eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
33.4هزار دنبال‌کننده
24.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
17 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام خواهش میکنم اینوبزارین الان چنساله درگیرمسئله ای شدیم که پدرمونودراورده ماباپدرشوهرومادرشوهرتویه خونه زندگی میکردیم یه اتاق خیلی وحشتناک چوبی بهمون دادن بایه بچه وکل وسایلم شرایط سخت بودبااینکه ادمای دارایی بودن زندگی مااینجوری بودنه تابچه داشتن ماچون بچه اخربودیم بایدکنارشون میموندیم بعدازدوسال زندگی اینجوری تصمیم گرفتیم خونه بسازیم یه خونه کوچیک ساختیم من باچه رنجی کارمیکردم بابچه یازده ماهه که داشتم وکلی کاربایدانجام میدادم حتی سبزی کوهی میچیدم میبردم شهرمیفروختم بیست سالم بود بماندکه چه وعده هایی بهمون دادن اول موقع عقدوانجام ندادن وبماندچه مصیبت هاوحرفاوسختیایی کشیدم همه ی اونایه طرف مادرشوهرم مریض شدوفوت کردوماچون خونمون نیمه کاره بودپدرشوهرگفت باهم تواین خونه میمونیم من زن نمیخوام بگیرم حتی همسرم تلاش کردبه عموهاش گفت اگرزن میخوادبگیره مایه کاری میکنیم خونمونوزودتراماده میکنیم حالاهرجورشده ولی پدرشوهرقبول نکردگفت نه چون واقعاوفاداربه زنش بودخلاصه ماباهم بودیم تادوسال ونیم بعدازهمسرش سکته شدیدمغزی کردقبل ازین سکته یه سفرکربلابراش نوشتیم تاحالوهواش تغییرکنه وروحیه اش عوض بشه اون شب اخرکه بچه هاشم اومدن گفت من من میخوام خونه وقسمتی ازاطراف خونموبدم به پسراخریم که پیشمه وزحمتمومیکشن بچه ها همه امضاکردن وحرفی نبودمادرشوهرم هم به پدرشوهرم وصیت کرده بودسهم منوازخونه بده به پسراخری که باهمیم یک سال بعداز... ادامه پست بعد... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #قسمت_زندگی_اعضا❤️ #پارت_۱ سلام خواهش میکنم اینوبزارین الان چنساله درگیرمسئله ای شدیم که پ
🍃🍃🍃🌸🍃 کربلارفتن پدرشوهرسکته کردووزمینگیرشدماموندیموپدرشوهرم که سکته کردوخودم هم بارداربودم باچه سختیهایی روبروبودیم خودمون صدامون درنمیومدولی بقیه خواهربرادراخیلی اذیت کردن میومدن میرفتن واقعازیردستوپاداشتیم له میشدیم اینباراونامیخواستن چیزایی که به پدرشون به شوهرم بخشیدوبگیرن ازش باوجوداینکه امضاکرده بودنوحرفی نبودناگفته نمونه یه برادرشون خیلی پدرمادرشونواذیت کردوزن طلاق دادودرگیریاشدیدبودوپول مردموخورده بودواکثراتوراه دادگاه وزندان وفراربودهمشون میومدن روسرمااوارمیشدن واذیت میکردن ولی مااستقامت کردیم وحرفی نزدیم گفتیم هروقت مانتونستیم وگفتیم نمیتونیم شمابیاین اینکاراروبکنینوهمه چی مال شماولی صبرکردیم ودوماه قبل ازفوت پدرشوهرم بچه دومم بدنیااومدوبازم باسختی ادامه دادمحتی ازدست این خانواده من که تازه پونزده روزبودکه بچم دنیااومدچنان دعوایی شدکه من کتک خوردم وخیلی طولانیه واعصابم هم نمیکشه که تعریف کنم بابت اسم بچم بودکه گفتن اسم پدرمون باشه.بعدازدوماه که پسرم دنیااومد پدرشوهرم بعدازهفت ماه مریضی فوت شدن شب اخرمنوبچه هامودعامیکردومن متعجب ازینکه چراامشب یه جوردیگه است حتی میگفت اب دادی خوردم بیادستتوببوسم زحمتموکشیدی خلاصه ازمون راضی بودن خدابیامرز.بعدازون مادوسال ونیم توخونه پدرشوهربودیم تمام وسایل خونه روحصاب کردن بچه هاوخریدیم ازشون تاحرفی نمونه ومدیون نباشیم... ادامه پست بعد.. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #قسمت_زندگی_اعضا #پارت2 کربلارفتن پدرشوهرسکته کردووزمینگیرشدماموندیموپدرشوهرم که سکته کر
🍃🍃🌸🍃 ❤️ تواین مدت شوهرم تصمیم گرفت زمین همون برادرش که درگیربودوبخره من مخالف بودم ولی حرفمونگرفت وخریددرصورتی که میتونست باپولش توشهریه واحدنودمتری بخره ولی پولشودادبرادرش وجنگل ازش خریدتاگاوابچرن خلاصه بعدازچندمدت برادردیگه اش میخواست برای پسرش خونه بسازه تاعروسی بگیرن اونم یه زمینی داشت که نصف مال اون بودنصف مال شوهرم که هرکدوم جداسهم برادرخواهراروخریدنوحالافقط دوتاتقسیم بودبرادرش گفت توازم بگیراینم ساده است خیلی زیادبازم گاواشودادبهش وزمینوخریدکه من بازم مخالف بودم ولی بازم حرفمونگرفت بعدازچندمدت چون خودمونهم بی پول شدیموگاومونم فروختیم فقط دوتاگاوبرامون موندیه باردیدیم گاومون دوقلوبچه اوردچقدذوق کردیم خداروشکرکردیم حالاشوهرم خریدوفروش دام کردوبه مردم بدهکارشدچون واقعاتوکارش نه قسم دروغ بودونه میخواست کلاه مردموبرداره واقعاوجدان داشت بماندکه اول زندگیمون چقدسرهمین خریدوفروش ضررکردومردم پولشوخوردنوموندبابدهی وهرچی داشت وفروخت پول مردموداد.خلاصه تصمیم گرفت یه تیگه اززمین نزدیک خونه روبفروشه تاهم قرضاشوصاف کنه هم خونه نیمه کاره روتموم کنه چون بچه هاداشتن بزرگ میشدن وسخت بوددیگه دخترم شیش سالش بودوپسرم دوسالونیم که یه تیکه زمینوفروختیم وگفتیم دیگه خوشی بهمون روکرده بعداون همه سختیهاهمسایمون که پسرعموهای شوهرم بودن شکایت جنگلبانی کردن بااینکه زمین توبافت مسکونی قابل ساختوسازبودنذاشتن جاده بازکنیم و ادامه پست بعد... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🌸🍃 #قسمت_زندگی_اعضا ❤️ #پارت_۳ تواین مدت شوهرم تصمیم گرفت زمین همون برادرش که درگیربودوبخره م
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ اذیت کردن چون میخواستن خودشون بخرن ولی دیرفهمیدنومافروخته بودیموواقعاهم ربطی به اونانداشت ولی ادامه دادن اذیتهاشونوماهم توزمین خودمون به اونیکه زمین خرید جاده دادیم وکاری نداشتیم تااینکه خودمون خونمونودرست کردیمورفتیم توش واون تیکه زمینم براش مشتری جدیداومدواونیکه بهش فروختیم ازسادگیمون سواستفاده کردوبه بهانه ی اینکه میخوام زمین دست اول فروخته بشه شوهرموفروشنده قراردادوبدون اینکه یه هزاری شوهرم ازشون بگیره براش فروخت واون طرف هم خریدوپاش به خونمون بازشدوبازنوبچه شبانه روزتوخونمون بودن ولی بعدازمدتی باهمون پسرعموهادرگیرشدوکاربه کتک کاری کشیدپسرعموهازورشون به این نمیرسیدرفتن بازاززمین شکایت کردنواینبارکاربه دادگاه کشیدوخیلی اذیت شدیم یک سال دوندگی کردیم تاواقعیت ثابت بشه وزمینو قانون به مابرگردوندولی ماپولی نداشتیم به اون دوتاطرف فروشنده وخریوداربدیم دوباره بدون اینکه من باخبربشم شوهرموبردنوبازفروشندش کردنوزمینویه یکی دیگه فروختن تواون مدت همین ادمی که بازنوبچش توخونمون رفتوامدداشتن بیشترین پذیرایی ازخودشونومهموناشون میکردم درکمال ناباوری رفتوشرخراوردبرامون وبچم اون شب ترسیدگفت بریم خونه باباچون ینی بابای من باوسایل مدرسه رفتیم اونجاشوهرم هم ازترس جون زنوبچه وابروی خودش باززمینوفروشنده شدویه طرف سوم... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #قسمت_زندگی_اعضا❤️ #پارت_۴ اذیت کردن چون میخواستن خودشون بخرن ولی دیرفهمیدنومافروخته بود
