eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
787 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 امنیت آرمانی ▪ همه ما مسئولیت داریم كه امنیت خود و دیگران را تأمین كنیم، آن امنیت دینی در سایه ایمان حاصل می ‌شود كه انسان نه بیراهه برود و نه راه كسی را ببندد كه متوقّع از انقلاب و نظام اسلامی هم همین است كه ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُهْتَدُونَ﴾،[1] این در حقیقت امنیت آرمانی است؛ اگر آن نشد، ما ناچاریم امنیت را از راه دیگر تأمین كنیم. ما وقتی معتقد بودیم كه كمك به اندازه هزینه نازل می ‌شود ـ این اصل كلی است ـ آن‌گاه هرگز در نمی ‌مانیم. یك وقت است انسان احساس كمبود می ‌كند، می ‌گوید كه ما در حالت تحریم هستیم یا این ابزار را نداریم، اگر باور كردیم كه كار به دست خداست و باور كردیم این اصلی را كه اهل بیت فرمودند: «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ینَزِّلُ اَلْمَعُونَةَ عَلَى قَدْرِ اَلْمَئُونَةِ»[2] مئونه یعنی هزینه، معونه یعنی كمك؛ یعنی كمك الهی از آسمان به اندازه هزینه نازل می‌ شود، وقتی نازل شد، انسان باید سعی كند در برابر این باران رحمت قرار بگیرد. ▪ پس اصل اول این شد كه امنیت آرمانی در سایه ایمان است كه اگر همه ما ـ ان‌شاءالله ـ مؤمن باشیم، هیچ كدام نه بیراهه می‌ رویم و نه راه كسی را می ‌بندیم كه ـ ان‌شاءالله ـ وقتی ظهور حضرت محقّق شد، این‌چنین خواهد بود و آن در عقل مردم است. الآن در بسیاری از كشورها سخن از فشار اقتصادی است، اما در برخی از كشورها كارخانه‌ های اسلحه ‌سازی و آدم ‌كُشی به شدت مشغول كارند، این یعنی چه؟! یعنی عقل كامل نیست، آدم این قدرت و نعمت را كه خدا داده صرف آدم‌ كشی می ‌كند؟! قسمت مهمّ بودجه اینها صرف ساختن سلاح آدم ‌كشی است! ▪ اصل دوم آن است كه ما باور كنیم كه هر هزینه ‌ای كه باشد به اندازه آن كمك الهی نازل می‌ شود، البته اگر هزینه صادق باشد نه هزینه كاذب، اگر این ‌طور باشد كمك الهی هم نازل می‌ شود «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ینَزِّلُ اَلْمَعُونَةَ عَلَى قَدْرِ اَلْمَئُونَةِ»؛ یعنی عون و كمك الهی به اندازه نیاز مردم است. ▪ مطلب سوم آن است كه این زمینی كه تشنه است منتظر است كه چه وقت باران بیاید، ما منتظریم كه چه وقت فیض رحمت نازل می‌ شود؛ باید دو كار بكنیم: یكی اینكه آن زمان و زمین را شناسایی كنیم، یكی اینكه خود را در آن معرض قرار بدهیم. اگر ما ندانیم فیض كجا نازل می‌ شود و چه وقت نازل می ‌شود یا بدانیم و خود را در آن معرض قرار ندهیم، از فیض الهی محرومیم. از وجود مبارك پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است كه «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِی أَیامِ دَهْرِكُمْ‏ نَفَحَاتٍ‏ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»؛[4] فرمود درست است كه خدا دائماً فیض می‌ رساند، ولی همیشه بهار نیست، گاهی سحری هست و فیضی هست، دعای انسان مستجاب ‌الدعوه ‌ای هست، یك نسیم رحمت می ‌وزد، فرمود وقتی نسیم رحمت وزید خود را در معرض آن نسیم قرار بدهید و از نسیم اعراض نكنید! گاهی انسان حالتی به او دست می ‌دهد حالا یا در نماز است یا در مسجد است یا در حرم است یا بعد از انجام یك كار خیر است، مشكل كسی را حل كرده، امنیت كسی را تأمین كرده که یك احساس روحانیتی دارد، در آن حال از خدا بخواهد كه آبروی نظام را حفظ كن! خدایا تو كه می ‌توانی این نظام را اداره كنی، توفیقی بده كه به دست ما این نظام حفظ بشود، نه اینكه ما برویم كنار و دیگری این كار را بكند یا از ما نخواهی به دیگری بدهی؛ این چیز بدی نیست، این حسد نیست، این دعای شریفه كه «اللهمّ... وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ‏ تَنْتَصِرُ بِهِ‏ لِدِینِكَ وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِی غَیرِی»[5] همین است؛ یعنی خدایا تو كه دینت را حفظ می‌ كنی، نظام را حفظ می ‌كنی، خون‌ های شهدا را پاسداری می ‌كنی، توفیقی بده كه به دست ما این نظام حفظ بشود، نه اینكه ما برویم كنار و دیگری اداره كند، این چیز بدی نیست، این حسد نیست، این غبطه است كه كار به دست ما انجام بگیرد. 📚 دیدار مسئولین نیروی انتظامی با حضرت استاد تاریخ: 1391/12/08 📝 پانویس: [1] . سورهٴ انعام، آیهٴ 82. [2] . من لا یحضره الفقیه، ج4، ص416؛ «... قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ینَزِّلُ اَلْمَعُونَةَ عَلَى قَدْرِ اَلْمَئُونَةِ وَ ینَزِّلُ اَلصَّبْرَ عَلَى قَدْرِ شِدَّةِ اَلْبَلاَءِ». [3] . الكافی، ج1، ص25; كمال‌الدین (شیخ صدوق)، ج2، ص675. [4] . عوال الئالی، ج4، ص118؛ بحارالأنوار، ج68، ص221. [5] . الكافی(ط ـ الاسلامیة)، ج2، ص589. 🌿🌿🌿 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 آداب احترام به قرآن گروه سوم از این آیات، آیاتی است که احکام و آداب بخصوصی را در رابطه با احترام به قرآن بیان می¬نماید: «إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ × فىِ كِتَابٍ مَّكْنُونٍ × لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون‌»[۱۰] كه آن، قرآن كريمى است كه در كتاب محفوظى جاى دارد و جز پاكان نمى‌توانند به آن دست زنند (دست يابند). چون كلام در سياق بزرگداشت امر قرآن بوده و آن را تجليل نموده است، از همين بیان مى‌فهميم كه منظور از مس قرآن، دست كشيدن به خطوط آن نيست؛ بلكه علم به معارف آن بوده كه جز پاكان، كسى به این معارف عمیق دست نمى یابد؛ چون قرآن در كتابى مكنون و پنهان است؛ و آيات 3-4 سوره زخرف، نيز به این مطلب اشاره دارد:[۱۱] «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»؛ كه ما آن را قرآنى فصيح و عربى قرار داديم، شايد شما (آن را) درك كنيد! و آن در «أمّ الكتاب» (لوح محفوظ) نزد ما بلندپايه و استوار است! پس قرآنى كه در كتاب مكنون است به حريم قدسی آن دست كسى نمى‌رسد؛ مگر آن كه از لوث گناهان و محرّمات پاك شده و دل را از توجه به كثرات و منیّت‌ها و از پليدى حدود و تعيّنات (مسائل روزمره)، خالى و پاكيزه بکند.[۱۲] فلذا احترامات باطنى قرآن و عمل كردن به دستورات الهی، از اهمّ آداب احترام به کلام¬ الله می¬باشد.[۱۳] و آیه¬ی دیگری که در این رابطه می¬توان اشاره نمود، آیه¬ ای است که در آن سخن از آداب تلاوت قرآن و گوش دادن به آن می¬باشد: «وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْءَانُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‌»[۱۴] هنگامى كه قرآن خوانده شود، گوش فرادهيد و خاموش باشيد، شايد مشمول رحمت خدا شويد! آنچه از ظاهر آيه استفاده مى شود اين است كه اين حكم، عمومى و همگانى است و مخصوص به حال معينى نيست در مقابل روايات متعددى از معصومین علیهم¬ السلام بر عدم وجوب استماع در تمام حالات نقل شده که علمای اسلام نیز بر این حکم اتفاق نظر دارند؛ فلذا از اجتماع اين دو حكم بدست می¬آید که حکم استماع بر تلاوت قرآن، يك حكم استحبابى است؛ يعنى شايسته و مستحب است که اگر كسى قرآن تلاوت كند، دیگران در هر مکان و در هر حالتی که باشند به احترام قرآن سكوت کرده و با گوش جان پيام خدا را بشنوند و در زندگى خود از آن الهام گيرند؛ چون قرآن تنها كتاب قرائت نيست بلكه كتاب فهم و عمل و کتاب زندگی است؛ به دلیل همین اهمیت ویژه به قدرى بر حکم استحباب تاكيد شده كه در بعضى روايات از آن تعبير به واجب شده است.[۱۵] 📝 پانویس: 10. سوره واقعه/77-79. 11. تفسیرالمیزان، ج‌19، ص 237. 12. گنابادی، سلطان محمد؛ تفسیر بيان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، موسسة الاعلمی، 1408ق، چاپ دوم، ج‌13، ص542. 13. تفسیر اطیب¬البیان، ج1، ص60. 14. سوره اعراف/204. 15. تفسیر نمونه، ج‌7، ص71. 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
