🔰 #روایت | شبیه آسیه و مریم
❇️ حاشیههای شیرین و جذابِ دیدار بانوان با رهبر انقلاب
🔸تهرانیها مسیر خانهی بزرگشان را خوب بلدند. پرسشها و چشمهای گردشده از کنجکاوی و قلب بهتپشافتاده از شوق مال آنهاست که ساعتها چشم به جاده دوختهاند تا برج و باروی پایتخت را ببینند. کارت را همراه توصیههایی برای هماهنگی قلم و کاغذ تحویل گرفتم. شمرده شمرده تا کوچه پایینتر رفتم. در حالی که خیالم بود آن روز سحرخیزترین زن تهران و حومه هستم با صف آنسرشناپیدایی مواجه شدم. اینجا در حسینیه امام خمینی-رحمه الله علیه- در روز وفات امالبنین و چند روزی مانده به ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و روز زن، منتظر بودیم که دیدار هزاران نفر (با حساب سرانگشتی من) از اقشار مختلف بانوان سرزمینم و تعدادی از بانوان سراسر جهان با رهبر معظم انقلاب آغاز شود.
🔹خواستم سری بکشم در قسمت جایگاه ویژه که با نرده جدا شده بود. یکی از خادمها ابرو در هم کشید و صدا بلند کرد و گفت راه ندارد. گفتم خبرنگارم. گفت #خبرنگار که باید در میان مردم باشد! در لحظه متقاعد شدم و به روی خودم نیاوردم که در جامعه مطلوب خبرنگار از مسئولین بریده نیست و حرف مردم را به گوش آنها می رساند.
🔸در اولین نگاه خانم آفریقاییتباری با ماسک مشکی از کنارم رد شد. پریدم جلو اسم و ملیت را پرسیدم. با لهجه شیرینی به فارسی گفت زینب ذکریا هستم از نیجریه. در فکر سوژه ناب دشت اول بودم که چشمم به قلم و کاغذش خشک شد. پرسیدم خبرنگار کجایید؟ بخش انگلیسی سایت خامنهای دات آی آر. دنبال مصاحبه بود و وقتش را نگرفتم. کمی آن طرفتر دو دختر نوجوان و خوشقامت در اواسط #حسینیه ایستاده بودند و بلاتکلیف به نظر میرسیدند. به حدس نخستم بها دادم و پرسیدم ورزشکارید؟ پاسخ مثبت بود. سارینا و نگینکاراته کار بودند. سارینا دری پانزده سال بیشتر نداشت. گفتند قرار بوده ردیف جلو بنشینند و هنوز منتظر دوستانشان هستند.
🔸حسینیه مثل ساعت شنی آرام آرام پر میشد. از نوزاد تا کهنسال، از بانوان پوشیهدار تا خانمهای با ناخنهای کاشت مخفی شده زیر دستکش مشکی. از هودی و شلوار تا لباس سنتی زنان قشقایی. سیل جمعیت نظم ردیفها را بهم ریخته، جلویم خالی شده بود و دو خانم روی زمین نشسته بودند. از خانم کنار دستی برای مسئولیتپذیریاش تشکر کردم. پرسیدم شما از کجا آمدهاید؟ گفت مشاور رئیس سازمان اداری استخدامی در امور #زنان است. از کجا آمدهاید هم از آن سوالات بیاساس است. مثلا نمیشود خانمی بگوید از آشپزخانه؟ پای گاز؟ صبح قرمه سبزیام را بار گذاشتم و لقمه بچهها را پیچیدم و شال و کلاه کردم. ولی امروز جواب این سوالم یا سازمان و نهادی بوده یا نام شهری. گویا عناصر غالب هویتساز و معرف #هویت در آن محیط از این دو حالت خارج نبودند.
🔹قرار بود تعدادی از خانمها احتمالا به نمایندگی از جامعه زنان و باز هم بر حسب احتمال حرفهای آنها را به گوش شخص اول مملکت برسانند. مطلع صحبتهای خانمها زینب ابراهیم زکزاکی بود که مادر شش شهید بودنش به تنهایی برای جایگاه والایش کافی است، چه رسیده به آنکه همدوش و همسر مبارزی چون شیخ زکزاکی باشد.
🔸دیگر همه سراپاگوش شدند برای شنیدن پاسخها و بیانات رهبر انقلاب. همهمهای که داشت بالا میگرفت بدل شد به سکوتی دلخواه که با وجود چنان جمعیت متراکمی از زنان و کودکان اتفاق نادری بود! تأکید رهبر بر آن بود که گرچه ما صد در صد اسلامی نشدهایم اما باز هم پیشرفتهای زنان در مقایسه با غرب و پیشرفتهای زنان بعد و قبل از انقلاب اسلامی ایران قابل مقایسه نیست.
🔹فراز آخر این قسمت از بیانات به قلب بسیاری از زنان حاضر در جمع رسوخ کرد. آنجا که رهبری گفتند #کار_خانه مطلقا وظیفه زن نیست و خیلی کارها با تفاهم است. یک بلندگو قورت دادهی خدا آمرزیدهای از آن وسط $تکبیر غرایی سر داد. نفهمیدیم چه شد که مابقی تکبیرها آمیخته به خنده و مشت گره کرده، پیوند خورد با برائت از آمریکا و اسرائیل و استکبار جهانی!
➕متن کاملِ روایت #خط_رهبری از دیدار بانوان با رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره) به قلم خانم «عطیه کشتکاران» را اینجا بخوانید.
@rahbari_plus