شیعه پاسخ
❗️بر آن شدیم که مناظره اخیر خود با ملحد روشنگر را به کتاب در آوریم و به صورت عمومی منتشر کنیم , مناظ
مناظره ای جذاب با ملحد روشنگر.pdf
1.33M
🔊عنوان کتاب : مناظره ای جذاب با ملحد روشنگر !
❕توضیحی پیرامون کتاب :
👌مناظره مذکور پیرامون مصائب فاطمه صدیقه سلام الله علیها و سقط شدن فرزند ایشان ع در روزها و جلسات متعددی بین ما و ملحدی نام آشنا در فضای مجازی که خود را " دکتر م . روشنگر " معرفی می کند , صورت گرفته است .
❕ ملحد روشنگر مدیریت مجموعه کانالهای نقد اسلام در فضای مجازی را بر عهده دارد و از سر شاخهای ملحدین در این عرصه محسوب می شود اما در این مناظره به روشنی مشاهده خواهید کرد که چگونه به زبونی و رسوایی می افتد تا جایی که علی رغم دعوت مکرر ما , دیگر حاضر به ادامه گفتگو با ما نشد !!!!
@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
خلافت الهی علی علیه السلام در نهج البلاغه !!!!
🤔#پرسش :
❓ما منتظریم فقط یک دلیل مشروع و قابل در باب امامت الهی با ویژگیهای خاص اعتقادی امامیه از نهج البلاغه اقامه کنید !!!!
💠#پاسخ💠
👌متاسفانه چنین درخواستهایی به گزافه گویی بیشتر شبیه است تا به واقعیت , زیرا جای جای نهج البلاغه گواه روشنی بر امامت امیر مومنان علیه السلام است و کسی که اندک مطالعه ای در نهج البلاغه داشته باشد , متوجه این نکته خواهد شد .
❕قرآن تصریح می کند که پیامبر گرامی جز به وحی و دستور الهی تکلم نمی کند , چنان که فرمود : " : "وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی _ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3) «پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می رسد».
👌امیر مومنان علیه السلام تصریح می کرد که خودش و سایر امامان وصی پیامبر اند که پیامبر آنان را وصی و جانشین خود قرار داده است , پیامبری که سخنانش امر و وحی الهی است .
❗️ امیر مومنان ع معتقد بود که خلافت حق مشروع خودش و اهلبیت علیهم السلام است که اشرار آن را از دستشان ربودند , در حالی که علی علیه السلام شایسته ترین افراد برای این منصب بود .
❕امیر مومنان ع در فرازی فرمود :
" به خدا سوگند هرگز فكر نمىكردم و به خاطرم خطور نمىكرد كه عرب بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله 👈اين امر خلافت را از اهل بيت او منحرف سازند👉 (و در جاى ديگر قرار دهند و نيز بهخصوص) باور نمىكردم آنها پس از آن حضرت آن را از من دور سازند. تنها چيزى كه مرا ناراحت كرد هجوم مردم بر فلان شخص بود كه با او بيعت مىكردند (اشاره به بيعت با ابو بكر بعد از ماجراى سقيفه است) من دست نگه داشتم (و گوشهگيرى را برگزيدم) تا اينكه ديدم گروهى از اسلام بازگشته و مرتد شدهاند و مردم را به نابود كردن دين محمد- صلى اللَّه عليه وآله وسلم- دعوت مىكنند. (اينجا بود كه) ترسيدم اگر اسلام و اهلش را يارى نكنم شاهد شكافى در اسلام يا نابودى آن باشم كه 👈مصيبتش براى من از رها ساختن خلافت و حكومت بر شما بزرگتر باشد؛ 👉 "
" ....أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ صلى الله عليه و آله عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَلَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ! فَمَارَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ يُبَايِعُونَه .... "
📚نهج البلاغه نامه ٦٢
❕یا در مورد ابوبکر می فرماید :
" به خدا سوگند! او پيراهن خلافت را بر تن كرد در حالى كه خوب مىدانست 👈👈موقعيت من در مسأله خلافت همچون محور سنگ آسياب است (كه بدون آن هرگز گردش نمىكند) " 👉" اما و اللّه لقد تقمّصها فلان و انّه ليعلم انّ محلّى منها محلّ القطب من الرّحا "
📚نهج البلاغه خطبه ٣
❕در فراز دیگری آمده است :
" گويندهاى به علی ع گفت: اى فرزند ابو طالب، تو نسبت به اين امر- يعنى خلافت- حريصى! امیر مومنان ع در پاسخ گفت :
" به خدا سوگند! شما با اين كه دورتريد، حريصتريد (چرا كه خلافت، شايسته اهل بيت پيامبر عليهم السّلام است كه به اين كانون هدايت نزديكترند) 👈و من شايستهتر و نزديكترم. من فقط حق خويش را مطالبه كردم؛ 👉ولى شما ميان من و آن حايل مىشويد 👉 و دست ردّ بر سينهام مىگذاريد....