برشی از (4) 🔅🔅🔅 💢 نامهاي مبارکه ✅ 4 ـ «الشفاء»، «الشافية»: قرآن كريم براي شفاي دردهاي دروني و بيماريهاي قلبي، يعني جهل و رذايل اخلاقي، از سوي شافي مطلق، خداي سبحان، نازل شده است: (ونُنَزّل من القرآن ما هو شفاء ورحمة)[ سوره إسراء، آيه 82.]، (وشفاء لما في الصّدور)[ سوره يونس، آيه 57.] و سوره مباركه حمد نيز كه برترين سوره قرآني و عصاره معارف آن است، 🔹 در روايات «سوره شفابخش» نام گرفته است: «فاتحة الكتاب شفاء من كل داء»[ مجمع البيان، ج1، ص87.]، «من لم يبرأه الحمد لم يبرأه شى‏ء»[ نورالثقلين، ج1 ص4] 🔹 گرچه تلاوت سوره حمد شفابخش بيماريهاي تن نيز هست و در اين امرِ مجرّب، هيچ ترديدي نيست، امّا مهمّ، بيماريهاي جان است كه قرآن كريم عهده‏دار درمان آنهاست و سوره حمد نيز چون عصاره قرآن است، عصاره درمانهاي قرآني نيز خواهد بود. بنابراين، كلام امام باقر (عليه‏السلام) (من لم يبرأه الحمد...) نيز بدين معناست كه اگر جهل و رذايل اخلاقي كسي با معارف سوره حمد درمان نشود، ديگر سوره‏هاي قرآن نيز براي او سودمند نخواهد بود. ✅ 5 ـ «الأساس»: از ابن عباس نقل شده است كه هر چيزي اساسي دارد و اساس قرآن سوره مباركه حمد است: «إنّ لكلّ شى‏ءٍ أساساً... وأساس القرآن الفاتحة وأساس الفاتحة بسم الله الرحمن الرحيم»[ مجمع البيان، ج1، ص87.] ✅ 6 ـ «الصلاة»: اين نام نيز مستفاد از اين حديث قدسي است: «قسمت الصلاة بينى وبين عبدى نصفين؛ فنصفها لى ونصفها لعبدى...»[ تفسير ابوالفتوح، ج 1، ص 13] ؛ زيرا ؛ زيرا قراين موجود در حديث به روشني گواه بر آن است كه منظور از «الصلاة»، سوره‌ي حمد است. برخي مفسران نيز سرّ نامگذاري سوره حمد بدين نام را وابستگي قوامِ نماز به سوره‌ي حمد (لا صلاة إلاّ بفاتحة الكتاب) ذكر كرده اند. ✅ 7 ـ «الكافية»، «الوافية»: عبادة بن صامت از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‏كند كه: «أمّ القرآن عوض من غيرها وليس غيرها منها عوضاً»[ مجمع البيان، ج1، ص87.] و برخي از تفاسير اهل سنت راز تسميه سوره حمد بدين نامها را كفايت آن در صحّت نماز دانسته‏اند؛ زيرا هيچ سوره‏اي جز حمد مقوّم نماز نيست[روح المعانى، ج1، ص67] 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 ✳ نگاشت 8 :نگاهی کلی به تفسیر آیات 6تا14 أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9» وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14» ▪ قوم عاد دو گروه بودند؛ عاد قديم و جديد به دليل آيه «عاد الاولى»، كه بعد از حضرت نوح در منطقه احقاف زندگى مى‌كردند و داراى هيكل‌هايى بزرگ و قدرتى عظيم و شهرهايى آباد بودند. ▪ «إِرَمَ» يا نام ديگر قبيله عاد است يا نام شاخه‌اى از قوم عاد و يا نام منطقه‌اى كه قوم عاد در آن زندگى مى‌كردند كه ساختمان‌هايشان داراى ستون‌هايى بزرگ و بلند بوده است. 🔹 بعضى ارم را ساختمان شدّاد و بعضى ساخته اسكندر در اسكندريه دانسته‌اند. ▪ «صخر» جمع صخره به معناى سنگهاى بزرگ و سخت است و «واد» به فاصله ميان كوه و تپه گفته مى‌شود. ▪ «عماد» به معناى ستون يا ساختمان بلند است و «ثَمُودَ» به اعراب ما قبل تاريخ گويند كه در شمال عربستان ساكن بودند قومى كه پيامبر آنها حضرت صالح بود. ▪ «جابُوا»، به معناى بريدن سنگ است و كلمه «جواب» كه از اين ريشه است، به معناى قطع سؤال با پاسخ صحيح است. 🔹 ظاهراً قوم ثمود بعد از قوم عاد بوده‌اند كه نامشان بعد از آنها برده شده است. 🔹 قهر بر عاد و ثمود نمونه‌اى از در كمين بودن خداوند نسبت به ستمكاران است. 🔹 خداوند در كمين است، يعنى خلافكاران راه گريز ندارند و به طور ناگهانى گرفتار مى‌شوند. 🔹 استحكام ساختمان‌ها مانع قلع و قمع الهى نيست و به خاطر محكمى ساختمان نبايد از قهر خداوند احساس امنيّت كرد. ▪ مقصود از «ذُو الْأَوْتادِ» يا آن است كه پايه‌هاى حكومت فرعون محكم بود يا آنكه مخالفان خود را ميخكوب مى‌كرد و يا آنكه سپاه فراوان داشت. ▪ كلمه «صب» به معناى ريختن است، تعبير بارش عذاب، شايد كنايه از عذاب پى‌درپى و مداوم باشد. ▪ چگونه خداوند در كمين نباشد در حالى كه او از رگ گردن به ما نزديك‌تر است؟ «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» ▫ * تاريخِ قلع و قمع متجاوزان را فراموش نكنيد. «أَ لَمْ تَرَ» ▫ * نابود كردن طغيانگران جلوه ربوبيّت خداوند است. «فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ» به قول سعدى: ترحّم بر پلنگ تيزدندان ستمكارى بود بر گوسفندان‌ ▫ * نشانه خرد و عقل، عبرت گرفتن از تاريخ است. «لِذِي حِجْرٍ أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ» ▫ *پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله توسط وحى از تاريخ قوم عاد و ثمود و فرعون آگاهى داشت.«أَ لَمْ تَرَ» ▫ *ابتكار در معمارى با استفاده از سنگ، در آن قوم عاد بوده است. «لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ» ▫ * اختلاف و تضاد فكرى، مانع از بيان هنر و ابتكارات ديگران نشود. «لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ» ▫ * قدرت بدون معنويّت، عاملى است براى بر هم زدن امنيّت. جابُوا الصَّخْرَ ... ذِي الْأَوْتادِ .... طَغَوْا فِي الْبِلادِ ▫ *طغيانگر و طغيان مرز نمى‌شناسد. «طَغَوْا فِي الْبِلادِ» (مراد از بلاد، همه مناطقى است كه به آن دسترسى داشتند) ▫ *سرچشمه تباهى و فساد، طاغوت‌ها هستند. «طَغَوْا فِي الْبِلادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ» ▫ *تمدن و پيشرفت، اگر همراه با تقوا و صلاح نباشد عامل سقوط و هلاكت است. «فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ» ▫ * مربى، گاه براى تنبيه، نياز به شلاق دارد. «رَبُّكَ سَوْطَ» ▫ * طغيان و فساد جز با قهر بر طرف نمى‌شود. طَغَوْا ... سَوْطَ عَذابٍ‌ ▫ * مهلت‌ها شما را مغرور نكند كه خدا در كمين است. «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» ▫ * كيفر دنيوى نسبت به عذاب اخروى همچون تازيانه‌اى است كه درد آن موقّت و آثارش سطحى است و تنها بر پوست مى‌ماند. «سَوْطَ عَذابٍ» 🌿🌿🌿 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
درس اخلاق 11-7-98 استاد جوادی آملی.mp3
4.66M
📌 صوت جلسه درس استاد آملی در تاریخ 11-7- 98 🔅🔅🔅 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
درس اخلاق 11-7-98 استاد جوادی آملی.pdf
171K
