🔰 #گزارش | کتابخوانی حرفهای به سبک آیتالله خامنهای - ۲
📝 #خط_رهبری در این گزارش به #بازخوانی برخی دیدگاههای رهبر معظم انقلاب دربارهی کتاب و کتابخوانی و همچنین روایتهایی از زبان نویسندگان و اهالی کتاب و فرهنگ درباره کتابخوانی حضرت آیتالله خامنهای میپردازد.
* معرفی کتابهای خوب به جوانان، قبل از انقلاب
🔸هبر انقلاب آنقدر درکتابخوانی سرآمد بودند که در جوانی محل رجوع برای معرفی کتاب هم قرار می گرفتند.
ایشان در این باره میفرمایند:«قبلها در #دوران_مبارزات، خود من این کار [معرفی کتابهای خوب به جوانان] را میکردم؛ یعنی اصلاً کتابهایی را میخواندم، به قصد این که ببینیم به درد چه کسی میخورد، یا کجاهایش به درد چه کسانی میخورد و یادداشت میکردم. جوانانی که با من رفت و آمد داشتند - عمدتاً در #مشهد، یا در دورهای که مشهد نبودم؛ تبعید بودم - من اسم میدادم که این کتابها را بخوانید؛ این کتابها هم متنوّع بود. الان هم میشود این کار را کرد و مجموعهای را در نظر گرفت... این که هرکس به ما مراجعه کرد و گفت من چه کتابی را بخوانم، بشود یک فهرست و سیاهه خوبی به او داد. البته کار قابل بررسی ای است.» ۱۳۷۷/۱۱/۱۳
* رمانخوانی رهبر انقلاب
🔹آیت الله خامنهای درباره حوزههای فکری که مورد علاقه ایشان است، بیان کردند: «من در مقولههای سینمایی و هنرهای تجسمی و تصویری و امثال اینها ورود ندارم - یعنی یک مستمع عامی هستم - اما در مورد شعر و رمان نه، آدم عامییی نیستم؛ از این آثاری که وجود دارد، زیاد خواندهام.» ۱۳۷۰/۰۹/۰۴
«بنده همیشه اهل #رمان خواندن بودم؛ امروز هم با رمان بیارتباط نیستم و از دنیای رمان خبر دارم که چه خبر است.» ۱۳۷۸/۰۹/۲۳
«یک نویسنده معروف فرانسوى هست به نام «میشل زواکو» که کتابهاى زیادى دارد. من اغلب رمانهاى او را در آن دوره خواندم. یا نویسنده معروف فرانسوى «ویکتور هوگو» من کتاب «بینوایان» او را اوّلین بار در همان دوره #نوجوانى از کتابخانه آستان قدس گرفتم. البته همه آن را نخواندم؛ مقداریش را خواندم. یکى دو بار بعد از آن هم تمامش را خواندم.» ۱۳۷۶/۱۱/۱۴
🔸روزگاری که در مشهد، گاه افتخار حضور در محضر پرفیض آن بزرگوار را داشتیم؛ یکبار فرمودند: «من حدود هزار رُمان خواندهام». این گذشت تا پس از انقلاب اسلامی و در روزگاران ریاست جمهوری، در مصاحبت خدمت ایشان عرض کردم: قبل از انقلاب از حضرتعالی شنیدم که فرمودید هزار رُمان خواندهاید. فرمودند: «عدد یادم نیست اما هر آنچه در حوزهای که اشاره کردید نشر یافته و شایستهی خواندن بوده، چه ترجمه و چه اصل، خواندهام.» (راوی: حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی مهدویراد)
#بهار_کتاب
@rahbari_plus
خط رهبری
🔰 #گزارش | راز عمامه سفید سیّد - ۴ 📝 #خاطره رهبر انقلاب درباره علت عمامه سفید بر سر گذاشتن پدرشان
🔰 #گفتوگو | پدر به روایت پسر - ۱
🔸 سیدهادی خامنهای سومین پسر مرحوم آیتالله سیدجواد حسینی خامنهای و برادر کوچکتر رهبر معظم انقلاب است. وی پیش از انقلاب، از اواسط دهه ۱۳۴۰ خورشیدی به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت و در این مسیر توسط نیروهای ساواک دستگیر و شکنجه شد.
🔹 هم چنین وی پس از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۶۵ خورشیدی در حملهای که از سوی سازمان مجاهدین خلق به شرکت کنندگان در راهپیمایی ۲۲ بهمن در مشهد انجام شد، از ناحیه پا دچار آسیب شد. او اکنون نیز فعالیت خود را در عرصه علمی به عنوان مدیر پژوهشگاه تاریخ اسلام ادامه می دهد.
📝 در گفتوگو با سیدهادی خامنهای به بررسی شخصیت و اندیشههای پدرش آیتالله سیدجواد خامنهای پرداختهایم:
* پدربزرگ شما از علمای مشهور تبریز بودند کمی از خاندان خامنهای برای ما بگویید.
🔸 پدر بزرگ ما مرحوم آیت الله سید حسین مجتهد خامنهای از علمای سرشناس #تبریز بودند. شیخ محمد خیابانی از چهرههای شناخته شده مشروطه داماد ایشان بود پدران ایشان نیز اهل خامنه بودند و نام خانوادگی خامنهای به واسطه حضور پدرشان در خامنه به ایشان اطلاق می شد.
🔹 اجدادشان نیز اهل تفرش بوده اند. پدر ایشان سید محمد حسینی اهل تفرش بود که به #خامنه رفته و به اصرار اهالی در همان جا ساکن شده بود و خانواده تشکیل داد و آقا سید حسین مجتهد در همان جا متولد شد و از علمای مبرز آن خطه به حساب می آمد.
🔸 پدرم سیزده ساله بود که پدرش آقا سید حسین مجتهد را از دست داد و تحت کفالت مادرش قرار گرفت گرچه این زمان هم طولی نمیکشد و مادر از دنیا می رود. دوران نوجوانی مرحوم پدر ما با یتیمی و تحت سرپرستی برادر بزرگش آقاسیدمحمد پیغمبر گذشت. آقا سید محمد پیغمبر از پدر ما حدود سی و دو سه سال بزرگ تر و از مادری دیگر بود اما مرحوم پدر ما برادر کوچکتری هم داشتند به نام آقا سید مهدی خامنهای یا به تعبیر آذریها میرمهدی که بعدها به #مجتهدزاده معروف شد.
🔹 سید محمد پیغمبر از نزدیکان و افراد مورد اعتماد مرحوم آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی بود و به دلیل اینکه پیام های آن مرجع بزرگ را از #نجف به علمای دیگر منتقل میکرد، به «پیغمبر» معروف شد. ایشان دو پسر به نامهای سید احمد و سید مرتضی و یک دختر داشت که به واسطه شهرت پدرشان، پیغمبرزاده نامیده می شدند.
🔸 پدر ما بعد از اینکه تحت تکفل برادر بزرگترش قرار گرفت، در همان #نوجوانی برای تحصیل راهی نجف میشود. ایشان در سفری که به تبریز می آید، با خانمی از اهالی تبریز ازدواج می کند. حاصل این ازدواج سه دختر بود به نامهای علویه، بتول و فاطمه سلطان. / منبع: «نشریه خیمه»
@rahbari_plus