‌گویید جلوی چشم دختربچه‌های سه‌ساله‌ای که در خرابه‌ها زندگی می‌کنند و تشنه‌اند، چون شش روز است حتی آب شور هم برای خوردن ندارند، روسری از سر مادران مجروحشان که در بیمارستان پناه گرفته بودند، کشیدند و گفتند خودت لباس‌هایت را با دست خودت دربیاور و همان‌طور که دخترت دارد تماشات می‌کند…؟ من از این‌جا به بعدش را نمی‌توانم بنویسم… شما می‌شنوید؟ من نمی‌شنوم. شما می‌بینید؟ من نمی‌بینم. چرا فمنیست‌ها را نمی‌بینم؟ چرا طرفداران حقوق زنان را نمی‌بینم؟ چرا صدای صدای انجمن‌های حمایت از زنان را نمی‌شنوم؟ دارند سر زن‌بودن یا نبودن دگرباشان جنسی بحث می‌کنند، نه؟ که ببینند در راهپیمایی جدیدشان کدام پرچم رنگین‌کمانی را اضافه کنند، نه؟ سرشان آن‌‌قدر شلوغ هست که یادشان رفته باشد زنان مسلمان غزه هم «زن» هستند، «مادر» هستند، مادرانی که جلوی چشم فرزندانشان… شما دیدید؟ آن‌ها را که یک سال بی‌امان نوشتند «زن زندگی آزادی» دیدید؟ دیدید از زندگی و آزادی زنان غزه بنویسند؟ دیدید نه برای زنان مسلمان روسری‌بپوش، که اصلاً برای زنان مسیحی بی‌حجاب غزه دل بسوزانند؟ نباید حرف بزنم. ماهی‌گیرها می‌گویند ماهی وقتی گیر افتاد، هرچه بیشتر تقلا کند، زودتر می‌میرد. این قلاب دارد گلویم را پاره می‌کند. جلوی چشم فرزندانشان… . 🖋️ به قلم پرستو علی‌عسگرنجاد 🔸@radio_banoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سطر چهاردهم قرار شد که در هر روز از ماه مبارک رمضان، یک فراز زندگی‌ساز قرآن کریم را حفظ کنیم. فراز امروز آیه 36 سوره مبارکه نحل: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ ۚ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ» این پست که به همت مدرسه حفظ مسطورا تهیه شده است به شما می‌آموزد که چگونه این فراز را با الگوی حفظ موضوعی، حفظ کنید. با ارسال این پست برای اطرافیانتان، آنان را نیز به حفظ این فراز دعوت کنید. | 🎙 | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
🔹 آشناترین غریب با صورتی خیس از عرق و دست‌هایی سرد، سوار ماشین شدم. صدای محمد و خبری که پشت تلفن داده بود، مدام در گوشم زنگ میزد. اشک‌هایم بی‌وقفه می‌ریخت و با هزار زور و زحمت توانستم استارت بزنم. سعی کردم خونسرد باشم. می‌دانستم محمد از آن آدم‌هایی نیست که حرف بی‌خود بزند و امیدوارم کند. قرآن کوچکی که بالای داشبورد ماشین بود، نگاهم را به خود خیره کرد. یاد روزی افتادم که پوریا از زیرش رد شد. چقدر آن‌روز به این کتاب نزدیک‌تر بودم. چشمانم را ثانیه‌ای بستم و زیرلب گفتم:«همه چی درست میشه.» به همان سرعت به بیمارستان و بخش ایزوله رسیدم. محمد را که با آن لباس‌های آبی استریل و کلاه و عینک مخصوص دیدم، سمتش رفتم، صورت خیس و قرمزش را، که از پشت آنها درآورد... وا رفتم. غم داشت. مثل همیشه نبود. گفتم: «چی‌شد؟ کبد پیدا شده؟» عرق روی پیشانی‌اش را پاک کرد و شانه‌هایم را فشرد وگفت:«آرزو جان... نگران نباش. با دکترش صحبت کردم.» حرفش را قطع کردم و گفتم:«خب ! کبد...کبد چی شد؟؟» نفسش را با صدا بیرون داد و گفت:« اول آروم باش... آره پیدا شده. منتهای میگن..میگن عمل خطرناکیه...» دوباره وا رفتم...تمام جملات بعدی محمد مثل میخی در مغزم فرو می‌رفت:«سنش کمه، ضعیف شده، عمل روش جواب نمیده، خیلی دیره ...» همه این جملات را شنیدم و بازهم با پوست کلفتی روی صندلی انتظار نشسته، به علامت «ورود ممنوع» اتاق ایزوله چشم دوختم. تنها چیزی که می‌دانستم این بود که، نوای یاالله یاالله ریزی که از کنار دستم می‌آمد در از هوش نرفتنم، تاثیر زیادی داشت. برگشتم. پیرزنی ریز نقش بود که تسبیح قرمز کبودی را، در دستش می‌چرخاند و زیر لب ذکر می‌گفت . نگاهم که با صورت مهربانش تلاقی کرد، بغضم ترکید، من را یاد مادرم می‌انداخت. هاج و واج مبهوتم شد و ثانیه‌ای بعد با دستان چروکیده‌اش پشتم را نوازش می‌کرد. دست خودم نبود ولی سر درد دلم باز شده بود، همه چیز را برایش گفتم. کمی که آرامم کرد، با لبخند، قرآنی از کیف‌اش بیرون آورد و در دستم گذاشت. با تعجب به کتابی که چند سالِ تمام، فقط روی طاقچه و داشبورد ماشین، دیده بودمش خیره شدم. گفت:«تصمیمت برای عمل چیه مادر؟» گفتم:«می‌خوام رضایت بدم. بسه این چند سال عذاب کشیدنِ بچم.. ولی ... می‌ترسم.. می‌ترسم پشیمون شم» دستی به شانه‌ام کشید و انگشتانم را دور قرآن محکم‌تر کرد و گفت:«ما پنجشنبه‌ها خونمون ختم قرآن داریم. برای شفای مریض‌هایی که بیشتر از همه بهش نیاز دارن. من اسم کوچولوی تو رو هم میدم که به نیت سلامتیش قرآن بخونیم. خودت چی؟ میخوای یه جز رو امتحان کنی؟» با چشمایی گنگ به قرآن زیر دستم زل زدم. دوباره صدایش را شنیدم: «مجالسی که توش قرآن خالصانه خونده میشه، معجزه میکنه. هنوز ندیدی که اینطوری غریب نگاش میکنی مادر.. باید باهاش دوست باشی..» بینی‌ام را بالا کشیدم و به آرامی قرآن را گشودم . جلوی چشمم، رسم الخط عربی زیبایی لابه لای صفحات یاسی رنگ جا خوش کرده بود. چند گلبرگ خشک شده عطر خوش بویی را به مشامم رساند. پیرزن با مهربانی دستی به قرآن کشید و صفحه‌ای را برایم باز کرد که شروعش با سوره نمل بود. «از اینجا بخون مادر... ما رو هم دعا کن» این را که گفت و رفت..من ماندم و صفحه‌ای باز، که آیه‌هایش نشان می‌داد تا به حال آن‌ها را نخوانده‌ام. حال عجیبی داشتم. هر آیه‌ای که می‌خواندم، ذهنم به سمت معنی‌اش پر می‌کشید. نمی‌دانم چقدر و چند صفحه گذشت که رسیدم به این آیه که :(امَن یجیبُ المضطرَّ اذا دعاه و یکشف السوء)؛ «کیست که درمانده را، وقتی که اورا خواند، اجابت کند؟؟» همین‌جا زمان برایم متوقف شد. من مصداق بارز همین آیه بودم. درمانده‌ای که راهش را گم کرده بود اما تنها کافی بود یک نفر را صدا کند!... قرآن را بستم. آن را روی پیشانی گذاشته و اجازه دادم اشک‌هایم بی‌وقفه جلدش را خیس کند. از آن روز تا روزی که اجازه دادم پاره تنم عمل شود، شب و روزم با آن آیه پر شد و وقتی معجزه باز شدن چشمان پسرم را بعد از عمل دیدم، دیگر قرآن برایم غریب نبود.. آشناترین دوستی بود که می‌توانستم از نزدیک لمسش کنم... . 🖋️ به قلم هانیه پارسا 🎙️ | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سطر چهاردهم را توضیح سطر چهاردهم (آیه 36 سوره مبارکه نحل) توسط سرکار خانم عبد‌الباقی | - انبیا می‌خواهند کاری کنند که جنگ توحید و شرک در درون ما به نفع توحید به پایان برسد و در بُعد اجتماعی هم از طاغوت و مذاهب شرک پرهیز کنیم که آنها مظاهر شرک هستند. - ما در هر امتی، رسولی را برانگیختیم. محتوای دعوت، اجتناب از طاغوت و عبادت خدا بود. | 🎙 | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
📍 راه رسیدن به حال خوب 🎙️ | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
لحظات پایانی روز چهاردهم از ماه مبارک رمضان نیز در حال سپری شدن است؛ رادیوبانور، در روز چهاردهم پویش ، محصولات زیر را تحت عنوان آیه ۳۶ سوره مبارکه نحل تقدیم حضور شما کرد: ▪️بخوانیم تلاوت استاد سعیدیان ▪️ بفهمیم - ترجمه تدبری - پویانمایی - تبیین فراز توسط حجت‌الاسلام حاج ابوالقاسم دولابی - پوستر مفهومی - تبیین فراز بر اساس کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی آیت‌الله خامنه‌ای - تبیین فراز توسط سرکارخانم عبدالباقی - مجموعه سخن نگاشت ▪️ حفظ کنیم آموزش حفظ موضوعی سطر 🔴 محصول ویژه - پادکست انتخاب - روایت آشناترین غریب ما امروز در کنار هم پای سخن اساتید برجسته قرآنی نشستیم و آیه ۳۶ سوره مبارکه نحل را از نظر تفسیری و تبیینی بررسی کردیم و بر روی کلمه به کلمه آن تدبر کردیم. ما در کنار یک دیگر آموختیم چگونه نور این آیه را به زندگی کودکان و نوجوانان‌مان نیز بتابانیم تا همه به قدر وسع خود از آن بهره‌مند شویم. اکنون ما از شما درخواست می‌کنیم تا روایت خود از راهگشایی این آیه، چه در امروز و چه در گذشته را با ما در میان بگذارید. آیدی زیر راه ارتباطی ما به شماست: @revayat_banoor | 🎙 | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سطر پانزدهم را و «وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا» و بگو:«حق آمد و باطل نابود شد. آری، باطل همواره نابود‌شدنی است.» 📖 جزء پانزدهم - آیه 81 سوره مبارکه اسراء 👤 ترتیل استاد سعیدیان | 🎙 | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
سطر پانزدهم را و ترجمه تدبری (وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ) [و ای پیغمبر] بگو: حق آمد (وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ) و باطل نابود شد. [این سنت الهی است و راه انبیا هم که مصداق حق است، مشمول این سنت می‌شود؛] (إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا) سنت این است که اساسا باطل، نابود‌شدنی است.[باطل یعنی پوچ، به این معنا که از ابتدا شکست خورده بوده و در واقعِ عالَم، هرگز نمی‌تواند کاری پیش ببرد. طبق این سنت، انسان هر کاری در راه خدا و پیروی از انبیا کند، چون «حق» است، محقق خواهد شد و سرانجام در عالَم تاثیر می‌گذارد و پیروز می‌شود‌.] 📖 جزء ۱۵ | سوره مبارکه اسراء | آیه ۸۱ | 🎙 | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سطر پانزدهم را پویا‌نمایی گالیله برای تبیین سطر پانزدهم (آیه 81 سوره مبارکه اسراء ) تاریخ برای تعیین بازنده و برنده اصلا عجله نداره.شاید یه روزی قوم بنی‌اسرائیل تو یه بین الطلوعین هفتاد تا پیامبر رو کشتند و فکر کردند تموم شد، اما این روزا بیشتر از نصف مردم جهان به یکی از دین‌های آسمونی باور دارند. | 🎙 | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سطر پانزدهم را توضیح سطر پانزدهم (آیه 81 سوره مبارکه اسراء ) توسط حجت الاسلام و المسلمین حاج ابوالقاسم دولابی - در تلاش پیامبران، شکست معنایی ندارد. - نقطه پایان ماموریت هر پیامبر، سرآغاز ماموریت پیامبر بعدی است. - ایمان و صبر، دو عامل غلبه بر دشمنان دین در عرصه‌های مختلف است. | 🎙 | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
بت شکستن پیامبر.mp3
6.28M
📍قصه کودکان | زندگی با آیه‌ها ▫️ شب پانزدهم؛ بت شکستن پیامبر تمدن آینده را کودکانی می‌سازند که خیال پردازی را از قصه‌ها یاد گرفته باشند. فایل صوتی پیش‌رو کوششی است در جهت آشنایی عزیزان شما با قصه‌های تمدن‌ساز قرآنی که در هر شب ماه مبارک رمضان در اختیار شما قرار داده خواهد شد. | 🎙️ | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
سطر پانزدهم را 🖼 پوستر مفهومی «وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا» (آیه 81 سوره مبارکه اسراء) و بگو:«حق آمد و باطل نابود شد. آری، باطل همواره نابود‌شدنی است.» پیشنهاد می‌شود فایل با کیفیت پوستر را چاپ و در تابلوی مسجد نصب نمایید؛ برای دریافت فایل با کیفیت، کلیک کنید. | 🎙 | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سطر پانزدهم را تبیین سطر پانزدهم (آیه ۸۱ سوره مبارکه اسرا ) براساس کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی - اگر تقوا در ایمانِ همراه با عمل و صبر وجود داشت، آن وقت است که پیروزی می‌آید. 👤 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای | 🎙️ | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
▫️شب پانزدهم «گفته بودی: که پیروزی سهم آنان است که مراقبند و استقامت می‌کنند. که صبورند در سیلاب حوادث؛ که پایشان نمی‌لغزد در کنار تردیدها و ترس‌ها؛ که ایمانشان را چون گوهری نایاب دُر، محفوظ داشته‌اند!.» تا دقایقی دیگر پادکست «فرجام» از مجموعه پادکست‌های تولدی دیگر را خواهید شنید. | 🎙️ | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
سطر پانزدهم - فرجام.mp3
4.82M
📍 زندگی با آیه‌ها ▫️روز پانزدهم؛ فرجام «وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا» گفته بودی: که پیروزی سهم آنان است که مراقبند و استقامت می‌کنند. که صبورند در سیلاب حوادث؛ که پایشان نمی‌لغزد در کنار تردیدها و ترس‌ها؛ که ایمانشان را چون گوهری نایاب دُر، محفوظ داشته‌اند!. | 🎙️ | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
🔹 هفت سین خیلی بچه بودم که مادرم برای چیدن سفره هفت‌سین دستم را می‌گرفت و از لابه لای کمدهای آشپزخانه، چیزهای سین دار را جدا می‌کرد و می‌داد دستم تا درون ظرف‌هایی که برای سفره، گوشه آشپزخانه کنار گذاشته بود بریزمشان.سماق و سنجد را که می‌ریختم کم‌کم بوی عید به مشامم می‌خورد. سبزه گندم اولین سینی بود که پایش به خانه باز می شد. همیشه خدا هم برای سفره‌ی هفت‌سین کچل بود و تار زلف‌هاش تیغه زده بود. سفره را که می‌چیدیم قرآن سفید روی طاقچه مهمترین عضو سین ندار سفره بود که در مرکز قرار می‌گرفت. نزدیک سال تحویل وضو می‌گرفتیم و به نماز می‌ایستادیم و گوش به حرف آقا قرآن به دست می‌گرفتیم و شروع می‌کردیم به خواندن. نیت می‌کردیم و قرآن باز می‌کردیم تا بلکه کلامی از خدا برای سال جدیدمان هدیه بگیریم. امسال هم که برای اولین بار قصد کردم هفت‌سین خانه خودم را بچینم قبل از چیدن سفره نیت کردم و قرآن باز کردم.«سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» ﴿۱﴾.سین اولم جور شده بود. 🖋️ به قلم سیده‌ نسیم شاه‌چشمه 🎙 | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سطر پانزدهم را توضیح سطر پانزدهم (آیه 81 سوره مبارکه اسراء) توسط سرکار خانم عبد‌الباقی | - بشر یَله و رها در این عالم از سوی خدا قرار داده نشده است که هر بلایی سرش آمد، هیچ پناهی نداشته باشد؛ هر کاری دلش خواست بکند. - انبیا آمدند تا یک مسیر را برای کاروان بشری رقم بزنند که آن پیروز نهایی حق بر باطل است. - از دل نبوت، امامت بیرون می‌آید و از دل امامت، قیام امام زمان (عج) و جامعه صالحه توحیدی. | 🎙 | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
🔰غریب‌نواز ما در رادیوبانور افتخار آن را داشته‌ایم که بارها و بارها شاهد نگاه با التفات ائمه معصومین علیهم‌السلام به مخاطبان بانور باشیم. امروز به مناسبت میلاد با سعادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی (ع)، تصمیم به بازنشر قصه «غریب نواز» گرفته‌ایم. این قصه، روایت برگزاری جشن میلاد کریم اهل بیت (ع) است، که سرتاسر آن با نگاه پدرانه ایشان عجین شده است. ⏳ تا دقایقی دیگر، منتظر انتشار پادکست «غریب‌نواز» باشید. 🎙️ رادیو بانور | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor
هدایت شده از رادیو بانور 🎙️
رادیو بانور - غریب نواز.mp3
6.12M
🔻«...قیافه‌ی همه‌شون وا رفت، جز ننه علی!. برق نگاه این مادرشهید مرده رو زنده می‌کرد. همونطور که نگاه از من نمی‌گرفت، جمعیت رو مخاطب قرار داد: شهلا خانوم گفت سخت میشه، نگفت که نمیشه اینجوری وا رفتین! همه منتظر چشم به دهن من دوختن... .» 🔹 به روایت شهلا جلالی 🎙️ رادیو بانور | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی 🔸@radio_banoor