🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
📌#مناظره_امام_باقر_ع_با_اسقف_مسیحیان
✳️هنگامى که امام باقر(ع) همراه فرزند گرامى خود از قصر #خلافت خارج شدند، در انتهاى میدان مقابل قصر با جمعیت انبوهى روبرو گردید که همه نشسته بودند. امام از وضع آنان و علت اجتماعشان جویا شد. گفتند: اینها کشیشان و #راهبان مسیحى هستند که در مجمع بزرگ سالیانه خود گردآمده اند و طبق برنامه همه ساله منتظر #اسقف بزرگ مى باشند تا مشکلات علمى خود را از او بپرسند. امام(ع) به میان جمعیت تشریف برده و به طور ناشناس در ان مجمع بزرگ شرکت فرمود.
✳️این خبرفوراً به #هشام گزارش داده شد. هشام افرادى را مامور کرد تا در انجمن مزبور شرکت نموده از نزدیک ناظر جریان باشند.طولى نکشید #اسقف بزرگ که فوق العاده پیر و سال خورده بود، وارد شد و با شکوه و احترام فراوان، در صدر مجلس قرار گرفت. آن گاه نگاهى به جمعیت انداخت، و چون سیماى امام باقر(ع) توجه وى را به خود جلب نمود، رو به امام کرد و پرسید:
◀️- از ما #مسیحیان هستید یا از مسلمانان؟
📍- از مسلمانان.
◀️- از دانشمندان آنان هستید یا افراد نادان؟
📍- از افراد نادان نیستم!
◀️- اول من سوال کنم یا شما مى پرسید؟
📍- اگر مایلید شما سوال کنید.
◀️- به چه دلیل شما مسلمانان ادعا مى کنید که اهل #بهشت غذا مى خورند و مى آشامند ولى مدفوعى ندارند؟ آیا براى این موضوع، نمونه و نظیر روشنى در این جهان وجود دارد؟
📍- بلى، نمونه روشن آن در این جهان جنین است که در #رحم مادر تغذیه مى کند ولى مدفوعى ندارد!
◀️- عجب! پس شما گفتید از دانشمندان نیستید؟!
📍- من چنین نگفتم، بلکه گفتم از نادانان نیستم!
◀️- سوال دیگرى دارم.
📍- بفرمایید.
◀️- به چه دلیل #عقیده دارید که میوه ها و نعمت هاى بهشتى کم نمى شود و هر چه از آنها مصرف شود، باز به حال خود باقى بوده کاهش پیدا نمى کنند؟ آیا نمونه روشنى از پدیده هاى این جهان را مى توان براى این موضوع ذکر کرد؟
📍- آرى، نمونه روشن آن در عالم #محسوسات آتش است. شما اگر از شعله چراغى صدها چراغ روشن کنید، شعله چراغ اول به جاى خود باقى است و از آن به هیچ وجه کاسته نمى شود!...
✳️اسقف هر سوال و مشکلى به نظرش مى رسید، همه را پرسید و جواب قانع کننده شنید و چون خود را #عاجز یافت، بشدت ناراحت و عصبانى شد و گفت: «مردم! دانشمند والا مقامى را که مراتب اطلاعات و معلومات مذهبى او از من بیشتر است، به اینجا آورده اید تا مرا رسوا سازد و #مسلمانان بدانند پیشوایان آنان از ما برتر و بهترند؟! به خداسوگند دیگر با شما سخن نخواهم گفت و اگر تا سال دیگر زنده ماندم، مرا در میان خود نخواهید دید!» این را گفت و از جا برخاست و بیرون رفت!
🌈سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.ص341
🌼
🍃🌼🌐 @rahyafte_com
🕊🍃🌼
🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
📌نهایت حلم و بردباری و گذشت #امام_حسن_مجتبی_علیه السلام در برابر توهین مرد شامی
✳️مردی از اهالی شام میگوید: روزی در مدینه شخصی را دیدم با چهرهای آرام و بسیار #نیکو و دارای حسن جمال که تا به حال چنین مردی ندیده بودم و به طرز زیبایی هم لباس پوشیده و سوار بر مرکبی بود دل من به طرف او مایل شد و درباره او پرسیدم، گفتند: حسن بن علی بن ابیطالب(ع) هست با شنیدن نام او #خشمی سوزان سرتاپای وجودم را فراگرفت و بر علی بن ابیطالب حسد بردم که چگونه او چنین پسری دارد. پیش او رفته و پرسیدم، آیا واقعاً تو فرزند علی(ع) هستی؟(گویا مرد شامی همان طور که گفته شد #علی(ع) را سزاوار داشتن چنین فرزندی نمیدید و این هم در اثر تبلیغات سوء معاویه در شام بوده است).
✳️وقتی تأیید کرد، من او و پدرش را ناسزا گفتم، پس از آنکه به #ناسزاگویی پایان دادم، به من سلام کرده و خندید و پرسید: آیا غریب هستی؟ گفتم: آری! فرمود: با من بیا گویا امر بر تو مشتبه شده است، اگر چیزی بخواهی به تو عطا میکنم، اگر طلب #ارشاد کنی، تو را هدایت میکنم و اگر در حمل بار کمک بخواهی کمکت میکنم و اگر گرسنه باشی تو را سیر میکنم و اگر برهنه باشی تو را میپوشانم و اگر محتاج باشی بینیازت میکنم و اگر رانده شدهای ترا پناه میدهم و اگر #مهمان ما باشی تا وقت رفتن از تو پذیرایی میکنم، زیرا که خانه ما روی هر نیازمندی باز است.
✳️مرد شامی چون این سخنان را که از روی #حلم و بردباری امام بیان میشد، شنید شروع به گریستن کرد و گفت: شهادت میدهم که شما خلیفه خدا در روی زمین هستید و خدا بهتر میداند که رسالت و #خلافت را در کجا قرار دهد و پیش از آنکه تو را ملاقات کنم، تو و پدرت دشمنترین خلق در نزد من بودید و حالا که تو و پدرت را شناختم، محبوبترین خلق خدایید نزد من، گویا پس از این برخورد، امام مرد شامی را به خانه خود میبرند و تا مدتی که در مدینه بود #میهمان حضرت بود و از محبّان و مریدان امام مجتبی(ع) شد و دیدگاهش نسبت به خاندان پیامبر(ص) دگرگون و در زمره شیعیان اهل بیت(ع) داخل شد.
🌈علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ترجمه حسین زوارئی، تهران
🌼
🍃🌼🌐 @rahyafte_com
🕊🍃🌼
🕊🍃🌼
🍃🌼✧✦•﷽ ✧✦•
🌼
📌نهایت حلم و بردباری و گذشت #امام_حسن_مجتبی_علیه السلام در برابر توهین مرد شامی
✳️مردی از اهالی شام میگوید: روزی در مدینه شخصی را دیدم با چهرهای آرام و بسیار #نیکو و دارای حسن جمال که تا به حال چنین مردی ندیده بودم و به طرز زیبایی هم لباس پوشیده و سوار بر مرکبی بود دل من به طرف او مایل شد و درباره او پرسیدم، گفتند: حسن بن علی بن ابیطالب(ع) هست با شنیدن نام او #خشمی سوزان سرتاپای وجودم را فراگرفت و بر علی بن ابیطالب حسد بردم که چگونه او چنین پسری دارد. پیش او رفته و پرسیدم، آیا واقعاً تو فرزند علی(ع) هستی؟(گویا مرد شامی همان طور که گفته شد #علی(ع) را سزاوار داشتن چنین فرزندی نمیدید و این هم در اثر تبلیغات سوء معاویه در شام بوده است).
✳️وقتی تأیید کرد، من او و پدرش را ناسزا گفتم، پس از آنکه به #ناسزاگویی پایان دادم، به من سلام کرده و خندید و پرسید: آیا غریب هستی؟ گفتم: آری! فرمود: با من بیا گویا امر بر تو مشتبه شده است، اگر چیزی بخواهی به تو عطا میکنم، اگر طلب #ارشاد کنی، تو را هدایت میکنم و اگر در حمل بار کمک بخواهی کمکت میکنم و اگر گرسنه باشی تو را سیر میکنم و اگر برهنه باشی تو را میپوشانم و اگر محتاج باشی بینیازت میکنم و اگر رانده شدهای ترا پناه میدهم و اگر #مهمان ما باشی تا وقت رفتن از تو پذیرایی میکنم، زیرا که خانه ما روی هر نیازمندی باز است.
✳️مرد شامی چون این سخنان را که از روی #حلم و بردباری امام بیان میشد، شنید شروع به گریستن کرد و گفت: شهادت میدهم که شما خلیفه خدا در روی زمین هستید و خدا بهتر میداند که رسالت و #خلافت را در کجا قرار دهد و پیش از آنکه تو را ملاقات کنم، تو و پدرت دشمنترین خلق در نزد من بودید و حالا که تو و پدرت را شناختم، محبوبترین خلق خدایید نزد من، گویا پس از این برخورد، امام مرد شامی را به خانه خود میبرند و تا مدتی که در مدینه بود #میهمان حضرت بود و از محبّان و مریدان امام مجتبی(ع) شد و دیدگاهش نسبت به خاندان پیامبر(ص) دگرگون و در زمره شیعیان اهل بیت(ع) داخل شد.
🌈علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج 2، ترجمه حسین زوارئی، تهران
🌼
🍃🌼🌐 @rahyafte_com
🕊🍃🌼