eitaa logo
خط رهبری
2.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
82 فایل
🔰«خط رهبری»: صفحه ویژه تولیدات مربوط به رهبر انقلاب در خبرگزاری #فارس ✔️ تبیینِ شخصیت، مواضع، مطالبات و نظام فکری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | آیت‌الله خامنه‌ای پیش از انقلاب از کدام کتاب امام خمینی(ره) نسخه‌برداری کرده بودند؟ ⏪ روایت حجت‌الاسلام امین اسدپور از طلاب حوزه علمیه قم از دیدار جمعی از تاریخ‌پژوهان با رهبر انقلاب در ۲۵ دی ۱۴۰۲ 📝 رهبر انقلاب با شنیدن خبر برقراری دروس حوزوی با محوریت کتاب های حکمی، عرفانی، فقهی و اصولی حضرت امام(ره) ابراز خرسندی فرمودند و بیان داشتند: «برقراری این دروس اصولی و فقهی بسیار خوب است خصوصا آثار معرفتی امام.» معظم‌له با اشاره به کتاب امام(ره) فرمودند: «این کتاب برای عموم مناسب نیست ولی کتابی مانند شرح حدیث جنود عقل و جهل برای همگان مفید و مناسب است.» ایشان در ضمن بیان خاطره‌ای فرمودند: «ما آن سالها که درس امام(ره) می‌رفتیم شنیده بودیم ایشان چنین کتابی دارند (مصباح الهدایه) ولی راضی به چاپ و نشر آن نیستند. بنده در این کتاب را از یکی از رفقا گرفتم و از روی نسخه ایشان استنساخ کردم، یا تمامش را یا بخشی را، می‌بایست در میان کتب قدیمی ما باشد، البته بعد از انقلاب منتشر شد.» @rahbari_plus
🔰 | ماجرای تحصن بیمارستان امام رضا (علیه السلام) مشهد از زبان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای - ۱ 📝«ما در مجلس روضه بودیم و من را پاى تلفن خواستند، من رفتم تلفن را جواب دادم و من دیدم از است و چند نفر از دوست و آشنا و غیر آشنا از آن طرف خط دارند با کمال دستپاچگى و سراسیمگى مى‌گویند حمله کردند، زدند، کشتند و به داد برسید... بچه‌هاى شیرخوار را زده بودند. من آمدم آقاى طبسى را صدا زدم آمدیم این اطاق، عده‌اى از علما در آن اطاق جمع بودند، یک چند نفر از معاریف مشهد هم بودند و روضه هم در منزل یکى از معاریف علماى مشهد بود. من رو کردم به این آقایان گفتم که وضع در بیمارستان اینجورى است و رفتن ما به این صحنه احتمال زیاد دارد که مانع از ادامه‌ى و حمله‌ى به بیماران و اطباء و پرستارها و اینها بشود و من قطعاً خواهم رفت و آقاى طبسى هم قطعاً خواهند آمد. ما با ایشان قرار هم نگذاشته بودیم... گفتم ما قطعاً خواهیم رفت اگر آقایان هم بیایید خیلى بهتر خواهد شد و اگر هم نیایید ما به‌هرحال مى‌رویم. لحن توأم با عزم و تصمیمى که ما داشتیم موجب شد که چند نفر از علماى معروف و محترم گفتند که ما هم مى‌آییم از جمله آقاى حاج میرزاجواد آقاى تهرانى و آقاى مروارید و بعضى دیگر، ما گفتیم پس حرکت کنیم. حرکت کردیم و راه افتادیم به طرف بیمارستان و گفتیم هم پیاده مى‌رویم.» ۱۳۶۳/۱۱/۱۱ @rahbari_plus
