eitaa logo
مرضیه رمضان‌قاسم
482 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
920 ویدیو
91 فایل
🌻بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام ارشد تفسیر و کلام، مداح، سخنران مبلغ‌ دفتر تبلیغات اصفهان پاسخگوی‌شبهات،داستانک‌ دلنوشته و یادداشت‌نویس تلاشم در جهش‌تولید جهت‌فرمانبرداری از امر رهبرم منتظرامام زمانم هس تم پل‌ارتباطی‌جهت‌ارتقاءکانال⬇ @M_Rghasem110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"تولد دوباره‌ی زندگی‌ام" همیشه آرزو داشتم، آئین سخنوری و همه واحدهای تبلیغی اعم از روش بیان احکام، اخلاق معاشرت، آسیب‌های مداحی و... همان واحدهای درسی که فقط خواندنی نبوده بلکه شهودی و کاربردی‌اند را نزد استادی پاس کنم که "پایَش" را در میدان عمل نهاده بود. استاد عزیزم هر چند در شناسنامه مریم هستید اما در شناسنامه‌ی قلبم فاطمه‌اید. مادر حسینی‌ام برایم دعا کنید تا زیر پرچم حضرت سیدالشهداء -علیه‌السلام- فاطمه‌وار زندگی کنم و عملم مرضیّ رضای حضرت زهرای مرضیه باشد. خدایا شکرت که امروز وارد بیستمین سال سربازی‌ام شدم🎂 ناگفته دردم را دوا دادند حوزه با این همه فقرم غنا دادند حوزه می‌خواستم تا اِذن درد و دل بگیرم بی‌معطلی اِذن دعا دادند حوزه دل‌مردگی که داشتم از من گرفتند یک دل پر از عشقِ خدا دادند حوزه گفتم کنیزم خادمم ارزش ندارم صهبای تسنیم از کَرَم دادند حوزه در بین گل‌ها من دمادم می‌دویدم یک شاخه‌ی مریم گلی دادند حوزه تا شهر دل بوی گلِ مریم بگیرد چشمی به امید خدا دادند حوزه 🖊مرضیه‌رمضان‌قاسم‌بنت‌العلی 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انتشار یادداشت نجواهای تکراری ذهن کار ذهن بافتن است پس تلاش کنیم با او طناب رهایی از افکار آزار دهنده ببافیم؛ نه اینکه به ذهن اجازه‌ی تار تنیدن دهیم، وگرنه ذهن‌خوانی روح ما را در پیله‌ی ذهن، زندانی می‌کند. 🖊نویسنده: مرضیه رمضان‌قاسم متن کامل اینجاست👇 https://hawzahnews.com/xcGVx 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز همه‌چی در یکی جمع نمیشه. ...نگرد نه میشه... 🕵ما آدم عادی‌یا هر کدوم‌مون یک مدل خوبی داریم؛ بگردیم خوبی‌های همدیگه رو پیدا کنیم. 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"دردسرهای کلاس مجازی" خانم معلم در کلاس مجازی: - بچه‌ها همگی با کلمه‌ی "اِشکال" جمله بسازید. - علی: مادرم اشکال ریاضی مرا برطرف می‌کند. خانم معلم: آفرین علی. - سعید: ای کاش خانم معلم مادر من بود - خانم معلم: سعید اینکه اشکال نداره. - محسن: به به مبارکه👏 - خانم معلم: سعید و محسن خجالت بکشید. - علی: من نمی‌دونستم خانم معلم مجرده‌. - شاهین: منم نمی‌دونستم سعید مادر نداره. - متین: سعید باید شیرینی بده. - سعید: بچه‌ها من مادر دارم ولی اشکال نداره از مغازه‌ی بابام براتون شیرینی میارم. خانم برا چی باید خجالت بکشم؟! من جمله‌‌م نصفه نیمه بود و ناخواسته ارسال شد. - خانم معلم: آفرین سعید این جمله‌ت اشکال داشت. - سعید: خانم من که پاک گیج شدم خانم معلم: سعید زود جمله‌تو بنویس و ارسال کن و کلاس رو بیشتر از این به هم نریز. سعید: ای کاش خانم معلم مادر من بود تا من نیز مثل علی، اشکال درسی نداشتم. - خانم معلم: سعید مگه نگفتی مادر داری به مامانت بگو اشکال درسی‌‌تو برطرف کنه. - سعید: خانم مادر ما همیشه سرشون تو گوشیه. - حسین: سعید من نمی‌دونستم بابات شیرینی فروشِ. - ارسلان: سعید حالا کی شیرینی میاری؟ -سعید: بعد از برطرف شدن آلودگی‌ هوا - خانم معلم: بچه‌ها مطلب بی‌ربط ارسال نکنید. ارسلان، حسین، متین... چرا شما هنوز جملات‌‌‌تونو ارسال نکردید؟! 🖊نویسنده: مرضیه رمضان‌قاسم 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕶 🎯بد تنظیمی هیجانات ممنوع قدیمی‌ها وقتی می‌خواستند واسه پسرشون برن خواستگاری می‌گفتند: یه دختر سلوت‌کش برا پسرم سراغ ندارید که منظورشون همون سلوک‌کش یعنی سازگار بود که هر بلایی سرش میاد جیکشم در نیاد تا اینکه امروز چشمم به مطلبی از Yolanda Renteria تراپیست و استاد روانشناسی دانشگاه Arizona افتاد که نوشته بود: اگه بخوام به عنوان یه روانشناس فقط یه توصیه به شما داشته باشم، اینه که بدونید، بدن ما طوری طراحی شده که باید حتما ابراز احساسات کنه تا احساساتش تخلیه بشه چون بدن ما تحمل سرکوب و نگه داشتن احساسات رو در خودش نداره اما اغلب این کار رو انجام نمیدیم. وقتی اجازه نداشته باشیم احساساتمون رو بیان کنیم، بدن ما یاد میگیره که اونها رو مخفی کنه یا به شکلهای دیگه ابراز کنه که مهمترین اونها دردهای روان تنیه، شما اغلب این دردها رو موقع عصبانیت یا اضطراب به صورت سر درد یا کمر درد و معده درد حس می کنید. اکثر ما معمولا از بچگی بهمون یاد داده شده احساسات خودمون رو مخفی کنیم یا حتی برخی والدین بخاطر ابراز احساسات حتی موقع گریه کردن بجای درک کردن و همدلی با اونا تنبیه شون می کردن. برخی از ما این رفتارها و این طرز فکرها رو از کودکی با خودمون به بزرگسالی آوردیم. لطفا بدونید "سرد و یخ بودن" یا " پوست کلفتی" و "بی تفاوتی" نشونه قوی بودن نیستن، انسان باید عواطف و احساسات خودش رو تجربه کنه بدن ما نیاز به ابراز احساسات داره ما نیاز داریم گریه کنیم تا هورمون های تسلی بخشی داخل بدن ترشح بشن، ما نیاز داریم صحبت کنیم و شنیده بشیم. آخه ما جوری تکامل یافتیم که بخوایم و نخوایم بقیه برامون مهمن و رابطه و ارتباط با بقیه برامون التیام‌بخشه، گاهی اوقات به تنهایی نمی تونیم لحظات سخت زندگی رو پشت سربذاریم و باید ابرازش کنیم این هیچ چیز بد یا به معنای ضعیف بودن ما نیست. ☘ خلاصه اینکه: احساسات ما اگه ابراز نشن تبدیل به کینه پرخاش و یا درد میشن و به شیوه های زشتی خودشون رو نمایان میکنن در واقع احساسات داشتن و احساساتی بودن زیبا و انسانیه. مثل دریا جاری باشیم نه مثل مرداب راکد. 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حُسنِ مَطلع امروز سلام عیدتون مبارکـــــ 🌸 جمالِ حق ز رویش منجلی بود علیِ دومِ بیتُ الولی بود در این خانه اگر صدتا پسر بود علی بود و علی بود و علی بود السلام‌علیک‌یاعلی‌بن‌الحسین اَلسَّلامُ‌ عَلَیْکَ‌ یا‌ زَیْنَ الْعابدینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْمُتَهَجّـِدینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیَدَالله الساجَدَین..🌱 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرضیه رمضان‌قاسم
خواهرِ سَیده‌ام فائزه سادات تازه دیپلم گرفته بودم که یک روز مادر گفتند میاین بریم منزل دوستم؟ بدون
سلام علیکم ممنون از همراهی شما دوستان پرسیدند آیا این داستان واقعی‌ست و مشتاق بودند بدونند آخرش چی میشه پاسخ اینکه: بله واقعی‌ست. اولش قصد داشتم ادامه‌شو بنویسم. ولی بنا بر دلایلی منصرف شدم پس اجازه دهید پایانش باز بماند...
🗳 🗳 🗳 🗳 🗳 🗳 🔊متن سخنرانی مرضیه رمضان‌قاسم 🏢در حوزه‌ی علمیه‌ی حضرت خدیجه ⏱چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲ 🔻گفتمان انتخابات🔻 در این ایام پر نور و برکت عید در عید ماه شعبان المعظم وقتی زیارتنامه‌ی امام‌حسین، حضرت عباس و امام سجاد را زمزمه می‌کنیم واژه‌ی مشترکی در این زیارات، مقابل چشمان‌مان جلوه‌نمایی می‌کند (ع ب د) است: السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک یا عبد الصالح السلام علیک یا زین‌العابدین حضرت اباالفضل عبد صالح خدا هستند امام حسین علیه‌السلام پدر بندگان خدایند امام‌ سجاد‌ علیه‌السلام زینت‌‌ عبادت‌کنندگان‌اند حال باید دید عبادت که موجب قرب انسان به خدا می‌گردد چه معنایی دارد. معنای عبادت، سِیر با سین نیست، بلکه صیر با صاد است چون خداوند مکان ندارد که ما طی طریق، سیرِ مسیر و مسافت جغرافیایی بپیمائیم تا به خدا قرب مکانی پیدا کنیم بلکه عبادت متحول شدن است یعنی با انجام هر عبادت می‌بایست حال‌مان تغییر کند، تحول باطنی پیدا کنیم، حال دل‌مان منقلب شود، باید همان دعایی که در لحظه‌ی تحویل سال می‌خوانیم بعد از هر عبادتی برای‌مان محقق گردد. آری تحول در حالت شیء که همان صِیر، صیرورت و حرکت جوهری‌ست مثل وقتی نطفه به علقه، مضغه و... تحول و صیرورت پیدا می‌کند. هنگام تولد شکل ظاهری همه‌ی ما شبیه هم است اما با انتخاب‌های خود، شکل و صورت باطنی‌مان را دچار تحول می‌کنیم یکی درونِ صدفش، دُر پدید می‌آید و دیگری در دل صدفش گِل؛ پس برای اینکه متحول شویم باید با اختیار خود دست به انتخاب‌های صحیح بر مبنای شریعت بزنیم تا باطن‌‌ و صورت برزخی‌مان نیکو گردد اما این کافی نیست بلکه طبق سوره‌ی مبارکه‌ی عصر برای رهایی از خسران، ایمان و عمل صالح لازم هست اما کافی نیست و از آنجایی که انسان موجودی اجتماعی‌ست از ارتباطاتی که با دیگران دارد تاثیر می‌پذیرد بر همین اساس در سوره‌ی مبارکه‌ی عصر می‌فرماید علاوه بر ایمان و عمل صالح باید تواصی و حق و صبر نیز داشت. توصیه‌ی ما به دیگران جهت شرکت در انتخابات موجب تغییر شکلِ ظاهری و باطنی در آنها می‌گردد. حال با هم گفتگو کنیم ببینیم چگونه برای دیگران انگیزه‌ ایجاد کنیم تا در انتخابات شرکت کنند: 1⃣ تجهیز علمی برای اقناع دیگران به شرکت در انتخابات می‌بایست خود را مجهز به سلاح علم، آگاهی و معرفت کنیم زیرا تا شکل باطنی خود را تغییر ندهیم و به خود صیرورت خوب ندهیم نخواهیم توانست بر دیگران تاثیرگذار باشیم. 2⃣ مخاطب‌شناسی: ما سه طیف مخاطب داریم: ۱) مخاطبین سفید: اینگونه افراد مذهبی‌اند با آنها می‌بایست به زبان مذهب و با دلایل مذهبی، فقهی، قرآنی صحبت کرد. 📖دلایل قرآنی نظیر: - «یکفر بالطاغوت» ۲۵۶ بقره عدم شرکت در انتخابات موجب تضعیف حاکمیت حق و تقویت حکومت باطل است و حال آنکه ما مامور هستیم نسبت به طاغوت کفر بورزیم. - «لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ»۲۹ فتح شرکت در انتخابات یکی از مصادیق به خشم آوردن کفار است. - «اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّة»۶۰ انفال در برابر دشمن باید تجهیز شد زیرا شرکت در انتخابات تقویت مبانی دینی، حاکمیت و نظام است در برابر دشمن. آری عصاره‌ی، خلاصه و معنای دینداری این دو دستور است: ۱. عبودیت خدا را بجا بیاورید «ان اعبدوا الله» ۲.از طاغوت فاصله بگیرید از هر نوع انحراف فکری،سیاسی، فاصله بگیرید «و اجتنبوا الطاغوت» این‌ دو، دو روی یک سکه‌اند زیرا اگر کسی عبودیت واقعی داشته باشد از طاغوت فاصله می‌گیرد اما از آنجایی که برخی از ما معنای دینداری را درست فهم نکرده‌ایم، گمان کردیم دینداری در نماز خواندن و روزه گرفتن خلاصه شده است در حالیکه انسان‌های پرورش یافته در مکتب اهل‌بیت، اهل مبارزه‌اند در مکتب انبیاء مومنِ ساکت و راکد نداریم؛ بنابراین هر کسی هر مقدار توان دارد علیه طاغوت بکار می‌گیرد؛ البته شعاع میدان‌داری افراد متفاوت است برخی رهبری خانواده را بر عهده‌ می‌گیرند، برخی در محله‌، برخی راهنمای همشهریان و هم‌وطنان، عده‌‌‌ی معدودی از خواص در جهان تاثیرگذار هستند. ۲)مخاطبین سیاه این افراد باید به آسیب‌های عدم شرکت در انتخابات واقف شوند که عدم مشارکت حداکثری در انتخابات به امنیت کشور خدشه وارد می‌کند ۳)مخاطبین خاکستری در برابر اعتراضات و نارضایتی این دسته باید همراهی و همدلیِ معقول داشت و به آنها پاسخ عوام‌فهم و خواص پسند داد بالاخص با روش تمثیل 🟢 نتیجه اینکه همانگونه که ما برای تحول و خوب شدن فردی خود گام برمی‌داریم باید به دیگران نیز‌ با توصیه، تذکر، امر به معروف و نهی از منکر، کمک‌ کنیم تا آن به آن انتخابات صحیحی داشته باشند و بتوانند آینده‌ی خوبی برای خود رقم بزنند؛ یکی از مهمترین انتخاب‌های سرنوشت‌سازی که در زندگی خودمان و دیگران می‌تواند تاثیر بسزا داشته باشد، شرکت در انتخاب مسئولان و سردمداران کشور است 🔊مرضیه رمضان‌قاسم 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💍 💍 💍 💍 💍 💍 💍 💍 "ازدواج زور زورکی" 🔻قسمت اول: عصر تابستان که طیبه خانم‌ حصیر پهن کرد در ایوان منزل تا با دخترانش چای و تخمه بخورند صدای چوبِ توت تکانی و همهمه‌ی مهمان‌هایی که برای توت خوردن به منزل سیما خانم دعوت شده بودند بلند شد، مهسا که جانش برای توت، آن هم نه هر توتی بلکه توت‌های سیما خانم در می‌رفت رو کرد به مادر و گفت: «مامان! هوس توت کردم، کاشکی یه روز سیما خانم می‌گفت ما هم می‌رفتیم پای درخت‌شونو اونجا توت می‌خوردیم با این یه بشقاب توت که من سیر توت نمیشم.» مادر که حرف دل خودش را از زبان مهسا شنید، آهی کشید و گفت:«این‌ همه درخت توت، با پدرتون صحبت می‌کنم تا جمعه، صبح زود شال و کلاه کنیم بریم اصغر آباد پای درخت‌های خدا، توت بخوریم.» مهسا گفت:«نه مامان، توت فقط توت سیما خانم اینا، شیرِ سفید، درشتِ عسلی.» مادر گفت:«چی بگم والا، هر چی بگم تو یه چیزِ دیگه میگی. تو که توت‌خور نیستی فقط می‌خوای بهانه بگیری، همین توت سیاه چتری رو من باید برم تا رو زمین نریخته بچینم بیارم اینقدر التماس کنم تا بخوری» مهسا گفت:«مامان توت سفید چیکار داره به توت سیاه، آره توت سیاه خوشمزه‌س اما لَب و دندون آدمو سیاه و کبود می‌کنه.» مادر بر خلاف میل باطنی‌‌اش گفت: «توت، توتِ الکی بهونه نگیر.» فردای آن روز که طیبه خانم در حال جستجو در فضای مجازی بود یک پیج با نام باغبانان طراز اول پیدا کرد یکدفعه در نهایت ناباوری دید طریقه‌ی پیوند زدن درختان میوه را آموزش داده بود، طیبه خانم هم از خدا خواسته، با خوشحالی آن را دانلود و با دقت یاد گرفت. کار ساده‌ای بود فقط یک مشکل داشت آن هم اینکه باید می‌رفت دم خانه‌ی سیما خانم، گردنش را کج می‌کرد تا یک شاخه از درخت توت‌شان را با هزار منت بگیرد چون سیما خانم، خیلی سر این درخت معطل بود.  بالاخره با هر سختی بود عزمش را جزم کرد و تصمیم گرفت به سیما خانم رو بزند، هم بخاطر دل خودش و بیشتر هم بخاطر دل مهسا، غرورش را زیر پا گذاشت، بشقابی که سیما خانم در آن توت آورده بود را برداشت داخلش ۳تا شاخه نبات زعفرانی گذاشت و برد در خانه‌ی سیما خانم، زنگ خانه‌‌ی سیما خانم را به صدا در آورد. سیما خانم با شنیدن صدای طیبه خانم از پشت آیفون گفت:«ببخشید الان میام دم در، باز این آیفون بازیش گرفته درو باز نمی‌کنه.» سیما خانم به محض دیدن طیبه خانم گفت:«چه عجب از این طرفا، آفتاب از کدوم طرف دراومده.» طیبه خانم گفت:«شما لطف دارین، ما که دائم مزاحم شمائیم، غرض از مزاحمت اینکه هم بشقاب‌تونو آوردم و هم اومدم بابت توت که زحمت کشیده بودید برامون آورده بودید تشکر کنم» سيما خانم گفت:«ما که زحمتی از شما ندیدیم، ای بابا بشقاب هم که قابل شما رو نداره، ببخشید امسال براتون توت کمتری آوردم آخه از بس آوازه‌ی درخت توت‌مون بالا گرفته هر دو سه روز یه بار یه خونواده از دوست و فامیل نوبت، رزرو می‌کنن تا بیاند توت بخورن، هفته‌ی قبل همسر آقای قلانی همکار شوهرم رو میگم، بدون هماهنگی قبلی اومده بود توت بخوره‌ ما هم تازه شاخه‌ها رو تکون داده بودیم واسه همین توت رسیده به درخت نبود، شرمنده‌ش شدم حالا خوبه تو یخچال توت داشتیم اونا رو براش آوردم اما خانم قلانی تا توت‌ها رو خورد اینقدر تک و تعریف کرد، بعدشم گفت: من که اینو قبول نداشتم باید توت رو از خود درخت بچینم بخورم. خلاصه این درخت توت هم، برا ما شده دردِسر، روزها باید از آدم‌ها پذیرایی کنم و شب هم پشه‌ها به هوای توت میان کباب‌مون می‌کنند، هر روز باید حیاط رو بشورم اگه نشورم بوی ترش‌شدگی حیات رو برمی‌داره، تازه پائیز، اول مکافاتمه، از بس باید برگاشو جارو بزنم، اونوقت همه حسرت می‌‌خورن که چرا اونا درخت توت ندارن.» طیبه خانم صورتش سرخ شد و گفت:«ببخشید زیادی سرِپا نگهتون ندارم، فقط یه خواهشی داشتم» سیما خانم خودش رو جمع و جور کرد و گفت:« وای خدا مرگم بده پاک یادم رفت بگم بفرمائید داخلِ منزل.» طیبه خانم گفت:«نه ممنون عجله دارم، فقط اگه ممکنه، یه شاخه از درخت‌تونو بدین تا قلمه بزنم به درخت توت چتری‌مون.» سيما خانم لبخند تلخی زد و گفت: «بعدِ این همه روضه‌خونی‌های من تازه شما می‌پرسین لیلی زنه یا مرد، خوبه براتون از کرامات درخت توت گفتم. حالا مگه چنین چیزی امکان داره؟! من که تا حالا نشنیده بودم، گیرم بشه از درخت توت سفید به توت سیاه که نمیشه.» طیبه خانم گفت: «چرا خواهر، میشه من تحقیق کردم الان برم خونه، کلیپش رو براتون می‌فرستم.» سيما خانم گفت:«جل الخالق به حق حرف‌های نشنیده، حالا من به آقا باقر میگم ببینم چی میگن.» طیبه خانم گفت:« لطفا بهشون بگید از شاخه‌های جَوون و جون‌دار درخت بِدَن.» ادامه در پست بعدی 🖊نویسنده: مرضیه رمضان‌قاسم‌بنت‌العلی 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
💍 💍 💍 💍 💍 💍 💍 💍 "ازدواجِ زور زورکی" 🔻قسمت دوم‌: سيما خانم گفت«حالا آبجی شما دعا کنید آقا باقر قبول کنن برن نوک درختِ توت شاخه بچینن، جَوون و جون‌دار بودن شاخه پیشکش.» طیبه خانم گفت: «اگه برا آقا باقر اسباب زحمتِ بگم پسرم منصور بیاد شاخه بچینه.» سیما خانم گفت: اول بذارین برادریش ثابت بشه ببینیم چنین کاری شدنی هست یا نه...» طیبه خانم خداحافظی کرد و همانطور که حدس زده بود دست از پا درازتر با شرمندگی برگشت منزل و در راه مثل آسمان غرنبه به خودش غُر می‌زد و یاد حرف‌های سیما خانم که می‌افتاد کاردش می‌زدی خونش در نمی‌آمد و از لج‌اش لب و لوچه‌اش را کج و مووَج می‌کرد. فردای آن روز طیبه خانم، تصویر سیما خانم را از آیفون تصویری دید و خوشحالی‌کنان در را باز کرد اما خبری از شاخه‌ی درخت نبود. سیما خانم گفت:«سلام آبجی، کلیپ رو که برام نفرستادین، بله آقا باقر گفتن میشه درخت‌ها رو به هم پیوند زد اما حالا فصلش نیست.» طیبه خانم در حالی که دندان‌هایش را روی هم می‌فشرد لبخند زورکی زد و گفت: «ممنون حالا بفرمائید یه چای با هم بخوریم.» سیما خانم گفت:«نه، باید بِرَم‌ سبزی خوردن بخرم، گفتم سر رام بیام اینو بهتون بگم و برم.» بالاخره با واسطه‌گری طیبه خانم در یک روز بهاری عقد درخت توت سفید و سیاه به دست آقا نیاز، همسر طیبه خانم بسته شد. و حالا بشنویم از ماجرای درخت توت سیاه چتری قبل از ازدواج با درخت توت سفید: فصل توت‌ که می‌شد با چه دست و دل‌بازی در بدو ورود از مهمان‌ها، پذیرایی سرپایی می‌کرد و چشم اهل خانه نیز به جمالش روشن بود، هر چند موزائیک‌های حیاط، دل‌ِ خوشی از او نداشتند چون آنها را روسیاه خاص و عام کرده بود، اصلا شاید به نفرین همین موزائیک‌ها گرفتار شد که طیبه خانم بدون مشورت و نظرخواهی از او چتر ولایتش را بر سر توت سفید نوجوان منزل همسایه‌‌ی بغلی انداخت، چون بعد از این پیوند نامیمون که هیچ شاخه‌ی محبتی بین توت‌ها برقرار نشد، نمی‌دانم شاید توت سیاه، خودش برای ازدواجش نقشه‌ها کشیده بود و توتِ چتری دیگری را زیر سر نهاده بود و طیبه خانم همه‌ی آرزوهای او را نقش بر آب کرده بود چون از زمانی که توت سفید، عروس باغچه‌ی حیاط‌ طیبه خانم شد، توت چتری کاری به کار توت سفید نداشت و توت سفید را بر آن داشت که یا از سرِ لجبازی یا از خدا خواسته حسابی از او سوء‌گیری کند و مقابلش شاخ و برگ در هم بکشد و قد علم کند، یک روز هم پایش را در یک خاک کرد و گفت هر چه باشد ما از نسل توت‌های سربلند هستیم تا کی سرم را مقابلت خم کنم، من نمی‌توانم مثل توت چتری‌ها، تو سری خور باشم، بگذار بروم پشت‌بام سرِکار، القصه هر چه توت سیاهِ چتری، در مقابل گردن‌کشی‌های توتِ چشم سفیدِ سر به هوا، آبروداری می‌کرد و صورتش را با توت‌هایش، سرخ نگه می‌داشت فایده‌ای نداشت که نداشت تازه او هر روز سرکش‌تر می‌شد و توت سیاه روز به روز نحیف و فرتوت‌تر. اصلا بین توت سیاه و توت سفید هیچ کفویتی نبود و ثمره‌ی این پیوند، توت‌های صورتی رنگ ریزه میزه‌‌، بی‌طعم و بسیار انگشت‌شماری شد که مزه‌‌شان چنگی به دل نمی‌زد. پایان 🖊نویسنده: مرضیه‌رمضان‌قاسم‌بنت‌العلی 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای‌خیال‌حرمت‌علت‌کاتب‌شدنم یادشش‌گوشہ‌‌ی‌تومنشا‌ء‌شوراست‌ونشاط💔 خوشبختی یعنی تو زندگیت امام‌حسین داری یه عکس تو بین‌الحرمین داری... سلام آقا که الان دلم برا حرمتون تنگ شده السلام‌علیڪ‌یا‌اباعبدالله شبتون‌کربلایی 🖊مرضیه رمضان‌قاسم‌بنت‌العلی 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام آقا شبکه‌های ضریح‌تان آنچنان گیرنده‌های‌شان قوی‌ست که دور و نزدیک ندارد سلامِ فرستنده را از آن سوی مرز عراق نیز می‌‌شنوند. فقط خواستم عرض کنم ممنونم که صدایم را می‌شنوید ولو لایق حضور نیستم اما به همین ثبت شدن نامم در بین زوّارتان دل‌خوشم. آقای من، هر چند دل باید نزدیک باشد اما پاها هم دلشان برای قدم نهادن در پائین پای‌تان تنگ شده... صلی الله علیک یااباعبدالله 🖊مرضیه‌رمضان‌قاسم‌بنت‌العلی 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رأیِ دلم ، همیشه به نام تو بوده است ای انتخابِ فاطمه یا حضرت امیر✨ السلام علیک یا امیرالمؤمنین 🌍 ╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از (🌼بوی باران🌼)
