🕊 شـهیـدانــه 🕊
شهید مدافع حرم #شهید_علی_آقاعبداللهی ✨ دوست شهیدت رو پیدا کن دوست شهید #شهیدت میکنه... ❤️ ┄┅─✵🕊✵─
#شہید_علی_آقا_عبداللهی داوطلبانه راهی سوریه شد و بھمن ماه سال ۹۴ در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طھارت (ع) توسط تروریست هاے تڪفیرے به شهادت رسید ...
#شہید_علے_آقا_عبداللہے یه آقا پسر کوچولو به اسم امیرحسین دارند😇
پدر شھید :
آن روزےڪہ میخواست برود من از او سوال نابجایی کردم
چون اصلا اهل پول نبود ، هیچ وقت دلش نمیخواست بهترین ها را داشته باشد
از او پرسیدم نڪند به قول بعضےها به خاطر پول میروے؟
خیـلے به او برخورد و عصبانی شد ...
فرازےازوصیت نامه شهید این است : «خواسته من از شما این است ڪہ لحظہ اے از ولایت و خط رهبـرے جدا نشوید ☝️🏻»
پیڪرمطھراین شھید همچنان مفقود است 🌸
🌷شادی روحش صلوات 🌷
🌺اللهم عجل لولیک الفرج 🌺
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
روح الله خدمت حضرت آقا رفته بود😍
از قرار ، آقا به او فرموده بود چه قد رعنایی داری شما.😊
بچه کجا هستی؟
پسرم هم گفته بود بچه آمل هستم.☺️
بعد حضرت آقا به سر پسر شهیدم دست میکشندوبه روح الله میگویند:دانه بلندمازندران!😅☺️
#خاطره_ای از مادر #شهید مدافع حرم حاج روح الله سلطانی❤️
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🕊 شـهیـدانــه 🕊
🔴شهدای محرم /هفده 🌷شهید سید مصطفی موسوی تولد : ۱۸ آبان ۱۳۷۴ تهران شهادت : ۲۱ آبان ۱۳۹۴ ،عملیات
🔴شهدای محرم /هجده
🌷شهید مدافع حرم حاج مسعود عسگری:
تولد: ۸ شهریور ۱۳۶۹ تهران
شهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۴ مصادف با شب اول صفر /حلب.العیس عملیات محرم
🌷مسعود در خلبانی هواپیمای فوق سبک، شنا، غواصی، چتر بازی، سقوط آزاد، کوه نوردی، صخره نوردی، پینتبال، تیراندازی، راپل، انواع ورزشهای رزمی، راننده حرفهای موتور و ماشین، حرکات آکروباتیک با دوچرخه، هاپکیدو ،کیک بوکسینگ مهارت داشت
در بیشتر رشته ها در حد استادی بود و هر ورزشی را انجام می داد با رویکرد نظامی بود.
عاشق رهبری بود و سخنان ایشان را خیلی دوست داشت و مدام پیگیر بود و همیشه در همه کارها گوش به زنگ حرف آقا بود به همه هم تأکید می کرد که در مسائل مختلف فقط از حرف آقا پیروی کنید و تا پای جان مدافع ولایت بود.
🌷در فتنه ۸۸ مسعود جزء کسانی بود که جلوی فتنه گران ایستاد و با تمام وجود از نظام جمهوری اسلامی دفاع کرد از بسیجان فعال و پر کار بود در فامیل هم خیلی آرام و بی ادعا بود و خیلی دوست داشتنی چند بار که سوریه رفته بود به مادرش گفته بود نباید کسی بفهمه اگر صدا و سیما اعلام کرد تو هم بگو؛بستگانش تا شهادتش نمی دونستند این همه فعالیت داره حتی تمام عکسهاشون رو هم بعد شهادتش دوستانش منتشر کردند خودش به کسی عکسهاشو نشون نداده بود
همیشه مےگفت: نباید به گناه نزدیک بشیم باید براے خودمون ترمز بذاریم اگر بگیم فلان کار که به گناه نزدیکه ولےحروم نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصله نداریم.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
💠همرزم شهید مسعود عسگری:
🌷قبل از عمليات با هم قرار گذاشته بودیم اگر مجروح يا شهيد شديم قبل از هر اقدامی لوازم مهم مثل بيسيم و جی پی اس رو برداريم ،همينطور انگشتر و ساعت هامون.
از همه چی مهمتر انگشترامون بود.
وقتی بانگ توپ٢٣بلند شد و مسعود و همرزمانش روی زمين افتادن ، رسيدم بالای سرش بيسيم و جی پی اس رو برداشتم،مسعود رو كشيدم عقب و سوار بر ماشين به سمت درمانگاه.
تو درمانگاه صحرايی با چشمانی پر اشك، ياد حرفمون افتادم ،خواستم انگشتر رو در بيارم،انگشتر رو كمی حركت دادم اما دلم نيومد،بدنش پر از تركش بود،همينطور دستها و انگشتان،
دلم نيومد انگشتر رو به زور و از روي زخم ها در بيارم.دوباره سوار بر ماشين بعدی به سمت عقبه و قسمت شهدا برگشتيم.خيلی پيگير انگشتر مسعود بودم ، با دعوا وارد قسمت شهدا شدم و از مسئولش پيگير شدم،
گفت :نگران نباش به دست صاحبش ميرسه.
اما من همچنان نگران قولی بودم كه به هم داده بوديم.
برگشتيم به ايران و وقتی انگشتر رو دست مادرشون ديدم.دلم آروم گرفت.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
💠مادر شهید مسعود عسگری:
حاضر نبودم زخم کوچکی بردارد
اگر جایی از بدنش زخم میشد انگار گوشت بدن مرا کنده باشند درد داشتم
اما وقتی شهید شد یک چشم نداشت، ابرو نداشت و آنهمه ترکش!
اصلا هیچ حسی نداشتم ، دست خودم نبود
چرا که فرزندم را در راه اسلام فدا کردم
اماچشم دیگرش بازبود حس میکردم هرچه میگویم آن چشم بازش دارد جوابم رامیدهد.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
نه پــ🕊ــرواز بلدم،
نه بال و پرش را دارم..
دام های دنیایی اسیرم کرده اند..
ولی من میخواهم
اسیر نگاه تــو شوم و بس..
نگاهتو ازم برندار داداش
#شبتون_شهدایی
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
#سلام_اربابم ✋️
🔅پر مے ڪشد دلم بہ هواے حرمِ حسین
دارم بہ اشتیاقِ شما مےپرم حسین
🔅خورشید از حوالےِ گنبد طلوع ڪرد
صبح اسٺ و باز نام تو را مےبرم حسین
#صبحمبنامتانجانمفدایتان ❤️
#السلامعلیکیااباعبدللهالحسینعلیهالسلام
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
مهـ🌼ــدی جـان
روزم را با ســلام به
تــــو
آغــاز میکنم.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ عَجَّلَ اللهُ لَکَ مٰا وَعَدَکَ مِنَ النَّصرِ وَ ظُهُورِ الْأمـْرِ
آقای من سلام✋🌸
صبحتون مهدوی
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
🌹🍃
از رد پای تو میگیرد نشان
هرکه دارد آرزوی آسمان....
#شهید_آسمانی
صبحتون نورانی به نگاه
#شهید_رسول_خلیلی ❤️✨
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
پنج شنبه ها و قرار با شهدا ....
باید شهدا وارد زندگیت بشن تا اتفاقاتی رو حس کنی که از دایره فکر و ذهنت خارجه .....
حداقل زندگی پنج تا شهید رو بخونید .... با رفتاراشون آشنا بشید ... هر هفته براشون خیرات پخش کنید یا صلوات یا قران بخونید یا زیارت نیابتی برید ....
شهدا بهترین پل هایی هستن که خیلی راحت شمارو به مقصد میرسونن ...
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
💠 #خیابان_شهدا 💠
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
💠از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا گاهی نگاهی🌹🕊
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
شهید مهدی زین الدین
مادر گفت « آقا مهدی! این که نمی شه هر دو هفته یک بار به منیر سر بزنین. اگه شما نرین جبهه، جنگ تعطیل می شه؟» مهدی لبخند می زد و می گفت « حاج خانم! ما سرباز امام زمانیم. صلوات بفرستین. »
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