امروز که از دنیای گرم و نرم زیر پتو دل کنده و همچون هر روز برای رفتن به کلاس آماده میشدم، ناگهان صحنه ای جذاب روبه رویم سبز شد، اینقدر زیبا بود که لرزش بدنم از سرمای سخت زمستان را از یاد بردم، شاید اگر عقربه ی ساعت هم مثل چشمان من از کار می ایستاد، من روز های روز فقط نظاره گر زخمی شدن زمین با گلوله های سفید یخی میماندم.
مثَل من همچون نطفه ای ست که به تازگی از رحم مادر خویش به دنیا آمده و از کثرت تعجب میخواهد فقط به اطرف خود بنگرد و بگردد و درس بگیرد...
#دل_نوشتهـ
#برف
#حلیمی