📌برشی از کتاب #سروش_هدایت(37)
#آیت_الله_جوادی_آملی
#شناخت_قرآن
#قرآن_شناسی
#آموزه_های_قرآنی
🔅🔅🔅
✳ عوامل ذلت و فرومایگی
4⃣ چهارم: رفتاري سبب اقتدار ملّي است كه منزّه از عوامل ذلّت و فرومايگي باشد. آن چه مايهي خواري است، در َبنان و بَيان اميرالمؤمنين (عليه السلام) متبلور است كه به برخي از آن ها اشاره مي شود:
✅ 1. طمع و آزمندي، پردهي شهوت است كه روي خردمندي آويخته مي شود؛ نه مي گذارد كه عقل، نور عشق را مشاهده كند و نه مي گذارد كه حسّ و خيال و وَهْم، از نور عقل استضائه كنند. زيرا محجوب، هم از نورگيري محروم است و هم از نوردهيْ ممنوع؛ و اين پرده نشينْ گاهي به پاي طمع بي پروا قرباني مي شود؛ أكثر مَصارِعِ العقولِ تَحْتَ بُروق المطامع.[ نهج البلاغة، حكمت 219.] برق تيغ طمع سرِ سرفرازِ عقل را به پاي آز منتقل مي كند و پيكر پاك عقلِ شاهد را نثار مقدم شرربار حرص مي سازد.
🔹 چنين كسي كه مايهي فخر خود را به پاي دشمن خويش ذَبح نمايد، جز فرومايگي بهره اي نخواهد داشت؛ الطامع فى وِثاق الذُلّ[همان، حكمت 226.]؛ آزمند در بند خواري است. آن كس كه مي توانست خردمندانه زندگي كند و اميرانه به سر برد، هم اكنون كه به دام حرص افتاد، سفيهانه زندگي مي كند و اسيرانه به سر مي برد.
🔹 اقتدار ملّي مرهونِ برائتِ دولت از آز و نزاهت ملت، از حرص است. آن گاه به خودكفايي سياسي، اقتصادي و مانند آن بالغ خواهند شد.
✅ 2. ترس از دشمن، پردهي غضب است كه چهرهي خردورزي را مستور مي كند؛ تا نه از قلب والا نور بگيرد، نه به حسّ و خيال و وَهْم پايين نور بدهد. زيرا پوشيدهْ محكوم به حرمان، هجران و زندان است و از عقل زنداني، نه تكامل خود، ساخته است و نه تكميل ديگران مُتَوقَّع؛ «والجبنُ منقصةٌ».[ نهج البلاغه، حكمت 3.] نقصانِ ادراك و انگيزهي شخص هراسناك، براي آن است كه وي نه فرصت درست فكر كردن دارد و نه مجالِ صحيحْ تصميم گرفتن؛ در اين حال دشمن متهوّر و بي باك مي تازد و ملت هراسناك، جز با زَنْدگي و اِنقياد، چارهي ديگر ندارد.
🔹 منشأ هراس بي جا، بدگماني به وعده هاي خداست؛ وگرنه ملتِ موحّد كه به صدق و عدم تخلّفِ نويدهاي الاهي اطمينان دارد، هرگز تمام عناصر محوري پيروزي را تجهيزات نظامي نمي داند: «فإنّ البخلَ والجبنَ والحرصَ غرائز شتّي يجمعها سوء الظنّ بالله».[2 همان، نامه ي 53. ]
بدگماني به خدا از شركِ مستور ناشي مي شود كه توحيد را از ناب بودن به ممزوج شدن مي كشاند.
🔹 گرچه در قلمرو طبيعتْ، متاعِ نابْ ناياب است؛ به طوري كه گُل بي خار، مُلِ بي خمار، گنجِ بي مار... نتوان يافت، ليكن در منطقهي فراطبيعت، چنين كالاي گرانبهايي دست يافتني است و نَقْد و بهايِ آن، مَشكي از مُشكِ اَشْك را نثارِ يار كردن و با چنين كوثرِ شفّافي، گناه گذشته را شستن و با منظرِ منزّه از نظر به غير دوست، به تماشاي جمال او نشستن است؛
گريهي شام و سحر شكر كه ضايع نگشت
قطرهي باران ما گوهر يكدانه شد[ديوان حافظ، غزل 170. ]
🌿🌿🌿
⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید.
👇👇👇
کانال قرآنی رحیق در ایتا
@rahighemakhtoom
#تفسیر_قرآن
#چشمه_حکمت
#تفسیر_سوره_ضحی
▪نگاشت 13 :نکات تفسیری آیه 11
🔅🔅🔅
وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11»
«11» و نعمت پروردگارت را (براى سپاس) بازگو كن.
۱ - بازگو کردن نعمت هاى خدادادى و مستور نداشتن آنها از مردم، توصیه خداوند به پیامبر(ص) (و أمّا بنعمة ربّک فحدّث)
۲ - نعمت هاى خداوند به پیامبر(ص)، جلوه هاى ربوبیت او بوده و رشد و تربیت آن حضرت را به دنبال داشته است. (ربّک)
۳ - برخوردارى از جاى امن، هدایت و ثروت، نعمت هاى الهى و سزاوار بازگو کردن براى دیگران است. (فاوى ... فهدى ... فأغنى ... و أمّا بنعمة ربّک فحدّث)
۴ - صاحبان نعمت، باید هنگام بازگوکردن نعمت ها، به وابستگى آنها به خداوند، معترف باشند. (بنعمة ربّک فحدّث)
۵ - خداوند، خواهان بازگو شدن تحوّلات خوشایند زندگى پیامبر(ص) و مراحل رهایى آن حضرت از رنج یتیمى و ناآگاهى و فقر (ألم یجدک یتیمًا ... ضالاًّ ... عائلاً ... و أمّا بنعمة ربّک فحدّث)
👈 پایان تفسیر سوره ضحی در پست های روزهای زوج به بررسی سوره انشراح خواهیم پرداخت.
🍁🍁🍁
⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید.
@rahighemakhtoom
📌وظيفه علما
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
🔹 اين دين كه به ما فرمود: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»،[1] وظيفه علما را بيشتر و بهتر نسبت به ديگران بيان كرده است. اين دين به ما ميگويد از يكديگر محافظت كنيد, همانطوري كه مراقب چشم و گوشتان هستيد مراقب يكديگر باشيد! ما چقدر مواظب چشممان هستيم؟ چقدر مواظب گوشمان هستيم؟ بايد از جامعه هم مثل چشم و گوش مراقبت كنيم. اين «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ» پيام خيلي دقيقی دارد؛ در اوايل سوره مباركه «اسراء» آمده است كه ما در صحنه قيامت سائلي داريم به نام «الله», مسئولي داريم به نام مردم و يك مسئولعنه داريم، فرمود: ﴿لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً﴾،[2] سائل ذات اقدس الهي است كه سؤال توبيخي است، نه سؤال استفهامي يا سؤال استعطايي, يك سؤال توبيخي است. افراد انسان در صحنه قيامت مسئول هستند، از ما سؤال ميكنند كه چشم خودت را چه كردي؟! گوش خودت را چه كردي؟!
🔹 ما بايد از دلمان مراقبت كنيم, از چشممان مراقبت كنيم, از گوشمان مراقبت كنيم كه حركت بيجا نداشته باشند؛ براي اينكه در قيامت از ما سؤال ميكنند با دل چه كردي؟! با چشم چه كردي؟! با گوش چه كردي؟! همين سؤال را هم در قيامت ميگويند كه با مردم چه كردي؟! فرمود: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»، همه ما موظف هستيم که از يكديگر مراقبت كنيم؛ آنطوري كه از جان, قلب, چشم و گوشمان مراقبت ميكنيم. ما چشم, گوش و قلبمان را سعي ميكنيم ـ انشاءالله ـ از خطر حفظ كنيم, ديگران را هم اينچنين باید مثل قلب، چشم و گوش خود بدانيم. از ما سؤال ميكنند شما چرا مواظب اين جوانها نبودي؟ چرا مواظب اين مردم نبودي؟ هم «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ», هم ﴿لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً﴾، از اين نزديكتر! اين غير از ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[3] است؛ اين دقيقتر, رقيقتر, علميتر و عميقتر از آن بخشهاست. فرمود همانطوري كه از قلبتان مراقبت ميكنيد, از چشمتان مراقبت ميكنيد و از گوشتان مراقبت ميكنيد، از اين جوانها مراقبت كنيد! از اين جامعه مراقبت كنيد! كاري نكنيد كه خداي ناكرده اينها به فساد کشيده شوند، اين مسئوليت ماست!
[1] . جامع الاخبار(للشعيری)، ص119.
[2] . سوره إسراء، آيه36.
[3] . سوره حجرات، آيه10.
📚 درس اخلاق تاریخ: 1394/06/19
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید.
لینک زیر را دنبال فرمائید
👇👇👇
@rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب #سروش_هدایت(38)
#آیت_الله_جوادی_آملی
#شناخت_قرآن
#قرآن_شناسی
#آموزه_های_قرآنی
🔅🔅🔅
✳ متوهمان انسان شناسی
5⃣ پنجم: رفتاري علت اقتدار ملّي است كه از مبناي صحيح انسان شناسي استمداد كند.
🔹 گروهي خواسته هاي برخاسته از حسّ و وَهم را خِرَد پنداشتند و قداست حرّيت را در پاي پليد شهوت و غضب پايمال كردند، سياست و حكومت را كه از شريف ترين شاخه هاي علوم انساني است، بر اثر نشناختن گوهر انسانْ به سلطنت بر مردم، معنا كرده و تفسير مي كنند؛ خواه بر مردم ميهن خود و خواه بر مردم كشور ديگر.
🔹 چنين فرقه اي هم دچار مُشكل انسان شناسي و جهان بيني اند و هم مبتلا به مُعْضِل معرفت شناسي. زيرا انسان، از منظر اينانْ بين ميلاد و مرگ خلاصه مي شود و جهان هستي، از قلمرو ماده و طبيعت نمي گذرد و معيار انديشهي صحيح، اثبات و ابطال حسّي است.
🔹 اين عدّه، حسّ و وهم را در بخش انديشه، شهوت و غضب را در قسم انگيزه كه عِقال ترقي اند، عقل پنداشتند و علم حسّي را كه پشتوانهي ابطال پذيري حسّي دارد، معرفت صائب مي انگارند؛ غافل از آن كه نه انسان را درست شناختند و نه جهان هستي را صحيح بررسي نمودند و نه به معيار اصيل معرفت، دست يازيدند؛
عقل را از عقيله بازشناس
نبود همچو فربهي آماس
[حكيم سنائي، حديقة الحقيقة، ص 298.]
🔹 سقوط در چاه حسگرايي بعد از آنْ رخ داد كه در مرحلهي نخست، پندار ناصواب عقل گرايي توسط براهمهي هند مطرح شد و نغمهي ناموزون بي نيازي از وحي الاهي طرح شد. سپس در مرحلهي بعد، عقل تجريدي و انتزاعي از صحنهي معرفت شناسي حذف شد و با پيشرفت صنايع مدرن، از عمق دريا تا اوج سپهر، مِلك مشاع صنعت درآمد.
🔹 تمام مسائل اعتقادي، اخلاقي و حقوقي، در محور حسّ تدوين و در مدار مادّه تحرير شد و حرمت معارف غير محسوس و ارج اصول ارزشي غيرمادي، رخت بربست و صنعت حسّيْ، مُدوِّنِ عقيده، اخلاق، حقوق و سياست شد و ميوهي تلخ و فراخ چنين شاخِ منحوسي، جز استعباد، استعمار، استثمار، استحمار و بالاخره تهاجم و تكالب ملّت هاي ضعيف و غارت منابع سرشار آنان نخواهد بود.
ادامه دارد...
🌿🌿🌿
⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید.
👇👇👇
کانال قرآنی رحیق در ایتا
@rahighemakhtoom
#قرآن
#فصاحت
#لغت_شناسی
#مفهوم_یابی_واژه_های_قرآنی
#ادبیات_عرب
#زیبایی
#موسیقی
#معجزه
#نظم_آهنگ_قرآن
🔅🔅🔅
📌 نگاشت 17: نظم آهنگ قرآن
این جنبه از اعجاز قرآن(نظم آهنگ خاص) در درجه نخست به احساسات مبهمی بر می گردد که در قلب خواننده یا شنونده بر می انگیزد.
🔹 به عبارتی دیگر، حروف به شکل بی نظیری در کنار هم قرار می گیرند که به هنگام شنیدن، بدون وجود دستگاه های موسیقی و بدون وجود قافیه یا وزن و بحر، چنین آهنگ باشکوهی از آن به سمع می رسد.
🔹 دیگر این که این تنوع در سبک و لحن حروف و عبارات در معماری قرآن، افت بی نظیری است که نه پیش و نه پس از آن بوده و یا خواهد بود. تمام این امور در کمال سادگی به وقوع پیوسته اند، و اثری از ساختگی و یا تکلف در آن مشهود نیست.
🔹 واژه ها بسیار روان جریان می یابند، وارد قلب می شوند و پیش از دست به کار شدن عقل و تحلیل و تفکر و تامل آن احساس مبهمی را که آدمی را به خشوع وا می دارد، بر می انگیزد.
🔹 به عبارتی، با رسیدن سخن قرآن به گوش و تماس با قلب، احساساتی را بر می انگیزد که ما تفسیری برای آن نداریم. این صفت به علاوه تمام صفات دیگر، روی هم رفته از قرآن پدیده ای می سازد که تفسیر پذیر نیست و مانند هم ندارد.
ادامه دارد....
🍁🍁🍁
⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید.
@rahighemakhtoom
#قرآن
#فصاحت
#لغت_شناسی
#مفهوم_یابی_واژه_های_قرآنی
#ادبیات_عرب
#زیبایی
#موسیقی
#معجزه
#نظم_آهنگ_قرآن
🔅🔅🔅
📌 نگاشت 18: نظم آهنگ قرآن
🔹 قرآن کریم یک سبک بیان مخصوصی دارد. می دانیم که سبکها متفاوتند.
🔹 لااقل در فارسی می توانیم بشناسیم که سبک عبارتها با هم خیلی فرق می کند. مثلا سبک نثر سعدی یک سبک مخصوص به خود است. سبک صاحب ناسخ التواریخ سبک دیگری است به طوری که اگر انسان عبارتی از آن را بخواند می فهمد که این سبک سبک ناسخ است. "تاریخ وصاف" سبک دیگری است، و حتی همین نویسندگان درجه اولی که ما الان داریم که هر کدام یک سبک مخصوص به خود دارند باز هر کدام یک روش مخصوص به خود دارند.
🔹 در عربی هم این مطلب زیاد است. قرآن یک سبک و اسلوب مخصوص به خود دارد.
🔹 اگر ما یک آیه قرآن را در میان نهج البلاغه بگذاریم که در بلاغت نهج البلاغه هیچ کس شک نمی کند، می بینیم آیه قرآن در آن نمایان و مشخص است که این یک سبک است و آن سبک دیگری،
🔹 حتی در میان خطبه های پیامبر اکرم (ص) نیز چنین است. حضرت رسول خطبه زیاد دارند.
خطبه هایی که خیلی پر طنطنه و فصیح و بلیغ و در ردیف خطبه های نهج البلاغه است، ولی قرآن سبک و اسلوبش سبک دیگری است.
🔹 در قرآن، کلمات به شکل دیگری با یکدیگر پیوسته شده اند غیر از آن شکل نهج البلاغه و سخنان پیامبر. چنین سبکی در زبان عربی سابقه ندارد. نه تنها سابقه ندارد، لاحقه هم ندارد،
🔹 و این خیلی عجیب است. در خطبه های نهج البلاغه واقعا می شود خطبه ای و اقلا چند فرازی از یک بلیغ دیگر بگنجانند که آدم شک کند که آیا این از حضرت امیر هست یا نیست؛ ولی قرآن سبکش لاحقه هم ندارد، یعنی هیچ کس نیامده و نتوانسته است یک سطر بیاورد که همان وضع خاص قرآن و همان اسلوب غیر قابل توصیف قرآن را داشته باشد که وقتی سر هم کنیم بگوییم این با آیه قرآن چه فرق می کند؟ آن نرمش عجیبی را که در این سبک هست، داشته باشد. به همین جهت هم بی سابقه است و هم غیر قابل تقلید.
ادامه دارد....
🍁🍁🍁
⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید.
@rahighemakhtoom
📌 مظهر رضای الهی
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
🔹 اینجا که الآن شما حضور دارید یعنی بارگاه رضوی ـ #امام_رضا(صلوات الله و سلامه علیه) ـ هیچ کسی در عالم کسی را راضی نمیکند و کسی از چیزی راضی نمیشود و نعمتی به هیچ کس نمیرسد که او خوشحال بشود، مگر به وساطت #رضا؛ رضا یعنی همین! مظهر راضی بودن، مظهر «هو الرّاضی» بودن، مظهر رضوان، این است! اگر کسی توفیقی پیدا کرد که مشکل دیگری را حلّ کرد و دیگری را راضی کرد به وساطت رضاست و اگر بیماری درمان شد و خوشحال شد به وساطت رضاست و اگر جاهلی عالِم شد به وساطت رضاست و اگر گرفتاری آزاد شد به وساطت رضاست، اصلاً رضا معنایش همین است! آن که راضی است #مظهر_رضای_الهی است؛ یعنی هیچ خوشنودی در عالم پیدا نمیشود الا به وساطت #امام_رضا(صلوات الله و سلامه علیه).
📚 فراز پایانی پیام به اولین اجلاسیه مدیران مجمع عالی حکمت اسلامی در #مشهد مقدس
تاریخ: 1396/07/19
🍁🍁🍁
⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید.
@rahighemakhtoom
#تفسیر_قرآن
#چشمه_حکمت
#تفسیر_سوره_انشراح
▪نگاشت 1 :معرفی و آشنایی با سوره انشراح(شرح)
✳ نام این سوره، شرح یا انشراح یا اَلَم نَشرَح است که هر سه از آیه اول گرفته شدهاند. سبب این نامگذاری این است که در آیه اول از شرح صدر (گشایش سینه) پیامبر(ص) به نور ایمان، سخن گفته شده است.
✳ سوره شرح جزو سورههای مکی و در ترتیب نزول، دوازدهمین سورهای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، نود و چهارمین سوره است[۲] و در جزء سیام قرآن جای دارد.
🔹 سوره شرح یا انشراح یا اَلَم نَشرَح، نود و چهارمین سوره و از سورههای مَکّی قرآن که در جزء سیام جای گرفته است.
🔹 هر سه نامِ سوره، ازآیه اول آن گرفته شده است که از شرح صدر (گشایش سینه) پیامبر(ص) سخن میگوید.
🔹 سوره انشراح از نعمتهای خداوند به رسولش سخن میگوید و پیامبر(ص) را تسلی میدهد.
🔹 از آیات مشهور این سوره، آیه ۵ است که وعده میدهد در کنار دشواری، آسانی است. این آیه را از جمله ضرب المثلهای قرآنی برشمردهاند و در اشعار فارسی نیز بازتاب داشته است.
🔹 در احکام شرعی آمده است،در نماز واجب بعد از سوره حمد نمیتوان سوره انشراح را به تنهایی خواند، بلکه باید آن را همراه سوره ضحی قرائت کرد.
🔹 در فضیلت تلاوت سوره شرح از پیامبر(ص) روایت شده هر كس سوره انشراح را قرائت کند، مانند كسی است كه پیامبر(ص) را دیدار كرده است.
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
@rahighemakhtoom
#تفسیر_قرآن
#چشمه_حکمت
#تفسیر_سوره_انشراح
▪نگاشت 2:نگاهی کلی به محتوای سوره انشراح
بسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ ﴿٢﴾ الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ ﴿٤﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿٥﴾ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿٦﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ ﴿٧﴾ وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَب ﴿٨﴾
به نام خداوند رحمتگر مهربان
آيا براى تو سينهات را نگشادهايم؟ (۱) و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتيم؟ (۲) [بارى] كه [گويى] پشت تو را شكست. (۳) و نامت را براى تو بلند گردانيديم. (۴) پس [بدان كه] با دشوارى، آسانى است. (۵) آرى، با دشوارى، آسانى است. (۶) پس چون فراغت يافتى، به طاعت دركوش؛ (۷) و با اشتياق، به سوى پروردگارت روى آور. (۸)
🍀🍀🍀
در سوره شرح، خداوند برای تسلی خاطر پیامبر(ص)، نعمتهای خود را از انشراح دل، سبککردن بار و پرآوازهکردن نام پیامبر است، یادآور میشود و میگوید بیگمان در کنار دشواری، آسانی خواهد بود. همانطور که در سوره ضحی، خداوند نعمتها و الطافش به رسول خدا را برشمرده است، این سوره نیز الطاف و عنایات دیگر الهی را که شامل رسول خداست و مهمترین آنها شرحصدر است بیان میکند. در واقع، سوره انشراح در دنباله و ادامه سوره ضحی آمده است.[دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۲۶۵]
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
@rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب #سروش_هدایت(39)
#آیت_الله_جوادی_آملی
#شناخت_قرآن
#قرآن_شناسی
#آموزه_های_قرآنی
🔅🔅🔅
▪ اِضْرِبْ بطَرْفِكَ حيث شئت من الناس، فهل تُبصر إلّا فقيراً يُكابدُ فقراً، أو غنيّاً بَدَّلَ نِعْمَة اللهِ كفراً أو بخيلاً اتّخذَ البخلَ بحقّ الله وَفراً، أو متمرّداً كأنّ بأُذُنِه عن سمع المواعظِ وَقراً...[ نهج البلاغة، خطبه ي 12]
؛ يعني هر سَمتي را خواستي نگاه كن، يا نيازمندي را مي بيني كه زير بار توان فرساي فقر خميده است يا توانگري را مي نگري كه با عيش رَفيه به كفران نعمت خداداد مبادرت مي كند يا بخيلي را مشاهده مي نمايي كه بخل را سبب وفور و فراواني ثروت مي داند و اِباي از تأديهي حقوق الاهي را پايه انبوه شدن ثروت تلقّي كرده است يا متمرّدي را مي يابي كه از اِتّعاظ و پندپذيري سرپيچي مي كند.
▪ چنين دولت يا ملّتي اگر پيروز شوند، اقتدار كاذب و زودگذر پيدا مي كنند كه در ايام شادكاميِ دروغين خويش از هيچ خلافي هراس ندارند و از زيرپا نهادن تمام اصول ارزشي، تحاشي نخواهند داشت و اگر بتوانند عصاي موساي كليم (عليه السلام) را در دست فرعون يا سامري قرار مي دهند و حسين بن علي(عليهماالسلام) را در عَتَبهي عُتْبهي اَمَوي مي نشانند و با تَشْوِيه جمال عدل، و تحسين وَصْمهي ظلم، هر معروفي را منكر و هر مُنكري را معروف ارائه مي دهند.
▪ در چنين صحنهي سهمگيني است كه انسانِ حقْ مدار، صدقْ محور و آزادْمنش مي سرايد: «اي مرگ اگر نمرده اي دريابم».
▪ گروهي كه تقاضاهاي برخاسته از اقتضاي فطرت و فطنت را فكرتِ ناب مي دانند و قداست آزادي را حراج نكردند و حسّ و خيال و وَهْم را به امامت عقل نظر و نيز شهوت و غضب را به زعامت عقل عمل، رهبري نموده و رهبري مي كنند، بر اثر انسان شناسي صحيح، سياست و حكومت را درست تفسير مي نمايند و آن را به سلطنتِ بر دنيا و تمام مظاهر دروني و بيروني آن معنا مي كنند؛ يعني نه دولت، سالارِ كسي است و نه ملت؛ هيچ انساني تحت قيوميّتِ سالارگونهي كسي نيست، بلكه عقل مردم، سالارِ حسّ آنان و عزم ملت، سالار هوس آن هاست.
▪ اين معنا، همان مردم سالاري ديني است كه از انسان شناسي سالم برخوردار است. زيرا انسان كريم را جز قرآن كريم، چيزي تفسير نمي كند و بهترين شيوهي تفسير گوهر انسانيت، همانا تفسير انسان به انسان است كه فنّ خاص و مبناي مخصوصي عهده دار تدوين چنين تفسيري است و اين گونه انسان شناسيِ كامل، محصول جهان بيني توحيدي جامع و نتيجهي معرفت شناسي همه جانبه و فراگير است؛ «قد اَلْزَمَ نفسَه العدلَ فكان أوّلَ عدلهِ نفىُ الهوي عن نَفْسه»[ نهج البلاغة، خطبه ي 87، بند 8.] ؛ يعني اوّلين برنامهي سياسي مردمِ با ايمان، هوازدايي و هوس روبي است. چهرهي شفاف انساني، آن لحظه ظهور مي كند كه وي گِردِ گَرد و غبار اغيار نگردد و هنگامي زُهُور مي نمايد كه او در مَطافِ طغيان، به اشواطْ اشتغال پيدا نكند؛
دين برون آيد ار گنه بنهي
سر پديد آيد ار كُلَه بنهي
[حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 132.]
▪ چنين ملتي مقتدرانه حافظ كرامت انساني خويش اند؛ نه تن به حقارت ستمگري مي دهند و نه به خواري و ستم پذيري رضا خواهند داد، بلكه هماره كريمانه به سر مي برند؛ «قومٌ لم تزل الكرامةُ تتمادي بهم حتّي حَلُّوا دارَ القرار...».[ نهج البلاغة، خطبه ي 165، بند 33.]
▪ رسيدن به چنين اقتدار و كرامتي، جز از راه تهذيب نفس كه رسمي ترين برنامهي حكومت ديني است، ميسور نيست؛
ژالهي ذُلّ زدِل مران هرگز
كز ره ذُلّ رسي به گلشن عِز
[حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 491.]
قامت عمر خويش را خم ده
ديدهي خشك خويش را نَم ده
خَمِ قامت كه نَمْ پذير بود
صد كمان پيش او چو تير بود
[همان، ص 492.]
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
@rahighemakhtoom
📌 پای چوبین
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
🔹 قبلاً در میدان بازی، این بازی بود كه پای چوبین درست میكردند كه ده سانت اگر كسی آن پای چوبین را داشت از دیگر بچهها بلندتر بود، این در ادبیات ما اثر گذاشت، گفتند:
«اگر كوتهی پای چوبین مبند
كه در چشم طفلان نمایی بلند»[1]
گاهی آدم عالم نیست و خود را عالم معرفی میكند، گاهی عادل نیست و خود را عادل معرفی میكند، گاهی صاحب مقام نیست و خود را صاحب مقام معرفی میكند، این همان بازی میدان كودكانه است كه پای چوبین میگذارند تا ده سانتی متر از دیگری بلندتر نشان دهد «اگر كوتهی پای چوبین ببندد»، معلوم میشود هر كس مدعی است كوته فكر است و هر كس فریب چنین كوته فكر را میخورد كودك است!
«اگر كوتهی پای چوبین مبند
كه در چشم طفلان نمایی بلند»
اما آنان كه بزرگسال می باشند كه تو را بزرگ نمیبینند، الآن این پای چوبین است. گاهی به ما میگویند:
«پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بیتمكین بود»[2]
گاهی میگویند این پایی كه الآن تو بسته ای و خود را عالم میدانی این پای چوبین است، با پای چوبین كه كسی بلند نمیشود! اگر با ﴿رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ﴾[3] رابطه پیدا كردی ﴿فی بُیوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ﴾[4] میشوی، تو رفیع میشوی ﴿وَ رَفَعْناهُ مَكانًا عَلِیا﴾[5] نصیب تو خواهد شد. وجود مبارك #سید_الشهداء عدهای را به این جا رساند كه اینها هم اكنون بهشت را میدیدند، هم اكنون قیامت را میبینند، درون عده را میبینند؛ لذا وقتی به عدهای پیشنهاد رشوه میدادند، اینها میگفتند این لجن است.
🔹 #مسلم_بن_عقیل(سلام الله علیه) وقتی وارد كوفه شد عدهای زیادی با او بیعت كردند و وجوه شرعی را، چون نماینده خاص #حسین_بن_علی بود به پیشگاه آن حضرت تقدیم كردند، مال فراوانی در خدمت مسلمبنعقیل بود! وقتی وصیتنامه #مسلم_بن_عقیل را شما نگاه میكنید میبینید که فرمود من مقداری مقروضم این سلاحهای جنگی مرا بفروشید و قرض مرا ادا كنید، این همه پول! اینكه میبینید ما برای #مسلم مینالیم و برای ما الگو است و یكی از پیامآوران نهضت كربلا #مسلم است همین است؛ این همه پول! برای چه چیزی مقروض بودی؟ این را میگویند امین، این را میگویند نائب امام، این همه پول در اختیارش بود لوازم اولیه زندگیاش را با وام گذرانده، فرمود این مسالح جنگی مرا بفروشید و قرضم را ادا كنید، با اینكه این وجوه بود، بعد هم فرمود نامهای برای #حسین_بن_علی بنویسید كه نیاید، چون من نامه نوشتم كه بیاید، این را میگویند پیام #عاشورا.
[1]. بوستان سعدی، باب پنجم در رضا.
[2]. مثنوی معنوی، دفتر اول.
[3]. سوره غافر, آیه15.
[4]. سوره نور, آیه36.
[5]. سوره مریم, آیه57.
📚 سخنرانی موضوعی تحلیل پیام #عاشورا تاریخ: 1377/02/19
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید.
لینک زیر را دنبال فرمائید
👇👇👇
@rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب #سروش_هدایت(40)
#آیت_الله_جوادی_آملی
#شناخت_قرآن
#قرآن_شناسی
#آموزه_های_قرآنی
🔅🔅🔅
✳ اقتدار ملی و جامع نگری
6⃣ ششم: رفتاري پايهي اقتدار ملّي است كه رخدادهاي دنيا را هم از درون بررسي كند و هم از بيرون. فرد يا جامعه اي كه فقط مظاهر دنيا را مي نگرد و از نگرش درون و باطن آن آگاه نيست، توان تأمين قدرتِ صادق را ندارد و به جاي تسخير دنيا، مقهور آن مي شود و به جاي حكومت بر مواهب طبيعي، محكوم آن مي گردد و فرد يا جامعهي مقهور و محكوم، هرگز مقتدر نخواهد بود.
🔹 همچنين اگر فرد يا جامعه اي راهبانه فقط درون طبيعت و باطن دنيا را بينند و از نگرش طبيعي و نگاه دنيايي محروم باشند، از نيرنگ خدمتگزاران سياسي غافلند و از آهنگ نهنگان اقتصادي، ساهي و نائم؛ و طبق بيان اميرالمؤمنين (عليه السلام): «ومَنْ نامَ لم يُنَم عنه»[ نهج البلاغة، نامه ي 62.]؛ هركس بخوابد هرگز موردِ خواب و غفلت دشمن غدّار و بيدار نخواهد بود، بلكه در حال خوابْ به وي حمله مي شود.
🔹 بنابراين، بايد دنيا و مظاهر طبيعت را با دو چشم درون بين و برون نگر نگاه كرد و نگرش «اَعْور» يا «اَعْمي» همانند نگاه «اَحْول» واقع بينانه نيست. اقتدار ملّي هماره با نگرش واقع بينانه همراه است. در فرهنگ علي بن ابي طالب (عليه السلام) كه همان فرهنگ قرآن و عترت است، اگر فرد يا جامعه اي درون نگر نباشد و از باطن مواهب طبيعي باخبر نگردد و از درونِ مشاغلِ دنيايي آگاه نشود و از پشت پردهي سِمَت هاي سياسي و حكومتي مطّلع نباشد، چنين شخص يا گروهي كور است.
🔹 زيرا چيزي كه موجود است و آثار فراواني دارد و آگاهي از آن، هم ممكن است و هم لازم و تحصيل ابزار ادراك آن مقدور؛ اگر چنين چيزي مورد ديد وي قرار نگيرد، معلوم مي شود كه آن شخص يا گروه نابيناست و بايد به فكر درمان باصرهي درون بين بوده و اقدام كند.
🔹 جهان بيني جامع و معرفت شناسيِ كامل، در تمام شئون انساني، تأثير به سزايي دارد و در ادبيات وي نيز مُؤثر است؛ مثلاً واژهي «بينا» و «نابينا» براي كسي كه هستي را منحصر در قلمرو طبيعت مي داند و معرفت شناسي او حسّي است و اثبات يا ابطال پذيري عقلي و قلبي را باور ندارد، معناي محدودي دارد و براي كسي كه جهان بيني و هستي شناسي و نيز معرفت شناسي او جامع و كامل است، معناي وسيع تري دارد.
ادامه دارد....
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
@rahighemakhtoom
#قرآن
#فصاحت
#لغت_شناسی
#مفهوم_یابی_واژه_های_قرآنی
#ادبیات_عرب
#زیبایی
#موسیقی
#معجزه
#نظم_آهنگ_قرآن
🔅🔅🔅
📌 نگاشت 19: نظم آهنگ قرآن
▪ یکی از مهم ترین جنبه های اعجاز بیانی قرآن (که اخیرا بیشتر مورد توجه دانشمندان قرار گرفته) نظم آهنگ واژگانی آن است. این جنبه، چنان زیبا و شکوهمند است که عرب را ناچار ساخت، از همان روز نخست اقرار کنند که کلام قرآن از توانایی بشر خارج است و تنها می تواند سخن خداوند باشد. نظم آهنگ واژگان قرآن، نغمه ای دلکش و نوایی دلپذیر پدید می آورد، نوایی که احساسات آدمی را بر می انگیزد و دل ها را شیفته خود می کند.
▪ نوای زیبای قرآن برای هر شنونده ای، هر چند غیر عرب محسوس است، چه رسد به این که شنونده عرب باشد. هنگام گوش جان سپردن به آوای قرآن، نخستین حالتی که اذهان را جلب می کند، نظام بدیع و شیوای صوتی آن است. در این نظام، حرکات و سکنات واژگان به شکلی آرایش شده است که به هنگام شنیدن، آوایی دل نشین به گوش می رسد، آوایی که شوری در دل ها می اندازد و نشاطی در جان ها می دمد. از جهتی، حروف «مد» و «غنه» در کلمات آن به شکلی حساب شده نشسته اند، به طوری که می توانند به پژواک صدا آهنگی ببخشند و به نفس کشیدن قاری کمک کنند تا به سر حد فاصله و آن جایی که استادان ترتیل به طور قرار دادی وضع کرده اند برسد و نفسی تازه کند.
📚 منبع مطلب نظم آهنگ قرآن
•مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 227-226
•شیخ هادی معرفت- علوم قرآنى- صفحه 374- 380
🍁🍁🍁
⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید.
@rahighemakhtoom
📌 ماهیت قیام امام حسین (علیه السلام)
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
🔹 همه ما این طوریم، حرف كسی را گوش میدهیم كه این دو عنصر محوری در او باشد، هم خوب حرف بزند و هم حرف خوب بزند از یك سو و هم بی غرض و مرض باشد از سوی دیگر و اصطلاحاً حُسن فعلی داشته باشد و هم حُسن فاعلی، هم آدم خوبی باشد و هم حرف خوب بزند؛ اگر كسی اینچنین بود، ما همه حرف هایش را گوش میدهیم، حرف خوب میزند یعنی منطقی، مستدل، مستحكم و متقن است، غرض و مرضی هم ندارد. انبیا این دو چهره را داشتند. در سورهٴ مباركهٴ «یس» وقتی پیام آن بزرگوار را بازگو میكند، میگوید حرف این پیغمبر را گوش بدهید ﴿اتَّبِعُوا مَنْ لا یسْئَلُكُمْ أَجْرًا وَ هُمْ مُهْتَدُونَ﴾؛[1] یعنی شما از آن جهت كه انسانید، باید حرف كسی را گوش بدهید كه این دو صفت را داشته باشد، حرفش منطقی باشد و غرضی هم نداشته باشد. انبیا اینچنیناند، هم اهل هدایتاند، خوب حرف میزنند، حرف خوب میزنند، درست سخن میگویند و هیچ چیزی هم از شما طلب ندارند. این ﴿لا یسْئَلُكُمْ أَجْرًا﴾ ناظر به حُسن فاعلی است؛ یعنی اولاً ما مدح و ثنا و كُرنشی از كسی نخواستیم، پارچه نصب كنی هم نخواستیم، القاب و مزدی هم نخواستیم، ثانیاً حرف ما هم برهانی است و با آن علم میزبان شما هماهنگ است، ﴿اتَّبِعُوا مَنْ لا یسْئَلُكُمْ أَجْرًا﴾؛ یعنی حُسن فاعلی دارند و طمعی ندارند ﴿وَ هُمْ مُهْتَدُونَ﴾ در مسیرند و این حُسن فعلی آنان است. وجود مبارك ابی عبدالله(علیه السلام) وارث همه انبیای اینچنینی بود، بعد هم این حرف را همه انبیا بالصراحه میگفتند، امیرالمومنین بالصراحه گفته، ابی عبدالله هم بالصراحه گفتند تا مردم بدانند كه اینها هیچ غرضی ندارند.
🔹 ابی عبدالله(علیه السلام) عرض كرد: خدایا من با این قافله دارم میروم و هیچ كدام هم سالم برنمیگردیم و هیچ كدام از این كارها هم برای نام و نان نیست، «لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فی أُمَّهِ جَدّی»[2] ما اصلاح طلبیم، اصلاح یعنی این! امر به معروف است، نهی از منكر هست، رعایت اصول ارزشی هست، رعایت حقایق دین هست و مانند آن. فرمود ما جزء مردان مصمم هستیم. عقل مردم در بخش علمی به اندیشه ناب برمیگردد، در بخش عملی به انگیزه صحیح برمیگردد كه همه انبیا آمدند آن را شكوفا كنند و وجود مبارك ابی عبدالله(علیه السلام) وارث همه انبیا است و با آن آثار علمی و عملی خود توانست این بهرههای فراوان را تاكنون ارائه بدهد.
[1] . سورهٴ یس، آیهٴ 21.
[2] . مقتل الحسین(علیه السلام)، ج1، ص273.
📚 سخنرانی موضوعی تاریخ: 1380/01/09
🌿🌿🌿
⏪ با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید.
@rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب #سروش_هدایت(41)
#آیت_الله_جوادی_آملی
#شناخت_قرآن
#قرآن_شناسی
#آموزه_های_قرآنی
🔅🔅🔅
✳ معرفت شناسی کامل
🔹 جهان بيني جامع و معرفت شناسيِ كامل، در تمام شئون انساني، تأثير به سزايي دارد و در ادبيات وي نيز مُؤثر است؛ مثلاً واژهي «بينا» و «نابينا» براي كسي كه هستي را منحصر در قلمرو طبيعت مي داند و معرفت شناسي او حسّي است و اثبات يا ابطال پذيري عقلي و قلبي را باور ندارد، معناي محدودي دارد و براي كسي كه جهان بيني و هستي شناسي و نيز معرفت شناسي او جامع و كامل است، معناي وسيع تري دارد.
🔹 «نابينا» در لغتِ انسانِ حسّ گرا، به كسي گفته مي شود كه مظاهر طبيعت و سِمَت ها و شغل هاي محسوس دنيايي را نبيند، ولي همين كلمه در فرهنگ عقل و وحي گرا، به شخصي هم گفته مي شود كه فقط مظاهر طبيعت را مي بيند، ولي درون و باطن و پشت پردهي آن ها را نمي بيند. چنين شخصي مانند كسي كه اصلاً مظاهر طبيعت را نمي بيند، نابيناست، گرچه درجهي نابينايي متفاوت است.
🔹 گفتار اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه با رفتار آن حضرت (عليه السلام) آميخته است، اين است: «وإنّما الدنيا منتهي بصر الأعمي، لا يُبْصر ممّا ورائها شيئاً والبصير يَنْفَذُها بَصرُه ويَعلم أنّ الدارَ وَرائها، فالبصيرُ منها شاخِصٌ والأعمي إليها شاخصٌ والبصيرُ منها متروّد والأعمي لها متزوّد»[ نهج البلاغه، خطبه ي 133.] ؛ يعني كور كسي است كه فقط زرق و برق دنيا را مي بيند و از بيرون و باطن و پشت آن آگاه نيست و بينا كسي است كه گذشته از مظاهر دنيا، حيات بعد از آن و خانهي پس از آن را مي بيند. بينا كسي است كه از دنيا كوچ كند و كور كسي است كه به سوي دنيا كوچ نمايد. يكي دنيا را نردبان مقصد مي بيند و ديگري دنيا را هدف و مقصود مي پندارد. همچنين در تحصيل ره توشه، يكي زاد دنيا تهيه مي كند و ديگري از تحصيل توشهي آخرت غافل نيست.
🔹 آن چه دربارهي واژهي بينا و نابينا گفته شد، دربارهي لغت شنوا و ناشنوا و ساير كلماتِ دارجِ در ادبياتْ جاري است. بنابراين، فرهنگ عَلَوي مايهي اقتدار ملّي خواهد بود؛ زيرا به جامعه، ديد وسيع و درون بين مي بخشد. لذا هم از فريب دادن پرهيز مي كند و هم از فريب خوردن برحذر است. رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: المكر و الخداع و الخيانة فى النار[نهج الفصاحه، ج 1، ص 285.] ؛ حيله و خدعه و خيانت در دوزخند و چيزي كه دوزخي باشد، عامل اقتدار ملّي نخواهد بود.
ادامه دارد....
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
@rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب #سروش_هدایت(42)
#آیت_الله_جوادی_آملی
#شناخت_قرآن
#قرآن_شناسی
#آموزه_های_قرآنی
🔅🔅🔅
✳ معرفت شناسی کامل
🔹 اكنون كه واژهي بينايي و نابينايي در فرهنگ علوي معناي خاص خود را دارد، لازم است به دو عنصر محوري عنايت كامل شود: يكي عامل پديد آمدن چنين بيماري كه از آن به عنوان نابينايي ياد مي شود و ديگري عامل درمان اين رخداد تلخ.
🔹 اما عامل پديد آمدن بيماري كوري؛ بايد توجه كرد كه خداوند هر انساني را بينا آفريد؛ (فأَلْهَمَها فجورها وتقواها)[ سوره ي شمس، آيه ي 8.]
و هر كسي به مقتضاي فطرتْ و فطنتْ از فكرتِ معتدلي برخوردار است كه با آن، درون امور را همانند بيرون آن مي بيند و تنها سبب كوري شخصْ ابتلا به آلودگي دنيا، رغبت به گناه و تباهي است كه رفته رفته بينايي را از باصرهي دل مي گيرد و او را سطحي نگر و ظاهربين مي كند؛ منْ اَبْصَر بها بَصَّرَتْهُ ومَنْ اَبْصَرَ إليها اَعْمَتْهُ[نهج البلاغه، خطبه ي 82.]؛ هركس فقط دنيا را بخواهد و حلال و حرام، زشت و زيبا و حق و باطل براي وي يكسان باشد، دنيا او را كور مي كند. زيرا تمرين ظاهربيني، تكرّر سطحي نگري، تداوم طبيعت زدگي، فروغ دل را مي ميراند؛ چنان كه نگاه به دنيا از منظر ابزار، نه هدف و از ديدگاه عِبرت، نه تماشا، مايهي افزايش بينايي و فروزش دروني است و انسان بيناي فطري را بيناتر مي كند. زيرا اوج و حضيضِ دنيا، شرح همان متن اجمالي است كه خداوند با قلم تكوين، در لوح زرين دل تدوين فرمود.
🔹 امّا عامل درمانِ پديدهي كوري؛ بايد اهتمام ورزيد كه هم رِيْم دنيازدگي و رَيْن طبيعت گرايي را شست وشو كرد و هم دَفينِهي عقلي دل را اِثاره و شكوفا نمود؛ تا با تقويت نهادِ روشن و درونِ حق طلب، هرگونه بيماري كوري و مانند آن، دفع يا رفع گردد؛ الحكمة التي هى حياة للقلب الميّت، وبَصَرٌ للعين العمياء، و سمعٌ للأُذنِ الصّماء... كتاب الله تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ينطق بَعْضُه ببعضٍ و يَشْهَد بعضه علي بعضٍ....[ همان، خطبه ي 133.]
🔹 شنيدن معارف بلند قرآني و نگاه به معاليِ رفيعِ نبوي و علوي و تَدبّر در براهين عقلي و تأمّل در ره آورد تاريخي كه تحليل عالمانه سنّت ديرپاي الاهي است و تمرين عملي طبق رهنمود عقل و نقل، سهم مؤثري در حيات دل اوّلاً و بيداري آن ثانياً و بينايي و شنوايي آن ثالثاً خواهد داشت.
🔹 شركت در همايش هاي «علمي تحقيقي» و حضور در گردهمايي «پژوهشي ديني» مي تواند زمينهي مناسبي براي صيانت از ضعف بصيرت يا درمان آن، بر فرض ابتلا، باشد. چنين دانشجوي حكمت نوشِ خردورز، واژهي آزادي را در ادبيات علوي مي آموزد و مي پذيرد و مي آزمايد تا سرانجام چنان سرايد:
زير بارند درختان كه تعلق دارند
اي خوشا سرو كه از بار غم آزاد آمد[ديوان حافظ.]
🔹 و با ره توشهي اين آزادي به زيارت مظهر رضاي الاهي بار مي يابد و از ژرفاي دل با خداي آگاهِ از اسرار، در نور حاضِر و غابِر چنين زمزمه مي كند:
عيبم بپوشْ زنهار، اي خرقهي مي آلود
كان شيخ پاك دامن، بهر زيارت آمد[ديوان حافظ.]
بازِ نازِ منْ از طريق نياز
بر سر سِدْره مي كند پرواز[حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 152.]
ادامه دارد....
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
@rahighemakhtoom
#تفسیر_قرآن
#چشمه_حکمت
#تفسیر_سوره_انشراح
▪نگاشت 4:نکات تفسیری آیه 1 سوره انشراح
أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ
آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم،
🔅🔅🔅
۱ - خداوند به پیامبر(ص)، شرح صدر عنایت کرده و قواى باطنى آن حضرت را پذیراى حقیقت قرار داد و توانمندى هاى او را، براى تحمّل سختى ها و تکالیف، فزونى بخشید. (ألم نشرح لک صدرک)
🔹 شرح صدر، گنجایش دادن آن براى قبول حق است .
🔹 «صدر» و «قلب»، کنایه از نفس انسان است که داراى فهم و درک است. گفته شده «صدر» اعم از «قلب» است; زیرا شامل تمام قواى انسان مى شود.
۲ - خداوند، برخوردارى پیامبر(ص) را از شرح صدر، به او یادآور شده، آن را عطاى ویژه خویش به آن حضرت خواند. (ألم نشرح لک صدرک)
۳ - شرح صدر و تحمّل سختى ها، نعمتى الهى و سزاوار بازگو کردن و اظهار خرسندى است. (و أمّا بنعمة ربّک فحدّث . بسم اللّه الرحمن الرحیم . ألم نشرح لک صدرک)
🔹 به گفته بسیارى از فقهاى امامیه، این سوره، دنباله سوره قبل و متّحد با آن است. بر این اساس مفاد آیه شریفه، اعتراف به یکى از نعمت هایى است که آخرین آیه سوره قبل، به بازگو کردن آنها توصیه داشت. در این دیدگاه، جمله «بسم اللّه الرحمن الرحیم» ارتباط را قطع نمى کند; بلکه برخى از فقها، ترک آن را در نماز مجاز مى دانند.
۴ - توجّه به خدادادى بودن شرح صدر، مایه اطمینان پیامبر(ص) به دورى اش از قهر و خشم خداوند (ما ودّعک ربّک و ما قلى ... ألم نشرح لک صدرک)
🔹 هدف از استفهام در «ألم نشرح...» - که براى تقریر است - با توجّه به ارتباط آن با محتواى سوره قبل، توجّه دادن پیامبر(ص) به نعمت هایى است که نشان محبوب بودن او نزد خداوند است تا نگرانى هاى احتمالى آن حضرت از میان برود.
۵ - شرح صدر و تحمّل سختى ها، از ویژگى هاى لازم براى رهبران الهى (ألم نشرح لک صدرک)
۶ - پیامبر(ص)، داراى مقامى والا در پیشگاه خداوند و شایسته اهداى شرح صدر (ألم نشرح لک صدرک)
«لام» در «لک» یا براى تعلیل است یا انتفاع. در صورت اول، مفاد آیه این است که: آیا به خاطر خودت به تو شرح صدر ندادیم؟ این تعبیر دلالت دارد که شخصیت نبى اکرم(ص)، علّتى کافى براى عطاى شرح صدر بود. در صورت دوم، نشانه ارجمندى آن حضرت است که خداوند، در جهت منافع پیامبر(ص) نعمت شرح صدر را در اختیارش نهاد.
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
@rahighemakhtoom
📌کتمان سرّ
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
🔹 در بعضی از روایات ائمه(علیهم السلام) فرمودند حدیث ما و سخنان ما بسیاری دشوار است؛[1] انبیا، فرشته ها و انسان هایی كه قلبشان مستحكم است و محفوظ است آنها تحمّل نمی كنند. به امام عرض كردند این چه علمی است كه انبیا نمی فهمند, ملائكه نمی فهمند و مؤمن های وارسته نمی فهمند و شما می فهمید؟ فرمود منظور آن است كه ما مخزنیم و آنها مجرا هستند. فرق مخزن و مجری آن است که ممكن است یك مطلب را دو نفر بشنوند یا یك مطلب را دو نفر بفهمند ولی یكی مجرا و دیگری مخزن است؛ آنكه ظرفیتش كم است و نمی تواند این راز را حفظ بكند یا می نویسد یا می گوید و برای خود مشكل ایجاد می كند، برای دیگران درد سر فراهم می كند.
كاسه منصور خالی بود پر آوازه گشت ورنه در میخانه وحدت كسی هشیار نیست[2]
🔹 اگر منصوری بود و گفت «أنا الحق» برای اینكه یك مقداری فهمید و نتوانست حفظ بكند، مجرا بود نه مخزن. اگر كسی مخزن باشد كتوم خواهد بود، حفظ می كند؛ هم خود را حفظ می كند و هم دیگران حفظ می كند. وجود مبارك امام صادق(علیه السلام) فرمود انبیا می فهمند، اما نمی توانند ضبط بكنند؛ البته اولوالعزم از انبیا مستثنایند. فرشتگان می فهمند، ولی نمی توانند نگه بدارند. مؤمنین خالص می فهمند، ولی نمیتوانند حفظ بكنند. آنكه به میخانه رفت و بیدار نبود او می تواند مخزن باشد؛ لذا گذشته از اینكه درباره ائمه(علیهم السلام) گفته میشود كه شما اصول كرم را دارید, فرشته ها می آیند پیش شما و علوم را یاد می گیرند و مهبط هستید به آنها گفته میشود شما مخزن علمید،[3] نه عالمید فقط! آنچه را كه باید بگویید میگوید، آنچه را هم كه نباید بگوید نمی گوید.
🔹 این مرحوم سید حیدر آملی كه از مفاخر عرفای جهان تشیع است، او میگوید اظهار اسرار برای غیر اهل حرام است و كتمان اسرار برای اهل نارواست، اگر كسی ظرفیت داشت آن را حمل میكند. اینكه ائمه فرمودند حدیث ما بسیار صعب است و از صعب بالاتر مستصعب است و هر كسی او را حمل نمیكند، نه یعنی هر كسی او را نمی فهمند، نمیتواند این بار را نگه بدارد! احتمال, تحمّل یعنی حمل كردن و نگه داشتن. اگر شما یك بار سنگینی را به كودكی بدهید، ممكن است در ظرف یك دقیقه نگه بدارد ولی بالأخره رها میكند، به یك انسان توانمند بدهید میتواند به همراه خود ببرد، فرمود اینها مخزن علم اند، خیلی چیزیها بلدند و خیلی چیزها را هم نمی گویند, چون اگر بگویند همان طور كه درباره سلمان و ابوذر(رضوان الله علیهما) گفته شد همان مشكل پیش می آید.
🔹 رسول گرامی بین سلمان و ابوذر عقد اخوت ایجاد كرده است، اما فرمودند اگر اباذر بداند كه سلمان چه قدر علم دارد دست به كشتن سلمان میزند،[4] چون بعضی از علوم برای بعضی از افراد قابل هضم و حمل نیست, چون قابل هضم نیست قابل حمل نیست او را تكفیر میكند او را تفسیق میكند او را به زندقه متهم میكند و مانند آن. سرّ اینكه ائمه محفوظ ماندند و بعضی از عرفا محفوظ نماندند همین است.
[1] . الکافی(ط- اسلامی)، ج1 ، ص401؛ «...إِنَّ عـِلْمَ الْعُلَمَاءِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ...».
[2] . دیوان صائب, غزل459.
[3] . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص610؛ «السَّلَامُ عَلَیكُمْ یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْی وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْكَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ».
[4] . الکافی(ط- اسلامی)، ج1 ، ص401؛ « ...وَ اللَّهِ لَوْ عـَلِمَ أَبـُو ذَرٍّ مـَا فـِى قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ ...».
📚 شرح زیارت جامعه کبیره جلسه 1
تاریخ: 1374/03/11
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید.
لینک زیر را دنبال فرمائید.
👇👇👇
@rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب #سروش_هدایت(42)
#آیت_الله_جوادی_آملی
#شناخت_قرآن
#قرآن_شناسی
#آموزه_های_قرآنی
🔅🔅🔅
✳ روح ملکوتی مظهر خدای مقتدر
7⃣ هفتم: رفتاري زمينهي اقتدار ملّي را فراهم مي كند كه با كيمياي دين، تمام شئونِ فردي و اجتماعي يك ملتِ متديّن، صبغهي ملكوتي پيدا كند و چيزي مُلكي، جامد، راكد و سرد و متحجّر نباشد.
🔹 زيرا موجود مادّي، بدون روح ملكوتي هرگز مظهر خدايِ مقتدر نخواهد شد تا بتواند قدرت مركزي خود را بعد از سازمان دهي بجا اِعمال كند و از فاجعهي افراط و ضايعهي تفريط بپرهيزد و عفو را به جاي انتقام قرار ندهد و انتقام را به جاي صَفح جا ندهد.
🔹 مقتدر كسي است كه قدرت تعديل شده، در اختيار او باشد و ارادهي عاقلانهي او رهبري اِعمال قدرت را عادلانه به عهده داشته باشد. چنين فرد يا امّتي مي تواند بگويد: (اِنّ صلاتي و نُسُكي و محيايَ و مَماتي لِلّهِ ربّ العالمين).[ سوره ي انعام، آيه ي 162.]
🔹 در تبيين اين كه دينْ كيمياي معنوي است و قدرتِ تبديل و تحويلِ جوهري اشيا و اشخاص را دارد، مي توان چنين گفت: دين فتوا مي دهد كه انسان در تمام احوالِ ظاهري و باطني خود در مَشْهد و منظر الاهي است و تمام كارهاي كوچك و بزرگ او در ديوان عمل وي ثبت است و در محكمهي مُحْكم و متقنِ عدلْ و داد، او را مي بيند و از زيبايي يا زشتي آن متأثّر مي گردد.
🔹 اين نگرش دستور مي دهد كه انسان تا زنده است، كار كند اوّلاً و آن كار ضامن منافع فرد يا ملت باشد ثانياً و نفع رساندن به ديگران براي جلب رضاي خدا و تقرّب به او باشد ثالثاً.
🔹 سرّ اين تأثيرگذاري همه جانبه، همان است كه به اشارت رفت. زيرا در مكتب دينْ انسان در برابر تمام لحظات زندگي مسئول است و از اولين پرسش هاي بعد از مرگ اين است كه جواني و عمرت را در چه راه صرف كردي. اگر كسي كاهلي كرد يا كار سودمندي انجام داد، ولي براي جاه طلبي و مقام خواهي بود، نه به قصد تقرب به خدا، چنين انساني مسئول خواهد بود و كيفر خاص خويش را مي يابد.
🔹 برخي از بزرگان گذشته، محصول تجارب ممتدّ خود را چنين ارائه كردند كه بهترين ذكر بعد از ياد خداي سبحان، ياد مردن و ذكر مرگ است. آن كس كه ذكر شريف مرگ را به همراه دارد، بهترين نيروي محرّك و پويايي را حمل مي نمايد.
🔹 زيرا مردن در فرهنگ علوي كه همان وحي الاهي است، ميلاد مجدّد و هجرت نوين است و گشودن دَرِ محكمهي عدل، با كليد مرگ آغاز مي شود و با تذكرهي آن، امور سه گانه مزبور، يعني اصل كار، نافع بودن، الاهي و قصد قربت داشتن حاصل خواهد شد.
