eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
619 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
📈 الگوی مکتوبات 📁 ما در تألیف و تصنیف و در كتاب ‌نویسی الگویی داریم، همان‌ طوری كه در سیرت و سنّت برای ما الگو معین كردند که فرمودند: ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾،[1] عصاره رسالت آن حضرت قرآ‌ن كریم است «لقد كان لكم فی القرآن اُسوة حسنة». برای همه ما از نظر عمل وجود مبارك حضرت اسوه است، برای محقّقان و ارباب قلم و اصحاب تصنیف و صحابه تألیف قرآن الگوست; ما چطور حرف بزنیم؟ چطور كتاب بنویسیم؟ ما كه آن توان را نداریم رسول خدا را درك كنیم یا مثل او باشیم، ولی او می‌ت واند برای ما اسوه باشد. ما آن توان را نداریم مثل قرآن كتاب بنویسیم و مثل قرآن مطلب بیاوریم، ولی آن می ‌تواند برای ما الگو باشد. اگر مسلمانی روش و منش او به وجود مبارك رسول اكرم نخورد، او به حضرت ائتسا، اقتدا و تأسّی نكرد، اگر نویسنده ‌ای در راستای قرآن كریم چیزی ننوشت، او به این كتاب ائتسا، اقتدا و تأسّی نكرد و قرآن برای او اسوه نشد. ما وقتی دست به قلم می ‌بریم «لقد كان لكم فی القرآن اُسوة حسنة»، وقتی دهان باز می ‌كنیم، حرف می ‌زنیم، قیام و قعودی داریم، سیره و سنّتی داریم ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾، آن حضرت كه از قرآن جدا نیست! 📁 قرآن چه كتابی است و چطور نوشته شده است؟ اسوه بودن غیر از آن است كه انسان بتواند مثل آن بیاورد، این جن و انس مقدورشان نیست كه مثل آن بیاورند. قرآن كریم چند ویژگی دارد كه ذات اقدس الهی به این ویژگی‌ ها عنایت كرد. دو عنصر محوری آن این است كه محتوای وزین دارد، یك; قابل فهم است، دو; سنگین است، یك; آسان است، دو. این ثقیل بودن و یسیر و با یسر و آسان بودن این دو ویژگی رسمی قرآن كریم است ﴿سَنُلْقی‏ عَلَیكَ قَوْلاً ثَقیلاً﴾[2] وزین است، بامحتواست و روی برهان ایستاده است ﴿لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾[3] دل پذیر است، فطرت ‌پذیر است، قابل فهم و عمل است هم وزین و سنگین است هم در دسترس است ﴿لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾، از آن طرف ﴿سَنُلْقی‏ عَلَیكَ قَوْلاً ثَقیلاً﴾. سنگین بودن غیر از دشوار بودن است، آسان بودن غیر از سُست بودن است. فرمود سُست نیست آسان است، سخیف نیست، خفیف نیست، ثقیل است ولی سخت نیست. [1] . سوره احزاب، آیه 21. [2] . سوره مزمل، آیه 5. [3] . سوره قمر، آیات 17 و 22. 📚 سخنرانی در همایش کتاب سال حوزه تاریخ: 1392/12/10 🖥برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (107) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5) 📌 لطائف و اشارات ✅ 1 ـ اسرار تقديم «إيّاك» بر «نعبد» 📁 و: همه‌ي نعمتها بي استثنا از جانب خداي سبحان است: (وما بكم من نعمة فمن الله) [سوره‌ي نحل، آيه‌ي 53.] و هر كار خيري كه عبد انجام مي دهد و در پي آن، پاداشي دريافت مي كند، پوشيده به دو نعمت پيشين و پسين است؛ زيرا توفيق تشخيص وظيفه و انجام آن نعمتي بوده از جانب خداي سبحان، پاداشي نيز كه در پي عمل به وظيفه نصيبش مي شود، نعمت ديگري است كه آن هم از ناحيه‌ي خداست. 📁 پس انسان در هر كار نيك و از جمله عبادت، در ميان دو نعمت قرار دارد و هر دو نعمت از خداست و براي عبد سهمي نمي ماند و براساس اين تحليل، انسان هيچ استحقاقي در برابر نعمت اطاعت و انقياد الهي ندارد. 📁 در قرآن كريم اين اصل كلي بر موارد خاصي تطبيق شده است؛ مثلاً توبه عبد را محفوف و محاط به دو نعمت مي داند: يكي نعمت توفيق توبه و ديگري نعمت پذيرش آن و از هر دو نعمت نيز تعبير به توبه شده است. پس هر توبه اي از عبدْ محفوف به دو توبه‌ي خداست. 📁 قرآن كريم درباره‌ي توبه اول مي فرمايد: (فتلقّي آدم من ربّه كلمات فتاب عليه) [سوره‌ي بقره، آيه‌ي 37.]؛ حضرت آدم (عليه السلام) از پروردگار خود كلماتي را تلقي كرد؛ پس خدا بر او توبه كرد؛ يعني خدا با لطفش بر او رجوع كرد. لطف الهي، عبد را به راه مي آورد و بر اثر آن توفيق توبه مي يابد. همچنين مي فرمايد: (لقد تاب الله علي النّبي والمهاجرين والأنصار) [سوره‌ي توبه، آيه‌ي 117.]؛ خداوند در هنگامه‌ي عسرت و تنگناي سختي، بر پيامبر و مهاجران و انصار توبه كرد. اين توبه در استعمالات قرآني با «علي» (استعلائيه) همراه است و به اين معناست كه لطف مولا از بالا بر عبد افاضه مي شود. 📁 درباره‌ي توبه‌ي دومِ خداوند نيز مي فرمايد: (أنّ الله هو يقبل التوبة عن عباده)[ سوره‌ي توبه، آيه‌ي 104.]. از مجموع سه توبه، يعني يك توبه عبد و دو توبه‌ي خدا نيز در اين آيه‌ي كريمه ياد شده است: (وعلي الثلاثة الّذين خُلِّفوا... ثم تاب عليهم ليتوبوا إنّ الله هو التواب الرّحيم)[ سوره‌ي توبه، آيه‌ي 118.]. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ؛ همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (108) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5) 📌 لطائف و اشارات ✅ 1 ـ اسرار تقديم «إيّاك» بر «نعبد» 📐 حاصل اين كه، انسان همواره محفوف و محاط به نعمتهاي خداوندي است و اگر نمي تواند به هم پيوستگي نعمتها را دريابد از آن روست كه او خود را مي بيند وگرنه چيزي بين واحد گسترده‌ي نعمت الهي فاصله نيست جز «خود» انسان. همان گونه كه بين خالق و مخلوق هيچ حجابي جز خود خلق نيست: «ليس بينه وبين خلقه حجاب غيرُ خلقه احتجب بغير حجاب محجوب واستتر بغير ستر مستور»[ بحار، ج3، ص327.]. 📁 اگر انسان خود را نبيند به هر سوي كه بنگرد جز وجه خدا چيزي نمي بيند: (فأينما تولّوا فثمّ وجه الله)[ سوره‌ي بقره، آيه‌ي 115.]. پس چون توفيق عبادت از خداي سبحان است، ادب عبادي ايجاب مي كند كه ما نام خود را بر نام معبود مقدم نكنيم. اوست كه با يك فيض انسان را تشنه مي كند و با فيضي ديگر، انسان تشنه را به چشمه‌ي كوثر مي رساند و جزتشنگي، چيزي به انسان اسناد ندارد و از اين رو در ادعيه آمده است: «مِنّتكُ ابتداء» [صحيفه‌ي سجّاديه، دعاي45.]، «كلّ نِعَمِك ابتداء» [همان، دعاي12.]؛ نعمتهاي تو ابتدايي است و از ما كاري ساخته نيست تا استحقاق پاداش داشته باشيم. ⬅ از آنچه به عنوانِ سرّ تقديم «إيّاك» بر «نَعْبُد» گذشت مي توان راز تقديم «ايّاك» بر «نستعين» را نيز استنباط كرد. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ؛ همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (109) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5) 📌 لطائف و اشارات ✅ 2 ـ عبادت راه تقرّب به خدا 📐 عبادت تنها راه تقرّب به خداي سبحان است و از اين رو در قرآن كريم و روايات و ادعيه‌ي اهل بيت (عليهم السلام) در مقام بيان سِمَتها و مقامات گوناگونِ پيامبران و اوليا ابتدا سخن از عبادت آنان است. 🔹 در تشهد نماز نيز پيش از شهادت به رسالت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عبادت و بندگي آن حضرت ذكر مي شود: «وأشهد أنّ محمّداً عبده ورسوله»؛ زيرا عبادت، نسبتِ عبد با مولا، و رسالت چهره‌ي ارتباطي عبد با ساير بندگان خداست و چون ارتباط انسان با خدا برتر و مقدم بر ارتباط او با انسانهاست، بندگي رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) بر رسالتش فضيلت دارد؛ چنانكه كمالات ساير پيامبران نيز ثمره‌ي عبادت آنهاست. 📁 قرآن كريم همان گونه كه به نقش عبادت در بُعْد اثباتي آن عنايت دارد و به نماز و نمازگزاران بها مي دهد، از بُعْد سلبي آن نيز با شدت سخن مي گويد: (فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون الذين هم يُراؤون) [ـ سوره‌ي ماعون، آيات 4ـ6. «مُصلّي» گرچه به لفظ «اسم فاعل» است، اما در معنا «صفت مشبهه» و مفيد ثبات و دوام است و به معناي نمازگزاري است كه بر نماز مداومت دارد و نه تنها تارك نماز نيست، بلكه چه بسا مقيّد به اول وقت نيز هست، ليكن چون اهل ريا وغفلت است، هم نمي داند چه مي كند و هم از ديدن و شنيدن ديگران لذت مي برد.]؛واي بر نمازگزاراني كه از نماز خود غافلند؛ آنان كه براي نشان دادن به ديگران، عبادت مي كنند. اينان تنها در مقام تلفظ، معبود و مستعان خود را خدا مي دانند، ولي سيره‌ي علمي و عملي آنان حصر عبادت و استعانت در خداي سبحان نيست. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ؛ همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت8:نکات تفسیر ی آیه 6 سوره عادیات ✅ إِنَ‌ الْإِنْسَانَ‌ لِرَبِّهِ‌ لَکَنُودٌ(6) 🔹 «الإِنسَانَ»: مراد انسانی است که در پرتو معارف الهی تربیت نیافته است و تعلیمات انبیاء بر دلش نتافته است، و خویشتن را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است.🔹 «کَنُودٌ»: کفران نعمت‌کننده. ناسپاس. حق‌ناشناس. ✅ ۱ - انسان، داراى طبیعتى ناسپاس در برابر نعمت هاى خداوند (إنّ الإنسن لربّه لکنود) 🔹 «ال» در «الإنسان» براى جنس است و بر استغراق افراد دلالت دارد. «کنود»، به معناى کفور است. برخى از قبایل عرب، آن را در معناى «عاصى» به کار مى برند. اسناد این خصلت به عموم مردم، به معناى گرفتار بودن نوع انسان ها به آن است. ✅ ۲ - رویارویى با سپاه اسلام، نشانه ناسپاسى انسان در برابر نعمت هاى خداوند است. (إنّ الإنسن لربّه لکنود) 🔹 بیان خصلت هاى ناروایى که در نوع انسان ها وجود دارد - پس از تمجید از سپاهیان اسلام در آغاز سوره - تعریض به دشمنان دین است و رسوخ آن خصلت ها را در آنان بیان مى کند. ✅ ۳ - دشمنان اسلام، ناسپاس در برابر نعمت اسلام و مظاهر ربوبیت خداوند (إنّ الإنسن لربّه لکنود) ✅ ۴ - ناسپاسى دشمنان اسلام در برابر ربوبیت خداوند، دلیل هجوم مجاهدان به صفوف آنان است. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود) ✅ ۵ - توجّه به ربوبیت و مدبّر بودن خداوند، بازدارنده انسان از کفران نعمت ها است. (لربّه لکنود)🔹 تقدیم «لربّه»، بیانگر اهتمام به آن است; یعنى، شگفتا که انسان با آن که خداوند «ربّ» و «مدبّر» او است، به کفران نعمت او رو آورده است! ✅ ۶ - کفران نعمت، خصلتى نکوهیده و انسان ناسپاس، فردى مذموم است. (إنّ الإنسن لربّه لکنود) ✅ ۷ - خداوند، در تأکید بر ناسپاس بودن نوع انسان ها، به اسبان تیزپاى مجاهدان سوگند یاد کرده است. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود) این آیه و دو آیه بعد که عطف بر آن است، جواب سوگندهایى است که در آغاز سوره آمده بود. ✅ ۸ - رزمندگانِ مجاهد، سپاسگزار خداوند و پذیراى ربوبیت او هستند. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود) تمجید مجاهدان از یک سو و نکوهش ناسپاسان از سویى دیگر، بیانگر آن است که مجاهدان ناسپاس نیستند. ✅ ۹ - جهاد در راه خدا، شکر نعمت هاى او است. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود) 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت9:نکات تفسیر ی آیه 7و8 سوره عادیات ✅ وَ إِنَّهُ‌ عَلَى‌ ذٰلِکَ‌ لَشَهِيدٌ(7) 🔹 «إِنَّهُ»: همانا انسان. بی‌گمان انسان. «شَهِیدٌ»: گواه. آگاه. گواهی انسان به زبان حال است. نظیر آن را در (اعراف / و توبه / ) می‌توان دید. و امّا آگاهی او، معلوم است که انسان از هرکس دیگر بهتر خود را می‌شناسد و از درون خود آگاه است. ✅ ۱ - انسان هاى ناسپاس، خود معترف و گواه بر خصلت نارواى خویش اند. (و إنّه على ذلک لشهید) ✅ ۲ - تداوم ناسپاسى در انسان، با وجود آگاهى او از خصلت نارواى خویش، شگفت آور و سزاوار نکوهش افزون تر (إنّ الإنسن لربّه لکنود . و إنّه على ذلک لشهید) ✅ ۳ - خداوند، در تأکید بر آگاهى دشمنان اسلام از خوى ناسپاسى خویش، به اسبان تیزپاى مجاهدان، سوگند یاد کرده است. (و العدیت ... و إنّه على ذلک لشهید) ✅ ۴ - انکار آگاهانه نعمت هاى خداوند، از سوى دشمنان اسلام، دلیل رویارویى سپاه مجاهدان با صفوف آنان است. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود . و إنّه على ذلک لشهید) 🔅🔅🔅 وَ إِنَّهُ‌ لِحُبِ‌ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ(8) 🔹 «الْخَیْرِ»: اموال و دارائی 🔹 . «شَدِیدٌ»: تند و سخت. بخیل و تنگچشم. 