چه #چفیه هایی خونی شد
تا#چادر_مشکی مادرخاکی نشود
ادامه راهتان خواهیمبود مردان #بی_ریای خدا❤
@rahro313
دوستی آدم ها مثلِ
رفاقتِ چشم و دست بود،
وقتی دست زخم میشه ،
چشم گریه میکنه..
.
وقتی چشم گریه میکنه
دست اشکاشو پاک میکنه...!
.
قدر همدیگہ رو بدونید ...
.
.
بیاین دنبال یه رفیقی بگردیم که
مارو به اوج برسونه
اوج این دنیا وآخرت میتـونه
شهادتـ باشه...🌹
شهادته که ماروتوی دنیا وآخرت
عزتمنـد میکنه
#برادری
#رفاقت_تا_شهادت
@rahro313
برشی از کتاب یادت باشد:
سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمیخوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا اینطور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!» گفت: «کاش میشـد صداتو ضبط میکردم با خودم میبردم که دلم کمتر تنگت بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست میمونم، منو بیخبر نذار».
با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ میزنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو میفهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پلهها را که پایین میرفت برایم دست تکان میداد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم: «یادم هست! یادم هست
@rahro313
ابراهیم میگفت:
.
- رقابت وقتے زیباست
که با رفاقت باشہ..! #شهیدابراهیمهادی :)💚🍃
.
.
.
| کسے رو براۍ رفاقت
| انتخاب کن کہ قلبش
| بزرگ باشہ...
@rahro313
بسم رب الشهداء و الصديقين
اگر چه خود را بيشتر از هر كس محتاج وصيت و پند و اندرز ميدانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا ميكنم
قدرتي به بيان من عطا فرمايد كه بتوانم از زبان يك شهيد، دست به قلم ببرم چرا كه جملات من اگر لياقي پيدا شدو مورد عفو رحمت الهي قرار
گرفتم و توفيق و سعادت شهادت را پيدا كردم، به عنوان پرافتخارآفرين وصياي شهيد خوانده ميشود.
خدايا تو را گواه ميگيرم كه در طول اين مدت از شروع انقلاب تاكنون هر چه كردم براي رضاي تو بوده
و سعي داشتم هميشه خود را مورد آزمايش و آموزش در مقابل آزمايشها قرار دهم
اميدوارم اين جان ناقابل را در راه اسلام عزيز و پيروزي مستضعفين بر متكبرين بپذيري.
خدايا هر چند از شكستگيهاي متعدد استخوانهايم رنج ميبرم، ولي اهميتي نميدادم؛
به خاطر اينكه من در اين مدت چه نشانههايي از لطف و رحمت تو نسبت به آنهايي كه خالصانه و در اين راه گام نهادهاند، ديدهام.
خدايا، اي معبودم و معشوقم و همه كس و كارم، نميدانم در برابر عظمت تو چگونه ستايش كنم ولي همين قدر ميدانم كه هر كس تو را شناخت
عاشقت شد و هر كس عاشقت شد، دست از همه چيز شسته و به سوي تو ميشتابد و اين را به خوبي در خود احساس كردم و ميكنم.
خدايا عشق به انقلاب اسلامي و رهبر كبير انقلاب چنان در وجودم شعلهور است كه اگر تكهتكهام كنند و يا زير سختترين شكنجهها قرار گيرم، او را تنها نخواهم گذاشت.
و به عنوان يك فردي از آحاد ملت مسلمان به تمامي ملت خصوصاً مسئولين امر تذكر ميدهم كه هميشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشيد
@rahro313
رهروان شهدا
بسم رب الشهداء و الصديقين اگر چه خود را بيشتر از هر كس محتاج وصيت و پند و اندرز ميدانم، قبل از آغ
و هيچ مسئله و روشي شما را از هدف و جهتي كه داريد، منحرف ننمايد
ديگر اين كه سعي كنيد در كارهايتان نيت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرك و ريا، حسادت و بغض پاك نماييد
تا هم اجر خود را ببريد و هم بتوانيد مسئوليت خود را آنچنان كه خداوند، اسلام و امام ميخواهند، انجام داده باشيد
اين را هرگز فراموش نكنيد تا خود را نسازيم و تغيير ندهيم، جامعه ساخته نميشود.
والسلام و عليكم و رحمه الله و بركاته
ابراهيم هاديپور.
شبي كه فردايش پیش کنگره شهدای کردستان و کنگره نهایی شهدای مریوان برگزار ميشد به من زنگ زد و گفت: در مراسم شركت كن و مادر را هم با خود بيار.
به همراه مادرم راهي مريوان شديم و در مراسم شرکت کردیم. خستگی در چهره اش موج مي زد. از تلاش چند ماهه اش خبر داشتم اما از او پرسيدم: چرا اينقدر خسته ايد؟ پاسخ داد: مراسم شهداست و بايد در خور شأن شهدا هم باشد. مراسم به بهترين شكل برگزار شد. بعد از مراسم در مهمانسرای سپاه به ديدن ما آمد. پایین چادر مادرم را گرفت و بوسید و به او گفت: دعا كنيد امسال-سال ۹۸- به دیدار شهید عزیز "ورمقانی" بروم.
فرزند شهید ورمقانی میگوید سردار شكيبا سليمي در آن سال شهید نشد اما امروز ۱۶ ارديبهشت٩٩ که شنیدم با زبان روزه به آرزویش رسید و بدست اشرار شهید شد، در سوگش گریستم . ولی او به آنچه حقش و آرزویش بود رسید و به ديدار پدرم و ديگر شهدا رفت.
#شهيد_شكيبا_سليمي
@rahro313
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس #شهدا را چیدند..🌷
خواهم که در این میکده آرام بمیرم
گمنام سفر کرده و گمنام بمیرم
عمری است مرا مونس جان نام #حسین است
دل خواست که در سایه این نام بمیرم
⚘⚘⚘
پینوشت:
چقدر زندگی شهدا قشنگ بود، بی ادعا، مخلص، بی ریا، بدون دل شکوندن، بدون رنجوندن دل کسی، بدون گناه، با غیرت؛ رفتن و مارو با این دنیای کثیف تنها گذاشتند...
@rahro313
برشی از کتاب#قصه_دلبری 🌸
•
•
از تیپش خوشم نمی امد دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شیش جیب پلنگی گشاد می پوشید در فصل سرما با اورکت سپاهی اش تابلو بود . یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روی شانه اش شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ . وقتی راه میرفت کفش هایش روی زمین می کشید . ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد .
به دوستانم میگفتم این یارو رو نگاه انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه ی شصت پیاده شده و همونجا مونده!!! گذشت و گذشت
هرروز به نحوی پیغام میفرستاد و میخواست بیاید خواستگاری... جواب سر بالا میدادم .داخل دانشگاه جلویم سبز شد .خیلی جدی و بی مقدمه پرسید چرا هرکیو میفرستم جلو جوابتون منفیه؟؟؟ بدون مکث گفتم ما به درد هم نمیخوریم !!! با اعتماد به نفس صدایش را صاف کرد ولی من فکر میکنم خیلی به هم میخوریم!!! جوابم را کوبیدم تو صورتش :ادم باید کسی را که میخواد همراهش باشه به دلش بشینه!
خنده پیروزمندانه ای سر داد انگار به خواسته اش رسیده بود :(یعنی این مسئله حل بشه مشکل شمام حل میشه ؟؟) جوابی نداشتم... چادرم را زسر چانه محکم چسبیدم و صحنه را خالی کردم . از همان جایی که ایستاده بود صدا بلند کرد :ببین!!حالا اینقد دست دست میکنی ولی میاد زمانی که حسرت این روزا را بخوری!!! با اینکه زیر لب گفتم چه اعتماد به نفس کاذبی تابرسم خانه مدام این چند کلمه در ذهنم میچرخید حسرت این روزا !! وقتی با کت و شلوار دیدمش پقی زدم زیر خنده .هیچکس باور نمیکرد این ادم تن به کت و شلوار بدهد . از بس ذوق مرگ بود خنده ام گرفت به شوخی بهش گفتم شما کتو شلوار پوشیدی یا کت و شلوار شما را پوشیده.
