eitaa logo
تربیت و حکمرانی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
671 ویدیو
33 فایل
🔰طلبه درس خارج حوزه علمیه، #مبلغ اسلام ناب 🔰افتخارم #معلم بودن، آرزویم #مربی شدن 🔰پژوهشگر و نویسنده حوزه #تربیت (تربیت اسلامی از نگاه رهبر فرزانه انقلاب، قالبهای برنامه‌سازی تربیتی، خلوت ناامن و...) 🔰دانش‌پژوه دکتری #حکمرانی #مرتضی_رجائی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتشار برای اولین بار از سوی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب بازخوانی موضع رهبر انقلاب درباره در اوج کتاب را بخوانید و بشنوید. https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز در تشییع پیکر مطهر علامه آیت الله در تمام مدت و از جلوی مصلای قم تا حرم مطهر حضرت معصومه سعی کردم که در نزدیک ترین فاصله از تابوت باشم و فشار جمعیت مرا از اطراف آن دور نکند. فقط گاهی جای خودم را عوض می‌کردم تا در همه اطراف تابوت قدم بردارم. می‌خواستم تا در همه اطراف تابوت حضور داشته باشم؛ چون یقین دارم که امروز امام عصر (سلام الله علیه) در تشییع پیکر این حضور داشت و در بین تشییع کنندگان قدم برمی‌داشت. این باور قلبی من است و ذره‌ای در آن شک ندارم. https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌شوخی نیست؛ نخندید!😡 ⁉️به نظرتان مقصر اصلی این گلایه‌های دردمندانه کیست؟! 🔰شما هم مثل خیلی‌ها، تقصیر را گردن دولت و مشکلات اقتصادی می‌اندازید و تمام؟! 🔰سهم تقصیر پسرانِ جوان دمِ بخت چقدر است؟ تأثیر تربیت نادرست خانواده‌ها بر روی پسرها چقدر است؟ خود خانم‌ها چقدر در این وضعیت مقصرند؟ 🔰اگر به این فکر کنید که این حرف‌ها حرف دل چند نفر از دختران این سرزمین و محبان امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) است، دیگر نمی‌خندید؛ با بغض فروخورده این بانوی جوان مجرد اشک می‌ریزید. https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
▪️ پیام تسلیت هنرمندانه حجت‌الاسلام والمسلمین (از اولیای سابق دبستان توحید) و رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد استان‌های خراسان به مناسبت ارتحال مرحوم علامه (رضوان الله تعالی علیه) 🔹 نکته جالب اینکه در این پیام زیبا از نام بیش از ۴۰ اثر آن فقیه فرزانه و فیلسوف انقلابی، استفاده شده است💐 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌺 https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📌چند جمله کوتاه و این همه اثر؟!😲 🔥"ابوالدَّرْداء" مشغول فعالیت‌های روزانه‌اش بود که یک نفر دوان دوان برایش خبر آورد که خانه‌ات سوخته است. او با خیال راحت در جوابش گفت: "خانه من نسوخته است". 🔥کمی بعد، یک نفر ديگر آمد و همان خبر را داد؛ ولی باز هم همان جواب را شنید. اندکی که گذشت، نفر سومی با همین خبر پیش ابوالدرداء آمد و او باز هم با خیال آسوده گفت که خانه من نسوخته است. 🔥اطرافیان که تعجب کرده بودند، پرسیدند: از کجا این‌قدر مطمئنی؟ شاید واقعاً خبر راست باشد. 🔥ابوالدرداء با همان آرامش به آن‌ها گفت: برویم و ببینیم. وقتی به محل رسیدند، دیدند که خانه‌های اطراف همه سوخته‌اند و فقط خانه او نسوخته است. تعجب آن‌ها بیشتر شد و پرسیدند: از کجا مطمئن بودی كه خانه تو نسوخته است؟ ☘گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم كه هرکس در صبح اين دعا را بخواند، در آن روز بدی به او نمی‌رسد و اگر در شام آن را بخواند، در آن شب بدی به او نمی‌رسد. من هر روز اين دعا را می‌خوانم؛ امروز هم خوانده بودم. 