eitaa logo
کانال اطلاع‌رسانی سایت ره توشه
403 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
24هزار ویدیو
1.1هزار فایل
ارتباط با مدیر کانال: @arhedayati
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ استعمارگر گاهی پشت نقاب سید، آیت الله، مداح و... اذهان ملتها رو استثمار میکنه و به خدمت میگیره شعبده بازی باورنکردنی ماهرترین جاسوس استعمار پیر برای تسخیر اذهان مردم ایران آیت الله سید جیکاک! این روزها هم سخت مشغول کاره... در سکوت کامل و "هیس طوری" 🤫 🔸 برای مشاهده و خرید با تخفیف ویژه مجموعه 15 جلدی سرگذشت استعمار روی لینک زیر کلیک کنید👇👇👇👇 https://oniketab.ir/?p=15160 💻https://oniketab.ir 💻https://oniketab.ir 🎥آپارات | آنی کتاب https://www.aparat.com/oniketab.ir 👨سفارش کتاب ومشاوره: @admin_Oniketab کانال آنی کتاب سرشاراز کتاب های نفیس وانقلابی👌 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/10354874Cdcc1101018
برگی از تاریخ قسمت دهم: پیرترین کشتی دنیا در قسمت های گذشته خواندیم که چگونه کشورهای مختلف به فکر کشورگشایی و تاراج ثروت های دیگر کشورها افتادند و در این میان فرانسه نیز خواست وارد رقابت بین اسپانیا و پرتغال شود اما این کشورها دوست نداشتند کسی از متوجه ثروتهایی که بدست می آوردند بشوند ..... ادامه داستان.... اسپانیا به شدت مراقب طلا و نقره ای بود که از معادن و به دست می آورد. در دورانی که اسپانیا در شرق فقط به فیلیپین بسنده کرده بود ، دربار اسپانیا اجازه رفت و آمد و داد و ستد تاجران کشورش را بین آمریکا و فیلیپین نمی داد. اسپانیایی ها می ترسیدند و 3نقره آمریکا از طریق فیلیپین درکشورهای شرقی جاری شود و سود آن نصیب رقیبان آنها در شرق بشود که یکی از آن ها هلندی ها بودند. به همین دلیل هر سال فقط یک کشتی اسپانیایی بین آمریکا و فیلیپین رفت و آمد می کرد. این کشتی « » نام داشت و می شود تصور کرد اسپانیایی هایی که در فیلیپین زندگی می کردند هر سال با چه اشتیاقی انتظار آن را می کشیدند. اسپانیا با دقت و وسواسی روی این سیاست اصرار می کرد. « مانیلا » به مدت ۲۴۰ سال تنها کشتی ای بود که بین آمریکا و فیلیپین رفت و آمد می کرد. این کشتی به یکی از قدیمی ترین کشتی های جهان تبدیل شده بود و هر سال نگهبانان اسپانیایی در ساحل آمریکای مرکزی با چشمانی باز مراقبت می کردند که طلایی به داخل آن حمل نشود. اسپانیا با این سیاست به دنبال جلوگیری از قوی شدن رقیبانش در شرق ، مخصوصاً هلندی ها ، بود. در میان کشورهای اروپایی کشوری زودتر به رقابت با اسپانیا و پرتغال پرداخت که همچون این دو ، یک به شمار می رفت. هلند . سرزمین عجیبی بود. مردم این منطقه از اروپا با کمبود زمین مواجه بودند . کشور آن ها در سطح پایین تری از دریا قرار داشت و آن ها مجبور بودند با ساختن سد و ایجاد کانال هلند سواحل را خشک کنند . کمبود زمین باعث شد هلندی ها مانند بسیاری از مردم اروپا زمین دار و کشاورز نشوند. گروه بسیاری از آنها تاجر شدند و دریانوردی پیشه کردند . پیشه دریانوردی آن ها را به کشتی سازهایی ماهر تبدیل کرده بود . هلندی ها بیشتر به شرق دور و آسیا توجه کردند تا آمریکا علتش هم این بود که اسپانیایی ها در آمریکا پایگاه های نیرومندی ایجاد کرده بودند ؛ اما در شرق که پرتغال ضعیف شده جای پاهایی در آن داشت ، نفوذ زیادی