eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
550 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
12 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی زیر مراجعه کنید @Malek53 درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐 🍀 🍀 امروز برابر است با 🗓 31 فروردین 1402ه.ش 🗓 29 رمضان 1444ه.ق 🗓 20 آوریل 2023میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 نیست خدائی جز الله، فرمانروای حق و آشکار 🔸صفحه 477 🔸جزء 24 جهت سلامتی و و هدیه به روح بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🌴💐🍀💐🌴🌹 اذا زالَ الشَّهیدُ مِن فَرَسِه بِطعنَه اَو بِضَربَه لَم یَصِلُ الی الارض حتّی یَبعثَ عزّوجل زَوجَتَهُ مِن الحُور العیِنِ فَتُبَشِّرهُ بِما اعدَّالله عَزّوجل لَهُ منَ الکرامَه وقتی شهید در اثر تیر یا ضربت از مرکبش می افتد هنوز به زمین نرسیده خداوند متعال زوجه حورالعین او را به نزدش حاضر می کند تا مقامات و کراماتی که خدای متعال برایش آماده کرده به وی مژدگانی بدهد. 📚 مستدرک ، ج۱۱ ، ص۱۱ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 ای امت قهرمان به هوش باشید که هنوز دست جنایتکار آمریکا در حال توطئه است و آگاه باشید که هنوز کسانی هستند که با نام اسلام ضربه به پیکر اسلام می‌زنند و اسلام را به انحراف می‌کشانند ، انتظار دیگر بس است به هوش باشید و مگذارید اسلام را به انحراف بکشانند . 🌹 🕊 🌹 🌹 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 غذای افطار و سحر افطار آش می‌دادند که معروف به آش «شوروا» بود که از خرده‌های برنج و آب برنج به اضافه ادویه‌ها نمک و فلفل درست شده بود و گوشت نداشت. البته صبحانه در روز‌های عادی همین آش را می‌دادند که در ماه مبارک رمضان به وعده غذایی افطاری تبدیل شد. در هر اردوگاه یک آشپزخانه بود و داخل آن هم اسرای ایرانی بودند و انواع غذا‌های ایرانی را به نسبت تعداد اسرا آشپزی می‌کردند. البته غذا هم غذایی نبود که انسان را سیر کند به نحوی که وقتی غذا را تقسیم می‌کردند به هر اسیری ۸ قاشق برنج می‌رسید و خورشت هم انواع خورشت‌های ایرانی مانند قورمه‌سبزی، قیمه و لوبیا پلو بود منتهی حجم غذا زیاد نبود و باید با آن می‌گذراندیم. عراقی‌ها در روز‌های عادی دو وعده غذا می‌دادند یک وعده صبحانه و وعده دیگر ناهار بود که در ناهار برنج و خورشت بود به همین دلیل اسرا برنج را ظهر می‌خوردند و خورشت را برای شام نگه می‌داشتند، اما در ماه رمضان سحر‌ها وعده غذایی اسرا معمولا برنج و خورشت و بعضی مواقع آبگوشت بود در واقع وعده ناهار که برنج و خورشت بود در سحری می‌خوردیم و می‌شد گفت که در سحری نسبت به روز‌های عادی سیرتر از سر سفره بلند می‌شدیم. برخی مواقع ایرانی‌ها به کم بودن غذا به نیرو‌های عراقی اعتراض می‌کردند و می‌گفتند با این حجم غذا سیر نمی‌شویم، ولی عراقی‌ها می‌گفتند ما به شما اینجا غذا نمی‌دهیم که چاق شوید به حدی غذا می‌دهیم بخورید که فقط نمیرید و بتوانیم فردا شما‌ها را با اسرای خودمان در ایران مبادله