┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_جعفر_خانی🕊🌹
#زندگینامه1️⃣
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#شهیدمحمدجعفرخانی
در میان شهدای صابرین که در درگیری با تروریست های ضدانقلاب در شمال غرب کشور به #شهادت رسید،🕊🌹
شاید #درخشانترین این ستاره ها باشد که بسیاری از #شهدای صابرین از نیروهای او محسوب می شدند.
این #فرمانده شهید چندسال گذشته در #درگیری با گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات #جاسوسان به شهادت رسید تا پس از یک دوره #مجاهدت33ساله در راه اسلام، بالاترین #دستمزد و پاداش را گرفته باشد.🕊
آنطور که گفته شده، شهید محمد جعفرخانی، تقريباً 15 روز اول ماه رمضان سال قبل را در کنار خانواده می ماند تا شاید #جبران30سال دوری از آنها را جبران کرده باشد.
با پایان آخرین #دیدار، به جبهه های شمال غرب رفته و #آخرین پیام برای همسرش را در روز #عیدفطر می فرستد.
دو روز بعد این #سردارعاشورایی سپاه اسلام در ارتفاعات غرب #آرام می گیرد.🕊🌹😭
از سردار شهید جعفرخانی سه #فرزند (یک دختر و دو پسر) به #یادگار مانده است.
***
شهید محمد جعفرخانی در منطقه به "#جعفرخان" معروف بود و به عنوان فرماندهای #گرهگشا، کسی بود که در عرصه هشت سال دفاع مقدس هم نقش آفرین بود و حتی در آن دوران از #دلاورمردانی بود که از اروند رود عبور کرد.⏯
◀️ادامه دارد
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_مسلم_احمدی_پناه
شهدای صابرین از مظلوم ترین شهدای سالهای اخیر هستند که در گمنامی کار می کنند و در گمنامی هم شهید می شوند.
در سلسله مطالبی که با عنوان زندگینامه از شهدای گزانقدرصابرین منتشر می شود، سعی داریم تا برخی از این شهدا را که در سال گذشته در مقابله با گروهک تروریستی پژاک وشهدای مدافع حرم به شهادت رسیدند، معرفی کنیم.
این بار نوبت به شهید #مسلم-احمدی-پناه رسید.🌹
شهیدی که از او چیز زیادی نمی دانیم جز چند عکس و چند خط نوشته که نزدیکانش درباره او گفته اند و فیلم کوتاهی از او که در مقابل دوربین صحبت کرده است.
این شهید بزرگوار اهل روستای #فرادنبه از استان چهار محال و بختیاری بود که در شهریور سال ۹۰ در درگیری با گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات جاسوسان به شهادت رسید.🕊🌹
از او یک #دختر به نام زهرا به جا مانده است.
ادای حق این شه دا برای ما ممکن نیست اما همین چند مطلب کوتاه را تقدیم مخاطبین عزیز می کنیم تا شاید در فرصتی دیگر، مطالبی مفصلتر از این شهید بزرگوار و دیگر #شهدای صابرین به دستمان برسد:
☄️روایتی از خود شهید☄️
انگیزه بنده از ورود به سپاه، رضای خدا و بعد هم دفاع از مرز و بوم کشور در برابر دشمنان داخلی و خارجی است و انشاءالله اگر شد و خدا بخواهد، #شهید بشیم.
از همه هکارانم می خواهم که کارشان برای رضای خدا باشد. خیلی از ما حرف از رضای خدا می زنیم ولی پای عمل که می رسیم، می لنگیم.
و خودسازی!
#خودسازی خیلی برای بچه های سپاه و همکاران ما مهمه.
مطلب آخر در قالب دعا از خدا عاقبت به خیری و #شهادت در راهش می خواهم.🌹
منبع:س-مشرق
ادامه دارد...
🕊 شـهیـدانــه 🕊
#بسم #رب #الشهدا
.
غروب مقبره ی شهدا..شهرک شهید محلاتی... #94 هفته ی پیش.. یعنی دقیق #دوسال پیش همچین روزی بود که این عکس رو به عنوان دومین پست اینستاگرام گذاشتم... و محمدرضا.. با پیج #رسول خلیلی که ساخته بود زیرش کامنت گذاشت.. میدونی.. اخه رسول خلیلی رو خیلی دوست داشت.. میگفت شبیهشه... یعنی کلا #شهدای #جوون #مدافع حرم بی بی زینب واسش خیلی دوست داشتنی بودند.. و کی فکر میکرد دو سال دیگه همچین روزایی بشه غروب نزدیک ترین برادرم.. #شهید #محمدرضادهقان...
و
دو ماه..
دقیقا دو ماه پیش بود که واسه ماموریت دو ماهش بهم وعده برگشت داد....
دو ماه جدایی واسمون سخت بود...
دو ماه پیش که تا ساعت 12:30 شب با موتور تو خیابونا میچرخیدیم و شوخیامون بوی شهادت میداد... وقتی میگفتم کل خیابون آزادی رو به نامت میکنم تو فقط شهید شو.. اونم میگفت همین بن بست دوازدهم کافیه.. شب اخر که تا رفتن به قرارگاهشون با هم بودیم.. اون شبی که دلش گرفته بود میگفت محرم امسال دیگه تهران نیستم با هم بریم هییت.. بریم چیذر... بریم تهران رو زیر پا بزاریم... از شب سوم محرم هم تماس های تلفنیش شروع شد و سفارشش این بود که #توروضههایادشکنید... خلاصه.. قسمت این بود که عهد اخوتی که عمرش به چهارسال رسیده بود ختم به شهادت محمدرضا بشه... بعد مجاهدت دو ماهت...
دقیقا چند روز قبل از سالگرد رسول خلیلی..
با سرو صورت خونی آوردنت محمدرضا.. به وعده ی اومدنت عمل کردی... وعده زنده بودن در ماه محرم زیر پرچم حضرت زینب...
.
#عشق
#غیرت
#مدافع_حرم
#رفیق
#خاطره
#دلتنگی
#حسرت
یا زینب کبری
#پست_اینستاگرامی_دوست_شهید 🌹
#ابـــووصــال ✨
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🕊 شـهیـدانــه 🕊
#بسم #رب #الشهدا
غروب مقبره ی شهدا..شهرک شهید محلاتی... #94 هفته ی پیش.. یعنی دقیق #دوسال پیش همچین روزی بود که این عکس رو به عنوان دومین پست اینستاگرام گذاشتم... و محمدرضا.. با پیج #رسول خلیلی که ساخته بود زیرش کامنت گذاشت.. میدونی.. اخه رسول خلیلی رو خیلی دوست داشت.. میگفت شبیهشه... یعنی کلا #شهدای #جوون #مدافع حرم بی بی زینب واسش خیلی دوست داشتنی بودند.. و کی فکر میکرد دو سال دیگه همچین روزایی بشه غروب نزدیک ترین برادرم.. #شهید #محمدرضادهقان...
و
دو ماه..
دقیقا دو ماه پیش بود که واسه ماموریت دو ماهش بهم وعده برگشت داد....
دو ماه جدایی واسمون سخت بود...
دو ماه پیش که تا ساعت 12:30 شب با موتور تو خیابونا میچرخیدیم و شوخیامون بوی شهادت میداد... وقتی میگفتم کل خیابون آزادی رو به نامت میکنم تو فقط شهید شو.. اونم میگفت همین بن بست دوازدهم کافیه.. شب اخر که تا رفتن به قرارگاهشون با هم بودیم.. اون شبی که دلش گرفته بود میگفت محرم امسال دیگه تهران نیستم با هم بریم هییت.. بریم چیذر... بریم تهران رو زیر پا بزاریم... از شب سوم محرم هم تماس های تلفنیش شروع شد و سفارشش این بود که #توروضههایادشکنید... خلاصه.. قسمت این بود که عهد اخوتی که عمرش به چهارسال رسیده بود ختم به شهادت محمدرضا بشه... بعد مجاهدت دو ماهت...
دقیقا چند روز قبل از سالگرد رسول خلیلی..
با سرو صورت خونی آوردنت محمدرضا.. به وعده ی اومدنت عمل کردی... وعده زنده بودن در ماه محرم زیر پرچم حضرت زینب...
#عشق
#غیرت
#مدافع_حرم
#رفیق
#خاطره
#دلتنگی
#حسرت
#یا_زینب_کبری
#پست_اینستاگرامی_دوست_شهید_بزرگوار 🌹
#ابـــووصــال ✨
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