نداشتند . هلندی ها بعد از پرتغال دومین کشوری بودند که به شرق دور دست پیدا کردند. آنها اکنون بزرگ ترین قدرت دریایی جهان به شمار می رفتند و توانستند به جزایر ملوک و اندونزی برسند. نخستین اروپایی هایی که به استرالیا رسیدند هلندی بودند. سرزمین تاسمانی در این قاره به دست مردی هلندی به نام « تاسمان » کشف شد. سرانجام هلندی ها به آمریکای تحت تسلط اسپانیا هم دست درازی کردند و شروع به فتح سرزمین های کشف نشده ای در این قاره کردند. آنها نخستین گروهی بودند که به سواحل شرقی آمریکا رسیدند. در غرب آمریکا هم بندری به نام « نئوآمستردام » یا آمستردام جدید ساختند و از این نقطه به تجارت خزیا تمام آمریکا مشغول شدند. 📚سرگذشت استعمار ج 2 ص 21 ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛
برگی از تاریخ قسمت نهم: وصیت نامه حضرت آدم پادشاه فرانسه فرانسوای اول نیز در همان سال های نخست ، وقتی شنید اسپانیایی ها باکشتی های پر از طلا و نقره به خانه برمی گردند و هر ناخدای پرتغالی که از شرق به کشورش باز می گردد آن قدر از فروش ادویه سود می برد که می تواند یک کشتی دیگر بخرد ، به خیال کشف و فتح دنیاهای تازه ترافتاد . فرانسوا نیز به دنبال دریانوردان ایتالیایی میگشت تا از خبرگی و تجربه آن ها استفاده کند . خبر تلاش های فرانسوا به گوش اسپانیایی ها رسید و پادشاه اسپانیا فوراً سفیرش را نزد فرانسوا فرستاد تا به او یادآوری کند که پاپ الکساندر ششم ، دنیا را بین آنها و پرتغالی ها تقسیم کرده بود و فقط آنها می توانند به اکتشافات مشغول باشند . اما سفیر اسپانیا با فریادهای فرانسوا روبه رو شد که تکرار میکرد : « وصیت نامه حضرت آدم ... وصیت نامه حضرت آدم .....» سفیر منظور فرانسوا را درک نمی کرد . پادشاه فرانسه گفت : « خوشحال می شوم که سهمی از این کلوچه هم به من برسد . » و هنگامی که سکوت سفیر را دید دوباره گفت : « وصیت نامه حضرت آدم ... مگر شما آن را در آن طرف آب ها پیدا نکرده اید ... پس چرا آن را به من نشان نمی دهید ؟ » سفیر با بهت و حیرت فرانسوا را نگاه می کرد ؛ چیزی از وصیت نامه حضرت آدم نشنیده بود. فرانسوا با خشم گفت : « پس کجاست ؟ » سفیر اسپانیا گفت : « من چنین چیزی را ندیده ام . » فرانسوا آرام تر شد ؛ گفت : « پس وصیت نامه را ندیده ای . یعنی تو دستخط حضرت آدم را ندیده ای که من را از به دست آوردن سرزمینهای پر از معادن الماس ، طلا و نقره محروم کرده باشد . پس ایشان سهم من را انکار نکرده است . » سفیر تازه متوجه کنایه پادشاه فرانسه شده بود ؛ برای همین فرمان پاپ سابق ، الکساندر ششم ، را به او یادآوری کرد . فرانسوا به این نکته هم فکر کرده بود ؛ برای همین را که از پاپ جدید ، کلمان هفتم ، گرفته بود به او نشان داد : « فرمان الکساندر ششم به سرزمین های کشف شده اختصاص داشته است و نه مناطقی که هنوز پای مسیحیان به آنها نرسیده است » فرانسوا با همین پاسخ ، سفیر اسپانیا را راهی کشورش کرد او با یک ایتالیایی به نام « جیووانی ورانسانو » قرارداد بست تا از شمال اقیانوس اطلس به سمت آمریکا حرکت کند و از آنجا راهی آبی به طرف چین پیدا کند . وراتسانو به منطقه ای که امروز کارولینای شمالی نام دارد رسید و از بسیاری از سواحل آمریکا نقشه برداری کرد اما نتوانست به چین برسد ، پس از او پادشاه ، یک فرانسوی به نام « ژاک کارتیه » را به طرف قاره