eitaa logo
از تبار رئیسعلی
604 دنبال‌کننده
433 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کسی که افشانمهر را می شناخت، از خصوصیات اخلاقی و رفتاری او اطلاع داشت. شخصیتی ساده و بی‌آلایش بود که تنها وقتی سخنی خلاف شرع و عقل می شنید، با آن برخورد می کرد... ‏شاید باورکردنی نباشد، نزدیکی های عملیات «والفجر۲»، حسن دیگر حرفی نمی زد. کم حرف بود و تنها هنگامی که از او سؤال می‌شد، خیلی کوتاه ‏جواب می داد. سکوت او معنا دار بود. گاهی به شوخی به او می گفتم: «حسن، صورتت نورانی شده‏، مثل این که نور بالا زده ‌ای» و او تنها لبخند می‌زد. تا شب عملیات که با حسن خداحافظی کردم و حلالیت طلبیدم، او فقط ساکت بود. شاید سکوتش حرف‌های زیادی برای ما داشت ولی ما غافل بودیم. ما عدهٔ زیادی بودیم که از چغادک به جبهه اعزام شده بودیم. زمانی که خبر شهادت حسن را آوردند، سکوتی همه ما را فرا گرفت و تنها آهسته اشک جدایی می‌ریختیم و به یاد خاموشی حسن، شمع روشنی را در وجود خود برافروختیم. 🔻همرزم شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شب به خاک سپاری جمعی از شهدای عملیات غرور آفرین فتح‌المبین بود هنوز تربت پاک مزارشان تر بود بعد از نماز مغرب و عشاء با عزیزان شهید محمد علی قنبر‌نیا، شهید مهدی رزمجو و شهید مرتضی‌ حسینی‌زاده هماهنگی کردیم امشب با موتورسیکلت کهنه‌ای که داریم خود را به سر مزار شهداء برسانیم و با آنان درد دل _درد ناراحتی از جدایی و عقب افتادن از قافله عشاق_ داشته باشیم. ساعت، حدود ۱۱ یا ۱۲ شب را نشان می‌داد. ماه نور سفید خود را بر گلستان گل‌های پر‌پر شده بوستان حسینی می‌تابید و تصاویر شهداء در قاب‌های آلومینیوم نظاره گر ما؛ انگار که با ما صحبت می‌کردند و واقعاً این چنین بود صدای خِش ‌خِش برگ‌های درختان خرما که بر مزار شهیدان حجله بسته بودند به گوش می‌رسید سکوتی ملکوتی و گوش دادنی بر گلستان حاکم. بر حسب تصادف قبری بدون شهید بود. قبور آماده شده بیشتر از شهیدانی بود که به خاک سپرده بودند. عزیزانی که همراهم بودند و یکی یکی در قبر می‌خوابیدند و هر کسی با خود چیزی می‌گفت و در دل رازها _هر کسی می‌گفت شهید بعدی کیست_ و هر کسی می‌گفت این قبر برای من خوب است و دیگری نیز این چنین می‌گفت. مهدی از همه ما بلندتر بود و رشیدتر او نیز عاشق شهادت بود و در جواب اینکه شهید بعدی کیست؟ گفت: این برای من مناسب‌تر است. 🔻راوی: امرالله بویر احمدی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
وصیت‌نامه شهید عباس بچه لر.mp3
4.68M
🔊وصیت‌نامه شهید عباس بچه لر 🔻گوینده: آقای قاسم بردستانی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
Audio_927785.mp3
2.47M
🔊وصیت‌نامه شهید محمد نجفی 🔻گوینده: خانم موسوی بابایی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
اولين باری كه شاهرخ مجروح شده بود و براى گذراندن دوره‌ ‌نقاهتش به بوشهر آمده بود، در منزل بسترى بود اما تنها دغدغه‌ خاطرش جبهه بود و مى ‌گفت: «همه‌ بچه‌ها در جبهه هستند و من توى خانه در حال استراحت كردن!» انگار فقط جسمش توى خانه بود و روحش در جبهه‌هاى جنگ پرواز مى ‌كرد. هر چه به او مى ‌گفتيم: «تو فعلاً پاى رفتن ندارى، حتى نمى ‌توانى با اين پاى مجروحت پوتين بپوشی.» قبول نمى ‌كرد و قصد رفتن داشت. اصلاً گوشش بدهكار اين حرف‌ها نبود. بالاخره هم قبل از بهبودی كامل راهى جبهه شد. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
شب قبل از شهادت شاهرخ، خواب ديدم كه من و او در ميدان جنگ هستيم. در يك صف، عده زيادى از رزمندگان ايستاده بودند و در طرف ديگر عده كمتری قرار گرفته بودند. آتش دشمن لحظه‌اى خاموش نمى‌شد. شاهرخ در قسمتى كه عده‌ كمتری ايستاده بودند، ميان نيروهاى دشمن گير افتاده بود و با دست به من اشاره مى‌كرد كه چه كار كنم؟ من هم به سمت كربلا اشاره مى‌كردم و به او مى‌گفتم: «برو آن طرف!» 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir