eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
594 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
4هزار ویدیو
29 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های زیر مراجعه کنید @Malek53 @Alignb درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از زندگی، شعری جز نمی‏دانیم. تقویم ‏ها جفا کرده ‏اند، اگر تنها به چند روز برای بسنده کنند. قلم ‏های منظوم اگر کم بگذارند، در حق خون، کوتاهی کرده ‏اند. ما کجا می ‏توانیم با آمدن چند کتاب در قفسه ‏هامان، به رفتن آنان پی ببریم؟! کجا می ‏توان آنان را شناخت؟! پوتین‏ها فقط اندکی از رشادت بچه ‏ها را پیش بردند. معبرها فقط مقداری باریک، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله ‏های همت آنان، واکنش سبزی بود در برابر خزان‏زدگی و هجوم اتفاقِ پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم ‏های ما، حرفی برای گفتن نداشت. همه حرف‏ها را با لبخند و گریه ‏ها می‏زدند. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از زندگی، شعری جز نمی‏دانیم. تقویم ‏ها جفا کرده ‏اند، اگر تنها به چند روز برای بسنده کنند. قلم ‏های منظوم اگر کم بگذارند، در حق خون، کوتاهی کرده ‏اند. ما کجا می ‏توانیم با آمدن چند کتاب در قفسه ‏هامان، به رفتن آنان پی ببریم؟! کجا می ‏توان آنان را شناخت؟! پوتین‏ها فقط اندکی از رشادت بچه ‏ها را پیش بردند. معبرها فقط مقداری باریک، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله ‏های همت آنان، واکنش سبزی بود در برابر خزان‏زدگی و هجوم اتفاقِ پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم ‏های ما، حرفی برای گفتن نداشت. همه حرف‏ها را با لبخند و گریه ‏ها می‏زدند. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 بعد از اتمام سینه‌زنی، فرزند جمعیت را دور زد و کنار پرده به طرف مادر آمد و همدیگر را در آغوش گرفتند. در این هنگام یکی دیگر از نزدیک آنان آمده و گفت: سلام حاج خانم. خدا بد ندهد. چه شده است؟ محمد گفت: نه، مادر من مریض نیست. بعد پرسید مادر، اینها چیست که به پایت بسته‌ای؟ گفت چیزی نیست، چند روزی است پایم درد می‌کند و با عصا راه می‌روم؛ ان‌شاءالله خوب می‌شود. محمد گفت: مادر جان چند روزی است که با دوستان به کربلا رفتیم، از ضریح امام حسین، شال سبزی برای شما آورده‌ام و میخواستم به دیدن شما بیایم؛ ولی دوستان گفتند صبر کن با هم برویم و امشب که شب عاشورا بود، رفتیم به زیارت امام خمینی و آمده‌ایم تا نمازصبح را در مسجدالمهدی همراه با زیارت عاشورا بخوانیم و شما را ببینیم و برگردیم. در این هنگام دست را بالا آورد و ازسر تا پای مادرش را دست کشید، باندها را از پای مادر باز کرد و شال سبز ضریح مطهر را به پاهایش بست و گفت مادر، پایت خوب شده است و اگر هم مقداری درد می‌کند از عضله است که آن هم خوب می‌شود. مادر در همین حال از خواب بیدار شد و دید تمام باندها باز شده و به جای آن، شال سبزی به پاهایش بسته شده است. بلند شد ومتوجه گردید که پایش کاملاً خوب شده است. اهل منزل را مطلع ساخت و برای انجام نذر شستن دیگ‌ها به طرف مسجد حرکت کرد. خبر در سطح شهر پیچید. روز دوازدهم محرم به اتفاق خانواده به محضر آیت‌الله العظمی گلپایگانی رسیدند و جریان را عرض کرده و شال را خدمت آن بزرگوار تقدیم کردند. آن مرد بزرگ آن شال رابوسید و فرمود: بوی جدم حسین را می‌دهد. بعد چند بار دوباره آن را بوسیدند و‌گریستند و فرمودند: شما قدر این شال را بدانید و کمی از این شال را به من بدهید که این سند و اثری از مقام است و در تاریخ چنین چیزی نادر و کم‌نظیر است. بعد از آن دستور فرمودند: تربت مخصوص را که قبلاً توسط بعضی از علما برایشان آورده بودند، حاضر کنند. وقتی آن را آوردند، فرمود: یک مقدار از این تربت رابه شما می‌دهم، کمی از شال را با تربت در شیشه‌ای بریزید و به مریض‌ها بدهید. ان‌شاءالله خداوند شفا می‌دهد. بیش از ده‌ها نفر از مریض‌هایی که بعضی از آنها از دکترها جواب ردّ گرفته و بعضی از آنها نیز برای درمان به خارج کشور رفته، ولی نتیجه‌ای نگرفته بودند، از آب متبرّک آن شیشه استفاده نموده و شفا یافتند. 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از زندگی، شعری جز نمی‏دانیم. تقویم ‏ها جفا کرده ‏اند، اگر تنها به چند روز برای بسنده کنند. قلم ‏های منظوم اگر کم بگذارند، در حق خون، کوتاهی کرده ‏اند. ما کجا می ‏توانیم با آمدن چند کتاب در قفسه ‏هامان، به رفتن آنان پی ببریم؟! کجا می ‏توان آنان را شناخت؟! پوتین‏ها فقط اندکی از رشادت بچه ‏ها را پیش بردند. معبرها فقط مقداری باریک، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله ‏های همت آنان، واکنش سبزی بود در برابر خزان‏زدگی و هجوم اتفاقِ پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم ‏های ما، حرفی برای گفتن نداشت. همه حرف‏ها را با لبخند و گریه ‏ها می‏زدند. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از زندگی، شعری جز نمی‏دانیم. تقویم ‏ها جفا کرده ‏اند، اگر تنها به چند روز برای بسنده کنند. قلم ‏های منظوم اگر کم بگذارند، در حق خون، کوتاهی کرده ‏اند. ما کجا می ‏توانیم با آمدن چند کتاب در قفسه ‏هامان، به رفتن آنان پی ببریم؟! کجا می ‏توان آنان را شناخت؟! پوتین‏ها فقط اندکی از رشادت بچه ‏ها را پیش بردند. معبرها فقط مقداری باریک، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله ‏های همت آنان، واکنش سبزی بود در برابر خزان‏زدگی و هجوم اتفاقِ پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم ‏های ما، حرفی برای گفتن نداشت. همه حرف‏ها را با لبخند و گریه ‏ها می‏زدند. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از زندگی، شعری جز نمی‏دانیم. تقویم ‏ها جفا کرده ‏اند، اگر تنها به چند روز برای بسنده کنند. قلم ‏های منظوم اگر کم بگذارند، در حق خون، کوتاهی کرده ‏اند. ما کجا می ‏توانیم با آمدن چند کتاب در قفسه ‏هامان، به رفتن آنان پی ببریم؟! کجا می ‏توان آنان را شناخت؟! پوتین‏ها فقط اندکی از رشادت بچه ‏ها را پیش بردند. معبرها فقط مقداری باریک، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله ‏های همت آنان، واکنش سبزی بود در برابر خزان‏زدگی و هجوم اتفاقِ پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم ‏های ما، حرفی برای گفتن نداشت. همه حرف‏ها را با لبخند و گریه ‏ها می‏زدند. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 تازه تفحص شده 🌹 در سن ۱۷ سالگی، سال ۶۵ طی عملیات کربلای ۵ در شلمچه به رسید و پیکر مطهرش در منطقه بر جای ماند. پیکر مطهر این در جریان عملیات‌های اخیر گروه‌های تفحص کشف و با آزمایش DNA شناسایی گردید. 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از زندگی، شعری جز نمی‏دانیم. تقویم ‏ها جفا کرده ‏اند، اگر تنها به چند روز برای بسنده کنند. قلم ‏های منظوم اگر کم بگذارند، در حق خون، کوتاهی کرده ‏اند. ما کجا می ‏توانیم با آمدن چند کتاب در قفسه ‏هامان، به رفتن آنان پی ببریم؟! کجا می ‏توان آنان را شناخت؟! پوتین‏ها فقط اندکی از رشادت بچه ‏ها را پیش بردند. معبرها فقط مقداری باریک، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله ‏های همت آنان، واکنش سبزی بود در برابر خزان‏زدگی و هجوم اتفاقِ پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم ‏های ما، حرفی برای گفتن نداشت. همه حرف‏ها را با لبخند و گریه ‏ها می‏زدند. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک ‏های چکیده از دعای کمیل ‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام ‏های نرفته ما. اُنس با واژه ‏های دنیایی، برای لب‏های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه، با لحن ‏های متفاوت، استقامت را به شعر درآوردند! آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می ‏گرفتند، غزل‏هایی از ملکوت، در چهار گوشه سنگر گل می‏کرد. دنیایی از عرفان، گوش ه‏ای از لبخند آنان بود و برای ما، چیزی جز همین واژگان اشک ‏آلود نمانده است. «کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه» درونِ کوله: عشق و چند گریه دوبیتی ماند و صد چشم ‏انتظاری برنمی ‏گردند... گریه! ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ از زندگی، شعری جز نمی‏دانیم. تقویم ‏ها جفا کرده ‏اند، اگر تنها به چند روز برای بسنده کنند. قلم ‏های منظوم اگر کم بگذارند، در حق خون، کوتاهی کرده ‏اند. ما کجا می ‏توانیم با آمدن چند کتاب در قفسه ‏هامان، به رفتن آنان پی ببریم؟! کجا می ‏توان آنان را شناخت؟! پوتین‏ها فقط اندکی از رشادت بچه ‏ها را پیش بردند. معبرها فقط مقداری باریک، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله ‏های همت آنان، واکنش سبزی بود در برابر خزان‏زدگی و هجوم اتفاقِ پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم ‏های ما، حرفی برای گفتن نداشت. همه حرف‏ها را با لبخند و گریه ‏ها می‏زدند. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 تازه تفحص شده 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک ‏های چکیده از دعای کمیل ‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام ‏های نرفته ما. اُنس با واژه ‏های دنیایی، برای لب‏های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه، با لحن ‏های متفاوت، استقامت را به شعر درآوردند! آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می ‏گرفتند، غزل‏هایی از ملکوت، در چهار گوشه سنگر گل می‏کرد. دنیایی از عرفان، گوش ه‏ای از لبخند آنان بود و برای ما، چیزی جز همین واژگان اشک ‏آلود نمانده است. «کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه» درونِ کوله: عشق و چند گریه دوبیتی ماند و صد چشم ‏انتظاری برنمی ‏گردند... گریه! ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک ‏های چکیده از دعای کمیل ‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام ‏های نرفته ما. اُنس با واژه ‏های دنیایی، برای لب‏های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه، با لحن ‏های متفاوت، استقامت را به شعر درآوردند! آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می ‏گرفتند، غزل‏هایی از ملکوت، در چهار گوشه سنگر گل می‏کرد. دنیایی از عرفان، گوش ه‏ای از لبخند آنان بود و برای ما، چیزی جز همین واژگان اشک ‏آلود نمانده است. «کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه» درونِ کوله: عشق و چند گریه دوبیتی ماند و صد چشم ‏انتظاری برنمی ‏گردند... گریه! ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک ‏های چکیده از دعای کمیل ‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام ‏های نرفته ما. اُنس با واژه ‏های دنیایی، برای لب‏های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه، با لحن ‏های متفاوت، استقامت را به شعر درآوردند! آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می ‏گرفتند، غزل‏هایی از ملکوت، در چهار گوشه سنگر گل می‏کرد. دنیایی از عرفان، گوش ه‏ای از لبخند آنان بود و برای ما، چیزی جز همین واژگان اشک ‏آلود نمانده است. «کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه» درونِ کوله: عشق و چند گریه دوبیتی ماند و صد چشم ‏انتظاری برنمی ‏گردند... گریه! ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ این جسم نیست که به خاک سپرده می ‏شود، پیش از آن باید خود را تدفین کرد تا مفهوم خاک‏سپاری را فهمید. ، به خاک سپرده می ‏شود و خاک به ما، به همه میراث ‏دارانی که بیداری خلاصه تکلیفشان است. بیداری یعنی تحریم هرگونه غلاف، بر شمشیر ادراک. بیداری، یعنی قصور و طلب حضور، یعنی بی‏قراری در عین انتظار و خلاصه بیداری یعنی شهود، یعنی مکتب ! ما به پاس شهیدان برای شهود، هیچ وقت دیر نیست و هیچ میدانی کوچک نخواهد بود. دامنه شهود در اجزای عالم ریشه دارد و تا صبح ظهور، امتداد. یاران! پس به پاس ، چشم‏ها را آماده شهود که طنین انتظار، در جان عالم، رسوخ کرده است. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک ‏های چکیده از دعای کمیل ‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام ‏های نرفته ما. اُنس با واژه ‏های دنیایی، برای لب‏های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه، با لحن ‏های متفاوت، استقامت را به شعر درآوردند! آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می ‏گرفتند، غزل‏هایی از ملکوت، در چهار گوشه سنگر گل می‏کرد. دنیایی از عرفان، گوش ه‏ای از لبخند آنان بود و برای ما، چیزی جز همین واژگان اشک ‏آلود نمانده است. «کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه» درونِ کوله: عشق و چند گریه دوبیتی ماند و صد چشم ‏انتظاری برنمی ‏گردند... گریه! ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک ‏های چکیده از دعای کمیل ‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام ‏های نرفته ما. اُنس با واژه ‏های دنیایی، برای لب‏های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه، با لحن ‏های متفاوت، استقامت را به شعر درآوردند! آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می ‏گرفتند، غزل‏هایی از ملکوت، در چهار گوشه سنگر گل می‏کرد. دنیایی از عرفان، گوش ه‏ای از لبخند آنان بود و برای ما، چیزی جز همین واژگان اشک ‏آلود نمانده است. «کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه» درونِ کوله: عشق و چند گریه دوبیتی ماند و صد چشم ‏انتظاری برنمی ‏گردند... گریه! ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌹 علت : در ۱۳۸۸ پس از برخورد گروهک ها ضدانقلاب و قاچاقچیان سلاح و مهمات و اشرار بر اثر اصابت چندین گلوله به آرزوی دیرینه خود رسید. 🌗 🌷 ارسالی از فرزند عزیز 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک ‏های چکیده از دعای کمیل ‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام ‏های نرفته ما. اُنس با واژه ‏های دنیایی، برای لب‏های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه، با لحن ‏های متفاوت، استقامت را به شعر درآوردند! آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می ‏گرفتند، غزل‏هایی از ملکوت، در چهار گوشه سنگر گل می‏کرد. دنیایی از عرفان، گوش ه‏ای از لبخند آنان بود و برای ما، چیزی جز همین واژگان اشک ‏آلود نمانده است. «کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه» درونِ کوله: عشق و چند گریه دوبیتی ماند و صد چشم ‏انتظاری برنمی ‏گردند... گریه! ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک ‏های چکیده از دعای کمیل ‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام ‏های نرفته ما. اُنس با واژه ‏های دنیایی، برای لب‏های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه، با لحن ‏های متفاوت، استقامت را به شعر درآوردند! آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می ‏گرفتند، غزل‏هایی از ملکوت، در چهار گوشه سنگر گل می‏کرد. دنیایی از عرفان، گوش ه‏ای از لبخند آنان بود و برای ما، چیزی جز همین واژگان اشک ‏آلود نمانده است. «کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه» درونِ کوله: عشق و چند گریه دوبیتی ماند و صد چشم ‏انتظاری برنمی ‏گردند... گریه! ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 ما به منطقه طلائیه رفتیم. مدتی بود که هر چه تلاش می کردیم بی فایده بود. خودشان را نشان نمی دادند. شب در مقر سوره واقعه را خواندیم و خوابیدیم. صبح روز بعد در مکانی که محل نگهداری بود نماز را خواندیم. سپس در حضور یکی از برادران با حال عجیبی خواندن را شروع کرد. وقتی به سلام پایانی رسید با حال خاصی گفت : "السلام علیک یا اباعبدالله و علی ارواح التی ..." که یکباره پیکر یک به زمین افتاد! حال همه بچه ها تغییر کرده بود . بعد از اتمام برنامه با توکل بر خدا و با روحیه ای عالی مشغول کار شدیم . باورش سخت است . اما اولین بیل که به زمین خورد یکی از بچه ها فریاد زد : ... ... ... به اتفاق بچه ها با دست خاکها را کنار زدیم . شور و حال عجیبی در بین بچه ها بود . همه می گفتند : کار خودش را کرد . پیکر کاملا از خاک خارج شد . اما هر چه گشتیم از او خبری نبود! او یک بود . ما پس از پایان همگی را به حق سید و سالار قسم داده بودیم . حالا به همراه پیکر این به جز سربند زیبای کتابچه ای بود که تعجب ما را بیشتر کرد . روی آن کتابچه نوشته شده بود : 📚 کتاب شهید گمنام، صفحه ۱۵۸ - ۱۵۹ شادی روح و 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ این جسم نیست که به خاک سپرده می ‏شود، پیش از آن باید خود را تدفین کرد تا مفهوم خاک‏سپاری را فهمید. ، به خاک سپرده می ‏شود و خاک به ما، به همه میراث ‏دارانی که بیداری خلاصه تکلیفشان است. بیداری یعنی تحریم هرگونه غلاف، بر شمشیر ادراک. بیداری، یعنی قصور و طلب حضور، یعنی بی‏قراری در عین انتظار و خلاصه بیداری یعنی شهود، یعنی مکتب ! ما به پاس شهیدان برای شهود، هیچ وقت دیر نیست و هیچ میدانی کوچک نخواهد بود. دامنه شهود در اجزای عالم ریشه دارد و تا صبح ظهور، امتداد. یاران! پس به پاس ، چشم‏ها را آماده شهود که طنین انتظار، در جان عالم، رسوخ کرده است. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ این جسم نیست که به خاک سپرده می ‏شود، پیش از آن باید خود را تدفین کرد تا مفهوم خاک‏سپاری را فهمید. ، به خاک سپرده می ‏شود و خاک به ما، به همه میراث ‏دارانی که بیداری خلاصه تکلیفشان است. بیداری یعنی تحریم هرگونه غلاف، بر شمشیر ادراک. بیداری، یعنی قصور و طلب حضور، یعنی بی‏قراری در عین انتظار و خلاصه بیداری یعنی شهود، یعنی مکتب ! ما به پاس شهیدان برای شهود، هیچ وقت دیر نیست و هیچ میدانی کوچک نخواهد بود. دامنه شهود در اجزای عالم ریشه دارد و تا صبح ظهور، امتداد. یاران! پس به پاس ، چشم‏ها را آماده شهود که طنین انتظار، در جان عالم، رسوخ کرده است. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ این جسم نیست که به خاک سپرده می ‏شود، پیش از آن باید خود را تدفین کرد تا مفهوم خاک‏سپاری را فهمید. ، به خاک سپرده می ‏شود و خاک به ما، به همه میراث ‏دارانی که بیداری خلاصه تکلیفشان است. بیداری یعنی تحریم هرگونه غلاف، بر شمشیر ادراک. بیداری، یعنی قصور و طلب حضور، یعنی بی‏قراری در عین انتظار و خلاصه بیداری یعنی شهود، یعنی مکتب ! ما به پاس شهیدان برای شهود، هیچ وقت دیر نیست و هیچ میدانی کوچک نخواهد بود. دامنه شهود در اجزای عالم ریشه دارد و تا صبح ظهور، امتداد. یاران! پس به پاس ، چشم‏ها را آماده شهود که طنین انتظار، در جان عالم، رسوخ کرده است. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ این جسم نیست که به خاک سپرده می ‏شود، پیش از آن باید خود را تدفین کرد تا مفهوم خاک‏سپاری را فهمید. ، به خاک سپرده می ‏شود و خاک به ما، به همه میراث ‏دارانی که بیداری خلاصه تکلیفشان است. بیداری یعنی تحریم هرگونه غلاف، بر شمشیر ادراک. بیداری، یعنی قصور و طلب حضور، یعنی بی‏قراری در عین انتظار و خلاصه بیداری یعنی شهود، یعنی مکتب ! ما به پاس شهیدان برای شهود، هیچ وقت دیر نیست و هیچ میدانی کوچک نخواهد بود. دامنه شهود در اجزای عالم ریشه دارد و تا صبح ظهور، امتداد. یاران! پس به پاس ، چشم‏ها را آماده شهود که طنین انتظار، در جان عالم، رسوخ کرده است. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ این جسم نیست که به خاک سپرده می ‏شود، پیش از آن باید خود را تدفین کرد تا مفهوم خاک‏سپاری را فهمید. ، به خاک سپرده می ‏شود و خاک به ما، به همه میراث ‏دارانی که بیداری خلاصه تکلیفشان است. بیداری یعنی تحریم هرگونه غلاف، بر شمشیر ادراک. بیداری، یعنی قصور و طلب حضور، یعنی بی‏قراری در عین انتظار و خلاصه بیداری یعنی شهود، یعنی مکتب ! ما به پاس شهیدان برای شهود، هیچ وقت دیر نیست و هیچ میدانی کوچک نخواهد بود. دامنه شهود در اجزای عالم ریشه دارد و تا صبح ظهور، امتداد. یاران! پس به پاس ، چشم‏ها را آماده شهود که طنین انتظار، در جان عالم، رسوخ کرده است. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 امام خمینی در روز 15شهریور ماه و در پی شهادت و پیام تسلیتی خطاب به ملت ایران صادر کردند. بسم الله الرحمن الرحیم إنا لله و إنا إلیه راجعون با کمال تأسف و تأثر حجت الاسلام قدوسی به دوستان خود پیوست. شهیدی عزیز که سالیان دراز در خدمت اسلام بود؛ و اخیراً مجاهدات او در راه انقلاب بر همگان روشن است. این جانب سالیان طولانی از نزدیک با او سابقه داشتم، و آن بزرگوار را به تقوا و حسن عمل و استقامت و مقاومت و تعهد در راه هدف می شناختم. شهادت بر او مبارک و وفود الی الله و خروج از ظلمات به سوی نور بر او ارزانی باد. راهی است که باید پیمود و سفری است که باید رفت. چه بهتر که در حال خدمت به اسلام و ملت شریف اسلامی شربت نوشیدن و با سرافرازی به لقاء الله رسیدن. و این همان است که اولیای معظم حق تعالی آرزوی آن را می کردند و از خدای بزرگ در مناجات خود طلب می کردند. گوارا باد شربت بر انقلاب اسلامی، و خصوص اخیر ما، که با دست جنایتکار منفورترین عناصر پلید به جوار رحمت حق شتافتند، و افتخار برای اسلام و ننگ و نفرت برای دشمنان دژخیم ملت شریف آفریدند. این جانب دادستان کل انقلاب و سرهنگ وحید دستجردی، که در رأس شهربانی و قوای انتظامی در حال انجام وظیفه بودند و بدین تحفه الهی نایل شدند، را به ملت ایران و به حوزه علمیه قم و به قوای مسلح تبریک و تسلیت عرض می کنم؛ و از خدای تعالی رحمت برای آنان و صبر و شکیبایی برای خانواده محترمشان خواستارم. ننگ و خسران بر کسانی که گمان می کنند با این شرارتها ملت شریف ایران را که برای اقامه عدل اسلامی قیام نموده اند از صحنه مبارزه با کفر خارج می نمایند و تن به عار و ذلت ابرقدرتهای جنایتکار می دهند. این کوردلان شکست خورده نمی بینند که مادران و پدران و فرزندان و همسران این چون قهرمانان صدر اسلام به اینان افتخار می نمایند و چون کوهی در مقابل حوادث ایستاده اند. گویی اینان از شدت یأس به جنون کشیده شده اند؛ و چون خود را مطرود ملت مسلمان می بینند، از ملت ایران انتقام می کشند. از خداوند تعالی هدایت برای جوانان گول خورده، و خذلان برای سران از خدا بیخبر آنها خواستارم. سلام و درود بر راه حق. رحمت بر اخیر اسلام. و السلام علی من اتبع الهدی. روح الله الموسوی الخمینی شادی روح و 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹 قبل از اینکه را پس از ۱۵ سال بیاورند ، یک شب خواب دیدم در یک بیابانی بودم و گریه می کردم و خدا را صدا می زدم که بچه ام را بمن نشان بده ، همون موقع در خواب دیدم که یک سیّد نورانی جلو آمد و گفت : اینقدر گریه نکن . می خواهی بدانی پسرت کجاست ؟ گفتم بله .. با دست به یک جای دوری اشاره کرد و من دیدم سه تابوت اون دور هست . سیّد گفت : تابوت وسطی فرزند توست و این دو تابوتِ اطرافش ، دو سیّد هستند که از پسر تو محافظت می کنند ! از خواب که بیدار شدم به کسی نگفتم . تا وقتی که می خواستند او را تشیع کنند . بعد از به خاکسپاری دیدم دو دیگر هم همراه بخاک سپردند دقیق نگاه کردم و دیدم که یکی از طرف راست سیّد است و طرف چپ هم سیّد است . بعد از تشیع جنازه که بسیار باشکوه برگزار شد . دیدم دقیقا میان قبر دو سیّد در گلستان اصفهان به خاک سپرده شده است. راوی 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313