eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
619 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅🔅🔅 📌 ارزش انسان 📐 یک بیان نورانی از حضرت امیر (سَلامُ الله عَلَیه) در نهج البلاغه است که «قِیمَةُ كُلِ‏ امْرِئٍ مَا یحْسِنُه‏»؛[1] ارزش هر کسی به هنر اوست، نفرمود: «قیمة کل امرء ما یعلمه». علم هنر نیست، ممکن است که وسیله باشد، برای گمراه‌ کردن یا وسیله باشد برای اینکه انسان خود را بفروشد. ما عظمت خودمان، آن آزادی خودمان را باید حفظ بکنیم. 📐 اگر انسان خود را خوب بشناسد و کرامتش را بشناسد هنر جزء ساده ‌ترین کارهاست، برای اینکه تمام ابزارها در آن هست، مخاطبش هم همین است. چطور او از آهنگ خوب لذّت می ‌برد، از منظره خوب لذّت می ‌برد، از قیافه خوب لذّت می ‌برد؟ اینها را خدا به او داد، به ما هم داد. آن وقت آسان ‌ترین کار می ‌شود هنرمندی، چون همه را هم ما داریم و هم مخاطب ما؛ اما وقتی که ما مثل همین شب‌ های فروردین که می‌ شود، حاجی فیروزی شده و همه را سیاه کرد، خودمان را سیاه کردیم و مخاطب را سیاه کردیم، نه ما از زیبایی لذّت می ‌بریم، نه او، چون هر دو سیاه شدیم. حضرت فرمود ارزش هر کسی به هنر اوست. 📐 بنابراین اوّلین کار این است که ما خودمان را به عنوان یک هنرمند بدانیم و بدانیم که یک موجود أبدی هستیم، موجود أبدی خروجی‌ آن هم أبدی است! نه به این سمت وابسته است و نه به آن سمت، حرف ‌های پوسیدنی، حرف‌ هایی که تاریخ مصرف دارد و حرف ‌هایی که بازی است، این هنر نیست. 📐 حرف مولوی این است که شما اینجا می ‌نشینید و می‌ گویید بهشتی هست، تازه حرف حکیم و متکلم را می گوید هنر نیست، می‌ گوید عارف هنرمند است. شما می ‌گویید بهشتی هست، جهنمی هست، ما باید مواظب باشیم، این حرف فیلسوف است و متکلم، این هنر نیست. هنر آن است که عارف دارد، اینجا که نشسته، جهنم را ببینی، بهشت را ببینی: خود هنر دان دیدن آتش عیان ٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان[2] آن حکیمی که می‌ گوید ما از دود می‌ فهمیم آتشی هست، او دارد گپ می‌ زند، نه اینکه هنرمندانه سخن بگوید! آن کسی که آتش را می ‌بیند، او هنر دارد. [1]. نهج البلاغه(للصبحی صالح)، حکمت81، ص482. [2]. مثنوی معنوی, دفتر ششم، بخش 83. 📚 دیدار اعضای سازمان هنری سینمایی با حضرت استاد تاریخ: 1395/10/25 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 دروغ، بلایی خانمان برانداز این ، از هر غده بدخیمی بدتر است. در هایی که سابق نسبت به هم می کردند که خیلی تند و خشن بود، می گفتند: ان شآء الله خانه سرایت بشود که آنجا علف در بیاید یا سبزی بکارند، یعنی کلاً ریشه ات کنده بشود. این تعبیر که (اِنَّ الیَمینَ الکاذِبَهَ لَتَذَرُ الدّیارَ بَلاقِع)، یعنی همین! دروغ آدم را طرزی ویران می کند که کلّ و او از بین می رود، آنجا یک می شود که یک مقدار علف در می آید یا سبزی می کارند. در دنیا کسی با بخواهد راه کسی را ببندد، یا برود؛ طولی نمی کشد که خانواده های متعددی را ویران می کند، آن را می کند. 🔷️ ر.ک الکافی / جلد ۲ / صفحه ۳۴۷ ✅ درس خارج فقه _ قم ؛ ۱۳۹۸/۱۱/۲۹ @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دروغ، بلایی خانمان برانداز این ، از هر غده بدخیمی بدتر است. در هایی که سابق نسبت به هم می کردند که خیلی تند و خشن بود، می گفتند: ان شآء الله خانه سرایت بشود که آنجا علف در بیاید یا سبزی بکارند، یعنی کلاً ریشه ات کنده بشود. این تعبیر که (اِنَّ الیَمینَ الکاذِبَهَ لَتَذَرُ الدّیارَ بَلاقِع)، یعنی همین! دروغ آدم را طرزی ویران می کند که کلّ و او از بین می رود، آنجا یک می شود که یک مقدار علف در می آید یا سبزی می کارند. در دنیا کسی با بخواهد راه کسی را ببندد، یا برود؛ طولی نمی کشد که خانواده های متعددی را ویران می کند، آن را می کند. 🔷️ ر.ک الکافی / جلد ۲ / صفحه ۳۴۷ ✅ درس خارج فقه _ قم ؛ ۱۳۹۸/۱۱/۲۹ @rahighemakhtoom