📌 متن جلسه درس استاد آملی در تاریخ 11-7- 98 🔅🔅🔅 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (97) 🔅🔅🔅 ✳ اصل پنجم. حق مداري نظام آفرينش از سنخ تكوينْ و بود و نبود است، نه از صنف تشريعْ و بايد و نبايد، لذا بيش از يك حال ندارد و آن پيروزي مقتدرانه حق است؛ توضيح آنكه در مسائل فقهي يا حقوقي و اخلاقي كه از گذرگاه اعتبار مي گذرند و اختلاف و تخلّف در آنها ممكن است و نسيان و عصيان در آنها ممتنع نيست، هنگام نبرد حق و باطل، زشت و زيبا، صدق و كذب و...، سه حال ممكن است؛ يكي پيروزي حق بر باطل، و ديگري ظفرمندي باطل هر چند محدود بر حق، و سومي تساوي دو رقيب و غالب نشدن هيچ كدام بر ديگري؛ چه اينكه در جريان پيروزي هر كدام از جناح حق و باطل، آن جناح مغلوب يا كشته مي شود، يا اسير و مانند آن. 🔹 اين حالت هاي تثليثي هم در جهاد اصغر راه دارد و هم در جهاد اكبر؛ يعني همان طوري كه در صحنه نبرد با دشمنِ مهاجمِ بيروني، انسان مجاهد، يا فاتح مي شود يا شهيد و يا اسير، در جبهه جهاد با دشمن دروني نيز يا فاتح مي گردد و نَفْس را به اسارت مي گيرد؛ عشق ديوانه است ما ديوانه‌ي ديوانه‌ايم نَفْس امّاره است ما امّاره‌ي امّاره‌ايم [ديوان شمس تبريزي.] يا مُنْهَزم مي شود و تحت اسارت نَفْسِ اَمّاره درمي آيد، چنان كه اميرمؤمنان(عليه‌السلام) فرمود: «كَمْ مِنْ عقلٍ أسيرٍ تحت هوي أميرٍ» [نهج البلاغه، حكمت 211]، و يا تا آخرين نفس به مبارزه ادامه مي دهد، و اگر نتواند خاطرات تلخ را مهار كند، تسليم آنها نخواهد شد، و اگر نتواند اسير بگيرد، اسير نمي شود، و در همين حال كه در ميدان جهاد با اهريمنِ شيطنت است، مي ميرد كه به منزله مرگ در ميدان مقاتله است. اين بيان اجمالي براي روشن نمودن اوضاع نبرد حقّ و باطل در صحنه درون يا بيرون است، البته در قلمرو تشريع. 🔹 امّا در جهت تكوين، جريان جنگ حق و باطل داستان نبرد حُباب و عُباب، نَمْ و يَمْ و زَبَد و آب خروشان و موّاج است كه هرگز مجالي براي تثليث مزبور نبوده و باطل، هرچند كوتاه، قدرت درهم كوبيدن حق را ندارد؛ چه اينكه توان مقابله و استحقاق تساوي با آن را نخواهد داشت. 🔹 اگر لحظاتي باطل خودنمايي كند و چند روزي حاكم شود و با نيرنگ يا زور سلطه پيدا كند، اين گونه از رخدادهاي تلخ يا كيفر الهي است كه براساسِ (كذلك نولّي بعض الظالمين بعضاً) [سوره انعام، آيه 129.]، تنظيم شده است، يا بر پايه آزمون خداست: (ولايحسبنّ الذين كفروا أنّما نُمْلي لهم خيرٌ لأنفسهم إنّما نمْلي لهم ليزدادوا إثماً) [سوره آل عمران، آيه 178.]، و چون كيفر عادلانه خدا حق است و نيز آزمون حكيمانه خداوندي حق است، به استناد اين تحليل، باطل به هيچ وجه در نظام تكوين راه نمي يابد. براي تشخيص حق و باطل، راه هايي است كه به نزديك ترين آنها بعداً اشاره مي شود. ادامه دارد... @rahighemakhtoom
📌 چراغ هدایت ▪ مرحوم كلینی (رضوان الله علیه) از وجود مبارك امام مجتبی (علیه السلام) نقل كرده است كه انسان دو صحنه دارد: یكی اندیشه است و یكی انگیزه؛ با صحنه اندیشه عالِم می ‌شود، دانشمند می ‌شود و می ‌فهمد و با صحنه انگیزه, وارسته می‌ شود و كار خیر انجام می ‌دهد. 🔹 مرحوم كلینی از وجود مبارك امام مجتبی (سلام الله علیه) نقل كرده که فرمود: «كُونُوا أَوعِیةُ العِلمِ وَ مَصَابِیحُ الهُدَی»؛[1] یعنی در بخش اندیشه, ظرف دانش باشید و مغزتان را, جانتان را, پایگاه علمی ‌تان را با قصّه و خرافات و حرف‌ های باطل و عاطل پُر نكنید، یا بفهمید یا گوش كنید تا بفهمید، «كُونُوا أَوعِیةُ العِلمِ»؛ ظرف دانش باشید, این بخش اندیشه. «وَ مَصَابِیحُ الهُدَی»؛ چراغ هدایت باشید تا هم راه خود را ببینید و هم به دیگران راه بدهید، نه بیراهه بروید و نه راه كسی را ببندید, این بخش انگیزه. ▪ مستحضرید كه راه را خدا مشخص كرد، چراغ را در درون ما روشن كرد؛ با وحی از بیرون و با فطرت و عقل از درون این چراغ روشن و شفاف را به ما داد تا راه را ببینیم یك, برویم دو, نه راه كسی را ببندیم سه, نه بیراهه برویم چهار. این بیان نورانی امام مجتبی است كه فرمود: «كُونُوا أَوعِیةُ العِلمِ وَ مَصَابِیحُ الهُدَی». ▪ از وجود مبارك امام مجتبی (سلام الله علیه) سؤال كردند سیاست چیست؟ مستحضرید كسی كه سیاسی واقعی است و در زیارت جامعه امام هادی (صلوات الله و سلامه علیه) آمده است كه به اهل بیت در مزار آنها در مشاهد مشرّفه عرض می ‌كنیم: «اَلسَّلامٌ عَلَیكُم یا سَاسَةِ العِباد»؛[2] ای سیاستمداران بندگان الهی! 🔹 از امام مجتبی سؤال كردند سیاست چیست؟ فرمود: «أُن تَرعَی حُقُوق الله وَ حُقوق الأحیاء وَ حُقوق الأموات»،[3] می ‌بینید سیاست را امام مجتبی در اضلاع سه‌ گانه این مثلث بابركت معنا كرد و فرمود: رابطه خود را با خدا از نظر شناخت خدا, اسما و اوصاف خدا, افعال و اقوال و آثار خدا, رهنمودهای خدا, عمل به دستورهای خدا مستحكم كنید، یك؛ رابطه‌تان را با زنده‌ ها، آن‌ كه انسان است، رابطه انسانی ‌تان را با او حفظ كنید، به كسی خیانت نكنید، در عهد و پیمان خود وفادار باشید، خیرِ دیگران را بخواهید و حقوق احیا را زنده كنید. 🔹 برخی ‌ها مسلمان ‌اند، برخی‌ها اهل كتاب ‌اند، برخی‌ ها كافرند؛ فرمود شما به احدی ظلم نكنید، ظلم حرام است ولو نسبت به كافر، مگر اینکه آن كافر بخواهد محارب باشد و حمله كند و مسلمان ‌ها را آزار برساند. بخش سوم و ضلع سوم، اموات ‌اند، حقوق اموات را رعایت كنید. آنها كه كاری كردند، كتابی نوشتند، مدرسه‌ای ساختند، راهی را احداث كردند، پلی ساختند و خدماتی به جامعه ارائه كردند، حقّ آنها را رعایت كنید. ▪ سیاست آن است كه این انسان با خدایش رابطه ناگسستنی داشته باشد اولاً, با جوامع بشری در سه بخش ـ هم بخش ملّی و محلّی, هم بخش منطقه‌ ای و هم بخش بین ‌المللی ـ حفظ كند. در بخش مسلمان ‌ها که بخش ملّی و محلّی ماست، در بخش با اهل كتاب كه خدا را قبول دارند و وحی و نبوّت را قبول دارند بخش منطقه ‌ای ماست، بخش سوم بخش بین ‌المللی ماست، زیرا ذات اقدس الهی پیغمبر را به عنوان ﴿رَحْمَةً لِلْعالَمینَ﴾[4] فرستاد, كتاب او را ﴿ذِكْری‏ لِلْبَشَرِ﴾[5] فرستاد, ﴿نَذیراً لِلْبَشَرِ﴾[6] فرستاد, ﴿كَافَّةً لِلنَّاسِ﴾[7] فرستاد، ما باید «پیغمبری» فكر كنیم؛ یعنی با جهان, رابطه حسنه داشته باشیم، مگر آنها بد كنند كه ما ناچاریم قیام كنیم، وگرنه اساس بر این است كه ما نسبت به تمام مردم روی زمین عاقل و عادل باشیم. 📚 پیام به همايش سبط اكبر امام حسن مجتبي (عليه‌السلام) تاریخ: 1393/03/27 📝 پانویس: [1] . الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج1، ص301. [2] . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص610. [3] . الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج6، ص620. [4] . سوره انبیاء، آیه107. [5] . سوره مدثر، آیه31. [6] . سوره مدثر، آیه36. [7] . سوره سبإ، آیه28. 🌿🌿🌿 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
برشی از (5) 🔅🔅🔅 💢 نامهاي مبارکه ✅ 8 ـ «المناجاة»، «التفويض»: نامگذاري سوره حمد به اين دو نام به دليل اشتمال آن بر آيه كريمه (إيّاك نعبد وإيّاك نستعين) است، كه بخش نخست آن مناجات عبد با خداست و با بخش دوم آن، تفويضِ ممدوح حاصل مي‏شود[روح المعانى، ج1، ص67.] ✅ 9 ـ «الكنز»: سوره مباركه فاتحه در روايات فريقين، «گنج عرشي» نام گرفته است: «... وأعطيت أُمّتك كنزاً من كنوز عرشى؛ فاتحة الكتاب»[ نورالثقلين، ج1، ص4.]، «... وإنّ فاتحة الكتاب أشرف ما فى كنوز العرش»[ همان، ص6.]، «نزلت فاتحة الكتاب بمكة من كنز تحت العرش»[ درّالمنثور، ج1، ص10.] ✅ 10 ـ «النّور»: قرآن كريم از كتب آسماني با تعبير نور ياد مي‏كند: (إنّا أنزلنا التوراة فيها هديً ونور)[ سوره مائده، آيه 44.]، (وآتيناه الإنجيل فيه هدي ونور)[ سوره مائده، آيه 46.]، (فَآمنوا بالله ورسوله والنور الذي أنزلنا)[ سوره تغابن، آيه 8.] و هدف آنها را نوراني كردن انسانها مي‏داند: (كتاب أنزلناه إليك لتخرج الناس من الظلمات إلي النور...)[ سوره ابراهيم، آيه 1]. بنابراين، سوره‏اي كه عصاره كتابِ نور است، خود نيز نوري باهر و نوراني‏كننده انسانهاست. ✅ 11 ـ «تعليم المسألة»، «السؤال»: گرچه طلب و مسئلتِ عبد سالك از خداي سبحان به صورت صريح، تنها در آيه كريمه (اهدنا الصّراط المستقيم) آمده است، اما همان گونه كه در تفسير همين سوره بيان خواهد شد، تحميد وتمجيد عبد در آغاز سوره نيز تحميدي بي‏طلب و تمجيدي بي‏طمع نيست، بلكه «ستايش سابق» زمينه «خواهش لاحق» است و گويا همه آيات اين سوره مباركه، در پي آموزشِ «ادبِ مسئلت» از خداي سبحان و طلب از ساحت آن بي‏نياز مطلق است. ✅ 12 ـ «الحمد الأُولي»، «الحمد القُصْري»: نام گرفتن سوره به اين دو نام به اين جهت است كه در ميان «سُوَر حامدات»[1]، اوّلين و كوتاهترين سوره، حمد است. ✅ 13 ـ «الحمد»، «الدعاء»، «الشكر»: تسميه سوره حمد بدين نامها، به دليل اشتمال سوره بر حمد و دعا و شكر است. 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
🏴 هفتم ماه صفر به روایتی شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد. @rahighemakhtoom
پای چوبین ▪️ معمولاً در این جهادها[ی با نفس]، در طی این دو دهه هم گفته می ‌شد جهاد اصغر و هم گفته می ‌شد جهاد اكبر و منظور از جهاد اكبر هم همین بود، انسان در اخلاق پیروز بشود كه «التُّقَی رَئِیسُ الْأَخْلَاق‏»،[1] این بیان نورانی امیرمؤمنان (سلام الله علیه) بود كه تقوا فرمانده سایر اخلاق است. تَقی، رئیس سایر متخلّقان است: «التُّقَی رَئِیسُ الْأَخْلَاق‏»؛ قهراً این جهاد دوم كه جهاد تهذیب روح بود می ‌شد جهاد اكبر؛ ولی بزرگانی كه در این رشته كار كردند، رسیدند به اینجا كه این جهاد، جهاد اوسط است نه جهاد اكبر، جهاد اكبر چیز دیگر است؛ یعنی اگر كسی آدمِ خوبی بود برای اینكه جهنم نرود یا بهشت برود، این تازه در بین راه است، این در جهاد اوسط دارد تلاش و كوشش می ‌كند. ▫️اگر كسی تلاش و كوشش او این بود كه از نعمت ‌های دنیا بگذرد به نعمت‌ های آخرت برسد، چنین كسی هنوز خود را می ‌بیند، خود را می‌ خواهد و اهل داد و ستد است، معامله كرده، نعمت ‌های زودگذر را داده و آن نعمت ‌های ماندنی را گرفته، این [شخص] هنوز در وسط راه است، جهادش جهاد اوسط است؛ اما كسی كه دنیا و آخرت را رها كرده و صاحب دنیا و آخرت را گرفته، او جهادش جهاد اكبر است؛ این را می ‌گویند مخصوص سیدالشهدا (سلام الله علیه) است و كسانی كه در این حدّ هستند؛ مثلاً ائمه (علیهم السلام) كه آنها تنها برای این تلاش و كوشش نكردند كه حالا به ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾[2] برسند یا از آتش جهنم برهند یا به نعمت ‌های بهشت برسند؛ اینها كلّ این دو نشئه را فدای كسی كردند كه بركاتش در دعای سحر ظهور می ‌كرد، آنها هم كه اهل راه هستند در تمام مدت سال این دعا را می‌ خوانند؛ منتها در ماه مبارك رمضان به قصد ورود، آن یازده ماه دیگر هم به عنوان یك مناجات و ذكر و دعاست؛ حالا یا در قنوت نماز شب می ‌خوانند یا در سحرها به هر حال می‌ خوانند، یك دعایی است كه شما هم ـ إن‌شاءالله ـ حتماً این كار را بكنید، قصد ورود كه حالا لازم نیست، آدم از خدا بها بخواهد، جمال بخواهد، جلال بخواهد، عظمت و نور بخواهد، مشیئت بخواهد، قدرت بخواهد، علم بخواهد، اسمای الهی بخواهد، عزّت طلب بكند، سلطنت طلب بكند، شرف طلب بكند، مُلك طلب بكند، علوّ و نعمت عظما طلب بكند، آیات کبرا طلب بكند، جبروت طلب بكند. این بهشتِ كسانی است كه در جهاد اكبرند، اینها هستند كه در بخش سوم هستند، دیگران در جهاد اصغرند. آنهایی كه در اخلاق كار می ‌كنند، در جهاد اوسط هستند نه در جهاد اكبر. اینها كه در این بخش معرفتی كار می ‌كنند، در حقیقت در جهاد اكبر هستند. ▪️ می ‌بینید در تعبیرات دینی این است كه بهشت مشتاق اهل ‌بیت است، خیلی فرق است! «إِنَّ الْجَنَّةَ تَشْتَاقُ إِلَی‏ ...»،[3] انسان به جایی می ‌رسد كه بهشت مشتاق او می ‌شود، معلوم می ‌شود انسان بالاتر از بهشت می ‌شود، پس یك راهی هست كه انسان بهشت برود، این راه وسط است، می ‌شود جهاد اوسط؛ یك راه است كه بهشت می‌ خواهد به آدم برسد. اگر بهشت بخواهد به آدم برسد معلوم می‌ شود انسان بالاتر از بهشت است «إِنَّ الْجَنَّةَ تَشْتَاقُ إِلَی سَلْمان»؛ حالا چه رسد به بالاتر از سلمان، معلّم سلمان، امام سلمان! بهشت مشتاق چند نفر است و مشتاق سلمان است، مشتاق اباذر است، این مقام هست! ▪️ حالا چقدر فرق است كه انسان می‌ خواهد ملائكه او را بلند ببیند یا در جامعه دیگران او را بلند ببیند. حالا وقتی بحث به آن مقام سوم رسید، از پشت ‌بام بحث مقام سوم شما وقتی به عالم طبیعت نگاه می ‌كنید، می ‌بینید بعضی واقعاً خردسال‌ هستند، حالا اگر كسی بخواهد تلاش و كوشش كند كه نزد دیگران محترم باشد، دیگران او را بزرگ بشمرند و عظیم باشد. گفتند: اگر كوتهی پای چوبین ببند ٭٭٭ كه در چشم طفلان نمایی بلند[4] ▪️ سابقاً در میدان بازی رسم بود، حالا هم شاید در بعضی از روستاها باشد كه بعضی‌ ها سوار پای چوبین می‌ شدند و قدّشان بلند می ‌شد، این بازی بود. این بزرگان ما گفتند: «اگر كوتهی پای چوبین ببند» تا اینكه در چشم دیگران افراد طبیعت و دنیا نمایی بلند؛ حالا آدم وقتی كه دسترسی دارد و می‌ تواند رفیع بشود: ﴿وَ رَفَعْنَاهُ مَكَاناً عَلِیاً﴾[5] بشود؛ حالا چرا پای چوبین ببندد؟! 📚 سخنرانی در دانشگاه شهید محلاتی دانشکده سپاه تاریخ: 1376/02/14 📒🖌پانویس: [1]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت410. [2]. سوره بقره، آیه25؛ سوره آل عمران، آیه15 و 136 و 195 و .. . [3]. روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة)، ج‏2، ص286. [4]. بوستان، سعدی، باب پنجم، در رضا، بخش13. [5]. سوره مریم، آیه57. 🌿🌿🌿 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 ✳️ نگاشت 9 : نکات تفسیری آیات 6 تا14 ▫️«أَلَمْ تَرَ؟»: آیا ندیده‌ای؟ دیدن در اینجا به معنی دانستن و آگاه شدن است ✅ ۱ - خداوند، قوم عاد را به سختى کیفر داد. (ألم تر کیف فعل ربّک بعاد) قوم عاد، امت هود(ع) بودند که بر اثر نافرمانى خداوند عقوبت شدند. عبارت «کیف فعل»، حاکى از شدت عقوبت آنان است. ✅ ۲ - آگاهى دقیق پیامبر(ص)، به فرجام هلاکت بار قوم عاد (ألم تر کیف فعل ربّک بعاد) ✅ ۳ - نابود ساختن سرکشان، جلوه ربوبیت خداوند و در راستاى رشد و تعالى راه پیامبران است. (ربّک) ✅ ۴ - فرجام هلاکت بار امت هاى پیشین، درس عبرت براى آیندگان (ألم تر کیف فعل ربّک بعاد) ✅ ۵ - تحولات تاریخ بشر و سرنوشت اقوام و جوامع، به دست خداوند است. (فعل ربّک) ✅ ۶ - پیامبر(ص)، آگاه و معترف به وابسته بودن تحولات تاریخ انسان ها به خداوند (ألم تر کیف فعل ربّک بعاد) استفهام در «ألم تر» تقریرى و مفید اثبات است; یعنى، «رأیت» (دیدى و دانستى که ...). ✅ ۷ - خداوند، تهدیدکننده کافران عصر بعثت به سرنوشتى نظیر فرجام قوم عاد (ألم تر کیف فعل ربّک بعاد) ✅ ۸ - سوگند خداوند به سپیده دم، شب هاى ده گانه، جفت، تاق و گذشت شب، براى تأکید بر دارا بودن توان اجراى تهدیدات خویش و نابود ساختن کافران (و الفجر ... ألم تر کیف فعل ربّک بعاد) ▫ ممکن است مراد از سوگندها، تأکید بر قدرت خداوند بر نابود ساختن مخالفان پیامبر(ص) باشد; در این صورت جواب قسم محذوف خواهد بود. گفتنى است که جواب قسم در احتمال دیگر، آیه چهاردهم این سوره است که مراقبت شدید خداوند را مطرح کرده است. 🔅🔅🔅 ▫️«إِرَمَ»: نام دیگر قوم عاد است. بدل عادٍ و مجرور است. «ذَاتِ الْعِمَادِ»: دارای قد و قامت بلند ستون مانند. تنومند و بلند بالا. دارای کاخها و خیمه‌های پرستون. مراد بیان قدرت مادی و قوّت بدنی قوم عاد است. ✅ 9- قوم عاد، داراى سرزمینى به نام «ارم» (إرم ذات العماد) کلمه «إرم»، بدل اشتمال براى «عاد» است; زیرا تخریب آن با عذاب الهى، عقوبتى بود که بر قوم عاد وارد شد. بنابراین مفاد آیه شریفه این است که: «آیا ندیدى خداوند با عاد چه کرد؟ آیا ندیدى با ارم چه کرد؟» ✅ 10 - «اِرم»، سرزمینى داراى ساختمان هاى مرتفع (إرم ذات العماد) «عماد»، به معناى ساختمان هاى بلند است و به یک ساختمان «عمادة» گفته مى شود. (مصباح) ✅ 11 - استحکام سرزمین عاد و عظمت ساختمان هاى آن، مانع تأثیر عذاب الهى در تخریب و نابودى آن نبود. (کیف فعل ربّک ... إرم ذات العماد) ✅ 12 - قوم عاد، مردمى متمدن و آشنا با فن ساختمان سازى (إرم ذات العماد) ✅ 13 - «ارم»، نام دیگر قوم عاد* (إرم ذات العماد) درباره مراد از «ارم»، احتمالات گوناگونى داده شده است; از جمله این که «ارم»، نام مرد یا زنى بود که قوم عاد از او پدید آمده بود. دیگر این که نام سرزمین عاد است که دمشق یا اسکندریه است. (قاموس) ✅ 14 - قوم عاد، مردمى بلندقامت و پرقدرت * (إرم ذات العماد) چنانچه «ارم» نامِ قوم عاد باشد، توصیف آنان به «ستون دار»، کنایه از نیرومندى و قامت رشید آنان خواهد بود. گفتنى است که در این برداشت، «عماد» به معناى عمود و ستونى گرفته شده است که خانه را بر آن استوار مى کنند. (لسان العرب) 🌿🌿🌿 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoo
🔅🔅🔅 ✳ نگاشت 10 : نگاهی کلی به تفسیر آیات 6تا14 أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9» وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14» ✅ ۱ - ساختمان هاى مرتفع سرزمین ارم، بى نظیر در تمام سرزمین ها تا عصر بعثت (الّتى لم یخلق مثلها فى البلد) ✅ ۲ - قوم عاد، پیشرفته در فنّ خانه سازى و معمارى (الّتى لم یخلق مثلها فى البلد) ✅ ۳ - ساختمان هاى مرتفع و مستحکم قوم عاد، سست و بى مقاومت در برابر عذاب الهى (کیف فعل ربّک ... الّتى لم یخلق مثلها فى البلد) ✅ ۴ - احساس امنیت در برابر عذاب الهى به جهت برخوردارى از امکانات مادى، احساسى بى پایه و نشان نابخردى است. (لذى حجر ... الّتى لم یخلق مثلها فى البلد) ▫ خبر از هلاکت قوم عاد با وجود تمدن پیشرفته آنها - پس از سوگندهایى که خردمندان را مخاطب ساخته بود - نشانگر این است که اهل خرد، امکانات مادى را نجات بخش از عذاب الهى نمى دانند. ✅ ۵ - قوم عاد، مردمى بى نظیر در قدرت و قامت* (ذات العماد . الّتى لم یخلق مثلها فى البلد) ✅ ۶ - عبرت گرفتن از قوم عاد و دل خوش نبودن به نیروى جسمى در برابر تهدیدهاى الهى، نشان خردورزى است. (لذى حجر ... الّتى لم یخلق مثلها فى البلد) ▫ «ثَمُودَ»: قوم صالح است «جَابُوا»: بریدند. نقب زدند . «الْوَادِی»: وادی‌القری، مکانی است به نام حجر، میان مدینه منوّره و شام. یاء آن برای تخفیف و سجع آخر آیات حذف شده است. «الصَّخْرَ»: مفرد آن صَخْرَة، سنگهای بزرگ سخت 🔅🔅🔅 ✅ 7 - خداوند، قوم ثمود را به سختى کیفر داد. (کیف فعل ربّک بعاد ... و ثمود) ▫ قوم ثمود، امت حضرت صالح(ع) بودند که بر اثر مخالفت با تعالیم او عقوبت شدند. ✅ 8 - آگاهى دقیق پیامبر(ص)، به فرجام هلاکت بار قوم ثمود (ألم تر کیف ... و ثمود) ✅ 9- فرجام قوم ثمود، درس عبرت براى همگان (ألم تر ... و ثمود) ✅ 10 - قوم ثمود با بریدن صخره ها، میان درّه و دشت، خانه هاى سنگى بنا کرده بودند. (و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد) ▫ «صخر» (جمع «صخرة») به معناى سنگ هاى بزرگ و سخت و «جَوْب» (مصدر «جابوا») به معناى پاره کردن و نیز پیمودن است. گفتنى است که اسناد آن به سنگ، با معناى پاره کردن سازگار است. «وادى» - که حرف آخر آن به دلیل آخر آیه بودن حذف شده است - به معناى فاصله بین کوه ها و تپه ها است. (قاموس) ✅ 11 - خانه هاى سنگى و مستحکم قوم ثمود، بى ثمر در نجات آنان از عذاب الهى (ألم تر کیف فعل ربّک ... و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد) ✅ 12 - خداوند، تهدیدکننده کافران عصر بعثت، به فرجامى نظیر هلاکت قوم ثمود (ألم تر کیف فعل ربّک ... و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد) ✅ 13 - قوم ثمود، پس از دوران قوم عاد مى زیستند. (بعاد ... و ثمود) ✅ 14 - آگاهى قوم ثمود، به نحوه بریدن سنگ هاى کوه و ایجاد خانه هاى سنگى (جابوا الصخر) 🌿🌿🌿 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoo
برشی از (6) 🔅🔅🔅 💢 مكان نزول ▪ مكّي يا مدني بودن سوره‌ي مباركه‌ي حمد، مورد اختلاف است؛ بيشتر مفسران برآنند كه در مكّه نازل شده است[درّالمنثور، ج1، ص10.]. برخي نيز آن را مدني مي دانند[مجمع البيان، ج1، ص17.]و بعضي نيز قائلند كه خداي سبحان براي تشريف اين سوره و تأكيد بر اهميّت آن، دوبار (يك بار در مكّه و بار ديگر در مدينه) آن را فرو فرستاده است.[ كشاف، ج1، ص1؛ الكاشف، ج1، ص31.] ▪ اختلاف درباره‌ي مكّي يا مدني بودن سوره‌ي حمد ثمره‌ي تفسيري ندارد؛ زيرا مشتمل بر آيه اي نيست كه معنايش به اختلاف نزول، مختلف و متفاوت شود، ليكن براي مكّي بودن آن، دلايل چندي بيان داشته اند: ✅ 1 ـ خداي سبحان در سوره‌ي مباركه حِجْر به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: (ولقد آتيناك سبعاً من المثاني والقرآن العظيم)[ سوره‌ي حجر، آيه‌ي 87.]. با توجه به اين كه سوره‌ي مباركه‌ي حجر از سوره هاي مكّي است و مراد از (سبعاً من المثاني) در آن، به شهادت روايات معصومين (عليهم السلام) سوره‌ي حمد است[بحار، ج89، ص235؛ تفسير برهان، ج1، ص41؛ صحيح مسلم، ج2، ص9؛ مستدرك حاكم، ج1، ص238.]