eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
536 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
12 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی زیر مراجعه کنید @Malek53 درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨دو تا فحش هم به خاطر خدا بخورید❗️ ⭕️ من همین امر به معروف و نهی از منکر زبانی را ولو به شکل خیلی راحت و و بدون هیچ خشونت و دعوایی، واقعاً یکی از معجزات اسلام میدانم. ⭕️ مثلاً يك نفر کار خلافی می‌کند، می‌گویند آقا شما این کار را نباید می‌کردی! این مطلب را بگو و برو. ⭕️ می‌گوید او بر می گردد دو تا فحش به من می‌دهد. خیلی خوب؛ حالا دو تا فحش هم به شما بدهد؛ برای خاطر خدا تحمّل کنید. ⬅️ اگر نفر دوم هم بگوید آقا شما باید این کار را نمی‌کردی؛ بدانید اگر دعوا هم بکند، دعوایش کمتر از آنی است که با نفر اوّل کرده است. نفر سوم و نفر دهم و نفر بیستم هم همین طور. ⭕️ بنابراین، اگر نهی از منکر باب شد و تا نفر بیستم رسید، شما خیال می‌کنید آن آدم دیگر آن کار را تکرار خواهد کرد؟ @rastegarane313
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 تا اندکی دلش می گرفت می رفت سراغ تلفن می گفت صدای پدر و مادر یا همسرم را نشنوم نمی شوم برای پسرش دلتنگی می کرد و هر بار تماس می گرفت می پرسید سید محمد توانست دوچرخه اش را رکاب بزند؟ ‌اما با تمام هایش خداحافظی کرد داوطلب شد و رفت به دوستش گفت می دانم این بار دیگر می شوم . در خواب دیدم که از آسمان به پیکر خون آلود خودم نگاه می کنم . زن و فرزندم را به خدا می سپارم ‌ @rastegarane313
🌺🌼💐🍀💐🌼🌺 با باز ، به خیره شوید و آنان را نگذارید . اگرلحظه‌ای گذارید ، لحظه‌ای نمی‌گذارند . صحیفه‌ امام جلد ، صفحه ۳۲۹ شادی روح و 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
💐🌺🌼🍀🌼🌺💐 داستان بسیار زیبا از و هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که ناغافل در رو بست و زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور پوشیدنه؟ دارن بعضی ها ! زن محجبه، روی صندلی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت: من سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش می شوم، بخاطر خانه و خانواده ی تو. من هم تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و اینها رو وظیفه خودم میدونم. چند لحظه کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی و لباسهای بدن نما و صد جور ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند. حالا بیا باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو باشم یا شما از من؟ زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 تا اندکی دلش می گرفت می رفت سراغ تلفن می گفت صدای پدر و مادر یا همسرم را نشنوم نمی شوم برای پسرش دلتنگی می کرد و هر بار تماس می گرفت می پرسید سید محمد توانست دوچرخه اش را رکاب بزند؟ ‌اما با تمام هایش خداحافظی کرد داوطلب شد و رفت به دوستش گفت می دانم این بار دیگر می شوم . در خواب دیدم که از آسمان به پیکر خون آلود خودم نگاه می کنم . زن و فرزندم را به خدا می سپارم ‌ 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
💐🌺🌼🍀🌼🌺💐 داستان بسیار زیبا از و هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که ناغافل در رو بست و زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور پوشیدنه؟ دارن بعضی ها ! زن محجبه، روی صندلی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت: من سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش می شوم، بخاطر خانه و خانواده ی تو. من هم تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و اینها رو وظیفه خودم میدونم. چند لحظه کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی و لباسهای بدن نما و صد جور ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند. حالا بیا باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو باشم یا شما از من؟ زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313