رنجِ فهم‌های نادرست دیروز خواهر عزیزم مرضی خانم صحبت یکی از مخاطبین‌شان را نقل قول کردند، ایشان گفته است: احساس می‌کنم خدا را درست به ما معرفی نکرد‌ه‌اند. مرضی خانم گفتند نه تنها خدا را بلکه تصوری هم که از مرگ برای‌مان ترسیم کرده‌اند تصویر صحیح و مطلوبی نیست چرا که مرگ مانند این است که سفر زیارتی رفته‌ و بازگشته‌ باشیم و به محض رسیدن به ما نوید بدهند که در آینده‌ی نزدیک قرار است باز مشرف شویم زیارت، آن وقت ما آنقدر مسرور و امیدوار، مشعوف و با نشاط‌تر از قبل و دائم‌ به فکر تجهیز سفر می‌شویم، چمدان سفر را از بار اضافه تهی و پر از وسایل ضروری می‌کنیم، دلبستگی‌‌های مادی رنگ می‌بازند، دیگر سختی‌های زندگی‌ پیش پا افتاده می‌شود، تلاش می‌کنیم از لحظه لحظه زمان‌مان استفاده‌ی بهینه کنیم‌ چون به این باور رسیده‌ایم که زمان اندکی در اختیارمان است، به اطرافیان‌ بیشتر محبت می‌کنیم. آری مرگ زیارت است، دیدار اوليا الله است "من یمت یرنی‌ست" هر کس می‌میرد مولایمان را زیارت می‌کند. آثار یاد مرگ در کلام گهربار امام باقر علیه‌السلام «فِی الکافِی عَنِ الباقِرِ علیه‌السلام أَکثِر ذِکرَ الموت» یاد مرگ را در ذهن خودت افزایش بده؛ زیاد به فکر مردن باش. فَإِنَّهُ لَم یُکثِر ذِکرَهُ إِنسانٌ إِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنیا هیچ انسانی نیست که یاد مرگ در او زیاد باشد مگر اینکه نسبت به دنیا بی‌رغبت می‌شود. آری همچنان که در بیانات رهبری آمده: مشکل عمده‌ی ما رغبت به دنیاست؛ رغبت به دنیا و مظاهر دنیوی اعم از مال، ثروت، تجمل، قدرت‌طلبی، و در کل عشق به اعتباریات موجب لغزش انسان است؛ البته این‌جور نیست که این مظاهر دنیا بد باشند؛ «أَلمَالُ وَالبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنیَا» کسی بخاطر داشتن مال، فرزند و خانواده و از این قبیل؛ توبیخ نشده است بلکه آن چیزی که به ما ضرر می‌زند میل افراطی و شدید به این مظاهر است که انسان را در سر دوراهی‌ها به سمت غلط می‌کشاند آن‌ وقت همانجایی که انسان باید فداکاری کند پا پس می‌کشد، آن‌جایی که باید انفاق کند بخل می‌ورزد، اِشکال عمده‌ی ما انسان‌های ضعیف، همین است چون رغبت و عشق شدید به دنیا برای‌مان فریفتگی ایجاد می‌‌کند و اما علاج این فریفتگی ذِکر و یادآوری مرگ است، پس زیاد بیاد مرگ بیفتیم. کلام پایانی: یادمرگ به معنای افسردگی و زانوی غم بغل کردن نیست یاد مرگ یعنی پویا و جاری و ساری بودن و اینکه بدانیم ما مال این محله(دنیا)نیستیم. مرگ یعنی رهایی. چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم. مرگ یعنی دنیا بن‌بست نیست @booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا