eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
619 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️انسان جاری(۳) ▪️گام اول_مدیریت آتشفشان درون 🔹انسان در یک مرحله بسان یک چشمة آتشفشان است. با این تفاوت که مواد مذاب درون او را سؤالاتش تشکیل می‌دهند. 🔸در این مرحله، او پر از سؤال است. در این مرحله، هر چه سؤال دارد، باید بیرون بریزد؛ سؤال‌های مخلوط و بی نظم و نامرتبی که زیاد هم هستند. چه 🔹گاهی سؤالاتش راجع به نماز، روزه، وضو و... و گاهی دربارة اصل خلقت و گاهی محاکمة خدا و جبر و اختیار و... گاهی ولایت فقیه و مسئله جنگ و گاهی از اصل دین است. 🔸نمی توان از دست این همه سؤال فرار کرد یا خود را به بی خیالی زد؛ که اگر تو آنها را رها کنی، آنها تو را رها نمی کنند و بالاخره در یک لحظه بحرانی، آن جا که دیگر توان رفتنت نیست، به چنگت می‌آورند و چه بسا خفه ات کنند. 🔹نمی دانم هیچ شنیده ای در بعضی از کشورهایی که کوه‌های آتشفشان، شهرها و روستاها را مدام تهدید می‌کنند، چه می‌کنند؟ کانال‌ها و خندق‌های بزرگی را در پایین کوه حفر می‌کنند تا مواد مذاب درون این کانا ل‌ها بریزد و با شیب معینی که در کف آن کانال‌ها ایجاد کرده اند، آنها را به مسیری هدایت می‌کنند که می‌خواهند و چه بهره‌ها هم که از آن می‌گیرند. مواد مذابی که در یک دید، هستی انسان‌ها را می‌سوزاند، با این دید و چنین تنظیم و تدبیری، بهره هم می‌رساند. 🔸آنانی که سؤالات خود، این گداخته‌های آتشفشان درونشان را با کانال‌های طرح و تنظیم و تحلیل، مهار نکنند تا بهره بگیرند، باید منتظر سوختن خانه وجودشان باشند. 🔹مهم آن است که بدانیم چگونه با اینها برخورد کنیم و چگونه موضع بگیریم و آن چه باعث می‌شود زیر خروارها سؤالاتی که لازمة وجود انسانی و کنجکاوی ماست، خود را نبازیم و حتی بهره مند باشیم، این است که با سه گام طرح و تنظیم و تحلیل سؤالات همراه باشیم. 🎇 مجال عیش صمیمانه‌ای از جنس زیست آگاهانه لطفاً ما را همراهی فرمایید. @majaleezendegi
⚡️انسان جاری! ▪️همراه حادثه‌ها و گرفتاری‌ها و درون مایه‌های خودم، سؤال‌هایی در من جوانه می‌زنند و سر می‌کشند و از شکم عادت‌ها متولد می‌شوم و از زندگی تکراری فاصله می‌گیرم و دیگر نمی توانم به پالایشگاهی از کثافت بودن قانع باشم یا مقلّد و مفلوک باقی بمانم. ▪️برای رسیدن به این مرحله می‌بینم که از گربه، کلم و سنگ، جلوترم و دارایی‌های بیش تری دارم، ولی شکوفه و رویش و جوششی نداشته ام. می‌بینم که از حیوانات بیش تر دارم، ولی کمتر به دست آورده ام. می‌بینم که من میوة درخت هستی ام، ولی به جایی نرسیده ام. می بینم سنگ‌ها از دل خود چشمه‌هاجاری کرده اند، ولی من جوششی نداشته ام. ▪️من تمام هستی را در خودم دارم و تمام هستی به من ختم شده، نمی توانم به آنها بازگردم، که باید آنها را ببرم و بار امانت را حمل کنم. ▪️ این تجربه و این دیدار علمی که تکامل تمام هستی به من رسیده است، می‌تواند هر دهاتی و هر روشن فکری را تکان بدهد و در او سؤال‌هایی را زنده کند که در کجا بمانم؟ و چرا به کم قانع شده ام؟ و تا کجا باید پر بکشم؟ ▪️من تا حرکت نکرده و راه نیفتاده ام، دنیا برایم بزرگ است؛ که قنداق برای بچه‌هایی که حرکت نکرده اند، یک دنیاست، ولی دنیا برای حرکت کرده ها، زندان است. ▪️ با این توجه، می‌یابم که به کجا باید برسم و با توجه به خودم می‌بینم که در کجا هستم. من بال‌هایی دارم که آسمان‌ها برایش تنگ هستند، ولی هم چون کرمی که زیر پا له شده به لجن زاری دل خوش کرده‌ام و با این که نصف تنم زیر پاها له شده، خودم را به زمین می‌کشم و سر می‌جنبانم. ▪️با توجه به این تفاوت ها، زندگی من نور و تحرکی می‌گیرد و جریان پیدا می‌کند. در این مرحله از آگاهی، کارم را شروع می‌کنم تا از آن چه هستم، فاصله بگیرم و به آن چه باید، برسم. در این مرحله، مثل یک کوه آتشفشان، پرم از سؤالات؛ سؤالاتی که بهارش در کنار حادثه‌ها و برخوردها و درگیری هاست. ▪️در این مرحله نباید به فکر جواب بود، که باید خالی شد و از سنگینی این همه سؤال‌های سمج، خود را رهانید. 👈در این مرحله باید به نکاتی چند آگاه شد،به لطف خدا این نکات را در فرصتی دیگر خواهم نگاشت. 🎇 مجال عیش صمیمانه‌ای از جنس زیست آگاهانه لطفاً ما را همراهی فرمایید. @majaleezendegi
⚡️انسان جاری انسان پرسشگر!(۵) ▪️سوال می کنم چون شناخت و معرفت با شک آغاز نمی شود، که با سؤال شروع می‌شود و سؤال بر اساس کنجکاوی و حبّ اطلاع و دانایی در انسان شکل می‌گیرد، نه براساس شک. ▪️گذشته از حس کنجکاوی و عشق به آگاهی، ضرورت طرح سؤال به خاطر جریان یافتن فکر و رسیدن به شناخت و انتخاب و عمل است. ▪️انسان بر اساس ترکیب وجودی اش به تحرک می‌رسد و ضرورت حرکت، ضرورت انتخاب را به همراه دارد و ضرورت انتخاب، ضرورت طرح سؤال را توضیح می‌دهد؛ چون انتخاب بدون ارزیابی و شناخت ممکن نیست و شناخت از تفکر مایه می‌گیرد و سؤال، فکر را به جریان می‌اندازد. ▪️مادام که سؤال‌هایی در ذهن تو طرح نشده باشند، نه از مطالعات خودت بهره می‌گیری و نه از تفکرات دیگران؛ چون کسی که اشتهایی ندارد، غذا را خوب جذب نمی کند. 🎇 مجال عیش صمیمانه‌ای از جنس زیست آگاهانه لطفاً ما را همراهی فرمایید. @majaleezendegi
⚡️ انسان جاری و ماهیت پرسش های او (۶/۲) ▪️علی علیه السلام از کنار زباله دانی می‌گذشت. غذاهای گندیده ای را دید. ایستاد و نگاهی به اصحاب کرد و درسی برای همیشه آنها داد: «هذا ما بخل به الباخلون». تو می‌بینی که بخل، نعمت‌ها را برایت نگه نمی دارد، که می‌گنداند و فاسد می‌کند. دوشیدن شیر از پستان ها، نه تنها این شیرها را حفظ می‌کند، که شیرهای تازه در پستان می‌آورد. همراه این بینش، بخل به سخاوت تبدیل می‌شود و هرچه بخیل تر باشم، بخشنده تر خواهم بود. ▪️هنگامی که جان و مال ما مفت باخته می‌شود، چگونه می‌توانیم با آن تجارت نکنیم و از آن بهره نگیریم.حالت‌های روانی و صفات دیگر انسان هم هرکدام علامت یک کمبود هستند. ▪️در نتیجه، کسی که می‌خواهد با خودش کاری را شروع کند و مطالعات و تفکراتی داشته باشد، اول باید از این علامت‌ها و حالت‌ها نیازهایش را بشناسد و سپس با طرح سؤال، فکر خود را به جریان بیندازد و مطالعه اش را در همان زمینه شروع کند تا به شناخت و ایمانی دست بیابد که از ضعف‌ها و سستی‌ها و از بخل‌ها و ریاها و غرورها و... آزاد گردد. ▪️احساس ریا و تظاهر و احساس مقبولیت و ستودن و ستوده شدن و این که ما دوست داریم خودمان را در چشم‌ها بنشانیم و مطرح کنیم، هنگامی که با این شناخت و معرفت همراه شد که تو می‌بینی دنیا، راه است و نقش تو، حرکت است، پس ناچار باید به گونه ای حرکت کنی که گردی بلند نشود، باید به گونه ای بروی که وجودی و چشمی را اسیر و جذب نکنی، ترس و خوف در تو به وجود می‌آورد؛ که علی علیه السلام درباره متقین می‌فرماید: «إذا زُکِّیَ أحَد ٌ مِنهُم خافَ ممّا یُقال لَهُ»؛ هنگامی که از آنها تعریف می‌کنی، ترس وجودشان را فرا می‌گیرد. همراه این معرفت، احساس مقبولیت و تظاهر و ریا به خوف و پنهان کاری بدل می‌شود. 🎇 مجال عیش صمیمانه‌ای از جنس زیست آگاهانه لطفاً ما را همراهی فرمایید. @majaleezendegi
⚡️انسان جاری(۷) ▪️کسی که از غرور سرشار است، گیرم که تمامی کتاب‌های انقلابی و اجتماعی و فلسفی و دینی را هم بخواند، تازه موجود خطرناکی خواهد شد که هر چه بزرگ تر شود، زیان بارتر خواهد شد. ▪️ چنین کسی باید به شناخت‌هایی دست بیابد و از تفکراتی برخوردار شود که بداند نعمت‌ها از او نیست، به دلیل این که در اختیار او نیست و در نتیجه، آن چه از او نیست، نمی تواند عامل افتخار و افسارگسیختگی او باشد. ▪️ آدم مغرور، یا به سرمایه‌ها و دارایی هایش به فکر و عقل و ثروت و قدرت و علمش می‌نازد و یا به بازدهی وسودهایش. ▪️ در نتیجه، اگر بداند که سرمایه‌ها به او مربوط نیستند و بداند که سود را باید با سرمایه‌ها سنجید که «هر که بامش بیش، برفش بیش تر» و حتی مهم تر از آن، باید نیت‌ها را نقد زد و اسیر عمل‌ها نشد؛ که ارزش هر عمل به جهت آن است، همان طور که ارزش هر اسکناسی به پشتوانه آن است، دیگر غرورش رخت برمی بندد، هرچند بزرگ ترین سرمایه را داشته باشد و حتی اگر بیش ترین کارها را انجام داده باشد. ▪️با این شناخت و با این مقایسة سود به سرمایه و با محاسبة عامل‌ها و جهت عمل، دیگر دستاویزی برای غرور نیست. ▪️این را هم بگویم کسانی که از مربی برخوردارند، این کار مربی است که هر چه زودتر آنها را در زمینة نیازهای واقعی قرار دهد و با پختگی، از نیازهای کاذب دورشان کند. 🎇 کلام علی علیه السلام است که فرمود: «یا بن آدم ان کنت ترید من الدنیا ما یکفیک فان... »؛ (شیخ کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۳۹)که از دنیا چه می‌خواهی؛ هوس یا نیاز؟ اگر به اندازه هوست بخواهی، تمامی دنیا کم است و اگر به اندازه نیازت بخواهی، کم ترین چیزی که در آن هست، تو را بس است. 🎇 مجال عیش صمیمانه‌ای از جنس زیست آگاهانه.لطفا ما را همراهی فرمایید. @majaleezendegi
⚡️انسان جاری (۸) ▪️گفتم انسان جاری تو بگو انسان زنده موجودی پرسشگر است و در تکاپوی پاسخ !پیداست که پرسش های اساسی باید در زمینة مساعدی صورت بگیرد، نه پشت میز اداره و در مسند ریاست یا قضاوت که تا تنور داغ نشود، نانی نخواهد چسبید. ▪️واضح است که هنگام غروب و مرگ روز یا در صحنه ای از قبرستان خاموش، آن هم در شبی مهتابی و در نیمه‌های شب و ژرفای سکوت یا زیر تک درختی در بیابان همراه بهت صحرا یا صحنه ای از تاکستانی در یک پاییز زرد و هنگام مرگ روز به همراه بادهای بی مقصد و با خش خش برگ‌های بی رمق یا در دل شب، روی پشت بام و آسمان پر ستاره و آوای مرغ شب و... سؤال‌هایی در ذهن انسان جوانه می‌زنند و سبز می‌شوند که در جلگة سبز و آن هم هنگام طلوع و در فصل بهار و همراه شکوفه درختان، در میان جیک جیک گنجشکان و نوای گرم چوپان و هیاهوی کوچ یا کنار دریا و زمزمه موج یا میان جنگل و ابهام صبح گاه سبز نمی شوند. ▪️در قبرستان تاریک و تاکستان پاییزی، غرورها زودتر می‌شکنند و تفکرها بیش تر مایه می‌گیرند و سؤال‌ها زودتر جا می‌افتند و حتی خودبه خود طرح می‌شوند. ▪️ یکی از دوستان که به دل ربایی و لذت دنیا روی آورده بود. او که مغرور بود و فراری و گوشش از هر نصیحتی، پر، به من گفت: تو هم می‌خواهی موعظه کنی؟ جواب ندادم و با برخوردی گرم، ذهنیت‌های او را در هم شکستم. او که این گرمی را می‌دید، با خوش حالی همراهم می‌آمد. ▪️ او را به جایی بردم که از قبل در نظر گرفته بودم. به قبرستانی رفتیم که یکی از بستگانمان در آن جا دفن بود. آن قبرستان را به خاطر گسترش اطراف حرم تخریب می‌کردند. ▪️لودرها در حال کندن بودند وچنگال‌های خود را به زمین فرو می‌بردند و گاهی با استخوان‌هایی بیرون می‌آمدند و تعدادی جمجمه در اطراف نمایان بود. ▪️در همین هنگام یکی از جنازه‌ها که گویا زیاد از مدت دفنش نگذشته بود، بیرون آمد. سر و صدا و فریاد مردم بلند شد. ▪️دوستم با حالت عجیبی به آن جنازه نگاه می‌کرد. معلوم بود که توفانی در درونش به پا شده. پس از مدتی نه چندان زیاد، آهسته و با آهنگی کش دار و طولانی زیر گوشش گفتم: ببینم یعنی ما هم این طوری...؟ که نگذاشت حرفم تمام شود. بهتش شکست و زد زیر گریه و این شروع خوبی بود و آغاز تولدی جدید. 🎇 صفحه مجال عیش صمیمانه‌ای از جنس زیست آگاهانه را همراهی فرمایید 🎇
⚡️انسان جاری-پیش فرض های پرسش ها(۹) ▪️ازسؤالات فراوانش می‌گفت و سرخوردگی و ... از او خواستم که سؤال هایش را بنویسد. فوری گفت: سؤال هایم جواب ندارند. در جواب گفتم: اولاً مطمئن باش اگر سؤال هایت به بلندای تاریخ هم باشند، جواب دارند؛ چرا که سؤال از جواب برمی خیزد. ▪️اصلاً اگر جوابی نبود، سؤالی نمی کردیم؛ چون هر نیازی با تأمینش همراه است. همان طورکه نیاز به آب مستلزم وجود آب و نیاز به نور مستلزم وجود نور است، ضرورت سؤال با تأمینش که جواب است، همراه است. پس هیچ سؤالی بی جواب نمی ماند. ▪️مضافاً این که اگر احتمالی جواب هم بدهی، کافی است (همان گونه که در هر حرکت دیگرت با احتمال حرکت می‌کنی) ؛ ▪️زیرا در این جا باید به فایده اش توجه کنی که اگر سؤالاتت جواب بگیرند و هستی و انسان و نقشت را بشناسی، منفعت آن مساوی با بی نهایت است. ▪️اگر احتمال هر چند ضعیف ولو به اندازه یک اپسیلون هم بدهی که سؤالاتت جواب داشته باشند، در فایده اش که ضرب کنی، باز بی نهایت می‌شود؛ چون هر عدد کمی که در بی نهایت ضرب شود، حاصل آن بی نهایت است و خطای تو این جاست که درصد احتمال را در فایده اش ضرب نمی کنی. 🎇 صفحه مجال عیش صمیمانه‌ای از جنس زیست آگاهانه را همراهی فرمایید 🎇
⚡️عالمی را یک سخن ویران کند! ▪️در کیمیای سعادت در سود و زیان سخن تامل و تفکر پر کرده و با نگاهی به اطراف خودش و با شرکت در جوامع در شهر و روستا در مجالس در میان آدمیان در مهمانی ها در جاهای دیگه به خوبی دریافته است که این زبان چه می کند چه می کند و چگونه می تواند منبع آفات واقع شود. ▪️مولانا می گوید: ظالم آن قومی که چشمان دوختند با سخن ها عالمی را سوختند عالمی را یک سخن ویران کند رو بهان مرده را شیران کند ▪️ حقیقتا گاهی یک سخن می تواند خانواده ای رو و آتش بکشد جانی رو تا آخر عمر ناآرام بکند دشمنی ها برانگیزد. ▪️از آن طرف با سخن می توان بسیاری از آتش ها رو فرونشاند زبان همه این ها را دارد به همین سبب که ظاهرا در طول روز و در معاشرت ها بیشترین عضوی است که ما آن را به کار می بریم عضوی است که بیشترین کاربرد را دارد (غیر از چشم )،در این صورت بسیار باید مراقبش باشیم چون ما از این جا بسیار می خوریم . ▪️ توصیه اهل معرفت به یعنی به کسانی که وارد جاده سلوک می شدن و از ما اراده طی طریق معنوی داشتند این بود که :سه چیز را کم کنید یکی را یکی را و سوم را. بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی پس این راه و روش را انتخاب کن تا به محبوب برسی ▪️مراقبت در برابر این سه توصیه آدمی را واقعا حرکت میدهد سبک می کند به پرواز در می آورد و خود آدمی می فهمد که چقدر در طول روز حرفای بیهوده می زند حرفای بیهوده می شنود و اینها چقدر انرژی روانی آدمی را می برد چقدر عمر انسان رو ضایع می کند چقدر اشتغالات بیهوده برای او پدید می آورد مخصوصا در این روزگار که اصلا فضای اطراف ما پر از هیاهو هاست، هیچ وقت بشریت در چنین وضعیتی قرار نداشته آدمیان در دنیای گذشته از دنیای ساکتی به سر می بردن ما این را دیگر نمی دانیم نمی بینیم برای اینکه دیگه در آن شرایط زندگی نمی کنیم. https://eitaa.com/majaleezendegi
🎇چرا انسان مؤمن اهل قهقهه و حرکات جلف و سبک نیست؟ ▪️ویلیام جیمز (روان شناس آمریکایی )میگوید: «اگر خوشی به انسان مذهبی رو آورد خنده های جلف و سبک از او دیده نمیشود و اگر غمی به او روی نماید ناله و ناسزا از او شنیده نمیشود. این وقار و سنگینی ناشی از این است که روح آدمی به واسطه مذهب عمیق تر و نافذتر و دوراندیش تر میشود و عمده چیزی که بر روح مؤمنان سایه می افکند و بلکه بایدگفت سنگینی می افکند فکر مبدأ و معاد است. ▪️در اخبار دینی هم درباره رسول اکرم (ص) وارد شده که ضحكه التبسم» (خنده او تبسم بود و همچنین درباره مؤمن وارد شده که از قهقهه پرهیز دارد. ▪️به هر حال این سنگینی و وقار مؤمنان به واسطه حمل بار بزرگی است که بر روح خود دارند دیگران به منزله ماشینی خالی هستند که به سرعت در حرکت است و دیوارها و چوبهایش لقلق میکند و آنها به منزله ماشینی هستند که ظرفیت خود را پر کرده و در دست اندازها و پست و بلندیها زیاد بالا و پایین نمی پرد و زیاد صدا راه نمی اندازد و ماشین هم برای بارگیری ساخته شده نه برای خالی حرکت کردن در آدمی هم ظرفیت عقیده و ایمان و مذهب وجود دارد. 📚استاد یادداشتها ج ۴، ص ۱۶۹) با تلخیص 👈محفل قرآنی رحیق گنجینه آموزه‌های الهی را لطفاً همراهی فرمایید.👌
⚡️برگی از کتاب انسان جاری(۱۱) ▪️ در مرحله طرح سؤالات، با شاخ و برگ‌های فراوانی برخورد داشتی، حال نوبت تنظیم پرسش هاست. ▪️ در این مرحله باید ببینی این برگ‌ها به کدام شاخه‌ها و آن شاخه‌ها به کدام ساقه‌ها چسبیده اند. تا آن جا که می‌بینی، در برابر تو چند ساقة اصلی، بیشتر نیست. ▪️در این مرحله، سر و کار تو با چند سؤال اساسی می‌افتد و چند سؤال درشت و محکم جلوی تو می‌ایستند. در این مرحله، سؤال‌های مربوط به احکام و نماز و روزه و... پس از سؤال‌های اساسی از دین و مذهب قرار می‌گیرند. ▪️آن جا که اصل دین و مذهب پا در هواست، چه جای سؤال از نماز و روزه و وضوست؟ ▪️باید سؤال‌های مزاحم و سمج پس از طرح، تنظیم شوند، دسته بندی و مرتب شوند. سؤال‌های مربوط به انسان، جهان، خدا، تاریخ، جامعه، مذهب، طبقات اجتماعی و.... ▪️این سؤال‌ها باید این گونه تنظیم شوند، و سپس رتبه و جایگاه هر کدام مشخص شوند. □ یاد آن روزها بخیر... روزهای فقر و درد و رنج، روزهایی که هر کدام ما تا چند وصله در جلو و پشت شلوارمان نداشتیم، به بازی راهمان نمی دادند؛ که از آنها نبودیم. ▪️روزهایی که معلم مان کفش لاستیکی به پا داشت و ما هم که معلوم بود، واکس به پاهامان می‌زدیم. روزهایی که از پلو خبری نبود مگر در عیدها و ای! گاه گداری هم جمعه ها. ▪️آن روزها... که در نزدیکی زمستان، مادرم لباس‌های ما را می‌شکافت و دوباره می‌بافت، تا هم نپوسند و بیشتر عمر کنند و هم به اندازه قد و قواره تازه مان شوند. ▪️ برای شکافتن هر لباس، مدت‌ها دنبال سرنخ اصلی می‌گشتیم تا آن را بیابیم و اگر می‌یافتیم، چقدر خوشحال و سرمست می‌شدیم؛ چون باز شدن هر گره، گره‌های دیگر را هم باز می‌کرد و باز شدن یکی باز شدن بقیه را هم به دنبال داشت. و چقدر راحت و شیرین صدا می‌داد. ▪️من از آن روزهای تلخ و شیرین، این تجربه را به یادگار دارم که اگر سؤال‌ها از سر نخ شروع بشوند، با حل هر سؤال و باز شدن هر مشکل، سؤال‌ها و گره‌های دیگر هم باز می‌شوند. ▪️ هنگامی که می‌بینیم با حل شدن یک سؤال، سؤال‌های دیگر حل نمی شوند و به جواب نمی رسند، می‌یابیم که هنوز سر نخ را به دست نیاورده ایم. ▪️ اگر سؤال‌ها دست مرتب شوند، چطور به جواب رسیدن یکی، بقیه را هم به جواب می‌رساند. ▪️ما هنگامی که از رنگ و شکل برگ‌ها می‌پرسیم، بر فرض آن را بیابیم، وضع ساقه‌ها و ریشه‌ها مشخص نمی شوند. ▪️این یک حقیقت آشکار و اصل انکارناپذیر است تا مادام که انسان، مجهول است، اسلام، معلوم نخواهد شد. مادام که روش تفکر و معرفت را نمی دانیم، به نوری نخواهیم رسید، هرچند فلسفة وضو، نماز و روزه را هم یافته باشیم؛ چون بر فرض هم که این گره‌ها باز شوند، گره‌های دیگر را باز نخواهند کرد. بر فرض که جواب هم بدهند، ضرورت دین داری و اصالت دین را توضیح نمی دهند. ▪️به همین دلیل، پس از یک عمر بحث و ارزیابی، باز هم در برابر یک تلنگر از پا می‌افتیم و در برابر یک اشکال، بیرق شکست و تسلیم را بالا می‌بریم. ▪️نکته دیگر این است که باید در دل تنظیم هم تنظیم کرد. توضیحش هم این است که مثلاً در بحث از انسان، اولین سؤال کدام است؟ و بحث از کجا شروع می‌شود؟ آیا از فکرش؟ از احساسش؟ از فیزیولوژی و اندامش یا هیچ کدام، که از درک بلاواسطه و حضوری اش؟ یا در قسمت جهان، اولین سؤال کدام است و مبحث جهان از کجا آغاز می‌شود؟ آن وقت خواهی یافت که تنظیم سؤالات می‌تواند این گونه باشد: ۱. آیا بیرون از ذهن من، حقیقتی مستقل به نام جهان وجود دارد؟ ۲. آیا بر فرض وجود، قابل شناخت هم هست؟ ۳. آیا این جهان نظمی دارد؟ ۴. آیا از هدفی برخوردار است؟ ۵. آیا اجلی و مرحله ای است؟ ۶. آیا زیبایی دارد؟ ۷.و ... 🎇 مجال عیش صفحه اندیشه و زندگی،لطفابا ما همراه شوید @majaleezendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️آثارگریه در کلام فیلسوف الهی ☑️قطع تعلق از وابستگی ها و پیوستن به وابسته بایسته 🎙استاد فرزانه دکتر غلامحسن دینانی 👈مجال عیش صفحه اندیشه و زندگی👉