🍃🍃🍃🌸🍃
#تقاضای_همفکری ❓
سلام خوبین ببخشید من میخوام یه وکالت نامه تام از شوهرم بگیرم برا اموال وحق طلاق که درصورتی که شوهرم خیانت کرد من وبچه هام آواره نشیم آیا وکیلی تو گروه هست راهنماییم کنه چجور بنویسیم میخوام خیال شوهرم راحت باشه که فقط در صورت خیانت کردن من از وکالت نامه استفاده میکنم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
#داستان_آموزنده
🔆شهادت جانسوز چهل نفر مبلّغ
آغاز سال چهارم هجرت بود،
پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) چهل نفر از رجال علمى و تبليغى مسلمان را براى ارشاد مردم منطقه نجد با سرپرستى منذر به آن منطقه رهسپار نمود، پيامبر (ص ) نامه اى نوشت كه مضمون آن ، دعوت عامر بن طفيل (يكى از سران نجد) به آئين اسلام بود، و آن نامه را به يكى از مسلمانان داد تا به او برساند.
از يكسو نامه بدست عامر رسيد و از سوى ديگر خبر سپاه تبليغى اسلام (مركب از چهل نفر) به منطقه نجد به عامر گزارش شد.
عامر كه طاغوتچه اى مغرور بود، نه تنها نامه رسول خدا (ص ) را نخواند، بلكه نامه رسان را كشت ، و از عشاير و قبائل اطراف خواست تا سپاه تبليغ را در محاصره خود درآورند.
سپاه تبليغى اسلام ، نه تنها از مبلغان زبردست بودند، بلكه افرادى شجاع و رزمنده نيز بودند، آنها تسليم شدن را براى خود ننگ دانستند، دست به قبضه شمشير گذاشته و با محاصره كنندگان جنگيدند و تا سرحد شهادت از خود دفاع نمودند، همه آنها در اين درگيرى به شهادت رسيدند، جز كعب بن زيد كه با بدن مجروح ، خود را به مدينه رساند و جريان را اطلاع داد، اين فاجعه جانسوز به فاجعه بئر معونه معروف است ، زيرا منزلگاه سپاه مبلغين اسلام در منطقه نجد، كنار چاه معونه بود.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
*🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
✅ سلام فاطمه جونم
وقتت بخیر
راجب اون خانومی ک گفتن پوستشون تیره اس و بنظرشون زیبا نیستن...
خواستم چند تا نکته بگم
اول اینکه عزیز دلم ، خداوند هرکسی رو ب زیبا ترین نحوه ممکن افریده. شاید از نظرت کلیشه ای و شعاری باشه ولی این رو بدون ک همیشه قلب ها و فکر های زیبا توی بدن های زیبا نیستن. اگرچه من معتقدم بدن شما کاملا زیباست و اون چیزی ک باعث میشه شما فکر کنی زشت هستی اینه ک خودتو مقایسه میکنی.چ با اطرافیان چ با مدلا و پلنگای اینستایی و چ با بقیه ادما.
هرگز خودتو مقایسه نکن.تو بسیار زیبایی و قطعا اون نی نی کوچولویی که داره توی شکمت شکل میگیره به داشتن همچین مادری افتخار میکنه😍😍
دوم اینکه اگر حس میکنی از نظر خودت یا بقیه زشتی ، باید اینو بدونی که تو به هرچی راجب خودت فکر کنی ، همون روی بقیه هم اثر میذاره. قدرت ذهن رو دست کم نگیر هرچی فکرای منفی راجب خودت بکنی واقعا ذهنت و بدنت ازشون اثر میگیره.در باره ی قدرت ذهن همین یه مثال ساده رو ببین :
چشماتو ببند و ب قرقوروت و لواشک فک کن. درکمتر از چند ثانیه دهنت پر از اب میشه با اینکه قرقوروتی وجود نداره.