کنیم. راوی : ... بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 ربناي لحظه هاي ، از پايان يك روز خبر مي داد؛ ربنايي يك تمام وجود رزمندگان مملو از حقانيت آن بود. بچه ها با اشتياق فراوان براي نماز مغرب و عشا وضو مي گرفتند، ماشين توزيع غذا به همه چادرها سر مي زد و را توزيع مي كرد. سادگي و صميميت در سفره موج مي زد و ما خوش حال از اينكه خدا توفيق گرفتن را به ما هديه داده بود. سر سفره مي نشستيم و بعد از خواندن دعا، با نان و خرما مي كرديم . دعاي و زيارت هم در اين روزها حال و هواي ديگري داشت. «السلام عليك يا ابا عبدالله» زيارت و «يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله» دعاي ، به سفره و سحر ما معنويتي مي بخشيد كه غير قابل توصيف است و همين توشه معنوي و غفلت زدايي ها، رزمندگان را از ديگران ممتاز مي كرد. نمي توانم حال و هواي اين لحظه ها را براي شما بيان كنم. در لشكر ۲۸ سنندج بودم و قرار بود بعد از يك هفته به خانه برگرديم ، اما جاذبه اين ماه، مرا در كردستان ماندگار كرد. ، بهترين وزيباترين خاطرات را براي ما در سنگرها آفريد. بركت دعا دركنار سنگرها، نماز روي زمين خاكي، خوردن كنار آرپي جي و مسلسل، وضو گرفتن با آب سرد، قنوت در دل شب، قيام رو به روي آسمان بي هيچ حجابي كه تو را از ديدن محروم كند، گريه بسيجي هاي عاشق در ركوع و... همه چيز را براي مهماني خدا آماده كرده بود. راوی : حجت الاسلام والمسلمين علي اكبر محمدي یاد باد آن روزگاران یاد باد بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 خاطرات دفاع مقدس خیلی از رزمندگان، در ماه رمضان و در آن هوای سوزان، با دهان روزه می شدند. خود ما در منطقه پاسگاه زید، عملیات رملی می کردیم و به چشم می دیدیم که در آن منطقه، بعد از منور زدن توسط عراقی ها، برخی از رزمندگان‌مان، با دهان روزه و با تیر خلاص دشمن به می رسیدند. یکی از این ، از بچه های سپاه بود؛ یادم می آید یک بار این ، پس از آن که سحری خود را خورده بود تا روزه بگیرد، شروع به خواندن نماز صبح کرد که همه ما از جمله خود سردار فرمانده لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب(ع)، به او اقتدا کردیم تا نماز را به امامت او و به جماعت اقامه کنیم ( البته خودِ متوجه نشد که ما به او اقتدا کردیم) این قدر معنویت بالا بود که فقط قنوت نماز دو رکعتی صبح او، حدود ده دقیقه طول کشید و در طول قنوت هم اشک می ریخت. خیلی ها بودند که با دهان روزه شدند، اما متأسفانه عده ای در حال حاضر آن طور که باید و شاید، قدردان زحمات و مجاهدت های این نیستند. راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 بی‌قراری در قطعه این سنگ قبری که تو می‌بینی و روی آن نشانی از بی نشانی جوانی است حاصل عمر یک مادر است ... بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 را داد ... تا ما داشته باشیم ... بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 ماه مبارک رمضان مسئول آشپزخانه سرلشکر، از پشت در به صداها گوش می‌دهد. سگ، پوزه‌اش را به در آشپزخانه می‌مالد و عوعو می‌کند. سرلشکر، لگدی از سرِ حرص به سگ میزند و سرزده وارد آشپزخانه می‌شود در حال سجده است. سطح آشپزخانه را کف غلیظی پوشانده است. یونس پشت به سرلشکر دارد، کف شور را به کف آشپزخانه می‌کشد. سرلشکر با دیدن آن دو غرولند کنان به طرفشان حمله‌ور می‌شود: «پدرسوخته‌های عوضی، شما هنوز آدم...» اما هنوز حرفش تمام نشده که سر می‌خورد و پاهایش در هوا معلق می‌شود و با کمر و دست به زمین کوبیده می‌شود. وقتی از ته دل آه می‌کشد، نظامی‌ها به سمت آشپزخانه می‌دوند و یکی پس از دیگری روی سرلشکر می‌افتند. سرلشکر زیرِ بدن نظامی‌ها گم می‌شود و صدای آه و ناله‌اش با آه و ناله نظامیها قاطی می‌شود. سحر است. سربازها با خیالی آسوده در سالن غذاخوری نشسته‌اند و دارند سحری می‌خورند. گروهبان وارد آشپزخانه می‌شود. همه آشپزها حضور دارند؛ به‌جز و یونس. یکی از آشپزها، یک سینی غذا و یک پارچ آب به گروهبان می‌دهد و می‌پرسد: « از سرلشکر چه خبر؟ » گروهبان درحالی‌که لبخند می زند، می‌گوید: « خیالتان راحت باشد، بعید است تا مرخص بشود .» گروهبان از آشپزخانه خارج می‌شود و به‌طرف بازداشتگاه می‌رود. درِ بازداشتگاه را باز می‌کند و به تاریکی داخل آن خیره می‌شود. و یونس در تاریکی به نماز ایستاده‌اند. گروهبان، سینی غذا و آب را کنارشان می‌گذارد و با حسرت نگاهشان می‌کند. یک‌لحظه به یاد مرخصی می‌افتد. می‌توانست این لحظات را در کنار خانواده و در راحتی و آسایش سپری کند. او روزه گرفتن در محله دل‌نشین خودشان، نمازهای جماعت مسجد محل و افطاری در ایوان باصفای خانه آن ‌هم در کنار کربلایی و ننه نصرت را خیلی دوست داشت، اما روزه‌های سخت و طاقت فرسای بازداشتگاه برای او لذت ‌بخش ‌تر از هر چیز دیگری است. شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
313: سلام بر ادمین کانال رستگاران ویرایش متن جهت استفاده درکانالها، گروه های تلگرامی، اینستا،فیس بوک، هفته نامه ها مجلات بلامانع است شهدارو معرفی کنیم با هر رسانه ای که در اختیار داریم کانال ها وگروه های تلگرامی،اینستاگرامـ ، فیس بوک ، مجله، هفته نامه ،روز نامه، نگذاریم گرد غبار روز گار روی یاد نام شهدا نشسته وبه فراموشی سپرده شوند ماهمه مدیون خون شهدائم مخصوصا شهدای مدافع حرم ان شا الله درمقابل شهدا وامام شهدا سر بلند باشیم ومشمول شفاعت این برزگوران واقعه بشیم زنده نگهداشتن یادو نام شهدا کمتر از شهادت نیست آتش به اخیار در زنده نگهداشتن شهدا با هر وسیله ممکن فراموش نکنیم هیج فرقی بین شهدا نیست ارزش شهدا به ملیت، رنگ ،پوست،آنها نیست همه شهدا یکسانند از مخاطب کانال بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌿☘🌿☘🌿 ☘ 🌺امام خامنه ای (دیروز) : (خطاب به دانشجویان) نمیگویم شهید بشوید، خدا کند شهید نشوید ، البتّه در پیری اشکال ندارد؛ هفتاد هشتاد سالتان که شد، آن‌وقت شهید بشوید، امّا فعلاً تا جوانید کارتان داریم، شهید نشوید، امّا مثل شهیدها زندگی کنید،‌ واقعاً مثل اینها زندگی کنید، مثل اینها حرکت بکنید. ۱۴۰۲/۱/۲۹ 📷 دیروز 🌷🌷🌷🌷 بگذارید👇👇 @rastegarane313
باسمه تعالی زندگی نامه شهید سید اسحاق موسوی شهید سید اسحاق موسوی فرزند سید محمد متولد ۱/۳/۱۳۵۶ در افغانستان (استان بغلان، شهرستان پلخمری، منطقه کوه خانم النبیا، پسته مزار) در¬ خانواده ای مذهبی از سادات موسوی دیده به جهان گشود. هنوز دو ساله نشده بود که بیماری و قحطی حاصل از حمله شوروی سابق، امان مادرش را برید و مادر چشم از جهان فرو بست. سید اسحاق تحت تکفل مادر بزرگش بی بی شیرین حسینی قرار گرفت؛ چندی نگذشت که بی بی شیرین بر اثر اصابت موشک های بالگردهای شوری سابق مصادف با ۲۷رمضان سال 58 به شهادت رسید. پدر سید اسحاق با خانم لیلا حسینی ازدواج کرد و شهید سید اسحاق موسوی زیر چتر مادرانه¬ی خانم لیلا سادات حسینی رشد یافت.هنوز۶ساله نشده بود سید اسحاق که پدر بخاطر جنگ و بیماری¬های حاصل از جنگ و قحطی، برای حفظ جان خانواده اش تصمیم به مهاجرت به ایران گرفت و در مشهد، جاده چناران ناظریه ساکن و به کار کشاورزی مشغول شد. سید اسحاق در مشهد مشغول به تحصیل تا اخذ دیپلم شد؛ اما بخاطر مشکلات موفق به ادامه تحصیل نشد و به کار نقاشی ساختمان و چهره آرایی روی آورد؛ او توانایی عجیبی در چهره آرایی وخطاطی داشت. بعد از اینکه سید اسحاق ازدواج کرد و صاحب فرزند شد، به یکباره پدر میل وطن کرد و همراه مادر، برادران و خواهران عازم وطن شد؛ ولی سید بهمراه همسر و فرزندش به زندگی در ایران ادامه داد. همزمان با ورود پدر به افغانستان، حمله طالبان آغاز شد. این بار او و همسر و فرزندش عازم وطن شدند و پدر و خانواده ای پدری وی دوباره عازم ایران شدند. سید اسحاق وارد شهرستان پلخمری در استان بغلا شد و با حزب حرکت اسلامی با طالبان وارد جنگ شد. پس از سقوط بغلان، وی به هرات رفته و در لباس سپاه محمد (صلی الله علیه و آله) به جنگ با طالبان پرداخت. همین روزها بود که همسر و فرزندش که ساکن خانه های سازمانی اسماعیل خان در هرات بودند، را بر اثر اصابت موشک از دست داد. او خسته از جفای روزگار و درد از دست دادن همسر و فرزند، درمانده به ایران مهاجرت و چند ماه در خانه پدری اش ساکن شد. اصرار پدرش نتوانست او را راضی به ازدواج مجدد کند؛ او هرگز نتوانست همسر و فرزند خود را فراموش کند. مدتی به فیروزکوه رفت و به نقاشی ساختمان مشغول شد، اما دوباره به مشهد بازگشت. در مشهد ساکن منطقه گلبهار شد و هفته ای یکبار به دیدار مادر و پدرش که دیگر فلج هم شده بود، می¬رفت؛ وکمک خرج ایشان بود. بعد از تحولات سوریه، تسلط تکفیری¬ها بر این سرزمین، تخریب و نبش قبر حجر بن عدی و تهدید حرم حضرت زینب سلام الله علیها، سید حسن برادر سید اسحاق قصد دفاع از حرم کرد. سید اسحاق در ابتدا با برادرش سید حسن مخالفت کرد ولی بعد از توضیحات او در مورد هدف و قصدش در سوریه، سید اسحاق نیز میل به آنجا کرد. هر چند دو برادر توانستند رضایت پدر را سریعا جلب کنند، ولی رضایت گرفتن از مادر دو هفته به طول انجامید. سید اسحاق علاقه¬ی عجبیبی به مادر داشت و بدون اجازه مادر کاری نمی-کرد. لیلا سادات او را