#خاطره_شهید
#طنز_جبهه 😂
در مدتی که در حلب بود،زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود.
اگرنمیتوانست کلمهای رابیان کندباحرکاتدستوصورتشبه
طرفمقابلمیفهماندکهچهمیخواهدبگوید.
یکروزبهتعدادیازرزمندههاینبلوالزهراءدرس میداد. وسط درسدادن ناگهان همه دراز کشیدند!
بهعربیپرسید: «چتونشده؟»
گفتند: «شماگفتید دراز بکشید!" 😁😂
بهجای اینکه بگوید ساکتباشید، کلمهای به کاربرده بود که معنی اش میشد دراز بکشید!
بهروی خودشنیاورد.
گفت: «میخواستمببینم بیدارید یا نه!»
بعد از کلاس که اینموضوع رابرای دوستانشتعریف کرد،
آنقدر خندید وخندیدند که اشک ازچشمانشان جاری شد.😂😂
#شهید_عباس_دانشگر🌹🍃
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #روایتگری
🔻جوونا همه چیز این عالم حساب کتاب داره، نمیدونی وقتی غم محرومی رو رفع کنی چه اثر وضعی میذاره.....!
🎙راوی: #حاج_حسین_یکتا 🌱
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
در وسعتِ این دستانتـــ
چہ خاضعانہ همڪلام معبود شدی
گوارای وجودت این خلوت عرفانے ...
#نماز_اول_وقت
#دفاع_مقدس
اذان ظهر به افق اهواز
13:16
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
📊 #اینفوگرافیک | #آزادسازی_دهلاویه
🔻 ۲۶ خردادماه آزادسازی دهلاویه گرامی باد.
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
وقت نمـــــاز ،
پهلوی او جا گرفتہایم
باشد گہ سـلام ،
نگاهـی به مــا ڪند ...
#نماز_اول_وقت
اذان مغرب به افق اهواز
20:41
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
AUD-20220616-WA0239.mp3
10.35M
#مداحی~
#امیر_کرمانشاهی🎙
من به نور می رسم اگه تو کمکم کنی می تونم💔
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
#شهدایی💌
#شهید_حسین_معزغلامی
امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.
تا می توانید برای ظهور حضرت حجت«عج» دعا کنید که بهترین دعاهاست.
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
🌷بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین🌷
✅به مناسبت سالروز شهادت
✅شهید_اسدالله_ابراهیمی
✅تاریخ تولد ⬅ /۱/ ۱۳۵۲
✅تاریخ شهادت ⬅ ۲۶ /۳/ ۱۳۹۵
✅تاریخ انتشار ⬅ ۲۶ // ۱۴۰۰
🕊محل شهادت⬅ حلب_سوریه
🥀مزار یادبود⬅ بهشت زهرا
⬅همه چیز را آماده کرده بود هم🎒 ساکش را هم دلش را📱گوشی اش را در دست گرفته بود و زمان✅ هشدار را برای بار چندم با وسواس چک می کرد.با قندی که در دلش آب می شد برای دعوت فردا چشم هایش را بست تا زودتر✨ سحر برسد و وقت✈ پرواز او سوی ⛳حرم برسد.
⬅اما کمی آنطرف تر ، کسی با دیدن 🎒ساک آماده ی گوشه اتاق 😔بغض کرده بود و با دیدن لباس هایی که بوی خداحافظی می دادند ، صدای ترک های دلش را می شنید .
💔دل کندن برای او که در دنیا،دار و ندار ِ دلش اسدالله بود سخت بود.نه مادری داشت که بتواند غم رفتن آرام جانش را با او شریک شود و نه پدری که پشت و پناه روزهای بدون حضور🚶 مرد خانه اش باشد.آنقدر فکر کرد به روزهایی بدون همسرش که با چشم های 😪تر تصمیم گرفت چاره ای بیندیشید برای جاماندن و نگه داشتن پدر بچه هایش در کنار خودش و 👬فرزندانش.
⬅با فکری کوچک خودش را برای دقایقی زودتر از بیدار شدن اسدالله آماده کرد.با صدای ✅هشدار بیدار شد نمازش را خواند و تمام هشدارهایی که قرار بود شریک_دلش را برای رفتن به✈ فرودگاه بیدار می کرد ✨خاموش کرد.به قول خودش نهایتا یک نماز_صبح از او قضا می شد و ساعاتی بعد او فقط غم جاماندن داشت.شاید تلاش می کرد که چند روز بیشتر اسدالله برای او همسری کند و برای فرزندانش پدری.اما کار خدا را ببین که دقایقی بعد از خاموش شدن هشدار📘 کتابی از کتابخانه مامور شد برای افتادن بر روی عسلی، هم عسلی شکست هم رویاهای بافته شده خانم خانه.
⬅اسدالله در میان بهت و ناباوری بیدار شد و چرای خاموش شدن هشدار ها را موکول کرد به بعد .به قدر پوشیدن لباس و خواندن نماز وقت داشت و پس از آن راهی✈ فرودگاه شد.🕊کبوتر خو گرفته با ⛳حرم پرواز کرد و مزد بال زدن هایش را در سرزمین عشاق گرفت و پیکرش را سرزمین حلب به💔 آغوش کشید . نه نقشه های نقش بر آب شده همسرش و نه هشدارهای ساکت شده ی زودتر از موعد نتوانست مانعی برای🚶 رفتنش شود.
⬅گاهی خدا دعوت می کند ناز می کشد ناز می خرد و عاقبت_بخیر می کند.
📝تا_ز_معشوقه_نباشد_کششی
کوشش_عاشق_بیچاره_به_جایی_نرسد....
ختم صلوات برای سلامتی وتعجیل درامرفرج مولامون...
هدیه_به_روح_شهداء_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله......
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
#گوشی_که_حبیب_از_عراقیها_پیچاند!!
🌷عملیات والفجر ۸ بود. بچه ها از اروند عبور کرده بودند. خط دشمن شکسته شده بود. نیروها در حال پدافند در منطقه آزاد شده ساحلی بوده و گروه گروه آماده پاکسازی سنگرهای دشمن میشدند. یکی از تیربارهای دشمن زمینگیرمان کرده بود. خوابیده بودیم روی زمین. سرت را بلند میکردی، فاتحهات خوانده بود. مانده بودیم چه کنیم با این تیربار و تیربارچیاش! باید جلو میرفتیم و کار را یکسره میکردیم تا شیرینی پیروزیمان کامل شود.
🌷دقایق سپری میشد و تیربارچی مدام آتش تیربارش را به سمت بچه ها میچرخاند. یک لحظه دیدیم تیربار ساکت شد. گفتیم شاید قطار فشنگش تمام شده است. اما نه. چند دقیقه سپری شد اما خبری از رگبارهای آتشین نبود. آرام سرم را بالا آوردم. دیدم خبری نیست. بلند شدم و نشستم. هوا تاریک بود. درآن تاریکی از دور به صورت سایه دو نفر را دیدم که دارند به ما نزدیک میشوند. یکی با قد بلند و یکی با قد کوتاه، آرام آرام به سمت ما میآمدند و آنکه قد کوتاهتری داشت، یک دستش را آنقدر بالا آورده بود که رسیده بود پس کله آنکه قدبلندتری داشت!
🌷مات این صحنه مانده بودم. کل ذهنم علامت سئوال بود. بچه ها ایست دادند که صدا از طرف مقابل بلند شد: «نزنین ها . . . منم . . حبیب . . . حبیب پالاش . . . نزنین ها . . .» سایه ها که جلوتر رسید دیدم حبیب پالاش است که گوش یک عراقی را گرفته است و آنقدر قد سرباز عراقی از او بلندتر است که به زحمت توانسته است دست خود را به گوش او برساند. حبیب گوش سرباز عراقی را که حسابی ترسیده بود، ول کرد و تحویل بچه ها داد.
🌷گفتیم :«این دیگه کیه؟ چطوری گرفتیش؟» حبیب گفت: «تیربارچیهس. بیسروصدا رفتم منطقه رو دور زدم و رفتم از پشت گوشش رو گرفتم و آوردم اینور!» نمیدانستیم بخندیم به این صحنه یا متعجب بمانیم از شجاعت حبیب. به حرف هم ساده نبود که یک بسیجی ۱۶ ساله، برود و گوش یک تیربارچی عراقی را بگیرد و از پشت تیربارش، به اسارت درآورد. خداییش به حرف هم ساده نبود، چه برسد به عمل! فرمانده هم بجز سکوت، هیچ پاسخی در مقابل کار بزرگ حبیب نداشت.
🌷یک لحظه صحنه چند شب پیش مقابل چشمانم نقش بست.... فرمانده ما جناب آقای فضیلت داشت برای عملیات به بچهها روحیه میداد و اینگونه سخن میگفت: «ما با قدرت ایمان و توکل بر خدا و روحیه ناب شهادتطلبی میتوانیم پشت دشمن را به خاک بزنیم. شما با روحیه و شجاعتی که دارید میتوانید بروید و گوش تیربارچیهای عراقی را بگیرید و از پشت تیربار بلند کنید.» اگر چه آقای فضیلت، آن شب، این حرف را به عنوان مَثَلی برای روحیه دادن به رزمندگان مطرح کرد، اما من شب عملیات در فاو، به چشم خویش دیدم که حبیب پالاش، مَثَل را به واقعیت تبدیل کرد.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز حبیب پالاش که به سال ۱۳۴۸ در شهرستان دزفول متولد و در سن ۱۶ سالگی در مرحله آخر عملیات والفجر ۸ در بهمن ماه ۶۴ به شهادت رسید.
✅ با توکل بر خدا ⬅️ میتوانیم.
❌ با توکل بر کدخدا ⬅️ نمیتوانیم.
🔰 و این است تفاوت نگاه انقلابی و لیبرالی!!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
1_937038773.mp3
1.82M
✋ #دعای_عهد ✋
روز0⃣2⃣4⃣ ام
😇 عزیزان شهدا ! 😊
🌹 دعای عهد فراموش نشه!
اگه نخوندی تا قبل ظهر
وقت داری
اگر 0⃣4⃣ روز خوندی
ان شاء الله از یاران امام زمان (عج)🌹 خواهی بود و ان شاء الله حضرت رو
زیارت😍 خواهی کرد
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
AUD-20210304-WA0015.
6.56M
#دعای_ندبه
مَتى تَرانا وَ نَراکَ وَ قَدْ نَشَرْتَ لِواءَ النَّصْرِ تُرى؟
کى شود که تو ما را و ما تو را ببینیم، هنگامى که پرچم نصرت و پیروزى در عالم برافراشتهاى؟
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ذکر_روز
🗓 جمعه ۲۷ خرداد (۱۷ ذیالقعده)
📿 صد مرتبه «ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]