🔹 هر كس براي تأمين منافع قيام و اقدامي ندارد يا آن كه نفع رساندن را براي مقام دنيوي مي خواهد، چنين شخصي حقيقت مرگ را فراموش كرده است.
ادامه دارد....
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
@rahighemakhtoom
📌سرمايه نظام
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
🔹 از ذات أقدس الهي مسئلت مي کنيم، اين سعي بليغ همه شما و همکارانتان را به أحسن وجه بپذيرد و توفيق ارائه خدمات برتر و بهتر را به همه شما بزرگواران و همکارانتان مرحمت بکند!
ما يک سلسله وظيفه اي داريم که بايد به آنها عنايت کنيم. اولين آن اين است که ما کشور را امن کنيم، نه امنيتي! امنيتي کردن کشور مهم نيست، امن کردن کشور مهم است. کشوري امن است که اکثري قاطع آن مردم، نه بي راهه بروند و نه راه کسي را ببندند. با فشار، مردم را ساکت کردن يک روز عکس العمل تلخ دارد. با نشاط مردم را ساکن، نه ساکت! ساکن کردن برکت دائمي دارد. ما بايد بين سکوت و سکون فرق بگذاريم. مردم ساکت هستند يا ساکن هستند؟ آن سکينت است که پشتوانه ملت است. آن سکوت يک وقت به انفجار تبديل مي شود. اين اصل اول.
🔹 مطلب دوم آن است که يک وقت است يک شاگرد کم استعدادي همين که رفوزه نشد، خوشحال است؛ يک وقت است يک شاگرد خوش استعدادي همين که شاگرد اول نشد، نگران است. ما اين همه پشتوانه شهدا داريم! هنوز هم که هنوز است صدها نفر شهيد گمنام و آشنا داريم که هنوز کشف نشدند. در قرآن کريم ذات أقدس الهي فرمود: هرگز خدا شما را تنها نمي گذارد، براي اينکه شما کار کرديد. ملت بيکار را خدا رها مي کند؛ اما ملتي را که کار کرد، خدا فرمود من شما را رها نمي کنم.
🔹 در قرآن کريم ذات أقدس الهي فرمود سستي به خود راه ندهيد: ﴿لاَ تَهِنُوا﴾، «وَهن» يعني سستي، ﴿وَ تَدْعُوا إِلَي السَّلْم﴾، اين ﴿تَدْعُوا﴾ مجزوم به همان «لاي» ناهيه است؛ يعني پيشنهاد سازش ندهيد، چرا؟ براي اينکه ﴿وَ أَنتُمُ الأعْلَوْن﴾؛ دست شما بالاست، چرا دست شما بالاست؟ بخش چهارم اين است که ﴿وَ اللَّهُ مَعَكُم﴾، وقتي خدا با يک ملت باشد، پيروز است. بخش پنجم: چرا خدا با شماست و با ديگري نيست؟ براي اينکه شما شهيد داديد، جانباز داديد، هيچ کسی اينقدر شهيد نداد! هيچ کسی اينقدر جانباز نداد! هيچ کسی اينقدر آزاده نداد! ده سال يازده سال! اينها را آدم يک چيزي به حسب ظاهر مي گويد، بيست سال، 25 سال، نزديک سي سال کسي قطع نخاع هست و بر تخت مي گويد «بک يا الله»، مگر کم است؟! اين سرمايه کم است؟! اينها سرمايه ما هستند. در بخش پنجم اين آيه فرمود به اينکه چون کار کرديد: ﴿وَ لَن يتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ﴾.[1]
[1]. سوره محمد(ص)، آيه35.
📚 ديدار فرماندهان نيروی انتظامی استان تهران با حضرت استاد
تاریخ: 1397/04/31
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید.
لینک زیر را دنبال فرمائید.
👇👇👇
@rahighemakhtoom
ارزش عقل در قلمرو دین.mp3
981K
📌ارزش عقل در قلمرو دین
#آیت_الله_جوادی_آملی
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید.
لینک زیر را دنبال فرمائید.
👇👇👇
@rahighemakhtoom
📌 ارزش عقل در قلمرو دين
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
🔹 در بحث هاي تفسيري عرض شد به اينکه علم «بما أنه علم» فقط ارزش ابزاري دارد. در قرآن يا در روايت، براي علم از آن جهت که ارزش نفسي باشد نه به آيه ايي برخورد کرديم و نه به روايتي، علم يک چراغ خوبي است، همين! ارزش يک چراغ را دارد يا نردبان خوبي است؛ اما چراغ مادامي کارآمد است که انسان از نورش استفاده کند و برود يک جايي، چراغ دست بگيرد که نيست، مرتّب چراغ به دست بگيرد و نگه بدارد! ما نه آيهاي ديديم و نه روايتي ديديم که علم «بما أنه علم» ارزش ذاتي داشته باشد؛ چون چراغ از آن جهت که چراغ است ارزش ذاتي ندارد، نردبان از آن جهت که نردبان است ارزش ذاتي ندارد. نردبان براي اين است که آدم برود بالا، آدم وقتي نردبان دستش است و بالا نميرود چه ارزشي دارد؟!
🔹 در قرآن هم فرمود علم بيش از ارزش نردبان، ارزشي ديگري ندارد؛ فرمود: ﴿وَ تِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ﴾.[1] عقل ارزش دارد، چون با عمل همراه است. کساني عاقل مي شوند که نردبان علم دستشان باشد؛ پس علم در پيشگاه عقل نردبان است. فرمود هيچ کسي عاقل نمي شود مگر اينکه عالم باشد: ﴿وَ تِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ﴾، کسي مي تواند بالا برود که نردبان داشته باشد يا کسي مي تواند راه برود که چراغ دست او باشد. و اگر در سوره مبارکه «زمر» دارد: ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ﴾،[2] اين تمام آيه نيست، يک؛ صدر آيه هم نيست، دو؛ اين ذيل آيه است. صدر آيه مربوط به نماز شب است، ذيل آيه ﴿هَلْ يَسْتَوِي﴾ است. صدر آيه اين است: ﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَ قَائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّه﴾، در ذيل آيه فرمود عالم و غير عالم فرق ميکند؛ البته بله درست است. حالا وقتي اين علم شد، پس اساس کار مي شود «عقل».
[1]. سوره عنکبوت، آيه43.
[2]. سوره زمر، آيه9.
📚 درس خارج فقه نکاح جلسه 304
تاریخ: 1396/11/18
@rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب #سروش_هدایت(43)
#آیت_الله_جوادی_آملی
#شناخت_قرآن
#قرآن_شناسی
#آموزه_های_قرآنی
🔅🔅🔅
✳ کیمیای دین الهی
▪ مطلب مهم و اساسي اين است كه واژهي مرگ و ياد مردن در تمام ادبيات غيرديني به منزلهي افيون است كه افسردگي را به همراه دارد. تنها در مكتب ديني است كه تذكر مرگ، عامل پويايي است؛ يعني تحليل عميق معارف ديني مانند كيميايي است كه اگر به فلز فرسودني مرگ برسد، آن را به طلا تبديل مي كند و اگر به مس ِ سالم و ماندني برسد، يقيناً آن را شمش طلاي ناب خواهد كرد؛ يعني اگر تأمّل عريق مآثر ديني به حيات و شئون علمي و صنعتي يك ملت برخورد كند، آن را به حيات ملكوتي فرشتگان منقلب مي كند:
مُفْتَقِرا مَتاب رو، از درِ او به هيچ سو
زآن كه مس وجود را فضّهي او طلا كند
[ديوان آية الله حاج شيخ محمد حسين اصفهاني.]
▪ با اين توجيه معلوم مي شود كه دين نه تنها افيون دولت يا ملت نيست، بلكه آن چه نزد ديگران افيونِ دولتي يا ملّي است، با كيمياي دين تبديل به عامل حيات و پويايي مي شود. لذا رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: الإسلام يعلو و لا يُعْلي عليه؛[ نهج الفصاحة، ج 1، ص 53.]
يعني عقايد، اخلاق، حقوق و فقه اسلامي، مكتبِ برين تمدّن بار است و اگر مكتبي افيون باشد، حتماً غيرديني است؛ چنان كه اگر چيزي عامل پويايي باشد، قطعاً غيرافيون است.
▪ اگر دين در قلوب يك ملّت نهادينه شود، آن ملت فولادين خواهد شد؛ همان طور كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) دربارهي مالك اشتر بعد از شنيدن درگذشت وي، فرمود: والله لو كان جَبَلاً لكان فِنْداً و لوكان حَجَراً لكان صَلْداً...[ نهج البلاغة، حكمت 443.] ؛ اگر مالكْ كوه بود، كوهِ يگانه بود و اگر سنگ بود، سنگ ستبر و سخت بود.
▪ در كيمياگري دين كه عامل پويايي پيروان خود است، مي توان به سخن گهربار رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) استشهاد نمود: اِعْمَل عمل امْرءٍ يَظُنّ أنّه لن يموت أبداً، وَاحْذَر حَذَرَ امْرءٍ يخشي اَنْ يموت غداً[نهج الفصاحة، ج 2، ص 681.] ؛ يعني كاري كه انجام مي دهي آن قدر متقن و ماندني باشد كه گويا صاحب آن كار، عمري جاودان دارد، و در هوشياري و پرهيز از گناه، آن قدر هوشمند باش كه گويا راهي براي ترميم اشتباه وجود ندارد و فردا روز مرگ است.
▪ چنين دستوري، پيام جاودانه دارد و آن اين كه اولاً نهايت كوشش را در فعاليت داشته باشيد، ثانياً سعي كنيد كار شما در كمال اتقان و دوام باشد، و ثالثاً جدّيت نماييد از هر گونه خلاف مصون باشيد.
