🌹🇮🇷🥀🏴🥀🇮🇷🌹
#پیامکی_از_بهشت 💐
ای مسئولین خدای ناکرده هدف انقلاب را فدای مقامتان نکنید شما در هر مرتبه ای که باشید در حکم نماینده اسلام و انقلاب و مردم هستید ، از امام بیاموزید که گفت من خادمی بیش نیستم ، آگاه باشید و یکدیگر را تضعیف نکنید و با هم متحد و در یک خط باشید و جلوی خطهای انحرافی را بگیرید .
🌹 #شهید_والامقام
🕊 #فرج_اله_دیده_بان
#سلام_به_دوستان_شهداء 🌹
#روزتان_شهدایی 🌹
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#علی_چیت_سازان
رفته بودیم شناسایی. پشت عراقی ها بودیم و تا مقر نیروهای خودی، پانزده کلیومتر فاصله داشتیم. علی آقا جلوی من حرکت می کرد.
ناخواسته پایم به پاشنه کفشش گیر کرد و کف کفشش کنده شد. با شرمندگی گفتم: علی آقا! بیا کفش من را بپوش. اما با خوش رویی نپذیرفت و تا مقر با پای برهنه و لنگ لنگان آمد.
وقتی برگشتیم با دیدن پاهای زخمی و تاول زده اش، باز شرمنده شدم. اما ایشان از من تشکر کرد.
متعجبانه گفتم: تشکر چرا؟
گفت: چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کربلا. شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من روضه بود؛ روضه یتیمان ابا عبد الله.
راوی :
#همرزم_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم_و_صفر
#ماه_برکات_اسلامی
#ماه_زنده_ماندن_اسلام
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀
#وقایع_بعد_از_عاشورا
#و_شهادت_امام_حسین_ع
#قسمت_شانزدهم
#ورود_اهل_بیت_ع_به_شام
بنا به بعضی قول ها ، #اول_ماه_صفر سالروز ورود اسرای اهل بیت (ع) به شام است .
با خبر رسیدن اسرای اهل بیت (ع) به شهر دمشق، یزید احکامی را اجرا کرد از جمله آن احکام این بود: جارچیان در شهر جارزدند سرهای بریده و زنان و اطفال کسانی به شهر وارد میشوند که دشمنان ما بوده و قصد براندازی حکومت عازم عراق بودهاند، که خلیفه زمان ابن زیاد آنها را کشته است. هرکس خلیفه را دوست دارد امروزباید شادی کند.
شامیان نیز سنگ تمام گذاشتند وبه خوبی دستور حاکم را انجام دادند. بر فراز بامهای خانهها بیرقهای رنگارنگ برافراشتند و در هرمعبری بساط شراب پهن شد. همه مردم به یکدیگر تبریک میگفتند. مردم شهر لباسهای رنگارنگ پوشیدند و خود را آراستند.
آواز شادی آوازخوانان بلند بود و مردم گروه گروه، شادی کنان به سوی دروازه شهرکوفه رفتند و عدهای از شهر خارج شده بودند. در این روز بود که اهل بیت(ع) را که مصیبت زده و داغدار بودند، همراه با نیزه دارانی که رأس مطهر شهدا را حمل میکردند، به دمشق وارد کردند.
ام کلثوم به شمر لعنته الله علیه فرمود: ما را از دروازه ای وارد دمشق کنید که مردم کمتری انجا باشند تا چشم هایشان به نوامیس جلب نشود. شمر نیز برخلاف گفته آن حضرت، اسرا را به همراه نوامیس رسول خدا از شلوغ ترین دروازه شهر وارد دمشق کرد.
مردم با دیدن خاندان نبوت، دهان به ناسزا گشودند و اهل بیتی که برای نجات اسلام به اسارت گرفته شده بودند را خارجی نامیدند. طبق برخی روایات، اهل بیت (ع) را سه روز در دروازه شهر دمشق نگاه داشتند و سپس وارد شهر کردند .
#ادامه_دارد...
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🏴🕊🥀🌴🥀🕊🏴
#روضه_بی_ریا_و_خالص
#حسنیه_کوچک
مرحوم سید علی اکبر کوثری از روضه خوانهای قدیم شهر قم و پدر مرحوم کوثری مداح و روضه خوان معروف امام ، در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف می برند .
بچه های آن محله به رسم کودکانه خود خاله بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها، با چادرهای مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه کودکانه و کوچکی، در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند.
مرحوم سید علی اکبر می گوید :
بعد از اتمام جلسه آمدم که از در مسجد بیرون بروم یکی از دختر بچه های محله آمد جلو و گفت :
آقای کوثری برای ما هم روضه می خوانی؟
گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تأخیری در حضورم نداشته باشم .
هر چه اصرار کرد توجهی نکردم تا اینکه عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت :
مگه ما دل نداریم !؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
پیش خودم گفتم دل این کودک را نشکنم و قبول کردم . به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم.
حسینیه کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمی شدند .
سر خم کردم و وارد حسینیه کوچک شدم و روی خاکها نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند .
سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم :
السلام علیک یا ابا عبدالله…
دو جمله روضه خواندم و یک بیت شعر…
دعایی کردم و آمدم که بلند شوم و با عجله بروم،
یکی از بچه ها گفت تا چای روضه را نخورین امکان نداره بگذاریم بروید .
رفت و توی یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشان برایم چای آورد ، چایی سردی که رنگ خوبی هم نداشت .
با بی میلی و اکراه استکان را آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشوند بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم …
شام عاشورا، خسته و کوفته آمدم منزل و از شدت خستگی فوراً به خواب رفتم.
وجود نازنین صدیقه کبری حضرت زهرا سلام الله علیها، در عالم رؤیا بالای سرم آمدند .
طوری که متوجه حضور ایشان شدم.
به من فرمودند :
آسید علی اکبر مجالس روضه امروز قبول نیست .
- گفتم چرا خانم جان؟
فرمودند:
نیتت خالص برای ما نبود .
برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی .
فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا حضور داشتیم و آن روضه ای بود که برای آن چند تا بچه کوچک دور از ریا و خالص گوشه محله خواندی . آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای هم داریم .
- گفتم: جانم خانم ، بفرمایید چه خطایی از من سر زده؟
خانم حضرت زهرا سلام الله علیها با اشاره فرمودند :
آن چای را من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!؟
از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم که توجه و عنایت آنها به مجالس با اخلاص و بی ریاست و بعد از آن هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول می کردم و اندک صله و پاکتی که از آنها عاید و حاصلم می شد برکتی فراوان داشت و برای همه گرفتاریها و مخارجم کافی بود .
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
#ماه_خون_و_قیام
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
🌹🏴🥀🌴🥀🏴🌹
#سلام_بر_شهدا
عشق به #شهدا
مثل هوای دم #صبح است
تازهام میکند
کافےست کمی شما را #نفس بکشمـ
کافےست ریهام را
از #دوست داشتنتان پرکنم
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هدیه بهشتی یک شهید به مادرش
🌹#شهید_حاج_کاظم_رستگار
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
📌 *وقتی پسر ۱۰ ساله شهید مسعودیراد در درون قبر پدرش رفت و همه را به گریه انداخت*
🔹 همسر شهید محمدعلی مسعودی راد روایت می کند : "وقتی پیکر محمدعلی را آوردند، همراه با ۲۵ شهید دیگر بر دوش مردم تشییع شد.
◇ به گلزار که رسیدیم غوغایی به پا شده بود، همه آماده می شدند تا پیکر شوهرم را درون قبر بگذارند.
◇ شش فرزند سه تا ده سالهام حلقه وار بالای قبر محمدعلی ایستاده بودند و بیتابی می کردند.
◇ دیگران مواظب آنها بودند تا درون قبر نروند، شوری به پا شده بود، ناگهان مجید ده سالهام از لابهلای جمعیت خودش را رها کرد و درون قبر رفت و کنار پدرش قرار گرفت.
◇ لحظاتی نگذشت که در برابر جمعیتی که از گریه لبریز شده بودند، قامت راست کرد و فریادش را بلندکرد:
*● حسین حسین، شعار ماست*
*● شهادت، افتخار ماست*
◇ با کلام او صدای گریهها بلندتر شد. هرکسی به او می رسید دستی بر سر و روی او می کشید و تحسینش می کرد. مجید آن روز کاری کرد، مردانه...″
🩸 شهید محمدعلی مسعودیراد
چهاردهم خرداد۱۳۳۴ در روستای طرنگ از توابع شهرستان بافت به دنیا آمد. سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و چهار دختر شد.
◇ کارمند شرکت ذغال سنگ بود به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و بیست ویکم دی ۱۳۶۵ در عملیات کربلای۵ در جبههی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
📌 *نگهداشتن خط هنوز هم روی دوش شهداست*
🔹️ نگهداشتن این مملکت از موج و طوفان هجمه ها هنوز بر روی دوش #شهیدان است و هربار که به شهر می آیند ، حال و هوای شهر را تغییر میدهند.
◇ باورتان میشود؟! هنوز با #استخوان_هایش خط را نگه داشته اند و ...
*■ راستی ما کجای خط هستیم ؟؟*
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پیام علی حججی، فرزند شهید حججی برای مردم ایران: آرزو میکنم حال همه خوب باشه و برن کربلا
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #یکشنبه ۲۲ مرداد ماه ۱۴۰۲ مصادف است با ۲۶ محرم الحرام
📿 ذکر روز یکشنبه: یا ذَالجَلالِ وَالاِکرم (صد مرتبه)
✳️ ذکر این روز موجب فتح و نصرت میشود.
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
آن شب مسئول شب بودم.
نیمه شب آقا مجید با واکس رفت طبقه بالا
پوتین ها را مخفیانه واکس بزند.
از او پرسیدم چرا این کار رو میکنید؟خود بچه
ها فردا این کار رو انجام میدن.
جواب داد از عشریه یاد گرفتم
نیمه شب بیدار میشد و سرویس های بهداشتی
رو تمیز میکرد.....
#شهید_ابراهیم_عشریه
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
ماشین سازمان در اختیارش بود، من هم سوار میشدم و با هم میآمدیم طرف تهران. عقب نشسته بود و با لب تاپش کار میکرد. رادیو را روشن کردم. از پشت زد به شانهام. «آقا، این رادیو مال شما نیست. این ماشین دولته، صداش هم مال دولته، تو که موبایل داری، هدفون بذار توی گوشت، گوش کن.» از این تذکرها که میداد، به شوخی بهش میگفتم:«مصطفی با این کارها شهید نمیشوی.» میگفت:«اتفاقا اگر مراقب این چیزها باشی، یک چیزی میشوی.»
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 امام حسین یار نمایشی نمیخواد...
🔹 خاطرهای از عهد بستن، همسر شهیدی با شوهر خود، برای شب هفتم محرم (شب حضرت علیاصغر).
◇ راوی: شیخ مهدی سلیمانی
📎 پ.ن قسمت اول فیلم: دقایقی قبل از شهادت شهید حامد بافنده سوم اردیبهشت سال ۱۳۹۶ سوریه
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مهدی_نوروزی
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
❇️ اربعین میآموزد که باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت...
#اربعین
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاروان تعزیه #زن_زندگی_شهادت
وارد خیابان های تهران میشوند
📌 امروز شنبه ۲۱ و فردا یکشنبه۲۲مرداد
میدان حضرت ولیعصر (عج)
📌دوشنبه۲۳ و سه شنبه ۲۴مرداد
پارک دانشجو جنب مترو
📌چهارشنبه۲۵ و پنجشنبه۲۶ مرداد
امام زاده صالح
💔زینب مباد بشکند ایـن دفعہ هم دِلت
ما را #مدافعانِ_حجابِ تو آفریده اند
#پا_به_پای_زینب_میمانیم
#کار_فرهنگی_تمیز
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
#اخباراربعین
کرایهها از ایران تا کربلا
هزینهی اتوبوس از شهرهای مرکزی ایران به مرز مهران (یا بالعکس): 600000 تومان
هزینهی اتوبوس از مرز مهران تا کربلا یا بالعکس: 10000 دینار (350000 تومان)
هزینهی ون از مرز مهران تا کربلا یا بالعکس: 15000 دینار (525000 تومان)
هزینهی تاکسی از مرز مهران تا کربلا یا بالعکس: 25000 دینار (875000 تومان)
هزینه جابجایی بین شهرهای زیارتی با ماشینهای عتبهی حسینی (واقع در مقابل باب السدره):
هزینهی ون از کربلا به «کاظمین سامرا سید محمد» و مجددا برگشت به کربلا: 13000 دینار (455000 تومان)
هزینهی ون از کربلا به نجف: 5000 دینار (175000 تومان)
نکته: سرویسهای عتبهی حسینی در ایام منتهی به اربعین متوقف خواهد شد. برای استفاده از این سرویسها لازم است ده روز زودتر کربلا باشید.
هزینه جابجایی بین شهرهای زیارتی با ماشینهای آزاد:
هزینهی ون از کربلا به کاظمین: 6000 دینار (210000 تومان)
هزینهی ون از کاظمین به سامرا: 7000 دینار (245000 تومان)
هزینهی ون از سامرا به کربلا: 15000 دینار (525000 تومان)
هزینهی فرودگاه نجف به داخل شهر نجف (یک خودروی دربستی): 5000 دینار (175000 تومان)
نکته: تاکسیهای داخل فرودگاه حتی تا 20000 دینار هم قیمت میدهند. بگردید تا قیمت مناسب پیدا کنید.
هنگام برگشت، اگر اتوبوسی به مقصد شهر خودتان در پایانهی مرزی پیدا نکنید؛ باید با تاکسی از مرز به ترمینال شهر مهران بروید. این فاصله 13 کیلومتر است و کرایهی ماشینِ دربستی آن نهایتا 100000 تومان خواهد بود. تاکسیها بعضا کرایهی بیشتری مطالبه میکنند. بگردید تا قیمت مناسب پیدا کنید.
