eitaa logo
رمان های نویسنده:زینب زارعی حبیب آبادی
10.5هزار دنبال‌کننده
364 عکس
1هزار ویدیو
4 فایل
۱.دختر باران کد ثبت وزارت ارشاد:#137745 ۲.با عشق: ثبت وزارت ارشاد:#178569 ویراستاررمان :L.shojaei ادمین فروش: @saye_khorshid تعرفه تبلیغات: @dokhtaretutfarangi گــــــزارش کــــانال حـــــــرام شـــــــرعی 🔥🔥🔥🔥🔥
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹دختر باران🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 به بیرون نگاه می کنم که خورشید تازه داشت غروب می کرد. _مگه مرغیم که این موقع بخوابیم ؟!ساعت تازه هشت شده. -می خوای چی کار کنی؟! _بیا من فیلم دارم بگذاریم نگاه کنیم. - چه عجب یه پیشنهاد بدون شر و شور دادی. سی دی رو بهش دادم. _ببر بگذار تا من بیام. لبخند خبیثی روی لب هام نشست،این فیلم با تخمه می چسبید،یک ظرف تخمه برداشتم و طرف پذیرایی رفتم. تازه شروع فیلم بود ،محمدجواد آرنج روی زانو گذاشته بود و به طرف جلو خم شده بود تا چشمش به من خورد گفت: فیلم از مصر داشتی رو نکرده بودی؟! کاسه تخمه رو روی میز عسلی گذاشتم _فکر نمی کردم فیلم های من رو دوست داشته باشی،حالا عیب نداره خوشت اومد باز هم فیلم هام رو میدم ببینی. لبخندی که پر از بد جنسی بود جمع کردم و کنارش روی مبل سه نفره دراز کشیدم. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هرگونه کپی برداری و فوروارد و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥 رمان دارای کد ثبت در وزارت ارشاد است کپی پیگرد قانونی دارد کد ثبت وزارت ارشاد: با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه خواندن رمان بدون عضویت در کانال درست نیست 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅فقط با کد ملی ۷ سوت طلای رایگان گرفتم بزن روی متن ثبت نام کن طلا جایزه بگیر لینک ثبت نام و دریافت 7سوت طلا مهلتش محدوده تا میتونید دوستاتونو دعوت کنید پول پارو کنید حیفه
برنامه برای دولت هست پس نگران نباشید
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا آغازی که تو صاحبش نباشی چه امیدیست به پایانش؟ پس با نام تو آغاز می کنم روزم را الهی به امید تو💚 ‎‎•┈┈•••✾•🌺🌸🌼•✾•••┈┈• 🤲🏻 مْ
⚘️سلام امام زمانم⚘️ 🪻سلام مولای مهربانم🪻 تو تمام دلخوشیم برای آغازی دوباره ای! همین که باز هم،به انتظار اولین سلام صبح نشسته ام،همه ی هراس های زمین را از دلم بیرون میکند! اللهم عجل لولیک الفرج 🪻 الهی آمین🤲 ‎‎•┈┈•••✾•🌺🌸🌼•✾•••┈┈• 🤲🏻 مْ
🌹دختر باران🌹 محمدجواد با هیجان فیلم رو نگاه می کرد و فقط من می دونستم فیلم مومیایی روی ذهن اثر داره محمدجواد با هیجان می گفت:عجب فیلمی،عجب تصویربرداری و من حرفش رو تایید می کردم.گروه دزدها که وارد هرم شدند و دست به گنج فرعون زدند سوسک های ریزی که نفرین شده بودند زیر پوست دزدها رفتند و شروع به حرکت کردند، هیچ وقت اون لحظه رو یادم نمیره محمدجواد با چشم هایی که از حدقه بیرون زده بود به صفحه تلویزیون نگاه می کرد و زیباتر لحظه ای بود که مومیایی بلند شد و طرف دزدها و باستان شناسان همراه لشکر مردگان حمله کرد. با هیجان یا علی گفت و صاف نشست.کاملا مشخص بود خیلی وقت هست که فیلم ندیده. با اومدن اسم بازیگرها و تیتراژ پایانی کش و قوسی به بدنش داد. خستگی رو می شد کامل توی چهره اش دید در حالی که تلویزیون رو خاموش می کرد بلند شد و گفت:فیلم قشنگی بود ممنون خوش گذشت.باید از این به بعد یه زمانی برای فیلم دیدن بگذارم. با خوشحالی گفتم:موافقم. داروها رو همراه یک لیوان آب دستم داد و گفت:من تخمه خوردم سیر شدم . لیوان خالی رو روی میز گذاشتم. _منم گرسنه نیستم یه سیب بخورم سیر شدم. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هرگونه کپی برداری و فوروارد و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥 رمان دارای کد ثبت در وزارت ارشاد است کپی پیگرد قانونی دارد کد ثبت وزارت ارشاد: با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه خواندن رمان بدون عضویت در کانال درست نیست 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷مرحبا ای روزه داران مرحبا 🍃ای سراپا نور ایمان مرحبا 🌷چون خدا بیند لبان روزه دار 🍃می کند نزد ملائک افتخار 🌷پس شما را مرحبا، صد آفرین 🍃ای به کل آفرینش بهترین طاعاتتون قبول بزرگواران💐 صبح بخیر