May 11
هدایت شده از امتداد (با این ستاره ها)
ویژه برنامه هفته دفاع مقدس
ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
همراه با نمایشگاه نقاشی دفاع مقدس
از استاد سید محمد رفیق
گلباران مزار شهدا
پنج شنبه ۴ خرداد
از ساعت ۱۴/۳۰ تا اذان مغرب
💠امتداد
💠(کانال گلزار شهدا ملارد )
https://eitaa.com/joinchat/667156684Cb560225055
عضو شوید👆 و نشر دهید🔺
هدایت شده از خبر فوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نام خرمشهر و قصهاش گویی از این سمفونی خرمشهر جدا نمیشود
🔹هروقت پای حماسه خرمشهر به میان میآید، سمفونی مجید انتظامی در ذهن و یادها نقش میببندد.
🔹به مناسبت آزادسازی خرمشهر این اثر شوق انگیز را دوباره و چندباره ببینید.
@AkhbareFori
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
5 نفری ڪه #شیطان_را #بیچاره ڪردهاند
🌷 امام صادق (علیه السلام) فرمود :
🖋 شیطان گفته است ؛ پنج نفر مرا بیچاره ساخته اند و سایر مردم در قدرت و اختیار من هستند؛
1⃣ ڪسی که از روی نیت صادق و درست به خدا پناه ببرد و در تمام ڪارها توڪل به او ڪند.
2⃣ ڪسی که در شبانه روز بسیار تسبیح خدا گوید.
3⃣ ڪسی که هرچه برای خویشتن مےپسندد برای برادر مؤمن خود نیز بپسندد.
4⃣ ڪسی که به هنگام رسیدن مصیبت به او، ناله و فریاد نزند.
5⃣ و ڪسی که به آنچه خدا قسمت او ڪرده راضے باشد و برای رزق و روزیش غم و غصه نخورد.
📚 جامع احادیث شیعه ، ج14
📚 بحارالانوار ، ج63
@Afsaran_ir
#معرفی_کتاب📚
کتاب مربع های قرمز💚🍀
زندگینامه حاج حسین یکتا✨
گزیده ای از کتاب مربع های قرمز🌹
سید مهدی من را روی زمین خواباند. تا تنم به خاک رسید، چشم هایم دوباره بسته شد. فقط گرمی بوسه اش را روی پیشانی ام حس کردم. دوید و از من دور شد. صداهای دور و برم کم رنگ می شد. در خلسه سنگینی فرو رفتم. نفهمیدم چقدر در آن حالت بودم که سرفه ای پرخون خیزاند و خواباندم.
دوباره به جان دادن افتادم. روی زمین پا می کشیدم. با هر حرکت، چاله ای که زیر پایم درست شده بود، گودتر می شد. نمی دانم چند جان داشتم که خلاص نشدم. از هوش می رفتم و به هوش می آمدم. دوباره به التماس افتادم:
- خدایا غلط کردم گناه کردم!
نویسنده:زینب عرفانیان📝
#معرفی_کتاب
#دفاع_مقدس
#فتح_خرمشهر
#سوم_خرداد
#ر̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞ی̸͟͞و̸͟͞_ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞
@radio_emtedade
#ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞_ش̸͟͞ه̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞_م̸͟͞ل̸͟͞ا̸͟͞ر̸͟͞د̸͟͞
@emtedade
کپی با ذکر آدرس کانال منبع بلا مانع است
#معرفی_کتاب📚
#کتاب_دزفول_در_جنگ💚🍀
گزیده ای از کتاب🌹
منافقان در مسجد سلیمان تحرکاتی داشتند؛ از دزفول نیرو اعزام شد. خلق عرب در خرمشهر مشکلساز شد؛ از دزفول نیرو اعزام شد.
اهواز، انقلاب فرهنگی دانشگاهها بود؛ از دزفول نیرو اعزام شد. اینها بود که صدام دزفول را رها نمیکرد؛ از بس که موشکزده بودند، خود عراقیها میگفتند: "بلد الصواریخ"؛ شهر موشکها...»
نویسنده: مجید بذر افکن📝
#معرفی_کتاب
#دفاع_مقدس
#فتح_خرمشهر
#سوم_خرداد
#ر̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞ی̸͟͞و̸͟͞_ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞
@radio_emtedade
#ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞_ش̸͟͞ه̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞_م̸͟͞ل̸͟͞ا̸͟͞ر̸͟͞د̸͟͞
@emtedade
کپی با ذکر آدرس کانال منبع بلا مانع است
#معرفی_کتاب📚
#کتاب_دخترشینا💚🍀
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان🌹
روزهایی که پدرم برای معامله به سفر میرفت، بدترین روزهای عمرم بود. آنقدر گریه میکردم و اشک میریختم که چشمهایم مثل دو تا کاسة خون میشد. پدرم بغلم میکرد. تند تند میبوسیدم و میگفت: «اگر گریه نکنی و دختر خوبی باشی، هر چه بخواهی برایت میخرم.»
با این وعده و وعیدها، خام میشدم و به رفتن پدر رضایت میدادم. تازه آن وقت بود که سفارشهایم شروع میشد. میگفتم: «حاج آقا! عروسک میخواهم؛ از آن عروسکهایی که موهای بلند دارند با چشمهای آبی. از آنهایی که چشمهایشان باز و بسته میشود. النگو هم میخواهم. برایم دمپایی انگشتی هم بخر. از آن صندلهای پاشنهچوبی که وقتی راه میروی تقتق صدا میکنند. بشقاب و قابلمة اسباببازی هم میخواهم.»
پدر مرا میبوسید و میگفت: «میخرم. میخرم. فقط تو دختر خوبی باش، گریه نکن. برای حاج آقایت بخند. حاج آقا همه چیز برایت میخرد.»
من گریه نمیکردم؛ اما برای پدر هم نمیخندیدم. از اینکه مجبور بودم او را دو سه روز نبینم، ناراحت بودم.
نویسنده: بهناز ضرابی زاده📝
#معرفی_کتاب
#دفاع_مقدس
#فتح_خرمشهر
#سوم_خرداد
#ر̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞ی̸͟͞و̸͟͞_ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞
@radio_emtedade
#ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞_ش̸͟͞ه̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞_م̸͟͞ل̸͟͞ا̸͟͞ر̸͟͞د̸͟͞
@emtedade
کپی با ذکر آدرس کانال منبع بلا مانع است
#معرفی_کتاب📚
#کتاب_فرنگیس💚🍀
خاطرات فرنگیس حیدر پور🌹
وقتی به کوه برگشتم، هنوز مادرم و لیلا با ناراحتی به من نگاه میکردند. با خودم گفتم: «اشکال ندارد. بالاخره میفهمند کار من درست بوده.»
آوهزین دست عراقیها بود و زنها مرتب از هم میپرسیدند چه کنیم؟ برویم عقب یا بمانیم؟ یک بار که حرف و حدیثها بالا گرفت، با تندی گفتم: «عقب نمیرویم. همینجا میمانیم. نیروهای خودی بالاخره روستا را آزاد میکنند و به روستا برمیگردیم. باید تحمل کنیم. زیاد طول نمیکشد، فوقش دو سه روز.»
نویسنده: مهناز فتاحی📝
#معرفی_کتاب
#دفاع_مقدس
#فتح_خرمشهر
#سوم_خرداد
#ر̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞ی̸͟͞و̸͟͞_ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞
@radio_emtedade
#ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞_ش̸͟͞ه̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞_م̸͟͞ل̸͟͞ا̸͟͞ر̸͟͞د̸͟͞
@emtedade
کپی با ذکر آدرس کانال منبع بلا مانع است
#معرفی_کتاب📚
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم۱💚🍀
زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی🌹
یک ماه از مفقود شدن ابراهیم می گذشت. بچّه هایی که با ابراهیم رفیق بودند هیچ کدام حال و روز خوبی نداشتند. هر جا جمع می شدیم از ابراهیم می گفتیم و اشک می ریختیم.
برای دیدن یکی از بچّه ها به بیمارستان رفتیم، رضا گودینی هم اونجا بود. وقتی که رضا رو دیدم انگار که داغش تازه شده باشه بلند گریه می کرد. بعد گفت: "بچّه ها دنیا بدون ابراهیم برا من جای زندگی نیست. مطمئن باشید من تو اولّین عملیات شهید می شم."
یکی دیگه از بچّه ها گفت: "ما نفهمیدیم ابراهیم کی بود. اون بنده خالص خدا بود که اومد بین ما و مدّتی باهاش زندگی کردیم تا بفهمیم معنی بنده خالص خدا بودن چیه" یکی دیگه گفت: "ابراهیم به تمام معنا یه پهلوان بود یه عارف پهلوان"
#معرفی_کتاب
#دفاع_مقدس
#فتح_خرمشهر
#سوم_خرداد
#ر̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞ی̸͟͞و̸͟͞_ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞
@radio_emtedade
#ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞_ش̸͟͞ه̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞_م̸͟͞ل̸͟͞ا̸͟͞ر̸͟͞د̸͟͞
@emtedade
کپی با ذکر آدرس کانال منبع بلا مانع است
#معرفی_کتاب📚
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم۲💚🍀
زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی🌹
ابراهیم به صورت ناخودآگاه فریاد زد: حالا می خواهی چه کار کنی؟
گفت: هیچی، میخواهم او را به سفر آخرت بفرستم.
ابراهیم جواب داد: رفیق، تا وقتی به یکدیگر تیراندازی می کردیم او دشمن ما بود، اما حالا که زخمی است و ما به بالای سر او آمده ایم اسیر ماست!
بعد هم به سمت بیسیم چی عراقی آمد و او را از روی زمین برداشت. روی کولش گذاشت و حرکت کرد. همه با تعجب به رفتار ابراهیم نگاه می کردیم.
#معرفی_کتاب
#دفاع_مقدس
#فتح_خرمشهر
#سوم_خرداد
#ر̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞ی̸͟͞و̸͟͞_ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞
@radio_emtedade
#ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞_ش̸͟͞ه̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞_م̸͟͞ل̸͟͞ا̸͟͞ر̸͟͞د̸͟͞
@emtedade
کپی با ذکر آدرس کانال منبع بلا مانع است
#معرفی_کتاب📚
#کتاب_آزادی_خرمشهر💚🍀
خاطرات سپهبد شهید علی صیاد شیرازی🌹
بعد از عملیات فتح المبین، روحیه عالی بر رزمندگان اسلام حاکم بود. قوت و اطمینان برای ادامه نبرد داشتیم و پیروزی را حتمی می دانستیم. می توانم بگویم یکی از دلایلی که موجب شد بعد از عملیات فتح المبین، دست به یک اقدام جسورانه بزنیم و منطقه ای را طراحی بکنیم که حدود 6 هزار کیلومتر مربع وسعت داشت، دلیلش این بود که از هر نظر احساس قوت و قدرت می کردیم
#معرفی_کتاب
#دفاع_مقدس
#فتح_خرمشهر
#سوم_خرداد
#ر̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞ی̸͟͞و̸͟͞_ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞
@radio_emtedade
#ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞_ش̸͟͞ه̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞_م̸͟͞ل̸͟͞ا̸͟͞ر̸͟͞د̸͟͞
@emtedade
کپی با ذکر آدرس کانال منبع بلا مانع است
#معرفی_کتاب📚
#کتاب_درکوچه_های_خرمشهر💚🍀
آنها که رفتند. فقط بیست نفری باقی مانده بودیم. بیست نفر در مقابل آن همه تانک و نیروی پیاده. نزدیک غروب، آخرین گلولههایمان به سمت دشمن روانه شد. بیش از هرچیز دیگر، موج انفجار خمپارهها بود که به ما فشار میآورد. حجم آتش دشمن بسیار سنگین شده بود. دیدهبانها از فاصلهای کمتر از 50 متر ما را میدیدند و مقرمان را به عقب گزارش میدادند و بعد خمپارهاندازها روی سرمان گلوله میریختند
به کوشش: مریم شانکی📝
#معرفی_کتاب
#دفاع_مقدس
#فتح_خرمشهر
#سوم_خرداد
#ر̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞ی̸͟͞و̸͟͞_ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞
@radio_emtedade
#ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞_ش̸͟͞ه̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞_م̸͟͞ل̸͟͞ا̸͟͞ر̸͟͞د̸͟͞
@emtedade
کپی با ذکر آدرس کانال منبع بلا مانع است
#معرفی_کتاب📚
#کتاب_خاک_های_نرم_کوشک💚🍀
چند روز قبل از عملیات بدر،بارها شهید برونسی،به مناسبتهای مختلف از شهادتش در عملیات قریب الوقوع بدر خبر می دهد.گاهی آنقدر مطمئن حرف می زند که می گوید:اگر من در این عملیات شهید نشدم،در مسلمانی ام شک کنید!و از آن بالاتر اینکه به بعضی ها،از تاریخ و از محل شهادتش نیز خبر می دهد که چند روز بعد، همانطور هم می شود. از این دست وقایع اعجاب آور،در زندگی شهید برونسی بارها و بارها رخ داده است.آنچه مارا به تأمل در زندگی این بزرگوار وا می دارد،رمز همین موفقیتهای بسیارش است در زمینه های مختلف.
نویسنده: سعید عاکف📝
#معرفی_کتاب
#دفاع_مقدس
#فتح_خرمشهر
#سوم_خرداد
#ر̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞ی̸͟͞و̸͟͞_ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞
@radio_emtedade
#ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞_ش̸͟͞ه̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞_م̸͟͞ل̸͟͞ا̸͟͞ر̸͟͞د̸͟͞
@emtedade
کپی با ذکر آدرس کانال منبع بلا مانع است
#معرفی_کتاب📚
#کتاب_آن_بیست_وسه_نفر💚🍀
خاطرات خود نوشت احمد یوسف زاده🌹
همۀ راهها، به جز راهی که به اسارت ختم میشد، یکی بعد از دیگری بسته شده بود. تن دادن به اسارت آخرین راهی است که یک جنگجو به آن میاندیشد. اما، وقتی خشابهایت خالی باشد و تانکهای دشمن محاصرهات کرده باشند و پیاده نظام آنها لولۀ تفنگش را به سویت نشانه رفته باشد، تن دادن به اسارت اولین فکری است که مثل طوفان توی مغزت میپیچد و دیوانهات میکند.
دیدن دشمن از نزدیک حس غریبی دارد. استشمام بوی ادکلنی که زده است، نحوۀ لباس پوشیدنش، طرز نگاه و رنگ پوستش، تُن صدا و زبان گفتوگویش، همه و همه به تو میگویند که دشمن در یک قدمی توست؛
#معرفی_کتاب
#دفاع_مقدس
#فتح_خرمشهر
#سوم_خرداد
#ر̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞ی̸͟͞و̸͟͞_ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞
@radio_emtedade
#ا̸͟͞م̸͟͞ت̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞د̸͟͞_ش̸͟͞ه̸͟͞د̸͟͞ا̸͟͞_م̸͟͞ل̸͟͞ا̸͟͞ر̸͟͞د̸͟͞
@emtedade
کپی با ذکر آدرس کانال منبع بلا مانع است