و از طرفي اعطاي «السبع المثاني» به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با لفظ ماضي (آتيناك) بيان شده است، پس سوره‌ي حمد نيز مكّي است و قبل از سوره‌ي حِجْر نازل شده است. ✅ 2 ـ در روايات فريقين آمده است كه قِوام نماز به سوره‌ي مباركه‌ي فاتحة الكتاب است: «لا صلاة إلاّ بفاتحة الكتاب»[ عوالى اللئالى، ج1، ص196.]و نماز، پيش از هجرت در مكّه تشريع شده است. استاد علّامه طباطبايي (قدس سرّه) مي فرمايد: 🔹 گرچه نماز با هيئت و ويژگيهاي كنوني آن در شب معراج تشريع شد، امّا از آيات فراواني در سوره هاي مكّي از جمله آيه‌ي كريمه‌ي (أرأيت الذي ينهي عبداً إذا صلّي)[ سوره‌ي علق، آيات 9 ـ 10.]بر مي آيد كه در اوايل بعثت نيز اصل نماز، دست كم به صورت سجده و تلاوت بخشي از قرآن، تشريع شده بود.[ الميزان، ج20، ص 325.] ✅ 3 ـ در برخي از تفاسير اهل سنت براي اثبات مكي بودن سوره‌ي مباركه ي حمد به رواياتي از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)، استناد شده است؛ مانند: «نزلت فاتحة الكتاب بمكة من كنز تحت العرش»[ درّالمنثور، ج1، ص10؛ الإتقان، ج1، ص12.] 🔹 در جوامع روايي شيعي نيز حديثي به اين صورت از آن حضرت (عليه السلام) نقل شده است: «فأوّل ما نزل عليه بمكة فاتحة الكتاب...»[ مجمع البيان، ج10، ص405.] . همچنين حضرت امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «فأوّل ما نزل علي رسول الله بمكة بعد أن نُبّي الحمد»[ بحار، ج82، ص52.] 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
📌 پدر و مادر مظهر خالقیّت ذات اقدس الهی ▪️ می فرماید پدر و مادر مجرای فیض خالقیت هستند، این‌طور نیست که ما شما را آفریدیم، «نطفه» را به «علقه» و امثال آن تبدیل کردیم، نظیر همین شیشه سلول های بنیادی باشد که در بیرون رحِم کارهایی می کنند که مثلاً گوساله یا برّه به دنیا بیاید! ما از راه نَفْسِ مادر این فیوضات را به شما می رسانیم، این چنین نیست که خُلق و خوی مادر، آداب و سنن و عقاید مادر در شکلگیری کودک بی اثر باشد! تمام فیض هایی که از ﴿ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً﴾،[1] «علقه» را «مضغه» و «مضغه» را ﴿فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ﴾، همه از مسیر نَفْسِ مادر می گذرد! این‌طور نیست که او یک ظرف شیشه ای باشد و خبر نداشته باشد! اگر همه از این مسیر می گذرد، او مظهر خالقیت خواهد بود؛ لذا فرمود: ﴿أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوَالِدَیكَ﴾،[2] برای اینکه نعمت از مسیر پدر و مادر به شما رسید! گاهی مسیر بودنِ اینها را در اصل حدوث ذکر می کند، گاهی محفظه بودنِ اینها را در نگهداری این سیماها ذکر می کند، گاهی هم سعی بلیغ اینها را در پرورش و رشد و بالندگی و مانند اینها ذکر می کند. آن ﴿أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوَالِدَیكَ﴾ نشان می دهد که اینها مظهر خالقیت ذات اقدس الهی هستند. ▪️ چند طایفه از آیات است که احترام به پدر و مادر را گوشزد می کند: یکی همان ﴿أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوَالِدَیكَ﴾ است، یکی این آیه سوره مبارکه «احقاف» است ـ یعنی آیه پانزده ـ که فرمود: ﴿وَ وَصَّینَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیهِ إِحْسَاناً﴾؛ ما سفارش کردیم که نسبت به اینها بالاتر از عدل! احسان را فراموش نکنند، چون ﴿إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ﴾[3] مرحلهٴ میانی است، ﴿وَ الْإِحْسَانِ﴾ مرحلهٴ بالاتر از عدل است؛ گاهی تعبیر به حُسن دارد که فرمود: ﴿وَ وَصَّینَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیهِ حُسْناً﴾،[4] این حُسن با آن احسان می تواند هماهنگ باشد؛ گاهی هم حذف متعلَّق «یدُلُّ عَلَی العُمُوم» است که ندارد «حُسن» یا «احسان»، فرمود: ﴿وَ وَصَّینَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیهِ﴾[5] که این حذف متعلَّق نشانه عموم و اطلاق آن محذوف است؛ یعنی آنچه کار خَیر است را شما نسبت به پدر و مادرتان روا بدارید. پس این سه طایفه شد: یک طایفه با حذف متعلَّق است، یک طایفه متعلَّق آن «حُسن» است و یک طایفه هم متعلَّق آن «احسان»؛ آن چهارمین طایفه که اوّل ذکر شده است ﴿أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوَالِدَیكَ﴾، این نشانه آن است که پدر و مادر مظهر خالقیت ذات اقدس الهی هستند. 📚 درس تفسیر سوره مبارکه احقاف جلسه 10 تاریخ: 1395/01/28 📝 پانویس: [1]. سوره مؤمنون، آیه14. [2]. سوره لقمان، آیه14. [3]. سوره نحل، آیه90. [4]. سوره عنکبوت، آیه8. [5]. سوره لقمان، آیه14. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (98) 🔅🔅🔅 ✳️ اصل ششم. نظام هستي، حق مدارانه پديد آمد و حق محورانه ادامه مي يابد؛ در اين مطلب بين قلمرو طبيعت و منطقه فراطبيعت تمايزي نيست. تنها امتيازي كه براي بخش فراطبيعي وجود دارد، اين است كه در آن مرحله برين، اصلاً مجالي براي باطل، هر چند به طور لَحْظه وَ لَمْحه، جهتِ آزمون نيست، زيرا موجودهاي فراطبيعي منزّه از روث عصيان و لوث نسيان هستند و نيازي به امتحان ندارند، ولي موجود طبيعي محتاج به آزمايش است و در امتحان چاره اي جز آميختگي سَرَه و ناسَرَه نيست؛ لذا در بخش طبيعت، وجودِ لحظه اي باطل جهتِ آزمون ضروري خواهد بود. باطل چون ناهماهنگ با حق است، قهراً به نبرد با او مبادرت مي نمايد و سريعاً مَدْموغ و مغزكوب مي گردد و از بين مي رود: (فَيدْمَغُه فإذا هو زاهق) [سوره انبياء، آيه 18.]، و راه سركوب آن در محدوده خارج از هويّتِ انسان يكنواخت نيست و تفصيل آن نيز هدف اين پيام نيست. 🔹آنچه مقصود اصلي ما است، توجه به كيفيتِ مغزكوب نمودن باطل در قلمرو هستي انسان است تا روشن شود، وظيفه ما در پرهيز از هر بطلان گرايي چيست و خطر تهاجم باطل تا كجا است و راه علاج از كاستي هاي اخلاقي كدام است؟ ▪️ طبق اصول گذشته، ساختار هويّتِ انسان بر مدار حق است، اگر كسي باطل را به حريم هستي خود راه داد، ورود بطلان در دل او مانند ورود غذا در ظرف خالي نيست، زيرا ظرف ساختارش براي پذيرش مظروف است، خواه آن مظروف سودمند باشد چون عسل، يا زيانبار باشد چون سمّ، لذا هر دو را يكسان قبول مي كند و هيچ كدام را برنمي گرداند، ليكن ظرف دل و وِعاي هويّت انسان، همانند دستگاه گوارشِ كودكِ غيرمعتاد و نوزادِ سالم است كه اگر شير طيّب بنوشد، آن را مي پذيرد و با آن فربه مي گردد، و اگر مسموم شود و سمّ به خورد او دهند، آن را نمي پذيرد و بالا مي آورد. ▪️ اين تهوّع، نشان باطل بودن سمّ و پيروزي حق، يعني سلامت هاضمه بر غذاي سمّي است كه آن را از حريم خود طرد كرد. در اين بالا آوردن، فرقي بين آشكار و نهان نيست؛ يعني غذاي سمّي بالا مي آيد و كودك سالم آن را تهوّع مي كند، خواه آن غذاي مسموم را در حضور ديگران بلع كند، يا در نهان، چون عامل مهم در بر نتافتن غذاي مسموم، حق طلبي دستگاه گوارش است. ▫️ از اين مثال مي توان به مُمثَّلْ باريافت و آن اينكه فطرت انسان همانند طبيعت وي، ظرفي است ملكوتي با ويژگي حق محوري، اگر خيانت يا خباثتي به درون او راه يافت، در صورت سلامت آن فطرت و صحّت آن هويّت، هرگز دسيسه مسموم و نيرنگ مذموم در آن نمي ماند، بلكه قلب سالم آن را تهوّع نموده، بالا مي آورد و بالاخره از مجاري گفتار، رفتار، نوشتار و... او ظهور كرده و سند خِزي و رسوايي او را ارائه مي نمايد. ادامه دارد... @rahighemakhtoom
برشی از (7) 🔅🔅🔅 💢 ترتيب نزول در بحث پيش برخي اقوال و قراين درباره‌ي اين كه سوره‌ي مباركه‌ي حمد اولين سوره‌ي نازله‌ي بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است مطرح شد. برخي از پژوهشگران علوم قرآني نيز بر اساس روايت جابربن زيد و مانند آن و برخي نصوص تاريخي، آن را پنجمين سوره‌ي نازله دانسته اند كه پس از سوره هاي علق، قلم، مزمّل و مدّثر و پيش از سوره‌ي مَسَد نازل شده است.[ الإتقان، ج1، ص25؛ تاريخ يعقوبي، ج2، ص26.] 💢 تعداد آيات ▫ سوره‌ي مباركه‌ي حمد، به اتفاق مسلمانان[مفاتيح الأسرار شهرستاني، ج 1، ص 223.]، هفت آيه دارد و براساس روايات اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) آيه‌ي كريمه‌ي (بسم الله الرّحمن الرحيم) اوّلين آيه‌ي آن است: «قيل لأميرالمؤمنين (عليه السلام): يا أميرالمؤمنين أخبرنا عن (بسم الله الرّحمن الرحيم) ايهِىَ من فاتحة الكتاب؟ فقال: «نعم كان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) يقرايها ويعدّها آية منها...»[ نورالثقلين، ج1، ص9.] بنابراين، قرائت (بسم الله...) در ابتداي سوره‌ي حمد تنها براي تبرك جستن به آن نيست، بلكه جزئي از سوره است و از اين رو در صورت وجوب تلاوت سوره‌ي حمد، در نماز يا غير آن، اگر بدون بسم الله تلاوت شود، امر خداوند امتثال نشده است. ▫ گوياترين شاهد بر تعداد آيات سوره‌ي حمد، آيه‌ي كريمه‌ي (ولقد آتيناك سبعاً من المثاني والقرآن العظيم)[ سوره‌ي حجر، آيه‌ي 87.]است كه به شهادت روايات معصومين (عليهم السلام) مراد از آن فاتحة الكتاب است[تفسير برهان، ج1، ص41.]. روايات فريقين نيز بي هيچ گونه اختلافي، همين عدد را تأييد مي كند.[ بحار، ج18، ص335؛ تفسير عياشي، ج1، ص19؛ تفسير برهان، ج1، ص42.]. تنها اختلافي كه در آيات اين سوره است درباره‌ي تقطيع و مرزبندي آيات آن است، نه اصلِ عدد هفت؛ زيرا كساني كه (بسم الله الرّحمن الرحيم) را اوّلين آيه‌ي سوره‌ي حمد دانسته اند از (صراط الّذين...) تا آخر سوره را يك آيه و ديگران كه بسم الله را آيه اي از اين سوره نمي دانند (غير المغضوب...) را آيه اي مستقل به شمار آورده اند. 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
اسراء 26.mp3
13.96M
🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی 🔹فرصت دارید گوش دادن سری این جلسات را از دست ندهید. 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
اسراء 27.mp3
15.15M
🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی 🔹فرصت دارید گوش دادن سری این جلسات را از دست ندهید. 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 ✔ آشامیدنی ها در قرآن o شرب و مفاهیم آن در لغت ▫ برابر عربی آشامیدنی، «شراب» از مادّه (ش‌ر‌ب) است که در قرآن 11 بار بر انواعی از آشامیدنی‌های دنیا و آخرت اطلاق شده است. واژه شُرب که در مجموع 39 بار به شکل‌های گوناگون در قرآن دیده می‌شود، به معنای خوردن چیزی است که جویده نمی‌شود[۱] و شراب، مایعی است که نوشیده می‌شود.[۲] ▫ از همین ماده است «مشرَب» و جمع آن «مشارِب» به معنای محل آشامیدن یا برداشتنِ آب: «قَد عَلِمَ کُلّ أناس مَشرَبهم» (سوره بقره/2، 60‌؛ سوره اعراف/7، 160) که مترادف با شراب نیز آمده: «وَلهم فیها مَنفِعُ و مَشارِب»؛ و برای آنان در آن‌ها [=چارپایان] سودها و نوشیدنی‌هایی است. (سوره یس/36، 73) شِرب با کسره شین، شکل دیگری از این مادّه به معنای سهمی از آب است:[۳] «لها شِربٌ و لکم شِربُ یَوم معَلوم»؛ برای آن [ناقه] سهمی [از آب] و برای شما سهم روزی معیّن است. (سوره شعراء/26، 155) ▫ باب اِفعال این مادّه نیز فقط یک‌بار برای «محبّت شدید» استعاره آورده شده است. (سوره بقره/2، 93) دیگر واژه قرآنی این موضوع «سقی» از مادّه (س ق ی) به معنای نوشانیدن است که در مجموع 25 بار به شکل‌های گوناگون در قرآن دیده می‌شود:[۴] «و‌سَقهم ربُّهم شَراباً طَهوراً»؛ و پروردگارشان نوشیدنی پاکیزه‌ای به آنان می‌نوشاند. (سوره انسان/76، 21) ▫ باب اِفعال این مادّه به معنای فراهم کردن نوشیدنی است:[۵] «نُسقِیکم‌ مِمّا فی‌ بُطونِه مِن بَینِ فرث و دَم لَبناً خالِصاً»؛ از آن‌چه در شکم‌های آن‌ها است، از میان سرگین و خون، شیری ناب فراهم می‌کنیم. (سوره نحل/16، 66) ▫ از همین روی خداوند در همه جا اسقا (فراهم کردنِ آب) را به خود نسبت داده؛ ولی سقی (دادنِ آب به دیگری) را به خود نسبت نداده است مگر در مورد ابرار در بهشت. (سوره انسان/76، 21) «سقایه» به معنای ظرفی که از آن آب نوشیده می‌شود، از همین مادّه است (سوره یوسف/12، 70) و به معنای محلی که در مراسم حج از آن آب برداشته می‌شود یا به معنای «آب‌دادن» به حاجیان نیز بکار می‌رود:[۶] «أجَعَلتم سِقایَةَ الحاجِّ‌...‌» (سوره توبه/9، 19) سُقیی با ضمّه سین (مصدر) شکل دیگری از این مادّه به معنای آب دادن است:[۷] «فَقالَ لَهم رسولُ اللّهِ ناقَةَ اللّهِ و سُقیها»؛ و رسول خدا [=صالح] به آنان گفت: زنهار! ماده شتر خدا و آب دادنش را [رعایت کنید]. (سوره شمس/91، 13) ▫ با مقایسه دو واژه شرب و سقی، این تفاوت را می‌توان بیان کرد که آشامیدن یک معنای فاعلی (فراهم کردن و دادنِ آب) و یک معنای مفعولی (خوردن آب) دارد؛ آنگاه که به معنای فاعلی نظر باشد، واژه سقی و آن‌گاه که به معنای مفعولی توجه باشد، شرب بکار می‌رود.[۸] 👈 ادامه دارد... 📝 پانویس : 1. التحقیق، ج‌6‌، ص‌29. 2. المصباح، ج‌1، ص‌308، «شرب»؛ لسان‌العرب، ج‌7، ص‌64 و 65‌، «شرب». 3. مقاییس، ج‌3، ص‌267، «شرب». 4. مفردات، ص‌415، «سقی». 5. المصباح، ج‌1، ص‌281، «سقی»؛ مقاییس، ج‌3، ص‌84‌، «سقی»؛ مفردات، ص‌415، «سقی». 6. مقاییس، ج‌3، ص‌85‌، «سقی». 7. مفردات، ص‌415، «سقی»؛ لسان‌العرب، ج‌6‌، ص‌300، «سقی». 8. التحقیق، ج‌5‌، ص‌155، «سقی». 🌿🌿🌿 @rahighemakhtoom
#تک_نگاشت_های_تصویری #امام_حسین #خونبهای_امام_حسین #امام_پدر_امت #شیعه #فرزندان_امام #آیت_الله_جوادی_آملی کانال قرآنی رحیق @rahighemakhtoom
شوق ▪️ الآن اینها که به «زیارت أربعین» مشرّف می‌شوند، با شوق حرکت می‌کنند؛ این «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة»[1] که تنها ذلّت از دودمان یزید نیست! کسی که از نفْس امّاره پیروی می‌کند، او ذلیل است، او خوار است، برای اینکه در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) هست که «كَمْ‏ مِنْ‏ عَقْلٍ‏ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی أَمِیرٍ»،[2] اگر در قیامت عدّه‌ای می‌گویند: ﴿رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَینا شِقْوَتُنا﴾،[3] برای همین بیان نورانی حضرت امیر است که فرمود یک عدّه‌ای در جبهه جهاد درون شکست خوده هستند؛ وقتی که ما را شکست دادند، ما متوجه این صحنه نیستیم که ما با یک دشمنی روبه‌رو هستیم که این دشمن نه از ما مالی می‌خواهد و نه از ما خون، فقط اسارت می‌طلبد! چرا وجود مبارک پیامبر فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِی بَینَ جَنْبَیك‏»،[4] برای اینکه دشمن نه می‌خوابد، نه غافل است، نه ساهی است، نه ناسی است و نه دور است، بلکه در درونِ دورن جا کرده است، بیدار است و منتظر غفلت ما است: ﴿إِنَّهُ یراكُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیثُ لا تَرَوْنَهُم‏﴾[5] هم که دامن‌گیر ما شده است؛ یک چنین دشمنی که در درون ما است، روانکاو و روان‌شناس هم هست و می‌داند که مشکل ما چه است و چه چیزی می‌خواهیم، هر کسی را با همان خواسته‌های روانی‌اش فریب می‌دهد و نمی‌خوابد و با ما در جنگ است و قصد او هم خونریزی نیست تا ما کشته بشویم و راحت بشوم، قصد او گرفتن مال نیست، او از ما آبرو و دین می‌خواهد و ما را اسیر می‌برد «كَمْ‏ مِنْ‏ عَقْلٍ‏ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی أَمِیرٍ»، او سواری و مرکب می‌خواهد! سوگند یاد کرد: ﴿لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّیتَه‏﴾، یک چنین دشمنی «أَعْدَی عَدُوِّ» است. دشمنان دیگر یا از ما خون می‌خواهند که جان ما و روح ما و دین ما محفوظ می‌ماند یا از ما مال می‌خواهند یا زمین می‌خواهند و خاک می‌خواهند؛ لذا حضرت فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِی بَینَ جَنْبَیك‏». گر شود دشمن درونی نیست ٭٭٭ باکی از دشمن بیرونی نیست[6] ▪️ این «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» حضرت، تنها برای طرد استکبار برون نیست، برای طرد آن مستکبر دورن هم هست. ذلیل نبودن در برابر دشمن بیرون خیلی مهم نیست، عمده ذلیل نبودن در برابر «أَعْدَی عَدُوِّ» است و این «أَعْدَی عَدُوِّ» هم اسیر می‌خواهد. حالا اگر عقل کسی اسیر شد، درباره کسانی که در اوائل امر هستند این دشمن درون نمی‌گذارد او عاقل بشود، نمی‌گذارد دنبال علم برود، این یک نحو است؛ آنها هم که اهل علم هستند، می‌گوید این علم خود را ابزار کار من قرار بده. شما می‌بینید سلسلهٴ جلیله انبیا که آمدند متنبّیان کمتر از آنها نبودند، هر وقتی پیغمبری ظهور کرد، چند متنبی هم پیدا شد؛ هر وقتی امامی ظهور کرد، چند مدعی امامت هم پیدا شد؛ هر چند یک عالمی ظهور کرد، چند مدعی علمی پیدا شدند «كَمْ‏ مِنْ‏ عَقْلٍ‏ أَسِیرٍ تَحْتَ هَوَی أَمِیرٍ»، چنین کسی غیر از اینکه به دشمن سواری بدهد، کار دیگر نمی‌کند؛ امّا سالار شهیدان(سلام لله علیه) فرمود: ما این بنیالعباس و مانند اینها را به خاک ذلت می‌کشانیم! این سخن قوی و نیرومند زینب کبرا بود ـ چه در مجلس شام و چه در مجلس کوفی ـ در نهایت «مجلسین» دولت اموی را او بست! فرمود: «فَوَاللهِ... لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا یرْحَضُ عَنْك‏». ▪️ الآن شما ببینید هر چه خواستند جلوی این «زیارت أربعین» را بگیرند، نشد؛ این شوق است و این عشق است. بشر با شوق زنده است، با عشق زنده است، با محبّت و ارادت زنده است. علم یک گوشه‌ای از کارهای نفس و ذهن را به عهده دارد، مسئول اندیشه است و نه مسئول انگیزه، انگیزه را اراده و عزم و نیت و اخلاص رهبری میکند و این همان محبّتی است که «وَ فِی قُلُوبِ مَنْ وَالاهُ قَبْرُه‏».[7] 📚 درس اخلاق تاریخ: 1395/08/27 پانویس:📒🖌 [1] . الإحتجاج فی أهل اللجاج، ج2، ص300. [2] . نهج البلاغة(للصبحی صالح), حکمت211. [3] . سوره مؤمنون، آیه106. [4] . مجموعة ورام، ج‏1، ص59؛ عدّة الداعی و نجاح الساعی، ص314. [5] . سوره اعراف، آیه27. [6] . هفت اورنگ (جامی), سلسلةالذهب, دفتر اول. [7] . زد المعاد ـ مفاتیح الجنان، ص511. 🌿🌿🌿 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق از فعالیت های قرآنی حمایت کنید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
برشی از (8) 🔅🔅🔅 📌 بسم الله الرحمن الرحیم از غُرَر آيات ▪ در برخي روايات از (بسم الله...) به عنوان برترين آيه‌ي قرآن ياد شده است: «وأىّ آية أعظم فى كتاب الله؟ فقال: (بسم الله الرّحمن الرحيم)»[ بحار، ج89، ص238؛ تفسير عياشي، ج1، ص21.]. همچنين محمدبن مسلم از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند كه (بسم الله ...) بهترين آيه‌ي سوره‌ي حمد است: سألت أبا عبدالله (عليه السلام) عن السبع المثانى... هى الفاتحة؟ قال: «نعم». قلت: (بسم الله الرّحمن الرحيم) من السبع المثانى؟قال: «نعم هى أفضلهنّ»[ نور الثقلين، ج1، ص8.] ▪ اگرچه (بسم الله...) از غرر آيات محسوب مي شود، ليكن چون اختصاصي به سوره‌ي حمد ندارد، نمي توان آن را تنها در اين سوره از غرر محسوب داشت. چنين به نظر مي رسد كه از جهت حكمت نظري، مضمون خبري آيه‌ي مباركه‌ي (الحمد لله رب العالمين) و از جهت حكمت عملي، مضمون خبري آيه‌ي كريمه (إياك نعبد وإياك نستعين) از غرر آيات سوره حمد محسوب مي شود. 📌 خطوط كلّي معارف سوره همان گونه كه در آغاز پيشگفتار بيان شد، سوره‌ي مباركه‌ي حمد مشتمل بر عصاره‌ي معارف قرآن كريم است و از اين رو «أمّ الكتاب» و «ايمّ القرآن» نام گرفته است. معارف اين سوره از ديدگاههاي مختلف تقسيمهايي چند مي پذيرد كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ✅ 1 ـ معارف قرآن كريم داراي سه بخش اصيل و محوري است؛ بخشي مربوط به مبدأ و توحيد ذاتي، صفاتي، افعالي و عبادي اوست؛ بخش ديگر مربوط به معاد، و سومين بخش كه تأمين كننده‌ي نياز بشر بين مبدأ و معاد است، ناظر به هدايت و ضلالت، يعني مبيّنِ وحي، رسالت و دين است. سوره‌ي حمد نيز، چنانكه گذشت، مشتمل بر عصاره‌ي بخشهاي ياد شده است. ✅ 2 ـ محورهاي اصلي معارف سوره‌ي حمد در برخي روايات «تحميد»، «اخلاص» و «دعا» معرّفي شده است كه به ترتيب اشاره به سه بخشِ اين سوره دارد:«السورة التّى أوّلها تحميد وأوسطها إخلاص وآخرها دعاء:سورة الحمد»[ تفسير عياشي، ج1، ص19.] ✅ 3 ـ مرحوم شيخ بهائي (رحمه الله) «مراتب چهارگانه‌ي حمد» را بدين شرح از اين سوره استفاده كرده است: ▫ الف: حمد محبّانه و عاشقانه كه حمد ذات و ناظر به شايستگي ذات حق براي تحميد است. براي چنين حمدي تعبير (الحمد لله) كافي است. ▫ ب: حمد شاكرانه؛ در اين مرتبه، حامدْ خداي سبحان را در برابر ربوبيّت مطلق و احسانش حمد و شكر مي كند و تعبير (ربّ العالمين) ناظر به آن است. ▫ ج: حمد تاجرانه كه تحميدي از سر رجاء، طمع و شوق ثواب است و (الرّحمن الرّحيم) بدان اشارت دارد. د: حمد بردگانه كه حمد خدا بر اثر خوف از عذاب اوست و با آيه‌ي كريمه‌ي (مالك يوم الدين) ادا مي شود.[ مفتاح الفلاح، ص762، با تصرّف.] ▪ اين لطيفه مستفاد از برخي احاديث است كه مراتب حمد را بازگو مي كند؛ مانند: «العبادة ثلاثة: قوم عبدوا الله عزّ وجلّ خوفاً، فتلك عبادة العبيد وقوم عبدوا الله تبارك وتعالي طلباً للثواب، فتلك عبادة الاُجراء وقوم عبدوا الله حبّاً له، فتلك عبادة الأحرار وهى أفضل العبادة»[ بحار، ج67، ص236.]، «إنّ قوماً عبدوا الله رغبةً، فتلك عبادة التجّار وإنّ قوماً عبدوا الله رهبةً، فتلك عبادة العبيد وإن قوماً عبدوا الله شكراً، فتلك عبادة الأحرار».[نهج البلاغه، حكمت 237.] 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom