eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
553 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.5هزار ویدیو
12 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های زیر مراجعه کنید @Malek53 @Alignb درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢 رزمنده‌های سادات با نشان سیادت از قدیم رسم و هم سنت بود که سادات و فرزندان رسول‌اللهﷺ سیادت خود را با استفاده از نمادهایی آشکار سازند. در جبهه هم رزمند‌ه‌های سادات سعی می‌کردند این افتخار را با بستن شال سبز به کمر یا دور گردن ، پوشیدن پیراهن سبز یا به سر گذاشتن کلاه سبز ظاهر کنند و توصیه می‌کردند سادات حتما علامتی که نشانه سیادت‌ شان باشد همراه داشته باشند. و چه بسیار شهدایی که در جبهه‌ ها با نشان سیادت به سعادت شهادت رسیدند. 💐💐 💚 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 📚✨ روزانه فقط یک کلام کوتاه ✨ بین دانش الهی و شب نده‌داری ، نزدیکی عجیبی وجود دارد . پیامبر اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله : هر کس علم را برای خدا می‌آموزد ، شب زنده‌دار و از خوف خدا لاغر اندام می‌شود . ( بحارالأنوار ) بگذارید👇👇 @rastegarane313 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
به یاد شهیدی که حضرت آقا با شال سیادتش نماز خواند و آن را به عنوان تبرک نگه داشت ... سید نورانی مداح باصفای اهل بیت « شهید سید جمال قریشی » در تیرماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای یک به فیض شهادت رسید و غیراز خودش سه برادرش و عمو و پسر عمویش هم به شهادت رسیده اند...! بگذارید👇👇 @rastegarane313
‌ 🌷حسین از همان دوره نوجوانی عضو بسیج شد و در سال 59 به کردستان اعزام شد، حسین در شعبان سال 61 با دختری از خانواده‌ای روحانی و سادات ازدواج کرد. 🌷از آنجا که حسین نیرویی ورزیده و کامل محسوب می‌شد هیچ ارگانی نمی‌خواست او را از دست بدهد و فرماندهان اجازه اعزام به او نمی‌دادند. "شهید حسین تاجیک" بگذارید👇👇 @rastegarane313
🔷 در شب عید غدیر یادی کنیم از غدیری‌ترین شهید انقلاب اسلامی 🔸اهل شیراز بود و در عید غدیر سال ۱۳۳۴ به دنیا آمد.‌ مادرش به عشق حضرت علی (ع) و به مناسبت عید غدیر نام او را علی انتخاب می‌کند. کارمند واحد ارتش شیراز شد. از نوجوانی علاقه بسیار شدید، عجیب و غیرقابل توصیفی به حضرت علی (ع) پیدا می کند به طوری که همگان با کوچک ترین همنشینی با او متوجه آن می شدند. 🔸در جستجوی معارف حضرت بود و استاد تدریس نهج البلاغه شد. شب و روز با در دست این کتاب نورانی در زندان عادل آباد شیراز حضور می‌یافت و جوانانِ پیوسته به گروه مجاهدین خلق را از فتنه‌ای که در دام آن گرفتار شده بودند آگاه می‌کرد؛ به نحوی که صدها تن از آنها نجات خود و زندگی مجدد خویش را مدیون ایشان بوده و با او انس قلبی داشتند. 🔸در عید غدیر سال ۱۳۵۹ ازدواج و در حالی که بر سر سفره عقد نشسته بود از همسر خود می‌خواهد که برای شهادتش در روز عید غدیر دعا کند. 🔸سرانجام این سرباز جبهه حق که در عید غدیر سال ۱۳۶۶ در جبهه سومار در حال نبرد نظامی با دشمن بعثی و جهاد تبیین برای رزمندگان اسلام بود، مجروح و در حالی که نهج البلاغه به دست داشت و شادمانه ذکر «یا علی» «یا علی» می گفت به کاروان عاشورا پیوست. گفتنی است که کتاب «آخرین فرصت» به توصیف زندگی این شهید خاص و دوست داشتنی پرداخته است. ♦️او کسی نبود جز شهید حاج علی کسایی و باز هم چه زیبا گفت شهید آوینی که فرمود: «ای شهید، ای آنکه بر کرانه های ازلی و ابدی وجود برنشسته ای، دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.» بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد آن روزگاران یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس ارسالی از اعضاء شادی روح و و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس بگذارید👇👇 @rastegarane313
شهید مصطفی صدرزاده: شیعه‌ی مرتضی علی(ع) باید با رفتارش عشقش را ثابت کند. کسی که توی هیئت فقط سینه می‌زند، خیلی کار بزرگی نمی کند. باید رفتار و کردارمان در زندگی و برخورد با دیگران ثابت کند که یک شیعه واقعی هستیم. بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 💠 قرار شبانه اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِيل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم براي تعجيل در ظهور من زياد دعا کنيد که خود ، فَرَج و نجات شما است. کمال‌الدين، جلد ٢، صفحه ٤٨٥ پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام 🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸 🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ 🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ 🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ 🌸وضاقَتِ الاْرْضُ 🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ 🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى 🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد 🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ 🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم 🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا 🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ 🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ 🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ هر روز که می ‏گذرد، خورشید بین من و مهربانی‏های تو بیشتر فاصله می ‏اندازد . نمی ‏دانم چند سال خورشیدی از تو دور افتادم . درست یادم نیست کجای دجله یا فرات، یا کنار اروند بود که تو کبوتر شدی . شاید بدنت را تکه ‏تکه تا خلیج فارس رسانده‏ ای تا ابرها بر خاک ما، با بوی تو ببارند و هر بار که باران می‏ بارد، رنگین کمان‏ها آفتاب را شگفت‏زده کنند . ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 بگذارید👇👇 @rastegarane313
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 17 تیر 1402ه.ش 🗓 19 ذی الحجه 1444ه.ق 🗓 8 جولای 2023 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای پروردگار جهانیان 🔸صفحه 556 🔸جزء 28 جهت سلامتی و و هدیه به روح بگذارید👇👇 @rastegarane313
قَليلٌ تَدومُ عَلَيهِ، أرجى مِن كَثيرٍ مَملولٍ مِنهُ عمل اندك كه بر آن مداومت ورزى، از عمل بسيار كه از آن خسته شوى اميدوار كننده تر است 📚 نهج ‌البلاغه ، ‌حکمت278 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 اي ملت شهيدپرور ، شما به ياري امام برخاستيد و به اسلام زندگي دوباره داديد ، مثل هميشه با قامتي بلند اين حسين زمان خود را ، اين بت شكن زمانه ، اين فرزند فاطمه زهرا گوهر تابان ، يار ضعيفان ، اميد مسلمين جهان را مثل هميشه ياري دهيد و گوش به فرمان باشيد ، ان‌شاء‌الله با رهبري‌هاي اين بزرگوار جهان را براي حضرت صاحب الزمان(عج) آماده سازيم . 🌹 🕊 🌹 🌹 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀💐🕊🌸🕊💐🥀 یکی از دوران ، از میان همه ی تصویر های آن روزها ، یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند : یادم می آید یک روز که در بودیم، شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از صحرایی هم زیادی را به ما منتقل می کردند. اوضاع به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگهایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی شدیدی داشت. را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم. وقتی که دکتر اتاق عمل این را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای آماده اش کنم. من آن زمان به سر داشتم . دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم را جابه جا کنم . همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و را دربیاورم ، که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم که تو را در نیاوری. ما برای این داریم می رویم... در مشتش بود که شد. از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم را کنار نگذاشتم. شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌴🌹🍀🥀🍀🌹🌴 براے سرڪشے به قسمت انبار رفتہ بود ... رئیس انبار ڪہ او را نمےشناخت ، بہ او گفتہ بود ، با ایستادن و نگاه ڪردن ڪارے از پیش نمےرود . او هم دست به ڪار شده بود و حسابـے ڪمڪـ ڪرده بود . بعد از ظهر رئیس انبار از اطرافیان او پرسیده بود : ڪہ سرباز ڪدام دستہ است ؟ تا با فرمانده اش صحبت ڪند و او را به انبار منتقل ڪند . و او فرمانده لشڪر امام حسین (ع ) بود ... شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🌺🕊🌺🕊🌹 وصیت من به دخترانی که عکس‌هایشان را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذارند این است که : این کار شما باعث می شود خون گریه کند... بعد از اینکه وصیت و خواهشم را شنیدید به آن عمل کنید زیرا ما می رویم تا از شرف و آبروی شما زنان دفاع کنیم . مانند خانم باشید . از زمان کودکی ارتباط ویژه‌ای با امام زمانش داشت . او به خوبی می‌دانست که هر کدام از ما برای آماده سازی ظهور حضرتش باید کاری انجام دهیم . او متناسب با هر مرحله از عمرش آنچه که بر عهده‌اش بود را انجام داد . می‌گفت: « اگر الآن ما از یاران نباشیم تا او را یاری دهیم ، هرگز او را یاری نخواهیم کرد حتی اگر او را با چشمانمان ببینیم .» و سرانجام در روز مبارک جمعه ، روز متعلق به ، سر را بر خاکی نهاد که آن را با خود گلگون ساخت . #کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 فرمانده سپاه پاوه با سلام و صلوات در پی دیگران سوار شدم . مقصد شهرستان پاوه بود . شهری که به تازگی امنیت نسبی پیدا کرده بود و بچه های سپاه در آن مستقر شده بودند . برادر احمد روی رکاب مینی بوسی ایستاده بود و بچه ها تک تک از کنار او رد می شدند و روی صندلی های زوار در رفته مینی بوس می نشستند . همه خندان و سبکبال ، انگار به طرف خانه های خودشان می رفتند ، توی سر و کله هم می زدند و حتی سر به سر احمد می گذاشتند . صدای برادر احمد برای مدت کوتاهی همه را ساکت کرد : همه هستن ؟ کسی جا نمونه ، برادرها چیزی را فراموش نکنند ! غلامرضا دستش را درست مثل بچه کلاس اولی با لا برد و با جدیت گفت : برادر احمد ،ما لیوان آبخوری مان جا مانده ،اشکالی نداره ؟ خنده از همه بچه ها بلند شد و حاج احمد هم ضمن لبخندی کمرنگ و نمکین،با دست به پشت راننده زد و بدین سان ،حرکت رزم آوران اعزامی از سپا ه خیابان خردمند تهران به سمت شهرستان پاوه آغاز شد . راه زیادی را طی نکرده بودیم و هر کسی به کاری مشغول بود ،که دوباره صدای غلامرضا بلند شد : برادرا توجه کنند ، برای شادی ارواح شهدا و رفتگان این جمع ، و برای سلامتی خودمان و برادر احمد ... و پس از مکث کوتاهی ادامه داد : الهم سرد هوا ، گرم زمین ، لبو لبو داغ ، آش رو چراغ ، شلغم تو باغ . در پایان هر فراز از رجز طنز آمیز مطلق همه با هم و محکم جواب می دادیم : هی . برادر احمد ،چند بار سرش را به چپ و راست تکان داد ،به راحتی می شد از چشمانش خواند :باز این غلامرضا شروع کرد .لبخندی زد و از سر ناچاری با ما همراه شد . شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🌴🌹🍀🌹🌴🥀 دلمان تنگ زمین تنگ زمان پر حسرت ... تو دلت شاد چه آرام در آغوش خدا ... شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا