راه بیداری
❁ـ﷽ـ❁ #امر_به_معروف ✨سلام و نور 🧕رفته بودم زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی، برگشتم که با آقا خداحافظی کنم
❁ـ﷽ـ❁
#امر_به_معروف
🧕همینطور که داشتم راه میرفتم و با خودم میگفتم از قدیمالایام راست گفتنهااا "همنشین روی آدم تأثیر میذاره،" اینقدر با سگ نشست و برخاست کرده، اخلاقش هم سگی شده....😡خب حرم حرمت داره و...
🔻که یک دفعه یادم اومد دستش به سگ خورده و با همون دست✋ به من دست زده😱
🔻احساس میکردم نجس شدم، #حکمش رو هم نمیدونستم...
🔰قبلاً شنیده بودم یا خونده بودم که مثلاً حتی کسیکه توی خونهاش سگ داره نیازی نیست که وقتی میریم خونش بخوایم #چک کنیم که جایی که میشینیم پاکه یا نجسه و بنا رو بر #پاک_بودن میذاریم ...
🧕ولی اینجا با خودم فکر میکردم🤔 که من الآن دیدم که یه دستش سگه و احتمال زیاد هم اون یکی دستش به سگ خورده، پس قطع به یقین، الآن نجس شدم.❌
⚠️سوار تاکسی شدم، تا برسم به مترو خیییلی مواظب بودم که به کسی نخورم یا #چادرم به جایی و کسی نخوره. تو مترو🚇 هم همینطور....
📲یه چندتا ایستگاه که رد شد، یهو یادم افتاد که به دوست #طلبهام زنگ بزنم و ازش #حکمشو بپرسم. زنگ زدم جواب نداد.
🔸به اون یکی دوستم زنگ زدم، گفتم به نظرم ایشون هم بدونن...
سلام و علیکی کردیم و مفصل شرح ماجرا دادم و ایشون توضیحی که دادن گفتن که خیر! چادرم نجس نیست و نیازی به #طهارت نداره، فقط برای اینکه مطمئن نیستی که سگ بیماریای داشته یا نه، چادرم رو بشورم🧼.
🧕خیلی ازش تشکر کردم🙏و گفتم ببین تا قبل از اینکه باهات حرف بزنم روی شونهام حس سنگینی داشتم اما بعد از اینکه باهات صحبت کردم دیگه اون حس رو ندارم و تا حد زیادی به #آرامش رسیدم.😊
✅ در حین صحبت با ایشون، دوست طلبهام زنگ زد. بعد از اینکه صحبتم تموم شد، به دوست طلبهام زنگ زدم؛ یک بار دیگه کل ماجرا رو از اول تعریف کردم و ایشونم در پاسخ، همون صحبتهای نفر قبلی رو مطرح کردند و خلاصه که دیگه خیلی خیلی خیالم راحت شد.🙃
✍ادامه دارد...
#انتقال_تجربه
#جهاد_تبیین
ble.ir/dostaneha1401_08