✅فکاهیات(2)
✔️المُحدّث الجزائري(ره):
🔸و نظيره ما حكي من إنّ أبا حنيفة كان جالسا عند مؤمن الطّاق، فصاح رجل: من رأى الشّاب الضّال؟ فقال مؤمن الطّاق: أمّا الشّابّ الضّالّ فلم نره، و لكن رأينا الشائب المضلّ، و وضع يده على أبي حنيفة.
📚زهر الربیع؛ص35
#فکاهیات
@rahjoo_213
✅ قرآن را اینگونه نخوانید ...
▪️... عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بَیِّنْهُ تِبْیَاناً وَ لَا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ وَ لَا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الرَّمْلِ وَ لَکِنْ أَفْزِعُوا قُلُوبَکُمُ الْقَاسِیَةَ وَ لَا یَکُنْ هَمُّ أَحَدِکُمْ آخِرَ السُّورَةِ.
🔸 عبد الله بن سلیمان گوید: از امام صادق علیه السّلام دربارۀ این سخن خداوند متعال پرسیدم:
«وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا ___ قرآن را با ترتیل بخوان.» فرمودند: امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: یعنی آن را واضح و آشکار بخوان، و مانند شعر با شتاب و پشت سرهم مخوان، و مانند ریگی که بر زمین میریزند، پراکندهاش مساز، بلکه قلوب زنگارگرفتهٔ خود را با آن به هراس و بیم افکنید، و دغدغه شما به پایان رسیدن سوره نباشد. (که فقط سوره را تمام کنید، بلکه تدبر و تأمل کنید.)
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ج ٢ ص ۶١٣
@rahjoo_213
ارزیابی دلالت واژۀ «لعن» بر تحریم.pdf
613.6K
✅واژه «لعن»، دال بر حرمت یا کراهت(5)
🔸در روایات فراوانی، از واژه «لعن» استفاده شده است. اندیشمندان فقه و اصول در دلالت این واژه بر حرمت بر سه باورند: اشتراک معنوی لعن میان حرمت و کراهت، تفصیل میان إخبار از لعن و انشای لعن و ظهور لعن در حرمت.
🔹 در مقاله حاضر، دیدگاه اشتراک معنوی و دیدگاه تفصیل مورد مناقشه قرار میگیرد و با توجه به معنای لغوی لعن، موارد استعمال آن در قرآن و روایات و اینکه روایات مشتمل بر لعن در کلمات فقها به عنوان دلایل حرمت ذکر شدهاند دیدگاه سوم پذیرفته شده است. به طور کلی، با بررسی آثار متقدمان آشکار میشود که ظهور لعن در حرمت نزد آنان از مسلّمات بوده و در موارد زیادی با استناد به روایات لعن، فتوا به حرمت دادهاند و تشکیک در دلالت لعن بر حرمت معمولاً در آثار متأخران، پس از شیخ انصاری آغاز شده است.
#لعن
#ادبیات_دین
@rahjoo_213
📚معرفی کتاب
🔸کتاب «ادبیات دین» به قلم استادمحمدتقی اکبرنژاد، به مطالعه و بررسی بر روی سبک شارع و چیستی آن پرداخته و بدین ترتیب به فهم عمیقتر شما از دین و نحوه ابلاغ آن کمک خواهد کرد.
🔹این کتاب در چهاربخش تدوین شده است: بخش اول کلیات و مبانی است، بخش دوم مربوط به ادبیات انگیزشی است، بخش سوم در خصوص ادبیات تعلیمی دین است و بخش چهارم تشکیلدهنده ملحقات این اثر است.
🔹گرچه ادیان الهی ملتزم به ادبیات رایج در میان مردمان خویش بودهاند، اما این بدان معنا نیست که در ظرف ادبیات شایع، سبکی متناسب با اهداف خویش نساخته باشند. مانند فرماندهان نظامی یا فیلسوفان که در ظرف زبان رایج، ادبیات خاصی را نیز تولید میکنند. با نظر به اینکه خداوند ربالعالمین و مربی آنهاست، ادبیات خاص تربیت را برگزید تا بتواند بندگانش را به حرکت درآورد.
#معرفی_کتاب
#ادبیات_دین
@rahjoo_213
1_1000233289.pdf
241.2K
💢بررسی اعتبار چشم مسلّح در رؤیت هلال با تأکید بر دیدگاه آیتالله هاشمی شاهرودی(ره)
#رویت_محوری
#عدد_محوری
#چشم_مسلح
@rahjoo_213
✅ دلالت صیغه امر بر وجوب یا استحباب(1)
🔸رابطهها، تعيينكنندۀ نوع فهم ما از اوامر و نواهى است. رابطۀ فرمانده با سرباز يا رابطۀ كارفرما با كارگر يا رابطۀ مولا با عبد يا رابطۀ دوستان با يكديگر، هر يك ادبياتى ويژه مىسازد؛ بهطورى كه حتى نياز به قرينه نيست. عبد مىداند كه امر مولى، يعنى لزوم، و دوست مىداند كه امر دوستش، يعنى درخواست.