آمریکا فرستاد . کارتیه مناطق وسیعی را در کانادا شناسایی کرد اما راهی به سوی چین نیافت و به پادشاه فرانسه نوشت : « زمین اصلی این قاره تا آنجا که چشم کار میکند ادامه دارد . » فرانسوی ها به اکتشافات در کانادا و بخش های وسیعی از کشور امروزی ایالات متحده آمریکا ادامه دادند . بیشتر مردم فرانسه اهمیتی به تصرف این سرزمین ها به دست کاشفانشان نمی دادند. آن ها انتظار به دست آوردن الماس را از این مناطق داشتند که آرزویی بیش نبود و به ضرب المثلی در زبان فرانسه تبدیل شد . « » در زبان فرانسه کنایه از خیال بیهوده بود ؛ مثل « شتردر خواب بیند پنبه دانه. » داستان استعمار جلد دوم ص 13 ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛
برگی از تاریخ قسمت یازدهم: سرقت بزرگ توسط گوزن طلایی «فرانسیس دریک » یک دزد دریایی انگلیسی بود. کشتی او« گوزن طلایی » نام داشت که روی آبهای اقیانوس اطلس به کشتی های تجاری حمله می کرد ، تمام دریانوردان را می کشت و ثروت آنها را به یغما می برد. گوزن طلایی در یکی از روزهای ۱۵۸۶ میلادی روی آبهای اقیانوس با یک کشتی اسپانیایی روبه رو شد . پرچم اسپانیا که برفرازکشی در اهتراز بود و حرکت آن از غرب به شرق اشتهای سرقت فذانسیس دریک را چند برابر کرد. این کشتی به احتمال قوی از آمریکا می آمد و حتما اندوخته ای گران بها را حمل می کرد. دریک دستور حمله را صادر کرد. توپ های گوزن طلایی به غرش درآمدند. ئدر مقابل ، کشتی اسپانیایی هم دفاع از خود را آغار کرد. اما پیروزی با دزد دریایی با تجربه انگلیسی بود. انگلیسی ها به کشتی اسپانیایی ریختند و تک تک ملوانان آن را از دم تیغ گذراندند. هنگامی که دریک وارد انبارکشتی شد چیزی را که می دید باور نمی کرد. صندوق های بزرگ چوبی که پر از جواهرات و طلا بودند. اینها همان طلاهایی بودند که اسپانیایی ها از «آتاهوالبا» پادشاه اینکاها گرفته بودند تا او را نکشند. آتاهوالیا اتاق بزرگی را تا سقف پر از طلا کرده بود. اسپانیایی ها طلاها را گرفتند و آتاهوالپا را اعدام کردند. اکنون طلاها در اختیار دریک بود. دزد دریایی در آستانه دیوانگی قرار داشت.. حتی فکرش را هم نمیکرد که یک روز بتواند این همه طلا را در یک جا ببیند. فرانسیس دریک با این همه طلا باید چه کار میکرد ؟ تمام آنها را باید در بازار می فروخت و بقیه عمر را با تفریح و خوشی میگذراند ؟ چند تاجر می توانستند این طلاها را از او بخرند ؟ آیا در تمام انگلستان چنین ثروتی پیدا میشد ؟ دریک تصمیم دیگری گرفت. او بادبان های گوزن طلایی را افراشته کرد و به طرف انگلستان به راه افتاد. در ساحل ، پیکی را به دربار فرستاد و در برابر چشم های حیرت زده همراهانش به او اطلاع داد که بزرگ ترین محموله طلا را از اسپانیایی ها دزدیده است و می خواهد آن را به ملکه تقدیم کند . ملکه انگلستان این ثروت افسانه ای را از یک دزد تحویل گرفت و لقب « » را به او اعطا کرد. دریک ، مرد خشنی که سال ها روی اقیانوس سرگردان بود و در جزیره های دوردست مخفی می شد ، اکنون یکی از نزدیک ترین افراد به ملکه انگلستان بود. اما ملکه الیزابت با رسیدن به این طلاها به سرمایه ای که در انتظارش بود دست یافت. او برای حرکت دادن کشتیهای انگلستان به سمت مشرق و رقابت با تاجران هلندی و فرانسوی در هندوستان به پول احتیاج داشت و اکنون این پول در اختیارش بود. طلاهایی که دریک دزدیده بود به سرمایه تشکیل « » تبدیل شد. شرکتی که انگلستان با بهره بردن از آن توانست بر مسلط شود و به رقابت با کشورهای اروپایی در نقاط دیگری از مشرق زمین مشغول شود. اما حرکت به سمت غرب و رسیدن به آمریکایی که معادن طلا و نقره آن سالها در اختیار اسپانیایی ها بود هنوز مشکل بود ، کشتیهای اسپانیایی روی آبهای اقیانوس اطلس در حرکت بودند و اجازه نمی دادند انگلیسی ها که به تازگی مزه طلاهای آمریکایی را چشیده بودند به این قاره نزدیک شوند. 