❕ بار خدايا! من در برابر قريش و كسانى كه آنان را يارى مىدهند از تو استعانت مىجويم (و شكايت پيش تو مىآورم) آنها پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند و مقام و منزلت عظيم مرا كوچك شمردند و 👈براى مبارزه با من در غصب چيزى كه حق من بود، همدست شدند👉 (به اين هم قناعت نكردند) سپس گفتند: بعضى از حقوق را بايد گرفت و پارهاى را بايد رها كرد (و اين از حقوقى است كه بايد رها سازى). " " اللّهمّ إنّي أستعديك على قريش و من أعانهم! فإنّهم قطعوا رحمي، و صغّروا عظيم منزلتي، و أجمعوا على منازعتي أمرا هولي. ثمّ قالوا: ألا إنّ في الحقّ أن تأخذه، و في الحقّ أن تتركه.... "
📚نهج البلاغه خطبه ١٧٢
❕در فرازی دیگر با صراحت به امامت الهی خود اشاره می کند و می فرماید :
" آنها بذر فجور را افشاندند و با آب غرور و نيرنگ، آن را آبيارى كردند و سرانجام، بدبختى و هلاكت را درو نمودند. هيچ كس از اين امّت را با آل محمّد (ص) نمىتوان مقايسه كرد و آنها كه از نعمت آل محمد (ص) بهره گرفتند با آنان برابر نخواهند بود، چرا كه آنها اساس دين و ستون استوار بناى يقينند. غلوّ كننده، به سوى آنان باز مىگردد و عقب مانده به آنان ملحق مىشود و👈 ويژگيهاى ولايت و حكومت، از آن آنهاست و وصيّت و وراثت (پيامبر) تنها در آنهاست، ولى هم اكنون كه حق به اهلش بازگشته و به جايگاه اصلىاش منتقل شده 👉(چرا كوتاهى و سستى مىكنند و قدر اين نعمت عظيم را نمىشناسند؟). "
" و لهم خصائص حقّ الولاية، و فيهم الوصيّة و الوراثة، الآن اذ رجع الحقّ الى اهله و نقل الى منتقله! "
📚نهج البلاغه خطبه ٢
💠ادامه
💠ادامه 👇
❕و فرمود :
" كجايند كسانى كه ادعا مىكردند آنها راسخان در علمند، نه ما، و اين ادعا را از طريق دروغ و ستم نسبت به ما، مطرح مىنمودند؟ (آنها كجا هستند تا ببينند كه) خداوند ما را برترى داد و آنها را پايين آورد، به ما عطا كرد و آنها را محروم ساخت، ما را (در كانون نعمت خويش) داخل نمود و آنها را خارج ساخت.
❕(مردم) به وسيله ما هدايت مىيابند و از نور وجود ما نابينايان روشنى مىجويند. به👈 يقين امامان از قريش هستند و درخت وجودشان در سرزمين اين نسل از «هاشم» غرس شده است،👉👈 اين مقام در خور ديگران نيست و زمامداران غير از آنها، شايستگى ولايت و امامت را ندارند!👉 "
" ... إنّ الأئمّة من قريش غرسوا في هذا البطن من هاشم؛ لا تصلح على سواهم، و لا تصلح الولاة من غيرهم. "
📚نهج البلاغه خطبه ١٤٤
❕و باز فرمود :
" (اما آنچه درباره مخالفتهاى قريش با من گفتهاى) قريش را با آن همه تلاشى كه در گمراهى و جولانى كه در دشمنى و اختلاف و سرگردانى در بيابان ضلالت داشتند، رها كن. آنها با يكديگر در نبرد با من همدست شدند همانگونه كه پيش از من در مبارزه با رسول خدا صلى الله عليه و آله متحد گشته بودند. خدا قريش را به كيفر اعمالشان برساند 👈آنها پيوند خويشاوندى را با من بريدند و خلافت فرزند مادرم (پيامبر صلى الله عليه و آله) را از من سلب كردند.👉
"فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِي، وَسَلَبُونِي سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّي. "
📚نهج البلاغه نامه ٣٦
❕در فراز دیگر آمده است که فرمود :
" «قريش به چه چيز استدلال كردند؟» عرض كردند: «دليل آنها (براى اولويّت خود در امر خلافت) اين بود كه آنان از شجره رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هستند (و از خويشاوندان او) فرمود: «آنها به شجره ( نبوت ) استدلال كردند اما ثمره ( امامت ) را ضايع نمودند!» (اگر خويشاوند پيامبر بودن دليل بر اولويّت است، اهل بيت او بودن به طريق اولى دليل بر اين امر خواهد بود.) "
" احتجّوا بالشّجرة و أضاعوا الثّمرة. "
📚نهج البلاغه خطبه ٦٧
❕و فرمود :
" به خدا سوگند! از زمان وفات پيامبر تا امروز همواره از حقّم بازداشته شدهام و ديگران را كه هرگز همسان من نبودند بر من مقدّم داشتهاند! "
" فو اللّه ما زلت مدفوعا عن حقّى، مستاثرا عليّ، منذ قبض اللّه نبيّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حتّى يوم النّاس هذا "
📚نهج البلاغه خطبه ٦
👌و فرمود :
" شما خوب مىدانيد كه من از هر كس، به اين امر خلافت شايستهترم " " لقد علمتم أنّي أحقّ النّاس بها من غيري "
📚نهج البلاغه خطبه ٧٤
❕و فرمود :
" راستى عجيب است! و چرا تعجّب نكنم از خطا و اشتباه اين گروهها (ى پراكنده) با دلائل مختلفى كه بر مذهب خود دارند! نه گام در جاى گام پيامبرى مىنهند و👈 نه از عمل وصىّ (پيامبر) پيروى مىكنند👉 " فيا عجبا! و ما لي لا أعجب من خطإ هذه الفرق على اختلاف حججها في دينها! لا يقتصّون أثر نبيّ، و لا يقتدون بعمل وصي "
📚نهج البلاغه خطبه ٨٨
❕و فرمود :
" هنگامى كه خداوند پيامبرش را بر گرفت و قبض روح كرد، گروهى به قهقرا برگشتند و اختلاف و پراكندگى، آنها را هلاك ساخت، تكيه بر غير خدا كردند، و با غير خويشاوندان (يعنى عترت رسول اللّه) پيوند بر قرار ساختند، و از وسيلهاى كه مأمور به مودّت آن بودند دورى گزيدند. آنها بنا (ى خلافت و ولايت) را از اساس و محل اصلى آن برداشته در غير جايگاهش نصب كردند. "
" حتّى إذا قبض اللّه رسوله، رجع قوم على الأعقاب ... نقلوا البناء عن رصّ أساسه، فبنوه في غير موضعه. "
📚نهج البلاغه خطبه ١٥٠
❕و فرمود :
" اكنون كه مىخواهى بدانى، بدان: اما اين كه بعضى اين مقام را از ما گرفتند و در انحصار خود در آوردند، در حالى كه ما از نظر نسب بالاتر و از جهت رابطه با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پيوندمان محكمتر است، بدينجهت بود كه عدهاى بر اثر خودخواهى و انحصار طلبى ناشى از جاذبههاى خلافت، به ديگران بخل ورزيدند، و (با نداشتن شايستگى، حق ما را غصب كردند) و گروهى ديگر (اشاره به خود حضرت و بنى هاشم است) با سخاوت از آن چشم پوشيدند. خدا در ميان ما و آنها داورى خواهد كرد "
" أمّا الإستبداد علينا بهذا المقام و نحن الأعلون نسبا، و الأشدّون برسول اللّه ....
📚نهج البلاغه خطبه ١٦٢
👌و نسبت به غاصبین خلافتش فرمود :
"اين دين اسير دست اشرار بود باهوا و هوس درباره آن عمل مىشد و بهوسيله آن دنيا را طلب مىكردند (از يك سو هواپرستى و از سوى ديگر دنياپرستى همه اركان دين را متزلزل ساخته بود). " " فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ، يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى، وَتُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا. "
📚نهج البلاغه نامه ٥٣
#پرسمان_اعتقادی :
@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
شبهات کرونایی جلد اول .pdf
2.29M
🗒عنوان کتاب : پاسخ به شبهات کرونایی ( جلد اول )
✍نویسنده : احمد پودینه ئی ( مدیر سایت و کانال پرسمان اعتقادی _ شیعه پاسخ )
📔ناشر : انتشارات قاف اندیشه قم
▫️توضیح در مورد کتاب :
❗️آنچه در پیش روی می بینید ، اولین جلد از کتاب پاسخ به شبهات کرونایی است که نویسنده با شبهه یابی میدانی و دقیق خود در فضای حقیقی و مجازی ، تازه ترین شبهات مربوط به کرونا و ارتباط آن با معارف و الهیات شیعه را جمع آوری کرده و مورد پاسخگویی قرار داده است .
@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
شبهات کرونایی جلد دوم.pdf
2.23M
🗒عنوان کتاب : پاسخ به شبهات کرونایی ( جلد دوم )
✍نویسنده : احمد پودینه ئی ( مدیر سایت و کانال پرسمان اعتقادی _ شیعه پاسخ )
📔ناشر : انتشارات قاف اندیشه قم
▫️توضیح در مورد کتاب :
❗️آنچه در پیش روی می بینید ، دومین جلد از کتاب پاسخ به شبهات کرونایی است که نویسنده با شبهه یابی میدانی و دقیق خود در فضای حقیقی و مجازی ، تازه ترین شبهات مربوط به کرونا و ارتباط آن با معارف و الهیات شیعه را جمع آوری کرده و مورد پاسخگویی قرار داده است .
@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
👌سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
❗️کتابخانه کانال به آدرس ذیل تاسیس شده است , کتابهایی که توسط مدیر کانال تالیف شده است , در کانال کتابخانه قرار گرفته است :
@ketabkhne_poorseman
پاسخی به وهابی که مدعی است امام ها نمی دانستند که امام بعدی هستند !!!!
🤔#پرسش :
❓حتی خود امامها نمیدانستند که امام بعدی هستند‼️
صفوان میگويد به امام رضا عرض كردم : امام، چه زمانى ميداند که امام است؟ آیا زمانى كه به او خبر برسد که امام قبلی وفات كرده! يا همان زمانى كه وفات ميكند؟ مثل اينكه امام کاظم در بغداد وفات كرد و شما اينجا (در مدينه) بوديد!
امام رضا فرمود : همان زمانى كه امام قبلی میميرد، آگاه مىشود [که امام است]. عرض كردم : چگونه؟ فرمود : خدا به او الهام میكند.!!!!
📚 اصول کافی 381/1
✅ صحيح [مرآة العقول ٢٤٠/٤]
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
⚠️ این در حالی است که شیعیان مدّعی هستند که امامتِ امامها از زمان پیغمبر ﷺ [بلکه انبیاء قبل از او]، تعیین و تصویب شده بود.
طبیعتاً باید حداقل خود امامها، ترتیبِ ائمه و اسامی و اشخاصاش را میدانستند ‼️
▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬
🔆 قضاوت با خوانندگان 🔆
💠#پاسخ💠
👌اعتقاد شیعه آن است که امامان علیهم السلام توسط پیامبر گرامی تعیین شده اند و هر امام هم امام بعدی خود را معرفی می کردند و پس از آن دنیا را ترک می گفت , در ذیل توضیح داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3255
👌در مورد امام رضا ع هم این قضیه صادق است , چرا که امام کاظم ع بارها در زمان حیات خویش تصریح می کرد که امام رضا ع امام بعدی است .
