خانه و خانواده خود را با يك بچه كوچك رها كرده و براى دفاع از ارزش هاى انقلاب به جبهه ها رفت.
شبى كه شهيد در جبهه بود در خواب او را ديدم كه خيلى ناراحت است وقتى اين موضوع را از او سوال كردم من را در آغوش گرفت و گفت به خاطر دو موضوع اين همه متأثر و نگرانم.
موضوع اول: شهادت چند تا از دوستانم كه در حال شهادت و جان دادن هيچ كارى از دستم بر نمىآمد كه عطش آنها را تسكين دهم و خيلى غمگينانه و در تشنگى به فيض شهادت رسيدند.
و موضوع دوم: آن است كه خواب خانوادهام را ديدهام كه خيلى غمگين و بىقراری مىكنند.
و از من قول گرفت كه بعد از شهادتش، دستگير خانوادهاش باشم.
من به او گفتم انشاء الله خودت بر مىگردی و حامى خانوادهات مىشوى.
بعد از اين حرف من، نگاهى به من انداخت و لبخندی زد و رفت...
فرداى آن شب خبر شهادت آن عزيز را آوردند.
#شهید_محمد_احمدی
#دلوار #تنگستان
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
📸مراسم تشییع پیکر مطهر شهدای استان بوشهر از مقر تبلیغات سپاه بوشهر نزدیک ساحل
#مراسم_تشییع
#عکس
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
در آن شبی كه فرداى آن به نبرد با آمريكايىها رفت و بعد از آن ديگر هرگز به خانه بازنگشت، همراه با يكى از دوستانش به منزل آمد. من در آن شب، برنج و ماهى سرخشده را براى شام، آماده كرده بودم.
سفره را چيدم و آن دو سر سفره نشستند. هنگامى كه غلامحسين نگاهش به ماهىها افتاد، انگار كه دلش از فرداىی پُرحادثه خبردار شده باشد، با حالتی خاص و به لهجۀ شيرين محلى، خطاب به ماهىها گفت: «اى ماهىها! امشب ما شما را میخوريم و چه بسا فردا، شما ما را بخوريد!»
🔻راوی: مادر شهيد
#شهید_غلامحسین_توسلی
#بحیری #دشتی
#خلیج_فارس
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
میگفت: انسان بايد وقتش را هدر ندهد و از ذره ذره وقتش استفاده كند. و مىخواهم تمام حرفهها را به طور كامل فرا گيرم.
#شهید_سید_اسماعیل_حسینی_مقدم
#برازجان #دشتستان
#دارخوین
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
موقعى كه میخواست ما را راهنمایى كند روى يك كاغذ مىنوشت:
ای زن! به تو از فاطمه اينگونه خطاب است
زيبندهترين زينت زن حفظ حجاب است
و روى لبه تاقچه اتاق مىگذاشت.
🔻راوی: خواهر شهید
#شهید_عبدالله_ادریسی
#برازجان #دشتستان
#چزابه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
پدر و مادر سالهای زیادی منتظر بودند. هر شب در را باز میگذاشتند و میخوابیدند و با هر صدای در از خواب میپریدند. انتظار از مرگ هم بدتر بود. هر شب که مظاهر بین خواب و بیداری جلوه میکرد مادر آغوش میگشود و چشمهای درشتش را غرق در بوسه میکرد.
گفت و گوی نیمه شب پدر و مادر دل شکسته با اشک به پایان میرسید.
هر شب در میان سکوت و بغض خاطراتشان را مرور میکردند.
چند نامه از جبهه نوشته بود. مادر نامهها را بر میداشت و پیش باسوادی مینشست و برای چندمین بار آنها را میشنید. تنها یادگار مانده از جوان رشیدش در این ۱۲ سال انتظار در بین اشکهایش از بین میرفتند و در روستا امکان تهیه کپی از نامهها وجود نداشت.
در زمزمههای مادرانه مثل آن زمان که گهوارهاش را میجنباند شاید این دو بیتی ورد زبانش شده بود:
شوا رفتن، و رودم وانیومه
صدای اسبش از نخلا نیومه
بهار اومه، گل اومه، بلبل اومه
جهاز رودم از دریا نیومه
۱۲ سال بعد گروه تجسّس و تفحّص پلاک شهیدی را که جسمش را نیز مثل جانش در راه دوست اهدا کرده بود یافتند.
#شهید_مظاهر_زارعی
#دوراهک #دیر
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
شهيد در وقت تقسيم كردن غذا هميشه میگفت: بايد اول غذا را به برادران عزيزم بدهم و بعد براى خودم بگيرم.
وقتى من غذا مىگرفتم مىگفتم: براى خودت چی؟
مىگفت: اول برادران عزيزم.
در سنگر هميشه انسانى شوخ طبع بود. ما بهش مىگفتيم: تو يكى از شهدای ما هستى و او خوشحال مىشد.
يك روز ما سنگر خود را درست مىكرديم كه ناگهان خمپارهاى كنار ما اصابت كرد و اسماعيل شهيد شد...
🔻راوی: يوسف بحرينی (همرزم شهيد)
#شهید_اسماعیل_بحرینی_پور
#کنگان
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
«مدارا با اسير»
خاطرم است هنگام عمليات فتح المبين در يكی از تپههاى منطقه در سايت ۵، على آشنا چندين اسير گرفته بود. يكى از آنها مدام از دست على فرار مىكرد.
حدود سه بار از دست على فرار كرد و على باز او را گرفت.
بچه ها خطاب به على مىگفتند: على!خب وقتى مىبينى دارد فرار مىكند، او را بزن.
على قبول نكرد و در نهايت با ته قنداق سلاحش به او ضربهاى زد و او را همراه ديگر اسرا به عقب برد.
#شهید_علی_آشنا_زارع
#چاووشی #دشتی
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
23.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نحوه شهادت شهید غلامحسین شورکی
🔻راوی: حاج رضا میرزایی
#شهید_غلامحسین_شورکی
#شورکی #تنگستان
#جزیره_مجنون
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
از خط زيبائی برخوردار بود و در نوشتههايش به جملهاى كه در مورد شهادت بود بيشتر اهميت مىداد...
#شهید_محمد_طاهر_احمدی
#خورموج #دشتی #عکس
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
27.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تنها خاطرهای از پدرم...
🔻راوی: دختر شهید
#شهید_باقر_بحرینی
#بهرامآباد #دشتستان
# #مصاحبه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
شهید محمد جعفر سعیدی مدتها بود که فرمانده بسیج گناوه بودند. ساعت ها با او می نشستیم صحبت می کردیم، درد و دل میکردیم.
اما هیچ کدام از این موضوع اطلاع نداشتیم. تا اینکه امضای او را در پایین یکی از نامه ها به چشممان خورد.
ایشان بسیار فروتن و متواضع بودند.
در یکی از روزها او را به روی کشتی الجزیره خارگ دیدم. این کشتی به سمت بوشهر میآمد. از عرشه کشتی پیاده شد. او را به گرمی در آغوش گرفتم. لبخند ملیحی گوشه لبش نقش بسته بود. از او پرسیدم: «کجا میروی؟»
پاسخ داد: «به بوشهر و سپس جبهه.»
گفتم: «خوشبحالت»
بعدها فهمیدم عملیاتی در راه بود و او را قبل از آغاز عملیات فراخوانده بودند.
شهید سعیدی بسیار فرمانده زرنگی بود. علیرغم اینکه در آغاز جوانی بود بدنی بسیار ورزیده و آماده داشت و بیادعا با همه نیروهایش در صحنه بود. همه او را دوست داشتند.
شهید سعیدی فرمانده معتقدی بود. یک روز به همراه نیروها در مسجد ناوتیپ مشغول نوحه خوانی و سینه زنی بودیم. چهار ردیف سینه زن در اطرافم گرد آمده بودند. من نوحه میخواندم و آنها سینه میزدند. ناگهان چشمم به او افتاد. شهید سعیدی آرام آرام وارد مسجد شد و خود را در یکی از صفوف سینه زنی جا کرد و بعد از اتمام سینهزنی خود را به مقر فرماندهی رساند.
🔻راوی: مرحوم حاج حسن توزی
#شهید_محمد_جعفر_سعیدی
#گناوه
#جزيره_سهيل
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir