eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
38.2هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
4.1هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌 🌸 آیه الکرسی 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃 🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃 🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃 ❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️ ⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️ 🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺 ❤️❤️
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی‌ پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_زندگی_واقعی #ایل_آی به قلم پاک #یاس شاید مثلاً ساسان و مهران خیلی اتفاقی تو پ
🍃🍃🍃🌸🍃 به قلم پاک ذهنم به قدری آشفته بود که هیچ کدوم از حرف‌های ابوالفضل را نمی‌شنیدم یک موقع متوجه شدم که توی یک خیابون خیلی خلوت و دلباز توقف کرد به در سفید بزرگ روبرویم اشاره کرد و گفت ___همین پلاکه _مشخصه که وضع مالیش خوبه __همینم منو ترغیب می‌کنه که نظریه خودم رو بیشتر تحقیق کنم اگه مقوله ارث و میراث و چیزای دیگه رو فاکتور بگیریم داشتن یه باشگاه و فروشگاه برای داشتن همچین خونه که نه همچین عمارتی کافی نیست __اگه ساسان به یک همچین آدمی وصل شده من بهش حق میدم که متحول بشه ابوالفضل نگاهش به گوشیش بود و حرفی نمی‌زد کمی که گذشت آرام زیر لب طوری که انگار با خودش حرف می‌زنه زمزمه کرد __من مطمئنم این شخص هم می‌دونه ساسان کجاست هم می‌دونه ایلای کجاست حدود نیم ساعتی همون جا موندیم و ابوالفضل گفت _اگه بیشتر از این اینجا بمونیم مشکوک میشن بهتره بی‌گدار به آب نزنیم فردا با چند سرباز برمی‌گردم و مستقیم به خونش میرم دل نگران و مضطرب گفتم ____اگه فردا دیر شده باشه چی ابوالفضل برادرانه نگاهم کرد و گفت ___توکلت به خدا باشه محمد اگه الای خانوم ۶ ماهه که اینجا باشه پس یک شب دیگه فرقی به حالش نمی‌کنه __ولی من نمی‌تونم بخوابم نمیشه من اینجا بمونم _نه محمد خواهش می‌کنم نقشه منو خراب نکن می‌دونم نگران زنتی ولی باور کن با همین جا موندن ممکنه حتی جون اونم به خطر بندازی منم خونه نمیرم میرم آگاهی فردا به محض شروع تایم کاری حکمو می‌گیرم و برمی‌گردم همین جا تو هم برو منزلت برو پیش بچه‌هات به امید خدا فردا خیلی چیزا روشن میشه چاره‌ای نداشتم میترسیدم به قول ابوالفضل با موندنم اونجا موجب شک همین آقای قاضیان بشم با دوربین‌هایی که دور تا دور حیاط و درش داشت مطمئناً همه جا رو نگاه می‌کرد مجبوری به خونه برگشتم ولی معنای استرس رو با گوشت و استخونم داشتم تجربه میکردم میترسیدم....میترسیدم از حقایقی که قرار بود فردا روشن بشه میترسیدم از نبود الان از برنگشتنش میترسیدم از خبر همیشه رفتنش میترسیدم دلم از همه عالم و آدم خون بود و چقدر آهنگ لعنت به شبهای بعد از تو چقدر با حالم جور بود ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ لعنت به شبهای بعد از تو ، به دردی که ماند از تو ●♪♫ رفتی آواره شد خانه ، ماندم غریبانه ، لعنت به بی کسی ●♪♫ قلب من اینچنین آسان نمی‌لرزید… ●♪♫ عشقت اما به غم هایش نمی‌ارزید!!! ●♪♫ دنیا را بردی همراهت به نابودی… ●♪♫ دنیا غم شد مگه تو چند نفر بودی….؟! ●♪♫ لعنت به شبهای بعد از تو ، به دردی که ماند از تو ، به دادم نمیرسی ( دو بار تکرار ) ●♪♫ رفتی آواره شد خانه ، ماندم غریبانه ، لعنت به بی کسی ●♪♫ قلب من اینچنین آسان نمی‌لرزید… ●♪♫ عشقت اما به غم هایش نمی‌ارزید!!! ●♪♫ دنیا را بردی همراهت به نابودی… ●♪♫ دنیا غم شد مگه تو چند نفر بودی….؟ ❤️❤️❤️❤️❤️ آهنگ پست بعدی براتون میفرستم 🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌ 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 زیبا و خواندنی این داستان زندگی دو زوج جوان است که برای ما ثابت می کند که جمال و زیبای ظاهری در زندگی زناشویی چندان مهم نیستند، بلکه مهترین چیز عبارتند: ❤️ دوست داشتن.... 💜 تفاهم .... 💙 محبت ... 💚 رحمت .... 🌼🍃داستان از این قرار است. این زن که صاحب داستان است، حکایت می کند، و می گوید: با مردی ازدواج کردم که قبلا از بد شکلی و بد ریختی او شنیده بودم، ولی هیچ وقت تصورنمی کردم که به این شکلی باشد که در شب زفافم دیده بودم . 🌼🍃در آن شب تا نگاهم به چهره اش افتاد نتوانستم طاقت بیاورم، و جلویش غش کرده و بر زمین افتادم!! همسرم با سرعت به دنبال آب رفت تا آن را بر من بپاشاند، با سردی آب روح به بدنم باز گشت، ولی خودم را به خواب زدم تا اینکه صبح شد!! و در صبحگاه چشمانم از ترس چهره ی بد ریختش از او می برمی گرداندم، ولی او گمان می کرد که هنوز در شرم و حیا هستم. 🌼🍃چند روزی گذشت ... و آن قلب زیبایی که پشت آن چهرۀ زشت نهفته بود هویدا شد، قلبی پاک و صاف، ضربانش با احساس و محبت می طپید. زیبا با من معاشرت می کرد و احساساتم را رعایت می کرد. بر کوتاهی های من در حقش، و بر سستی هایم صبر می کرد و دو چندان به من عطوفت می کرد و او بهترین یاورم در امور دنیا و آخرتم بود. در کارهای خانه مرا یاری می نمود و در هنگام بیماری از من پرستاری می کرد، هیچ سخنی از او نمی شنیدم مگر اینکه از آن لذت می بردم و چیزی از او نمی دیدم مگر اینکه مرا خوشحال می کرد. 🌼🍃با وجودی که از نظر مالی تنگدست بود، ولی من با او احساس خوشبختی و راحتی می کردم، این سبب شد تا خانۀ متواضع ما با لطافت اخلاق او و معاشرت زیبایش به قصری شکوهمند تبدیل شد، که سعادت و خوشبختی در فضای آن انتشار یافته، و بوی آرامش و نشاط در آن به مشام برسد. 🌼🍃او در قلبم جای گرفته بود، مثل اینکه مالک قلبم شده ، فکر و ذهنم به او مشغول بود، طاقت دوری از او را نداشتم و او نیز طاقت دوری از من را نداشت، هنگامی که لحظه جدایی فرا رسید، که نوشتنش قبل از من بود، و اجلش بدون من، با فراقش بسیار دردمند شدم، با مرگش دردی شدید احساس کردم که حواسم را از بین برده، و بی هوش شدم همان طور که بار اول با دیدنش بی هوش گشتم، ولی این بار کسی مانند بار اول با سرعت به طرف آب نرفت، همان طور که او رفته بود... 🌼🍃همسر این مرد بعد از مرگ شوهرش بیشتر از سه روز نگذشت که او نیز به شوهرش ملحق شد، و دار فانی را وداع گفت. ❣خوشبختی در اخلاق زیبا نهفته است، اگر چه ظاهر او زیبا نباشد، و ثروتمند نباشد، چه بسا از زنانی که با مردان ثروتمند و نسب دار، و اهل پست و مقام ازدواج کردند، ولی به خوشبختی نرسیدند، پس چرخاننده زندگی زناشویی اخلاق زیبا و دلربا است.❣ 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 از دست مادر عزیزم به تنگ اومدم..‌ با این مادر چه کنم.. ما سه تا خواهر ویه برادریم از طبقه متوسط،وهمه دهه شصتی.... 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 از دست مادر عزیزم به تنگ اومدم..‌ با این مادر چه کنم.. ما سه تا خواهر ویه برادریم از طبقه
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام فاطمه جااان عزیزم وهم گروهی های عزیزم امیدوارم خوب باشید میخواستم باهاتون درد ودل کنم.. توروخدا قضاوتم نکنید از دست مادر عزیزم به تنگ اومدم..‌ با این مادر چه کنم.. ما سه تا خواهر ویه برادریم از طبقه متوسط،وهمه دهه شصتی.. مادرم همه مارو به خواست ومیل خودش بدون کمتر دقتی فقط برای اینکه راحت بشه شوهر داد... حالا یکی از خواهر هام تو زندگیش شکست خورده وبرگشتم...طلاق گرفته وباید بچه اومده خونه مادرم..خدا پدرم رو حفظ کنه... حالا رفتار مادرم با خواهرم اصلا خوب نیست مدام منت سرش میذاره اینکه خواهر ازصبح تاشب سرکاری.. ونمی تونه توکارهای خونه کمکش کنه ،به جونش غر میزنه واذیت میکنه خواهرم بنده خدا همه کارهای بچه اش با خودشه،بردن به مدرسه وآوردنش..در حالی که مادرم اینا ماشین دارن صبح زود تو سرما اینا رو تا مدرسه نمیبرن، خواهرم دیگه پول سرویس نداره...ولی مادرم کاری به این حرفا نداره... مدام از اون پیش من بد گویی میکنه،میدونم خواهرم از دست مادرم ناراحته وکمکش نمیکنه... ولی مادرم با زبون خوش با کسی حرف نمیزنه لج آدم رودرمیاره... ماجوابشو نمیدیم ...چون واقعا درست نیست،ولی اون متوجه این که ماناراحت میشیم از نیش زبونش نمیشه.. حالا من اینا رومیگم ولی هربار میبینمش دست ✋️ مادرم رومیبوسم.. ولی از دست زبونش چی کار کنم... دائم در حال مقایسه ما با دیگران هست واونا رو توسط ما میزنه..من ۴۳ سالمه مثل بچه ها باهام رفتار میکنه، اگر جای باهاش برم جلوی همه میگه سلام کردی...یاموقع خداحافظی ...همینطور.. من دیگه خسته شدم از دستش... ماروجلوی همه کوچیک میکنه، حالا این به کنار لباس نمتونم برای بچه هام بخرم میگه مگه کجا میری ، که لباس خریدی، جای دعوتم کنن بهم نمیگه خودش تنها میره، تلفنی ناراحتم میکنه، یکی از خواهرام دیگه باهاش رفت وآمد نمیکنه. دلم میخواد بهش بگم از دستش ناراحتم ولی فایده ای نداره...راستش ازش میترسم، بابام هر چی ازش میبینه هیچی نمیگه.. حالا اونقدر دل ❤️ خواهرم رو شکسته خواهرم به خودکشی فکر میکنه میخواد از اونجا بره شما بگید ما با این مادر چه کنیم🙏🏻🙏🏻🙏🏻🥺🥺🥺 التماس دعا 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام ووقت بخیر در جواب عزیزی که گفتند دخترشون تو پریودی عرق سوز شدن امکان داره به مواد داخل نوار بهداشتی یا پارچه لباسی که به تن دارن حساسیت نشان داده وعرق سوز شدن.همسر خودم وپسر منم وقتی شورت جنس گیاهی یا پلاستیکی می‌پوشن بدون استثنا زمستان یا تابستان عرق سوز میشن.خودمم گاهی لباس زیر جدید می‌پوشم پارچه اش متفاوت باشه یا با تاید شسته باشم بخاطرش عرق سوز میشم سریع لباسمو عوض میکنم. بنظرم چیزی خاصی نیستش پیش میاد گاهی🌹 برای ظهورش صلوات❤️ 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 سرگذشت واقعی زندگی رضوان #ارسالی_اعضا ❤️ قسمت دوم: آقا میثم ی پسر بسیار خوشتیپ و قد ب
🍃🍃🍃🌸🍃 سرگذشت واقعی زندگی رضوان ❤️ قسمت سوم: همین که نشستم از خجالتی اصلا نتونستم به آقا میثم نگاه کنم و همش سرم پایین بود همین که از شهر خارج شدیم ایشون ماشین رو کنار جاده نگه داشتن و گفتن خانم تشریف بیارید جلو بنشینید هنوز نگاهش نکرده بودم که گفتن اگر معذبی اول با همدیگه محرم بشیم که منم برام سخته به ی دختر نامحرم نگاه کنم و هم کلام بشم ، گفتم مگر میشه محرم بشیم گفت آره اگر اجازه شما دست خودتون باشه حتما میشه منم بهش گفتم بعد از فوت بابام اجازم دست خودمه چون برادرام هیچ اجازه ای نسبت به ما ندارند و مادرمم همینطور پس بنابراین صلاح و اجازه من دست خودم هست...که آقا میثم گفتن خیلی خوب پس من متن صیغه نامه محرمیت رو میدم خدمت شما از روی مبایل و شما بخونید و خودتون رو به عقد من در بیارید که هر دوتامون بعد از خواندن متن که باید به عربی باشد باید بگیم "قبلت"...قبل از خوندن متن آقا میثم گفتن مدت و مهریه رو شما تعیین کنید منم گفتم هرچی شما صلاح میدونید...ایشون گفتن فعلا ی ماهه عقد هم میشیم با فلان مبلغ پول به عنوان مهریه...منم حرفی نداشتم گفتم خوبه...بعد از انجام صیغه محرمیت ، بهمدیگه محرم شدیم...آقا میثم با خنده گفتن حالا نازنکن پاشو بیا جلو بشین کنارم...راستش خندم گرفته بود ولی از شدت خجالتی به سختی خودمو کنترل کردم که خندم نگیره... هرچند خیلی معذب بودم و خجالت میکشیدم چاره ای نداشتم و رفتم نشستم جلو پیشش آقا میثم منو اول نگاه کرد و گفتن فکر نمیکردم اینقد جذاب باشی...من هنوزم ایشون رو خوب نگاه نکرده بودم...چند دقیقه ای بینمون سکوت شد و بعد آقا میثم همینطور که ی دستش به فرمان ماشین بود رانندگی میکرد...ی دست دیگشو آورد دست منو تو دستش گرفت و گفت چقدر دستات گرم و لطیف و ظریف هستن ولی من انگاری قلقلکم میشد ی حس خاص و زیبا بهم وارد شد کلا بدنم بی حس شد و از خود بی خود شدم، هیچ حرفی نمیتونستم بزنم یواش یواش بهش گفتم میشه دستمو رها کنی که ایشونم متوجه منقلب شدن حالم شد دستمو رها کرد بعدش ی خرده به خودم اومدم حالم طبیعی شد...که ی دفعه آقامیثم گفت رضوان عزیزم حالت خوبه آب بهم داد خوردم حالم بهتر شد...گفت ببخشید دست خودم نبودم بی اختیار دستتون گرفتم...که ناگهان بی اختیار سرمو به طرفش چرخوندم و کاملا ایشون رو دیدم که وای خدای من این ی ملک فرشتست نه آدم ، آقایی که من دیدم واقعا فوق العاده زیبا جذاب خوش تیپ بود با اینکه هنوز سر پا بودن ایشون و بلندی قدش رو ندیده بودم فقط در حال نشسته برای بار اول کامل دیدمش...تا قبل از این فقط به حالت سایه روشن میدیدمش از شرم و خجالت... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
⚠️ خیال ‌می‌کردیم این کار از هر کس بر ‌می‌آید... ☑️ حضرت آیت الله بهجت(ره): ▫️یکی از شعرای عرب درباره ی اهل بیت علیهم السّلام چنین سروده است: 📜 « مُشَرَّدُونَ نُفُوا عَنْ عُقْرِ دارِهِمُ کَأَنَّهُمْ قَدْ جَنَوْا ما لَیْسَ یُغْتَفَرُ (1) » 📃 چنان پراکنده‌اند و از منازلشان دور افتاده اند که گویی جنایت غیر قابل بخشش از آنان سر زده است. ▫️ آیا واقعا کار ما باید به جایی برسد که اوصیای پیغمبر علیهم السلام این قدر در میان ما خوار باشند؟! ما امتحان خود را درباره ی امامانی که در میان مردم حاضر بودند، پس داده‌ایم، اگر امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف هم ظهور کند، معلوم است که با او چه خواهیم کرد؟! از سوء رفتار خود با امام اوّل تا یازدهم علیهم السّلام توبه نکردیم. آیا برای امام دوازدهم توبه ‌می‌کنیم؟! نقل شده که آقای زاهدی ‌می‌گفت: 🔹 «برای تعجیل فرج دعا نکنید؛ زیرا دعا برای معصیت است، آیا ‌می‌خواهید بیاید تا او را هم بکشیم!» ▫️ اگر بدانیم دعای ما اثر دارد و باز دعا نکنیم، مقصّریم؛ ولی خدا ‌می‌داند اهل دعا چه کسانی هستند. خیال ‌می‌کردیم این کار از هر کس بر ‌می‌آید و کار عَجَزَه (افراد ناتوان و عاجز) است، ولی معلوم شد کار هر کس نیست، بله لقلقه ی زبان زیاد است و از هر کس بر می‌آید، اما دعای حقیقی با شرایط دعا و اجابت آن بسیار اندک است! ⬅️ در محضر بهجت جلد اول نکته ۲۹۳ (1) بحار الانوار، ج۴۹، ص۲۴۲؛ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۶۶؛ 🏷 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🌸🌱🌸 💕 منتظر مردی نباش كه باهات كنار بیاد این "اشتباهیه كه خیلی از زن‌ها دچار اون میشن!" تو خودت خوشبختی رو پیدا كن! یک زن مستقلِ ، از هر لحاظ جذاب‌تره!🌹✨ 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام عصربخیر درموردخانمی که فرزندان وهمسرشون عصبی هستن؛اگربرای اصلاح مزاج مراجعه کنن ان‌شاء‌الله مشکل شون کم کم حل خواهدشد🤲 باتوصیفاتی که داشتن خودشون هم شرایط عصبی دارن لذامیشه نتیجه گرفت دراین خانواده شرایط تغذیه مناسب نیست ومزاج هماهنگی لازم رونداره🤔 دعامی کنم به زودی همه مشکلات شون حل بشه🤲 برای سلامتی وظهورحضرت ولی عصر(عج)صلواتی بفرستید 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃
🍃🍃🌸🍃 ❤️ 🙏 سلام خواهر خوبی من اولین باره بهتون پیام میدم از شما خواهش دارم بزارید تو گروه شوهرم با پسرم اصلن نمیسازه همیشه باش دعوا میکنه وبهش گیر میده پسرم هم حرف گوش نمیده لج میکنه پسرم دیشب موتور باباش برد پدرش فهمید یه عزای درست کرد برامون کل فامیل شوهرم فهمیدن پسرم دیشب از خونه کرد بیرون گفت دیگه هر بلای سرش بیاد دیگه بیخیالم بدم میاد ازش انگار پسرش نیست اولین بارش نیست که بچه از خونه میندازه بیرون پسرم 18 سالشه خیلی زجر کشید موقع که بچه بود تا حالا خیلی شوهرم بهش گیر میده فقط دنبال بهونه میگرده که یه دعوا کنه باش بخدا من اینجا موندم نمیدونم چکار کنم از بحث وسر وصدا خستم شد حالا تهدید کرده گفته دیگه حق نداره بیاد خونه اگه بیاد دست وپاش میشکونم میدونم اینکار میکنه شوهرم خیلی عصبیه بخدا دیگه از زندگی خستم شد از بحث و سرو صدا از اعضای کانال خواهش میکنم برام دعا کنید تا آرامش بیاد به خونه وشوهرم اخلاقش با پسرم خوب بشه و پسرم به راه راست هدایت بشه میگن دعای غریبه مستجاب میشه 😭😭 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام فاطمه جان و وسلامی گرم به همه دوستان عزیز من وقتی که غیبت مکنم عذاب وجدان میگیرم حتی از بد خواهم ودشمنم این گروه خیلی خوبه آدم درددل مکنه و سبک میشی مادر شوهر م به پسر نامردش می‌گفت مردی که به زنش نزنه مرد نیست ولی در مورد دختر اش برعکس بود وقتیکه با داماداش بود می‌گفت مرد اونکه بهتریتوزنش احترا بزاره الان دوساله که مرده خدا ازش نگذره دلم میخواد فراموش کنم خاطر است نحسشو ولی ناخواسته و قتی یادم میاد بدنم می‌لرزه و بهم میریزم باید حتماً دار و اعصاب بخورم • 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 سلام به همه دوستان و فاطمه جون عزیز خانمی که گفتن بچه پسر میخوان من خودم تجربه ای ندارم،نمیدونم حرفهای دوستان تا چه حد درسته،ولی سرچ کردم برای خواص عرق کاسنی،گفته بود کسی که پسر میخواد،7ماه قبل از اقدام هر روز صبح آقا یه لیوان عرق کاسنی بخورن وبعد اقدام به بارداری کنن،میتوانید خودتون هم سرچ کنید و مطلب را کامل بخوانید،مثلا رازیانه را مرد نباید استفاده کنه چون باعث عقیمی و دختر دار شدن میشه آن شاالله بچهاتون هر چی که هستند تنشنون سالم باشه و عاقبت بخیر • 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
💌 🌹شهید مدافع‌حرم ✅هنوز وقتش نرسیده است! ▫️تو حلب شب­‌ها با موتور، حسن غذا و وسایل مورد نیاز به گروهش می‌رساند. ما هروقت می‌خواستیم شب‌ها به نیرو‌ها سر بزنیم، با چراغِ خاموش می‌رفتیم. ▫️ یک شب که با حسن می‌رفتیم تا غذا به بچه‌ها برسونیم، چراغ موتورش روشن می­‌شد. چندبار گفتم چراغ موتورت رو خاموش کن، امکان داره قناص‌ها بزنند!!!! ▫️خندید! من عصبی شدم، با مشت به پشتش زدم و گفتم ما را می‌زنند. دوباره خندید! گفت «مگر خاطرات شهید کاوه را نخوانده‌ای؟ که شب روی خاکریز راه می‌رفت و تیرهای رسام از بین پاهاش رد می‌شد. نیروهاش می‌گفتند فرمانده بیا پایین تیر می­‌خوری». در جواب می­‌گفت «آن تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است». ▫️حسن می­‌خندید و می­‌گفت نگران نباش! آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشم دیدم که چندبار چه اتفاق‌هایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید! 📀راوے: شهید 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
