لیست لغویون و کتب آنها .pdf
64.4K
✍ لیست اشخاص لغوی و کتب آنها به ترتیب قرن متقدم تا قرن متاخر ( به تاریخ وفات )
💠 کاربردی برای مراجعه به لغت 👌
👉@rahpoyane_eJtehad👈
#مرحله_اول
📌 مرحله اول : موضوع شناسی بدوی :
موضوعِ مساله مورد نظر ما متشکل از ۳ چیز است :
۱- خون
۲- حیوان
۳- نفس سائله
۱- خون : معنا و مفاد خون مشخص است فلذا نیاز به موضوع شناسی ندارد .
۲- حیوان : معنا و مفاد حیوان ( موجود زنده ) مشخص است فلذا نیاز به موضوع شناسی ندارد.
۳- نفس سائله : معنا و مفاد نفس سائله مشخص نیست فلذا نیاز به موضوع شناسی دارد .
🔅 منبع اول : لغت
معنای نفس سائله از دو جهت مورد بررسی قرار می گیرد :
✅ جهت اول : معنای نفس 👇
💠 نفس به معنای دم ( خون ) است .
۱- کتاب الماء ج ۳ ص ۱۲۶۷
ما لیس له نفسٌ سائلةٌ اَی : لیس له دمٌ سائلةٌ ..... و اِنّما سُمّی الدمُ نفساً لِاَنّ النفسَ تَخرُجُ بخروجِه .
۲- کتاب الفائق فی غریب الحدیث ج ۳ ص ۳۲۲
کلُّ شیءٍ لیست له نفسٌ سائلةٌ ..... اَی : دمٌ سائلٌ .
۳- کتاب شمس العلوم ج ۱۰ ص ۶۶۸۵
والنفسُ الدمُ و منه الحدیثُ عن ابراهیم النخعی : کلُّ شیءٍ لیست له نفسٌ سائلةٌ ..... اَی : کلُّ شیءٍ لیس له دمٌ .
۴- المغرب فی ترتیب المعرب ج ۲ ص ۳۱۸
النفسُ و هی الدمُ فی قولِ النَخعی : کلُّ شیءٍ لیست له نفسٌ سائلةٌ ..... و اِنّما سُمّی بذلک لِاَنّ النفسَ التی هی اْسمٌ لِجملةِ الحیوانِ قِوامُها بِالدمِ .
۵- النهایة فی غریب الحدیث ج ۵ ص ۹۶
و فی حدیثِ نَخعی : کلُّ شیءٍ لیست له نفسٌ سائلةٌ ..... اَی : دمٌ سائلٌ .
۶- لسان العرب ج ۶ ص ۲۳۵
و النفسُ الدمُ و فی الحدیثِ ما لیس له نفسٌ سائلةٌ ..... و رُویَ عن النَخعی اَنّه قال : کلُّ شیءٍ له نفسٌ سائلةٌ ..... اَرادَ کلَّ شیءٍ له دمٌ سائلٌ .....
۷- مجمع البحرین ج ۱ ص ۱۴۶
فی الحدیثِ کُلّما لیس له دمٌ .... اَی : نفسٌ سائلةٌ کالعَقاربِ و الخَنافسِ و ....( به قرینه معکوس دقت شود)
۸- تاج العروس ج ۹ ص ۱۴ و ۱۵
النفسُ الروحُ ..... و مِن المجازِ النفسُ : الدمُ ..... و فی الحدیثِ ما لا نفسَ له ....اَی : دمٌ سائلٌ ..... و اِنّما سُمّی نفساً لِاَنّ النفسَ تَخرُجُ بِخروجِه .
۹- قاموس قرآن ج ۷ ص ۹۴
نفس به معنای خون است " ما لیس له نفسٌ سائلةٌ ....." آنکه خون جهنده ندارد ..... ظاهرا خون را از آن جهت نفس گفته اند که روح با آن از بدنش خارج می شود .
✅ جهت دوم : معنای نفس سائله 👇
💠 نفس سائله به معنای آن است که خون در رگ ها جمع شده و زمانی که رگ زده شود ، با شدت و یکباره خارج می شود. ( نه اینکه خون بصورت نم خارج شود )
۱- کتاب مصباح المنیر ص ۶۱۷
لا نفسَ له سائلة اَی : لا دمٌ له یَجری و سُمّی الدمُ نفساً لِاَنّ النفسَ التی هی اسمٌ لِجملةِ الحیوانِ قِوامُها بالدمِ و النفساءُ من هذا .
۲- کتاب شمس العلوم ج ۱۰ ص ۶۶۸۵
کلُّ شیءٍ لیست له نفسٌ سائلةٌ ..... اَی : کلُّ شیءٍ لیس له دمٌ و مِن ذلک سُمّیت النساءُ لِسَیَلانِ دَمِها .
👈 ادامه دارد ... 👇
👉@rahpoyane_eJtehad👈
🔅 منبع دوم : عرف
در عرف عام ، نفس سائله به همان معنای لغوی است .
یعنی معنایش آن است که خون در رگ ها جمع شده و زمانی که رگ زده شود ، با شدت و یکباره خارج می شود . نه اینکه خون بصورت نم خارج شود ...
( البته اگر قائل شویم که عرف عام معنای "نفس" و "نفس سائله" را می فهمد )
↩️ نکته : اگر عرف خاص را در نظر بگیرم در مورد معنای نفس سائله در کلام فقهاء کلماتی وارد شده است :
۱- کتاب طهارت شیخ انصاری ج ۵ ص ۲۱
والمرادُ بها (علی ما نُسبَ الی اَهل اللغة و الاصحاب) الدمُ یَجتمعُ فی العُروقِ و یَخرُجُ عندَ قَطعِها بقُوّةٍ و دَفقٍ لاکَدَمِ السَمَکِ .
۲- کتاب مصباح الفقیه ج ۷ ص ۹
والمرادُ بالنفسِ السائلةِ (علی ما نُسب الی اهل اللغة و الاصحاب) الدمُ الذی یَجتمعُ فی العُروقِ و یَخرُجُ عند قَطعِها بقُوّةٍ و دَفقٍ لاکَدَمِ السَمَکِ، بل هذا هو المتبادرُ من توصیفِ النفسِ بالسائلةِ فی مقام التحدید، لا مطلق الجَرَیانِ کما قد یُتوهّم.
و کیف کانَ فمرادُ الاصحاب بالسائلةِ (علی الظاهر) لیس اِلّا ما عرفتَ و ان اختلفتْ عبائرُ بعضِهم، اِذ لاخلافَ عندهم (علی الظاهر) فی کونِ السَمَکِ و نحوِه (ممّا یخرُجُ دمُه بالرَشحِ) من غیرِ ذی النفسِ مع جریانِ دمِه عند الخروجِ و بعدَه.
فمناقشةُ بعضٍ فی تفسیرِ مرادِهم بماعرفتَ (نظراً الی کونِ السَیَلان عُرفاً مُساوقاً للجریانِ الذی هو اعمّ من ذلک) فی غیرِ محلّها.
۳- کتاب ذخیره ج ۱ ص ۱۴۵
و فَسَّرَه بالدمِ الذی یَجتمعُ فی العروقِ و یخرُجُ اِذا قَطعَ شیءٌ منها بسَیَلانٍ و قوّةٍ و فَسَّرَه المحققُ بالدمِ الذی یخرُجُ من عرقٍ من غیرِ تقییدٍ بالقوّةِ و السیلانِ و لعلّهما لازمٌ له و القیدُ توضیحیٌّ .
۴- کتاب جواهر الکلام ج ۵ ص ۲۷۳
اَی : دمٌ یخرُجُ من مَجمعِه فی العروقِ اِذا قَطَعَ شیءٌ منها بقوّةٍ و دَفقٍ کما فی المدارک و غیرها، اَو سیلانٍ کما فی الروضِ ، و لعلّهما بمعنی، اَی لا یخرُجُ رَشحاً کَدَمِ السَمَکِ و نحوِه.
۵- کتاب الحدائق الناضرة ج ۵ ص ۲
والمرادُ بالنفسِ السائلةِ الدمُ الذی یجتمعُ فی العروقِ و یخرُجُ بقوّةٍ و دَفقٍ اِذا قطع شیءٌ منها ..... و مقابلُه ما لا نفسَ له و هو الذی یخرُجُ لا کذلک بل رَشحاً کَدَمِ السَمَکِ.
۶- کتاب حدائق الناظرة ج ۵ ص ۳۹
ذی نفس سائلة ای یکون خارجاً بدفقٍ من عرقٍ ....
۷- کتاب الروضة البهیمة ج ۱ ص ۱۹
ذی النفسِ اَی : الدمُ القویُّ الذی یخرُجُ من العرقِ عند قَطعِه .
۸- کتاب مدارک ج ۲ ص ۲۵۸
والمرادُ بالنفسِ السائلةِ الدمُ الذی یجتمع فی العروقِ و یخرُجُ اِذا قَطَعَ شیءٌ منها بقوّةٍ و دَفقٍ و یقابلُه ما لا نفسَ له ، و هو الذی یخرُجُ دمُه ترشّحاً کاسَمَکِ .
۹- کتاب روض الجنان ج ۱ ص ۴۳۳
ذی النفسِ السائلةِ اَی : ذی الدمِ الذی یجتمعُ فی العروقِ ، و اِذا قَطَعَ شیءٌ منها بسیلانٍ و قوّةٍ ، بخلافِ دم ما لا نفس له ، کالسَمَکِ فاِنّه یخرُجُ ترشیحاً .
۱۰- کتاب کشف الالتباس ص ۳۹۴
ذی نفس سائلة ای یکون خارجاً بدفقٍ من عرقٍ ....
۱۱- کتاب دعائم الاسلام ج ۱ ص ۱۲۲
لیس له دم یعنی لا نفس سائله .....
👈 ادامه دارد ... 👇
👉@rahpoyane_eJtehad👈
🔅 منبع سوم : شرع
در شرع مقدس ، نفس سائله به همان معنای لغوی است . ( معنایش آن است که خون در رگ ها جمع شده و زمانی که رگ زده شود ، با شدت و یکباره خارج می شود . نه اینکه خون بصورت نم خارج شود )
۱- کتاب دعائم الاسلام ج ۱ ص ۱۲۲
و عَنهم عن رسولِ اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم اَنّه اُتِیَ بِجَفنَةٍ قَد اُدِمَت فَوَجَدَ فیها ذُباباً فَاَمَرَ بِه فَطُرِحَ و قالَ سَمُّوا علیه اللّهَ و کُلُوا فَاِنَّ هذا لا یُحرِّمُ شیئاً . و قد ذَکَرنا اَنَّ ما لیس له دمٌ اَو لا نفسَ له سائلةَ لا یُفسِدُ ما ماتَ فیه و الذُبابُ کذلک لایُحَرِّمُ ما ماتَ فیه و اِنّما تَبشَعُه النفوسُ هو و اَمثالُه اِذا وُجِدَ فی طعامٍ اَو فی شرابٍ و لایَنبغی اَن یُحَرَّمَ ما اَحَلَّ اللهُ جَلَّ ذِکرُه فمَن طابَت به نفسُه فَلیَاکُل و مَن لم تَطِب به نفسُه فَلیَترُکْه اِن شاء اللّه مِن غیرِ اَن یُحَرمِّه ....
📌 نکته اول : ضمیر "هم" در "عنهم" به "جعفرِ بن محمد" یا "ابی جعفرٍ محمد بن علیٍ" یا هر شخص دیگه ایی برگردد ، اهمیتی ندارد ( زیرا اولا ؛ حدیث مرسله است . ثانیا ؛ بررسی سندی در مورد روایات نداریم )
📌 نکته دوم : عطف "لا نفس سائله" بر "لیس له دم" ، عطف توضیحی است . به عبارت دیگر به معنای اضراب است . ( به قرینه ما بعد یعنی الذباب )
📌 نکته سوم : "جَفنَة" به معنای کاسه بزرگ است . "بَشَع" به معنای کراهت داشتن و خوش نیامدن است .
📌 نکته چهارم : "لایُفسِدُ" و "لایُحرِّمُ" به معنای " لا ینجِّسُ" است .
📌 نکته پنجم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ ظرفی نزد پیامبر آورده شده که خونی بود و در آن مگسی یافت سپس پیامبر امر کرد که آن مگس را دور بیاندازند و پیامبر فرمود : نام خدارا بیاورید و از آن ظرف بزرگ بخورید ؛ زیرا مگس چیزی را حرام نمیکند .
مرحوم نعمان بن محمد میفرمایند که قبلا گفتیم که اون حیوانی که خون ندارد یعنی نفس سائله ندارد، فاسد نمیکند ظرفی را که این حیوانِ فاقد نفس سائله در آن ظرف مرده است .
مگس هم همینطور است ( یعنی فاقد نفس سائله است )
در اینجا بیان شد که مگس لا نفس سائله است و از خارج میدانیم که خون مگس با شدت و یکباره خارج نمیشود بلکه بصورت نم خارج میشود فلذا حیوان دارای نفس سائله اگر رگ آن زده شود ، خونش با شدت و یکباره خارج میشود .
۲- کتاب المُقنعه ص ۶۵
و لیسَ یُنَجِّسُ الماءَ شیءٌ یَموتُ فیه اِلّا ما کان له دمٌ مِن نفسِه فَاِنْ ماتَ فیه ذُبابٌ اَو زنبورٌ اَو جَرادٌ و ما اَشبَهَ ذلک ممّا لیس له نفسٌ سائلةٌ لم یَنجَسْ به .
📌 نکته اول : در پاورقی بیان شده که مراد از "ما کان له دم من نفسه" ، "ما کان له نفس سائله" است .
📌 نکته دوم : ضمیر "ه" در "فیه" به ظرف بر میگردد. ( به قرینه جمله قبل )
📌 نکته سوم : "ذباب" به معنای مگس است . "زنبور" به معنای زنبور است . "جراد" به معنای ملخ است .
📌 نکته چهارم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ مرحوم شیخ مفید می فرماید : حیوانی که در ظرفی بمیرد ، آب را نجس نمی کند مگر اینکه آن حیوان دارای نفس سائله باشد .
و در ادامه می فرماید : فرع بر این مطلب آن است که اگر مگس و زنبور و ملخ و امثال اینها که فاقد نفس سائله هستند در ظرفی بمیرند ، ظرف نجس نمی شود .
از خارج می دانیم که مگس و زنبور و ملخ و ....که فاقد نفس سائله هستند اگر رگشان را بزنیم خونشان با شدت و به یکباره خارج نمیشود بلکه بصورت نم خارج میشود پس حیوانی که دارای نفس سائله است اگر رگش زده شود خونش با شدت و به یکباره خارج می شود .
۳- کتاب المقنعه ص ۷۲
و ما لیس له نفسٌ سائلةٌ مِن الهَوام و الحَشار کالزنبورِ و الجَرادِ و الذُبابِ و الخَنافِسِ و بَناتِ وَردانٍ اِذا اَصابَتْ یدَ الانسانِ اَو جَسدَه اَو ثِیابَه لم تَنجَسْه بذلک و لم یَجبْ علیه غَسلُ ما لاقاه منها .....
📌 نکته اول : "هوام" به معنای حشرات الارض مثل مار و کژدم و راسو و مور و هر خزنده و گزنده است . "حشار" به معنای حشرات مثل مگس و زنبور و ملخ و ....است .
📌 نکته دوم : "جسده" یعنی بدن انسان .
📌 نکته سوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ مرحوم شیخ مفید می فرماید : حیواناتی مثل زنبور و ملخ و مگس و سوسک و کرمهای نجاست که فاقد نفس سائله هستند ، اگر با دست و بدن و لباس انسان برخورد کنند ، اینها نجس نمیشوند و بر انسان واجب نیست که بشوید آن قسمت هایی را که با آنها ملاقات کرده است .
از خارج میدانیم که این حیواناتی که فاقد نفس سائله اند اگر رگشان را بزنیم خونشان با شدت و بصورت یکباره بیرون نمیاید فلذا حیوان دارای نفس سائله با زدن رگش خونش با شدت و به یکباره خارج میشود .