به چیزای منفی و بد فکر نکن.خودتو دوست داشته باش. ذات زیبا ظاهر رو هم زیبا میکنه. به خودت اعتماد بنفس بده. خودتو با کسی مقایسه نکن و بدون تو بهترین خودت هستی.میتونی بهتر از این هم باشی و تبدیل ب یه انسان عالی و کامل بشی. همسرت هم قطعا به داشتن بانوی زیبا و مهربون و خوش قلبی مث شما افتخار میکنه.من مطمئنم شما خیلی خوب و پاک قلب و خوش ذات هستی برای همینم از نظر همسرت زیباترینی😍😍
مراقب قلب پاکت باش .قلبت مهم ترین زیباییته😍❤️
🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🌸🍃
#همسرداری ❤️
#حتمأ_بخونید!!👌✅
پنج تا چیزی که میل و علاقشو نابود میکنه !!!
• مادری کردن برای یک مرد تمام علاقه عشق و هیجانش رو نسبت به شما میگیره اون خودش یک مادر داره هیچکس مادر دیگه ای نمیخواد
• مرکز توجه قرار دادن فرد ، وقتی کل زندگیتون میشه یک نفر اون فرد فکر میکنه زندگی شما بی ارزشه و هرکار دلش بخواد میکنه چون خودتون دارید داد میزنید زندگی من مهم نیست فقط تو مهمی
• عشق بی قید و شرط دادن به یک نفر
وقتی یک فرد رو مطمعن میکنی که در هر صورتی این عشق ازش گرفته نمیشه در واقع داری جذابیت خودت رو کم میکنی و این عشق بی قید و شرط برای اون فرد آزادی بی قید و شرط رو در پی خواهد داشت
• بی توجهی بیش از حد ، اگه زندگیت پر از درگیریه و به پارتنرت بی توجهی میکنی طبیعیه که احساسات اولیه شکل نگیره یا اصلا از بین بره
• عدم سلامت روان ، هات و کلد کردن و بازی های روانی لزوما همیشه پارتنرت رو وابسته خودت نمیکنه گاهی فقط باعث میشه حالش ازت بهم بخوره
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
📚#معرفی_کتاب
🌟عنوان:پشت درهای بهشت🌟
✍به قلم:رضا کاشانی اسدی
🖨ناشر:انتشارات جمکران
🖋📓🖋📓🖋📓🖋📓🖋📓
پشت درهای بهشت" رمانی است دویست و یازده صفحهای به قلم "رضا کاشانی اسدی" که با قلم گیرای خود، خوانندگان را به یکی از وقایع تاثیرگذار تاریخی خواهد برد. این کتاب که به تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر شده است، پیرامون وقایع منتهی به عاشورا و اتفاقات پس از آن حادثه و همچنین جامعهی کوفه در آن زمان میباشد.
"رضا کاشانی اسدی" در "پشت درهای بهشت"، خوانندگان خود را به کوفه میبرد، جایی که امام حسین (ع) پس از دریافت ده هزار نامه که او را برای امامت به کوفه دعوت میکرد، راهی آن دیار شد. اما هنگامی که عبیدالله بن زیاد وارد کوفه میشود، بازی زیر و رو میگردد و کوفه و مردمش در سمت مقابل قرار میگیرند. نتیجه این شد که ابن زیاد اختیار کوفه را در دست گرفت و مردم شهر و قبیلههای مختلف برای بیعت با او و پشت کردن به پیمان قبلی خود، شتاب ورزیدند.
داستان "پشت درهای بهشت" پیرامون زندگی پسر جوانی است که "موقع" نام دارد. در بحبوحهی این اتفاقات، موقع در برابر پدرش ایستاده و آرزو دارد به سپاه امام حسین (ع) بپیوندد. وی در عین حال یکی از شاگردان خاص حبیب بن مظاهر (ع) است و زمانی که حبیب برای ملحق شدن به امام حسین (ع) تصمیم به ترک کوفه می گیرد، موقع با واقعیت رو به رو میگردد.
🖋📓🖋📓🖋📓🖋📓🖋📓
#کتاب_عاشورایی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃
✅سلام خانومی🌹
به نظرمن خانم ها همه حوریهای بهشتی هستند واصلاخدا حوری ها رو از روی زن ها خلق کرده ، میگن توی بهشت آقایون وقتی خانم خودشونو میبینن حوری نمیخوان زن خودشونو انتخاب میکنن،ببین ماچییییییی هستیم😂قطعاهرکسی زیباییهاییداره،پس اعتماد به نفس داشته باش😉
منم مثل شما۲۸سالمِ.
من تاچندوقت پیش شبیه مشکل شماروداشتم،نقطه های خاصی از بدنم به شدت خارش داشت و حتی کهیر میزد گاهی گریه میکردم،فکرکن کهیرهای بزرگ گاهی ازکف یا لای انگشت های پا🙄
قسمتی از ران پام فکرمیکنم تیره ترشده ازبس خاروندم.
تواون لحظه میرفتم حمام سدر و ماست میزدم،گاهی که نمیشد بادستم به همون نقطه ماست میمالیدم،حجامت ساده وحجامت کبد انجام دادم چون مشکلات پوستی اکثرا از کبد هست.دکترپوست رفتم،آزمایش دادم، داروگیاهی هم رفتم،عرق هفت گیاه کبدو.....
همه رو استفاده کردم یه مدت سردی خوردم ،آب زیاد خوردم،تخم مرغ و چیزای حساسیت زا گفتن نخور وکمی رعایت کردم، خیلی خیلی بهتر شدم الحمدلله.
ببین این چیزی نیست که بخاطرش خودتوسرزنش کنی یه حساسیتِ،حتما حل میشه.
خودتو دوست داشته باش به خودت برس و دنبال راه درمان باش،داری مامان میشی وباید پرانرژی ترین فرد خونه باشی،تو قلب خونهتونی❤
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#آقایان_بدانند
زنان، مردانی كه خیلی تودار هستند راه نمیپسندند.
مرد ایدهآل با همسرش حرف میزند. مسائل زندگی در ابتدا از طریق ارتباط کلامی، بهویژه بحث درمورد افکار، احساسات و آرزوهای ما مطرح میشود و با یکدیگر در میان گذاشته میشود.
افکار، احساسات و آرزوها را نمیتوان با رفتار مشاهده کرد و به آنها پی برد.
یکی از عمیقترین آرزوهای یک زن این است که همسرش را بشناسد.
وقتی مرد از افکار، احساسات و آرزوهای خود حرف میزند همسرش احساس میکند اجازه ورود به دنیای خودش را به او داده است.
وقتی مردی مدتهای طولانی درباره احساساتش حرف نمیزند، همسرش احساس میکند که رابطهاش را با او قطع کرده و در نتیجه، احساس انزوا و تنهایی میکند.
زنان، مردانی كه خیلی تودار هستند را نمیپسندند و در عوض دوست دارند همسرشان درمورد احساسات و باورهایش با آنها صحبت كند.
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
یک نشانه افراد «خوشبخت» این است که راحت میخوابند !
زندگی شاد باعث میشود افراد خواب راحتی داشته باشند، محققان دانشگاه "کورنل" آمریکا نشان دادند، کسانی که راحت میخوابند و قبل از خواب در رختخواب غلت نمیزنند، حس بهتری نسبت به زندگی دارند
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️
سلام درجواب دوستی که دامادشان از اصفهان هست
خواهر منم همسرش اصفهانی هست
ما باهم صحبت کردیم بجای شیربها گرفتن مبل وتلویزبون وسرویس خواب را داماد خرید به علاوه لباسشویی فکر میکنم البته لباسشویی را مطمئن نیستم
و برای عروسی هم کل مخارج تالار یعنی هزینه شام و پذیرایی میوه شربت شیرینی با داماد بود بجای اون کل کادوها رو
هم از طرف فامیل عروس وهم از طرف فامیل داماد همه را جمع کردن دادن به داماد
اما ماکه خودمون چهارمحالی هستیم قبلا البته که عروسیا رو تالار نمیگرفتند هرکس جدا جدا برا فامیل خودش خرج میکرد وکادو را هم از طرف فامیل عروس خودشون برمیداشتن واز داماد هم اونا خودشون جدا
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
