eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
619 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
36 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 🔹 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪سوم. تفسير قرآن به رأي، گذشته از منع عقلي كه اجمال آن به اشارت رفت، دليل نقلي فراواني بر منع از آن رسيده است كه تهديد به ورود در آتش و تخويف به خروج از دين و ترهيب به ارتداد و تخشيه به عدم ايمان، از پي آمدهاي تلخ تفسير قرآن به رأي شمرده شد. ⏪چهارم. در جريان منع تفسير به رأي، گذشته از دليل عقلي و نيز دليل روايي فراوان، مي توان از متن قرآن كريم در اين زمينه استفاده نمود و اجمال صورت هاي ممنوع در تفسير قرآن به رأي عبارت است از: 🔹1. تفسير جاهلانه نسبت به اصل محتوا؛ يعني مطلبي از آيه اي برداشت شود و بر آن تحميل گردد، سپس آيه‌ي مزبور بر معناي تحميلي محمول شود، در حالي كه آن مطلبْ مطابق با برهان نيست و در اين جهت، فرقي نمي كند كه برهان مطلب، فلسفي يا كلامي باشد يا تجربي و يا نقلي؛ زيرا برهان هر مطلب، وابسته به سنخ آن مطلب و محتوا مي باشد. اگر محتوا جزء معارف تجريدي بود، اثبات آن مضمونْ برهان فلسفي يا كلامي مي طلبد و اگر محتوا جزء مسائل تجربي بود، اثبات آنْ شاهد آزمايشي و تجربه طلب مي كند؛ چنان كه اگر جزء قصص و سيره هاي انبيا و اولياء(عليهم السلام) بود، اثبات آن سند معتبر نقلي مي خواهد. 🔹پس، اگر مطلبي وابسته به يكي از رشته هاي عقلي يا نقلي بود و بدون دليل از آيه استظهار شد و بر آن تحميل گشت، سپس آيه بر معناي تحميلي حمل شد، چنين تفسير جاهلانه اي تفسير به رأي و ممنوع است و قرآن كريم در اين باره به عنوان يكي از جوامع الكلم، بدون اختصاص به مسأله‌ي تفسير، راجع به منع قول بدون علم چنين فرموده است: (و لا تقفُ ما ليس لك به علم إنّ السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُولئك كان عنه مسئولاً).[ سوره‌ي اسراء، آيه‌ي 36.] 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 🔅 دوستان عزیز بگذارید برای رونق بازار همیشه این ها در اختیار نیست. قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
37 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 🔹 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪چهارم. در جريان منع تفسير به رأي، گذشته از دليل عقلي و نيز دليل روايي فراوان، مي توان از متن قرآن كريم در اين زمينه استفاده نمود و اجمال صورت هاي ممنوع در تفسير قرآن به رأي عبارت است از: 🔹2. تفسير جاهلانه نسبت به اراده‌ي جدّي متكلم و اسناد محتوا به او؛ يعني مطلبي از آيه برداشت شود كه آن مطلب از جهت اسناد به برهانِ مناسب خود، اعم از عقلي، تجربي و نقلي، صحيح و تامّ مي باشد؛ ليكن از جهت اراده‌ي جدّي متكلم و اينكه وي همين محتوا را از آيه اراده نموده است، نيازمند به دليل معتبر مي باشد. 🔹دليلي كه عهده دار صحت استناد محتواي مزبور به متكلم است، يا عقلي است و يا نقلي. اگر دليل عقلي تام بر استحاله يا بطلان معناي ديگر و عدم تناسب محتواي ديگر با پيام آيه اقامه نشد يا دليل نقلي معتبر بر اراده‌ي خصوص معناي مزبور از آيه‌ي مورد نظر ارائه نشد، اسناد اراده‌ي جدّي و حتمي خصوصِ مطلبِ معهود به متكلم، از سنخ تفسير به رأيِ مذموم خواهد بود. وظيفه‌ي مفسّر در اين حال، استناد احتمالي معناي مزبور به متكلم مي باشد؛ يعني محتواي ياد شده را يكي از معاني احتمالي اراده‌ي متكلم بداند و بگويد: ممكن است متكلم، فلان محتوا را اراده كرده باشد؛ نه حتماً همين را اراده نمود ولاغير. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
38 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 🔹 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪چهارم. در جريان منع تفسير به رأي، گذشته از دليل عقلي و نيز دليل روايي فراوان، مي توان از متن قرآن كريم در اين زمينه استفاده نمود و اجمال صورت هاي ممنوع در تفسير قرآن به رأي عبارت است از: 🔹3. تفسير جاهلانه نسبت به اراده‌ي جدّي متكلم و اسناد اراده‌ي احتمالي به وي؛ يعني مطلبي از آيه برداشت شود كه مطابق با برهانِ مناسب با فنّ خود مي باشد؛ ليكن دليل عقلي يا نقلي معتبر قائم است بر اينكه متكلم در خصوص آيه‌ي محل بحث، حتماً آن را اراده نكرده است؛ بلكه محتواي ديگر را اراده نمود كه در اين حال، نه تنها اسناد قطعي مطلب مزبور به متكلم نارواست و از قبيل تفسير به رأيِ مذموم است، بلكه اسناد احتمالي آن به متكلم هم از اين قبيل خواهد بود؛ زيرا با قيام شاهد عقلي يا نقلي معتبر بر عدم اراده‌ي مطلب مزبور از طرف متكلم و اراده‌ي مطلب ديگر، نمي توان محتواي ياد شده را جزء معاني احتمالي آيه دانست. 🔹به هر تقدير، همه‌ي اينها از نظر قرآن كريم ممنوع اند و دليل قرآني آن بر منع امور ياد شده، يكي آيه‌ي (...ألم يُؤخذ عليهم ميثاق الكتاب أن لا يقولوا علي اللّه إلاّ الحقّ و درسوا ما فيه و الدار الآخرة خير للذين يتقون أفلا تعقلون)[ سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 169.]مي باشد؛ زيرا در اين آيه اسناد مطلب به خداوند در صورتي كه عالمانه نباشد، روا نيست و عالمانه نبودن آن به دو قسم است: يكي آنكه اصل مطلبْ مطابق علم نيست. دوم آنكه گرچه اصل مطلبْ صحيح و علمي مي باشد؛ ليكن اسناد مطلب علمي به خداوند بدون شاهد روا نيست. 🔹زيرا گرچه خداوند هر چه مي فرمايد عالمانه و علمي است، اما در خصوص آيه‌ي محل بحث، آيا فلان مطلب علمي را اراده كرده يا مطلب علمي ديگر را، نيازمند به دليل جداگانه است. اگر دليلي بر حصر مطلب صحيح اقامه شد، فقط همان مطلب محصور به صورت تعيين به خداوند اسناد داده مي شود؛ وگرنه به صورت احتمال به خداوند مستند خواهد بود. 🔹آيه‌ي ديگر بر منع اسناد چيزي به خداوند با عدم علم به استناد، آيه‌ي (... أتقولون علي اللّه ما لا تعلمون)[ سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 28 و سوره‌ي يونس، آيه‌ي 68.]مي باشد؛ زيرا چيزي را كه معلوم نيست خداوند گفته باشد، نمي توان به ذات اقدس وي اسناد داد؛ هرچند آن مطلب در جاي خود صحيح باشد؛ ولي اثبات اراده‌ي جدّي خداوند نسبت به آن مطلب معيّن از آيه‌ي محلّ بحث، نيازمند به دليل است و بدون دليل نمي توان چيزي را به خداوند اسناد داد. 🔹البته اگر آن مطلبْ باطل باشد، نظير شرك و بت پرستي، اسناد صحت آن به خداوندْ افتراء مهم و ظلم افحش است؛ وگرنه يعني اصل مطلب درست باشد، ولي در خصوص آيه‌ي محلّ بحث بدون دليل به خداوند اسناد داده، شود ظلم فاحش خواهد بود. تنها موردي كه مي توان به خداوند اسناد داد، جايي است كه اصل مطلبْ «في نفسه» صحيح باشد و استناد صدور آن به خداوند احراز شده باشد. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
39 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 🔹 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪چهارم. در جريان منع تفسير به رأي، گذشته از دليل عقلي و نيز دليل روايي فراوان، مي توان از متن قرآن كريم در اين زمينه استفاده نمود و اجمال صورت هاي ممنوع در تفسير قرآن به رأي عبارت است از: 🔹4. تفسير و نسبت غافلانه به اراده جدّي متكلم، در حالي كه اصل مطلبِ برداشتْ شده از آيه‌ي محل بحث صحيح باشد و متكلم نيز همان مطلب درست را اراده نموده باشد؛ ليكن مفسِّرْ راهي براي اثبات اراده‌ي متكلم نداشته باشد و يا آن را نپيموده باشد كه در اين حال، با اينكه حُسْنِ فعلي محفوظ است، ليكن حُسْنِ فاعلي محفوظ نيست؛ زيرا فاعل يعني مفسّر، بدون تحقيق از جهت استناد مطلب مزبور به متكلم، آن را به وي نسبت داده است. اين كار دوم روا نبود؛ گرچه كار اول يعني اصل استنباط مطلبِ معهود از آيه‌ي محل بحث درست بوده است. از اينجا مي توان گفت كه مفسّر، دو فعل انجام داد كه اوّلي واجدِ حُسن بود و دومي فاقد حُسن؛ زيرا كار دوم، گرچه تصادفاً مطابق با واقع شد، ليكن مفسّر در اين كار، برهاني فراهم نكرد و نابينايانه حركت كرد. گرچه بدون تصادم به مقصد رسيده است، ليكن از توبيخ تجرّي و سرزنش سركشي مصون نيست. 🔹5. تفسير غافلانه نسبت به اصل محتوا، در حالي كه هم آن مطلب معهود، «في نفسه» صحيح مي باشد و هم آن محتواي صحيح را متكلم اراده نموده است؛ ليكن مفسّر مزبور، نه تنها درباره‌ي صحت صدور و استنادِ مطلبِ معيّن به متكلم، تحقيقي نكرده است، بلكه در صحت اصل مطلب نيز هيچ گونه تحقيقي ننموده است و صرفاً به خرصْ و تخمين خود، هم آيه را معنا نموده است و هم معناي تخميني خود را به متكلم اسناد داده است. چنين تجرّي وبي باكي به نوبه‌ي خود مي تواند مشمول تفسير به رأي باشد كه شاهد بي مبالاتي مفسّر و محروميّت وي از قياط احتياط وبي بهره وري او از حزام حزم لازم خواهد بود؛ زيرا چنين مفسّري، هم در استنباط مطلب از آيه، به رأي خود بسنده مي نمايد و به ادلّه‌ي آن نمي پردازد و هم در اسناد محتواي آن به متكلم، به پندار خويش مراجعه مي كند؛ نه به شواهد عقلي يا نقلي. يعني او رأي پسند مي باشد و بدون علم سخن مي گويد؛ خواه مطابق با واقع قرار بگيرد و خواه نگيرد و در اين بي مبالاتي فرقي بين اصل استنباط مطلب از آيه و بين اسناد آن به متكلم قائل نيست. پس او به رأي خود تفسير مي كند؛ نه به دليل و به رأيِ خويش اسناد مي دهد، نه به شاهد و اطلاق دليلِ «مَن فسّر القرآن برأيه...»[تفسير برهان، ج 1، ص 18.]يا اطلاق دليلِ «من قال فى القرآن برأيه أو بما لا يعلم...»[تفسير طبري، ج 1، ص 27.]، از برخي جهاتْ شامل صورتهاي ياد شده خواهد شد. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