📌علامه جوادی آملی 🧷انسان نبايد خود را با افراد تبهكار و فاسق و منافق بسنجد و بگويد: الحمد لله خوشا به حال ما كه در اين راه آمديم و به دام كفر و نفاق نيفتاديم. امام مجتبي (عليه السلام) مي فرمايد: هرگز خود را با بدان و اهل دنيا نسنجيد وگرنه ضرر كرده ايد. خود را با شهداي كربلا و ياران پاك ابا عبدالله الحسين (عليهم السلام) بسنجيد، با آنان كه چهل سال با وضوي نماز عشاي خود نماز صبح را خواندند! راه باز است و به مقام بلند رسيدن وقف كسي نيست، همت را بايد بلند داشت. به ما آموخته اند كه هر شب جمعه در دعاي كميل از خدا بخواهيم ما را به حدي برساند كه بالاتر از آن حد كسي نيست: «وأقربهم منزلةًمنك وأخصّهم زلفةً لديك» تنها همت ما اين نباشد كه به جهنم نرويم، خداوند در قيامت بسياري از افراد را نمي سوزاند، بچه ها، ديوانه ها، مستضعفاني كه دسترسي به معارف واحكام الهي نداشته اند به جهنم نمي روند، به جهنم نرفتن هنر نيست. امير مؤمنان از رسول خدا نقل مي كند كه فرموده: «إنّ الله عز و جل يحبّ معالى الا قمور ويكره سفسافها» : خداوند همّتها و فكرهاي بلند را دوست دارد و كارهاي پست و فرومايه را اكراه دارد. 📚کتاب حکمت عبادت @rahighemakhtoom
📈 نورانیت فرزندان ⏪ مستحضرید كه ولیمه در اسلام مستحب است. ولیمه ‌هایی كه مستحب است مثل اینكه كسی سفر مكه رفته ولیمه می ‌دهد، ازدواج كرده ولیمه می‌ دهد، ساختمان درست كرده ولیمه می‌ دهد، خدا به او فرزند داده ولیمه می ‌دهد؛ این ولیمه ‌ها هر كدام یك اسم خاصّی دارند. وقتی فرزندی به دنیا آمد ولیمه ‌ای كه می ‌دهند یك نام دارد، وقتی موی سر او را روز هفتم می ‌تراشند این ولیمه اسم خاص دارد که آن به صورت عقیقه است، وقتی او را ختنه می ‌كنند یك اسم خاص دارد، همه این ولیمه ‌ها مستحب است؛ اما یكی از آن ولیمه ‌ها كه مستحب است «ولیمة الحِذاق» یا «ولیمة الحَذاق»، این است كه اگر پدری یا مادری بچه‌ اش را فرستاده مكتب تا قرآن بیاموزد و او در خواندن قرآن حاذق شده مستحب است پدر ولیمه بدهند، این متأسفانه اصلاً برای ما مطرح نیست! ما خیال می ‌كنیم این ولیمه دادن‌ ها فقط برای همان مسافرت مكه و امثال اینهاست. ⏪ وقتی كه انسان, نونهالی را فرزندی را فرستاد در مهد قرآن در مكتب قرآن او قرآن یاد گرفت و حاذق شد كه قرآن را خوب می ‌خواند و غلط نمی ‌خواند مستحب است که پدر ولیمه بدهد، این اندازه پدر و مادر باید بكوشند كه بچه ‌هایشان نورانی باشند! این مربوط به وظیفه پدر و مادر است، اولیای مدرسه هم همین سِمت را دارند. 📚 دیدار دانش آموزان و اولیای مربیان با حضرت استاد تاریخ: 1391/12/20 💻برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
حضرت آیت الله العظمی 📌 قلب سلیم محل محبت خدا 🔰 قرآن مهم ترین راه نزاهت روح را سلامت دل از محبت غیر خدا می داند و می فرماید: تنها کسانی در قیامت از گزند عذاب آن روز مصون اند که با قلب سالم وارد صحنه قیامت شوند: «یوم لا ینفع مال و لا بنون * الا من اتی الله بقلب سلیم». در قیامت معلوم می شود که نه تنها مال و فرزند، بلکه غیر از قلب سلیم و مطّهر از غبار ماسوا هیچ چیزی نافع نیست. 🔰 درباره ابراهیم خلیل (ع) نیز می فرماید: «اذ جاء ربّه بقلب سلیم» و قلب سلیم قلبی است که به تعبیر برخی روایات، محبت هیچ کس جز خدا در آن نباشد: «القلب السلیم الذی یلقی ربّه و لیس فیه احد سواه»، پس معیار سلامت قلب، تنها محبت خداست. 🔰 راهی که پیمایش آن، مایه تزکیه نفس و نزاهت روح است و انصراف از آن، مایه تیرگی روح می گردد، قطع علایق از ماسوای خداست. جمع بین محبت یا تعلق به غیر خدا و میان نزاهت روح، میسور و ممکن نیست، زیرا هر علاقه ای که به غیر خدا باشد، غباری بر روح است و جان غبارآلود، راهی به حریم خدا ندارد. 📚 برگرفته از کتاب دانش و روش بندگی ص 220 @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی ▪با هشتگ در کانال تمام فایل ها را می توانید گوش کنید. 🔅🔅🔅 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅🔅🔅 📌 تلاوت استاد الشیخ محمد صدیق منشاوی 🕑 زمان: 7 دقیقه 📈 این تلاوت شامل آیات ۶۱ الی ۶۵ سوره غافر است. اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ ﴿۶۱﴾ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ ﴿۶۲﴾ کَذَلِکَ یُؤْفَکُ الَّذِینَ کَانُوا بِآیَاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ ﴿۶۳﴾ اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ﴿۶۴﴾ هُوَ الْحَیُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۶۵﴾ 🌿🌿🌿 ✅نشر و تبلیغ آموزه های ناب وحیانی را از دیگران دریغ نکنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (85) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4) 📌 لطایف و اشارات 📈 2 ـ مالكيت حقيقي و اعتباري 📐 مِلْك كه مبدأ اشتياق مالك است، اقسامي دارد؛ در نتيجه مالكيت هم اَنحاي متعدد دارد: 1⃣ قسم يكم، مالكيّت اعتباري است؛ مانند مالكيّت انسان نسبت به لباس و خانه‌ي خودش. اين مالكيّت در حوزه‌ي امور اعتباري و در حيطه‌ي قراردادهاي عقلايي است و با خريد و فروش و ساير معاملات، قابل تغيير است؛ چنانكه مالك خانه، پس از فروش، تنها مالك عوض آن است و ديگر مالك خانه نيست. 2⃣ قسم دوم كه برتر از قسم نخست است «مالكيّت حقيقي محدود» است؛ مانند مالكيت انسان نسبت به اندام و جوارح خويش. انسانْ با اراده مي تواند در جوارح خود، مانند چشم و گوش، تصرف كند. اين مالكيت حقيقي است. اما چون خودِ انسان موجودِ محدودي است، مالكيّت وي نيز محدود خواهد بود. 3⃣ قسم سوم كه برتر از دو قسم گذشته است، «مالكيّتِ حقيقي مطلق» است و آن مالكيتِ نامحدودِ خداي سبحان نسبت به عالم است. همان گونه كه علت تامّه، مالك همه‌ي شئون هستي معلولِ خويش است، خداي سبحان نيز قيّوم سراسر نظام هستي و مالك همه‌ي شئون آن است و همه‌ي موجودات، مِلك و معلول و متقوّم به او هستند. ◀ مالكيّتي كه در روابط اجتماعي انسانها مطرح است و به انسانها اسناد داده مي شود، مانند: (لا تأكلوا أموالكم بينكم بالباطل) [سوره‌ي نساء، آيه‌ي 29.]، همان مالكيت اعتباري است و اعتبار آن براي نظم امور اجتماعي است؛ اما وقتي سخن از رابطه‌ي انسان با خداست، مالكيت حقيقي نامحدود مطرح است. از اين رو قرآن كريم مي فرمايد: از اموالي كه خداي سبحان شما را در آن خليفه‌ي خود ساخت انفاق كنيد: (وأنفقوا مما جعلكم مستخلفين فيه) [سوره‌ي حديد، آيه‌ي 7.]، (واتوهم من مال الله الذي آتاكم)[ سوره‌ي نور، آيه‌ي 33.]. پس مال حقيقتاً از آنِ خداست كه آن را در اختيار انسان گذاشته است و انسان در مورد اموال، خليفه‌ي خداست. استفاده‌ي اين مطلب از آيه اول اگر دشوار باشد، از آيه‌ي دوم آسان است. ✔ بنابراين، در مسائل اقتصادي كه بر پايه‌ي روابط اجتماعي تنظيم مي شود، هركس از راه مشروع مالي كسب كند، مالك آن است و ديگران بدون اذن او نمي توانند در آن تصرف كنند؛ اما در رابطه انسانها با خداي سبحان، مِلْك ومالك، همه مِلك خدا هستند. ⏪ امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) در تفسير «لا حول ولا قوة إلاّ بالله» مي فرمايد: خداوند مالك است و او ما را مالك كرده است. پس مادامي كه مال او در اختيار ماست تكليفي داريم و با بقاي آن تمليك، اين تكليف باقي است: «إِنا لا نملك مع الله شيئاً ولا نملك إلاّ ما مَلَّكَنا فمتي ملّكنا ما هو أملك به منّا كلّفنا ومتي أخذه منّا وضع تكليفه عنّا»[نهج البلاغه، حكمت 404.]. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (86) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4) 📌 لطایف و اشارات 📈 3 ـ ظهور مالكيت مطلقه در قيامت 📐 قرآن كريم در آياتي چند مِلك و مُلك جهان آفرينش را به خداي سبحان نسبت مي دهد؛ مانند: (ألم تعلم أن الله له ملك السماوات والارض وما لكم من دون الله من ولي ولانَصير) [سوره‌ي بقره، آيه‌ي 107.]، (وما أدراك ما يوم الدين ثم ما أدراك ما يوم الدين يوم لا تملك نفس لنفس شيئاً والأمر يومئذٍ لله)[ سوره‌ي انفطار، آيات 17 ـ 19.]. آيه‌ي نخست درباره‌ي فرمانروايي خدا بر آسمانها و زمين است و آيه‌ي دوم كه مِلك و مُلك يوم الدين را به طور مطلق براي خدا ثابت مي كند، با تعبيرهايي مشعر بر عظمت قيامت، مي گويد: در آن روز مالكيت براي احدي در هيچ موردي نيست؛ نه كسي مالك كارهاي خويش است و دستور وي در آنها نافذ است و نه مالك كارهاي ديگران و يا مسلّط بر شئون آنان خواهد بود، بلكه مالكيّت همه‌ي كارها و اداره‌ي همه‌ي امور از آنِ خداست. ◀ بنابراين، چه در يوم الدين و چه در غير آن، مِلك و مُلك مخصوص خداي سبحان است و احدي با او شريك و سهيم نيست و چنين نيست كه در مقام ثبوت، مِلك يا مُلك تقسيم و تقسيط شده باشد، بلكه اين بحث تنها مربوط به مقام اثبات است؛ يعني امروز ما نمي دانيم كار به دست كيست، ولي در قيامت كه روز ظهور حق است: (ذلك اليوم الحق) [سوره‌ي نباي، آيه‌ي 39.]، معلوم خواهد شد كه كار به دست ديگري بود و انسان گاهي به عنوان «اعتماد به نفس» خود را فريب مي داد و گاهي به عنوان «تشكر از مخلوق» به ديگران پناهنده مي شد، ولي فردا مي فهمد كه كار تنها به دست خدا بوده و هست و علل و اسباب ظاهري همه از شئون فاعليت خداي سبحان است. ما تنها اواسط سلسله را مي بينيم و از آغاز آن غافليم. از اين رو خود يا ديگران را فاعل مي پنداريم و براي آن كه به اعتماد به غير خدا رنگ ديني بدهيم به عنوان اين كه بي تشكر از مخلوق نمي توان شاكر خالق[1]بود از ديگران تشكر مي كنيم. ============================= 📝 پی نوشت: [1]ـ امام صادق (عليه السلام) درباره‌ي آيه‌ي وما يؤمن أكثرهم بالله إلّا وهم مشركون (سوره‌ي يوسف، آيه ي106) فرمودند: «هو الرجل يقول: لولا فلان لهلكت ولولا فلان لأصبت كذا و كذا ولولا فلان لضاع عيالى، ألاتري أنه قد جعل لله شريكاً فى ملكه يرزقه ويدفع عنه؟»؛ همين كه شخصي مي گويد: اگر فلاني نبود نابود مي شدم و... بدين گونه او براي خدا شريك قرار داده است. آنگاه راوي از امام (عليه السلام) پرسيد: اگر بگويد: «لولا أنْ منّ الله عَلَىّ بفلان لهلكت»؛ اگر خدا به وسيله‌ي فلاني به من احسان نمي كرد نابود مي شدم، چگونه است؟ حضرت فرمودند: «لابأس بهذا» (نورالثقلين، ج2، ص476). از همين قبيل است تعبير شرك آلود رايج: «اوّل خدا، دوم شما»؛ زيرا خدا اوّلي است كه دومي براي او قابل فرض نيست: هو الأول والاخر والظاهر والباطن (سوره‌ي حديد، آيه‌ي 3). پس بر اساس رهنمود پيشوايان معصوم (عليهم السّلام) در برابر احسان ديگران بايد گفت: خدا را شكر كه از اين راه به من احسان كرد؛ گرچه او مي توانست همين احسان را از راه ديگر به من بكند. براساس توحيد، هر نعمتي را بايد از خدا دانست: وما بكم من نعمة فمن الله‌ي (سوره‌ي نحل، آيه‌ي 53) و با اين ديدگاه ديگر نه به عنوان «اعتماد به نفس» مي توان به خود بها داد و نه به بهانه‌ي «تشكّر از مخلوق» به ديگران. معناي حديث معروف «من لم يشكر المنعم من المخلوقين، لم يشكر الله عزّ وجلّ» (بحار، ج 68، ص 44) نيز چنانكه گذشت، اين است كه نيكوكاران مظاهر احسان الهي هستند و اگر متنعم، مظهر احسانِ وليّ نعمت را سپاس ندارد، وليّ نعمت خود را سپاس نداشته است. پس سپاسگزاري از مخلوق «بما هو مخلوق» محمود است و بدون لحاظ حيثيت مخلوق بودن نامحمود. شايان ذكر است كه، «مشركون» در آيه‌ي وما يؤمن... غير از «الذين أشركوا» است، چون «الذين اشركوا» در مقابل مؤمنين و عبارت است از وثنيين و ديگر بت پرستان. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
📌 شعب رحمت الهی 🔸 این ماه را كه ذات اقدس الهی به عنوان ماه شعبان مشخص كرده است، برای شعبه شعبه بودن رحمت ‌های الهی است؛ گاهی پیامبر خود را به نام شعیب معرفی می‌ كند كه شعبه ‌های گوناگون رحمت الهی به وسیله این پیامبر به جامعه منتقل می ‌شود و گاهی زمانی مشخّص را به نام ماه را شعبان می ‌نامد كه از شعبه ‌های گوناگون رحمت الهی است؛ برخی‌ ها از شعبه ‌های كوچك، برخی ‌ها از شعبه ‌های بزرگ، برخی‌ ها از شعبه‌ های كمتر و برخی ‌ها هم از شعبه‌ های بیشتری از فیض ذات اقدس الهی بهره می ‌برند. 🔸 مطلب دیگر آن است كه در این دعای نورانی كه بین دو نماز خوانده می ‌شود و گفته شد که در هنگام زوال خوانده شود ـ همین درود مخصوص ـ در این درود و تحیت خاصّی كه نسبت به وجود مبارك پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) عرض ارادت می ‌كنیم، به خدا عرض می‌كنیم خدایا! گرچه در سوره «احزاب» فرمودی كه پیامبر اُسوه و الگوست، [1]گرچه ما موظّف هستیم «ائتسا» یعنی اقتدا و تأسّی به آن حضرت كنیم، لكن آن توفیق را به ما مرحمت كن یك و آن لطف را به وجود مبارك حضرت مرحمت كن دو كه نسبت به ما پدری كند سه، یك راه وسیعی برای ما باشد چهار، «وَ اجْعَلْهُ‏ لِی‏ شَفِیعاً مُشَفَّعاً وَ طَرِیقاً إِلَیكَ‏ مَهْیعاً».