🔰آن دعا این است: اَللَّهُمَّ اَنْتَ رَبّي لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ وَ اَنْتَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّبِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظيمِ ما شاءَاللهُ كانَ وَ مالَمْ يَشَأْلَمْ يَكُنْ اَعْلَمُ اَنَّ اللهَ عَلي كُلِّ شَيْئ قَديرٌ وَ اَنَّ اللهَ قَدْ اَحاطَ بِكُلِّ شَيْئ عِلْماً اَللَّهُمَّ اِنّي اَعُوذُبِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسي وَ مِنْ شَرِّ قَضاءِ السُّوءِ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دابَّة اَنْتَ آخِذٌ بِناصِيَتَها اِنَّ رَبّي عَلي صِراط مُسْتَقيم (حاشیه مفاتیح الجنان، باب ششم) https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
4_6028387565197855032.mp3
41.64M
📌تنها راه رهایی از خسران در زندگی 🔰تبیین روایی سوره مبارکه عصر با نگاهی به سیره (سلام الله علیها) و زندگی سردار 🎙سخنرانی اول در هیئت رایت الهدی بروجرد 📆شب یکم: پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️دسته گل جدید شرکت سازنده تبلیغات تبلیغ چیپس و پفک یا ترویج به جای ⁉️ 🚫آیا حق داریم این‌گونه موارد را یک هجوم نرم و خزنده به کیان بدانیم یا نه؟ 🚫این شرکت قبلاً هم سابقه چنین حرکاتی را داشته؛ مثل تبلیغ پاپ کورن که کاملاً اتفاقی!! در آن از آهنگ havana استفاده شده بود‼ این هم پیوند اون تبلیغ👇 https://www.instagram.com/p/BqhW0PNBgg5/?igshid=mytuskjez8l6 https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
📌نامش را محمدتقی گذاشته بودند (خاطره دعای علامه آیت الله برای فرزنددار شدن یک ) این خاطره را یکی از دوستانم که خودش و پدرش از شاگردان و ملازمان علامه آیت الله بودند تعریف کرد. بخوانید. ☘سال ۸۵ که بعد از ماجرای آن سخنرانی کذایی در حرم مطهر و اعتراض ما به آن سخنرانِ علیه ما علیه، ما را دستگیر کردند، یکی از کسانی را هم که به مأموران اعتراض کرده بود که چرا بی‌جهت این‌ها را می‌زنید، دستگیر کردند و او را هم با ما به زندان لنگرود آوردند. ☘چون او را نمی‌شناختیم، اوایل احساس کردیم شاید جاسوس باشد و ...؛ برای همین در حضورش خیلی با احتیاط صحبت می‌کردیم. البته او خودش را از طرفداران هاشمی معرفی می‌کرد و می‌گفت اشتباهی من را گرفته‌اند. ☘تازه ازدواج کرده بود. بعد از زندان خیلی با هم ارتباطی نداشتیم. ☘اواخر سال ۹۷ بود که آمد پیش عموی بنده که آن زمان به عنوان متهم ردیف اول دستگیر شده بود. می‌گفت می‌خواهم با علامه ملاقاتی داشته باشم. ☘گفت: اوایل سال ۸۸، سه سال بود که بچه دار نمی‌شدم. رفتم خدمت آیت الله بهجت و گفتم چنین مشکلی دارم؛ برایم دعا کنید. فرمودند مردم چندین سال است فرزند ندارند، این‌قدر بی تابی نمی‌کنند.‌ برو عجله نکن. ☘گفت: الآن سه سال من شد پنج سال و پنج سالم شد دوازده سال و هنوز بچه دار نشده‌ام. رفتم خدمت آیت الله خرازی و عرض کردم برایم دعا کنید. فرمودند این‌ها کار ما نیست. برو خدمت آقای مصباح. برای همین یک وقت دیدار از ایشان می‌خواهم. ☘عمو می‌گفت: به او گفتم من برایت وقت می‌گیرم، ولی خدمت ایشان که رسیدی، نگویی گره کار به دست شما است و شما اگر عنایتی کنید و از این‌طور حرف‌ها. فقط بگو برایم دعا کنید. همین. قاعدتاً ایشان می‌گویند من مثل پیرزن‌هایی که برای نوه‌هاشون دعا می‌کنند، برای شما هم دعا می‌کنم. ☘می‌گفت: رفتم خدمت آیت الله مصباح و گفتم من رانده شده‌ی آیت الله بهجت و حواله شده‌ی آقای خرازی هستم. به من گفتند سه سال زود است که بی تابی می‌کنی، ولی الان ۱۲ سال است که فرزند دار نمی‌شوم. ☘گفت: علامه در جواب من فرموند من که کاری بلد نیستم، بروید حرم خدمت حضرت معصومه دعا کنید. من هم مثل پیرزن ها که برای نوه خود دعا می‌کنند، برایتان دعا می‌کنم. ☘عمو می‌گفت: حدود ۴۰ روز بعد آن بنده خدا دوباره تماس گرفت و گفت: فلانی، دعای پیرزن مستجاب شد. از او پرسیدم: مطمئنی؟ گفت: بله، چند بار آزمایش دادیم. ☘بعد هم گفت: چرا زودتر جایگاه و شخصیت ایشان را به ما معرفی نکرده بودید؟ گفتم ما‌که گفتیم، ولی شما... این دوستم در پایان خاطره‌اش گفت: چند هفته پیش این بنده خدا را در خیابان دیدم که پسر یک ساله ای را روی دوش گرفته و می‌رفت. نامش را از او پرسیدم. نامش را محمدتقی گذاشته بود. https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
👶‏فقط ‎ نیستن؛ بعضی از این مثلاً اهلبیتی‌های زاویه‌دار با انقلاب هم تا بهشون میگی ‎، آقا میگه: "خرجش از کجا؟"، خانم میگه: "زحمت داره!" 👶خب خواهر من، برادر من، اگه ‎ سخت نبود که حکم ‎ پیدا نمیکرد و پیامبر به هر یه فرزند شما (حتی سقط شده) مباهات نمی‌کرد. ⁉️ بشمرید ببینید این زوج جوان چند تا فرزند دارن؟ قبلش هم بگید ماشاءالله...😍 https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
4_6030639365011539902.mp3
37.79M
📌تنها راه رهایی از خسران در زندگی 🔰تبیین روایی سوره مبارکه عصر با نگاهی به سیره (سلام الله علیها) و زندگی سردار 🎙سخنرانی اول در هیئت رایت الهدی بروجرد 📆شب دوم: جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۹ https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰فقط کمی دیرتر (داستان دنباله‌دار، بخش یکم) ☘دو ساعتی بود که داشت پرسه می‌زد؛ از این خیابان به آن خیابان، از این کوچه به آن کوچه. دنبال چیزی نبود، جای خاصی هم نمی‌خواست برود؛ فقط داشت راه می‌رفت. آرام و قرار نداشت. از همان لحظه‌ای که تَرکِ موتور آقا رضا سوار شد، حالش همین بود و مدام پاهایش را تکان می‌داد؛ این‌قدر که آقا رضا یکی دو بار گفت: «یه‌کم آروم باش، تعادلمو به هم می‌زنی این‌طوری». برای همین هم وقتی رسیدند کنار میدان، با دست زد روی شانهٔ آقا رضا که موتور را نگه دارد تا پیاده شود. آقا رضا تا برگشت عقب و گفت: «کجا می­خوای بری حالا با این حالِت؟»، مهران از روی چمن‌های وسط میدان رد شده بود و خودش را انداخته بود توی شلوغی بازارچه.   ☘همان‌طور که دست‌هایش در جیب‌های شلوارش بود، سنگ کوچکی را که جلوی پایش آمده بود، شوت کرد؛ سنگ هم بلند شد و خورد سینهٔ سطل زبالهٔ فلزی کنار خیابان. با صدای سطل، سرش را بالا آورد؛ دید وسط خیابان درختی است. تازه آن موقع بود که متوجه شد هوا دارد تاریک می‌شود و خیلی وقت است که دارد راه می‌رود. خیابان درختی خلوت بود؛ مثل همیشه. اسم خیابان، «دولت‌آباد» بود؛ ولی آن‌ها اسمش را گذاشته بودند «خیابان درختی». یک خیابان پهن و تقریباً طولانی در حاشیهٔ شهر که دو طرفش پر بود از درخت‌های سرو قدیمی. یکی از پاتوق‌های دونفره‌شان آنجا بود؛ برای دویدن و بعد هم نشستن بین درخت‌ها و ساعت‌ها حرف زدن.   ☘هنوز داشت قدم می‌زد؛ به سمت مسجد انتهای خیابان می‌رفت، ولی باز هم بی‌هدف. هفت هشت درخت بیشتر با مسجد فاصله نداشت که صدای بلندگوی مسجد بلند شد؛ صدای قرآن قبل از اذان مغرب بود. دلش هُرّی ریخت پایین؛ خیلی از مسجد امام دور بود و می‌دانست هر کاری بکند، به نماز اول نمی‌رسد. همیشه هر جا که بودند، قبل از شروع اذان مغرب خودشان را به مسجد می‌رساندند؛ ولی حالا اینجا بود و حتی اگر همهٔ راه را هم می‌دوید، شش هفت دقیقه‌ای تا مسجد راه داشت. بی‌اختیار شروع کرد به دویدن که ناگهان یادش افتاد چه اتفاقی افتاده و اصلاً چرا امروز تنها آمده خیابان درختی. (ادامه دارد...) https://eitaa.com/joinchat/1379663915Ce68dbc3592