👈 ادامه دارد ... 👇
👉@rahpoyane_eJtehad👈
۴- کتاب المقنعه ص۵۸۲
و لیس یُفسِدُ الطعامَ و الشرابَ ما یَقَعُ فیه من الحیوان الذی لیس له نفسٌ سائلةٌ کالذبابِ و البقِّ و الجرادِ و اَشباهِه سواءٌ ماتَ فیه اَو لم یَمُت و لا باسَ باستعمالِه ....
📌نکته اول : "بق" به معنای حشره ایی که خون انسان را میمکد .
📌 نکته دوم : ضمیر "ه" در "فیه" به ظرف بر میگردد.
📌 نکته سوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ حیوانی که نفس سائله ندارد مثل مگس و حشره ی کوچک و ملخ و شبیه اینهاست ...
و از خارج میدانیم این حیوانات با بریده شدن رگشان خونشان با شدت و به یکباره بیرون نمی آید پس دارای نفس سائله یعنی حیوانی که با بریده شدن رگش خونش با شدت و به یکباره بیرون می آید .
۵- کتاب تهذیب الاحکام (تحقیق خراسان) ج ۱ ص ۲۲۹
ثم قال ایّده الله تعالی و لیس یُنجِّسُ الماءَ شیءٌ یَموتُ فیه الّا ما کان له دمٌ من نفسِه فاِن ماتَ فیها ذبابٌ او زُنبُورٌ اَو جَرادٌ و ما اَشبَه ذلک ممّا لیس له نفسٌ سائلةٌ لم یَنجَس به .
📌 نکته اول : ضمیر "ه" در "فیه" به ظرف بر میگردد. ( به قرینه ما قبل )
📌 نکته دوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ حیوانی که در ظرفی بمیرد ، آب را نجس نمی کند مگر اینکه آن حیوان دارای نفس سائله باشد .
و در ادامه بیان شده که : فرع بر این مطلب آن است که اگر مگس و زنبور و ملخ و امثال اینها که فاقد نفس سائله هستند در ظرفی بمیرند ، ظرف نجس نمیشود .
از خارج میدانیم که مگس و زنبور و ملخ و ...که فاقد نفس سائله هستند اگر رگشان را بزنیم خونشان با شدت و به یکباره خارج نمیشود بلکه بصورت نم است پس حیوانی که دارای نفس سائله است اگر رگش را بزنیم خونش با شدت و بصورت یکباره خارج می شود .
۶- کتاب تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ج ۱ ص ۲۷۸
ثُمَّ قَالَ أَيَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ مَا لَيْسَ لَهُ نَفْسٌ سَائِلَةٌ مِنَ الْهَوَامِّ وَ الْحُشَارِ كَالزُّنْبُورِ وَ الذُّبَابِ وَ الْجَرَادِ وَ الْخَنَافِسِ وَ بَنَاتِ وَرْدَانَ إِذَا أَصَابَ يَدَ الْإِنْسَانِ أَوْ جَسَدَهُ أَوْ ثِيَابَهُ لَمْ يَنْجَسْ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَجِبْ عَلَيْهِ غَسْلُ مَا لَاقَاهُ مِنْهَا
📌 نکته اول : "هوام" به معنای حشرات الارض مثل مار و کژدم و راسو و مور و هر خزنده و گزنده است . "حشار" به معنای حشرات مثل مگس و زنبور و ملخ و ....است .
📌 نکته دوم : "جسده" یعنی بدن انسان .
📌 نکته سوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ حیواناتی مثل زنبور و ملخ و مگس و سوسک و کرمهای نجاست که فاقد نفس سائله هستند ، اگر با دست و بدن و لباس انسان برخورد کنند ، اینها نجس نمیشوند و بر انسان واجب نیست که بشوید آن قسمت هایی را که با آنها ملاقات کرده است .
از خارج میدانیم که این حیواناتی که فاقد نفس سائله اند اگر رگشان را بزنیم خونشان با شدت و بصورت یکباره بیرون نمیاید فلذا حیوان دارای نفس سائله با زدن رگش خونش با شدت و به یکباره خارج میشود .
۷- کتاب الإستبصار فيما اختلف من الأخبار ج ۱ ص ۴۱
مِنْ أَنَّ مَا لَيْسَ لَهُ نَفْسٌ سَائِلَةٌ لَا يَفْسُدُ بِمَوْتِهِ الْمَاءُ وَ السَّامُّ أَبْرَصَ مِنْ ذَلِكَ.
📌 نکته اول : "السامّ ابرص" به معناب مارمولک است .
📌 نکته دوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ از ابا جعفر علیه السلام پرسیده شده که مارمولکی در آب چاه افتاده است ایشان فرمودند چیزی نشده با سطل آب چاه را حرکت بدهید و در ادامه مرحوم شیخ طوسی میفرماید این خبر با خبر اول منافات ندارد زیرا آن حمل بر استحباب میشود و این هم مطابق با روایات قبل است ( حیوانی که فاقد نفس سائله است آب با مرگش فاسد نمیشود و مارمولک هم از حیوانات فاقد نفس سائله است
و از خارج میدانیم که مارمولک رگش را بزنیم خون با شدت و یکباره خارج نمیشود فلذا حیوان دارای نفس سائله خونش با شدت و به یکباره خارج میشود .
۸- کتاب مِصباحُ المتهجِّد و سلاحُ المتعبِّد ج ۱ ص ۱۴
كلُّ ما ليس فيه دمٌ فليس بنَجِسٍ كالذباب و الجَراد و الخَنافس و ......و ما له نفسٌ سائلةٌ يَنْجَسُ بالموتِ و يُفسِدُ الماءَ إذا ماتَ فيه ....
📌 نکته اول : در پاورقی بجای "لیس فیه دم" ، "لیس له نفس" آمده است .
📌 نکته دوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ مرحوم شیخ طوسی میفرماید : هر چیزی که نفس سائله نداشته باشد نجس نیست مثل مگس و سوسک و .....و هر چیزی که دارای نفس سائله باشد با مرگش در آب ، آب را نجس میکند و فاسد میکند .....
و از خارج میدانیم که مگس و سوسک و .... اگر رگشان را بزنیم خونشان بصورت نم است فلذا حیوان دارای نفس سائله با بریده شدن رگش خونش با شدت و به یکباره از بدنش خارج میشود .
👈 ادامه دارد ... 👇
👉@rahpoyane_eJtehad👈
۹- کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی ج ۳ ص ۱۲۲
و كلُّ ما ليس له نفسٌ سائلةٌ، مثلُ الجرادِ و النَمل، و النَحل، و الزَنابير، و الخَنافس، و بناتِ وَردان، و الذُباب، و العَقارب، و ما أشبَه ذلك، إذا ماتَ في شيءٍ من الطعامِ و الشرابِ ، جامداً كانَ أو مائعاً فإنّه لا يَنجَس بحصولِه فيه و موته.
📌 نکته اول : "نمل" به معنای مورچه است . "نحل" به معنای زنبور است . "زنابیر" به معنای زنبور ها است .
📌 نکته دوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ هر حیوانی که فاقد نفس سائله است مثل ملخ و مورچه و زنبور و سوسک و کرم و مگس و عقرب و شبیه اینها ....اگر طعام یا شرابی بیوفتند، چیزی نجس نمیشود ( خواه طعام و شراب جامد باشد یا مایع خواه بمیرند یا نه )
و از خارج میدانیم که این حیوانات اگر رگشان را بزنیم خونشان بصورت نم است و با شدت و به یکباره نیست فلذا حیوان دارای نفس سائله با بریده شدن رگش خونش با شدت و بصورت یکباره خارج میشود .
۱۰- کتاب عوالی اللئالی ج ۳ ص ۱۸
و الامرُ بالنزحِ فيها ليس من بابِ النجاسةِ، لِاَنّ الوَزَغَةَ ليست بذى نفسٍ سائلةٍ ، بل یَحترزُ من ضَرَرِ سمّها ....
📌 نکته اول : "وزغة" به معنای حیوان کوچک تیز و سریع که نوعی سامّ ابرص است .
📌 نکته دوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ معاویه بن عمار از ابا عبد الله علیه السلام پرسیدند که یه موش و وزغ در چاه افتادند چه کنیم ؟ حضرت فرمودند : سه دلو از این چاه نزح شود
مرحوم ابن ابی جمهور در پاورقی می فرمایند : این روایت در مورد موش حمل میشود بر اینکه متلاشی نشده باشد ( دلیلش هم قبلا بیان کرده است ) ولی در مورد وزغ میفرمایند که فرقی ندارد که متلاشی شود یا نشود چون نزح در مورد وزغ از باب اینکه نجس است نمی باشد ؛ زیرا وزغ فاقد نفس سائله است بلکه نزح آن بخاطر این است که از سمّ آن دوری شود .
و ما هم از خارج میدانیم که وزغ خونش بصورت نم است و با بریده شدن رگش با شدت و یکباره بیرون نمیاید فلذا اگر فاقد نفس سائله چنین است ، دارای نفس سائله با بریده شدن رگش ، خونش با شدت و به یکباره خارج میشود .
۱۱- کتاب عوالی اللئالی ج ۴ ص ۵۵
حديثُ الوَزَغِ محمولٌ على كراهيتِه، لِانّه غيرُ ذو نفسٍ سائلةٍ بالاتفاقِ، فلا يَنجَسُ الماءُ بموتِه فيه. و أمّا حديثُ الحَيَّةِ فهو مبنىٌ على أنّها من أی القسمين، فاِنْ كانت من ذواتِ الانفُسِ فالنهىُ على أصلِه مِن المنع، و اِن لم تكن من ذواتِ الانفُسِ حُمِلَ على الكراهيةِ. و يَحتملُ فيها وجهٌ ثالثٌ، و هو أن يكونَ النهىُ للحذر عن ضررِ السمِّ الواقعِ في الماءِ بسببها، فاِنّ الشارعَ كما راعىٰ ضررَ النجاسةِ كذلك راعىٰ ضررَ السمِّ، لِانّه جاءَ لِاصلاحِ الدينِ و البدنِ .....
📌 نکته اول : ظاهرا کلمه "ذو" باید "ذی" باشد .
📌 نکته دوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ در اینجا وزغ را از حیوانات فاقد نفس سائله میداند
و ما از خارج میدانیم که اگر رگ وزغ را بزنیم خون با شدت بیرون نمیاید بلکه بصورت نم است فلذا اگر رگ حیوان دارای نفس سائله را بزنیم خونش با شدت و به بکباره خارج می شود .
۱۲- کتاب إستقصاء الاعتبار فی شرح الإستبصار ج ۱ ص ۲۰۸
و حَكى الوالدُ قُدِّسَ سِرُّه عن الشيخِ في النهاية أنّه قال: كلُّ ما ليس له نفسٌ سائلةٌ من الأمواتِ فإنّه لا يُنَجِّسُ الثوبَ و لا البدنَ و لا الشرابَ إذا وَقَعَ فيه، سِوَى الوزغ و العقرب.
📌 نکته اول : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ شهید ثانی با نقل قول از شیخ طوسی می فرماید : هر حیوانی که فاقد نفس سائله باشد لباس و بدن و ...نجس نمیکند مگر وزغ و عقرب ....
و این استثنا با توجه به اینکه اصل در استثنا اتصال است بیان کننده این می باشد که وزغ و عقرب فاقد نفس سائله می باشند
و ما از خارج میدانیم که اگر رگ وزغ و عقرب را بزنیم خونی که از اینها جاری میشود بصورت نم است و با شدت نیست فلذا حیوان دارای نفس سائله با بریده شدن رگش خونش با شدت و به یکباره خارج می شود .
👈 ادامه دارد ... 👇
👉@rahpoyane_eJtehad👈
۱۳- کتاب روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (طبع القديمة) ج ۱ ص ۴۵
وَ لَا يُفْسِدُ الْمَاءَ إِلَّا مَا كَانَتْ لَهُ نَفْسٌ سَائِلَةٌ وَ كُلُّ مَا وَقَعَ فِي الْمَاءِ مِمَّا لَيْسَ لَهُ دَمٌ فَلَا بَأْسَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ الْوُضُوءِ مِنْهُ مَاتَ فِيهِ أَوْ لَمْ يَمُتْ .......... «و لا يفسد الماء إلا ما كان له نفس سائلة» الظاهرُ أنّ المرادَ به القليلُ كما يُظهَرُ من بعضِ الأخبار أو الأعمُ منه و من البئرِ كما يُظهَرُ من بعضِها أيضاً و المرادُ بالإفسادِ النجاسةُ أو الأعمُ من النجاسةِ و من عدمِ جوازِ الاستعمالِ «و كُلُّما وَقَعَ في الماءِ ممّا ليس له دمٌ (إلى قولِه) أو لم يَمُت» و المرادُ بالدمِ، السائلُ من العروقِ كما قاله الأصحابُ و ظَهَرَ من الخبرِ الأوّلِ أيضاً فإنّ الدمَ لا يسيلُ إلّا من العروقِ غالباً.....
📌 نکته اول : مراد از "دم" آنچیزی است که در رگ ها جریان دارد و روان است .
📌 نکته دوم : الف و لام بر سر "الدم" الف و لام عهد ذکری است و مراد از "دم" را بیان می کند .
📌 نکته سوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ در عبارت مرحوم مجلس آمده است که مراد از "دم" در "ما لیس له دم" یعنی آن چیزی که در رگ ها جریان دارد و روان و سیال است .
و خون غالبا سیال و روان نیست مگر در رگ ها ....
وگرنه ما حیوانی که اصلا خون نداشته باشد نداریم ، اگر هم باشد نادر و کمیاب است .
با توجه به عبارت مرحوم مجلسی حیوان فاقد نفس سائله یعنی حیوانی که خون آن سیال و روان نیست و بعد از بریده شدن رگش با شدت خارج نمیشود . برخلاف حیوان دارای نفس سائله که خونش در رگ ها جریان دارد و روان است و با بریده شدن رگش با شدت خارج میشود .
۱۴- کتاب ملاذ الأخيار فی فهم تهذيب الأخبار ج ۲ ص ۲۶۰
ثُمَّ قَالَ أَيَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَيْسَ يُنَجِّسُ الْمَاءَ شَيْءٌ يَمُوتُ فِيهِ إِلَّا مَا كَانَ لَهُ دَمٌ مِنْ نَفْسِهِ فَإِنْ مَاتَ فِيهَا ذُبَابٌ أَوْ زُنْبُورٌ أَوْ جَرَادٌ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ مِمَّا لَيْسَ لَهُ نَفْسٌ سَائِلَةٌ لَمْ يَنْجَسْ بِهِ إِذَا ثَبَتَ بِمَا قَدَّمْنَاهُ مِنَ الْآيَةِ وَ الْأَخْبَارِ أَنَّ الْمِيَاهَ مِنْ حُكْمِهَا الطَّهَارَةُ وَ أَصْلَهَا جَوَازُ اسْتِعْمَالِهَا فَمَا يَمْنَعُ مِنْ جَوَازِ اسْتِعْمَالِهَا طَارٍ يَحْتَاجُ إِلَى دَلِيلٍ وَ هَذِهِ الْأَشْيَاءُ الَّتِي لَيْسَ لَهَا نَفْسٌ لَيْسَ فِي الشَّرِيعَةِ مَا يُقْطَعُ عَلَى الِامْتِنَاعِ مِنِ اسْتِعْمَالِ مَا وَقَعَتْ فِيهِ فَيَجِبُ أَنْ يَكُونَ بَاقِياً عَلَى الْأَصْلِ ......
📌 نکته اول : ضمیر "هو" در "قال" به مرحوم شیخ مفید بر می گردد .
📌 نکته دوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ مرحوم مجلسی از مرحوم شیخ مفید نقل می کند که حیوانی که در ظرفی بمیرد آب را نجس نمیکند مگر اینکه آن حیوان دارای نفس سائله باشد .
پس فرع بر این مطلب آن است که اگر مگس یا زنبور یا ملخ و امثال اینها که فاقد نفس سائله هستند در ظرفی بمیرند ، آب نجس نمیشود با اینها ....