در پايان اين پيام، انتظاري كه از دانشجويان عزيز مي رود، آن است كه اگر در جست وجوي لعل طبيعت اند، كندنِ كان، كافي است و اگر در تكاپوي عشق الاهي اند كندنِ جان، لازم است:
گر همي لعل بايدت كانْ كَن
ورهمي عشق بايدت جان كَنْ
[حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 331.]
▪ و چون شما فرزندان ملت بزرگ ايران اسلامي هستيد و فرزند، آن است كه طبق بيانِ نغز سنائي غزنويْ فَرِّ زندگي باشد، بكوشيد كه با دانش عريق و ايمان عميق، نظام اسلامي را، كه وديعهي الاهي و عصارهي خون شهيدانِ شاهد و جانبازيِ سرافرازانِ صابر و آزادگيِ احرارِ شاكر به رهبري بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام خميني(رحمه الله) است، از گزند هرگونه تهاجمي حفظ نماييد تا به دست صاحب اصلي آن، حضرت خاتم الأوصياء و الأولياء، حجة بن الحسن (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) بسپاريد.
كوشش از تن طلب، كشش از جان
جوشش از عشق دان، چشش ز ايمانْ
[همان، ص 46.]
پروردگارا! نظام اسلامي، مقام معظّم رهبري، دولت و ملت و مملكت، مراكز فقهي فرهنگي و دانشگاهي و همه نهادهاي ديني را در ظلّ عنايت ولي عصر (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) حفظ فرما. ارواح مراجع، امام راحل و شهدا را با انبيا محشور فرما. پايان امور همگان مخصوصاً دانشجويان عزيز را به خير و عافيت ختم فرما.
والسلام عليكم
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
@rahighemakhtoom
#تفسیر_قرآن
#چشمه_حکمت
#تفسیر_سوره_انشراح
▪نگاشت 5:نکات تفسیری آیه 2 سوره انشراح
وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتيم؟
🔹 «وَضَعْنَا»: فرو آوردیم. پائین آوردیم.
🔹 «وِزْر»: بار سنگین. مراد بار کمرشکن غم و رنج حاصل از مشاهده کفر و شرک و تبهکاریها و خونریزیها و ستمگریها و نابسامانیهای جامعه پیش از نبوّت، و تلاش و کوشش آن حضرت برای هدایت مردمان و دفع اذیّت و آزار ایشان در آغاز نبوّت است.
📝 نکته نگاشت
۱ - رسالت الهى و دعوت مردم به دین، وظیفه اى سنگین بر دوش پیامبر(ص) (و وضعنا عنک وزرک)
🔹 «وزر»; یعنى، سنگینى و «وزیر»، به معناى کسى است که وظایف سنگین فرمانروایش را برعهده مى گیرد. مصداق مورد نظر از «وزر» - به قرینه شرح صدر که در آیه قبل آمده بود - تکالیف دشوار و رسالت سنگینى بود که در صورت فقدان امدادهاى ویژه خداوند، تحمّل آن بر پیامبر(ص) سخت بود.
۲ - خداوند با امدادهاى ویژه به پیامبر(ص) او را به انجام دادن رسالت هاى الهى و اجراى برنامه هاى سنگین اسلام، موفّق ساخت. (و وضعنا عنک وزرک)
۳ - شرح صدر پیامبر(ص)، فراهم سازنده زمینه لازم براى اجراى برنامه هاى سنگین رسالت و انجام دادن تکالیف دشوار (ألم نشرح ... و وضعنا عنک وزرک)
۴ - ناشناخته ماندن رسالت پیامبر(ص) در آغاز بعثت، مایه سیطره افکندن اندوهى سنگین بر آن حضرت (وزرک) مراد از «وزر» - با توجّه به آیه «و رفعنا لک ذکرک» - مى تواند نقطه مقابل «بلند آوازه بودن» باشد; یعنى، ناشناخته ماندن رسول اکرم(ص)، سبب شده بود که رسالت ها و تعالیم او مهجور مانده و غمى سنگین براى آن حضرت به وجود آید. تناسب دو فعل «وضعنا» (فرونهادیم) و «رفعنا» (بالابردیم)، مؤید این احتمال است.
۵ - خداوند، برطرف سازنده حزن پیامبر(ص) از مهجور ماندن رسالت خویش (و وضعنا عنک وزرک)
۶ - تحمّل آداب و رسوم دوران جاهلیت، بر پیامبر(ص) سنگین و دشوار بود. (وزرک)
🔹 «وزر»، مطلق است و قابلیت دارد که بر مصادیقى گوناگون - از جمله «سنت هاى سخت دوران جاهلیت» - تطبیق یابد. هم چنین مى تواند ناظر به تمام مصادیقى باشد که به ذهن خطور مى کند.
۷ - خداوند، پیامبر(ص) را از گرفتارى به سنت هاى دوران جاهلیت رهانید. (و وضعنا عنک وزرک)
۸ - توجّه به عنایت هاى خداوند در رفع مشکلات رسالت، مایه اطمینان پیامبر(ص) به دورى اش از قهر و خشم خداوند (ما ودّعک ربّک و ما قلى ... و وضعنا عنک وزرک)
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
@rahighemakhtoom
📌 اصول پنج گانه سیر و سلوک
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
🔹 برای عاقل شدن که «العقل مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان»،[1] ما خیال می کنیم راه دور است، راه دور نیست خیلی نزدیک است؛ اما سخت است. یک بیان نورانی از امام سجاد(سلام الله علیه) است در «دعای ابوحمزه ثمالی» دارد که خدایا! ما می دانیم: «أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیكَ قَرِیبُ الْمَسَافَة»؛[2] کسی بخواهد به طرف تو سفر کند راه دور نیست، نزدیک است. «وَ أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِك إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَك»؛ هیچ حجابی بین تو و خلق تو نیست، مگر سیئات خود آن خلق، بقیه دعا این است که خدایا! این حجاب ها را بردار که ما بهتر به زیارت تو بیاییم. این دعای نورانی که امام سجاد(سلام الله علیه) یاد «ابوحمزه ثمالی» داد، وجود مبارک امام کاظم(سلام الله علیه) همین مضمون را در روز 27 رجب سال قبل، وقتی حضرت را میخواستند به زندان کوفه ببرند، همین جملههای نورانی را خواند، سال بعد 25 رجب بدن مطهّرش را از زندان درآوردند. مرحوم محدّث قمی این دعا را در مفاتیح خود نقل کردند و آن این است که خدایا! من می دانم که «أَنَّكَ لَا تُحْجَبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَكَ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ زَادَ الرَّاحِلِ إِلَیكَ عَزْمُ إِرَادَةٍ یخْتَارُكَ بِهَا»؛[3] خدایا! آن هم اصل کلی، این هم من فهمیدم و میدانم که بهترین توشه یک اراده خلل ناپذیری است که فقط تو را بخواهد. «وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ زَادَ الرَّاحِلِ إِلَیكَ عَزْمُ إِرَادَةٍ یخْتَارُكَ بِهَا»، من هم مصمّم شدم دارم می آیم.
🔹 بزرگانی که در فنّ اخلاق کار کردند از این جمله های نورانی نتیجه گرفتند چند اصل است که اگر کسی بخواهد اهل سیر و سلوک باشد از این اصول ناگزیر است؛ یکی عزم قطعی است که این عزم شکست ناپذیر باشد. «عزم» غیر از «جزم» است آقایان! ما کارمان در حوزه و دانشگاه پیدا کردن جزم است؛ یعنی برهان اقامه میکنیم، قیاس اقامه میکنیم، دلیل اقامه میکنیم، جزم پیدا می کنیم و در «اصول» هم می گوییم قطع حجت است؛ اما این به درد درس و بحث می خورد. ما یک «عزم» داریم، یک «جزم» داریم. آن که کارآمد است و مشکل را حل می کند، آن عزم است؛ آن که بازارگرمی است این جزم است. جزم یعنی جزم! عزم یعنی عزم! «بینهما بین الأرض و السماء» است.
🔹 جزم برای عقل نظری است، اندیشه ورز است، بازار علم را گرم می کند. عزم برای عقل عملی است، بازار عمل صالح را گرم می کند. عزم چه کاری به جزم دارد؟! جزم چه کاری به عزم دارد؟! عزم فعل است، جزم علم است. اینکه حضرت فرمود: «عَزْمُ إِرَادَةٍ یخْتَارُكَ بِهَا»، این است. این بزرگانی که در این زمینه منازل السائرین[4] نوشتند و مانند آن، میگویند که اولین کمال و اولین شرط، عزم غیر بیمار است، عزم صحیح سالم غیر معوج، بعد صدق است، بعد توبه از ناروایی هاست، بعد انابه به روایی هاست. توبه یک چیزی دیگر است، انابه یک چیزی دیگر است. از پلشتی دور شدن، به زیبایی نزدیک شدن. انابه به طرف زیبایی هاست، توبه از نازیبایی هاست. پس عزم است، صدق است، توبه از نازیبایی ها، انابه به طرف زیبایی ها، و «اخلاص العمل کلِّه» در همین است. اینها امور پنج گانهای است که در همه کارها لازم است.
🔅🔅🔅
[1]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)،ج1،ص11.
[2]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص804.
[3]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص162.
[4]. نام کامل کتاب، منازل السائرین الی الحق است که تألیف شیخ عارف خواجه عبدالله انصاری و به زبان عربی است، این اثر از مهمترین آثار در زمینه عرفان عملی و سیر و سلوک محسوب می گردد.
📚 درس خارج فقه نکاح جلسه 304
تاریخ: 1396/11/18
🌿🌿🌿
🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید
@rahighemakhtoom