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ فروخت اون طرف هم به کس دیگه ای فروخت واینبارمافروشنده نبودیم این وسط تمام مدارک هست که شوهرم فقط فروشنده بودوصاحب زمین پول وچک هاروگرفته ومازینفع نبودیم فقط میخواستیم تموم بشه این ماجراهاوزمین قطعه بندی شدواخرکاربازپسرعموشکایت کردواومدن بلاخره بابولدوزردیوارای زمینوخراب کردنوگفتن این بافت اون بافت نیست هرچی مدرک نشون دادیم قبول نکردن بااینکه تمام زمین های اطراف مردم فروختن حتی جنگل ولی کسی کاری نداشت ولی زمین ماکه توبافت بودونمیزارن وجنگلبانی میگه چون شکایت داره نمیتونین کاری کنین ماموندیم درمانده وگرفتارو.یک سال قبل ینی تیرچهارصدودوخواهرکوچیک شوهرم گفت زمین دارم میخوام بفروشم اینم ساده قبول کردوبهش دویس ملیون پول دادمن اخرمتوجه شدمومخالفت کردم ولی بازم حرفموقبول نکردخواهرشم پولوگرفت ونوشته زمینوبهش ندادالان یکساله میگه پولموپس بده توکه زمینوبهم نمیدی اونم بهش بدوبیراه گفتوبی ادبی کردوگفت پشت گوشتودیدی پولتوهم دیدی خیلی غصه خوردم من دوازده سال ازعمرموباهمچین ادمایی گذروندم بلاهایی که سرم اوردنونگفتم چون طولانی شدخانوادم هم همش میگفتن محیط کوچیکه مابچه های دیگه ای داریم اینابایدسروسامون بگیرن 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸**
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #قسمت_زندگی_اعضا ❤️ #پارت۵ فروخت اون طرف هم به کس دیگه ای فروخت واینبارمافروشنده نبودیم
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 اگه توحرفی بزنی یادعوایی بشه بینتون سرنوشت خواهرابرادرت خراب میشه پدرمادرم خیلی باابروبودنوچون تویه محل بودیم هیچوقت حرفی نزدن بااینکه میدیدن چقدبدبختی میکشم الان سیودوسالمه شوهرم سیونه وموندیم بااون زمین که گرفتارشدیمونمیدونیم چیکارکنیم نذرکردم هم خودم هم شوهرم خداکمکمون کنه چون شوهرم میگه من طاقت زندان وبی ابرویی وندارم روزاول خودمو..... میکنم تاننگ زندان رفتن روپیشونیم نمونه این مدت خیلی پیش دکترودوادرمونم رفتیم به خاطرمشکلات عصبی که برامون پیش اومده الان خودم ازدرون نابودم وانواع مریضی دارم ولی جلوشوهرم بهش امیدمیدم میگم به خاطرزمین یاپول نمیکشنت که مهم نیست خدابزرگه ولی واقعامیترسم وخسته شدم دخترم میره کلاس پنجم وخیلی باهوشه وروش تاثیرمیزاره پسرم هم میره پیش دبستانی.لطفابرام دعاکنین به همین روزاکه مال امام سجاده بخدامابه پسرعموش نه بدهی داریم نه بدی درحقش کردیم فقط چون بهش نفروختیم کس دیگه خریداونم ازقبل نگفت زمین میفروشین بدین به من ولی اون همه اذیت کردوبیچارمون کردن ینی الان مابه خاطریه ادم مریض بایداینهمه بدبختی بکشیم.لطفاراهکاربدین دعایی ذکری خسته ام به خداقسم فاطمه خانم جان پیام طولانیموبزاربه ابوالفضل خسته ام😞😞پس دعای پدرشوهرم چیشدکه درحقمون کردیااون همه خوبی که میکردم بهشون اون همه احترام میذاشم خداببینه چقدبدبختی کشیدم چقدتحقیرشدم توروستامحیط کوچیک الانم دوساله بخاطرمشکلات عصبی وتیروییدم که یه غده کوچیک اورده وزنم رفته بالاهمسایه هاظاهرمومیبینن چون خودم خیاطم اززیبایی هم کم ندارم هم خودم هم دخترم فقط بخاطرسرووضعمون میگن چقدچاق شدی شغل شوهرت چیه چقدخوش پوشی اخه من چیکارکنم اونایی که این حرفارومیزنن خودشون چندبرابرمن زندگیشون خداروشکربه راهه شوهراشونم حرف زناشونوگوش میدن وماشالاطلاوجواهردارن چنتاماشین دارن ولی انگارمن زیادبه چشمشون میام بااینکه میدونن پدرشوهرم زمین داربودوحاجی بودوچنتاسفررفته بودولی ازحسادت نمیتونن زندگی ساده منوببینن من خونه ام هشتادمتره توروستاکه زمینم ازخودمون بودولی ازبی پولی همون خونه بعدازهشت سال تموم شدوتازه چنروزپیش حیاطشوموزاییک کردیم واقعازندگی هنوزروی خوششوبهم‌ نشون نداده خداروشکرمیکنم بخاطرسلامتی بچه هام ولی دلم شکسته به خاطرهمه سختیهایی که اول جوونیم کشیدم ازسادگیم ازمهربونیم.مهدیس 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