eitaa logo
رهروان شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
177 ویدیو
5 فایل
خورشید اینجا .... عشق اینجا....گنج اینجاست... زیارتگاه کربلای پنج اینجاست.... این خاک گلگون تکیه ای از آسمان است....
مشاهده در ایتا
دانلود
بنای ازدواجم با مصطفی  او به بود... دوست داشتم دستم را بگیرد و از این ظلمات و روزمرگی بیرون بیاورد. همین مبانی بود که مهریه ام را با بقیه مهرها متفاوت کرده بود. مهریه ام قرآن کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند. اولین عقد در شهر صور بود که عروس چنین مهریه ای داشت یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریه اش نداشت. راوی: همسر  @rahro313
 🌷 🌵 خرداد سال 1366 به دنیا آمد اصالتا اهل  اما ساکن شهر  در استان  بود. 🌵او یکی از  ایرانی است که چندی پیش داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت (ع)از طریق سپاه به عنوان مستشار نظامی عازم  شد. 🌵بافنده با نام جهادی علی رضا امینی در لشگر  حضور یافت. 🌵او یکی از مداحان اهل بیت(ع) بود که در مراسم یادبود همرزمان شهیدش مداحی می‌کرد. 🌵وی بعد از مدتی جهاد در سوم اردیبهشت ماه 1396 توسط تروریست‌های تکفیری  در سن 30 سالگی در منطقه(ریف حماء) بر اثر انفجار مین به  رسید😭.   در گلزار شهدای رفسنجان قرار دارد. از او یک دختر به نام فاطمه به یادگار ماند. یادش تا ابد جاودانه باد.  🍃 💐:  من، چون کارمند بودم، «حامد» مسئولیت «فاطمه» را شب‌ها به عهده می‌گرفت و شیر خشک درست می‌کرد، «فاطمه» را‌ تر و خشک می‌کرد و هرگز نمی‌گذاشت من از خواب بیدار شوم و کار‌های بچه را انجام دهم. @rahro313
✨ ا ﷽ ا ✨ 🥀 🕊 🌸سید به غسل جمعه بسیار اهمیت میداد.و سعی میکرد هیچ موقع غسل جمعه را ترک نکند. 🌸یک روز جمعه به همراه با دوستش به حمام عمومی میروند. 🌸سید چند انگشتر داشت. یکی از آنها از همه زیباتر بود.که ظاهرا انگشتر هدیه ازدواج سید بود. 🌸خلاصه با دوستش آب بازی میکردند. که یکدفعه دوستش لگن آب سردی به طرف سید پاشید. سید جا خالی داد.اما اتفاق بدی افتاد.😳 🌸سید با چهره رنگ پریده به دنبال انگشتر ( که هدیه همسرش بود )میگشت. ولی شدت آب بقدری بود که انگشتری که سید به آن علاقه داشت .آب آن را به چاه برده بود.دیگر کاری نمیشد کرد.😔 با مسئول حمام هم صحبت کردیم ولی بی فایده بود. 🌸دوستش به شوخی به سید میگوید این به دلیل دلبستگی تو بود.😍 تو نباید به مال دنیا دل ببندی. 🌸سید گفت.راست میگویی.ولی این هدیه همسرم بود.خانمی که ذریه س است. اگر بفهمد که اوایل زندگیمان هدیه اش را گم کرده ام..بد میشود.😔 🌸خلاصه سید خیلی ناراحت بود. دو روز از اون اتفاق گذشته بود. 🌸دوستش با کمال تعجب بعد از اون اتفاق، نگاه به انگشان سید میکند. میبیند😳 دقیقا همان انگشتری را در دستان سید میبیتد که آب در چاه انداخته بود. دقیقا همان انگشتر بود. انگشتری که به چاه فاضلاب حمام رفته بود.و هیچ راهی هم برای پیدا کردن مجدد آن نبود. 🌸ولی الان همان انگشتر در دستان سید بود.🤔 🌸دوستش سید رو قسم میدهد که این انگشتر را چطوری پیدا کرده⁉️ 🌸ولی سید ساکت بود. ولی این چیزی نبود که دوستش به این سادگی از آن بگذرد. 🌸دوستش سید را قسم به حق مادرش میدهد. 🌸سید مکثی میکند.و به دوستش میگوید تا زنده هستم جایی نقل نکن.حتی اگر توانستی بعد از من هم به کسی چیزی نگو. چون تو را به خرافه گویی و ... متهم میکنند. سید میگوید👇👇👇 🌸من آن شبی که با هم بودیم با ناراحتی به خانه رفتم.و مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. 🌸قبل از خواب به مادرم ( حضرت زهرا س ) متوسل شدم. گفتم: مادر جان بیا و آبروی مرا بخر.😔 🌸طبق معمول سوره واقعه را خواندم و خوابیدم. نیمه های شب برای نماز شب بلند شدم مفاتیح من بالای سرم بود.مسواک و انگشتر دیگرم را روی آن گذاشته بودم. 🌸موقع برخواستن مفاتیح را برداشتم و به بیرون اتاق رفتم . وضو گرفتم و آماده نماز شب شدم. قبل از نماز به سمت مفاتیح رفتم.تا اون یکی انگشترم را در دست کنم. 🌸یکباره و با تعجب دیدم که دوتا انگشتر روی مفاتیح است. 🌸وقتی با تعجب دیدم انگشتری که در چاه حمام گم شده بود . دقیق روی مفاتیح قرار داشت. دقیقا با همان نگیتی که گوشه اش پریده بود.😍😄 نمیدونی چه حالی داشتم🙏🏻 @rahro313
 🌷 🌵 خرداد سال 1366 به دنیا آمد اصالتا اهل  اما ساکن شهر  در استان  بود. 🌵او یکی از  ایرانی است که چندی پیش داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت (ع)از طریق سپاه به عنوان مستشار نظامی عازم  شد. 🌵بافنده با نام جهادی علی رضا امینی در لشگر  حضور یافت. 🌵او یکی از مداحان اهل بیت(ع) بود که در مراسم یادبود همرزمان شهیدش مداحی می‌کرد. 🌵وی بعد از مدتی جهاد در سوم اردیبهشت ماه 1396 توسط تروریست‌های تکفیری  در سن 30 سالگی در منطقه(ریف حماء) بر اثر انفجار مین به  رسید😭.   در گلزار شهدای رفسنجان قرار دارد. از او یک دختر به نام فاطمه به یادگار ماند. یادش تا ابد جاودانه باد.  🍃 💐:  من، چون کارمند بودم، «حامد» مسئولیت «فاطمه» را شب‌ها به عهده می‌گرفت و شیر خشک درست می‌کرد، «فاطمه» را‌ تر و خشک می‌کرد و هرگز نمی‌گذاشت من از خواب بیدار شوم و کار‌های بچه را انجام دهم. @rahro313
💌 🌹 شهید ابراهیم هادی: یک روز در وضیعتی دیدمش خیلی تعجب کردم دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه کارتنها را روی زمین گذاشت، وقتی کار تحویل تمام شد جلو رفت و سلام کردم و گفتم: آقا ابراهیم برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما! نگاهی به من کرد و گفت: کار عیب نیست، بیکاری عیبه. این کاری هم که انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم، جلوی غرور رو میگیره! گفتم اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست! شما ورزشکاری و... خیلی می شناسنت ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم. @rahro313
📌📌 جعبه شیرینی رو که گرفتم جلوش ، گفت : " میشه دو تا بردارم .. ؟ " بهش گفتم : " البته سید جان .. ! این چه حرفیه .. ؟ " برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد .. کار همیشگی اش بود هر جا غذای خوشمزه یا شیرینی تعارف میکردند ، برمیداشت اما نمی خورد میگفت : " میرم با خانواده ام میخورم ، شما هم اینکارو بکنین ، اینکه آدم شیرینی های زندگی اش رو با خانواده اش تقسیم کنه توی زندگی اش خیلی تاثیر میذاره .. " @rahro313
💌 🌹 شهید ابراهیم هادی: یک روز در وضیعتی دیدمش خیلی تعجب کردم دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه کارتنها را روی زمین گذاشت، وقتی کار تحویل تمام شد جلو رفت و سلام کردم و گفتم: آقا ابراهیم برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما! نگاهی به من کرد و گفت: کار عیب نیست، بیکاری عیبه. این کاری هم که انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم، جلوی غرور رو میگیره! گفتم اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست! شما ورزشکاری و... خیلی می شناسنت ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم. @rahro313