🔹 حرف لام در واژه «لِحُبِّ الْخَیْرِ» می‌تواند برای تعدّیه باشد، و معنی آیه با توجّه بدان در بالا گذشت. یا این که برای تعلیل، که معنی آیه چنین است: انسان به علّت دوست داشت اموال و دارائی بخیل ✅ ۱ - تمایل شدید به مال، از ویژگى هاى طبیعت انسان است. (و إنّه لحبّ الخیر لشدید) ✅ ۲ - افزایش مال دوستى در دشمنان دین، زمینه رویارویى آنان با سپاه اسلام است. (و العدیت ... و إنّه لحبّ الخیر لشدید) ✅ ۳ - علاقه شدید به ثروت، مذموم است. (و إنّه لحبّ الخیر لشدید) ✅ ۴ - مال و دارایى، خیر است. (الخیر) ✅ ۵ - دشمنان دین، به دلیل علاقه وافر به مال، گرفتار بخل و امساک حقوق خداوند (و إنّه لحبّ الخیر لشدید) 🔹 کلمه «شدید» - چنان که در قاموس آمده - گاه به معناى «بخیل» است. در صورتى که این معنا در آیه مراد باشد، حرف «لام» در «لحبّ الخیر» لام تعلیل خواهد بود; یعنى، به خاطر حبّ مال. ✅ ۶ - مال دوستى، از ریشه هاى بخل است. (لحبّ الخیر لشدید) ✅ ۷ - خداوند، در تأکید بر شدّت مال دوستى دشمنان دین، به مَرکب مجاهدان سوگند یاد کرده است. (و العدیت ... و إنّه لحبّ الخیر لشدید) 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت10:نکات تفسیر ی آیه9 سوره عادیات ✅ أَ فَلاَ يَعْلَمُ‌ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي‌ الْقُبُورِ(9) 🔹 «بُعْثِرَ»: بیرون آورده شد و زنده گردید ✅ ۱ - در قیامت، مردگان از قبرها برانگیخته و پراکنده خواهند شد. (بعثر ما فى القبور) «بَعْثَرَ» (معلوم «بُعْثرَ»); یعنى، بیرون کشید; اجزا را زیر و رو کرد; متفرق ساخت; آشکار کرد و برانگیخت (صحاح اللغة). صاحب «مفردات» بعید نمى داند که فعل «بُعْثِرَ»، مرکّب از فعل هاى «بُعِثَ» و «اُثیرَ» باشد; زیرا معناى هر دو را دارد. مصداق بارز «ما فى القبور» - به قرینه ضمیر جمع عاقل در جمله «إنّ ربّهم ...» (در آیات بعد) - انسان ها هستند. ✅ ۲ - قیامت، روز زنده شدن مردگان (بعثر ما فى القبور) بیرون ریخته شدن آنچه در قبرها هست، کنایه از زنده شدن مردگان در قیامت است. تعبیر «قبر» - در این آیه - ممکن است هر نقطه اى از جهان را که از بقایاى انسان در آن اثرى باشد، شامل گردد; بنابر این، آیه شریفه شامل تمامى انسان ها خواهد بود. ✅ ۳ - لحظه خروج مردگان از قبرها در قیامت، وحشت انگیز و توجّه به آن، بازدارنده انسان از کفران نعمت، بخلورزى و دلبستگى شدید به ثروت است. (لکنود ... أفلایعلم إذا بعثر ما فى القبور) ✅ ۴ - معاد، تهدیدى براى مال دوستان و ناسپاسان (لکنود ... لحبّ الخیر لشدید . أفلایعلم إذا بعثر ما فى القبور) ✅ ۵ - ایمان به معاد، زمینه ساز از بین رفتن خصلت هاى ناروا است. (لکنود ... أفلایعلم إذا بعثر ما فى القبور) ✅ ۶ - ناسپاسى دشمنان دین، در برابر نعمت هاى خداوند و دلبستگى شدید آنها به دارایى خویش، نشان بى توجهى آنان به معاد (إنّ الإنسن لربّه لکنود ... أفلایعلم إذا بعثر ما فى القبور) ✅ ۷ - لزوم شناخت ویژگى هاى معاد و غافل نبودن از خطرهاى آن (أفلایعلم) استفهام در آیه شریفه، «انکار تعجبى» است و بر اظهار شگفتى از جهل انسان، دلالت دارد. ✅ ۸ - معاد جسمانى است. (بعثر ما فى القبور) 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت11:نکات تفسیر ی آیه10سوره عادیات ✅ وَ حُصِّلَ‌ مَا فِي‌ الصُّدُورِ(10) 🔹 «حُصِّلَ»: به دست آورده شد. جمع گردید. ✅ ۱ - اسرار سینه ها (ملکات و صفات نفسانى، علاقه ها، نیت ها و افکار)، در قیامت بیرون ریخته و آشکار خواهد شد. (و حصّل ما فى الصدور) 🔹 «تحصیل»، به معناى استخراج مغز از پوسته و پوشش آن است; مانند استخراج طلا از سنگ معدنى آن و اخراج گندم از کاه (مفردات). برخى آن را با تمییز، مرادف مى دانند و بر همین اساس آنچه را بی‌ته شود، «محصّل» مى گویند (کشاف). در این صورت، مراد از آن، متمایز شدن اسرار نیک و بد خواهد بود. ✅ ۲ - آشکار شدن اسرار درونى انسان در قیامت، قهرى و بیرون از اختیار او است. (حصّل) مجهول بودن «حصّل»، دلالت بر نکته یاد شده دارد. ✅ ۳ - قیامت، روز حسابرسى نیت ها، خصلت ها و اسرار درونى است. (و حصّل ما فى الصدور) 🔹 تهدید به ظهور اسرار درونى در قیامت، کنایه از تأثیر آنها در فرجام اخروى است. بنابراین انسان ها، براساس رازهاى سینه خود نیز، محاسبه و کیفر خواهند شد. ✅ ۴ - توجّه به برملا شدن خصلت ها و علاقه ها در قیامت، بازدارنده انسان از خوى ناسپاسى، بخل و دل بستگى به ثروت (لکنود ... أفلایعلم إذا ... و حصّل ما فى الصدور) ✅ ۵ - صحنه برملا شدن رازها و نیت هاى پنهان، هول انگیز و تهدیدى براى ناسپاسان و مال دوستان (أفلایعلم إذا ... و حصّل ما فى الصدور) ✅ ۶ - غفلت از فرجام اخروى و لحظه برملا شدن اسرار آدمى، شگفت آور و حالتى نکوهیده است. (أفلایعلم إذا ... و حصّل ما فى الصدور) 🔹 مفعول «أفلایعلم» یا محذوف است; یعنى: «أفلایعلم مآله؟» و یا کلمه «إذا» از ظرفیة خارج شده و مفعول به قرار گرفته است; یعنى: «أفلایعلم وقت ... تحصیل ما فى الصدور؟». در این صورت مراد، توبیخ بر غفلت از حوادث آن زمان است. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت12:نکات تفسیر ی آیه11 سوره عادیات ✅ إِنَ‌ رَبَّهُمْ‌ بِهِمْ‌ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ(11) 🔹 «خَبِیرٌ»: بسیار آگاه و باخبر. ✅ ۱ - خداوند، داراى آگاهى دقیق به انسان ها و افکار و کردار آنان است. (إنّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر)🔹 «خبیر»، از ریشه «خُبْر» (دانستن درون و پنهان) یا «خِبْرة» (دانستن ظاهر و باطن) است. (تاج العروس) ✅ ۲ - قیامت، روز پى بردن همگان به آگاهى دقیق خداوند از اسرار درونى ایشان (یومئذ)🔹 تعبیر «یومئذ» قیامت را زمان علم خداوند، قرار داده و درباره علم او در دنیا، بیانى ندارد و از آن جا که علم الهى ازلى و ابدى است، اختصاص یافتن آن به قیامت، ناظر به قابل انکار نبودن آن است; یعنى، گرچه در دنیا برخى به علم او معترف نیستند; ولى در قیامت، آنان نیز به این حقیقت پى خواهند برد. ✅ ۳ - آگاهى دقیق خداوند از بندگان، نشانه و جلوه ربوبیت او است. (إنّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر) ✅ ۴ - توجّه به آگاهى دقیق خداوند از اسرار درونى انسان، بازدارنده او از خوى ناسپاسى، بخل و دل بستگى به مال (لکنود ... لحبّ الخیر لشدید . أفلایعلم ... إنّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر) ✅ ۵ - انسان ها در قیامت، بر کفران نعمت، بخلورزى و علاقه شدید به ثروت، مؤاخذه خواهند شد. (لکنود ... لحبّ الخیر لشدید . أفلایعلم ... إنّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر) 🔹 هشدار به آگاهىِ خداوند از افکار، اسرار و نیت ها، اشاره به مؤاخذه و حسابرسى است. ✅ ۶ - ربوبیت خداوند، مقتضى حسابرسى و مؤاخذه خطاکاران است. (إنّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر) ✅ ۷ - علم خداوند، پشتوانه دقّت در حسابرسى و مجازات انسان ها در قیامت است. (إنّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر) 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرف بی سند نزنید سعی کنید منبرهای بی مایه را نروید، نزنید؛ اگر می خواهید بیاورید؛ مردم اگر بفهمند خوب گریه می کنند، مردم اهل و اند. گریه عارفانه مشکلاتی را حل می کند. بنابراین عالمانه چیز بنویسید، عالمانه بروید، عالمانه مجالس تان را اداره کنید. خلاصه جریان مثل است، چیز کوچکی نیست. هر چه که عمیق تر باشد، دقیق تر باشد، عالمانه تر باشد؛ اثرش بیشتر است. ✅ نماز جمعه قم _ ۱۳۸۱/۰۱/۱۴ @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت 175 پیام های حضرت به همایش ها و کنگره های گوناگون علمی دینی فرهنگی و سیاسی شامل ناب ترین معارف دینی ✅ سالگرد شهداي فريدن و چادگان 🔰🔰🔰 📈چهارم. حضرت امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: «مامن شي ءٍ إلاّ و له حدّ». قيل: «فما حدّ اليقين»، قال(عليه‌السلام): «أن لاتخاف شيئاً»؛[ تحف العقول، ص361.]هر چيزي داراي حدّ و مرز است كه با آن محدود و نيز معروف است. گفته شد: حدّ يقين و مرز آن چيست؟ فرمود: حدّ يقين آن است كه از چيزي هراسناك نباشي، زيرا براساس توحيد افعالي تنها چيزي كه مبدأ هراس و اميد است، همان توحيد الهي است، چون غير خداوند هيچ موجودي اثر مستقل ندارد. 📁شهيدان كه سالكان واصل اند و هدفي جز تقويت قِسط و عدل و تضعيف قَسط و جور نداشتند، با قيام خالصانه خويش ثابت نمودند كه از غير خداوند هراسي ندارند، زيرا يقين به توحيد، يعني مبدأمستقل الهي زمينه هرگونه خوف از غير خدا را برطرف كرده است. چنين موحّدان نابي درخور وعده (لاخوفٌ عليهم ولاهم يحزنون)اند.[ سوره بقره، آيه 277.] شاد از وي شو، مشو از غير وي او بهار است و دگرها ماه دي[مثنوي معنوي، دفتر سوم، بيت 507.] 🔅🔅🔅 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت 176 پیام های حضرت به همایش ها و کنگره های گوناگون علمی دینی فرهنگی و سیاسی شامل ناب ترین معارف دینی ✅ سالگرد شهداي فريدن و چادگان 🔰🔰🔰 📈پنجم. حضرت امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: «العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس» [تحف العقول، ص356.]؛ كسي كه رخدادهاي سياسي و اجتماعي زمان خود را بداند و اوضاع زمانه را به خوبي ارزيابي كند، كارها بر او مشتبه نمي شود و به اشتباه مبتلا نمي گردد. 📃شهيدان سرافراز با شناخت مسائل جاري در محلّ، منطقه و سطح بين الملل، و آگاهي كامل از استبداد، استعمار، استثمار و استعباد دشمنان داخلي و خارجي و تهاجم ملحدان به حيات موحّدان و تكالب غارتگران نسبت به معادن محرومان و مستضعفان و بالاخره اطلاع از تعدّي استكبار جهاني قيام نمودند و قداست خون خويش را پايه پيروزي بر شمشير راهزنان بين المللي قرار دادند. 📃چنين آگاهان ديني عرصه سياست را براي عرضه مستقيم و غيرمستقيم كالاي بيگانگان تنگ كردند و هرگونه متشابهات فكري و تشابه گرا را به محكمات علمي جامعه ارجاع دادند و به حمايت محكم گرايان مذهبي همّت گماردند و امانت قرآن و عترت را به عنوان ميراث فاخر فرهنگي، به نسل بعد رساندند كه تأسيس اين گونه از كنگره هاي يادمان، شاهد صادق آن است. 🔅🔅🔅 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
27 🔅🔅🔅 📐سخن علامه ناظر به اينها بوده است که اينها راه تفسير نيست. نه آن روشهاي عرفاني، نه آن علم حروف و اعداد، و نه آن تطبيق بر اکتشافات علمي چه قديمي و چه جديد، اينها در محدوده تفسير نيست. پس تفسير چيست؟ 📁ايشان معتقد بودند که قرآن يک مقاصدي دارد که مي خواهد با همين الفاظ بيان کند و مخاطب معناي همين الفاظ را بفهمد؛ يعني قرآن در مقام بيان همين مطلبي است که الان به مخاطب القا مي کند، ولي اين مطلب حواشي هم دارد که اين آيات الان در مقام بيان آن نيست. 📁 وقتي مي فرمايد: اقيمواالصلوة،[17] آن چه مي خواهد بفهماند فقط اقيمواالصلوه است اما اينکه نماز چند رکعت است را در اينجا نمي خواهد بگويد، بلكه آن را برعهده پيامبر گذاشته و مي گويد «‌ لتبين للناس ما نزّل اليهم‌»[18]؛ يعني پيامبر بايد تفسير آن را بيان کند، و آيه در پي بيان آن نيست. 📁تفسير چيزي است که الآن مي خواهد بيان کند و منظور از تفسير اين است که ما مقصود از اين الفاظي که قرآن انتظار دارد مخاطبش از اين الفاظ بفهمد را به دست بياوريم، و با فکر و تأمّل و استفاده از روش صحيح تفسير تبيين کنيم. اين را ما از خود قرآن بايد به دست بياوريم. پس منظور از تفسير، نه تأويل است، نه بطون است، نه حواشي است و نه تفسير مجملات است، هيچ کدام از اينها نيست، بلكه مقصود از تفسير قرآن آن است كه وقتي قرآن اين آيه را بيان مي کند انتظار دارد مخاطبش چه بفهمد؟ ⏮...ادامه دارد... 🌿🌿🌿 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
28 🔅🔅🔅 📐بنابراين اولاً تفسير يعني بيان معناي ظاهر قرآن. قرآن در مقام بيان بطون نيست و نخواسته با اين الفاظ آنها را بيان کند، و اگر دلالت اشاري بر آن دارد که معصومين استفاده مي‌کنند يا رمزي براي پيغمبر است آنها از استثنائات است. ما اينها را تفسير نمي گوييم؛ تفسير اين است که آنچه خواسته مردم بفهمند اينها را روشن و باز کنيم و در اختيار همه بگذاريم و اگر ابهامي در اين جهت هست برطرف كنيم. همانند يك مفسر سياسي كه مي گويد مقصود گوينده از اين جمله اين بود. از کجا مي فهمد؟ مي گويد اين تعبيري که کرد اشاره به آن جرياني است که در فلان كشور واقع شده بود يا آن حرفي که ديروز فلان سياستمدار در آنجا گفته بود، امروز اين جواب او را داده است. معناي تفسير کلام اين است. 📁اما اگر يک کلمه اي بود که اين کلمه حواشي دارد و مطالبي در اطراف آن مطرح مي شود، ربطي به تفسير ندارد. اگر کسي هم اسم آن را تفسير بگذارد اصطلاح ديگري خواهد بود. مانند اينكه اگر کسي بگويد تفسير به‌معناي تأويل است؛ اين اصطلاح ديگري است و نفي هم نمي کنيم و با او دعوا نداريم؛ لامشاحّة في الاصطلاح. اما منظورمان از تفسير همين است که وقتي پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم اين الفاظ آيات را براي مردم بيان مي فرمودند انتظار داشتند مردم از اينها چه بفهمند؟ 📁تا اينجا من خواستم عرض کنم که تفسير يعني چه؛ که در مقابل تأويل و نيز در مقابل بطون است، و تفسير ربطي به اينها ندارد. همينطور است چيزهايي که اصلاً قرآن در مقام بيان آن نيست. فرض کنيد اينکه نام‌هاي اصحاب کهف چه بوده و در چه زماني زندگي مي کردند؟ قرآن اصلاً در مقام بيان آن نبوده و نخواسته بيان کند. زيرا اگر مي خواست، مي گفت. اگر ما در تفسير اين آيه از آنچه در تاريخ آمده استفاده كنيم که در زمان دقيانوس در کجا زندگي مي کرده‌اند؛ اين تفسير قرآن نخواهد بود بلكه بيان مطلبي در حاشيه اين آيه است که چنين مي توان گفت؛ حالا ثابت باشد يا نباشد اين بر عهده بيان کننده آن است؛ اما به هر حال تفسير آيه نيست. ⏮...ادامه دارد... 🌿🌿🌿 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
29 🔅🔅🔅 📐پس از آن كه معني تفسير را فهميديم سوال بعدي اين است که آيا در تفسيري که مي گوييم، هيچ ابهامي در الفاظ قرآن نيست که بتوان از جايي ديگر ـ غير از خود قرآن‌ ـ رفع کنيم؟ بدون شک آقاي طباطبايي هم خودشان و هم همه مفسرين اين کار را کرده‌اند. 📁در بسياري از آيات، الفاظ و مفرداتي بوده که براي فهم آن به لغت شناسان مراجعه کرده‌اند. کدام مفسري است که اين کار را نکرده باشد؟ اين روش عقلايي است كه اگر کسي با زباني سخن مي گويد و شما بخواهيد مراد او را بفهميد بايد قواعد آن زبان را ياد بگيريد. اين را نمي توان چيزي خارج از روش تفسيري دانست. اين از بديهياتِ رفتار عقلايي است که کسي که به زباني سخن گفته، مفسر كلام او بايد ادبيات آن زبان را بداند تا بتواند درست بفهمد. 📁پس معناي اينکه تفسير قرآن به قرآن است و ما احتياج به چيز ديگري نداريم اين نيست که احتياج به لغت يا صرف و نحو و يا قواعد بلاغت نداشته باشيم! اينها ويژگي هاي لفظ هستند بنابراين بايد اينها را ياد بگيريم تا بتوانيم مقصود از آن كلام را بفهميم. اين به معناي احتياج قرآن به غير خود نيست، اصلاً فهم کلام محتاج به اينهاست و گوينده هر كه باشد. تفاوتي ندارد. 📁اگر کسي سخنراني انگليسي کرده و شما مي خواهيد مقصود او را بفهميد آيا مي توانيد با قواعد زبان فارسي آن را تفسير کنيد؟ کسي مقصود او را مي فهمد که زبان انگليسي را بلد باشد و قواعد ادبي آن را بداند. پس احتياج قرآن به بيان لغت‌شناسان يا اديبان، از ضروريات تفاهم است و چيزي نيست که بگوييم امري خارجي است و در نتيجه قرآن به غير احتياج دارد. يعني مفروض است که حتماً اين نيازها وجود دارد و بايد قواعد زبان را دانست. البته کسي که عرب اصيل باشد نه تنها نيازي به يادگيري ندارد، بلكه ديگران بايد قواعد زبان را از او ياد بگيرند؛ اما ديگران که اهل زبان نيستند يا اهل زبان هستند ولي زبانشان عربي اصيل نيست نيازمند آموختن اين امور هستند. 📁حتي در مواردي در زمان نزول قرآن همان عربهاي اصيل هم معني بعضي لغات را نمي دانستند مثلاً لغات غير مشهوري بوده كه آن‌ها نمي‌دانستند. معروف است که بعضي از کساني که در زمان خود پيغمبر اکرم بودند معناي کلمه ابّاً را نمي‌دانستند[19] با آن كه عرب هم بودند اما آيا اين معنايش اين است که تفسير قرآن احتياج به غير دارد؟ آقاي طباطبايي اين را انکار مي کنند، زيرا از قواعد اوليه استفاده از هر زباني اين است که بايد به لغت و قواعد ادبي آن زبان تسلط داشت تا بتوان کلمات را درست فهميد. ⏮...ادامه دارد... 🌿🌿🌿 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
حضرت آیت الله 💢بايد و نبايدهاي اعتباري هيچ كمالي براي بشر نمي‌آورد 📃هر امر اعتباري بايد به امر حقيقي برگردد ... اين اعتباريات كه فلان چيز حلال است فلان چيز حرام است اين بايد و نبايدها اعتباري است.انسان يك موجود حقيقي است (يك) كمالِ موجودِ حقيقي، حقيقي است (دو) راه بين متكامل و كمال، حقيقت است (سه) 📃يعني همه اين اصول به بود و نبود برمي‌گردد نه به بايد و نبايد! اين بايد و نبايد اعتباري مثل حليّت، مثل حرمت، مثل رياست، مثل مالكيت، مثل مملوكيت اينها عناوين اعتباري است كه از يك حقيقت گرفته شده، آن حقيقت در اختيار خداست كه به اهل بيت و انبياء [اعطاء] فرمود، آن حقيقت است كه با حقايق ما رابطه دارد.هرگز امور اعتباري باعث تكامل موجود حقيقي نمي‌شود، اين بايد و نبايدهاي اعتباري بايد به يك بود و نبودِ حقيقي تكيه كنند (يك) آن بود و نبودِ حقيقي به حقيقتِ انسان وابسته باشد (دو) تا انسان را متكامل كند (سه) 📃اگر بايد و نبايد اعتباري بود و قرارداد بشري بود هيچ كمالي براي بشر نمي‌آورد، اما اگر اينها يك پشتوانه ی حقيقت داشت كه از آن حقيقت گرفته شده و به اين صورت در آمده -كما هو الحق- كه انبيا و اوليا به اذن الهي باخبرند ...اين امور اعتباري يعني حليّت و حرمت، بايد و نبايد اعتباري چون به يك حقيقت تكيه مي‌كند و آن حقيقت با حقيقت ما رابطه دارد باعث كمال ماست. 📃اينکه فرمود باطنِ گناه، زباله است يعني زباله است! اينكه مي‌بينيد در عالَم رؤيا براي برخي كشف مي‌شود همين است، اگر به كسي بگويند «آقا به اين زباله دست نزن!» درست است. اين به حسب ظاهر نهي است و امر اعتباري است امّا از يك واقعيت گرفته شده. حضرت فرمود «استغفار كنيد وگرنه بوي بدِ گناه رسوايتان مي‌كند»؛ يعني اين اموري كه ما تحريم كرديم از حقيقتي گرفته شده، صِرف قرارداد و اعتبار نيست. 🔹گزیده درس تفسیر قرآن /سوره سبأ، آیات 47 الی 51 🖥برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های اصیل دینی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
38 📌واکاوی دعای 23 16 📁 دعای 23 : دعا برای تندرستی ( وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا سَأَلَ اللهَ الْعَافِیَةَ وَ شُکْرَهَا ) 📐 و از دعاهاى آن حضرت (ع) است چون از خداى تعالى تندرستى و بهبودى مى‏خواست و توفیق شکرگذارى بر عافیت مى‏طلبید اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَلْبِسْنِی عَافِیَتَکَ ، وَ جَلِّلْنِی عَافِیَتَکَ ، وَ حَصِّنِّی بِعَافِیَتِکَ ، وَ أَکْرِمْنِی بِعَافِیَتِکَ ، وَ أَغْنِنِی بِعَافِیَتِکَ ، وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَافِیَتِکَ ، وَ هَبْ لِی عَافِیَتَکَ وَ أَفْرِشْنِی عَافِیَتَکَ ، وَ أَصْلِحْ لِی عَافِیَتَکَ ، وَ لَا تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَافِیَتَکَ فِی الدُّنْیَا وَ الآْخِرَةِ . [1] خدایا درود بر محمد و آل او فرست و جامه عافیت در من پوشان که سراپاى مرا فراگیرد و مرا در حصار عافیت جاى ده و به عافیت گرامى دار و بى‏نیاز کن و بر من صدقه ده و مرا عافیت بخش، بستر عافیت براى من بگستر و آن را شایسته من گردان و میان من و عافیت در دنیا و آخرت جدائى میفکن‏ 🔅🔅🔅 🖥برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های اصیل دینی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
38 📌واکاوی دعای 23 16 و اغننی بعافیتک و تصدق علیَّ بعافیتک و هب لی عافیتک.... 📁 در این دعای 23 صحیفه و دعاهای دیگری که از پیشوایان معصوم علیهم السلام رسیده است عافیت درخت پر شاخ و برگی است که سایه اش تمام زندگی انسان مومن را فرا گرفته است و میوه های شیرین و سودمند آن کرامت مومنانه است؛دارایی و غنا و ثروت زوال ناپذیراست؛قرارگرفتن در دژ و سنگر ولایت الله و اولیای خدا وند است و صدقه جاریه ای است که از جانب آفریدگار مهربان هر لحظه و هر دم بر وجود بنده سرازیر می شود. 📝 و نکته قابل توجه آن است که: 📁 از یک سو اندیشه و رفتاربر مبنای سبک زندگی مومنانه ما را شایسته دریافت عافیت تمام عیار الهی می نماید.و از سوی دیگر خداوند بر اساس مدیریت مهرورزانه اش عفو و عافیت و معافات خویش را بی وقفه و بی منت چون بارانی زلال و رشد دهنده و حیات بخش بر انسان فرو می ریزد.و پیام این سوی سکه ی عافیت آن است که آدمی ظرف خویش را وارونه نسازد و باران عافیت الهی را هدر ندهد و در کویر سنگ لاخ وغیر قابل کشت و زرع جاری نسازد. ✳️ و تصدق علی بعافیتک و هب لی عافیتک 📐 امام علیه السلام عافیت را صدقه ی الهی و یا موهبت خداوندی می داند و آن را از آن ذات رحمان و رحیم وغنی مطلق درخواست می فرماید فرق میان صدقه و هبه: و تصدق علی بعافیتک و هب لی عافیتک صدقه به فرد نیازمند داده می شود و اگر طرف نیازمند نباشد، صدقه نمی شود. هبه اعطائی است بدون توجه به نیاز و عدم نیاز طرف. امام علیه السلام اول عافیت را به عنوان صدقه می خواهد: که خدایا نیازمند عافیت تو هستم. 📁 اما در دعا این کافی نیست، زیرا در صدقه علاوه بر نیاز، عنصر «استحقاق» نیز باید باشد. بسیاری از کسان بر بسیاری از چیزها نیاز شدید دارند لیکن استحقاق آن را ندارند. لذا بلافاصله می گوید: «وَ هَبْ لِي عَافِيَتَك‏»، خدایا عافیتت را به من ببخش. اگر من لیاقت ندارم تا از باب صدقه بدهی؛ پس عافیت را بر من ببخش. اگر استحقاق عافیت را ندارم آن را به من هبه کن و ببخش. استحقاق در هبه شرط نیست، زیرا هبه بالاترین کرامت است. 📁 هیچ آفریده ای و هیچ کسی حقی بر خدا و استحقاقی ندارد؛ خداوند هر چه به هر موجودی بدهد همگی فضل و هبه است، اما خودش یک برنامۀ نظام مند مقرر کرده و بر اساس آن کسانی را در شرایطی در جای گاه «دارای استحقاق» قرار داده است. بر اساس این استحقاق صدقه می کند. لیکن فضل خدا به همان برنامۀ مقرر خود نیز محدود نیست «وَ اللَّهُ‏ ذُو الْفَضْلِ‏ الْعَظِيم‏»، آیه ای که در پنج مورد از چهار سوره(105 بقره-74 ال عمران-29 انفال-21حدید-29 حدید-4 جمعه) تکرار شده است. پس هبه هم می کند، بلکه هبه اش بیش از صدقه اش است. یا دائم الفضل علی البریه یا باسط الیدین بالعطیه 🔅🔅🔅 🖥برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های اصیل دینی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
نکات جزء۱۰ سوره انفال ۱- در میدان نبرد ،مقابل دشمن از دو عنصر ثبات قدم و یاد خدا کمک بگیر(۴۵) ۲-درگیری با دیگران ممنوع،چون باعث سستی شده و هیبت شما از بین میرود(۴۶) ۳- خدا نعمتهایی را که به تو داده تغییر نمیدهد ،مگر اینکه خودت تغییر دهی(۵۳) ۴- برای مقابله با دشمن ،خودت را با تمام نیرو آماده کن(۶۰) ۵- با پول نمی شود دلها را جذب کرد،الفت بین دلها دست خداست (۶۳) سوره توبه ۶-پستهای دنیوی (آب دادن حاجیان و ساختن مسجد الحرام) ارزش نیست ،ارزش انسان به ایمان و جهاد است(۱۹) ۷-اگر پدر و برادرت کفر را بر ایمان ترجیح داد،او را تکیه گاه خود قرار نده(۲۳) ۸- اگر پدر و فرزند و برادر و همسر و طایفه و مال و تجارت و خانه ات ،در نظرت از خدا و رسول و جهاد در راهش محبوب تر است ،منتظر عذاب باش(۲۴) ۹- به یاد آور خداوند جاهای زیادی تو را یاری کرده(۲۵) ۱۰- (بدان)دشمن همیشه دنبال است نور خدا را با تبلیغات خودش نابود کند( ۳۲) ۱۱- (بدان)اسلام با دو عنصر؛ هدایت و آیین حق بر همه آیین ها غلبه خواهد کرد(۳۳) ۱۲-تصمیم به هر کاری داشتی،مقدمات آن را فراهم کن(۴۶) ۱۳- هیچ حادثه‌ای برای ما اتفاق نمی افتد ،مگر آنچه خدا برای ما مقرر کرده(۵۱) ۱۴- نماز با کسالت،انفاق با کراهت مقبول خدا نیست(۵۴) ۱۵- از ثروت زیاد کفار تعجب نکن،خدا میخواهدبا آن ثروت آنها را در دنیا عذاب کند(۵۵) ۱۶-انان که امر به منکر و نهی از معروف میکنند منافق اند(۶۷) ۱۷- با کفار و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر(۷۳) ۱۸- پیروزی بزرگ در زندگی رسیدن به بهشت و رضوان الهی است (۷۲) ۱۹- منافقین را میخواهی بشناسی؟ -دنبال فتنه انگیزی در جامعه اند - از نیکیهایی که به تو میرسد ناراحت اند -دروغ میگویند - در تقسیم غنایم بر رسول الله خرده میگیرند - آزار میدهند -از میدان فرار میکنند - خلاف میکنند و میگویند شوخی کردیم - امر به منکر و نهی از معروف میکنند - بخیل اند - از مومنان عیب جویی میکنند - از مخالفت با خدا و دین خوشحال اند @feiz114
برشی از کتاب گرانسنگ (110) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) 📌 گزيده‌ي تفسير 📐 عبد سالك در اين آيه هدايت به صراط مستقيم را از خدا درخواست مي كند و اين هدايت همان هدايت تكويني است؛ زيرا گوينده (نمازگزار يا قاري قرآن) پس از شناخت خداوند و ايمان به او، نور هدايت مي طلبد تا در پرتو آن راه و پرتگاه را بشناسد و چون پويايي انسان دائمي است و راهِ حقْ نيز مراحل فراواني دارد، عبد سالك بايد همواره هدايت به صراط مستقيم را از خدا بخواهد. 📁 صراط بزرگراهي است كه از يك سو به خداي سبحان مرتبط است (و از اين رو واحد است، نه كثير) و از سوي ديگر در فطرت يكايك انسانها قرار دارد و از نهاد آنها آغاز مي شود و از اين رو پيمودن آن دشوار نيست و هر كس آن را بپيمايد به لقاء الله مي رسد. 📈 تفسير اهدنا: هدايت در لغت به معناي دلالت و ارشاد است و آن دو گونه است: يكي نشان دادن راهِ دستيابي به مقصد، كه به آن «اِرائه طريق» مي گويند و ديگري رساندن راهيان به هدف كه از آن به «ايصال به مطلوب» تعبير مي شود. ▫ صراط: بزرگراه وسيع و روشن است. راغب مي گويد: اين واژه در اصل «سراط» بوده كه به معناي بلعيدن است و چون جاده باز و عمومي با فراخي و وضوحي كه دارد، گويا سالك را در كام خود مي كشد و او را به پيش مي برد، به آن «صراط» گفته مي شود[مفردات راغب، «سرط».]. 📁 برخي از پژوهشگران لغات قرآني اين راي را ناصواب دانسته، صراط را واژه اي مستقلّ و غيرمبدّل مي دانند؛ زيرا «سِراط» مشتقات گوناگوني دارد، در حالي كه «صراط» چنين مشتقاتي ندارد[التحقيق، ج6، ص264.]. مستقيم: اين واژه از مادّه «ق و م» است و بر اثر هيئت خاص باب استفعال، بر طلب قيام دلالت مي كند. از آن جا كه انسان در حال قيام، قادر بر بيشترين كارهاي خويش است، واژه‌ي «قيام» را نام بهترين حالت هر شي ء قرار داده است؛ چنانكه بهترين حالت درخت آن است كه بر ساقه‌ي خود ايستاده و ريشه در زمين داشته باشد و از اين رو چنين حالتي را قيام درخت مي نامند. 📁 استقامتْ طلب قيام از شي ء است و طلب قيام كنايه از ظهور و حصول آثار و منافع هر چيز است و چون آثار و منافعِ راه در مستوي بودن، نداشتن اعوجاج و گمراه نكردن سالك است، چنين حالتي را قيام آن مي دانند. پس راه مستقيم راهي است كه نداشتن اعوجاج از آن مطلوب و اين مطلوب حاصل باشد. از اين رو صفت مستقيم براي صراط، توضيحي است، نه احترازي. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ؛ همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (111) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) 📈 تفسير ✅ راه نور و راهيان نوراني 📐 انسان كه موجودي پويا و سالك است، براي آن كه مقصد و غايتِ سلوكش لقاي مهر ربّ العالمين باشد، نيازمند مسلك و صراطي است كه از آسيب اعوجاج مصون و از دستبرد اهريمن مأمون باشد و محتاج نور هدايتي است كه راه را به وي نموده، او را قدم به قدم تا به مقصد راهنمايي كند. 📁 خداي سبحان راه سلوك و وصول سالكان كويش را ترسيم كرده، همگان را به حركت در آن براي وصول به اوصاف جمالي خود فرا خوانده است. عبد سالك در اين آيه‌ي كريمه، به تعليم خداي سبحان، هدايت به صراط مستقيم را مسئلت مي كند و هدايت بر دو گونه است: تشريعي و تكويني[بحث مبسوط هدايت تكويني و تشريعي در كتاب «هدايت در قرآن» آمده است.]. 📁 هدايت تشريعي عبارت است از ارائه‌ي قانون سعادت بخش، تعليم معارف، تبليغ احكام دين و امر به فضايل و نهي از رذايل از طريق وحي و رسالت كه از آن به «ارائه‌ي طريق» ياد مي شود؛ اما هدايت تكويني آن است كه پروردگار، نيروهاي علمي انسان را از بينش خاص و نيروهاي عملي او را از كشش و كوشش مخصوص برخوردار كند تا فهم يا مشاهده‌ي معارف الهي و پيمودن راه و نيل به هدف نهايي به وِفق مراد حاصل شود و به عبارتي ديگر «دستگيري قدم به قدم از عبد سالك و رساندن او به مقصد». از اين رو به «ايصال به مطلوب» موسوم است. 📁 هدايتي كه در آيه‌ي كريمه‌ي (اهدنا الصّراط المستقيم)، از خداي سبحان مسئلت مي شود هدايت تكويني است[مفسراني كه هدايت در اين آيه‌ي كريمه را به «مداومت بر پيمودن صراط مستقيم» و يا «ثبات قدم در راه» تفسير كرده اند، آن را هدايت تكويني دانسته اند.]، نه تشريعي؛ زيرا گوينده‌ي آن (نمازگزار يا قاري قرآن) پس از شناخت خدا، دريافت معارف و احكام دين و گرويدن به آن، از خداوند هدايت مي طلبد. پس او در پي كسب و تحصيل حاصل نيست، بلكه او هدايتي نوراني مي طلبد كه در پرتو آن هم راه را به خوبي ببيند و هم پرتگاههاي اطراف آن را بشناسد: «اليمين والشِمال مضلّة والطريق الوُسطي هى الجادّة»[ نهج البلاغه، خطبه 16، بند 7.]. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ؛ همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (112) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) 📈 تفسير ✅ راه نور و راهيان نوراني 📐 سرّ اين كه عبد سالك همواره بايد هدايت به صراط مستقيم را از خداي سبحان بخواهد (در نماز يا تلاوت قرآن)، اين است كه راه انسان به سوي خدا مقاطع و مراحل فراواني دارد و انسان به هر مرحله از مراحل كمال كه نايل شد، گرچه فعلاً نسبت به آن مرحله نوراني و بيناست، ليكن دوام آن كمال و بقاي آن حال نيازمند به دوام افاضه است؛ چنانكه نسبت به مراحل برتر، تاريك و نابيناست. 📁 حتي اولياي الهي كه بسياري از مراحل كمال را پيموده اند، باز ممكن است بسياري از حقايق را نديده، همچون موساي كليم (عليه السلام) سخن از (ربّ أرني أنظر إليك) [سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 143.]داشته باشند. از اين رو هر كس به مرتبه اي از كمال در معرفت و عمل دست يافت، از سويي بايد ثبات قدم در آن مرتبه‌ي كمالي را از خدا بخواهد: «لا تنزع منّا صالحاً أعطيتنا» [بحار، ج87، ص175.]، «فلا تسلب منّى ما أنا فيه» [همان، ج99، ص267.]، و از سويِ ديگر براي رسيدن به مراتب برتر، نور هدايت بخواهد، تا حدوث كمال به بقاي آن متصل گردد و مراحل ابتدايي آن به مقاطع نهايي بپيوندد؛ چنانكه در تطبيق حكم كلي بر مصداق و تشخيص وظيفه، نياز به هدايت است. 📁 هدايت تشريعي و آشنايي با معارف دين گرچه لازم و مايه‌ي تماميّت حجّت است، ليكن گاهي به تنهايي براي رسيدن به مقصد كافي و كارساز نيست؛ چنانكه بسياري از عالمان دين و دانايان احكام و حِكَم شريعت بر اثر حرمان از شهود باطنِ نفرت انگيز گناه، بدان دست آلودند. اين هدايت تكويني و نور بصيرت دروني است كه به عبد سالك مصونيت مي بخشد. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ؛ همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅🔅🔅 📌نگاشت13:تفسیر صوتی سوره العادیات 📼 استاد فرزانه و مفسر عالیقدر آیت الله جوادی آملی ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
📌 صالحین 📁 سالگرد رحلت بانوی با فضیلت اسلام همسر رسول اكرم (علیه و علی آله آلاف التهیه و الثناء) مادر سیده نساء عالمیان فاطمه زهرا (علیها آلاف التحیت والثناء) حضرت خدیجه كبری (سلام الله علیها) فرا رسیده است، رحلت ام المومنین را به پیشگاه خاتم الاوصیاء ولی عصر ارواحنا فداه تعزیت عرض می‌ كنیم. 📁 گاهی انسان كاری انجام می ‌دهد كه آن كار را خداوند نه تنها قبول می ‌كند و به او پاداش می ‌دهد، بلكه آن كار را به خود اسناد می ‌‌دهد؛ جریان خدیجه (سلام الله علیها) از این قبیل است، خداوند نه تنها كار این بانو را قبول كرد و به او پاداش حَسَن داد، بلكه كار او را به خود اسناد داد. بی نیازی رسول اكرم با مال حلال خدیجه (سلام الله علیها) بود، آن مال را كه این بانوی طاهره در راه اسلام صرف كرده است ذات اقدس الهی قبول كرد و به خود اسناد داد. همان طوری كه وجود گرامی رسول اكرم (علیه آلاف التهیه و الثناء) قبل از نزول اسلام و قرآن به امانت معروف بود، خدیجه (سلام الله علیها) هم قبل از اسلام به طهارت معروف بود؛ می ‌گفتند بانوی طاهره، آن طاهره همتای این امین شد و این امین همسر آن طاهره شد و آن اموال در راه اسلام صرف شد و خدا این صرف را پذیرفت و به رسولش فرمود: ﴿وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى‌﴾؛[1] یعنی تو را بی ‌نیاز كرد، یعنی مال خدیجه مال خدا است، كار خدیجه مقبول الهی است. ▪️ گاهی انسان مال حلال دارد و در راه خدا صرف می ‌كند و خدا كار او را قبول می ‌كند، عمل او را می ‌پذیرد، وقتی عمل او را قبول كرد یا ده برابر پاداش می ‌دهد یا هفتصد برابر یا هزار و چهارصد برابر یا بیش از آن و این در صورتی است كه خدا مال انسان را قبول بكند، عمل انسان را قبول بكند و به انسانی كه عمل خوب كرد پاداش بدهد، چون ﴿إِنَّما یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ﴾؛[2] اما یك وقت بالاتر از این است، خدا نه تنها عمل انسان صالح را قبول می ‌كند، بلكه خود او را می ‌پذیرد، نه تنها عمل او را! قبول عمل مال اوساط از موحدان و مؤمنان است، اما خود گوهر ذات عامل این نصیب اوحدی است. 📁 خیلی فرق است كه خدا عمل كسی را قبول بكند یا نه خود او را قبول بكند. وقتی خدیجه (سلام الله علیها) را قبول بكند او را مادر سیده نساء عالمیان قرار می‌‌ دهد! اگر گوهر ذات كسی قبول شد او جزو صالحین است نه جزو «عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ»! در قرآن بین كسانی كه جزو كسانی كه «عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ» هستند و بین كسانی كه جزو صالحین هستند خیلی فرق است! آنهایی كه كارهای خوب می‌ كنند مؤمن متوسط هستند، آن كه گوهر ذاتش سالم است او جزو صالحین است. برخی در دنیا با اینكه جزو كسانی هستند كه اعمال صالح دارند ولی جزو صالحین نیستند، بلکه در آخرت به صالحین ملحق می‌ شوند ﴿وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾،[3] اگر كسی گوهر ذاتش صالح شد از ذات او جز كار خیر نشأت نمی‌ گیرد، بر خلاف كسی كه جزو «عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ» است كه ممكن است گاهی عمل صالح نكند یا خدای ناكرده بلغزد و گرفتار عمل طالح شود. 📁 ما موظفیم این راه را شناسایی كنیم و طی كنیم، این اختصاصی به آن وجود پاك نداشت و ندارد. بعضی از كارها است كه مخصوص انبیاست، مخصوص (ائمه علیهم الصلاه و علیهم السلام) است و دیگران توان آن را ندارند، ولی برخی از كارها مقدور دیگران هست، این راه ها را دیگران هم می ‌توانند طی كنند، البته به نوبه خود. [1] . سوره ضحی، آیه8. [2] . سوره مائده، آیه27. [3] . سوره نحل، آیه122. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1376/10/18 @rahighemakhtoom
📌 سرمایه درون 🔹 سرمایه‌ای كه برای مردها و زنهاست بعضیها مشترك است و بعضیها مختص؛ آن سرمایه‌ای كه مخصوص زنهاست، آن انعطاف و گرایش و شكسته دلی و موعظت‌پذیری و تسلیم در برابر حق است؛ این سرمایه در زنها بیش از مردهاست. اینكه زن زودتر از مرد متأثر می‌شود و گریه می‌كند این سرمایه است. منتها اگر رهبری شد و این سرمایه را در مناجات به كار برد نه در مسائل عاطفی و خانگی و دنیایی، این سرمایه را به راه مصرف كرده است؛ چون سرمایه را به راه مصرف كرده است بی‌نیاز می‌شود. اینكه در دعای كمیل آمده است «وَ طاعَتُهُ غِنىً»[1] یعنی اگر كس مطیع خدا بود، بی‌نیاز می‌شود و اگر كسی ارتباطش با خدا از راه مناجات بیش از دیگران بود، او بی‌نیازتر است. 🔹 مطلب دوم آن است كه این اختصاصی به معصومین ندارد. اولین كسی كه بعد از وجود مبارك امیرالمؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین) به نبی اكرم(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) ایمان آورد حضرت خدیجه بود. خدیجه نه مقام نبوت داشت، نه مقام ولایت داشت، نه مقام امامت داشت. درباره فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) حسابش جداست، اگر كسی درباره او سخن بگوید و بعد بگوید حضرت زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) حسابش جداست، خب سخنی است به حق گفته است، ولی درباره خدیجه كه نمی‌توان گفت او حسابش جداست! او یك زنی است عادی، او با معجزه ایمان نیاورد، معجزه برای افراد عادی است آن كه راه دلش بسته است، راه چشم را می‌گشاید تا پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) برای او معجزه‌ای ‌بیاورد مرده‌ای را زنده كند و مانند آن؛ ولی هیچ كدام از این معجزات را خدیجه(سلام الله علیها) مسئلت نكرد؛ سرّش آن است كه راه دل باز است، بالاتر از راه چشم و گوش و این راه انعطاف در زنها خیلی بیش از مردهاست. [1]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص850. 📚 سخنرانی در جمع خواهران طلبه ـ مشهد مقدس تاریخ: شهریور 1372 @rahighemakhtoom