#سلامبرابراهیم۱🍃
#قسمت۲۱
•شرط بندی
هفته بعد دوباره همان بچه های غرب تهران با دو نفر دیگر از دوستانشان آمدند. آن ها پنج نفره با #ابراهیم سر ۵۰۰ تومان بازی کردند. ابراهیم پاچه های شلوارش را بالا زد و با پای برهنه بازی میکرد. آنچنان به توپ ضربه میزد که هیچ کس نمی توانست آن را جمع کند!
آن روز هم #ابراهیم با اختلاف زیاد برنده شد.
شب با #ابراهیم رفته بودیم مسجد. بعد از نماز ، حاج اقا احکام می گفت. تا اینکه از شرط بندی و پول حرام صحبت کرد و گفت:《پیامبر(ص) میفرماید:هرکس پولی را از راه نامشروع به دست آورد ، در راه باطل و حوادث سخت از دست می دهد》.
و نیز فرموده اند:(کسی که لقمه ایی از حرام بخورد نماز چهل شب و دعای چهل روز او پذیرفته نمی شود.)
#ابراهیم با تعجب به صحبت ها گوش می کرد. بعد باهم رفتیم پیش حاج آقا و گفت: من امروز سر والیبال ۵۰۰ تومان تو شرط بندی برنده شدم.
بعد هم ماجرا را تعریف کرد و گفت : البته این پول را به یک خانواده مستحق بخشیدم!
حاج آقا هم گفت: از این به بعد مواظب باش ، ورزش بکن اما شرط بندی نکن.
هفته بعد دوباره همان افراد آمدند. این دفعه با چند یار قوی تر ، بعد گفتند: این دفعه بازی سر هزار تومان!
#ابراهیم گفت: بازی می کنم اما شرط بندی نمی کنم . آن ها هم شروع کردند به مسخره کردن و تحریک کردن #ابراهیم و گفتند: ترسیده ، می دونه می بازه . یکی دیگه گفت: پول نداره و...
ادامه دارد...
#سلامبرابراهیم
کانال رسمی شهید ابراهیم هادی
#رفیق_شهیدم
@rafiq_shahidam96
https://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#سلامبرابراهیم۱🍃
#قسمت۲۱
•شرط بندی
هفته بعد دوباره همان بچه های غرب تهران با دو نفر دیگر از دوستانشان آمدند. آن ها پنج نفره با #ابراهیم سر ۵۰۰ تومان بازی کردند. ابراهیم پاچه های شلوارش را بالا زد و با پای برهنه بازی میکرد. آنچنان به توپ ضربه میزد که هیچ کس نمی توانست آن را جمع کند!
آن روز هم #ابراهیم با اختلاف زیاد برنده شد.
شب با #ابراهیم رفته بودیم مسجد. بعد از نماز ، حاج اقا احکام می گفت. تا اینکه از شرط بندی و پول حرام صحبت کرد و گفت:《پیامبر(ص) میفرماید:هرکس پولی را از راه نامشروع به دست آورد ، در راه باطل و حوادث سخت از دست می دهد》.
و نیز فرموده اند:(کسی که لقمه ایی از حرام بخورد نماز چهل شب و دعای چهل روز او پذیرفته نمی شود.)
#ابراهیم با تعجب به صحبت ها گوش می کرد. بعد باهم رفتیم پیش حاج آقا و گفت: من امروز سر والیبال ۵۰۰ تومان تو شرط بندی برنده شدم.
بعد هم ماجرا را تعریف کرد و گفت : البته این پول را به یک خانواده مستحق بخشیدم!
حاج آقا هم گفت: از این به بعد مواظب باش ، ورزش بکن اما شرط بندی نکن.
هفته بعد دوباره همان افراد آمدند. این دفعه با چند یار قوی تر ، بعد گفتند: این دفعه بازی سر هزار تومان!
#ابراهیم گفت: بازی می کنم اما شرط بندی نمی کنم . آن ها هم شروع کردند به مسخره کردن و تحریک کردن #ابراهیم و گفتند: ترسیده ، می دونه می بازه . یکی دیگه گفت: پول نداره و...
ادامه دارد...