📚سرگذشت استعمار ج 2 ص33 ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛
برگی از تاریخ قسمت هشتم: گرگ ها با چشم باز می خوابند... گرگ ها در بسیاری از اوقات گروهی به شکار می روند و همین رفتار آنها باعث شده مردم فکر کنند آنها هنگام استراحت و خواب نیز در کنار هم هستند . خشونت و خونریز بودن این حیوان باورهایی را درباره آنها به وجود آورده است . می گویند گرگ ها در حلقه ای روی زمین دراز می کشند و با چشم های باز می خوابند . چشم هایشان باز است چون نگرانند گرگ های دیگر آن ها را پاره پاره کنند . هنگامی که اروپایی ها قاره های جدیدی را کشف کردند و ثروت های افسانه ای این قاره ها چشم هایشان را خیره کرد ، به رقابت با یکدیگر برخاستند تا هریک بیشتر از دیگران از منافع و دارایی های این سرزمین ها بهره برداری کنند . آنها برعکس گرگ ها دسته جمعی به شکار نمی رفتند ، اما مانند گرگ ها با چشم هایی باز مراقب هم بودند . رقابت برای رسیدن به ثروت قاره های جدید ، در بسیاری اوقات به جنگ بین کشورهای اروپایی می انجامید . پرتغال و اسپانیا زودتر از دیگر کشورها مناطق تازه را فتح کردند و ثروتی که به آن دست یافتند ، بقیه کشورهای اروپایی را به رشک آورد . این کشورها تلاش کردند با قوی کردن نیروی دریایی خود رقیبانی جدی برای اسپانیا و پرتغال باشند در قسمت بعد خواهیم خواند چگونه فرانسه نیز خودش را برای این رقابت آمده می کند..... داستان استعمار نوشته ج2 ص7 ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛
⭕️معانی مستضعف و استضعاف 🔹در ادبیّات سیاسی ما، کلمه‌ی و وارد شد؛ میگوییم «فلان ملّت، ملّت مستضعفی‌ اند» یا «ما قبل از انقلاب، ملّت مستضعفی بودیم». این کلمه‌ی «مستضعف» یک کلمه‌ی پُرمغز و است. یعنی چه؟ یعنی کسی که ضعیف نگه داشته شده. «مستضعف» با «ضعیف» فرق دارد؛ 🔹«ضعیف» یعنی کسی که ضعیف است، «مستضعف» یعنی آن کسی که او را ضعیف نگه داشته‌اند. ضعیف نگه داشته شدن که معنای کلمه‌ی «مستضعف» است، دو جور است. یک وقت یک می‌آید بر یک سوار میشود، پیدا میکند، او را نگه می‌دارد؛ مثل که کشورهای را ضعیف نگه می‌داشتند. 🔹 کشورهای شبه‌ قارّه‌ی را سالهای طولانی نگه داشتند. اگر به‌ کتاب نگاهی به تاریخ جهان که نهرو ـ نخست‌وزیر اسبق هند که مرد مطّلع و دانشمندی بود ـ نوشته مراجعه کنید، او شرح میدهد که قبل از ورود چه بود و بعد از ورود انگلیس‌ها چه شد، چقدر عقب رفت، چقدر تهیدست شد؛ این است. 🔹پس بنابراین، یک نوع استضعاف این است که یک قدرتی یک ملّتی را عقب نگه دارد که چیز بدی است، است. از این خطرناک‌تر، نوعِ دوّمِ است و آن، این است که یک ملّت خودش باور کند که ضعیف است، باور کند که بی‌عرضه است، باور کند که نمیتواند؛ این خیلی خطرناک است. بیانات مقام معظم رهبری ۱۴۰۲/۰۳/۲۱ منبع: وبسایت دفتر حفظ و نشر آثار معظم له @tabyinchannel