مانند فرزند خود پرورش داده بود؛ به او توجه و محبت ویژه¬ای داشت. بعد از فوت پدر یعنی سید محمد موسوی در سال 94 طی تماسی از بنیاد شهید بنیاد شهید که شهید ناتنی بوده و لیلا سادات حسینی ازحقوق ومذایای یک مادر شهیدبهرمند نمی شود. بعدها بنیاد شهید، به همین بهانه لیلا سادات حسینی مادر سید اسحاق را از تمام حقوق و مزایای مربوط به مادران شهدا محروم ساخت. سید اسحاق و سید حسن با جلب رضایت مادر و بعد از طی دوره های آموزشی نظامی در تاریخ ۲۷/۹/۹۲ وارد دمشق شدند. سید حسن به یگان محمول توپ ۲۳ و سید اسحاق به یگان تخریب راه یاقتند. به دستور ابوحامد فرمانده فاطمیون که آن زمان شامل فاطمیون دمشق، فاطمیون حلب و فاطمیون حما بود و تیپ محسوب نمی شد، سید اسحاق به فرماندهی یگان تخریب منصوب شد و در یگان تخریب رشادتها و از جان گذشتگی¬ها نشان داد. سید اسحاق موسوی فرماندهی عملیات¬های یگان تخریب، در مناطق مختلف دمشق امثال حران عوید، احمدیه، زمانیه، فروسیه، قریه¬ی شامیه و بهاریه را به عهده داشت. سید اسحاق در منطقه حضور داشت و انجام وظیفه می¬کرد؛ حضور او در این جبهه¬ها آنقدر مؤثر بود که ابو حامد با مرخصی او مخالفت می¬کرد. بالاخره بعد از سه ماه به مرخصی آمد و یک ماه بعد دوباره عازم منطقه شد. او به خواست ابوحامد فرمانده فاطمیون وارد حما شد و به جانشینی فرمانده فاطمیون در حما منصوب شد. این انتصاب بعد از شهادت شهید حسین براتی فرمانده فاطمیون در حما بود. سید اسحاق در حما نیز جانفشانی¬ها کرد و رشادت¬ها از خود نشان داد. سید اسحاق به دستور ابو حامد همراه نیروهایش وارد حلب شد و در عملیات حندرات ۲ شرکت کرد. ادامه دارد از مخاطب کانال بگذارید👇👇 @rastegarane313
هدف این عملیات بازگرداندن شهدای جای¬مانده از عملیات حندرات ۱و شکست محاصره نبل و الزهرا بود. او در کنار نیروهایش و دوستانی همچون مهدی صابری و شهید خدابخش خ اوری (علی شارژی) مجاهدت هانمود اهداف عملیات محقق شده بود ولی مهمات و تجهیزات به پایان رسید. به دلیل کوهستانی بودن منطقه، رساندن تجهیزات و مهمات میسر نبود. سید اسحاق دستور عقب نشینی داد ولی دیر شده بود چون توسط دشمن قیچی ومحاصره شده بودند؛ محاصره به سختی شکسته شد و سید اسحاق توانست تمامی نیروهایش را از قتلگاهی که تکفیری¬ها ترتیب داده بودند، نجات و شخصا تمام مجروحین و شهدا رابه عقب باز گرداند و از منطقه خارج ساخت. اما خودش مورد هدف تک تیر انداز دشمن قرار گرفت ودو تیر بر قلب او نشست. او شربت شهادت را نوشیده و به دیدار سالار شهیدان، دوستان همرزمش، مادر حقیقی، مادر بزرگ شهیدش، همسر و فرزندش شتافت درتاریخ ۲۷/۹/۹۳. پیکر این شهید بزرگوار بد از انتقال به ایران در تاریخ ۱۰/۱۰/۹۳ همزمان با شهادت امام حسن عسکری علیه السلام بر روی دستان مردم شهید پرور مشهد مقدس، اعم از مهاجران و انصار قرار گرفت و بعد از طواف برگرد بارگاه ملکوتی حضرت ثامن الحجج علیه السلام در بلوک ۳۰ ردیف ۸۷ قبر۴۰، گلزار شهدای بهشت رضا علیه السلام منتقل و آرام گرفت. بعد از شهادت سید اسحاق، پدر او یعنی سید محمد نتوانست داغ فرزند رشیدش راتحمل کند و همزمان با ایام سالگرد شهادت فرزندش در تاریخ ۱۴/۸/۹۴ بدرود حیاط گفت و به دیدار عزیزانش در دیار باقی شتافت و بدنش در بهشت شهدای عسکریه آرام گرفت. مادر، خواهران و برادران این شهید بزرگوار در مشهد ساکن هستند و متأسفانه مسئولین کوچک¬ترین توجهی به ایشان ندارند. این سرنوشت تنها این خانواده شهید نیست و خانواده¬های شهیدان دیگری از فاطمیون از جمله پدر شهید علی شارژی (خدابخش خاوری) با بی¬توجهی مسئولین مواجه هستند و با مشکلات عدیده¬ای دست و پنجه نرم می¬کنند. از مخاطب کانال بگذارید👇👇 @rastegarane313
باسمه تعالی بخشی از وصیت نامه شهید سید اسحاق موسوی فرمانده گردان شهید براتی بعد از ذکر ویاد نام خداوند و شهادت به یگانگی خداوند، و نبوت پیامبران، امامت علی ویازده فرزندش وصیت خود را چنین آغاز مبکنم: اینجانب سید اسحاق موسوی فرزند سید محمد تبعه افغانستان متولد۲/۱/۱۳۵۶ساکن مشهد(روستای ناظریه )در سلامتی وصحت عقل وصیت میکنم؛ پدر و مادر عزیزم مرا ببخشید و حلال کنید و برای آمرزش و عاقبت بخیری ام دعا کنید؛ زیرا رضایت خداوند در رضایت شماست و خداوند در قرآن میفرماید به پدرو مادر خود نیکی کنید و مکررا تکرار شده که رضایت خداوند در رضایت والدین است. خواهرانم شما فرزندان زهرای مرضیه هستید پس مایه¬ی افتخار زهرای مرضیه باشید وحجاب خود را رعایت کنید و همواره ملزم به رعایت حجاب اسلامی و نماز اول وقت باشید و درهمه جا و همه حال پاسدار حجاب بوده و همواره حجاب خود رعایت ونماز خود را در اول وقت بجا آورید. به هیج عنوان از حجاب و نماز اول وقت خود غافل نشوید... برادرانم شما فرزندان علی مرتضی هستید، پس علی وار زندگی کنید و بدانید حجاب مختص بانوان نیست شما نیز مایه¬ی افتخار علی مرتضی باشید، مبادا کاری یا حرکتی انجام دهید که موجب ناراحتی قلب نازنین آقا امام زمان شود. زیرا شما از نسل زهرای مرضیه اید نماز اول وقت، امر به معروف و نهی از منکر و دعای فرج را هیج گاه فراموش نکنید. اساس جامعه اسلامی نماز اول وقت و امر به معروف و نهی از منکر است از آن غافل نشوید. همیشه پاسدار ولایت علی وآل علی باشید ودر این راه از جان و مال خود دریغ نکنید. خواهران و برادرانم، پدرو مادر عزیزم بعد از من گریه و ناله نکنید خوشحال و شادمان باشید زیرا خداوند در قرآن میفرماید شهدا زنده اند نزد خدا روزی میخورند پس بعد از من خوشحال و شادمان باشید که من جاویدان شدم؛ از دوستان وسایر اقوام برایم طلب حلالیت کنید اگر با شما برخورد تند و بدی داشتم ببخشید حلالم کنید و دعا کنید بر سفره عمه سادات مهمان باشم و مورد شفاعتش قرار گیرم. پدرو مادر عزیزم وخواهر و برادرانم من به راهی که میروم وانتخاب کرده ام کاملا آگاهم و بدرستی انتخاب وراهم ایمان دارم. بعد از من عده ای سبک مغز و جاهل، زبان به تمسخر و نصیحت بیجای شما خواهند گشود؛ به والله قسم اگر این جماعت در کربلا بودند حسین بن علی را یاری نمی کردند و تنهایش می¬گذاشتند و تماشا می کردند. چگونه امامانشان رامی¬کشند...این جماعت از اسلام فقط دولا راست شدن وتسبیح چرخاندن وحرفهای قشنگ قشنگش را فهمیده اند و از بصیرت بی بهره اند. اینان کسانی اند که اگر مهدی ظهور کند او را نیز یاری نخواهند کرد و مهدی فاطمه را تنها وغریب خواهند گذاشت. پس محکم و استوار باشید وغم به خود راه ندهید به سخنان این جماعت که روی اهل کوفه را سفید کرده آندو توجه نکنید. برایم نه روزه بگیرید و نه نماز بخوانید که خداوند الرحمان ورحیم است. (((خدارو شکر حق الناسی بر گردنم نیست))) که خداوند از حق خود میگذرد ولی از حق بندگانش هرگز. مرا ببخشید وبرایم طلب حلالیت کنید. دعای خیر مادر و پدر مایه¬ی عاقبت بخیری وسربلندی انسان است؛ مادر و پدر عزیزم برای سربلندی عاقبت بخیری ام دعا کنید. به امید فرج یگانه منجی عالم بشریت مهدی صاحب الزمان (عج) و بر طرف شدن موانع ظهورش. (سید اسحاق موسوی فرزند سید محمد متولد۲/۱/۱۳۵۶ تبعه افغانستان ساکن مشهد((ناظریه)) عازم دفاع از حریم آل الله درسوریه تاریخ(۲۷/۹/۹۲) (عاقبت خاک شودحسن جمال و من وتو* خوب و بد میگذرد وای بحال من وتو* قرعه امروز به نام من و فردا دگری* میخورد تیر اجل بر پرو بال من و تو* مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی* گیرم که کل جهان باشد از آن من وتو*) با تقدیم صلوات به روح شهدای گرانقدر جبهه حق علیه باطل و شهید مدافع حرم سید اسحاق موسوی فرمانده گردان شهید براتی بگذارید👇👇 @rastegarane313
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی امام سجاد علیه السلام: خداوندا ، اگر مرا با زنجیر ها ببندی و عطایت را در میان مردم از من بازداری، و بر رسوایی‌هایم ، دیدگان بندگانت را بگشایی و من را به‌ سوی دوزخ فرمان دهی و بین من و نیکان حجاب شوی، باز امیدم را از تو نخواهم برید و آرزویم را از عفو تو باز نخواهم گرداند، و محبتت از قلب من بیرون نخواهد رفت، فراوانی عطایت را نزد خود و پرده‌ پوشی‌ات را در دار دنیا بر گناهانم فراموش نخواهم کرد خدایا ، محبت دنیا را از دلم بیرون کن و میان من و مصطفی پیامبرت و خاندانش ، بهترین برگزیدگان از آفریدگانت، و پایان‌ بخش پیامبران محمّد صل الله علیه و آله جمع کن ... بگذارید👇👇 @rastegarane313
عزت ابدی است ⚘شهید نصرت الله نوری⚘ 🔹️السلام علیک یاولی الله ♦️فرازی از وصیت نامه شهید والامقام: عشق به جهاد و شهادت در راه خدا دارم. ارسالی از مخاطب کانال بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 چطور در نماز عید فطر حاضر شویم 🔹 نکات شرکت در نماز پر برکت روز عید فطر روز بندگی و همبستگی بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 الزامات داخل مصلی جهت برگزاری با شکوه تر عید سعید فطر عید بندگی و همبستگی بگذارید👇👇 @rastegarane313
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 این دست را باید بوسید ... 🔹 بوسه بر دستان میهمان برنامه « محفل » توسط حاج آقا قاسمیان 🔹 ویژه برنامه افطار « محفل » در ماه مبارک رمضان، از شبکه سه سیما بگذارید👇👇 @rastegarane313
از قرآن 🔸 درس بیست و نهم: خانواده @rastegarane313