**🍃🍃🍃🌸🍃 قسمت#۴ #داستان_ایل_آی فصل دوم همونجور که نگاه میکرد تا واکنش منو ببینه گفت _آره خان
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
قسمت#۵
#داستان_ایل_آی
#فصل_۲
شبمون با سرو صداهای آیسو و آیدین که سر هر چیزی میجنگیدن دعوا میکردن بعدش به راحتی آشتی میکردن سپری میشد
محمد یه گوشه از خونه نشسته بود و داشت رو پرونده اش کار میکرد منم مشغول پخت و پز و به قول فاطمه کوزتی بودم
با اینکه درسمو ادامه دادم و ارشدمو دارم میگیرم ولی محمد همچنان مخالف کار کردن منه
منم از خدا خواسته تنبلی شدم واسه خودم
یه تنبل کدبانو که راضی نشدم کارای خونمو حمیده خانوم بکنه و همرو خودم مدیریت میکنم
البته با اصرار همچنان سرپرست لابراتوآر کارخونه هستم ولی تمام وقت و پیوسته نمیرم
نتایج آنالیزهارو برام بچه ها میفرستن که با آموزش ها و سخت گیریهای من الان دیگه همه چیز روتین و اکثر مواقع نتایج یکی هستش و مشکلی ندارد
درست منطبق با استاندارد
آقای سعیدی بهم میگه هر چی محمد ازین کارخونه فراری و تو عاشق و لایق مدیریتی
من با اینکه تو دلم ازین حرفش قند آب میشه و تو پوست خودم نمیگنجم ولی به روی خودم نمیارم و میگم
__نه داداش اینجوریام نیس من هیچ وقت نمیتونم مثل محمد و شما مدیریت کنم
کلا با احترام با همدیگه برخورد میکنیم
راستش گاهی نگاههای حسرت بارش روی خودم و محمد حس میکنم
میدونم که دوست داشت رومیا هم راضی بشه بچه دار بشن
حس میکنم حسرتش بیشتر از بابت بچه هست ولی محمد میگه همه مردا حسرت داشتن یه زن مطیع و خوب و خوشگل دارن
منم میخندم و میگم رومیا ازین حرفا چیزی بدونه جاری بازیش گل میکنه ها به پا منو جاریمو به جون هم نندازین دوتا داداشا
صدای آیسو اومد که عصبانی گفت
__مامان بیا این آیدین ببر نمیزاره من فیلممو نگاه کنم
خندم گرفته آیدین کارتون خودش تموم شده و حالا که حس بازی و ورجه وورجه داره نمیزاره آیسو فیلم مورد علاقه خودش نگاه کن
آیدین اینقدر شلوغ کرد که آیسو دنبالش کرد
آیدین پشت سر محمد سنگر گرفت
با اینکه ۲ دونیم سالشه ولی خیلی شکر خدا بچه باهوش و زرنگی هستش میدونه محمد نمیزاره آیسو بزنتش
محمد خنده کنان با یه دستش پرونده زیر دستشو بست کنار گذاشت
و با یه دستش آیسو رو گرفته بود تا آیدین رو نزنه
آیسو معترض شد و گفت
_بابا آیدین نمیذاره داره زور میگه
و محمد با حوصله و خنده بهش توضیح میداد که آیدین هنوز بچه است و عقلش نمیرسه
رفتم جلو آیدینو بغل کردم و گفتم
_من آیدینو میبرم شامشو بدم تو هم فیلمت تموم شد با بابا بیاین شامتون رو بخورین
مگه نمیخوای فردا بریم خونه آنا
باید زود بخوابی فردا صبح زود خاله و ایل ماه میرسند
داشتم غذای آیدین رو میدادم که محمد هم به آشپزخونه اومد و گفت
ای پسر پدر سوخته چرا انقدر زور میگی آخه
و روی دماغ آیدین زد
آیدین خندید و با ملچ ملوچ فراوان ماکارونی توی دستش رو گذاشت دهنش و خورد
محمد میگم خدا کنه یکم که آیدین بزرگ شد این دوتا با هم خوب بشن
اینجوری که الان جنگ و دعوا میکنن میترسم از این خواهر برادرا بشن که چشم دیدن هم ندارن.....
🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