40 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 📋 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪پنجم. اكنون كه روشن شد تفسير قرآن بدون علم و قبل از بررسي و تحقيق مذموم بوده و به عنوان تفسير به رأي مطرود است، لازم است رسيدگي شود كه منابع علم تفسير و اصول بررسي و تحقيقِ دستيابي به مطالب قرآني چيست تا تفسير قرآن بدون تحقق هيچ كدام يا بعضي از آنها تفسير به رأي و مذموم بوده و با دستيابي همه‌ي آنها تفسير درايي و ممدوح خواهد بود. 🔹يكي از آن منابع و مهم ترين آنها، همانا خود قرآن كريم است كه مبيّن خود و شاهد خويش و مفسّر خويشتن خواهد بود كه ضرورت تفسير قرآن به قرآن و تأثير عميق آن در دسترسي به معارف آن مُبرهن مي باشد و فصلي از كتاب را به خود اختصاص داده است. 🔹منبع ديگر سنّت معصومين(عليهم السلام) است كه طبق حديث متواتر ثقلين، عترت طاهرين(عليهم السلام) همتاي قرآن بوده و تمسّك به يكي بدون ديگري مساوي ترك هر دو مي باشد و اعتصام به هر كدام بايد همراه با تمسك به ديگري باشد و فصل مستقلي از كتاب، طلايه دار ضرورت جمع بين قرآن و حديث در تفسير قرآن كريم خواهد بود. 🔹منبع سوم از منابع تفسير قرآن مجيد، عقل برهاني است كه از گزند مغالطه‌ي وَهْم مصون و از آسيبِ تخيّل محفوظ باشد. منظور از عقل برهاني،همان است كه با اصول و علوم متعارفه‌ي خويش، اصل وجود مبدأ جهان، ضرورت وحدت آن، ضرورتِ حيات، ابديّت، ازليّت، قدرت، علم، اراده، سمع، بصر، حكمت، عدل و ساير اسماي حسنا و صفات عُلياي خدا را ثابت نموده و در اين تثبيت، استوار و ثابت قدم خواهد بود؛ گرچه برخي از اسماي مزبور را دليل نقلي هم اثبات مي كند. ▫️پس، اگر عقل برهاني با همان علوم متعارفه كه بنيان مرصوص عقايد اصيل را تأسيس نموده است، مطلبي را اثبات يا نفي كرد، حتماً در تفسير قرآن بايد آن مطلب ثابت شده، مصون بماند و با ظاهر هيچ آيه اي نفي نگردد؛ چنان كه مطلبِ نفي شده حتماً بايد منتفي باشد و با ظاهر هيچ آيه اي ثابت نشود؛ اگر آيه اي داراي احتمال هاي متعدد بود و غير از يك محتمل معيّن، همه‌ي آنها عقلاً منتفي باشد، بايد به كمك عقل برهانيْ آيه‌ي محل بحث را فقط بر همان مُحتمل عقل پسند حمل نمود و يا اگر آيه اي داراي مُحتمَل هاي متعددي بود كه يكي از آنها برابر عقل برهاني ممتنع بود، حتماً بايد آن مُحتملِ معهود را از نظر دور داشت؛ سپس آيه را بر يكي از آن مُحتمل هاي ممكن، بدون ترجيح (در صورت فقدان رجحان) حمل نمود. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
40 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 📋 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪پنجم. اكنون كه روشن شد تفسير قرآن بدون علم و قبل از بررسي و تحقيق مذموم بوده و به عنوان تفسير به رأي مطرود است، لازم است رسيدگي شود كه منابع علم تفسير و اصول بررسي و تحقيقِ دستيابي به مطالب قرآني چيست تا تفسير قرآن بدون تحقق هيچ كدام يا بعضي از آنها تفسير به رأي و مذموم بوده و با دستيابي همه‌ي آنها تفسير درايي و ممدوح خواهد بود. 🔹....جهان در عصر نزول وحي و انبعاث حضرت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) به بعثِ الهي، از ادراك توحيد نابْ تهي و از معارف تنزيهي و تقديسيِ محضْ محروم و از علمِ به ازليّت، ابديّت، اطلاق ذاتي، عدم تناهيِ يك موجودِ عيني، حقيقي و مانند آن بي بهره بود؛ چنان كه حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) در اين باره فرموده اند: «إلي أنْ بعث اللّه سبحانه محمداً رسول اللّه(صلي الله عليه و آله و سلم)... و أهل الأرض يومئذٍ مللٌ متفرقةٌ و أهواءٌ منتشرةٌ و طوائف متشتتةٌ، بين مُشبّه للّه بخلقه أو مُلحد فى اسمه أو مشير إلي غيره فهداهم به من الضلالة...».[ نهج البلاغه، خطبه‌ي 1] 🔹نژاد عرب نيز همانند ساير نژادها گرفتار يكي از اين مكتبهاي الحادي و باطلِ بر شمرده بودند و هرگز توحيدِ ناب و ساير مسائل وابسته به آن در قلمرو تازي زبانان سابقه نداشت و از طرف ديگر، واژگان هر ملتي ابزار مفاهمه و تبادل انديشه ها و انتقال خواسته هاي آن قوم است. 🔹روشن است نژادي كه جهان بيني توحيدي ندارد و از علم معاد بي بهره است و جهانِ فرا طبيعي را افسانه مي داند، تمام الفاظي كه ابتداءً براي معاني خاص وضع مي كند يا برخي از آنها را از وضع اوّلي خود نقل مي دهد و يا بعضي از الفاظ در اثر فقدان مصداق اولي خود از آن هجرت مي كند و به ديار مصداق يا معناي ديگر سفر مي نمايد، همه‌ي اين تعيين و تعيّن ها، همه‌ي اين وضع و نقل و هجرت ها، در قلمرو مفاهيمي انجام مي پذيرد كه مورد ادراك و فهم آن نژاد باشد و چيزي كه هرگز در فاهمه‌ي يك ملت سابقه ندارد، معناي هيچ لفظي از الفاظ دارج بين آن قوم هم نخواهد بود. 🔹از طرف سوم، قانون تشبيه، استعاره، كنايه، مجاز مرسل و ساير صنعتهاي معاني، بيان و بديع، در عين قبول آنها، هر كدام داراي محدوده‌ي ويژه اند؛ يعني براي ملّتي كه هرگز حقيقتِ بسيطِ محض، اطلاق ذاتي حضرت حق تعالي و مانند آن از معارف اسلام نابْ قابل درك نبوده، منطقه‌ي كنايات و مجازات الفاظ هم به آن سَمْك عزيز المنال نخواهد رسيد. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
42 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 📋 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪پنجم. اكنون كه روشن شد تفسير قرآن بدون علم و قبل از بررسي و تحقيق مذموم بوده و به عنوان تفسير به رأي مطرود است، لازم است رسيدگي شود كه منابع علم تفسير و اصول بررسي و تحقيقِ دستيابي به مطالب قرآني چيست تا تفسير قرآن بدون تحقق هيچ كدام يا بعضي از آنها تفسير به رأي و مذموم بوده و با دستيابي همه‌ي آنها تفسير درايي و ممدوح خواهد بود. 🌱🌱🌱 👉🏼... همان طوري كه اگر وحي الهي بر سلسله‌ي جبال فرود آيد، كوهها در اثر قدرت توانفرساي وحي، متصدع و متلاشي مي شوند، اگر معارف ناب در قالب زبان تازي بدون توسعه‌ي ادبي و تكامل واژگان و تحرير لغت از قيدِ رقيّتِ فهمِ دارج و رايج عرب فرو ريزد، يكي از دو محذور لازم مي آيد و آن اينكه: يا معارفِ خالص و سَره، ناسره و مشوب خواهد شد يا شيرازه‌ي ادب عرب گسسته مي گردد؛ چون هيچ ظرفي بيش از مظروف خاص خود را تحمّل نمي كند. از اينجا به زبان ويژه‌ي وحي و زبان خاص قرآن پي مي بريم كه قرآن كريم مسائل مربوط به دنيا، مُلك، مادّه و لوازم آن و نيز بدن و احكام مخصوص آن، آسمان مادي و ملازمات آن و هر آنچه از سنخِ حس، خيال، وَهْم و حتي بالاتر از وَهْم يعني عقل متعارف تازي زبانان آن روز بوده و مي باشد، همه‌ي آنها را به وسيله‌ي واژگان عرب و قانون محاوره‌ي عربي و ساير رسوم و فنون مفاهمه، تأديه نموده است و هنوز هم به قوّت خود باقي است. اما معارف برين كه در صَقْعِ عقلِ تازي و فارسي زبان نبود و در قلمرو انديشه‌ي واضعان و مستعملان چنين الفاظي نمي گنجيد و در حيطه‌ي فهم اديبان سوقِ عُكّاظ و سرايندگان سبعه‌ي معلّقه و مانند آن خطور نمي كرد، بعد از اِثاره‌ي دفائن عقول و تفهيمِ اصلِ مطلبِ فرا طبيعي، زمينه‌ي توسعه‌ي فرهنگي و افزايش ظرفيت لغت و تطوّر تكاملي واژگان را فراهم نمود. البته توسعه‌ي فرهنگِ مفاهمه، راههاي فراواني دارد كه گوشه اي از آن كه مربوط به واژگان مي باشد، عبارت از اين است كه دو طرح رايج (به نحومانعة الخلو) ارائه شد؛ يكي آنكه الفاظ براي ارواح معاني وضع مي شوند؛ گرچه واضعانِ ابتدايي، برخي از مراتب آن ارواح بلند را ندانند و در اثر جهل يا غفلتِ از مراحل عالي، انحصار معنا در مصداق خاص را توهّم كنند. طرح ديگر آنكه گرچه الفاظ براي همان مرتبه از معنا كه مورد فهم واضعان ابتدايي استْ وضع مي شوند، ليكن استعمال آنها درباره‌ي مصاديق ديگر يا تطبيق آن معنا بر مصداق برتر، از قبيل توسعه و مجاز مي باشد و چون هر كدام از اين دو طرح و مانند آن، نظير ترتّب غايت و فايده در استعمال لفظْ معيار استنباط قرار گيرد، جزء ره آورد تازه و بديع قرآن است. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
42 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 📋 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: 👉 .....اگر كسي فقط زبان عرب را با همه‌ي شئون و فنون ادبي آن بداند؛ ليكن از نكته‌ي ابتكاري قرآن آگاه نباشد، هرچه كوشش عميق در حفظ امانت ادبي داشته باشد، هرگز در استنباط معارف قرآن كامياب نخواهد شد و از دام تفسير به رأي كه دست و پاگير و عافيت سوز استْ رها نخواهد شد؛ زيرا جامه‌ي ادب جاهلي و كسوتِ صنعتِ تازي، مناسب اندام بلند وحي الهي نيست و شهادت دواوين جاهليت و اديبان شعر پيشه‌ي جاهلي نسبت به معارف برين آسماني، شهادت زور خواهد بود و قاضي محكمه‌ي واژگان عرب، متهم به ارتشاء خود محوري و ماده نگري و طبيعت انگاري مي باشد...: «از جاهلي مپرسيد امثال اين مسائل». نمونه اي از معارفِ برينِ قرآن را كه در عصر بعثت سابقه نداشت و ادعاي قرآن كريم نيز چنين تنظيم شده است كه بخشي از ره آورد وحي از قلمرو قدرت بشر بيرون مي باشد، مي توان از آيات زير استنباط كرد: ▪ (إنّا جعلناه قراناً عربيّاً لعلّكم تعقلون و إنّه في أُمّ الكتاب لدينالعليّ حكيم)[ سوره‌ي بقره، آيه 151.]؛ يعني كتاب حاضر را به كالبد عربي آشكار قرار داديم تا شما بعد از آشنايي به قوانين تازي و ادبيات عرب از مضامين آن بهره‌ي علمي و عملي ببريد و آن را تعقل نماييد و همين كتاب با حفظ عنوان قرآن بودن رشته و ريشه‌ي رفيع و عميق دارد و تا اُمّ الكتاب مطالب بلند آن حضور دارد و همين قرآن عربي در نزد خدا به وصف علوّ و حكمت موصوف بوده و «عليّ حكيم» مي باشد؛ بنابراين، هرگز با دستمايه‌ي سوقِ عُكّاظ، تحصيل كالاي اُمّ الكتابْ ميسور مفسّر كم مايه نخواهد بود و با سرمايه‌ي سبعه‌ي معلّقه تليّ حكيم) نبود، حتماً بايد مخالف آن نباشد؛ به طوري كه اگر موافقت با معارف بَرين (أمّ الكتاب) و مطالب رفيعْ و عميقِ (عليّ حكيم)، شرط حتمي تفسير صائب نباشد، مخالفت با آن حتماً مانع چنين تفسيري خواهد بود و در نتيجه، تفسير مخالف با آن مرحله‌ي برتر، تفسير به رأي مي باشد. زيرا آنچه با سرمايه‌ي فرهنگ محاوره و دستمايه‌ي قانون مفاهمه‌ي عرب جاهلي با همه‌ي گسترش تشبيه، كنايه، استعاره، مجاز مرسل و...، از وحي سترگ دامن گستري كه حدّي از آن به عربي مبين و حدّ ديگر، آن به (اُمّ الكتاب) و به (عليّ حكيم)[ سوره‌ي شوري، آيه‌ي 51.]محدود است مي توان بهره برد، حدّ اكثر غيضي از فيض، جُدّه اي از لُجّه و بالاخره حُبابي از عُبابْ خواهد و روشن است كه غيض را همه‌ي فيض پنداشتن و جُدّه را لجّه انگاشتن و حُباب را عُباب توهم نمودن، وحي فراگير را بر وَهْم محدود حمل نمودن و سراب را بر آب ناب تحميل كردن و تخيّل سَرِآب رسيدن و سيراب شدن، يعني تفسير قرآن به رأي خواهد بود و اين همان است كه حضرت استاد علامه طباطبايي(قدّس‌سرّه) به آن پرداختند كه نهي از تفسير قرآن به رأي، ناظر به طريق كشف است، نه مكشوف.[ الميزان، ج 3، ص 78 ـ 100.] ▪ ضمناً مي توان از تعبير حديث ثقلين راجع به قرآن كريم به عنوانِ حَبْلِ ممدودي كه يك طرف آن به دست خدا و طرف ديگر آن به دست مردم استْ كمك گرفت؛ زيرا حقيقت قرآن، موجود مستقلي است كه مرحله‌ي الهي بودن او با مرحله‌ي عربي مبين بودن مرتبط مي باشد و تفسير مرحله‌ي نازل برابر با قانون مفاهمه‌ي عرب بدون ملاحظه‌ي مرحله‌ي الهي آن، از سنخِ جعلِ قرآنِ عضين بوده و تفسير به رأي مي باشد. آنچه از حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) درباره‌ي اهتمام به قرآن و محور قرار دادن آن و پرهيز از تحميل هوا بر هُدا و اصرار بر عطف هوا بر هُدا و تحميل هُدا بر هوا رسيده است، مي تواند برخي از مباحث تفسير به رأي را در بر گيرد؛ «ألا إنّ كلّ حارثٍ مبتلى فى حرثهِ و عاقبة عمله، غير حرثة القرآن؛ فكونوا من حرثته و أتباعه و استدلّوه علي ربّكم و استنصحوه علي أنفسكم و اتّهموا عليه آرائكم و استغشوا فيه أهواءكم»[ نهج البلاغه، خطبه‌ي 176.]؛ «يعطف الهوي علي الهدي، إذا عطفوا الهدي علي الهوي ويعطف الرأى علي القرآن إذا عطفوا القرآن علي الرأى».[ همان، خطبه‌ي 138.] ▪ البته منشأ تفسير قرآن به رأي و نيز تفسير ساير متون ديني ديگر به رأي، گاهي جهلِ علمي است و زماني جهالت عملي. گاهي شبهه‌ي علمي است و زماني شهوت عملي. گاهي بي مايگي و زماني بيماري و گاهي تهي مغزي و زماني سيه دلي. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
43 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 📋 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ☑️هفتم. ابو جعفر محمد بن جرير طبري (م 310هـ.ق) بعد از نقل اخبار منع تفسير به رأي و بدون علم، چنين گفته است: اين اخبار گواه صدق گفته‌ي ماست كه آنچه از تأويل (تفسير) قرآن، بدون نصّ رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) يا نصب دليل از سوي آن حضرت(صلي الله عليه و آله و سلم) بطور علمي ادراك نمي شود، براي هيچ كسي سخن گفتن به رأي خود روا نيست و اگر رأي او صائب باشد، خود او خطاكار است؛ زيرا در صورت اِصابه‌ي واقع، يقين به صواب بودن رأي خود نداشت؛ بلكه بر اساس خَرصْ و گمان سخن گفته است و كسي كه در دين خدا به صرف (پندار)وگمان سخن بگويد، چيزي را كه نمي داند به خدا اسناد داده است و خداوند در قرآن كريم چنين اسنادي را تحريم نموده است (...و أن تقولوا علي اللّه ما لاتعلمون).[ سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 33.] آنگاه بعد از نقل آيه‌ي مزبور، حديث رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) را به اين صورت نقل نمود: «مَنْ قال فى القرآن برأيه فأصابَ فقد أخطأ»؛ يعني اگر كسي طبق رأي خود قرآن را تفسير كرده باشد و اتفاقاً رأي او درست باشد، گرچه قول او صائب است، ليكن فعل او صواب نيست...[ تفسير طبري، مقدمه‌ي ج 1، ص 27.] ▫️بنابراين، تفسير عالمانه كه تحليل مبادي تصوري و تصديقي محتواي آيه مستند به ضوابط علمي باشد، تفسير به رأي نبوده و مشمول ادله‌ي منع از آن، يعني تفسير به رأي نخواهد بود. لازم است توجه شود كه جناب طبري راجع به مسأله‌ي مهم تفسير به رأي، غير از نقل چند اثر و يك توضيح كوتاه چيزي نفرموده است تا مورد نقد و بررسي قرار گيرد. گرچه در ثناياي كتاب، قول مفسري را كه به صرف لغت اكتفاء كند و به اثر صحابه استناد ننمايد، تفسير به رأي مي داند و آن را مردود مي شمارد، ولي در معناي تفسير به رأي، مطلب عميقي را ارائه نكرده است. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
اندیشه (44) ⏺ولايت خدا در قرآن ✅قرآن كريم از ولايت انحصاري خدا بر جهان و انسان سخن مي گويد و مي فرمايد: ولايت منحصراً از آن خداوند است (فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ* خداست كه معبود و یاور و دوست راستين است)[شوری/9] ✅و در بعضي از آيات مي فرمايد: براي انسان ولي و ياوري جز خدا نخواهد بود (وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ)[بقره/107] و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد ✅ و در آياتي مي فرمايد: خدا ولي مؤمنان و متّقيان است (وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ)[آل عمران/68] و خدا سرور مؤمنان است. و (وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ)[جاثیه/19] و خدا يار پرهيزگاران است. ✅و هم چنين آياتي كه مي فرمايد: غير خدا را ولي خود اتخاذ نكنيد، زيرا آن ها مالك نفع و ضرر خود نيستند؛ (قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا ۚ)[رعد/16]. بگو: «پس آيا جز او سرپرستانى گرفته‌ايد كه اختيار سود و زيان خود را ندارند. 🔅صفحه تفسير ،قرآن شناسی و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
اندیشه(۴۵) 📌ولايت شيطان در قرآن 🔹در بعضي آيات، ولايت شيطان و لزوم اجتناب ازتولّي و دوستی شيطان و پذيرش ولايت و سرپرستی او، مطالبي را مطرح فرموده است. ✅ چنان كه فرمود: شيطان اعمال عدّه اي را تزيين مي كند (روکش زیبا می کشد و کار بد را زیبا جلوه می دهد)و ولي و سرپرست آن ها مي شود. (فزيّن لهم الشيطان أعمالهم فهو وليّهم اليوم ولهم عذاب أليم) [سوره نحل آیه۳۶ ] شيطان اعمال آن ها را بر ايشان آراست و امروز هم ولي و سرپرست آن هاست و براي آن ها عذابي دردناك خواهد بود. ✅و در آيه ديگري فرمود: (ومن يتّخذ الشيطان ولياً من دون الله فقد خسر خسراناً مبيناً) [سوره نساء آیه۱۱۹] هر كسي جز خدا، شيطان را ولي خود قرار دهد، قطعاً دستخوش زياني آشكار شده است. ✅ و چون شيطان بر عده اي ولايت دارد، به آن ها وحي مي كند (وسوسه می کند و مرموزانه خواسته های خود را با دوستان خود در میان می گذارد ) (وإنّ الشياطين ليوحون إلي أوليائهم ليجادلوكم) [سوره انعام آیه ۱۲۱ ] شيطان ها به اولياء خود وحي مي كنند، تا با شما جدال كنند. ✅و يا مي گويد: شيطان ولي غير مؤمنان است (انّا جعلنا الشياطين أولياء للذين لا يؤمنون) [سوره اعراف آیه ۲۷] ﻣﺎ ﺷﻴﺎﻃﻴﻦ ﺭﺍ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻛﻪ به خدا ایمان ندارند . وآيات ديگري نيز، در قرآن آمده كه از ولايت شيطان سخن مي گويد. 🌱🌱🌱 @rahighemakhtoom