در همه عمرش فقط دوبار با کت و شلوار دیدیمش یک بار برای مراسم عقد یک بار هم برای عروسی . . . .
یک ماه بعد از عقد جورشد رفتیم حج عمره .سفرمان همزمان شد با ماه مبارک رمضان ...کارهایی که محمد حسین در حج انجام میداد باز مثل گاو پیشانی سفید دیده میشدیم .
از بس برایم وسواس به خرج میداد . در طواف دستهایش را برایم سپر میکرد که به کسی نخورم .
یکبار وسط طواف مستحبی شک کردم چرا همه دارند مارا نگاه میکنند . مگر ظاهر یا پوششمان مشکلی دارد ؟؟یکی از خانم ها داخل کاروان بعداز غذا ذمرا کشید کنار و گفت:صدقه بذار کنار اینجا بین خانما همش صحبت تو و شوهرته که مثل پروانه دورت میچرخه .
____________________💛
#همسر_شهید
#محمدحسین_محمدخانی
@rahro313
|بِسمِرَبِّالمَعشوقْ|-
.
وقتی خبر شهادت تو از سوریه رسید هیچکس باور نمیکرد. خیلی ها حتی رفتنت را هم باور نکرده بودند. تو را چه به سوریه و جنگ و شهادت؟ همه فقط لباس پوشیدنت را میدیدند و مدل موهایت را. مدل خامه ای بود اسمش؟
تی شرت و شلوار جین و موهای خامه ای را چه به سوریه! برای خیلی ها سوال بود که از کدام راه رفتی که به حریم حرم عمهٔ سادات راه پیدا کردی؟ آنجا که جای هر کسی نیست...
.
[#یک_روز_بعد_از_حیرانی]
.
.
📎:
🌼✨
با غمت سازم که روزی غمگسارمن شوی
همدم جان ودل امّیدوارمن شوی
#بابا_فغانی_شیرازی
.
.
[خیالِ وصل تو از سر نمیرود هرگز...]
@rahro313
فرازی از وصیت نامه #شهید_محمد_مسرور
۰
ای برادران و آشنایان:
۰
بدانید برای هر کسی #کربلایی وجود دارد.
تا ما را با #کربلا نیازمودند از این دنیا نمی برند. پس #برادرانببینیم کجای #تاریخ زندگی می کنیم.
۰
#دنیا را می نگرم، هیچ چیز جذابی، جز خداوند و #نماز و #قرآنو اهل بیت نمی بینم.
۰
برادران!
همیشه به یاد #شهدا باشید که صراط #مستقیم صراط شهداست و بس.
هر کس طالب #وصول الی الله است باید بداند که تنها راه آن راه شهداست.
آری سیدالشهداء اسوه ی ایثار و #شهادت این را به ما فهماند است که راه اصلی وصول الی الله شهادت است.
@rahro313
✳عراقی ها نباید می فهمیدند که مصطفی شهید شده است. می گفتند،اگر اسیر شده باشد،برای او بد می شود،اما مصطفی کسی نبود که تن به اسارت دهد.
برای مصطفی هیچ کس اطلاعیه نداد. خبر شهادت او را از صدا و سیما که نگفتند هیچ،مراسمی هم برای او گرفته نشد.
اگر کسی هم برای او گریه می کرد،در تنهایی بود.
در سکوت و خلوت بود ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
✳مسئولیت دو روز قبل از شهادتش یعنی۶۲/۵/۱۳گفت:
کسانی که با خون شهدا و ایثار و استقامت و تلاش سربازان گمنام ، عنوانی پیدا کرده اند،مواظب خود باشند،اخلاق اسلامی را رعایت کنند و بدانند که :(هر که بامش بیش برفش بیشتر)
✳شهید علم و عمل
شهید روحانی مصطفی ردانی پور
@rahro313