۵ نفری که نه اسمی ازشون میدونیم نه تصویری از چهرشون دیدیم💔🖤 ▪️شاید این عکس رو بارها دیدیم، ۵ نفری که رفتن اونطرف پل خرمشهر تا نیروهای عراقی رو معطل کنن که مردم فرصت بیشتری برای خالی کردن شهر داشته باشن، ۵ نفری که نه اسمی ازشون میدونیم نه تصویری از چهرشون دیدیم. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام عزیزان این عکسی که می‌بینید چندین مرتبه س در جاهای مختلف میبینم شاید شما هم دیده باشید ی حس غریبی داره به نظرم این پنج نفر جزء شجاع ترین ک پاک ترین آدم ها بودن من کرد هستم و کرمانشاهی هنوز تمام شهر های ما بوی جنگ میده م زمان جنگ در حد یک سال سن داشتم و چیزی یادم نیست ولی همیشه با کابوس جنگ و بمباران از خواب می پرم شهرهای ما بیشترین تعداد سرطان رو داره شاید به خاطر بمباران شیمیایی باشه هر وقت این عکس رو میبینم اون کابوس شبانه برام مرور میشه جنگ خیلی بده فرقی نداره کجا باشه آسیا باشه یا اروپا یا هر جایی دیگر فقط مردم عادی آسیب می‌بینند خدایا خودت صلح و آرامش رو در جهان برقرار کن 🙏🙏🙏🙏🙏 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام فاطمع جان برای آبجی گلم که در مورد عرق سوز شدن عورت برادر زاده اش همفکری خواسته بودن بهترین و سریعترین دارو برای عرق سوز شدن پا پماد زینک اکساید هست البته خودم استفاده کردم و صد در صد نتیجه گرفتم امسال تو پیاده روی اربعین خودم عرق سوز شده بودم با ۲ بار استفاده کاملا خوب شدم و به باقی دوستانم هم دادم چون این موضوع تو پیاده روی اربعین کاملا شایعه البته برای بالای ۷ سال و اگر نوزاده پمادهای ضد سوختگی استفاده شود و شب تا صبح زیرش تشک مشمایی بندازی و روش هم ابتدا ملحفه تمیز و بعد پتو و کاملا باز نگه دارید یعنی پوشک نشود تا گردش هوا سریعتر باعث بهبود بشه انشاالله • 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 سرگذشت واقعی زندگی رضوان #ارسالی_اعضا ❤️ قسمت سوم: همین که نشستم از خجالتی اصلا نتونست
🍃🍃🍃🌸🍃 سرگذشت واقعی زندگی رضوان ❤️ قسمت چهارم: دوباره ی مقدار بینمون سکوت شد ولی حواسم زیرکی به آقا میثم بود که در تمام سکوت بینمون مرتب داره بمن نگاه میکنه...بعد از چند دقیقه آقا میثم بهم گفت رضوان جان خیلی دوستدارم و منم ، گفتم ممنونم ، آقا میثم هم بلافاصله دستشو انداخت دور گردنم و سرمو به طرف خودش کشوند و صورتشو آورد جلو و صورتمو ب.وس.ید وای بخدا نگم بهتره یعنی چطور بگم هم لذت بخش بود هم شرمندگی و خجالت شدم هم بدنم به لرزه افتاد هم حالت بی حسی بهم دست داد چون برای اولین بار بود که ی انسان بعنوان جنس مخالف منو ب.و.س میکنه...حالت گریه بهم دست داد ولی سعی کردم این بار برخودم مسلط باشم و مث دفعه قبل نشم...آقا میثم دیگه تا مقصد هرزگاهی منو می.ب.وس.ید و همش میگفت رضوان بخدا دوستدارم و بهت علاقه مند هستم بهم گفت تو هم حرفای منو جدی بگیر...منم هرچند در دلم بهش حس داشتم و دلم میخواستش ولی از شرم بهش گفتم نمیدونم هرچی خواست خدا باشه...دوسداشتم بهش بگم آقا میثم منم ترو دوسدارم ولی خجالت و شرم بهم اجازه نمیداد به زبان بیارم...رسیدیم ی جایی که احساس گرسنگی شدید میکردم که آقا میثم هم گرسنش شده بود و ایشون گفتن اینجا پیاده میشیم میریم رستوران برای شام...منم موافقت کردم ساعت حدود 10 شب بود...که رفتیم رستوران و آقا میثم فهمید من کباب کوبیده دوسدارم لذا بخاطر من سفارش داد.. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام ممنون از کانال خوبتون 😍در مورد خانومی که بچه هاش بهش بی احترامی میکنند عزیزم باید به هر نحوی شده رفتار شوهرتو تغییر بدی وقتی شوهرت بهت احترام بزاره اونا هم احترام میزارن فقط شوهرت و اصلاح کن میدونم سخته تا الان اخلاق نداشته ولی سفت وایسا جلوش با خوبی پیش برو با بدی فقط اصلاحش کن تا زندگیت آروم بشه انشالله به حق فاطمه زهرا مشکل همه برطرف بشه .موفق باشی عزیزم 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #رسوایی بیا بپیچ به خودت . بی تعارف چادر را از دستش گرفتم و روی تنم کشیدم . با صدای آر
🍃🍃🍃🌸🍃 کاش همه چیز جور دیگری رقم می خورد ؛ مثالً این اجبارها نبود. آن گاه زندگی بهزاد و آرزو هم رنگ زیباتری به خود می گرفت البته حالا هم کم نداشت اما من آن شب که گونه ی آرزو از ضرب دست بهزاد سرخ شده بود را فراموش نکرده بودم . بیرون رفت . مانتو اش را در کمد آویزان کرد و با گفتن " الان بر میگردم" سرم را به پشتی مبل تکیه دادم و زانوانم را در آغوش کشیدم . هیچ کس مانند من تنها نبود، هیچ کس... با ضربه های آرامی که به شیشه ی در اتاق می خورد، از روی مبل بلند شدم و در را باز کردم . با دیدن زهرا خانم و بی ب ی فاطمه و چند تن دیگر از همسایگان دهانم از تعجب باز ماند. از جلوی در عقب رفتم تا وارد اتاق شوند . -سلام... تک تکشان سلام دادند و داخل شدند، عمه آخرین نفر بود . -بهتر شدی عمه جان؟ بله ای گفتم و معذب نگاهشان کردم . هر کدام گوشه ای نشستند و مبارک باشه ای به عمه گفتند . منظورشان به اتاق بهزاد و آرزو بود، یک جورهایی به دیدن خانه ی تازه عروس آمده بودند، این را از آن چند بسته شکلات های بسته بندی شده که زهرا خانم روی میز مقابل مبل ها گذاشت، پی بردم هنوز وجودشان را درک نکرده بودم که زهرا خانم بالاخره لب های باریکش را تکان داد . -بهار دخترم امروز ما سیاه خان جون و لیلا رو در آوردیم، فردا عزای آقام امام حسین شروع میشه نخواستیم سیاه به سیاه تنشون بمونه اما راستش اصلاً حواسمون به تو و زن آقا بهزاد نبود . یکم پیش بی بی گفت بیایم و سیاه آرزو رو در بیاریم البته روسری برای تو رو میخواستیم بدیم خان جون اما خودت هستی خداروشکر... بالاخره شماها تازه عروسید این سر و شکل موندنتون خوبیت نداره . لبخندی به رویشان پاشیدم . -ممنون خاله لطف کردید . در کمی باز شد که بلند شدم و در را باز کردم. آرزو سینی به دست سعی در وارد شدن به اتاق داشت . سینی بزرگ را از دستش گرفتم که داخل شد و نفسش را راحت بیرون داد . پخش کردن چای را به عهده ی خودش گذاشتم، کمر دردم آن قدر تسکین نیافته بود که بخواهم کاری بکنم . چای را پخش کرد و کنارم نشست . همگی روی زمین و گردا گرد هم نشسته بودیم . بی بی فاطمه نگاهی به هر دویمان انداخت و به زبان محلی چیزی به زهرا خانم گفت. آن که آنگونه همگی شان خیره نگاهمان می کردند، کمی در خودم جمع شدم. آرزو نیزاز استرس دستانش را در هم پیچاند . زهرا خانم چادرش را زیر بغل زد و رو به الهه نوه ی بی بی فاطمه کرد. دختر جوان سی و اندی ساله که آرایشگا ه خانگی داشت و برخلاف اصرارهای بی بی تا به حال مجرد مانده بود . -الهه جان دو تا گل عروسمون رو به تو میسپاریم، ما بریم پیش خان جون که تنها نباشه . الهه لب هایش کمانه شد . -چشم حتماً . هنوز گیج نگاهشان می کردیم که بی بی فاطمه دست در کیسه ی کوچک همراهش کرد و دو روسری بیرون کشید. تعویض شال های سیاه رنگمان به دست بی بی بود . بقیه هم تک تک روسری روی دستمان گذاشتند و با گفتن غم آخرتان باشد، از اتاق بیرون رفتند . مسکن ها اثر کرده بودند و دردم آرام شده بود و خوابم می آمد . عمه لیلا سینی را برداشت و ایستاد . -دخترا الهه جان کارش رو بلده شماها تازه عروسین خان جون گفت بهتره دیگه از این شکل و شمایل دختر بودن در بیاید . آرزو از زور خجالت سرخ شده و سر به زیر بود، من اما آن قدر گیج خواب بود که نالیدم ادامه دارد... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام دوستان عزیزم و فاطمه جان امیدوارم هرجای ایران پهناور هستید خوش و خرم باشید برای آنا عزیزم داستان زندگیشون خیلی غم انگیز بود واقعا چندروزه فکرم درگیرشون بود خوشحالم آخر داستان خوش بود بازم خدارو شکر که آنا جان پدر و مادر به این خوبی دارن واقعا فرشتن برای زندگی دخترشون جنگیدن و تلاش کردن که همه چیزرو درست کنن واقعا متاسفم برای عمو و برادرای شوهر آنا که تونستن کسی که از خونشونه قضاوت کنن که دنیا دارالمکافاتس واقعا قضاوت فقط کار خداست و به قول مولانا نه تو آنی که همانی و نه من آنم که تو دانی ، واقعا مادر آنا جان فوق العادس آنای عزیزم انشاالله هرجا هستی خوش باشی و خوش بدرخشی افتخار کن به پدر و مادر عزیزت سرتو بالا بگیر و زندگیتو سفت بچسب که خدا فرصت دیگه ای نصیبت کرد و دوباره کانون خانوادت گرم بشه ، برای سلامتی بچت دعا میکنم از خدا میخام فقط توزندگیت خوشی بباره قدر پدر و مادر عزیزتو تا ابد بدون ممنون از رزای عزیز امیدوارم لایق بدونی و پیام منو توگروه بذاری من باشم مادر دوفرشته 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیات ٨۴ تا ٩۵ سوره مبارکه هود. 🔎 جستجوی سوره: 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 تلاوت دلنشین آیات ١٩ تا ٢٢ سوره مبارکه قاف. 🔎 جستجوی قاری: 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی‌ پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_زندگی_واقعی #ایل_آی به قلم پاک #یاس ذهنم به قدری آشفته بود که هیچ کدوم از حر
🍃🍃🍃🌸🍃 به قلم پاک به خونه برگشتم و ماشین همون جای همیشگیم پارک کردم حمیده خانوم خوابش سبک بود با ورودم به خونه از اتاقش بیرون اومد و گفت _برگشتین آقا ...خوش خبر باشید سعید خیلی نگرانتون بود بهم سپرده اگه خبری شد بهش خبر بدم ___فعلا که خبری نیست ببینیم فردا چی میشه ____غذا می‌خورین براتون گرم کنم ؟ __نه خستم میرم بخوابم داشتم از پله‌ها بالا می‌رفتم که حمیده خانوم دوباره گفت ___فاطمه خانم پیش بچه‌هاست آقا مهدیم تازه رفت خیلی منتظرتون بود سلانه سلانه بالا رفتم در اتاق آیسو کمی باز بود دم در واستادم و به فاطمه که هر دوتا بچه هارو بغل کرده بود و مادرانه تو آغوشش جا داده بود نگاه کردم ایلای و من هر دو از دوست شانس داشتیم اون فاطمه رو داشت و من مهدی درو بستم و به اتاقم رفتم جای خالی ایلای ماههاست که به من دهن کجی میکنه رو مبل نشستم و از پنجره اتاق به ماه کامل شب چهارده نگاه کردم واقعا از ته دلم از خدا خواستم نشونه ای از ایلای به من بده که طاقت این وضعیت بی خبری رو دیگه نداشتم ایلای همیشه میخندید و میگفت وقتی هایی که مشغله و ناراحتی فکری داره مغزش بی اختیار دستور خواب میداد منم میخندیدم و میگفتم بابا تنبل خان تو که دوس داری زیاد بخوابی دیگه این حرفارو از کجات درمیاری بگو خوابم میاد این داستانها چیه ایلای غشغش میخندید و قسم میخورد فقط وقتایی که خیلی ناراحته و فکرش درگیره گیجه زیاد میخوابه الان میفهمم چی میگفت چون منم اون شب زود خوابم برد فک کنم مغزم فهمیده بود اگه زیاد هشیار بمونه ممکنه از فکر و خیال سکته کنم و بمیرم با صدای گوشیم از خواب پریدم و با دیدن اسم ابوالفضل همه اتفاقای دیروز تو ذهنم تو کسری از ثانیه مرور شد تندی پاشدم و پذیرش رو زدم و گفتم _جانم ابوالفضل بیدارم الان میام همون آدرس.... 🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌ 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام به همگی اون خانمی که گفتند دخترشون اذیت می کنه . خواهرم سن دخترت حساسه درکش کن و خودت بزار جای اون . خيلی ها هستند که آرزو دارند که دختر یا پسر داشته باشند. شماره سال پیش چه آرزویی داشتی میدونم خیلی سخته ولی صبور و آرام باشید ناز بچه‌ها و همسرت بکش اینا جهاد به خاطر خدا سکوت کن زندگی کن بی خیال مشکلات شو یه روز شاد زندگی کن. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