eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
33.9هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
17 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 دیشب آرزو کردیم🤲 آمدنت را  امروز هم در فراغت اشک می ریزیم😔 امروز برای آمدنت نماز حاجت میخانیم یا صاحب الزمان عجل علی ظهورک🤲 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭 دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان ✨ اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ فِيهِ الْإِحْسَانَ وَ كَرِّهْ إِلَيَّ فِيهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ وَ حَرِّمْ عَلَيَّ فِيهِ السَّخَطَ وَ النِّيرَانَ بِعَوْنِكَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ‏ 🔅 اى خدا در اين روز احسان و نيكويى را محبوب من و فسق و معاصى را ناپسند من قرار ده و در اين روز خشم و آتش قهرت را بر من حرام گردان به يارى خود اى فريادرس فرياد خواهان 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
استاد معتز آقاییجزء ١١.mp3
زمان: حجم: 16.32M
🔸 تلاوت دلنشین جزء ١١ با صدای زیبای استاد: ✨ 🔸 با استماع به تلاوت زیبای قرآن و صدای دلنشین این استاد، دل و روح خود را منور گردانید. 🤍 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌷 🌷 !! 🌷بر اثر فشارهای ممتد روحی _ روانی که از سوی عراقی‌ها به اسیران وارد می‌شد، افسردگی‌های شدید، دامن‌گیر برخی از اسیران می‌گشت. هیچ روانشناس یا روانپزشکی هم قدم به اردوگاه نمی‌گذاشت. معمولاً همان پزشک عمومی که هفته‌ای یک‌بار به اردوگاه می‌آمد، به درمان این‌گونه افراد می‌پرداخت. تجویز قرصهای والیوم ۱۰ و دیازپام، کار عادی او بود. در سال ۶۴ اتفاق عجیبی در اردوگاه موصل ۳ افتاد. عراقی‌ها تزریق آمپولی را آغاز کردند که بعدها نزد اسرا به «آمپول میخی» مشهور گشت. 🌷به محض این‌که این آمپول را به اسیر افسرده حال تزریق می‌کردند، احساس و درک زندگی، لبخند، کنترل ادرار و مدفوع را از اسیر می‌گرفت. تا یک ماه آن اسیر نمی‌گذاشت کارهای خودش را انجام دهد. یک عضو بدن او از کار می‌افتاد. معمولاً زبان دیگر کارایی حرکت نداشت. آب ریزش زیاد بینی و دهان، بی‌حرکت ماندن دست‌ها و عدم تحرک پلک‌ها، از عوارض این آمپول بود. آن اسیر پس از گذشت مدتی، حتی نمی‌توانست کفش‌هایش را بپوشد و یا آن را درآورد. گاه بی‌اختیار می‌خندید. 🌷....پس از مدتی، وقتی راه می‌رفت، دست‌هایش در دو طرف بدنش آویزان بود. معمولاً یک نفر سرپرستی این‌گونه افراد را بر عهده می‌گرفت و کارهایش را انجام می‌داد. می‌گفتند که «این آمپول‌ها را به فیل یا کرگدن هنگام زایمان تزریق می‌کنند.» تزریق آمپول میخی، توطئه‌ای خطرناک بود که برای مدتی در اردوگاه رواج یافت و چند نفر از اسیران را در هم شکست. : آزاده سرافراز عبدالمجید رحمانیان 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅 وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ۚ حَتَّىٰ إِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ ۖ قَالُوا الْحَقَّ ۖ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ ﴿۲۳﴾ 🔸 و شفاعت کسی نزد خدا هم جز آن که خدا به او اذن شفاعت داده سودمند نیست (پس از اینان چشم شفاعت مدارید و خاصّان و انبیاء را در دنیا و آخرت شفیع خود قرار دهید) تا چون (آن خاصان) از دلهاشان اضطراب (جلال و سطوت الهی) بر طرف شود پرسند: خدای شما (در باب شفاعت) چه فرمود؟ پاسخ دهند که حقّ (و درستکاری و شفاعت مؤمنان نه مشرکان و منافقان) فرمود، و اوست خدای بلند مرتبه بزرگوار (و هیچ کس را جرأت مخالفت امرش نیست). 💭 سوره: سبأ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ كُنْ فِى السَّرَّاءِ عَبْدا شَكُورا وَفِى الضَّرّاءِ عَبْدا صَبُورا 🔅 در روزهاى آسايش و خوشبختى سپاسگزار باش، و در روزهاى گرفتارى و سختى صبور باش 📚 غررالحکم 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی 🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #سرنوشت🌱 کیمیا_ آقای راهبر استاد منتظرمه ولم کن _ بهش میگی که جوابت منفیه _ جوابم منف
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 سبحان از این دختر ریزه میزه و جسور خوشش اومد خندید خنده های سبحان از اون خنده هاس که قند تو دل بیننده اش آب میکنه و مجبورش میکنه اونم لبخند بزنه گلی طاقت نیاورد اونم خندید و میون خنده گفت _معذرت می خوام ولی من جدی گفتم و اجازه نمیدم نقشه شومتو اجرا کنی کیمیا رو مسخره کنی من کیمیارو دوست دارم سبحان خنده اش تموم شد خم شد دستش روی پاهایش گذاشت و گفت _ منم دوسش دارم و بهتون حق میدم که باورم نکنی تو همین حین کیمیا اومد و با دیدن گلی و سبحان روی نیمکت متعجب جلو اومد گلی و همزمان سبحان پاشدن _بریم کیمیا ؟؟ _بریم سبحان_ استاد چی می گفت کیمیا کیمیا با اخم گفت _ فکر نکنم استاد خوشش بیاد از این به بعد به نامزدش کیمیا بگی تمرین کن خانم دادگر سبحان مثل ماشینی که جلوی ماشین دیگه بپیچه جلوی کیمیا پیچید و گفت _ یعنی چی کیمیا کیمیا کم نیاورد قدمی جلو اومد طوری که کم مانده بود با سبحان برخورد کنه گفت _واضح نبود آقای راهبر اکیپ دوستای سبحان داشتند به سمت اونا میومدن کیمیا آروم گفت _ لطفاً برو الان همه دوستات شک می کنند که چیزی بین ماست صبح هم موقع بحث با من دیدنت این حرف رو زد و سریع راه افتاد ایلیا_سبحان کجایی پسر مشکلی افتاده؟؟ خانم دادگر چی میگفت؟؟ _ هیچی _ نه اگه حرفی هست بگو ماهم بدونیم سبحان بی حوصله گفت _بعدا متوجه میشید الان باید برم کمی قلبم درد میکنه ایلیا نگران گفت _ میتونی رانندگی کنی _آره یعنی نه و بعد سوئیچ رو به سمت ایلیا پرت کرد ایلیا رو هوا سوئیچ رو گرفت از بچه ها خداحافظی کرد و سمت ماشین سبحان راه افتادند به محض اینکه تو ماشین نشستن نگاه مشکوکی به سبحان کرد و گفت _خر خودتی داداش... 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🙏❤️ سلام عیدتون مبارک انشالله سال خوب و پر برکتی داشته باشین و سال ظهور مهدی صاحب الزمان عج باشه برای همه مسلمین جهان منفاطمه جان ممنون از کانال خوب و پر بارتون خوشحالم با کانال شما آشنا شدم اما متاسفانه یه مشکلی دارم که نمی‌توانم از کانال تون استفاده کنم من حدود ۲۵ سال هست که بر اثر ضربه ای که به چشمم وارد شد بینایی چشمم از بین رفت و طی زمان گذشته چشم دیگرم تحت الشعاع قرار گرفت و شبکیه اون چشم سالمم دچار مشکل شد و بینایی چشمم ۶ دهم شد و الان دوباره دیدم کم شده به طوری که فونت گوشیم آخرین درجه اس اما واضح نمیبینم به پزشکی مراجعه کردم گفتند یه رگ خونی روی شبکیه رشد کرده از شما دوستان عزیز درخواست میکنم با نفسهای حقتون در این ایام دعا کنید . و اگر پزشکی سراغ دارین که وسیله شفای مم از سمت خدا و ائمه زبان معرفی کنید . 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃 🔆رفيق آخرت قيس بن عاصم كه از اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله است نقل كرده كه روزى با گروهى از ((بنى تميم )) خدمت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله شرفياب شدم ، گفتم : يا رسول اللّه ! ما در صحرا زندگى مى كنيم و از حضور شما كمتر بهره مند مى گرديم ما را موعظه فرماييد. رسول اكرم نصايح سودمندى فرمود، و از آن جمله چنين فرمود: براى تو به ناچار همنشينى خواهد بود كه هرگز از تو جدا نمى گردد؛ با تو دفن مى گردد در حالى كه تو مرده اى و او زنده است . همنشين تو اگر شريف باشد تو را به دامان حوادث مى سپارد. آنگاه آن همنشين با تو محشور مى گردد و در رستاخيز با تو برانگيخته مى شود و تو مسؤ ول آن خواهى بود. پس دقت كن كه همنشينى كه انتخاب مى كنى نيك باشد؛ زيرا اگر او نيك باشد مايه انس تو خواهد بود و در غير اين صورت موجب وحشت تو مى گردد. آن همنشین ، كردار تو است . قيس بن عاصم عرض كرد كه اندرزهاى شما به صورت اشعارى درآورده شود تا آن را حفظ و ذخيره كنم ، موجب افتخار ما باشد. رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله دستور فرمود كسى به دنبال حسان بن ثابت برود؛ ولى قبل از اينكه حسان بيايد قيس خودش كه از سخنان رسول اكرم به هيجان آمده بود، نصايح رسول خدا را به صورت شعر درآورد و به حضرت عرضه داشت . اشعار اين است : تخيَّر خليطا من فعالك اِنَّما قرينُ اْلفتى فتى القبرِ ما كان يفعل و لابدُّ بعد الموتِ من انْ تُعِدَّه ليومٍ ينادى المرءُ فيهِ فَيقبلُ فاِن كنتَ مشغولاً بشى ءٍ فلا تكن بغير الَّذى يرضى به اللّهُ تَشغُل فل يصحب الانسان من بعد موتهِ و من قبله الاّ الّذى كان يفعلُ الا اِنَّما الانسانُ ضيفٌ لاَهلِهِ يُقيمُ قليلا فيهم ثُمَّ يرحَلُ از كردار خويشين ، دوست براى خود برگزين كه رفيق آدمى در گور (برزخ ) همان اعمال او مى باشد. به ناچار بايد همنشين خود را براى روز رستاخيز انتخاب كنى و آماده سازى . پس اگر به چيزى سرگرم مى شوى مراقب باشد كه جز به آنچه خدا مى پسندد نباشد. زيرا آدمى پس از مرگ جز با كردار خويش قرين نمى گردد همانا آدمى در خانواده خود مهمانى بيش نيست كه اندكى در ميان ايشان درنگ و سپس كوچ مى كند. 