eitaa logo
🕊 شـهیـدانــه 🕊
315 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
101 فایل
[به یاد تمام شهدا ،شهیدانه ای به نام شهید مدافع حرم محمدحسن(رسول) خلیلی] 🌸متولد:1365/9/20 تهران 🌸شهادت: 1392/8/27سوریه 🌸مزار: گلزارشهدای بهشت زهرا، قطعه 53،ردیف87 کپی مطالب آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ️⃣ در میان شهدای صابرین که در درگیری با تروریست های ضدانقلاب در شمال غرب کشور به رسید،🕊🌹 شاید این ستاره ها باشد که بسیاری از صابرین از نیروهای او محسوب می شدند. این شهید چندسال گذشته در با گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات به شهادت رسید تا پس از یک دوره در راه اسلام، بالاترین و پاداش را گرفته باشد.🕊 آنطور که گفته شده، شهید محمد جعفرخانی، تقريباً 15 روز اول ماه رمضان سال قبل را در کنار خانواده می ماند تا شاید دوری از آنها را جبران کرده باشد. با پایان آخرین ، به جبهه های شمال غرب رفته و پیام برای همسرش را در روز می فرستد. دو روز بعد این سپاه اسلام در ارتفاعات غرب می گیرد.🕊🌹😭 از سردار شهید جعفرخانی سه (یک دختر و دو پسر) به مانده است. *** شهید محمد جعفرخانی در منطقه به "" معروف بود و به عنوان فرمانده‌ای ، کسی بود که در عرصه هشت سال دفاع مقدس هم نقش آفرین بود و حتی در آن دوران از بود که از اروند رود عبور کرد.⏯ ◀️ادامه دارد
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 شهدای صابرین از مظلوم ترین شهدای سالهای اخیر هستند که در گمنامی کار می کنند و در گمنامی هم شهید می شوند. در سلسله مطالبی که با عنوان زندگینامه از شهدای گزانقدرصابرین منتشر می شود، سعی داریم تا برخی از این شهدا را که در سال گذشته در مقابله با گروهک تروریستی پژاک وشهدای مدافع حرم به شهادت رسیدند، معرفی کنیم. این بار نوبت به شهید -احمدی-پناه رسید.🌹 شهیدی که از او چیز زیادی نمی دانیم جز چند عکس و چند خط نوشته که نزدیکانش درباره او گفته اند و فیلم کوتاهی از او که در مقابل دوربین صحبت کرده است. این شهید بزرگوار اهل روستای از استان چهار محال و بختیاری بود که در شهریور سال ۹۰ در درگیری با گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات جاسوسان به شهادت رسید.🕊🌹 از او یک به نام زهرا به جا مانده است. ادای حق این شه دا برای ما ممکن نیست اما همین چند مطلب کوتاه را تقدیم مخاطبین عزیز می کنیم تا شاید در فرصتی دیگر، مطالبی مفصل‌تر از این شهید بزرگوار و دیگر صابرین به دستمان برسد: ☄️روایتی از خود شهید☄️ انگیزه بنده از ورود به سپاه، رضای خدا و بعد هم دفاع از مرز و بوم کشور در برابر دشمنان داخلی و خارجی است و ان‌شاءالله اگر شد و خدا بخواهد، بشیم. از همه هکارانم می خواهم که کارشان برای رضای خدا باشد. خیلی از ما حرف از رضای خدا می زنیم ولی پای عمل که می رسیم، می لنگیم. و خودسازی! خیلی برای بچه های سپاه و همکاران ما مهمه. مطلب آخر در قالب دعا از خدا عاقبت به خیری و در راهش می خواهم.🌹 منبع:س-مشرق ادامه دارد...
🕊 شـهیـدانــه 🕊
. غروب مقبره ی شهدا..شهرک شهید محلاتی... هفته ی پیش.. یعنی دقیق پیش همچین روزی بود که این عکس رو به عنوان دومین پست اینستاگرام گذاشتم... و محمدرضا.. با پیج خلیلی که ساخته بود زیرش کامنت گذاشت.. میدونی.. اخه رسول خلیلی رو خیلی دوست داشت.. میگفت شبیهشه... یعنی کلا حرم بی بی زینب واسش خیلی دوست داشتنی بودند.. و کی فکر میکرد دو سال دیگه همچین روزایی بشه غروب نزدیک ترین برادرم.. ... و دو ماه.. دقیقا دو ماه پیش بود که واسه ماموریت دو ماهش بهم وعده برگشت داد.... دو ماه جدایی واسمون سخت بود... دو ماه پیش که تا ساعت 12:30 شب با موتور تو خیابونا میچرخیدیم و شوخیامون بوی شهادت میداد... وقتی میگفتم کل خیابون آزادی رو به نامت میکنم تو فقط شهید شو.. اونم میگفت همین بن بست دوازدهم کافیه.. شب اخر که تا رفتن به قرارگاهشون با هم بودیم.. اون شبی که دلش گرفته بود میگفت محرم امسال دیگه تهران نیستم با هم بریم هییت.. بریم چیذر... بریم تهران رو زیر پا بزاریم... از شب سوم محرم هم تماس های تلفنیش شروع شد و سفارشش این بود که ... خلاصه.. قسمت این بود که عهد اخوتی که عمرش به چهارسال رسیده بود ختم به شهادت محمدرضا بشه... بعد مجاهدت دو ماهت... دقیقا چند روز قبل از سالگرد رسول خلیلی.. با سرو صورت خونی آوردنت محمدرضا.. به وعده ی اومدنت عمل کردی... وعده زنده بودن در ماه محرم زیر پرچم حضرت زینب... . یا زینب کبری 🌹 ✨ ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
🕊 شـهیـدانــه 🕊
غروب مقبره ی شهدا..شهرک شهید محلاتی... هفته ی پیش.. یعنی دقیق پیش همچین روزی بود که این عکس رو به عنوان دومین پست اینستاگرام گذاشتم... و محمدرضا.. با پیج خلیلی که ساخته بود زیرش کامنت گذاشت.. میدونی.. اخه رسول خلیلی رو خیلی دوست داشت.. میگفت شبیهشه... یعنی کلا حرم بی بی زینب واسش خیلی دوست داشتنی بودند.. و کی فکر میکرد دو سال دیگه همچین روزایی بشه غروب نزدیک ترین برادرم.. ... و دو ماه.. دقیقا دو ماه پیش بود که واسه ماموریت دو ماهش بهم وعده برگشت داد.... دو ماه جدایی واسمون سخت بود... دو ماه پیش که تا ساعت 12:30 شب با موتور تو خیابونا میچرخیدیم و شوخیامون بوی شهادت میداد... وقتی میگفتم کل خیابون آزادی رو به نامت میکنم تو فقط شهید شو.. اونم میگفت همین بن بست دوازدهم کافیه.. شب اخر که تا رفتن به قرارگاهشون با هم بودیم.. اون شبی که دلش گرفته بود میگفت محرم امسال دیگه تهران نیستم با هم بریم هییت.. بریم چیذر... بریم تهران رو زیر پا بزاریم... از شب سوم محرم هم تماس های تلفنیش شروع شد و سفارشش این بود که ... خلاصه.. قسمت این بود که عهد اخوتی که عمرش به چهارسال رسیده بود ختم به شهادت محمدرضا بشه... بعد مجاهدت دو ماهت... دقیقا چند روز قبل از سالگرد رسول خلیلی.. با سرو صورت خونی آوردنت محمدرضا.. به وعده ی اومدنت عمل کردی... وعده زنده بودن در ماه محرم زیر پرچم حضرت زینب... 🌹 ✨ ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