و ما از خارج میدانیم که مگس و زنبور و ملخ و امثال اینها اگر رگشان را بزنیم خون از آنها جاری نمیشود و با شدت بیرون نمیاید بلکه بصورت نم خارج میشود .
فلذا حیوان دارای نفس سائله با بریدن رگش خونش با شدت و به یکباره خارج میشود .
۱۵- کتاب الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تكملة الوسائل) ج ۲ ص ۱۳
سُئِلَ الصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الْخُنْفَسَاءِ وَ الذُّبَابِ وَ الْجَرَادِ وَ النَّمْلَةِ وَ مَا أَشَبْهَ ذَلِكَ يَمُوتُ فِي الْبِئْرِ وَ الزَّيْتِ وَ السَّمْنِ وَ شِبْهِهِ؟ فَقَالَ: كُلُّ مَا لَيْسَ لَهُ دَمٌ فَلَا بَأْسَ بِهِ....
📌 نکته اول : در پاورقی بیان شده که مراد از "ما لیس له دم" یعنی نفس سائله و نفس سائله هم یعنی خونی که از رگ خارج میشود .
📌 نکته دوم : مراد از "ما لیس له دم" یعنی حیوانی که نفس سائله ندارد ؛ زیرا جواب امان باید با سوال سائل متناسب بوده باشد و این حیواناتی که در سوال سائل آمدند خون دارند اما خونشان جهنده نیست و با شدت خارج نمیشود . پس مراد از "ما لیس له دم" یعنی حیوان فاقد نفس سائله است که امام جواب سائل را متناسب با سوالش داده باشد .
📌 نکته سوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ از امام صادق علیه السلام در مورد سوسک و مگس و ملخ و مورچه و امثال اینها سوال شد که اینها در چاه و روغن مردند حکمشان چیست؟
امام علیه السلام فرمودند : هر چیزی که فاقد نفس سائله باشد اشکالی به آن نیست .
بنابر این این حیوانات فاقد نفس سائله هستند و ما از خارج میدانیم که اگر رگ این حیوانات را بزنیم خونشان با شدت و به یکباره خارج نمیشود بلکه بصورت نم است فلذا حیوان دارای نفس سائله با بریده شدن رگش خونش با شدت و به یکباره خارج میشود .
👈 ادامه دارد ... 👇
👉@rahpoyane_eJtehad👈
۱۶- کتاب مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول ج ۱۳ ص ۲۷
عِدَّةٌ من اصحابِنا عن احمد بن محمدٍ عنِ الحسینِ بنِ سعیدٍ عن ابن سِنان عن ابنِ مُسکان عن ابی بصیرٍ قال : سالتُ ابا عبد الله علیه السلام عمّا یَقعُ فی الآبار فقالَ ....... و کلُّ شیءٍ وقع فی البئرِ لیس له دمٌ مثل العقربِ و الخنافِسِ و اشباهِ ذلک فلا باسَ ....... قوله عليه السلام:" و أشباه ذلك" الظاهرُ أنّ الحَيَّةَ داخلةٌ فيه على القولِ بعدمِ كونِها ذاتَ نفسٍ سائلةٍ، و قدِ اختُلِفَ فيه و كذا الوَزَغَةُ لكونِها غيرَ ذاتِ نفسٍ سائلةٍ .......
📌 نکته اول : مراد از "ما لیس له دم" یعنی فاقد نفس سائله است ( به قرینه از مثال هایی که امام در کلامشان میفرمایند ؛ زیرا عقرب و سوسک و امثال اینها خون دارند اما نفس سائله ندارند )
📌 نکته دوم : مرحوم مجلس در توضیح عبارت امام علیه السلام مار و وزغ را هم مثل عقرب و سوسک میداند ؛ زیرا این دو حیوان هم مثل آن دو حیوان فاقد نفس سائله هستند .
📌 نکته سوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ امان علیه السلام می فرمایند ؛ هر حیوانی که فاقد نفس سائله باشد و در چاه بیوفتد مثل عقرب و سوسک و امثال این دو ، اشکالی ندارد .
و ما از خارج می دانیم که این حیوانات خون دارند اما اگر رگشان را بزنیم خونشان با شدت خارج نمیشود بلکه بصورت نم است فلذا حیوان دارای نفس سائله اگر رگش را بزنیم ، خونش با شدت و به یکباره از بدنش خارج میشود .
۱۷- کتاب بحار الأنوار ( طبع بيروت) ج ۶۲ ص ۱۶۲
الْإِحْتِجَاجُ، عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ: سَأَلَ الزِّنْدِيقُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام ....... قَالَ فَلِمَ حَرَّمَ الدَّمَ الْمَسْفُوحَ قَالَ لِأَنَّهُ يُورِثُ الْقَسَاوَةَ وَ يَسْلُبُ الْفُؤَادَ رَحْمَتَهُ وَ يُعَفِّنُ الْبَدَنَ وَ يُغَيِّرُ اللَّوْنَ وَ أَكْثَرَ مَا يُصِيبُ الْإِنْسَانَ الْجُذَامُ يَكُونُ مِنْ أَكْلِ الدَّمِ قَالَ فَأَكْلُ الْغُدَدِ قَالَ يُورِثُ الْجُذَامَ قَالَ فَالْمَيْتَةُ لِمَ حَرَّمَهَا قَالَ فَرْقاً بَيْنَهَا وَ بَيْنَ مَا يُذْكَرُ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ الْمَيْتَةُ قَدْ جَمَدَ فِيهَا الدَّمُ وَ تَرَاجَعَ إِلَى بَدَنِهَا فَلَحْمُهَا ثَقِيلٌ غَيْرُ مَرِيءٍ لِأَنَّهَا يُؤْكَلُ لَحْمُهَا بِدَمِهَا قَالَ فَالسَّمَكُ مَيْتَةٌ قَالَ إِنَّ السَّمَكَ ذَكَاتُهُ إِخْرَاجُهُ حَيّاً مِنَ الْمَاءِ ثُمَّ يُتْرَكُ حَتَّى يَمُوتَ مِنْ ذَاتِ نَفْسِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَيْسَ لَهُ دَمٌ وَ كَذَلِكَ الْجَرَادُ....
قوله علیه السلام "فرقا بینها" اقولُ ....... فعُلّلَ الاوّلُ ...... و عُلِّلَ الثانی بأنّه مع عدمِ الذبح و النحر تَتَفرَّقُ الدماءُ التي في العروقِ في اللحمِ فتُؤكلُ معه فيَترتّبُ عليه المفاسدُ المترتبةُ على شُربِ الدم فَاْعترَضَ السائلُ بأنّه على هذا يَلزِمُ حرمةُ السَمَكِ لأنّه لا ذبحَ فيه و لا يَخرُجُ عنه الدمُ فأجاب علیه السلام بأنّه ليس فيه دمٌ كثيرٌ سائلٌ لِيَحتاجَ إلى الذبحِ لإخراجِه و الدمُ القليلُ الذي فيه كالدمِ المتخلفِ في اللحمِ فيما له نفسٌ سائلةٌ فكما لا يَضِرُّ الدمُ المتخلفُ و لا يَحرُمُ أكلُه فكذا هذا الدمُ .
📌 نکته اول : در روایت خط آخر ، ماهی را جزء فاقد نفس سائله می داند و ملخ را هم مثل ماهی میداند .
📌 نکته دوم : مرحوم علامه مجلس در توضیح روایت میفرمایند : در تعلیل دوم آمده که ؛ با عدن ذبح و نحر خون هایی که در رگ هاست پخش میشود در گوشت و با گوشت خورده میشود و مفسده هایی که بر نوشیدن خون است بر خوردن این گوشت هم مترتب میشود .
سائل در مقام اعتراض گفته که در این صورت لازم میآید که ماهی حرام باشد؛ زیرا نه ذبحی در آن است و نه خونی از آن خارج میشود!
امام علیه السلام در جواب میفرمایند : در ماهی خون زیادی که روان باشد و سیال باشد وجود ندارد تا برای خارج کردنش از آب نیاز به ذبح داشته باشد و خون کمی هم که در ماهی است مثل خونی است که بعد از ذبح در گوشت حیوان دارای نفس سائله باقی می ماند .
پس همانطور که چنین خونی مضر نیست و خوردنش حرام نیست ، این خون هم چنین است .
📌 نکته سوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ ماهی جزء حیوانات فاقد نفس سائله است و به نص مرحوم مجلسی خون ماهی زیاد نیست و سیال نیست و با شدت خارج نمیشود
فلذا حیوان دارای نفس سائله با بریده شدن رگش خونش با شدت و به یکباره خارج می شود .
👈 ادامه دارد ... 👇
👉@rahpoyane_eJtehad👈
۱۸- کتاب شرح فروع الكافی ج ۱ ص ۱۴۷
( قوله ) فی مرفوعةِ محمّدٍ بن يحیی : ( لا يفسد الماء إلّا ما كان له نفس سائلة ) ....... و ما رواه الشيخُ فی الموثّق عن عمّار الساباطی، قال: سُئِل عن الخنفساءِ و الذبابِ و الجرادِ و النملةِ و ما أشبَه ذلك يَموتُ في البئرِ و الزيتِ و السَمْنِ و شِبْهِه؟ قالَ : " كلُّ ما لیس له دمٌ فلا باسَ به ".
📌 نکته اول : "زیت" به معنای روغن می باشد . "سمن" به معنای کَرِه می باشد .
📌 نکته دوم : مراد از "ما لیس له دم" یعنی فاقد نفس سائله است ؛ زیرا جواب امام باید متناسب با سوال سائل باشد و این حیوانات خون دارند فلذا وجهی ندارد امام علیه السلام بفرماید حیواناتی که خون ندارند اسکالی به آن ها وارد نیست ؛ در این صورت امام پاسخ سوال سائل را نداده است بنابراین مراد از دم ، نفس سائله است .
📌 نکته سوم : کیفیت استدلال اینگونه است که ؛ عمار ساباطی از امام علیه السلام در مورد سوسک و مگس و ملخ و مورچه و امثال اینها میپرسد که در داخل چاه و روغن و کره افتادند ...
امام علیه السلام در جواب میفرمایند ؛ هر چیزی که دارای نفس سائله نباشد ، اشکالی ندارد ...
بنابر این این حیوانات فاقد نفس سائله هستند و ما از خارج میدانیم که با بریده شدن رگ این حیوانات خونشان بصورت نم خارج می شود و با شدت نیست فلذا حیوان دارای نفس سائله با بریده شدن رگش خونش با شدت و یکباره خارج می شود .
۱۹- و ...........
✍ #و_فی_کلِّه_تامّلٌ
❌ اولا : اینکه بگوییم این حیوانات ( مثلا مگس و زنبور و ملخ و ...) فاقد نفس سائله هستند و ما از خارج می دانیم که با بریده شدن رگشان خونشان با شدت و به یکباره خارج نمی شود بلکه بصورت نم است ، دلیل بر آن نمی شود که حیوان دارای نفس سائله با بریده شدن رگش خونش با شدت و به یکباره خارج شود .
❌ ثانیا : اگر چنین هم باشد ، باز هم اول بحث است که نفس سائله به چه معنایی است ؟
با این استدلال به این نتیجه می رسیم که با بریده شدن رگ حیوان دارای نفس سائله خونش با شدت و به یکباره خارج می شود .
اما بحث در این است که نفس سائله به چه معناست؟!؟
آیا به معنای خون جهنده و با شدت است!؟
یا به معنای خون روان و جاری(بدون شدت) است!؟
پس با این استدلال نمیتوان معنای نفس سائله را بدست آورد .
❌ ثالثا : اگر چنین استدلالی صحیح باشد و بتوان معنای نفس سائله را هم بدست آورد ، باز هم این معنا ، معنای شرعی برای نفس سائله نیست . بلکه معنایی است که ادباء و فقهاء و محدثین برای نفس سائله ذکر کردند (همان منبع اول است ) ؛ زیرا در روایتی از قول امام علیه السلام تصریحا بیان نشده که " ما له نفسٌ سائلةٌ کذا و کذا " ....
فَتَدَبَّر جَیِّداً .
✅ بنابراین در شرع مقدس (منبع سوم) برای نفس سائله یا معنایی ذکر نشده و یا به همان معنای لغوی است .
💠 نتیجه گیری مرحله اول ( موضوع شناسی بدوی ) :
موضوع در سوال ما چنین است ؛ آیا خونِ حیوانِ دارای خونِ جهنده نجس است ؟ ( خون جهنده یعنی وقتی رگش را بزنیم ، خون با شدت و به یکباره خارج شود نه اینکه بصورت نم خارج شود )
👉@rahpoyane_eJtehad👈
#مرحله_دوم
📌 مرحله دوم : رجوع به آیات :
✍ در مساله مذکوره چند آیه وجود دارد :
1⃣ آیه اول : سوره انعام / ۱۴۵
قُل لَّاۤ أَجِدُ فِی مَاۤ أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمࣲ یَطۡعَمُهُۥۤ إِلَّاۤ أَن یَكُونَ مَیۡتَةً أَوۡ دَمࣰا مَّسۡفُوحًا أَوۡ لَحۡمَ خِنزِیرࣲ فَإِنَّهُۥ رِجۡسٌ أَوۡ فِسۡقًا أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ......
🔅 بحث اول : درباره مفاد آیه
بگو در احکامی که به من وحی شده خوراک حرامی را بر خورنده ایی که میل دارد آن را بخورد نمیابم ، مگر آنکه مردار یا خون ریخته شده از رگ های حیوان یا گوشتِ خوک باشد که یقینا همه نجس و پلیدند یا حیوانی که از روی نافرمانی از دستور خدا هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن برده شده ....
🔅 بحث دوم : درباره کیفیت استدلال
کیفیت استدلال به این آیه را در ضمن ۶ قدم بیام میکنیم :
♻️ #قدم_اول : دم مسفوح
دم مسفوح یعنی خونی که از رگ های حیوان با شدت و سرعت بیرون ریخته شود .
🔺حدائق الناظرة ج۵ ص ۴۴
المسفوح و هو لغةً المصبوب اَی الذی انصبّ من العرق بکثرةٍ .....
🔺 مصباح الهدی ج ۱ ص ۳۵۶
و المسفوح فی اللغة هو المصبوب و قَیَّدَه فی المجمع بالمنصب من العرق بکثرةٍ فاِن کان بمعنی المصبوب مطلقا تکون النسبة بینه و بین دم ذی النفس عموما من وجه لِصدقه علی دم مثل السمک دون دم ذی النفس و اِن کان بمعنی المنصب من العرق بکثرةٍ یکون اَخصَ من دم ذی النفس لعدم صدقه علی المتخلف فی الذبیحة اَو دم المجروح .....
🔺فقه القرآن ج ۱ ص ۵۲
فانّ السفح هو السفک و الصبّ و الاِراقة لغةً، و المسفوح المراق السائل ....
🔺 العین ج ۳ ص ۱۴۷
سفحُ الدم کالصبِّ ....
🔺 تهذیب اللغة ج ۴ ص ۱۸۹
والسفحُ للدمِ کالصبِّ......
🔺 مقاییس اللغة ج ۳ ص ۸۱
سفحُ الدم اِذا صبّه و سفح الدم ؛ هَراقَه ....
🔺 الفروق فی اللغه ص ۳۰۹
الفرق بین السبک و الصب و السفوح و ....انّ السکب هو الصبّ المتتابع و لهذا یقال فررس سکبٌ اذا یتابع الجری و لایقطعه و منه قوله تعالی "و ماءٍ مسکوبٍ" لاَنّه دائم لا ینقطع، و الصبُ یکون دفعةً واحدةً و لهذا یقال صبّه فی القالب و لایقال سکبه فیه لِاَنّ ما یصبّ فی القالب یصبّ دفعةً واحدةً ، و السفوح اندفاعُ الشیء السائل و سرعةُ جریانه و لهذا قیل دمٌ مسفوحٌ لاَنّ الدم یخرج من العرق خروجاً سریعاً و منه سفحُ الجبل لِاَنّ سیلَه یندفع الیه بسرعةٍ.......
🔺 المحکم و المحیط ج ۳ ص ۲۰۴
السفحُ للدم کالصبِّ......
🔺 المخصص ج ۱ ص ۱۲۶
السفحُ و هو شدّةُ السیلان ....
🔺 مقدّمة الادب ص ۱۷۵
سَفَحَ الماء اَی صبّه .....
🔺 النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ج ۱ ص ۳۷۱
اَنّ السفحَ الصبُّ......
🔺 لسان العرب ج ۲ ص ۴۸۵
اَنّ السفحَ الصبُّ......
🔺 مجمع البحرین ج ۲ ص ۳۷۲
قولُه تعالی ؛ اَو دماً مسفوحاً اَی مصبوباً و هو المنصب من العرق بکثرةٍ ......
🔺تاج العروس ج ۴ ص ۹۰
سَفَحَ الدمَ : اَراقَه و صبَّه ....
🔺 غریب القرآن و تفسیره ج ۱ ص ۱۴۳
دماً مسفوحاً ای سائلاً......
🔺 تفسیر مقاتل بن سلیمان ج ۱ ص ۵۹۵
دماً مسفوحاً یعنی یسیل .....
🔺 التفسیر الکبیر ج ۳ ص ۹۸
دماً مسفوحاً ای : دماً مصبوباً سائلاً......
🔺الوجیز ج ۱ ص ۳۸۰
دماً مسفوحاً یعنی سائلاً......
🔺 الهدایه الی بلوغ النهایه ج ۳ ص ۲
و الدم و المسفوح و هو الجاری السائل.....
🔺 مجمع البیان ج ۴ ص ۵۸۳
دماً مسفوحاً ای مصبوباً و انّما خص المصبوب بالذکر لِاَنّ ما یختلط باللحم منه مما لا یمکن تلخیصه منه معفوٌ عنه مباحٌ......
🔺 و ......
♻️ #قدم_دوم : ضمیر "ه"
در مورد ضمیر "ه" در کلمه "فاِنّه" دو احتمال وجود دارد :
🔸 احتمال اول : اینکه ضمیر فقط به اخیر ( لحم الخنزیر ) برگردد ؛ در این صورت معنای آیه چنین می شود : مردار و خون و گوشتِ خوک حرام است زیرا گوشتِ خوک نجس و پلید است ....
🔺 مصباح الفقیه ج ۷ ص ۱۳۲
و تمامیّة الاستدلال به مبنی علی ظهور الرجس فی ارادة النجاسةِ و عودِ الضمیر الی کل واحد من المذکورات و فی کلیهما تامّل.....
🔺 طهارت اراکی ج ۱ ص ۴۶۴
و مبنیُ الاستدلال علی رجوع الضمیر فی "فاِنّه رجسٌ" الی کل من الثلاثة و قد عرفتَ فی ما تقدّم فسادُه، و انَّ الحقَّ بقرینةِ قولِه "اَو فسقاً اُهلَّ لغیر اللهِ به" رجوعُه الی خصوص لحمِ الخنزیرِ و مع الغضِّ عنه فلا اقلّ من الشکِّ و کونِ الآیةِ مجملةً، و القدر المتیقن هو الرجوعُ الی الاخیرِ فلا یصلح للاستدلال فی الاولین....
🔺 و .....
👈 ادامه دارد ... 👇
👉@rahpoyane_eJtehad👈
🔸 احتمال دوم : اینکه ضمیر به همه ( کل واحد من المذکورات الثلاثه ) برگردد ؛ در این صورت معنای آیه چنین می شود : مردار و خون و گوشتِ خوک حرام است زیرا این ها نجس و پلید هستند ....
🔺ذخیره ج ۱ ص ۱۴۹
اَنّ الضمیرَ غیرُ مختصٍ بلحمِ الخنزیر.......فاِنَّ تخصیصَ لحم الخنزیر بالتعلیل خلافُ الظاهر.....
🔺طهارت شیخ انصاری ج ۵ ص ۷۵
بناءً علی انّ ارجاع الضمیر الی ما تکون میتةً او دماً او لحمَ خنزیرٍ....(ظاهر عبارت)
🔺تبصرة الفقهاء ج ۲ ص ۴۱۴
یدلّ علیه بعد الاِجماع ظاهراً ، ظاهر الآیة الشریفة.....(ظاهر عبارت)
🔺لوامع الاحکام ص ۱۰۷
یتوقّف علی اختصاص الضمیر بالاخیر و هو اذ تخصیصه بالتعلیل تحکّم....
🔺مصباح الهدی ج ۱ ص ۳۵۵
بناءً علی رجوع الضمیر فی "فاِنّه" الی الجمیع لا الی الاخیرِ مع امکانِ اَن یقالَ علی تقدیر عودِه الی الاخیرِ ایضاً یُمکنُ الستدلال بالآیة الکریمة علی نجاسته بتقریبِ اَن یقال اشتراکُ المیتةِ و الدمِ مع لحم الخنزیر فی الحکم مع تعلیلِ حکمِ الخنزیر بالرجسیّةِ یُعطی مشارکة الاولین معه فی علةِ الحکم و الّا لکانَ ینبغی عدمُ اختصاص الاَخیرِ بذکرِ علتِه و هذا کأنه ظاهر....
🔺مفتاح البصیرة ج ۲ ص ۱۶۹
اَنّ الضمیرَ فی لفظةِ "فاِنّه" راجعٌ الی کل واحدٍ من المذکورات الثلاث.....کما هو مقتضی الظاهر...
🔺فقه القرآن ج ۱ ص ۵۱
و الضمیرُراجعٌ الی المستثنی ، الّا ان یقال برجوعه الی اکل لحم الخنزیر فقط لتدلّ الآیةُ علی نجاسته بعد حرمته و حرمتهما ، و اَمّا المیتة و الدم فلا ، و لا تلازم بینهما لکنّه خلافُ الظاهر فاِنّه تعلیلٌ للاستثناء.....
🔺 و....
♻️ #قدم_سوم: رجس
در مورد اینکه مراد از "رجس" چیست، دو احتمال وجود دارد:
🔸 احتمال اول: اینکه "رجس" به معنای "نجس" باشد ؛ در این صورت معنای آیه چنین می شود : مردار و خون و گوشتِ خوک حرام است زیرا اینها نجس هستند....
🔺تبصرة الفقهاء ج ۲ ص ۴۱۴
یدلّ علیه بعد الاجماع ظاهراً ، ظاهر الآیة الشریفة....(ظاهر عبارت)
🔺طهارت شیخ انصاری ج ۵ ص ۷۵
و یدلّ علیه قبل الاجماع الکتاب "الّا ان یکون میتةً او دماً مسفوحاً او ......(ظاهر عبارت)
🔺فقه القرآن ج ۱ ص ۵۲
و وجهُ الدلالةِ ظاهرٌ فانّ الرجسَ فی اللغةِ هو القذر الخبیث ، و استعماله فی العصیان و الخبث الباطنیّ بالعنایةِ کما لایخفی....
🔺 و.....
🔸 احتمال دوم: اینکه "رجس" به معنای قذر (پلیدی) باشد ؛ در این صورت معنای آیه چنین می شود : مردار و خون و گوشتِ خوک حرام است زیرا اینها پلید هستند....
🔺ذخیره ج ۱ ص ۱۴۹
مبنیٌ علی حملِ الرجس علی معنی النجس....فغیرُ مسلمٍ لاَنّ اهلَ اللغة لم یعدّوا النجسَ من معانی الرجسِ و قد ذکروا له معانیَ کثیرةً منها القذرُ و هو اعمُ من النجس...
🔺مصباح الفقیه ج ۷ ص ۱۳۲
و تمامیّة الاستدلال به مبنیٌ علی ظهور الرجس فی ارادة النجاسة ، و عود الضمیر الی کل واحدٍ من المذکورات و فی کلیهما تامّل...
🔺مشارق الشموس ج ۴ ص ۷۵
فلِاَنَّ ارادة النجس من الرجس غیرُ ثابتةٍ ، اذ لم یعدّه اهلُ اللغة من معانیه فضلاً عن اَن یقولوا انّه معناه ، و قد ذکروا له معانیَ کثیرةً ، منها القذر ، و لا یخفی اَنّه اعمُ من الجس ، و باقی المعانی لا دلالةَ لها علیه...
🔺لوامع الاحکام ص ۱۰۷
ارادةُ النجس من الرجس و هو ممنوعٌ لاَنّ قصدَ القذر منه ممکن الّا اَنّ الامرَ فی مثله هیّن...
🔺مصباح الهدی ج ۱ ص ۳۵۶
انّما الکلام فی معنی الرجس اذ لم یُعلم المراد منه و انّه بمعنی الرجس الاصطلاحی لاحتمال ان یکون بمعنی الخبیث...فالآیةُ من هذه الجهة مجملةٌ لا دلالةَ فیها علی نجاسةِ الدم...
🔺مفتاح البصیره ج ۲ ص ۱۶۹
🔺و...
↩️ نکته :
در مورد معنای رجس بین اهل لغت ۳ احتمال وجود دارد:
الف) رجس به معنای نجاست باشد
📚 جمهرة اللغة ج۱ ص۴۵۷ ، المحکم و المحیط ج۷ ص۲۶۸ ، المخصص ج۴ ص۱۱۸ ، لسان العرب ج۶ ص۹۴ ، المصباح المنیر ج۱ ص۲۱۹ ، مجمع البحرین ج۴ ص۲۰ ، تاج العروس ج۸ ص۳۰۳ و ...
ب) رجس به معنای اعم از نجاست یعنی قذر باشد
📚 التهذیب اللغة ج۱۰ ص۳۰۷ ، المحیط فی اللغة ج۷ ص۱۰ ، المحکم و المحیط ج۷ ص۲۶۸ ، المخصص ج۴ ص۱۱۸ ، مقدمة الادب ۱۵۸ ، شمس العلوم ج۴ ص۲۴۱۸ ، المغرب ج۱ ص۳۴۴ ، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ج۲ ص۲۰۰ ، لسان العرب ج۶ ص۹۴ ، المصباح المنیر ج۱ ص۲۱۹ ، القاموس المحیط ج۲ ص۳۴۵ ، مجمع البحرین ج۴ ص۲۰ ، تاج العروس ج۸ ص۳۰۳ و ....
ج) رجس معانی متعددی از جمله عذاب و غصب و شک و عمل قبیح و ....دارد
📚 العین ج۶ ص۵۲ ، جمهرة اللغة ج۱ ص۴۵۷ ، التهذیب اللغة ج۱۰ ص۳۰۶ ، المحیط فی اللغة ج۷ ص۱۰ ، الصحاح ج۳ ص۹۳۳ ، مفردات الفاظ القرآن ص۳۴۲ ، المحکم و المحیط ج۷ ص۲۶۸ ، المخصص ج۴ ص۱۱۸ ، کتاب الماء ج۲ ص۵۱۲ ، اساس البلاغة ص۲۲۲ ، الفائق ج۲ ص۲۵ ، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ج۲ ص۲۰۰ ، لسان العرب ج۶ ص۹۵ ، القاموس المحیط ج۲ ص۳۴۵ ، مجمع البحرین ج۴ ص۲۰ ، تاج العروس ج۸ ص۳۰۳ و ...
👈 ادامه دارد ... 👇
👉@rahpoyane_eJtehad👈
♻️ #قدم_چهارم : حصر
مقدّمه :
حصر از جهتی بر دو قسم است :
الف ) حصر حقیقی ؛ یعنی اثبات شی برای شی ایی و نفی ماسوای آن نه اینکه نفی شی معین شود البته نظر به واقع داریم نه به اعتقاد مخاطب مثل " ما واجب الوجود الا الله "
ب ) حصر اضافی ؛ یعنی اثبات شی برای شی ایی و نفی شی معین که نظر به اعتقاد مخاطب و رد اوست مثل " ما محمد الا رسول " با مخاطبی که میگوید پیغمبر هم رسول است و هم باقی، ما اثبات رسالت میکنیم و نفی خصوص صفت بقاء نه نفی هر صفتی غیر از رسالت ....
و هر کدام از این دو حصر از جهتی دیگر بر دو قسم است :
الف ) حصر صفت در موصوف ؛ یعنی وصف از این موصوف تجاوز نمیکند مثل : " ما شاعر الا زید "
ب ) حصر موصوف در صفت ؛ یعنی موصوف از این وصف تجاوز نمیکند مثل " ما زید الا شاعر "
با حفظ این مقدمه ، در آیه نفی و الّا بکار رفته است فلذا در این آیه حصر وجود دارد.
( ذخیره ج ۱ ص ۱۴۹ ، حدائق الناظره ج ۱ ص ۴۵ و .....)
و حصر هم از نوع حصر صفت در موصوف است ؛
زیرا آیه گفته : لا اَجِدُ ......مُحَرَّماً......الّا ان یکون میتةً او دماً مسفوحاً او لحمَ خنزیر ....او فسقاً اُهلَّ لغیر الله به .....
در اینجا "محرّم" صفت است و "میته ، دم مسفوح، لحم خنزیر ، مذبوح بغیر اسم الله" موصوف است .
و این حصر از قبیل حصر صفت در موصوف است یعنی ؛ محرَّم ، فقط میته و دم مسفوح و لحم خنزیر و مذبوح بغیر اسم الله است و صفت از این موصوف تجاوز نمیکند
بنابراین غیر این موصوف (۴ تا ) ، محرَّم نیست .
البته این حصر ، حصر حقیقی نیست بلکه اضافی است .
( غنائم الایام ج ۱ ص ۳۹۱ ، فقه القرآن ج ۴ ص ۲۸۰ و............)
یعنی ؛ این آیه که می گوید این ۴ چیز فقط حرام است نظر به این نیست که در واقع حقیقتا فقط این ۴ چیز حرام است و غیر اینها حرام نیستند بلکه در رد اعتقاد عرب جاهلیت است که آنها طبق میل و هوای نفسشان هر چیزی را حلال و حرام میدانستند .......
( تفسیر قمی ج ۱ ص ۲۱۹ ، تفسیر عبد الرزاق ج ۱ ص ۲۱۲ ، تفسیر ابن ابی حاتم ج ۵ ص ۱۴۰۴ ، الدر المنثور ج ۳ ص ۵۰ ، البرهان ج ۲ ص ۴۹۰ ، التفسیر الوسیط ج ۱ ص ۶۲۰ و........)
برخی ذکر این ۴ تا را بخاطر تعظیم حرمتشان می دانند .
( مجمع البیان ج ۴ ص ۵۸۳ و........)
و برخی حرمت این ۴ تا را نسبت به آن زمان میدانند و میگویند در زمان دیگر میتوان از طرف شارع به این ها اضافه شود .
( مشارق الشموس ج ۴ ص ۶۵ ، المحرز الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ج ۲ ص ۳۵۵ ، زاد المسیر فی علم التفسیر ج ۲ ص ۸۷ ، تفسیر النسفی ج ۲ ص ۵۴ ، الاساس فی التفسیر ج ۳ ص ۱۷۸۴ و.......)
♻️ #قدم_پنجم : صفتِ دم
کلمه "مسفوحا" از لحاظ اصولی وصف برای "دم" است ( کما اینکه از لحاظ نحوی هم صفت برای "دم" است )
بنابر این اگر قائل شویم که جمله وصفیه مفهوم دارد ، در این صورت این آیه هم در مورد "دم مسفوح" و هم در مورد "دم غیر مسفوح" حرف میزند .
یعنی ؛ دم مسفوح حرام است و دم غیر مسفوح حرام نیست بلکه حلال است .
( ینابیع الاحکام ج ۵ ص ۶۹ ، غنائم الایام ج ۱ ص ۳۹۱ ، ناصریات ص ۹۴ ، طهارت اراکی ج ۱ ص ۴۶۷ و منتهی ج ۳ ص ۱۹۰ و ......)
ولی اگر قائل شویم که جمله وصفیه مفهوم ندارد ، در این صورت این آیه فقط در مورد "دم مسفوح" حرف میزند .
یعنی ؛ دم مسفوح حرام است ولی درمورد دم غیر مسفوح آیه بیانی ندارد و ساکت است .
👈 ادامه دارد ... 👇
👉@rahpoyane_eJtehad👈