🔰 | فعالیتهای انقلابی آیت‌الله خامنه‌ای باعث ریزش طرفداران انجمن حجتیه شد 🔸: روایت تاریخی – تحلیلی از مبارزات آیت‌الله خامنه‌ای در مشهد 📝 سلیمی نمین: «آیت‌الله خامنه‌ای خودشان را درگیر جریانات متفاوتی هم که در بودند به‌هیچ‌وجه نمی‌کردند. مثلا انجمن حجتیه مشهد به دلیل فعالیت‌های آیت‌الله خامنه‌ای ریزش جدی کرد. آقای حلبی آمد مشهد، علیه آیت‌الله خامنه‌ای صحبت کرد. من از کانال خویشاوندی‌ای که با رأس مشهد داشتم مطلع می‌شدم. من رفتم خدمت آقا گفتم آقای حلبی این حرف‌ها را علیه شما زده است اما ایشان گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است. هیچ تأثیری که بخواهد درصدد واکنش برآیند، نداشتند. آقای خامنه‌ای، چون اسلام را به صورت واقعی معرفی می‌کرد، خود این جدایی از این جریانات را رقم می‌زد. یعنی یک فردی که قبلاً در جلسات انجمن حجتیه بود می‌آمد یک جلسه در بحث‌های آیت‌الله خامنه‌ای شرکت می‌کرد و می‌فهمید آنچه آنجا به او داده می‌شده است قرابت چندانی با اسلام نداشته لذا بدون هیچ درگیری‌ای جدا می‌شد.» 🔹گفتگوی تفصیلی با «عباس سلیمی نمین» پژوهشگر تاریخ را اینجا بخوانید. @rahbari_plus
🔰 | ماجرای تحصن بیمارستان امام رضا (علیه السلام) مشهد از زبان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای - ۳ 📝 «من آن‌جا پیشنهاد کردم که ما این‌جا بشویم؛ یعنی اعلام کنیم که همین‌جا خواهیم ماند تا خواسته‌هایی برآورده بشود و خواسته‌ها را مشخص کنیم. توی جلسه ۸، ۹ نفر یا شاید ۱۰ نفر از اهل علم حضور داشتند. من برای این که مطلب هیچ‌گونه تزلزلی، خدشه‌ای پیدا نکند، بلافاصله یک کاغذ آوردم و نوشتم که ما مثلاً جمع امضاءکنندگان زیر اعلان می‌کنیم که در این‌جا خواهیم بود تا این کارها انجام بگیرد.» ۱۳۶۳/۱۱/۱۱ «خبرنگارهای خارجی که آمده بودند، من این پوکه‌ها را نشان می‌دادم؛ می‌گفتم که این یادگاری‌های ماست؛ ببرید به دنیا نشان بدهید که با ما چگونه رفتار می‌کنند.» ۱۳۶۳/۱۱/۱۱ «این تحصن آثار بزرگی داشت و مانند شمعی که می‌درخشد و به پایان می‌رسد تمام شد...اما از این تجربه در تحصنی که به پیشنهاد من در مسجد به مناسبت بسته شدن فرودگاه و جلوگیری از ورود امام به کشور رخ داد استفاده شد.» (کتاب شرح اسم) @rahbari_plus
🔰 | ماجرای ۳۶ عكس يادگاری خانواده شهید برونسی با آقا! 📝 بخش دوم ➕ مهدی برونسی، دومین فرزند شهید برونسی : 🔸 سال ۷۵ بود. بنده و دو تا از برادرانم قرار بود از بنياد شهيد به شلمچه برويم. ايام عيد نوروز بود، همان روزهای اولی كه حضرت آقا به تشريف آوردند. من در دلم يک چيزهايی می‌گذشت كه حضرت آقا مشهد هستند و اگر بيايند منزل ما و من نباشم، بايد حسرت ديدار آقا را بخورم، از طرفی هم همان شب خواهرم زينب خواب ديد و تعريف كرد كه آقا آمدند منزل ما، ديگر با خواب زينب، آمدن آقا حتمی است و مادرم هم احساس می‌كرد آقا به منزل‌مان می‌آيند. 🔹من بين رفتن و نرفتن مانده بودم، اما چون دو برادرم عباس و حسين قرار بود تنها نباشند و از من كوچک‌تر بودند بايد با آنها می رفتم. با اصرار مادرم قرار شد كه با برادرهايم به بروم. بعد از ظهر حاضر شديم و به بنياد شهيد رفتيم كه راهی بشويم ولی هنوز اتوبوس‌ها آماده نبودند تا ۱۰ شب منتظر شديم كه حركت كنيم. دل توی دلم نبود و خيلی دوست داشتم كه اين سفر را نروم، آمدم و به برادرانم گفتم كه می‌شود شما برويد شلمچه و من نيايم، گفتم خودتان بزرگ شده‌ايد هوای همديگر را داشته باشيد، بالاخره راضی شدند و من خداحافظی كردم و آمدم. وقتی مادرم من را ديد، گفت: مگر شماها هنوز نرفتيد؟ گفتم: چرا، داداش حسين و عباس رفتند ولی من نرفتم و برگشتم. مادرم گفت: چرا؟ گفتم راستش به دلم افتاده كه امسال حضرت آقا به منزل ما می‌آيند، وقتی اين را گفتم مادرم چيزی نگفت. فردا شب نزديک نماز مغرب و عشا بود كه زنگ خانه به صدا درآمد، رفتم در را باز كردم، آقايی گفت: ساعت هشت شب از صدا و سيما برنامه روايت فتح برای مصاحبه با شما می‌آيند، آن آقا رفت، همه آماده شدند و خانه را مرتب می‌كرديم. 🔸من آنجا در دلم گفتم نكند به بهانه صدا و سيما حضرت آقا بيايند و بروند و عكس يادگاری با آقا نگرفته باشيم. سريع رفتم يك دوربين عكاسي كرايه كردم، با يک فيلم ۳۶ تایی كه اگر آقا آمدند چند يادگاری بگيرم. دقيقاً يادم هست نزديک ساعت هشت و نيم بود كه باز زنگ خانه به صدا در آمد. آقا ابوالحسن، برادرم رفتند در را باز كردند، من طبقه بالا بودم، آمدم كه از راهرو پايين بيايم يک لحظه صحنه ای را ديدم كه خشكم زد. اصلاً باورم نمی‌شد يعنی درست می‌بينم رهبر معظم انقلاب، چقدر آن لحظه برايم لذت‌بخش بود، احساس عجيب و خاصی به من دست داد. 🔹 از خوشحالی نمی‌دانستم چه كنم. خیلی زود آمدم داخل اتاق و با خوشحالی و اشك گفتم: مامان، آقا! مادرم متوجه نشد كه چه گفتم، زود برگشتم از پله‌ها بروم پايين، از در كه بيرون آمدم حضرت آقا را ديدم، خیلی زود دست آقا را بوسيدم و با ايشان روبوسی كردم، حسابی گريه‌ام گرفته بود. حضرت آقا هم دست نوازش بر سر و رويم كشيدند. تعارف كردم و داخل آمدند تا مادرم چشمش به معظم‌له افتاد مات و مبهوت ماند. احوالپرسی كردند و ایشان تشريف آوردند و نشستند. در آن شب به يادماندنی حضرت آقا ۴۵ دقيقه منزل ما تشريف داشتند و تك تك جويای احوال همه ما شدند و از هم دو تا خاطره تعريف كردند و من هم از فرصت استفاده كردم و به آقا گفتم اجازه می‌فرماييد با حضرت عالی يك عكس يادگاری بگيرم، حضرت آقا فرمودند: چهل تا بگير و آن شب ۳۶ عكس يادگاری با حضرت آقا گرفتيم! @rahbari_plus
🔰 | کتابخوانی حرفه‌ای به سبک آیت‌الله خامنه‌ای - ۲ 📝 در این گزارش به برخی دیدگاه‌های رهبر معظم انقلاب درباره‌ی کتاب و کتابخوانی و همچنین روایت‌هایی از زبان نویسندگان و اهالی کتاب و فرهنگ درباره‌ کتابخوانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌پردازد. * معرفی کتاب‌های خوب به جوانان، قبل از انقلاب 🔸هبر انقلاب آنقدر درکتابخوانی سرآمد بودند که در جوانی محل رجوع برای معرفی کتاب هم قرار می گرفتند. ایشان در این باره می‌فرمایند:‌«قبل‌ها در ، خود من این کار [معرفی کتابهای خوب به جوانان] را میکردم؛ یعنی اصلاً کتابهایی را میخواندم، به قصد این که ببینیم به درد چه کسی میخورد، یا کجاهایش به درد چه کسانی میخورد و یادداشت میکردم. جوانانی که با من رفت و آمد داشتند - عمدتاً در ، یا در دوره‌ای که مشهد نبودم؛ تبعید بودم - من اسم میدادم که این کتابها را بخوانید؛ این کتابها هم متنوّع بود. الان هم میشود این کار را کرد و مجموعه‌ای را در نظر گرفت... این که هرکس به ما مراجعه کرد و گفت من چه کتابی را بخوانم، بشود یک فهرست و سیاهه خوبی به او داد. البته کار قابل بررسی ای است.» ۱۳۷۷/۱۱/۱۳ * رمان‌خوانی رهبر انقلاب 🔹آیت الله خامنه‌ای درباره حوزه‌های فکری که مورد علاقه ایشان است، بیان کردند: «من در مقوله‌های سینمایی و هنرهای تجسمی و تصویری و امثال اینها ورود ندارم - یعنی یک مستمع عامی هستم - اما در مورد شعر و رمان نه، آدم عامییی نیستم؛ از این آثاری که وجود دارد، زیاد خوانده‌ام.» ۱۳۷۰/۰۹/۰۴ «بنده همیشه اهل خواندن بودم؛ امروز هم با رمان بی‌ارتباط نیستم و از دنیای رمان خبر دارم که چه خبر است.» ۱۳۷۸/۰۹/۲۳ «یک نویسنده معروف فرانسوى هست به نام «میشل زواکو» که کتابهاى زیادى دارد. من اغلب رمانهاى او را در آن دوره خواندم. یا نویسنده معروف فرانسوى «ویکتور هوگو» من کتاب «بینوایان» او را اوّلین بار در همان دوره از کتابخانه آستان قدس گرفتم. البته همه آن را نخواندم؛ مقداریش را خواندم. یکى دو بار بعد از آن هم تمامش را خواندم.» ۱۳۷۶/۱۱/۱۴ 🔸روزگاری که در مشهد، گاه افتخار حضور در محضر پرفیض آن بزرگوار را داشتیم؛ یک‌بار فرمودند: «من حدود هزار رُمان خوانده‌ام». این گذشت تا پس از انقلاب اسلامی و در روزگاران ریاست جمهوری، در مصاحبت خدمت ایشان عرض کردم: قبل از انقلاب از حضرت‌عالی شنیدم که فرمودید هزار رُمان خوانده‌اید. فرمودند: «عدد یادم نیست اما هر آنچه در حوزه‌ای که اشاره کردید نشر یافته و شایسته‌ی خواندن بوده، چه ترجمه و چه اصل، خوانده‌ام.» (راوی: حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی مهدوی‌راد) @rahbari_plus
رهبر انقلاب آخرین بار چه زمانی به کربلا مشرف شده‌اند؟ 🔸اولین زیارت اولین زیارت توسط رهبرانقلاب در سال ۱۳۲۵ (۷سالگی) بوده: «پدرم... بنا بود ما را ببرد عتبات، بگذارد، خودش برود مکه و برگردد. [اما]نتوانست گذرنامه‌اش را درست کند. گذرنامه عتبات را هم نتوانست بگیرد. شب‌های سختی گذراندیم... در بصره گمان می‌کردیم که دیگر تقریباً از خطر جسته [ایم]. منزل یکی از علمای آن‌جا وارد شدیم. یکی دو روز آن‌جا ماندیم. بعد بلیت گرفتند. رفتیم نجف. چند ماهی نجف بودیم. کربلا بودیم. کاظمین و سامرا بودیم...» 🔹آخرین دیدار سفر دیگر ایشان به در حدود ۱۸سالگی انجام‌گرفته است. در سال ۱۳۳۶ در درس علما و مدرسان حوزه علمیه نجف حضور می‌یابند، ولی به خواست پدر پس از حدود دوماه به بازمی‌گردند. محرم سال ۱۳۴۷ بار دیگر ایشان قصد زیارت کربلا کردند، اداره گذرنامه درخواست ایشان را به فرستاد اما ساواک مخالفت کرد و این ممنوعیت خروج از کشور تا زمان پیروزی انقلاب باقی بود. 🔸پس از پیروزی انقلاب نیز تاکنون فرصتی برای کربلای معلی برای ایشان فراهم نشده است. @rahbari_plus