[2] 🔸 وجود مبارك حضرت سیره و سنّت و روشِ او راه است. ما یك راه مستقیمی نداریم كه پیغمبر برابر آن راه حركت كند، هر چه او می ‌كند و می ‌گوید و هر جا می ‌رود این راه است! ما یك وقت راهی راهی هستیم كه مهندسان برای ما ترسیم كردند و یك وقت است كه نقشه و راه و هندسه ـ هندسه غیر از مهندس است ـ راه را تنظیم می ‌كند كه مهندس برابر آن حركت می ‌كند. ما راهِ از پیش تعیین ‌شده ‌ای نداریم و راه را با اینها تشخیص می ‌دهیم، اینكه درباره امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) گفته شد علی ‌بن ‌ابی‌ طالب «مَعَ الْحَقِّ» است و حق با علی است «یدُورُ مَعَهُ‏ حَیثُ‏ مَا دَارَ»،[3] این «یدُورُ» ضمیر آن به «حق» برمی ‌گردد «یدُورُ حَق مَدار عَلی حَیثُ‏ مَا دَارَ». یك راه از پیش تعیین ‌شده ‌ای نیست كه ائمه از آن راه بروند، راه را خدای سبحان به وسیله امام و پیغمبر مهندسی می ‌كند، هندسه ترسیم می ‌كند، راهنمایی می ‌كند و آنچه آنها گفتند می‌ شود راه، آنچه آنها كردند می ‌شود راه و آنچه آنها نوشتند می‌ شود راه، زیرا خدای سبحان به وسیله اینها مهندسی جهان را ترسیم می‌ كند، هر جا اینها رفتند می ‌شود راه. 🔸 ما در این دعاها و تحیت ‌ها از خدای سبحان مسئلت می ‌كنیم كه وجود مبارك پیامبر كه این همه درودها را به پیشگاه او تقدیم می ‌كنیم او را برای ما راهِ وسیع قرار دهد. [1]. احزاب، آیه21؛ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾. [2]. مصباح المتهجد، ج2، ص829. [3]. بحارالانوار، ج28، ص368. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1393/04/05 @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت1:معرفی کلی تفسیر سوره تکاثر ⏪ سوره تَکاثُر صد و دومین سوره و از سوره‌های مَکّی قرآن که در جزء سی‌ام جای گرفته است. واژه تکاثر که به‌معنای چشم و هم‌چشمی در مال‌اندوزی و بزرگی است، در آیه اول آمده و به‌همین دلیل این سوره را تکاثر نامیده‌اند. این سوره کسانی را که در مال و فرزند و یاور به یکدیگر فخر می‌فروشند، توبیخ می‌کند و می‌گوید اینان در آینده‌ای نزدیک در مورد نعمت‌هایی که در اختیار آنان گذاشته شده، بازخواست می‌شوند. در روایات آمده است مراد از نعمت، اهل بیت(ع) هستند. در فضیلت تلاوت این سوره نقل شده است قرائت آن همچون قرائت هزار آیه از قرآن است. ⏪ این سوره را تَکاثُر می‌نامند؛ زیرا این کلمه در اولین آیه آن آمده‌ است. تکاثر یعنی چشم‌ و هم‌چشمی و مسابقه‌دادن با یکدیگر در بسیاری مال و جایگاه اجتماعی. ⏪ سوره تکاثر جزو سوره‌های مکی و در ترتیب نزول، شانزدهمین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، صد و دومین سوره است و در جزء ۳۰ قرآن جای دارد. ⏪ سوره تکاثر ۸ آیه، ۲۸ کلمه، و ۱۲۳ حرف دارد. این سوره از نظر حجمی جزو سوره‌های مُفَصَّلات (دارای آیات کوتاه) است. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت2:معرفی کلی تفسیر سوره تکاثر ⏪ در تفسیر مجمع البیان چند شأن نزول برای این سوره بیان شده است. در یکی از آنها آمده است این سوره درباره دو قبیله از قریش، فرزندان عبدمناف بن قصی و فرزندان سهم بن عمر، نازل شد. آنان به یکدیگر فخر فروختند که اشراف ما بیشترند. پس اشراف یکدیگر را شمردند. اشراف بنی عبدمناف بیشتر از گروه مقابل شدند. به همین دلیل فرزندان سهم گفتند مردگانمان را بشماریم، تا اینکه رفتند و قبرها را دیدند و آنها را شمردند. پس از این کار، فرزندان سهم بیشتر از فرزندان عبدمناف شدند؛ زیرا آنان در جاهلیت بیشتر از دیگران بودند. 📈 نعمت اهل بیت و پرسش از آن در آیه آخر سوره تکاثر آمده است در آخرت درباره نعمت‌ها پرسیده می‌شود (اینکه فرد آنها را در چه راهی صرف کرده است). در روایتی از امام صادق(ع) گفته شده مراد از نعمت در این آیه، اهل بیت(ع) هستند. 🔹 در این روایت آمده است ابوحنیفه ـ یکی از عالمان اهل سنت ـ درباره معنای این آیه از امام صادق(ع) پرسید. امام به او گفت به نظر تو منظور از «نعیم» در این آیه چیست که ابوحنفیه پاسخ داد مقصود غذا و آب است. 🔹 امام صادق(ع) فرمود اگر خدا بخواهد تو را روز قیامت در پیشگاهش نگه دارد تا از هر لقمه‌ای که خورده‌ای و هر جرعه‌ای که نوشیده‌ای از تو سؤال کند، باید بسیار در آنجا بایستی، بلکه منظور از «نعیم» ما اهل بیت هستیم که خداوند با ما میان مردم الفت ایجاد کرد و پیوند داد، بعد از آنکه با هم اختلاف داشتند و دشمن بودند و با ما آنان را به اسلام هدایت کرد. 🔹 این نعمتی است که خداوند درباره آن می‌پرسد، یعنی پیامبر(ص) و اهل بیت او. ⏪ درباره فضیلت تلاوت سوره تکاثر در روایات آمده است اگر کسی این سوره را قرائت کند خداوند نعمت‌هایی را که در دنیا به او داده است، حسابرسی نمی‌کند و گویی هزار آیه از قرآن را قرائت کرده است. 🔹 همچنین ازامام صادق(ع) روایت شده است هر کس سوره تکاثر را در نمازهای واجب خود بخواند، خداوند برای او ثواب صد شهید و اگر در نمازهای مستحبی بخواند، ثواب پنجاه شهید می‌نویسد و در نماز واجبش چهل صف از ملائکه با او نماز می‌گزارند. 🔹 در برخی روایات نیز برای این سوره خواصی ذکر شده که در امان ماندن قاری آن تا غروب روز بعد از جمله آنها است. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت3:محتوای نموداری تفسیر سوره تکاثر ▫ سوره تکاثر مردم را به‌دلیل مسابقه‌گذاشتن در جمع‌کردن مال و فرزند و یاور توبیخ می‌کند؛ خصلتی که آنان را از خدا و سعادت واقعی غافل می‌کند. ▫ این سوره همچنین تهدید می‌کند چنین افرادی خیلی زود نتیجه این سرگرمی‌های بیهوده را می‌بینند و در آینده‌ای نزدیک در مورد نعمت‌هایی که در اختیار آنان گذاشته شده، بازخواست می‌شوند. 🔸 هشدار به دنیاپرستان غافل از آخرت 🔸 گرایش افراطی انسان به امور دنیوی 🔸 آگاه شدن دنیاپرستان از حقیقت کار خود با مشاهده دوزخ 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
74 پایان سوره آل عمران 🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی ▪️با هشتگ در کانال تمام فایل ها را می توانید گوش کنید. 🔅🔅🔅 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
5 🔅🔅🔅 📈 روش تفسير قرآن به قرآن ✅ استفاده از قواعد زبان و اصول عقلايي؛ اولين گام تفسير ◀ سؤال ديگر اين است که آيا هيچ راه ديگري براي تفسير قرآن غير از آيات ديگر وجود ندارد؟ ايشان هرگز چنين چيزي نمي-گويد. پس منظور از اين روش اين است که تا جايي که ممکن است و تا آنجا که معاني آيات و ارتباط آن‌ها را به-طور روشن و عقل‌پسند درک مي-کنيم، از خود قرآن براي رفع ابهام از آيات مبهم استفاده کنيم، نه اين-که چيزي را با زحمت و تکلف بر قرآن تحميل کنيم. آياتي وجود دارند که وقتي عقلاي آشناي به زبان و اصول عقلايي محاوره، آنها را کنار هم مي‌گذارند، مي-فهمند که يکي ناظر به ديگري است و آن را تفسير مي‌کند. تا اين-گونه آيات را داريم سراغ روش ديگر نرويم. از اينجا معلوم مي-شود که خداي متعال از اين آيه خواسته است چه اندازه از معارف را به عموم مردم بفهماند. اين نکته-اي است که چون فرصت کم است با اشاره آن را توضيح مي-دهم. در محاورات عقلايي ما هم، براي مثال وقتي از درس يک استادي، سخنراني، يا خطيبب ماهري استفاده مي-کنيم، گاهي با تعبيرات مطلقي برخورد مي-کنيم که معناي واقعي آن بايد با قرائن ديگر کلام ايشان روشن گردد. به عنوان مثال شايد چند مرتبه از حضرت امام رضوان-الله-عليه شنيده-ايم که درباره چند چيز فرمودند: اين در رأس امور است. آيا اين بدان معنا است که اين امر مانند نقطه واحدي است و همه چيز تحت الشعاع او قرار دارد؟ مانند يک مخروط يا يک منشور که يک رأس بيشتر ندارد؟! پس چرا چند چيز را در رأس امور دانستند؟ پاسخ اين است که اين سخن در مقام اطلاق نيست. ◀ به عبارت ديگر اين رأسيت نسبي و اضافي است، و نسبت به آن مطالبي گفته شده است که مورد بحث بوده است. در چنين مواردي اصول فهم محاورات عرفي اقتضاء مي-کند که ما قرائن حافّ به کلام را ملاحظه کنيم. اين قرائن مي-توانند براي فهم آيه-اي روشن‌گر باشد. ⬅ بالاخره هر آيه-اي را بخواهيم مفسِر براي ديگري قرار دهيم، خود آن هم ممکن است قرائني حافّه داشته باشد. اين بدان معنا نيست که ما از آن قرائن صرف-نظر کنيم. حتماً هر کلامي هرجا القاء شود براي ما انسانها قرائني لفظي يا مقامي دارد؛ قرائني که همه مي-فهمند. همچنين قرائني عقلي وجود دارد که احتياج به دقت دارد و همه متوجه آنها نمي-شوند؛ «‌لايعقلها الا العالمون‌». ولي به هرحال کلام قرائن حافّي دارد که همراه آن کلام-اند و توجه به آنها براي فهم کلام مفيد بلکه لازم است. ⏪ بنابراين روش تفسير قرآن به قرآن بدان معنا نيست که ما هر آيه را بخواهيم بفهميم بايد آيه-اي ديگر آن را تفسير کند. گاه معناي يک آيه کاملا واضح، محکم و صريح است و احتياج به آية مفسِر ندارد. ⬅ در مقابل، گاه معناي آن ابهام دارد که در اين صورت به آيات محکم رجوع مي-کنيم. بايد در مبان همه آيات ديگر جستجو کنيم تا اگر آيه-اي هست که بتواند کاملا به-طور عرف-پسند و مطابق اصول محاوره که عقلا آن را مي-پسندند معناي آن را مشخص کند، از آن استفاده کنيم. ⬅ اگر چنين آيه-اي نيافتيم ممکن است قرائني حاف به کلام باشد که بايد آن قرائن را کشف کنيم. قرائني هست که براي همه مردم در همه زمان-ها قابل درک است که به آن قرائن عقلي يا قرائن لبّي مي-گويند. ⬅ در اصول فقه براي متدلوژي فهم متون ديني از اين اصول استفاده مي-شود. ما بايد سعي کنيم قرائني که همراه آن کلام هست ‌- ولو قرائن عقلي باشد- را کشف کنيم. ◀ البته بايد آن قدر واضح باشد که بتوان به آن اتکاء کرد، نه اينکه خودش احتياج به چند برهان داشته باشد. يک چنين قرائني عقلي هست که مي-توانند به فهم آيه کمک کنند. اگر غير از اينها باشد،‌ معلوم مي‌شود آيه به خودي خود در مقام بيان جزئيات بيشتر نيست. به مثالي توجه کنيد. ...ادامه دارد👈 🔅🔅🔅 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
6 🔅🔅🔅 📈 روش تفسير قرآن به قرآن ✅ سوء استفاده از تفسير قرآن به قرآن ⬅ در قرآن کريم در مواردي متعدد، به نماز خواندن دستور داده شده، يا از نمازخوان-ها ستايش شده است، اما در هيچ آيه-اي به تعداد رکعات نماز و به جزئيات نماز اشاره نشده است. ⬅ هيچ آيه-اي را نمي‌توانيد پيدا کنيد که چگونگي يک نماز دو رکعتي را به ما ياد بدهد. آيا اين بدان معناست که اصلا در نماز هيچ شرطي نيست و همين که اسم نماز بر عملي صدق کند کافي است؟ آيا چون قرآن مطلق گفته است: «‌اقم الصلاه‌»، نتيجه مي‌گيريم که نماز هيچ شرطي ندارد و همين که نيايش با خدا باشد کافي است؟ اتخاذ اين نظرات شاذ، در بعضي-ها انحرافي را به‌وجود آورده است و مي-گويند: قرآن مي-گويد: نماز بخوان و با خدا نيايش کن! ديگر رکوع، سجود و شرايط و قرائت آن چگونه باشد در اين باره چيزي نمي-گويد. احکامي که فقهاي عظام در رساله-هاي عمليه بيان کرده-اند (مانند اين که مثلا حتي يک لحظه بعد از طلوع خورشيد هم نماز قضا محسوب مي‌شود و امثال اينها) در قرآن نيامده است و اعتباري ندارد. ⬅ تعبير عوامانه-اش اين است که اينها را آخوندها درست کرده-اند؛ و مهم نيست نماز به چه زباني خوانده شود؛ نيايش به هر زباني باشد اشکالي ندارد؛ چرا که قرآن اصلا نگفته حتما به زبان عربي نماز بخوانيد! آيا واقعا اين گونه است که چون قرآن درجايي اين قيدها را ذکر نکرده بايد بگوييم اينها منظور خدا و قرآن نبوده است؟ نه! ⏪ جواب اين است که اين آيات در مقام بيان تفصيل احکام نماز نيست. قرآن تفصيل احکام نماز را به جايي ديگر حواله داده، فرموده است: «‌وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ.‌»[3]؛ وظيفه پيغمبر است که تفصيل احکام را براي مردم تبيين کند. ⏪ ازاين رو پيامبر اکرم (طبق نقل شيعه و سني) فرموده-اند:«‌صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي‌»[4]؛آنگونه که من نماز مي-خوانم نماز بخوانيد. اين حديث مورد قبول همه است و بر اساس آن بايد چگونگي نماز را از پيامبر ياد گرفت. اما هيچ آيه-اي تفصيلا احکام نماز را نياورده است. ...ادامه دارد👈 🔅🔅🔅 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (155) همايش بين المللي در سال و افتخار حسيني (عليه‌السلام) 🔅🔅🔅 خلاصه هويّت امام حسين(عليه‌السلام) را مي توان چنين ترسيم كرد: 1⃣ 1. آن حضرت همتاي قرآني است كه نه تنها وَريثِ صُحُف گذشته است، بلكه مُهَيْمِنِ بر آنها است. 2⃣ 2. وارث همه انبيا و اوليايي است كه مأمور نهضت الهي بوده اند؛ لذا هنگام خروج از مدينه آيه اي را تلاوت كرد كه يادآور خروج حضرت كليمِ خدا از مصر بود، و زمان ورود به مكّه آيه اي را قرائت كرد كه تذكره ورود حضرت موسي(عليه‌السلام) به مَدْيَن بود، و در بين راه كربلا جريان شهادت حضرت يحيي و بريدن سر او را به خاطر مي آورد و.... 3⃣ 3. پيوند ويژه با خاتم پيامبران داشت كه در مقطعِ هبوطِ نبوّت، مستحق لَقَب عزّتْ آفرينِ «أنا من حسين» بود و در مقطع صعود امامت، شايسته وصفِ افتخارآورِ «حسينٌ منّي» [بحار الانوار، ج 43، ص 261.]مي شد. 📐 چنين انسان عزيز و فاخري كه مظهر تامّ اين دو نام از نام هاي مبارك الهي است، مي تواند اسوه عزّت و الگوي فخر ملّتِ مسلمان و امّت متديّن باشد، و بر جامعه ءعزّت مدار و فَخرمحور لازم است كه در تمام شئون علمي و عملي به آن امام همام ائتسا كند: چون سبزه شو پياده، زيرا درين گلستان دلبر چو گل سوارست، باقي همه پياده تا چند كاسه ليسي، اين كوزه بر زمين زن بر گير كاهْ گِل را، از روي خَنْبِ باده سجّاده آتشين كن، تا سجده صاف گردد آتش رخي برآيد، از زير اين سجاده[ديوان شمس تبريزي.] 🔹 عزّت خواه و فخرطلب، حتماً جزو پيرو سيّد شهيدان شاهدِ انسانيّت خواهد بود، وگرنه دعواي او مشفوع به برهان نبوده و كالاي كاسد او در سوق تحقيق خريدار ندارد: گر دو هزار بار زر نعره زند كه من زرم تا نرود ز كان برون، نيست كسيش مشتري[ديوان شمس تبريزي.] 🔅🔅🔅 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (156) همايش بين المللي در سال و افتخار حسيني (عليه‌السلام) 🔅🔅🔅 📈 اصل پنجم. عزّت و افتخار كمال هاي تحصيلي است و مقدمات آن وجودي است نه وجوبي، و تحصيل آن واجب مطلق است نه مشروط، و مُنَجّز است نه مُعَلّق، مگر نسبت به اموري كه در حصول آن قدرت عقلي سهيم باشد. 📐 بررسي اسوه بودن سالار شهيدان(عليه‌السلام) كه مصباح هدايت و سفينه نجات است، بدون تحليل عميق تاريخي اوضاع سياسي عصر آن حضرت ممكن نيست، زيرا نهضتي كه فروغ آن هماره بر تارك تاريخ مي تابد و همه معادلات رياضي را ناديده مي گيرد، و رهبر آن جنگ خونين نابرابر را تحمّل مي كند و با همه اعضاي خاندان وحي و نبوّت به استقبال آن مي رود، و قيامي كه صفحه غابر و صحنه قادم را به دست نسيان مي سپارد و سالف و آنف را در پيشگاهش به كُرْنِش وا مي دارد، و بالاخره اسلام «نَبَوي الحدوث» را «حسيني البقاء» مي كند، حتماً داراي ابعاد عريق علمي، فقهي، حقوقي و سرانجام سياسي است. ⏪ عناصر محوري سياست سياه اموي عبارت بود از: ⬅ 1. تفكيك قرآن از عترت كه سهمگين ترين سانحه سيه رويي امويان محسوب مي شود. ⬅ 2. بعد از تفكيك اين دو از هم، هركدام را جداگانه مُثْلَه علمي كردن؛ به اين وضع كه تهْمَتِ تحريف قرآن از يك سو، و تصدّي تفسير آن به رأي از سوي ديگر، و حمايت از تز مشئوم منع تدوين حديث از سوي سوم، و جَعْل احاديث و نشر شَفَهي آن در قدح اهل بيت عصمت، به ويژه حضرت اميرمؤمنان (عليه‌السلام) از سوي چهارم، و نشر اخبار منحول در مدح دست اندركاران سقيفه و ترويج ضمني آل ابي سفيان و مانند آن از سوي پنجم. ⬅ 3. تبديل خلافت به سلطنت و نَبذ مآثر و طرد آثار پربركت امامت، و التزام به لوازمِ منحوس سلطنت. ⬅ 4. تبديل اسلام ناب به جاهليتِ مستور و گاهي مشهور. ⬅ 5. احياي بدعت و اماته سنّت در تمام شئون فردي و اجتماعي، به طوري كه استقلال امّت اسلامي به استعباد، استثمار، استبداد، استحمار و استعمار مبدّل شد، حرّيت آنان به رقيّت تبدّل يافت، تماميّت ارضي آن ها به گستره كفر، الحاد و نفاق درآمد. ⬅ 6. ايجاد اختلاف و شكاف ميان مردم و اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام) از يك سو، دامن زدن به شقاق هاي فراموش شده كهن، مانند آنچه بين اوس و خزرج بود از سوي ديگر، حمايت از نژادپرستي و قبيله گرايي جاهلي از سوي سوم، و بالاخره در قبال نداي اتحاد و اعتصام عمومي به «حَبْل الله»، نعره عفريتانه «منّا أميرٌ ومنكم أميرٌٌ» را تكرار كردن و شعار مشئوم فرعوني (وقد أفْلَحَ الْيوم مَن استعلي) [سوره طه، آيه 64.] را تبليغ نمودن، و اقتصاد كشور را به پاي سياست سلطه اموي تضحيه كردن و بني هاشم را از حقوق مسلّم آنان محروم نمودن، و صدها مصائب و متاعب ديگر كه عرصه زندگي را بر آزادمنشان به صورت قفس آهنين در مي آورد، محصول آن بود. 🔅🔅🔅 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
دام تلبیس ابلیس @rahighemakhtoom