📚عدل الهى ، مجموعه آثار، ج 1، ص 234 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🔆 برای رسیدن باید رفت! ✍️ نشسته بودم در اتاق انتظار، داشتم شیر خوردن نوزادی را تماشا می‌کردم! و لبخند مادرش را که بیش از نوزادش مست این زیباترین اتفاق هستی بود. او صاحب اسم رزّاق خدا بود و شاید نمی‎‌دانست که اینهمه مستی‌اش از شیر دادن، از کدام حقیقت هستی می‌آید. • در همین حین بود که مادری به همراه دختربچه‌ی دوساله‌اش وارد اتاق شد و تا دید نوزادی در آغوش مادرش شیر می‌خورد حواس دخترک را پرت کرد و او را به سمت بیرون راهنمایی کرد و بعد از دقایقی بدون دخترش برگشت! • وارد که شد عذرخواهی کرد و گفت : داریم عادت شیر خوردن را از دخترم می‌گیریم، آنقدر در بحران است و غمگین، که هر صحنه‌ای که او را یاد شیرخوردن می‌اندازد، او را بهم می‌ریزد عجیب! • لبخند زدیم و نشست... و شروع کرد از غصه‌ی خودش حرف زدن! او بیش از دخترکش از این روزهایی که در حال سپری شدن بود، بهم ریخته بود و اشکش بند نمی‌آمد... و من تازه فهمیدم چرا باید شاهد این ماجرا می‌بودم : √ کندن‌ها و گذشتن‌ها خیلی سختند! خیلی... مخصوصاً وقتی که تو باید از آغوشی جدا شوی که از خودت به تو عاشق‌تر است! از خودت به تو مهربان تر است! و این جدا شدنِ ظاهری، برای او سخت‌تر است تا تو! اما سرآغاز یک رسیدنِ جاودانه است. • گاهی کودک فکر میکند مادرش دیگر دوستش ندارد که دیگر بصرف نوشیدن شیر در آغوشش نمی‌کشد! او نمی‌داند که تمام جانِ مادر در این فراق تب کرده است و درد می‌کند. اما این حقیقتِ دنیاست که برای رسیدن باید رفت! و مادر یا پدر کسی است که از خود می‌گذرد تا تو برسی! • کارم تمام شد و راه افتادم به سمت خانه! در میان مکالمه‌ی چند نفر در سالن مترو، فهمیدم چه عصبانی‌اند از رمضان. چقدر دلم میخواست ماجرای آن مادر و کودک را برایشان تعریف کنم. بابا می‌گفت هیچ کس اندازه خدا بنده‌اش را لوس نکرده و اینهمه نعمت را در مدلهای مختلف به پایش نریخته ! حالا همین خدا گفته اینها را بگذار کنار سفره‌ی دیگری برایت چیده‌ام! باید بلندشی از سفره‌ی قبلی تا این سفره به جانت مزّه کند! • و ما چقدر شبیه همان کودک دو ساله‌ از دست خدا عصبانی می‌شویم. کاش به ما گفته بودند «برای هر رسیدنی باید رفت!» آنهم از چیزی که دوستش داری. «جهل» شاید تنها عامل « چراها و گِله‌های » آدمها از همدیگر است! حتی از خدا! برای بزرگ شدن هم باید رفت! باید خود را گذاشت و رفت! به «چرا» که مبتلا شدیم درحقیقت خورده‌ایم به دیوارِ جهلِ درون خودمان! 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️🌺 سلام فاطمه جان دوست عزیزم که پسرتون بارفتارمعلم دچاراضطراب شده حتمابه یک مشاورخوب کودک مراجعه کن تاکمک کنه این اضطراب بچه خوب بشه وسال بعدهم سعی کنیدبچه راازاین مدرسه ببریدمتاسفانه معلم دخترمن هم کلاس اول همین کارراکردوباعث اصطراب بچه شدازاون مدرسه سال بعدبردم الان سشم هست درسش هم خوب می خونه چون بادیدن اون مدرسه خاطرات بددرذهنش تداعی می شه بچه بامعلم قبلی انس داشته وعادت کرده بودوحالا باتغییرمعلم رفتاروگفتارمعلم نتونسته خودش راوفق بده خدالعنت کنه اموزش وپرورش راکه بااین کارهاسون به روح وروان بچه آسیب می زنن ان شاالله خوب می شه خودتون راهم اذیت نکنیدحتی اگرتوان مالی داریدیک معلم خصوصی بگیریدفقط ریاضی وفارسی راکارکنه وبه مدرسه نره به اجبارتاسال تموم بشه یعنی بامعلم ومدیرهماهنگ کنیدبرای ارامش بچه ان شااللخ خدابخ حق صاحب زمان کمک می کنه 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c