❕حسين بن نعيم صحّاف روايت كرده است كه گفت:
"من و هشام بن حكم و على بن يقطين در بغداد بوديم، پس على بن يقطين گفت كه: در خدمت حضرت امام موسى كاظم عليه السلام نشسته بودم كه پسرش على عليه السلام، بر آن حضرت داخل شد. بعد از آن، حضرت كاظم عليه السلام به من فرمود كه: «اى على بن يقطين، اينك على، سيّد فرزندان من است. و بدان كه من كُنيت خود را كه ابوالحسن است، به او بخشيدم». هشام بن حكم كف دست خود را بر پيشانى خود زد و گفت: واى بر تو! چه گفتى؟ على بن يقطين گفت: به خدا سوگند كه! از آن حضرت شنيدم، چنانچه گفتم. هشام گفت كه: آن حضرت تو را خبر داده است كه امر امامت بعد از او، در حضرت امام رضا عليه السلام قرار دارد. "
" «يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ، هٰذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي، أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي» فَضَرَبَ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ بِرَاحَتِهِ جَبْهَتَهُ، ثُمَّ قَالَ: وَيْحَكَ، كَيْفَ قُلْتَ؟ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ: سَمِعْتُ - وَ اللّٰهِ - مِنْهُ كَمَا قُلْتُ، فَقَالَ هِشَامٌ: أَخْبَرَكَ أَنَّ الْأَمْرَ فِيهِ مِنْ بَعْدِهِ. "
📚الکافی ج ١ ص ٣١١
👌داود رَقّى گوید :
"به خدمت امام موسى كاظم عليه السلام عرض كردم كه: فداى تو گردم! پير شدهام و سن و سالَم بسيار شده، پس مرا دستگيرى فرما از آتش دوزخ. داود مىگويد كه: حضرت به جانب پسرش امام رضا عليه السلام اشاره نمود و فرمود: «اينك صاحب و امام شما است بعد از من». " "قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسىٰ عليه السلام: إِنِّي قَدْ كَبِرَتْ سِنِّي، وَ دَقَّ عَظْمِي، وَ إِنِّي سَأَلْتُ أَبَاكَ عليه السلام، فَأَخْبَرَنِي بِكَ، فَأَخْبِرْنِي مَنْ بَعْدَكَ؟ فَقَالَ: «هٰذَا أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا». "
📚الکافی ج ١ ص ٣١٢
❕راوی می گوید :
" امام موسى كاظم عليه السلام به طلب ما فرستاد و ما را جمع فرمود، بعد از آن به ما فرمود كه: «آيا مىدانيد كه شما را براى چه طلب كردم؟» عرض كرديم: نه. فرمود كه: «شاهد باشيد كه همين پسرم ( علی ) وصىّ من است، و به امر من قيام خواهد نمود، و خليفۀ من است بعد از من. " " «اشْهَدُوا أَنَّ ابْنِي هٰذَا وَصِيِّي، وَالْقَيِّمُ بِأَمْرِي، وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي "
📚الکافی ج ١ ص ٣١٢
❕منصور بن يونس بزرج گفت :
" روزى خدمت حضرت موسى بن جعفر رسيدم فرمود منصور ميدانى امروز چه كردهام عرض كردم نه، فرمود پسرم علي را وصى و جانشين بعد از خود نمودهام پيش او برو و تهنيت بگو و اعلام كن باو كه من ترا باين كار مأمور نمودهام.
منصور گفت: خدمت آن جناب رسيده تهنيت عرض كردم و اعلام نمودم كه پدرش مرا مأمور كرده به اين كار. " " دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ يَعْنِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع يَوْماً فَقَالَ لِي يَا مَنْصُورُ أَ مَا عَلِمْتَ مَا أَحْدَثْتُ فِي يَوْمِي هَذَا قُلْتُ لَا قَالَ قَدْ صَيَّرْتُ عَلِيّاً ابْنِي وَصِيِّي وَ الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِي فَادْخُلْ عَلَيْهِ وَ هَنِّئْهُ بِذَلِكَ وَ أَعْلِمْهُ أَنِّي أَمَرْتُكَ بِهَذَا قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَهَنَّأْتُهُ بِذَلِكَ وَ أَعْلَمْتُهُ أَنَّ أَبَاهُ أَمَرَنِي بِذَلِك "
📚عیون الاخبار ج ١ ص ٢٢
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕علي بن عبد اللَّه هاشمى گفت :
" ما در حدود شصت نفر جمع بوديم با غلامانمان كنار قبر پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه موسى بن جعفر عليه السّلام آمد دست فرزندش علي را در دست داشت فرمود مرا ميشناسيد عرض كرديم آرى شما آقا و بزرگ ما هستيد فرمود نام ببريد و نسب مرا معين كنيد. گفتيم شما موسى بن جعفر هستيد فرمود اين كيست؟ عرض كرديم او پسر شما علي بن موسى است. فرمود شاهد باشيد او وكيل من در حيات و وصى من پس از فوت است. "
" فَاشْهَدُوا أَنَّهُ وَكِيلِي فِي حَيَاتِي وَ وَصِيِّي بَعْدَ مَوْتِي "
📚عیون الاخبار ج ١ ص ٢٦
❕محمّد بن زيد هاشمى گفت :
"اكنون شيعه علي بن موسى را به عنوان امام خواهد شناخت گفتم زیرا حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام او را خواست و وصيت به او كرد. "
"الْآنَ يَتَّخِذُ الشِّيعَةُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى ع إِمَاماً قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ دَعَاهُ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع فَأَوْصَى إِلَيْهِ "
📚بحار الانوار ج ٤٩ ص ١٦
❕حسين بن بشير گفت :
" حضرت موسى بن جعفر پسرش علي بن موسى را به امامت براى ما تعيين كرد همان طورى كه پيغمبر اكرم علي بن ابى طالب را در غدير خم تعيين نمود فرمود اهل مدينه، يا فرمود اهل مسجد اين پسرم وصى بعد از من است. "
"ْ أَقَامَ لَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع ابْنَهُ عَلِيّاً ... "
📚عیون الاخبار ج ١ ص ٢٩ _ اثباه الهداه ج ٤ ص ٢٩٨
❕حال اشکال وهابی به این روایت است که صفوان گوید :
" خدمت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه: مرا خبر ده از امام، كه در چه زمان مىداند كه او امام است؟ آيا در هنگامى كه خبر به او مىرسد كه امام پيش، از دنيا در گذشته، يا در آن هنگام كه در مىگذرد، و پيش از آنكه خبر وفاتش برسد؟ مثل امام موسى كه در بغداد وفات نمود، و تو در اين جا بودى. فرمود كه: «اين را مىداند در هنگامى كه امام پيش، از دنيا در مىگذرد». عرض كردم: به چه چيز اين را مىداند؟ فرمود كه: «خدا او را الهام مىفرمايد». "
" قُلْتُ لِلرِّضَا ع أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِمَامِ مَتَى يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ حِينَ يَبْلُغُهُ أَنَّ صَاحِبَهُ قَدْ مَضَى أَوْ حِينَ يَمْضِي مِثْلَ أَبِي الْحَسَنِ قُبِضَ بِبَغْدَادَ وَ أَنْتَ هَاهُنَا قَالَ يَعْلَمُ ذَلِكَ حِينَ يَمْضِي صَاحِبُهُ قُلْتُ بِأَيِّ شَيْءٍ قَالَ يُلْهِمُهُ اللَّهُ. "
📚الکافی ج ١ ص ٣٨١
👌وهابی می گوید که مطابق این روایت امام رضا ع نمی دانست که امام است مگر زمانی که امام کاظم ع فوت شدند !!!!
❓ما از وهابی سوال می پرسیم که خداوند در آیه ای می فرماید :
"هم اكنون خداوند از شما تخفيف داد و👈 دانست كه در شما ضعفى وجود دارد👉 "
"الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفا " ( انفال ٦٦ )
❗️مطابق این آیه خداوند از ضعف مسلمین آگاه نبود و بعد آگاه شد !!!! آیا وهابی این سخن را می پذیرد !!!!
❕یا در آیه دیگر می فرماید :
" أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ "
" آيا چنين پنداشتيد كه شما (تنها با ادعاى ايمان) وارد بهشت خواهيد شد در حالى كه هنوز خداوند مجاهدان از شما و صابران را 👈ندانسته است؟👉 ( آل عمران ١٤٢ )
👌طبق این آیه نیز هنوز خداوند از چیزهایی آگاهی پیدا نکرده است !!!!
❗️وهابی در مورد این آیات باید بگوید که تعابیری چون « دانست » ، « تا بداند » و مانند آن در مورد خداوند ، به معنای دیدن و تحقق علم فعلی خداوند است ، یعنی علم الهی در خارج تحقق یافت و صورت عینی به خود گرفت و معلوم الهی در عالم خارج محقق شد , چنان که فخر رازی مفسر اهلسنت این نکته را بیان می کند : " انه تعالی قبل حدوث الشیئ لا یعلمه حالا واقعا بل یعلم منه انه سیحدث اما عند حدوثه و وقوعه فان یعلمه حادثا واقعا ... حصل العلم بوقوعه و حصوله ...."
📚تفسیر مفاتیح الغیب ج ١٥ ص ٥٠٧
👌 در ذیل در این رابطه بیشتر توضیح داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3417
👌ما نیز همین سخن را در مورد روایت مورد استناد وهابی می گوییم که مقصود آن است که امام ع زمانی متوجه می شود که امامتش به فعلیت رسیده است و از حالت شانی خارج شده است و در خارج تحقق یافته است که خداوند این مساله را به او الهام کند , آن هم زمانی که امام قبلی شهید شده باشد .
❕بنابراین امام ع می داند که امام بعدی او است اما هنوز امامتش به مرحله فعلیت نرسیده است تا وظائف امامتش را آغاز کند , زمانی متوجه می شود که امام است یعنی زمانی متوجه می شود که امامتش به مرحله فعلیت رسیده است , که امام قبلی در گذرد و این مساله به صورت الهام قلبی به او رسانده می شود .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
❗️توضیحاتی بیشتر در مورد روایات موثوق الصدوری و اعتبار روایات شیعه !!!!
▪️ما در سالهای گذشته در این رابطه توضیحات خوبی داده ایم :
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2438
👌هم اینک اضافه می کنیم :
🍀ما معتقدیم که هر روایتی که قرینه بر صحتش باشد به عنوان یک روایت صحیح قلمداد می شود , اگر چه سند روایت , سندی ضعیف باشد , چنان که در تفسیر نمونه می خوانیم :
" مساله مهم وثوق و اعتماد به خود خبر است، منتها گاهى اين وثوق از ناحيه اعتماد به" شخص خبر دهنده" حاصل مىشود، و گاه از قرائن ديگرى از بيرون، لذا در پارهاى از موارد با اينكه گوينده خبر فاسق است ما به خبر او اطمينان پيدا مىكنيم.
👌بنابر اين اين وثوق و اعتماد از هر راهى حاصل شود، خواه از طريق عدالت و تقوا و صداقت گوينده باشد، و يا از قرائن خارجى، براى ما معتبر است، و سيره عقلا كه مورد امضاى شرع اسلام قرار گرفته، نيز بر همين اساس است.
❕به همين دليل در فقه اسلامى مىبينيم بسيارى از اخبارى كه سند آنها ضعيف است، به خاطر اينكه مورد" عمل مشهور" قرار گرفته، و آنها از روى قرائنى به صحت خبر واقف شدهاند معيار عمل قرار مىگيرد، و بر طبق آن فتوا مىدهند.
👌به عكس گاه اخبارى نقل شده كه گوينده آن شخص معتبرى است ولى قرائنى از خارج ما را نسبت به آن خبر بدبين مىسازد، اينجاست كه چارهاى از رها كردن آن نداريم، هر چند گوينده آن شخص عادل و معتبرى است.
❕بنا بر اين معيار در همه جا اعتماد به خود" خبر" است، هر چند عدالت و صداقت راوى غالبا وسيلهاى است براى اين اعتماد اما يك قانون كلى نيست (دقت كنيد). "
📚تفسير نمونه، ج 22، ص: 157
👌اهلبیت علیهم السلام برای پی بردن به صحت یک روایت دو راه حل مهم به ما نشان داده اند :
🔸١ _ روایت موافق با آیات قرآن و سنت پیامبر باشد , چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« روایتی که از ما نقل می شود را تصدیق نکنید مگر زمانی که موافق با کتاب خدا و سنت پیامبرش باشد » « لا تصدق علینا الا ما وافق کتاب الله و سنه نبیه »
📚وسائل الشیعه ج 27 ص 123
🔸٢ _ عالمان بزرگ و مورد اعتماد و ثقه روایت مذکور را نقل کرده باشند , چنان که امام عصر علیه السلام فرمود ؛
« برای هیچ کس از شیعیان ما عذری نیست که تشکیک کنند در آنچه که ثقات ما ( یعنی محدثین مورد وثوق ) از ما برایشان نقل می کنند » " لا عذر لاحد من موالینا فی التشکیک فیما یرویه عنا ثقاتنا "
📚رجال کشی ج 2 ص 535 _ وسائل الشیعه ج 27 ص 150
❕اکثر و معظم روایات شیعه موافق با قرآن و سنت است و توسط علمای بزرگ نقل شده و به ما رسیده است و این عالمان معتقد بودند که روایات معتبر را در کتابهایشان نقل می کنند و به این نکته با صراحت تصریح می کردند , تصریات این عالم بزرگ و صاحبان کتابهای روایی شیعه محکمترین دلیل بر اعتبار روایاتشان است , روایاتی که موافق با قرآن و سنت پیامبر گرامی نیز است , چنان که شیخ حر عاملی می گوید :
" اکثر عالمان صاحب کتابهای روایی شیعه شهادت داده اند که روایاتی که نقل می کنند معتبر است , یا این شهادت را در اوائل کتابهایشان داده اند یا در اواخر آن و یا در اثناء , آنان اشاره می کردند یا تصریح می کردند که روایاتشان معتبر است و در مواردی که روایتی را معتبر نمی دانستند تصریح می کردند که این روایت ضعیف است یا آن روایت را تاویل می کردند یا می گفتند که اگر فلان غرض نبود این روایت را نقل نمی کردند , این عملکرد آنان گواه بر آن است که سایر روایاتی که نقل کرده اند معتبر است و آنان با اشاره یا تصریح این نکته را بیان می کردند که به ثبوت و صحت روایت و محتوا و مضمومنش معتقدیم "
" أكثر أصحاب الكتب المذكورة قد شهدوا بنحو ذلك، إما في أوائل كتبهم أو في أواخرها، أو أثنائها. فإنهم كثيرا ما يضعفون حديثا بسبب قوة معارضه، أو نحو ذلك.
أو يتعرضون لتأويله. أو يقولون: لو لا الغرض الفلاني لم نذكره، و يشيرون أو يصرحون بأن ما عداه من أخبار ذلك الكتاب معتمد عندهم، و هم قائلون بمضمونه، جازمون بثبوته، و صحة نقله. "
📚وسائل الشيعة، ج30، ص: 202
❕و در نتیجه گیری بیان می دارد :
"أن أصحاب الكتب الأربعة، و أمثالهم، قد شهدوا بصحة أحاديث كتبهم، و ثبوتها، و نقلها من الأصول المجمع عليها.
" صاحبان کتب اربعه و سایر کتابهای معتبر شهادت داده اند به صحت کتبشان و ثبوت و اینکه نقل آنها از اصول معتبر و مورد اجماع بر صحت است "
📚وسائل الشيعة، ج30، ص: 264
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕شیخ حر عاملی نقل می کند که شیخ طوسی هم به این نکته در دو کتاب العده و الاستبصار خودش تصریح کرده است که احادیثی که علمای بزرگ شیعه نقل کرده اند معتبر است و آنان با اعتقاد به صحت و اعتبار روایاتشان آن ها را نقل کرده اند و همینطور روایات دو کتاب تهذیب و استبصار هم همین حالت را دارد یعنی معتبر است :
"قال الشيخ في كتابه (العدة) و في (الاستبصار) كلاما طويلا، ملخصه: ان أحاديث كتب أصحابنا، المشهورة بينهم، ثلاثة أقسام: منها: ما يكون الخبر متواترا.
و منها: ما يكون مقترنا بقرينة، موجبة للقطع بمضمون الخبر. و منها: ما لا يوجد فيه هذا و لا ذاك، و لكن دلّت القرائنُ على وجوب العمل به. و أن القسم الثالث ينقسم إلى أقسام: منها: خبر أجمعوا على نقله، و لم ينقلوا له معارضا.
و منها: ما انعقد إجماعهم على صحته.
و أن كل خبر عمل به في (كتابي الأخبار) و غيرهما لا يخلو من الأقسام الأربعة. "
📚وسائل الشيعة، ج30، ص: 197
👌سید مرتضی هم تصریح می کرد که روایات شیعه که توسط عالمان ثقه نقل شده است معتبر اند و می گفت :
" بيشتر اخبارى كه در كتابهاى ما نقل شده معلوم است و صحت آنها قطعى میباشد و صحيح بودن آنها يا از طريق تواتر بوسيله اشاعه و انتشار ، ثابت شده است و يا از طريق اماره و علامتى كه بر صحت آن اخبار و راستگويى روايتگران آنها دلالت می كنند . پس آن احاديث موجب قطع و يقين هستند اگر چه در كتابها با يك سند مخصوص و معيّن از طريق واحد ذكر شوند . "
" إن أكثر أحاديثنا، المروية في كتبنا، معلومة، مقطوع على صحتها:
إما بالتواتر من طريق الإشاعة، و الإذاعة. و إما بعلامة، و أمارة دلت على صحتها، و صدق رواتها. فهي موجبة للعلم، مقتضية للقطع، و إن وجدناها مودعة في الكتب بسند معين مخصوص من طريق الآحاد "
📚منتقی الجمان ج ١ ص ٣
❕بنابراین در صحت روایت موثوق الصدور بودن آن کافی است و اگر روایتی قرینه بر صحت دارد که مثلا موافق با قرآن است و متعدد و توسط علمای ثقه نقل شده است , همین در اعتبار آن کافی است , چنان که اکثر روایات شیعه از همین قرار است , اگر چه سند یک روایت ضعیف هم باشد , و به این نکته عالمان بزرگ اصولی هم تصریح کرده اند .
👌شیخ بهایی نیز می گوید :
" جمیع احادیث ما جز مواردی خاص و کم منتهی به ائمه علیهم السلام می شود "
" جمیع احادیثنا الا ما ندر ینتهی الی ائمتنا الاثنی عشر "
📚الحبل المتین , البهائی العاملی , ص ٦
👌استاد الفقهاء وحيد بهبهانى در تعليقه بعد از آنكه امورى را به عنوان امارات و قرائن حجيت اخبار، مىشمرد، اضافه مىكند:
" ممكن است خبرى ذاتاً صحيح نباشد اما بر اثر جهاتى از قبيل اينكه دانشمندان اسلامى بالكل يا به طور اكثرى بر طبق آن فتوا داده و يا عمل كرده و يا آن را روايت و يا تلقى به قبول كردهاند، و يا آنكه محتواى آن موافق با كتاب يا سنت يا اجماع و يا عقل است و يا تجربه صحت محتواى آن را ثابت كرده و يا آنكه متن آن به گونهاى است كه گواهى مىدهد تنها از معصوم عليه السلام، صدور كلماتى، مانند آن ممكن و متصور است مانند دعاى كميل، خطب، كتب و حكم نهج البلاغه ، ادعيه صحيفه سجاديه ، دعاى ابو حمزه ثمالى، زيارت جامعه كبيره، و يا آنكه روايت به طور استفاضه و عالى السند نقل شده مانند رواياتى كه كلينى و ابن الوليد و صفّار و صدوق و امثال آنها از امام زمان و حضرت عسكرى و حضرت هادى و جواد الائمه عليهم السلام نقل كردهاند و از اين قبيل است: توقعاتى كه از ناحيه مقدسه رسيده و در دست اينها قرار گرفته است، كوتاه سخن اينكه: بايد مجتهد به اين قرائن و نظاير اينها توجه داشته باشد و در هر صورت هدايت از ناحيه خدا است. "
" اعلم ان الامارات والقرائن كثيرة: ومن القرائن لحجية الخبر وقوع الاتفاق على العمل به أو على الفتوى به أو كونه مشهوراً بحسب الرواية أو الفتوى، أو مقبولاً مثل مقبولة عمر بن حنظلة أو موافقاً للكتاب أو السنة أو الإجماع، أو حكم العقل، أو التجربة مثل ما ورد في خواص الآيات والأعمال والأدعية التى خاصيتها مجربة مثل قرائة آخر الكهف للانتباه في الساعة التى تراد وغير ذلك، أو يكون فى متنه ما يشهد بكونه من الائمة عليهم السلام مثل خطب نهج البلاغة ونظائرها و الصحيفة السجّاديّة ودعاء أبى حمزة والزيارة الجامعة الكبيرة الى غير ذلك، ومثل كونه كثيراً مستفيضاً أو عالى السند مثل الروايات التى رواها الكلينى وابن الوليد والصفّار وأمثالهم والصدوق وأمثاله أيضاً عن القائم المنتظر عجل اللّٰه تعالى فرجه والعسكرى والتقى والنقى عليهم السلام ومنها التوقيعات التى وقعت فى أيديهم منهم عليهم السلام. وبالجملة ينبغى للمجتهد التنبّه لنظائر ما نبّهنا عليه والهداية من اللّٰه تعالى. "
📚مقباس الهداية، ص 80.
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕صاحب كفايه نيز مىگويد:
"خلاصۀ گفتار در اين زمينه، آن است كه ملاك در حصول جبر و يا ترجيح، همان دخول در دليل حجّيت و يا مرجحيّت است كه به دليل حجيّت بر مىگردد، همان گونه كه ملاك در وهنْ خروج از دليل حجّيت است. بنا بر اين، بعيد نيست كه ضعفِ سند خبر، با ظنّ به صدور خبر و يا صحّت مضمونش جبران شود و بدين گونه، خبر، مشمول دليلى شود كه بر حجّيت خبر موثوق به، دلالت دارد.
❕ يكى از اسباب و علل وثوقآفرين، حضور روايت در بيش از يك «اصل» از اصول معتبر و متداول در زمانهاى پيشين است. ديگر، تكرّر يك روايت، گر چه در يك اصل و كتاب، با طريقهاى گوناگون و سندهاى متعدّد و معتبر آمده باشد. ديگر سبب و علّت وثوق، وجود روايت در يك اصل و كتاب است كه به كسانى چون زُراره و همانندانش - كه همه بر پذيرش و تصديقشان اجماع و اتّفاق كردهاند -، حضور داشته باشند، بر تصحيح آنچه از آنان رسيده است، چون صفوان بن يحيى و همانندانش. ديگر سبب وثوق، اين است كه روايت، از كتابهايى باشد كه بين گذشتگان، وثوق و اعتماد بر آنها شايع بوده است، گر چه مؤلّفان آنها از اماميه نباشند. ديگر اسباب و علل وثوقآفرينى هم هست كه در كتابهاى مرجع در احكام، آمده است. "
📚حاشية فرائد الاُصول، آخوند خراسانى، ص 70.
❕بيان شيخ انصارى نيز اين گونه است:
" قدر متيقّن، اين است كه اين روايات، بر حجّيت خبر موثوق به، دلالت دارند، چه وثوق به صدور آنها، و چه وثوق به مضمون آنها باشد. "
📚فرائد الاُصول، ج 3، ص 67.
👌باز، شيخ انصارى معتقد است:
" و امّا ادّعاى انسداد باب علمى را مىتوان به راحتى نپذيرفت؛ چرا كه ادلّۀ حجّيت خبر موثوق به، چه از جهت ظهور باشد و چه از جهت صدور، و چه وثوق به خبر از راه وثاقت راوى به دست آيد و چه از طريق نشانههاى ديگر، قابل خدشه نيست؛ بلكه اين ادلّه، قطعى هستند و با وجود اين ادلّه، جايى براى ادّعاى انسداد باب علمى در مُعظَم فقه نمىماند؛ چرا كه خبر موثوق به، براى بيشتر احكام، كافى است، به گونهاى كه از رجوع به اصول عملى در شبهاتى كه خبر موثوق به نباشد، محذورِ خروج از دين و يا مخالفت با علم اجمالى و يا چيزهايى از اين دست، پديد نمىآيد "
📚فرائد الاُصول، ج 3، ص 83.
❕مرحوم مشكينى در حاشيۀ نهاية الاُصول، اين گونه بيان مىدارند:
"تحقيق، اين است كه ملاك در حجّيت خبر، اعم از اين است كه راوى خبر، ثقه باشد ... و يا به صدور خبر، وثوق پديد آيد از هر راه كه باشد "
📚حاشيۀ كفاية الاُصول، مشكينى، ج 2، ص 161.
❕آقا ضياء عراقى، در نهاية الأفكار مىنويسد:
"ملاك حجّيت، تنها بر پايۀ وثوق در نقل روايت است، به گونهاى كه احتمال كذب روايت، به درجهاى ضعيف باشد كه عقلا به آن توجّهى نكنند، و نيز تعبير به مأمونيت در دين و دنيا، تنها از اين جهت است كه لازمهاش وثوق به حديث است، نه از اين جهت كه مأمونيت راوى، در حجّيت روايت او، خصوصيت داشته باشد. "
📚نهاية الأفكار، ج 3، ص 134.
❕مرحوم محقّق اصفهانى، در نهاية الدراية آورده است:
"سخن در بارۀ جابريت و موهنيت، به اجمال چنين است؛ امّا در بارۀ جابر بودن، چون دليل حجّيت خبر واحد، دلالت بر حجّيت خبر موثوق الصدور دلالت مىكند، بنا بر اين، اگر وثوق به صدور خبر پديد آيد، گر چه از راه غير معتبر باشد، موضوع حكم، وجداناً و قهراً، فراهم شده است و در نتيجه، دليل حجّيت خبر واحد، شامل آن مىگردد. "
📚نهاية الدراية، ج 3، ص 433-436.
❕علّامه محمّد تقى شوشترى، در تأييد مبناى مشهور (اعتبار خبر موثوق به) نظر خود را اين گونه بازگو مىكند:
"حق اين است كه رواياتى كه راويانش «مُهمَل» اند، يعنى در رجال از آنان، نه خوبى و نه بدىاى ذكر شده است، مانند روايتى است كه راويانش در رجال، مدح شده باشند، به هر دو روايت بايد عمل كرد. اصحاب نيز به هر دو عمل مىكردهاند و همين كه راوى خبر، «مجروح» نباشد، مىتوان به روايتش عمل كرد و لازم نيست كه حتماً «ممدوح» باشد و تنها به روايت «مجروحين» و «مطعونين» عمل نمىشود. البته روايات «مطعونين» هم با قرينه، قابل پذيرش است. "
📚قاموس الرجال، ج 1، ص 38. ( به نقل از مجموعه مقالات فارسی کنگره بین المللی ثقة الاسلام کلینی، جلد: ۱، صفحه: ۴۰۴ )
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
👌شهید ثانی هم تصریح می کرد که قرائن خارجی موجب علم به صحت خبر می شود : " فان القرائن الخارجیه قد توجب العلم بمضمونه "
📚رسائل شهید ثانی ج ١ ص ٥٧٥
❕فقیه و اصولی برجسته معاصر , آیت الله سبحانی نیز به این نکته تصریح می کند که ملاک در روایت موثوق الصدور بودن آن است و همین که قرینه بر اعتبار و صحت روایت باشد کافی است , اگر چه سند روایت ضعیف باشد :
" إنّ مناط الحجّية عند العقلاء، هو الخبر الموثوق بصحته و صدوره، لا خصوص كون الراوي ثقة فلو كان المخبر ثقة، و دلّت القرائن على عدم صدق الخبر، لما عملوا به. و على ذلك يكون موضوع الحجّية هو الخبر الموثوق بصدوره، فيشمل الخبر الصحيح و الموثوق و الممدوح إذا كان بمرحلة مورثة للاطمئنان، بل يشمل الضعيف إذا دلّت الشواهد و القرائن على صدقه في خصوص المورد. "
📚المحصول في علم الاُصول، جلد: ۳، صفحه: ۲۸۰
❕آیت الله ری شهری هم که از او تعبیر می کنند به " کلینی زمان " , او هم به این نکته تصریح کرده و می گوید "
" به ديده ما نقل و نصّ معتبر، آن است كه «موثوقٌ به» و اطمينانآور باشد، حتّى اگر از سند استوار و صحيح برخوردار نباشد "
📚دانش نامه امیر المومنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، جلد: ۱، صفحه: ۴۲
👌ما می توانیم کلام بزرگان دیگری را نیز در این رابطه بیاوریم اما به نظر همین مقدار کافی باشد .
❕از آنچه گذشت دو نکته روشن است :
1⃣اکثر و معظم روایات شیعه معتبر است .
2⃣ملاک در صحت و اعتبار یک روایت موثوق الصدور بودن آن است نه وثوق السندی .
❗️❗️حال معاندین اشکال نکنند که اگر معظم روایات شیعه معتبر است , چرا خودتان گاه روایاتی را بررسی سندی کرده اید و ضعیف دانسته اید , زیرا پاسخش در بالا آمد که بررسی سندی ما آنجایی است که روایتی خلاف قرآن و سنت باشد و قرینه بر صحت نداشته باشد و به اصطلاح روایتی شاذ باشد در برابر روایت مشهور , امام صادق علیه السلام تصریح می کرد که روایت شاذ را نپذیر و مردودش بدان و روایت مشهور باید مورد قبول تو باشد :
" « خذ بما اشتهر بین اصحابک و دع الشاذ النادر » "
📚بحار الانوار ج 2 ص 245
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir