eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
551 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
12 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی زیر مراجعه کنید @Malek53 درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹شايد باورش سخت باشد كه زنان بسياري دوشادوش رزمندگان اسلام درصحنه هاي دفاع مقدس حضور داشتندكه درنقش پرستار رزمندگان بوده اند. 🔸و حتي اين هم باعث نشد كه لحظه اي حجاب خودرا كنار بگذارند. بگذارید👇👇 @rastegarane313
‌ 🌷شب ، زود رفت خوابید. می ترسید صبح خواب بماند. به مامانم سپرده بود زنگ بزند، ساعت کوک کرد، گوشی‌اش را تنظیم کرد و به من هم سفارش کرد بیدارش کنم. ‌ 🌷طاقتم طاق شد و زدم به سیم آخر. کوک ساعت را برداشتم. موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم، باتری تمام ساعت‌های خانه را در آوردم. می خواستم جا بماند. حدود ساعت سه خوابم برد. به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد. ‌ 🌷موقع نماز صبح، از خواب . نقشه‌هایم، نقشه بر آب شد. او بود و من ناراحت. لباس هایش را اتو زدم. پوشید و رفتیم خانه‌ی مامانم. 🌷مامانم ناراحت بود، پدرم توی خودش بود. همه بودیم؛ ولی محسن برعکس همه، شاد و شنگول. توی این حال شلم شوربای ما جوک می گفت. می‌خواستم لهش کنم. زود ازش خداحافظی کردم و رفتم توی اتاقم. 🌷من ماندم و عکسهای محسن. مثل افسرده ها گوشه ای دراز کشیدم. فقط به عکسش که روی صفحه گوشی ام بود نگاه می کردم. تا صفحه خاموش میشد دوباره روشن می کردم. روزهای سختی بود... ✍️ به روایت همسر بزرگوار شهید 🌷 بگذارید👇👇 @rastegarane313
‍صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازه‌ها زیر آتش می‌مانند و یا بنحوی شهید میشوند که قابل شناسایی نیستند... هر کس از خود نشانه‌ای می داد؛ تا شناسایی جنازه ممکن باشد. یکی می‌گفت: «دست راستِ من این انگشتری است.» دیگری میگفت: «من تسبیحم را دور گردنم می‌اندازم...» اما نشانه ای که یکی از بچه ها داد، برای ما بسیار جالب بود. او می‌گفت: « من در خواب خُر و پُف می کنم، پس اگر شهیدی را دیدید که خُروپُف میکند شک نکنید که خودم هستم.»😐😂 بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✨همـسـر شـهیـد : 🌱پیکرش به طور کامل سوخته بود و اسـتخوان هایش درهم شـکسـته بود، بعد از دیدن پیکرش دیگر آرام و قرار نداشتم. در خواب به سراغم آمد و دلسـوزانه گفت؛ چرا این قدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن جنازه ام اذیت شـدی ناراحتم.! بعد با حالتی خاصی گفت، باور کن قبل از شـهادت تعداد زیادی تانک عراقی را منهدم کردم و لحظه ی شـهادت هیچ چیز نفهمیدم. چرا که حضرت اباالفضل علیه السلام در کنارم بود و آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشـریف در بالای سـرم نشستـه بودند. '' سید احمد رحیم ⊰🥀↯ بگذارید👇👇 @rastegarane313
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اخبار ۲۴ تیر ماه 💠هر شب گزیده اخبار رو در ایتا بشنوید... 💠گزیده اخبار با چاشنی انتقادی و طنز😁😁 💠نظرات خودتون و اخباری رو که دوست دارید بیشتر بهش پرداخته بشه، به مدیر کانال اطلاع بدید...🙏🙏 بگذارید👇👇 @rastegarane313
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 25 تیر 1402ه.ش 🗓 27 ذی الحجه 1444ه.ق 🗓 16 جولای 2023 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای صاحب جلال و بزرگواری 🔸صفحه 564 🔸جزء 29 جهت سلامتی و و هدیه به روح بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🌴💐🍀💐🌴🌹 اذا زالَ الشَّهیدُ مِن فَرَسِه بِطعنَه اَو بِضَربَه لَم یَصِلُ الی الارض حتّی یَبعثَ عزّوجل زَوجَتَهُ مِن الحُور العیِنِ فَتُبَشِّرهُ بِما اعدَّالله عَزّوجل لَهُ منَ الکرامَه وقتی شهید در اثر تیر یا ضربت از مرکبش می افتد هنوز به زمین ترسیده خداوند متعال زوجه حورالعین او را به نزدش حاضر می کند تا مقامات و کراماتی که خدای متعال برایش آماده کرده به وی مژدگانی بدهد. 📚 مستدرک ، ج۱۱ ، ص۱۱ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 بوے صبح می‌دهے و گنجشڪ‌ ها در خنده‌ هایت پرواز مے‌ ڪنند حسودے‌ ام می‌ شود بہ نخل هایےڪہ هر صبح... بدرقه‌ ات می‌ ڪنند بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀💐🕊🌹🕊💐🥀 اگر به واسطه ی ، حقی برگردن دیگران داشته باشم ، به کعبه قسم از بی غیرت و بی حیا نمی گذرم . شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊💐🌺💐🕊🌹 حفظ همه خواهران با كوشش بيشتر ، قوت براي ماست ما انشاالله براي حفظ اسلامي به جبهه اسلام عليه كفر رو آورده ايم و مهمترين از حفظ اسلامي بعد از و به پدر و مادر است. خواهر عزيز حفظ تنها پشتوانه و رزمندگان است . هر چه و تر باشي در نزد خدا و در سربلند هستي بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 این دنیا بسیار ڪوچڪ و گذراست و مثل یڪ دیوار میماند ڪه ما بر لبه آن راه میرویم و انتهای این دیوار ڪه هدف ماست است و ما باید هدف خود را با دقت و هوشیاری ببینیم و با سرعت و اشتیاق به طرف آن بدویم و مواظب باشیم ڪه در این مسیر ڪوچڪترین لغزشی در ما به وجود نیاید ڪه ممڪن است از این دیوار سقوط ڪنیم و به هدفمان ڪه است نرسیم. بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 در ستاد لشگر بودیم. یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی خودمانی با او صحبت می کرد. نمی دانستم حرفهایشان درباره چیست. آن برادرم دائم تندی می کرد و جوش می زد. آقا با نرمی و ملاطفت آرامش می کرد. یکهو دیدم این برادر یک چاقوی ضامن دار از جیبش درآورد، گرفت جلوی و با عصبانیت گفت : حساب یعنی این و چاقو را نشان داد. خواستم واکنش نشان بدهم که دیدم آقا می خندد . با مهربانی خاصی چاقو را از دستش گرفت، گذاشت توی جیب او، بعد به سرش کشید و با گشاده رویی تمام به حرفهایش ادامه داد. ظاهرا این برادر با یکی از همشهریانش داشت که آقا با پا در میانی می خواست مسائلشان را رفع و رجوع کند . بعدها ایشان را ساخت و به راه آورد که شد یکی از گردانهای لشگر ! بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 خدایا! ما را ببخش‌ از گناهانی که ما را احاطه کرده و خود از آن‌ آگاهی نداریم گناهانی که می کنیم و با هزار قدرت عقل توجیه می کنیم و خود از بدی آن آگاهی نداریم! بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 سلام ما بہ لبخند بہ ذڪر روے سربند سلام ما بہ لشڪر بہ تسبیحات یا معبر همان هایے ڪہ نذر ڪردند اگر رفتند دیگر بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 «قرار با قلبی از گل رز..» 🔹 هر وقت که از ماموریت میومد، به تلافی اینکه دل منو به دست بیاره، گوشه سفره غذامون یه قلب کوچیک با گلهای رز درست میکرد. ◇ منم دیگه به تلافی اون، قرار گذاشتم هربار که بیام گلزارش، براش یه قلبی با گل رز درست کنم.... ◇ یبار که از ماموریت های زیادش، خیلی ناراحت بودم، به من گفت خانوم قول میدم جبران میکنم، یه کوچولو هم که شده جبران میکنم. ◇ روز پنجشنبه بود، من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره.میخواد یه کاری انجام بده... ◇ صبح شد، دیدم پاشده خودش ناهار قرمه سبزی گذاشته. آشپزیشم خوب بود. ◇ گفت امروز تو اصلا با غذا کاری نداشته باش، گفت: موقعی که میخوام سفره رو بچینم، میری تو اتاق نمیای، سفره که چیده شد شما بیا... ◇ بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده. یه گوشه سفره یه قلب با گل رز درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته گل رز گرفته ... ‌‌✍ راوی: همسرشهید 🩸شهید سید محمدحسین میردوستی در تاریخ ۱۳۷۰/۴/۱۳ به دنیا آمد و در تاریخ ۱۳۹۴/۸/۱ هم‌ زمان با تاسوعای حسینی در هنگامه دفاع از حرم مطهر عمه سادات، حضرت زینب کبری(س) به فیض شهادت نائل آمد. ◇ از این شهید والامقام «محمد یاسا» (متولد ۱۳۹۳/۷/۷) به یادگار مانده است. بگذارید👇👇 @rastegarane313
📌 زندگی سردار شهید الیاس ارجمند در کتاب بلوط‌های دوردست 🔹️ این کتاب بر اساس زندگی سردار شهید، "الیاس ارجمند" فرمانده‌ی اطلاعات و عملیات تیپ ۴۴ قمربنی‌هاشم (ع) نگاشته شده است و نویسنده طی آن دوران تحصیل و مبارزات این شهید را در نبرد والفجر ۴ ، خیبر، بدر، و والفجر هشت به تصویر می‌کشد. ◇ سردار ارجمند سرانجام در عملیات والفجر هشت در تاریخ ۲۰ بهمن ماه ۱۳۶۴ در منطقه‌ی فاو به شهادت رسید. ◇ در بخشی زیبایی از کتاب که شهادت این سردار الیاس ارجمند را به تصویر می‌کشد، الیاس در پاسخ به دوستش که می‌گوید: حالا به چی فکر می‌کنی؟ ◇ می‌گوید: "به جنگلای بلوط دور دست دشت فلارد. بلوطای دوردست، منو صدا می‌زنن. بلوطای دوردست افق منو صدا می‌کنن. اونا از کودکی منو صدا می‌زدن ◇ حالا می‌رم به صدای عاشقانه‌شون که وصل به آسمان بود، لبیک بگم". 🔻 در سال ۱۳۸۶ زندگی سردار شهيد «الياس ارجمند» در كتابی با عنوان «بلوط‌‌های دوردست» به قلم «حسن رضايی خيرآبادی» نوشته و به كوشش نشرشاهد وارد بازار كتاب شده است بگذارید👇👇 @rastegarane313
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 روایت شجاعت سردار شهید الیاس ارجمند در راهیان نور 🔹️ ناگفته هایی که از دفاع مقدس کمتر به آن پرداخته شده از زبان راوی درباره سردار شهید الیاس ارجمند به زبان آورده می‌شود. ◇ راوی می گوید: زمین از ترس الیاس زودتر راه می رفت ◇ با دقت گوش کنید بگذارید👇👇 @rastegarane313