eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
551 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.5هزار ویدیو
12 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های زیر مراجعه کنید @Malek53 @Alignb درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ شما انگشت‏های اشاره‏ ای بوده ‏اید به سمت ماه . کوله پشتی‏تان، نشان از هجرتی دراز داشت. ما رسم سفر کردن را باید از شما بیاموزیم. « فرصت ما هم باری بیش نیست » عاشقانه آمدید مثل نسیم، عارفانه رفتید مثل قاصدک . ما رسم دلبری کردن را باید از شما بیاموزیم. وجودتان را با عشق سرشته بودند و سرنوشت‏تان را با . شما به ما آموخته ‏اید که می‏ توان چشمی شد و بارید، می ‏توان لبی شد و خندید برای چهره ‏های پیر و یتیم، می‏ توان دستی شد و نوشت برای شفای قلب‏ها، می ‏توان قدمی شد و برداشت برای رضایت الهی . دل نگران نباید بود. مؤمنان حقیقی را نه بیم هست و نه اندوه . « فرصت ما نیز باری بیش نیست »، فقط باید بهره ببریم . ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 بگذارید👇👇 @rastegarane313
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 22 اردیبهشت 1402ه.ش 🗓 21 شوال 1444ه.ق 🗓 12 مه 2023میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 🔸صفحه 499 🔸جزء 25 جهت سلامتی و و هدیه به روح بگذارید👇👇 @rastegarane313
كسى كه مايل است جزء ياران حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گيرد بايد منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوى و اخلاق نيكو توأم گردد. 📚 بحارالأنوار جلد ۵۲، صفحه ۱۴۰ بگذارید👇👇 @rastegarane313
💐🌼🌺🍀🌺🌼💐 ای بهانه ترین خواهش دلم فڪری بڪن برای من و آتش دلم دست ادب به سینه ی می‌زنم حضرت آرامش دلم روشنیِ دیده‌ی احرار ... بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 فرمانده عملیات سپاه در غرب کشور بعد از رجایی و باهنر، خیلی ناراحت بود. همان شب روی پشت‌بام خوابیده بودیم که ایشان رو به من گفت : آرزو دارم من هم مثل آقای رجایی به برسم و پیکرم . خدا هم او را به آرزویش رساند و همانطور که دوست داشت به رسید . راوی : 🌹 🕊 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 فرمانده عملیات سپاه در غرب کشور بعد از اخوی، من به همراه باقیمانده پیکرشان که کوچک‌تر از یک بود، به تهران برگشتیم و ایشان را در قطعه ۲۶ بهشت زهرا (س) دفن کردیم، اما چند روز بعد که آقای خدابخش، مسئول پشتیبانی می‌رود تا ماشین سوخته آن‌ها را بیاورد، متوجه می‌شود قطعه‌هایی از پیکر یک زیر صندلی ماشین جامانده است. از روی انگشتر برادرم متوجه می‌شوند که باقیمانده پیکر متعلق به اوست. این انگشتر متعلق به بود که پیوند عاطفی زیادی بین ایشان و برقرار بود. آن موقع به تازگی مرحوم شده بود و اخوی هم به خاطر علاقه زیادی که به مادر داشت، انگشترش را همیشه به دست داشت. خلاصه بعد از شناسایی باقیمانده پیکر اخوی، ایشان را همان جا بر جاده (حد فاصل کل داوود و پادگان ابوذر) دفن می‌کنند. الان آنجا یک یادمان درست کرده‌اند و هر سال راهیان‌نور به زیارت مزار ایشان می‌روند . راوی : 🌹 🕊 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 فرمانده عملیات سپاه در غرب کشور یک خاطره را هم سردار داورزنی برایم تعریف کرده‌اند که عنوان می کنم. آقای داورزنی می‌گفت : بعد از عملیات بازی دراز به همراه تعدادی از رزمندگان و فرماندهان غرب به خدمت حضرت امام رسیدیم. در جریان همین دیدار تصاویر معروف دست‌بوسی ، و و... خدمت حضرت امام به ثبت رسیده است . آقای داورزنی می‌گفت : در آن دیدار از ناهماهنگی‌ها و کارشکنی‌های بنی‌صدر خیلی ناراحت بود و می‌خواست این موارد را به خدمت حضرت امام برساند، اما وقتی که با آقا دیدار کردیم و به ‌عنوان یکی از فرماندهان غرب، گلایه‌های خود را مطرح کرد، حضرت امام یک کلمه گفتند که «برو ان‌شاءالله درست می‌شود»، با همین یک جمله، روحیه به کلی تغییر کرد و انگار که همه غصه‌هایش برطرف شده باشد، با روحیه بالایی به جبهه‌ها برگشت و کمی بعد هم بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا خلع شد و از کشور فرار کرد . راوی : به نقل از سردار داورزنی 🌹 🕊 شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 دست‌نوشته بر عکس بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم رحمت و رضوان بر عزیز، سردار شجاع و مؤمن که عمر خود را در جهاد فداکارانه گذرانید و جوانان و مجاهدان بسیاری تربیت کرد. خداوند او را با صدر اسلام محشور فرماید . 🌹 🕊 شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 شناختی کوتاه از فعالیت های فرمانده و بنیانگذار یگان ویژه تکاوری نیروی دریایی سپاه پاسداران سردار حاج محمد ناظری در سال ۶۴ به عضویت نیروهای ویژه هوابرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که تحت نظر نیروی زمینی بود درمی‌آید و در آن زمان با سپهبد حاج قاسم سلیمانی نیز روابط نزدیکی پیدا می‌کند. بعد از پایان دفاع مقدس نیز سردار حاج محمد ناظری همچنان به مربی‌گری ادامه می دهد و مسئول دوره های متعدد جنگ های نامنظم و چریکی بوده و نفرات زبده بسیاری را بعنوان چریک و تکاور به بدنه نیروهای نظامی کشور معرفی کرده است. بعد از حمله امریکا به افغانستان و عراق و پس از آن که نیروهای نظامی غربی نظیر ناتو، ارتش های کشورهای اروپایی و به خصوص ارتش آمریکا در منطقه غرب آسیا حضور پررنگی پیدا کرده بودند، لازم بود تا نیروهای نظامی ایران حراست دقیق‌تر و گسترده‌تری از مرزهای خاکی و آبی کشور انجام دهند. از این جهت بود که اواخر سال ۸۶ از طرف ستاد فرماندهی کل قوا نیروی دریایی سپاه مامور شد تا یگان ویژه ای به منظور حضور فعالانه در برابر نیروهای بیگانه در خلیج فارس و آمادگی لازم برای عملیات در مواقع ضروری تشکیل دهد. این چنین بود که یگان‌های ویژه جنگ‌های نامنظم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خلیج فارس تشکیل شده و توانست تا حد بسیاری به موازنه قدرت حاضر در خلیج فارس منجر شود. فرماندهی این یگان‌ها بر عهده سردار محمد ناظری بود و او در جزیره فارور اقدام به تربیت نیرو و برگزاری دوره های تکاوری لازم برای مقابله با دشمن می‌کرد. مقابله جدی با دزدان دریایی سومالی، برقراری امنیت در منطقه استراتژیک خلیج فارس و حضور عزتمندانه در برابر نیروهای بیگانه در مواقع لازم، اتفاقاتی بود که با حضور نیروهای تحت اشراف سردار ناظری مانند یگان های تکاوری سیدالشهدا علیه السلام در خلیج فارس افتاد. اتفاقی که به نظر بسیاری از کارشناسان توانست ایران را قدرتمندترین کشور حاضر در خلیج فارس نماید. در فعالیت های بی نظیر نظامی اخیر، سردار ناظری یکی از فرماندهانی بود که به پیشبرد این عملیات حساس می پرداخت و نقش کلیدی در انجام موفقیت‌آمیز آن داشت. 🌹 🕊 بگذارید👇👇 @rastegarane313
💐🍀🌺🌴🌺🍀💐 🌺 بر چهره پر ز نور 🍀 💐 بر جان و دل صبور 🍀 🌼 تا امر فرج شود مهیا 🍀 🌺 بهر فرج و ظهور 🍀 بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 رمز پیروزی انقلاب اسلام اطاعت از رهبری و ولایت فقیه بوده و هست ، ملت مسلمان ایران توجه داشته باشند این موانع و مشکلاتی را که ابر قدرت ها و نوکران آنها و منافقین برای ما به وجود آورده اند نه تنها ما را شکست نخواهد داد بلکه باعث رشد هر چه بیشتر و پخته تر شدن این انقلاب خواهد بود . 🌹 🕊 🌹 🌹 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 📚✨ روزانه فقط یک کلام کوتاه ✨ علم و دانش را با متانت همراه کنید . امام صادق علیه‌السلام : جویای علم و دانش باشید و خویشتن را همراه با آمیزه حِلم و بردباری و متانت و وقار بیارائید . ( کافی ) بگذارید👇👇 @rastegarane313 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
18.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴عیادت رهبر معظم انقلاب از همسرش در بیمارستان بقیه الله تهران 🔺این کلیپ شش دقیقه ارزش ده بار دیدن و شنیدن رو داره. بگذارید👇👇 @rastegarane313
واسه ی چی اینقدر شهید میارن؟😕 سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:این روزها شهدای زیادی رو پیدا می کنن و میارن ایران، به نظرتون کار خوبیه؟ کیا موافقن؟ کیا مخالف؟ اکثر دانشجویان مخالف بودن، بعضیا میگفتن: ولمون نمی کنن… گیر دادن به چهار تا استخون… ملت دیوونن بعضیا میگفتن: آدم یاد بدبختی یاش میوفته تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحانی جلسه قبل نبود همه ی بچه ها سراغ برگه هایشان رو گرفتن ولی استاد جواب نمی داد یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت: استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟! شما مسئول برگه های ما بودی استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمی دونم کجا گذاشتم همه ی دانشجویان شاکی شدن استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟ گفتن:چون واسشون زحمت کشیدیم درس خوندیم هزینه دادیم زمان صرف کردیم هرچی که دانشجویان می گفتن استاد روی تخته می نوشت استاد گفت:برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هر کی میتونه بره پیداشون کنه؟ یکی از دانشجویان رفت و بعد از چند دقیقه با برگه ها برگشت استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد صدای دانشجویان بلند شد استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین؟ چون تیکه تیکه شدن!!! دانشجویان گفتن:استاد برگه هارو می چسبونیم برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت: شما از یک برگه آچار نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کنید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرده و فرستاده جنگ، الان منتظر همین چهار تا استخونش نباشه… بچه اش رو می خواد حتی اگه خاکستر شده باشه چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد و همه از حرفی که زده بودن پشیمون شد تنها کسی که موافق بود شهیدی بود که سالهاست منتظر باباشه😔 ‌ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🔴آیا از قرنطینه و در منزل ماندن خسته شدید؟؟ چند روز؟؟حوصله تان سررفته؟! تحملتان تمام شده؟!خیلی خسته شدید؟! ✌خاطره ای از ۱۸سال اسارت شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد. 🌹آنقدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی بهش گفته بود: تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!...همسرشهید لشگری میگفت: خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...او اولین کسی بودکه رفت. ( اولین اسیر بود) و آخرین نفری بود که از اسارت برگشت....اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود.. وقتی بازگشت از او پرسیدند: 🌺این همه سال انفرادی راچگونه گذراند ی؟ و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را‌ مرور میکردم. سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت، قرآن را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی میدانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. حسین میگفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم. بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم، این را بگویم که من مدت 12 سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک فضای سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... منبع:کتاب خاطرات دردناک.. ناصر کاوه 🌷حالا بعضی افراد وخانواده ها برای سلامتی خودشان تحمل 10 روز ماندن درخانه خودشان را ندارند!!!. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 خاطرات اسارت شهید سرلشکر خلبان حسین لشکری(ره) شادی روحش صلوات بگذارید👇👇 @rastegarane313
اگر گذرتان به بهشت زهرا تهران افتاد حتما" بر سر مزار این دوقلوها" بروید! ❤️❤️ *برادران دو قلویی که غریبانه، هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است!! قصه مظلومانه این دو برادر را با هم بخوانیم.... ثابت و ثاقب شهابی نشاط را کسی نمیشناخت. عملیات مسلم ابن عقیل در منطقه سومار اولین‌باری بود که آنها پا به جبهه گذاشته بودند. تا اینکه در سال 61 در اوج سالهای جنگ ایران و عراق تبدیل به امدادگران خستگی ناپذیر گردان سلمان شدند. همرزمان این دو شهید می‌گویند وقتی نامه‌ به خط مقدم می‌آمد، معمولاً ثابت و ثاقب غیبشان می‌زد! یک‌بار یکی از رزمندگان متوجه شد که وقتی همه گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عکس‌هایشان را با وجد نگاه میکنند، دوقلوها دست در گردن هم در کنج سنگر، های های گریه می‌کنند! این رزمنده میگوید بعدها که موضوع را جویا شدیم، فهمیدیم آنها بی‌سرپرست هستند. هر بار دل‌شان می‌شکند که کسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست. عکس‌های کودکی و زنبیل قرمزی که در آن سر راه گذاشته شده‌اند را بغل کرده گریه می‌کنند. جنگ شوخی بردار نیست. رحم ندارد... زن و شوهر و بچه نمیشناسد... برادر نمیشناسد... این را نمیفهمد که وقتی از دار دنیا فقط و فقط یک برادر داری یعنی چه.... جنگ بی رحم است و اینطور میشود که کمی بعد ثاقب، به دلیل مجروحیت های ناشی از جنگ شهید میشود و بردارش که فقط با چند ثانیه اختلاف از او به این دنیا آمده را تنها میگذارد. چیزی نمیگذرد که برادرش هم دوری او را تاب نمی آورد و بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی او هم شهید میشود. روزی شخصی ثاقب و ثابت را پشت به یکدیگر داخل آن زنبیل کوچک قرمز رنگ گذاشته بود و زیر شرشر باران کنار درب ورودی بهزیستی رهای‌شان کرده بود. حال درد نان بود یا درد جان،کسی نمی‌دانست. از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شد تنها یادگاری از مادر ندیده‌شان. ثاقب و ثابت سالها از کرمانشاه و غرب کشور گرفته تا اهواز و خرمشهر، به هر کجا که اعزام می‌شدند، در درون ساکشان اعلامیه‌هایی را به همراه داشتند که عکسی از دوران کودکی‌شان، به همراه دست نوشته‌ای بود که به در و دیوار شهرها می‌چسبانیدند: "مادر، پدر! از آن روز که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید سالها میگذرد. حال امروز دیگر ما برای خودمان مردی شده‌ایم ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم..." اما هیچگاه روزی فرا نرسید که قاب عکسی باشد و عکسی از ثاقب و ثابت و خانواده‌شان در کنار یکدیگر. اما از شیرخوارگاه تا آسمان برای این دو برادر راه طولانی و پر پیچ و خمی نبود... آنچه که امروز از ثاقب و ثابت شهابی نشاط باقی است، ۲ قبر مشکی رنگ شبیه به هم و در کنار هم در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) است. اگر چنانچه گذارمان به گلزار شهدای بهشت زهرا افتاد، جایی ما بین قبور قطعه ۵۰، ردیف ۶۷، شماره ۱۹ وردیف ۶۶ شماره ۱۹، دو برادر شهیدی آرام کنار یکدیگر خفته اند که شب‌های جمعه، هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است! و سخت چشم به راهند... دوستان‌ اگر‌ رفتید‌ بهشت‌ زهرا‌ سر‌مزار‌این‌ دو شهید‌ حتما‌ برید. خیلی غریبند. هیچ کس را ندارند ولی به‌ گردن‌ تک‌تک‌ ما‌حق‌دارند... لطفا برای شادی روح همه ی درگذشتگان که دستشان از دنیا کوتاهه یه صلوات بفرستید... برای این دوتا بردار غریب دوتاااا❤️❤️... بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تشییع پدر ۴ شهید 🔹پیکر پدر ۴ شهید دوران دفاع مقدس و انقلاب اسلامی امروز در مبارکه اصفهان تشییع و کنار مزار فرزندانش خاکسپاری شد. بگذارید👇👇 @rastegarane313
دلم پر بود به علی گلایه کردم از پدرش شکایت کردم ؛😔 چشمم افتاد به کتاب تفسیر قرآنم خاطرات محله شمشیری برایم زنده شد کتاب را برداشتم ورق زدم یک دسته اسکناس نو از داخل کتاب افتاد زمین ... گفتم : ممنون علی جان همیشه هوای مامان رو داری🥺 ادامه دارد.... کتاب زیبا و خواندنی قصه ننه علی بگذارید👇👇 @rastegarane313
زنگ خانه که به صدا در می آمد قلبم از حرکت می ایستاد مثل عقاب خودم رو جلو در می رسوندم😐 پیکر شهدا رو که می آوردن ،چادر سر میکردم و دنبال تابوت شهدا راه می افتادم و خودم رو به کنار ماشین می رسوندم و عکس علی رو نشون سربازی که بالا ایستاده بود میدادم و ..... اگه می خواهید روایتی متفاوت از زندگی مادرشهید بخونید پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو بخونید؛ واقعا عالیه👌 بگذارید👇👇 @rastegarane313
✳️ دلم برای دعای کمیل تنگ شده! 🔻 غروب پنجشنبه‌ای مرا دید که لباس پوشیده‌ام تا به کانون بروم. گفت: «به‌سلامتی کجا؟» گفتم: «دعای کمیل.» گفت: «دعای کمیل چیه؟ منم می‌تونم بیام؟» گفتم: «برا رفتن به مراسم دعا از کسی اجازه نمی‌گیرن.» او آن شب با ما آمد. عربی را به واسطهٔ پدری که مراکشی بود و عرب‌زبان، به‌خوبی می‌دانست. تا آخر مجلس نشست. حال خوشی پیدا کرد. توسل آن شب و اشک و انابهٔ او برای ما که مسلمان آبا و اجدادی بودیم، دیدنی بود و جان‌فزا. 🔸 هفتهٔ بعد، ظهر پنجشنبه از راه رسید؛ با لباس مرتب و معطر. گفتم: «خیره ان‌شاءالله! عزم سفر داری؟» گفت: «نه، اومدم بریم دعای کمیل!» من متحیر و مبهوت نگاهش کردم و گفتم: «الان؟ هنوز تا شب، فرصت زیاده.» گفت: «می‌دونم، اما دلم برای دعای کمیل تنگ شده.» بی‌تاب بود. این را همهٔ ما فهمیده بودیم. 🔺 هر کس از او می‌پرسید: «چه چیز تو را شیعه کرد؟» با صراحت پاسخ می‌داد: «دعای کمیلِ علی.» 📚 از کتاب 📖 ص ۳۶ 👤 🙏 📌 پ.ن: ژروم ایمانوئل کورسل، تنها شهید اروپایی دفاع مقدس متولد فرانسه است که پس از تشرف به دین مبین اسلام به «کمال کورسل» تغییر نام داد. بگذارید👇👇 @rastegarane313
آدم ها شبیه لیوانند. ظرفیت هایی مشخص دارند. بعضی به اندازه استکان، بعضی فنجان ، بعضی هم یک ماگ بزرگ، وقتی بیش از ظرفیت لیوان در آن آب بریزی ، سر ریز می شود، خیس می شوی، حتی گاهی که در اوج بدشانسی باشی و در لیوان به جای آب ، شربتی چیزی را زیادی ریخته باشی و سر ریز شده باشد ، لکه‌اش تا ابد بر روی لباست میماند آدم ها مثل لیوان می‌مانند. ظرفیت هایی مشخص دارند. لطفا قبل از ریختن مهر و عطوفت در پیمانه های وجودیشان ، ظرفیتشان را بسنج. به اندازه محبت کن. اگر این کار را نکنی ، اگر زیادی محبت کنی اگر سر ریز شدند و محبت بالا آوردند ، باد الکی به غبغب انداختند و پیراهن احساست را لکه‌ دار کردند، فقط از خودت و عملکرد خودت عصبانی باش، نه از آدم ها که شبیه لیوان هستند. سيمين دانشور بگذارید👇👇 @rastegarane313
شهیدی ک نماز نمیخواند🤔 تو گردان شایعه شد نماز نمی خونه گفتن .. تو که رفیق اونی..بهش تذکر بده.. باور نکردم و گفتم .. لابد می خواد ریا نشه.. پنهانی می خونه.☺️ وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون.. بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! 😳توی سنگر کمین.. در کمینش بودم تا سرحرف را باز کنم .. گفتم بهش ک.. ـ تو که برای خدا می جنگی.. حیف نیس نماز نخونی…😁 لبخندی زد و گفت .. یادم می دی نماز خوندن رو☺️ ـ بلد نیستی ؟😳 ـ نه..تا حالا نخوندم😢 همان وقت داخل سنگر کمین.. زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن..تا جایی که خستگی اجازه داد.. نماز خواندن را یادش دادم توی تاریک روشنای صبح.. اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شکافتیم هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از دستش افتاد آرام که کف قایق خواباندمش.. لبخند کم رنگی زد.😔 با انگشت روی سینه اش صلیب کشید و چشمش به آسمان یکی شد . . . و با لبخند به شهادت رسید.😔🌹 اری.. مسیحی بود که مسلمان شد و بعد از اولین نمازش به شهادت رسید...😓 به یاد وهب شهید مسیحی کربلا...😔 بگذارید👇👇 @rastegarane313