🔹رابطه، گاهى از چارچوب حقوقى يا تجارى فراتر مىرود؛ مانند رابطۀ فرزندان با والدين. در اين رابطه، والدين فرزندان خويش را براى امر و نهى كردن و بيگارى كشيدن يا منفعتطلبى نمىخواهند؛ بلكه رابطۀ آنان از جنس محبت و تعلقات قلبى است. والدين، حاضرند براى فرزندان خود هر كارى بكنند؛ حتى بذل جان. بنابراين، امر و نهى آنان، بر پايۀ مصلحت فرزندان است؛ خواه فرزند حاضر به همراهى باشد، خواه نباشد. در هر حال آنها مىكوشند تا از هر طريقى، او را وادار به كارهاى مفيد كرده، از كارهاى مضر بازدارند. در اين رابطه دامنۀ اوامر و نواهى بسيار گسترش مىيابد و تا رنگ لباس و شيوۀ راه رفتن پيش مىرود. در اين رابطه كه فراتر از اصول استخدام و عبد و مولا تعريف مىشود، هر دو طرف مىدانند كه تمام اين اوامر و نواهى به قصد الزام نيست و تخلف از آنها به عاق والدين نمىانجامد؛ اگرچه نافرمانى ممكن است به دلخورى منجر شود.
💢رابطۀ خدا با بندگانش از كدام جنس و نسبت است؟ آيا رابطۀ ما با خدا، رابطۀ عبد با مولاى عرفى است؟ آيا خدا ما را آفريد تا امر و نهى كند و اقتضاى مولويتش، الزام در اوامر و نواهى است؟ يا رابطۀ ما با خدا از جنس رابطۀ والدين با اولاد است و بلكه بسيار فراتر از آن؟
♦️خدا ما را آفريد تا زير سايۀ ربوبيت خود بگيرد و مستعد ورود به رحمت واسعهاش گرداند.
از همين رو در ابتداى قرآن آمده است: «اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِينَ اَلرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ.» خداى متعال صدها بار در قرآن، خود را با ربوبيت وصف كرده است تا به ما يادآورى كند كه من مربى دلسوزى هستم كه شما را براى مهرورزى آفريدهام: «سُبْحَانَ مَنْ كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ قَبْلَ ابْتِدَاءِ خَلْقِهِ.» آرى؛ والدين يا خداى متعال نيز از سر شفقت گاه الزام مىكنند و در اين شكى نيست. مسئله اين است كه اقتضاى اوليه چيست. آيا اين رابطه به گونهاى است كه بهراحتى نمىتوان براى آن تأسيس اصل كرد و حكم به الزام نمود؟
#صیغه_امر
@rahjoo_213
✅ دلالت صیغه امر بر وجوب یا استحباب(2)
🔸توجه به چند نکته در تاسیس اصل در دلالت صیغه امر:
1️⃣غرض از تربيت، خير رساندن به متربى است، مربى در تمام عرصههايى كه با خير و شر متربى گره خورده است، ورود مىكند و از هيچ رطب و يابسى نمىگذرد. اعتقاد ما این است که دین جامع است و تمام زندگى ما را در برمىگيرد؛ از خُردترين مصالح تا مديريت كلان جامعه.
2️⃣ بالوجدان مىدانيم كه صف امور خُرد و ريز بسيار طولانىتر از شمار امور مهم و كلان است.
🔹در سفرۀ غذا، مسئلۀ اصلى اين است كه غذا حلال باشد؛ اما مسائل ديگرى هم هست كه اهميت ثانوى دارند؛ مانند اينكه با طمانينه غذا بخوريم، لقمهها را كوچك برداريم، خوب بجويم، به غذاى ديگران نگاه نكنيم، با نام خدا و نمك شروع و به آن ختم كنيم و... يا در كلاس درس، مسئلۀ مهم و حياتى اين است كه استاد بر درس مسلط باشد و خوب درس بدهد؛ اما اينكه معطر هم باشد، لباسش پاكيزه باشد، با وقار قدم بردارد و با ادب رفتار كند، لبخند بزند و نگاهش را عادلانه تقسيم كند، دلسوزانه درس بدهد، با شاگردان انس بگيرد و غير از درس به مسائل عاطفى نيز اهتمام بدهد و... ارزشمند، اما براى تدريس غير ضرورى است.
#صیغه_امر
@rahjoo_213
✅ دلالت صیغه امر بر وجوب یا استحباب(3)
3️⃣روشن است كه الزام به تمام امور، اعم از خرد و كلان، فوق طاقت عمومى و انسان نوعى است و غالب ابناى بشر نمىتوانند از عهدۀ آن برآيند. در برخى روايات، رفع وجوب از امورى مانند مسواك در هنگام وضو يا به تأخير نينداختن نماز عشا به ثلث دوم شب، به نفى حرج استدلال شده است.
- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَوْ لَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِى لَأَمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ مَعَ كُلِّ صَلَاةٍ.
- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَوْ لَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِى لَأَخَّرْتُ الْعِشَاءَ إِلَى ثُلُثِ اللَّيْل.
- عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ... وَ بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ حِينَ نَظَرَ إِلَى زَمْزَمَ لَوْ لَا أَنِّى أَشُقُّ عَلَى أُمَّتِى لَأَخَذْتُ مِنْهُ ذَنُوباً أَوْ ذَنُوبَيْنِ.
🔸به عبارت ديگر، امر و نهى الزامى در همۀ موارد، تكليف به ما لايطاق و موجب دينگريزى مىشود.
4️⃣تخصيص اكثر، قبيح است. انسانها وقتى مىبينند يك طرف بر طرف ديگر غالب است، براى سهولت در انتقال معنا، طرف غالب را اصل قرار داده، طرف ديگر را استثنا مىكنند.
🔹مثلا اگر اغلب مدعوين آمده باشند، جز يك نفر، به جاى اينكه نام تكتك مدعوين را ببريم، مىگوييم: «همه آمدند مگر زيد.» در اين صورت، كسانى كه آمدهاند، اصل و بقيه فرع هستند. از اين رو است كه وقتى گفته مىشود اصل در كلام كاربرد آن در معناى موضوعٌ له است، يعنى اين نوع كاربرد غلبه دارد و اثبات خلاف آن نيازمند دليل است. از اين رو است كه اگر اصلى را ادعا كنيم كه استثناى آن بيشتر از مشمولين است، نقض غرض است. در اين صورت چرا اصل به طرف مقابل منتقل نشود؟! مثلا اگر اغلب مدعوين نيامده باشند، بايد بگوييم: «هيچ كدام از مدعوين نيامدند مگر حسن و حسين.»
💢 بنابراين، چون خداى متعال در مقام ربوبيت است و بندگانش را براى برخوردارى از رحمت آفريده است، براى به فعليت رساندن تمام استعدادهاى آنها در همۀ امور زندگىشان دخالت مىكند.
👈 از اين رو حجم اوامر و نواهى او بسيار گسترش مىيابد و روشن است كه الزامى بودن همۀ آنها به عسر و حرج منتهى مىگردد. پس الزام در امور مهم، متوقف مىشود و امور خردتر كه شمارشان بسيار بيشتر است، از دايرۀ الزام بيرون مىروند.
از سوى ديگر چون حجم اوامر و نواهى غير الزامى، بسيار بيشتر از الزامى است، اگر خدا اصل اوليه را در اوامر خود وجوب قرار دهد، تخصيص اكثر لازم مىآيد و ناگزير بايد در اغلب موارد قرينه نصب كند و اين نقض غرض از اصلسازى است.
♦️بنابراين، اصل اوليه را بر استحباب قرار مىدهد و موارد الزام را با تأكيد و تكرار و تصريح روشن مىسازد.
#صیغه_امر
@rahjoo_213
✅ دلالت صیغه امر بر وجوب یا استحباب(4)
🔸از مضامين و حول و حوش احاديث مروىّ از ائمّه عليهم السّلام اينطور استفاده مىشود كه استعمال صيغه امر در ندب در عرف ايشان شايع و رائج بوده بهطورىكه اين معنا از مجازات راجح الاحتمالى شده كه در صورت نبودن مرجّح و قرينه خارجى احتمال ارادهاش از لفظ با احتمال اراده حقيقت از آن مساوى و در يك عرض قرار دارد، بنابراين بمجرّد ورود امر به شىء از ناحيه ذوات مقدّسه ائمّه عليهم السّلام مشكل بتوان با آن اثبات وجوب نمود
▪️يستفاد من تضاعيف احاديثنا المرويّة عن الائمّة عليهم الصّلاة و السّلام، انّ استعمال صيغة الامر فى النّدب كان شايعا فى عرفهم بحيث صارمن المجازات الرّاجحة المساوى احتمالها من اللّفظ، لاحتمال الحقيقة عند انتفاء المرجّح الخارجى، فيشكل التّعلّق فى اثبات وجوب امر بمجرّد ورود الامر به منهم عليهم السّلام.
📚معالم الاصول
#صیغه_امر
@rahjoo_213
✅ دلالت صیغه امر بر وجوب یا استحباب(5)
🔸تعبير «صيغ امر»، يكى از انواع مغالطات است؛ زيرا آنچه مشكوك است، مفروض گرفته شده و نام يكى از اقسام براى مقسم به كار رفته است.
🔹اين صيغ تنها براى درخواست و مطالبه وضع شدهاند، نه بيشتر؛ يعنى فى حدّ نفسه بر تمناى سرباز از فرمانده يا خواهش مساوى از مساوى يا امر فرمانده به سرباز دلالت ندارند. آنها مفاهيم ثانوى هستند كه از نوع نسبت فهميده مىشوند؛ يعنى صيغ طلب در هر سه به اندازه به كار مىروند. آنچه آن را دعا يا خواهش يا امر مىكند، نسبت ميان طرفين گفتوگو است.
🔆ما در طول روز بارها از ديگران چيزهايى مىخواهيم يا ديگران از ما درخواستهايى دارند.
آيا در استعمال اين صيغه در مطالبات خداى متعال يا در دعاهاى امام سجاد (ع) يا در كاربردهاى متداول ميان مردم، تفاوتى از حيث حقيقت و مجاز وجود دارد؟
آيا جز اين است كه در همۀ اين موارد صيغه در معناى حقيقى به كار رفته است؟ 👈اين امر وجدانى، ما را به اين حقيقت رهنمون است كه صيغۀ مورد بحث، صيغۀ امر نيست؛ بلكه صيغۀ مطالبه است. امر يكى از اقسام آن است؛ يعنى اين صيغه براى مطلق طلب وضع شده است و متناسب با كاربر، معناى آن، تغيير مىكند. اين صيغه بهاشتباه، صيغۀ امر نام گرفته است؛ زيرا صيغۀ طلب است و نه امر.
💢چون در مباحث الفاظ اصول و با انگيزههاى فقهى مطرح شده است، فقها اين صيغه را از آن جهت كه در مطالبات شارع مطرح شده، ديدهاند و روشن است كه اين صيغه در فضاى فقه هميشه در قامت امر ظاهر مىگردد. همين مسئله باعث شد تا به صيغۀ امر معروف شود و همۀ ما را به اشتباه بيندازد. آنگاه بحث مىكنيم كه ظهور صيغۀ امر در وجوب است يا استحباب؟
در حالى كه «امر» به طور طبيعى ذهن ما را به سمت وجوب مىكشاند؛ يعنى همان امر مشكوك و مورد بحث، پيشفرض مىشود! در حالى كه مسئله را بايد اينگونه طرح مىكرديم كه 👈آيا صيغ طلب، آنگاه كه از جانب خداى متعال به كار مىرود، دلالت بر وجوب دارد يا استحباب. وقتى سؤال درست طرح شود، به نصف جواب رسيدهايم.
#صیغه_امر
@rahjoo_213
✅ دلالت صیغه امر بر وجوب یا استحباب(6)
✔️محقق خوانساری:
▪️لا نسلّم أنّ الأمر و النهي في أحاديث أئمتنا (عليهم السلام) للوجوب و الحرمة، و إن سلّم أنّ صيغة الأمر و النهي لهما، لشيوع استعمالهم (عليهم السلام) هاتين الصيغتين للندب و الكراهة كما يظهر من تتبع آثارهم (عليهم السلام) فيكون مجازاً شائعاً بالغاً حدّ الحقيقة، أو منقولاً.
📚مشارق الشموس فی شرح الدروس،ج1، ص52
#صیغه_امر
@rahjoo_213
واکاوی دلالت صیغه امر از منظر ادبیات عرب و اصول فقه.pdf
265.8K
✅ دلالت صیغه امر بر وجوب یا استحباب(7)
🔸مقاله: واکاوی دلالت صیغه امر از منظر ادبیات عرب و اصول فقه
🔹اصولیان در اصلِ وضع این صیغه در زبان اختلاف نظر دارند اما آنچه به نظر صحیح می رسد این است که تبیین و تحدید دلالت صیغه، بر شیوع استعمال آن تکیه دارد.
درباره نوع طلب نیز واقعیت این است که آنچه از لغت فهمیده می شود فقط جزم و جدّیت در طلب است؛ برای همین صیغه امر، برای جزم در طلب، حقیقی است و در غیر آن مجازی به شمار می آید. بحث وجوب و غیر آن نیز از کاربرد شرع فهمیده می شود.
#صیغه_امر
@rahjoo_213