کانال رسمی شهید ابراهیم هادی
#رفیق_شهیدم
@rafiq_shahidam96
https://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#سلامبرابراهیم۱🍃
#قسمت۲۲
•شرط بندی
#ابراهیم برگشت و گفت: شرط بندی حرومه ، من هم اگه نی دونستم هفته های قبل با شما بازی نمی کردم ، پول شما رو هم دادم به فقیر ، اگه دوست دارید ، بدون شرط بازی کنیم . که البته بعد از کلی حرف و سخن و مسخره کردن بازی انجام نشد .
دوستش می گفت: با اینکه بعد از آن #ابراهیم به ما بسیار توصیه کرد که شرط بندی بازی نکنید. اما یکبار با بچهای محله نازی آباد بازی کردیم و مبلغ سنگینی را باختیم! آخرای بازی بود که #ابراهیم آمد . بخاطر شرط بندی خیلی از دست ما عصبانی شد.
از طرفی ما چنین مبلغی نداشتیم که پرداخت کنیم . وقتی بازی تمام شد #ابراهیم جلو آمد و توپ را گرفت. بعد گفت: کسی هست بیاد تک به تک بزنیم؟
از بچهای نازی آباد کسی بود به نام ح.ق که عضو تیم ملی و کاپیتان تیم برق بود.
با غرور خاصی جلو آمد و گفت: سَر چی!؟
#ابراهیم گفت: اگه باختی از این بچها پول نگیری. او هم قبول کرد.
#ابراهیم به قدری خوب بازی کرد که همه ما تعجب کردیم. او با اختلاف زیادی حریفش را شکست داد. اما بعد از آن حسابی با ما دعوا کرد!
#ابراهیم به جز والیبال در بسیاری از رشته های ورزشی مهارت داشت. در کوهنوردی یک ورزشکار کامل بود. تقریبا سه سال قبل از پیروزی انقلاب
تا ایام انقلاب هر هفته صبح های جمعه با چند نفر از بچه های زورخانه می رفتند تجریش.
ادامه دارد...
#انا_علی_العهد
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
🆔 @rafiq_shahidam96
#سلامبرابراهیم۱🍃
قسمت۲۳
•کشتی
نماز صبح را در امامزاده صالح می خواندند ، بعد هم به حالت دویدن از کوه بالا می رفتند . آنجا صبحانه می خوردند و بر می گشتند.
فراموش نمیکنم. #ابراهیم مشغول تمرینات کشتی بود و می خواست پاهایش را قوی کند. از میدان دربند یکی از بچه ها را روی کول خود گذاشت و تا نزدیک آبشار دوقلو بالا برد!
این کوهنوردی در منطقه دربند و کولکچال تا ایام پیروزی انقلاب هرهفته ادامه داشت.
#ابراهیم فوتبال هم خیلی خوب بازی می کرد. در پینگ پنگ هم استاد بود و با دو دست و دو راکت بازی می کرد و کسی حریفش نبود.
هنوز مدتی از حضور #ابراهیم در ورزش باستانی نگذشته بود که به توصیه دوستان و شخص حاج حسن ، به سراغ کشتی رفت.
او در باشگاه ابومسلم در اطراف میدان خراسان ثبت نام کرد . او کار خود را با وزن ۵۳ کیلو آغاز کرد. آقایان گودرزی و محمدی مربیان خوب #ابراهیم در آن دوران بودند. آقای محمدی ، #ابراهیم را به خاطر اخلاق و رفتارش خیلی دوست داشت . آقای گودرزی خیلی خوب فنون کشتی را به #ابراهیم می آموخت.
همیشه می گفت: این پسر خیلی آرومه ، اما تو کشتی وقتی زیر می گیره ، چون قد بلند و دستای کشیده و قوی داره مثل پلنگ حمله می کنه! او تا امتیاز نگیره ول کن نیست. برای همین اسم #ابراهیم را گذاشته بودند پلنگ خفته!
بارها می گفت: یه روز ، این پسر رو تو مسابقات جهانی می بینید ، مطمئن باشید!
سال های اول دهه ۵۰ در مسابقات قهرمانی نوجوانان تهران شرکت کرد. #ابراهیم همه حریفان را با اقتدار شکست داد. او در حالی که ۱۵ سال بیشتر نداشت برای مسابقات کشوری انتخاب شد.
ادامه دارد....
#ماه_شعبان
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
🆔 @rafiq_shahidam96
#سلامبرابراهیم۱🍃
#قسمت۲۴
•کشتی
مسابقات در روزهای اول آبان برگذار می شد ولی #ابراهیم در این مسابقات شرکت نکرد! مربی ها خیلی از دست او ناراحت شدند. بعدها فهمیدیم مسابقات در حضور ولیعهد برگزار شد و جوایز هم اهداء شده. برای همین #ابراهیم در مسابقات شرکت نکرده بود. سال بعد #ابراهیم در مسابقات قهرمانی آموزشگاه ها شرکت کرد و قهرمان شد.
همان سال در وزن ۶۲ کیلو در قهرمانی باشگاه های تهران شرکت کرد.
در سال بعد از آن در مسابقات قهرمانی آموزشگاه ها وقتی دید دوست صمیمی خودش در وزن او ، یعنی ۶۸ کیلو شرکت کرده ، #ابراهیم یک وزن بالاتر رفت و در ۷۴ کیلو شرکت کرد.
در آن سال درخشش #ابراهیم خیره کننده بود و جوان ۱۸ ساله ، قهرمان ۷۴ کیلو آموزشگاه شد. تبحر خاص #ابراهیم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحیح از دستان قوی و بلند خود باعث شده بود که به کشتی گیری تمام عیار تبدیل شود.
صبح زود #ابراهیم با وسائل کشتی از خانه بیرون رفت . من و برادرم هم راه افتادیم. هرجائی می رفت دنبالش بودیم!
تا اینکه داخل سالن هفت تیر فعلی رفت. ما هم رفتیم توی سالن و بین تماشاگرها نشستیم. سالن شلوغ بود. ساعتی بعد مسابقات کشتی آغاز شد. آن روز #ابراهیم چند کشتی گرفت و همه را پیروز شد . تا اینکه یکدفعه نگاهش به ما افتاد. ما داخل تماشاگرها تشویقش می کردیم. با عصبانیت به سمت ما آمد.
گفت: چرا اومدید اینجا!؟
گفتیم: هیچی ، دنبالت اومدیم ببینیم کجا میری.
بعد گفت: یعنی چی!؟ اینجا جای شما نیست.
زود باشین بریم خونه
با تعجب گفتم: مگه چی شده!؟
جواب داد: نباید اینجا بمونین ، پاشین ، پاشین بریم خونه .
همین طور که حرف می زد بلندگو اعلام کرد: کشتی نیمه نهائی وزن ۷۴ کیلو آقایان هـادے و تهرانی.
ادامه دارد....
#ماه_رمضان
#انا_علی_العهد
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
🆔 @rafiq_shahidam96
#سلامبرابراهیم۱🍃
قسمت۲۵
•کشتی
#ابراهیم نگاهی به سمت تشک انداخت و نگاهی به سمت ما . چند لحظه سکوت کرد و رفت سمت تشک. ماهم حسابی داد می زدیم و تشویقش می کردیم . مربی #ابراهیم مرتب داد می زد و میگفت که چه کاری بکن. ولی #ابراهیم فقط دفاع می کرد. نیم نگاهی هم به ما می انداخت.
مربی که خیلی عصبانی شد بود داد زد: ابرام چرا کشتی نمی گیری؟ بزن دیگه.
#ابراهیم هم با یک فن زیبا حریف را از روی زمین بلند کرد. بعد هم یک دور چرخید و او را محکم به تشک کوبید . هنوز کشتی تمام نشده بود که از جا بلند شد و از تشک خارج شد.
آن روز از دست ما خیلی عصبانی بود. فکر کردم از اینکه تشویقش کردیم ناراحت شده ، وقتی در راه برگشت صحبت کردیم گفت: آدم باید ورزش را برای قوی شدن انجام بده ، نه قهرمان شدن.
من هم اگه تو مسابقات شرکت می کنم میخوام فنون مختلف رو یاد بگیرم. هدف دیگه ایی ندارم.
گفتم: مگه بده آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناسنش؟!
بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرکس ظرفیت مشهور شدن رو نداره ، از مشهور شدن مهمتر اینه که آدم باشیم.
آن روز #ابراهیم به فینال رسید. اما قبل از مسابقه نهائی ، همراه ما به خانه برگشت! او عملاََ ثابت کرد که رتبه و مقام برایش اهمیت ندارد . #ابراهیم همیشه جمله معروف امام راحل را می گفت:《ورزش نباید هدف زندگی شود.》
ادامه دارد...
#سلامبرابراهیم
#ماه_رمضان
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
🆔 @rafiq_shahidam96
#سلامبرابراهیم۱🍃
#قسمت ۲۶
•قهرمان
مسابقات قهرمانی ۷۴ کیلو باشگاه ها بود. #ابراهیم همه حریفان را یکی پس از دیگری شکست داد و به نیمه نهائی رسید. آن سال #ابراهیم خیلی خوب تمرین کرده بود. اکثر حریف ها را با اقتدار شکست داد.
اگر این مسابقه را می زد حتماََ در فینال قهرمان می شد . اما در نیمه نهائی خیلی بد کشتی گرفت.بالاخره با یک امتیاز بازی را واگذار کرد!
آن سال #ابراهیم مقام سوم را کسب کرد . اما سال ها بعد ، همان پسری که حریف نیمه نهائی #ابراهیم بود را دیدم. آمده بود به #ابراهیم سر بزند.
آن آقا از خاطرات خودش با #ابراهیم تعریف می کرد. همه ما هم گوش می کردیم.
تا اینکه رسید به ماجرای آشنایی خودش با #ابراهیم و گفت: آشنایی ما بر می گردد به نیمه نهائی کشتی باشگاه ها در وزن ۷۴ کیلو ، قرار بود من با #ابراهیم کشتی بگیرم.
اما هرچه خواست آن ماجرا را تعریف کند #ابراهیم بحث را عوض می کرد!
آخرهم نگذاشت که ماجرا تعریف شود! روز بعد همان آقا را دیدم و گفتم: اگه می شه قضیه کشتی خودتان را تعریف کنید.
او هم نگاهی به من کرد. نَفَس عمیقی کشید و گفت: آن سال من در نیمه نهائی حریف #ابراهیم شدم . اما یکی از پاهایم شدیداََ آسیب دید.
به #ابراهیم که تا آن موقع نمی شناختمش گفتم: رفیق ، این پای من آسیب دیده . هوای ما رو داشته باش.
#ابراهیم هم گفت: باشه داداش ، چَشم.
بازی های او را دیده بودم . توی کشتی استاد بود.
با اینکه شگرد #ابراهیم فن هایی بود که روی پا می زد . اما اصلا به پای من نزدیک نشد!
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم
ادامع دارد...
#ماه_رمضان
🆔 @rafiq_shahidam96
#سلامبرابراهیم۱🍃
#قسمت۲۷
•قهرمان
ولی من ، در کمال نامردی یه خاک ازش گرفتم و خوشحال از این پیروزی به فینال رفتم.
#ابراهیم با اینکه راحت نی تونست من رو شکست بده و قهرمان بشه ، ولی این کار رو نکرد.
بعد ادامه داد: البته فکر میکنم او از قصد کاری کرد که من برنده بشم!
از شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرمانی برای او تعریف دیگه ایی داشت.
ولی من خوشحال بودم. خوشحالی من بیشتر از این بود که حریف فینال ، بچه محل خودمون بود.
فکرمیکردم همه ، مرام و معرفت داش#ابرام رو دارن. اما توی فینال با اینکه قبل از مسابقه به دوستم گفته بودم که پایم آسیب دیده ، اما دقیقا با اولین حرکت همان پای آسیب دیده من را گرفت .
آه از نهاد من بلند شد . بعد هم من را انداخت روی زمین و بالاخره من ضربه شدم.
آن سال من دوم شدم و #ابراهیم سوم .
اما شک نداشتم حق #ابراهیم قهرمانی بود.
از آن روز تاحالا با او رفیقم . چیزهای عجیبی هم از او دیده ام . خدا را هم شکر میکنم که چنین رفیقی نصیبم کرده.
صحبت هایش که تمام شد خداحافظی کرد و رفت.
من هم برگشتم . در راه فقط به صحبت هایش فکر میکردم.
یادم افتاد در مقر #سپاه گیلان غرب روی یکی از دیوار ها برای هرکدام از رزمنده ها جمله ایی نوشته شده بود.
در مورد #ابراهیم نوشته بودند:
《#ابراهیمهادی رزمنده ایی با خصائص پوریای ولی》
ادامه دارد...
#ماه_رمضان
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
🆔 @rafiq_shahidam96
#سلامبرابراهیم۱🍃
#قسمت۲۷
•قهرمان
ولی من ، در کمال نامردی یه خاک ازش گرفتم و خوشحال از این پیروزی به فینال رفتم.
#ابراهیم با اینکه راحت نی تونست من رو شکست بده و قهرمان بشه ، ولی این کار رو نکرد.
بعد ادامه داد: البته فکر میکنم او از قصد کاری کرد که من برنده بشم!
از شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرمانی برای او تعریف دیگه ایی داشت.
ولی من خوشحال بودم. خوشحالی من بیشتر از این بود که حریف فینال ، بچه محل خودمون بود.
فکرمیکردم همه ، مرام و معرفت داش#ابرام رو دارن. اما توی فینال با اینکه قبل از مسابقه به دوستم گفته بودم که پایم آسیب دیده ، اما دقیقا با اولین حرکت همان پای آسیب دیده من را گرفت .
آه از نهاد من بلند شد . بعد هم من را انداخت روی زمین و بالاخره من ضربه شدم.
آن سال من دوم شدم و #ابراهیم سوم .
اما شک نداشتم حق #ابراهیم قهرمانی بود.
از آن روز تاحالا با او رفیقم . چیزهای عجیبی هم از او دیده ام . خدا را هم شکر میکنم که چنین رفیقی نصیبم کرده.
صحبت هایش که تمام شد خداحافظی کرد و رفت.
من هم برگشتم . در راه فقط به صحبت هایش فکر میکردم.
یادم افتاد در مقر #سپاه گیلان غرب روی یکی از دیوار ها برای هرکدام از رزمنده ها جمله ایی نوشته شده بود.
در مورد #ابراهیم نوشته بودند:
《#ابراهیمهادی رزمنده ایی با خصائص پوریای ولی》
ادامه دارد...
#ماه_رمضان
🆔 @rafiq_shahidam96
"🌹🤍"
#شهید_ابراهیم_هادی دراول اردیبهشت سال 36 در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود. او چهارمین فرزند خانواده بشمار می رفت. با این حال پدرش مشهدی محمّدحسین به او علاقه خاصی داشت.
او نیزمنزلت پدر خویش رابدرستی شناخته بود. پدری که باشغل بقالی توانسته بود فرزندانش را به بهترین نحو تربیت نماید.
#ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.
یاد #شهــدا با ذکر نورانی #صلوات
@rafiq_shahidam69
هدایت شده از کانال کمیل
بسم رب الشهداء و الصدیقین 🕊️
#عید_قربان، عید بندگی و دلدادگی، امسال با شمیم دلنشین #جمعه گره خورده است..🍃
چه سعادتی بالاتر از اینکه در این روز عزیز، دلهایمان را قربانی راه عشق و ایثار کنیم، همان راهی که
#شهید_ابراهیم_هادی با خون خود ترسیم کرد. ❤️
#ابراهیم جان!در این روز پربرکت، یاد و خاطره تو و همه #شهدای عزیزی که جان خود را فدای اسلام و میهن کردند، گرامی میداریم.
عید قربان است و ما میخواهیم نفس سرکشمان را ب یاد شما ذبح کنیم تا ب مقام قرب الهی نائل شویم.💫
#جمعه نیز روز موعود است، روز #انتظار یار... 💚
باشد که ب برکت #خون شهدا و دعای خیر شما، این جمعه، جمعه #ظهور باشد و چشمانمان ب جمال دلآرای مولا روشن شود. 🌟
✨عید بندگی مبارک،🕊️
التماس دعا 🤲🏻
#عید_قربان 🕋
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
#علمدار_کمیل ↙️
https://eitaa.com/kanalkomeiliha
🥀💐🕊🌹🕊💐🥀
#شهیدانه
#زیباترین_شهادت
#ابراهیم مےگفت :
اگه جایے بمانی ڪہ
دست احدے بهت نرسہ
کسے تو رو نشناسہ
#خودت باشے و #آقا
#مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره ،
این خوشگلترین #شهـادتہ ...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴 🕊🥀
https://eitaa.com/rafiq_shahidam96🕊