هزینهی هتل در ایام عادی:
بین ۱۰۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ دینار
نکات مهم:
هزینهی هزار دینار به قیمت 35000 تومان محاسبه شده است
جهت احتیاط 20 درصد به کرایهی ماشینهای آزاد اضافه کنید. (قیمت ماشینهای عتبهی حسینی مصوب بوده و افزایش احتمالی ندارد)
https://eitaa.com/rastegarane313
باسلام، لیست جدید هزینه بلیط اتوبوسهای عتبه جهت انتقال زائرین از کربلا به شهرها و اماکن زیارتی
قیمت وصدور بلیطها به اماکن و شهرهای زیارتی برای رفت و برگشت میباشد .
محل دریافت و رزرو بلیط : کربلا باب السدره نبش خیابان سدره دفتر حمل و نقل زائرین عتبه حسینی
زائرین هر روز برای روز بعد میتوانند بلیط تهیه کنند.
https://eitaa.com/rastegarane313
🔸هفتمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
🔹خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهلبیت و پیوسته در مسیر پا کی بهرهمند نمودی. از تو عاجزانه میخواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهرهمند فرما.
#چهل_چراغ💫
#حاج_قاسم 🌷
https://eitaa.com/rastegarane313
فرزندانتان چطور با نبود پدر کنار آمدند؟ منظورم وقتی است که به سوریه میرفتند.
بچهها از نبود پدرشان خیلی اذیت میشدند، چون ارتباط فوقالعاده قوی میان آنان وجود داشت ولی، چون مأموریت بود به نبود پدر عادت کردند؛ البته ارتباط تلفنی همیشه وجود داشت حتی از طریق تلفن برای بچهها مخصوصاً دختر کوچکم شعر میخواند، بیقراری میکردند، اما با این موضوع کنار آمده بودند و وقتی پدرشان از مأموریت میآمد کلی انرژی میگرفتند و زمانی که پدرشان را از دست دادند واقعاً مثل یک گل پژمرده شدند و بیحال بودند و خیلی زمان برد تا به خودشان بیایند.
میدانستید که همسرتان از فرماندهان لشکر زینبیون بودند؟
خیر، جدی میگویید؟! باورتان میشود که من الان از شما میشنوم که همسرم فرمانده بودند. وقتی از او میپرسیدم در سوریه چکار میکنید؟ میگفت: من یک سرباز هستم، اصلاً ما اطلاع نداشتیم حتی وقتی همرزمانش و نیروهای سپاه برای مراسم تشییع و یادبود هم آمده بودند در این مورد چیزی به ما نگفتند. پارچه نوشتههایی که به این مناسبت زده بودند روی آن نوشته شده بود «عارف گمنام». واقعاً همسرم گمنام بودند (اشکهای همسر شهید علیخانی با گفتن این عبارت جاری میشود و من میگویم ان شاءالله خدا به شما صبر خواهد داد تا بتوانید این دوری را تحمل کنید.) ایشان یکی از مجاهدان دلیر لشکر زینبیون و فرمانده نیروهای پاکستانی جبهه مقاومت بودند، پاکستانیها هم مهاجر بودند و به ایران میآمدند و از ایران به سختی به سوریه میرفتند، بخش سخت جبهه مقاومت در دست بچههای پاکستانی بود حتماً فرماندهی چنین نیروهایی در آن جبههها کار راحتی نبود، اما همسر شما ارتباط خیلی خوبی با نیروهایش داشت. متأسفانه ایشان مدت ۹ سال کرمانشاه نبود، در تهران خدمت میکرد و از همانجا به سوریه اعزام شد. ما تهران زندگی میکردیم و موقتاً به کرمانشاه آمدیم، چون خانواده من کرمانشاه هستند. بعد از شهادت همسرم ما خیلی اذیت شدیم، تهران برای ما قابل تحمل نبود و دوستان همسرم هم اصرار داشتند پیکر همسرم در کرمانشاه دفن شود، بهخاطر همین بود که ما به کرمانشاه آمدیم.
از خاطرات همسرتان درجبهه مقاومت یا در دوران دفاع مقدس برایمان بگویید.
همسرم درباره حضورش در هر دو جبهه دفاع مقدس و مقاومت معمولاً چیزی نمیگفت و من حتی موضوع زدن تانک بعثیها توسط او در نوجوانی را هم از همرزمانش شنیدم. یکی از آزادگان میگفت: موقعی که بعثیها مرا اسیر کردند شروع کردند به زدن من. وقتی سؤال کردم که چرا میزنید میگفتند یکی از نوجوانان ایرانی با آرپیجی تانک ما را منفجر کرده و مانع پیشروی نیروهای ما شده است و آنها از عصبانیت مرا میزدند. بعدها متوجه شدیم که آن نوجوان حسین علیخانی بود، اما همسرم از کارهایش برای ما هیچ چیز نمیگفت.
خصوصیات اخلاقی، رفتاری و ویژگیهای شخصیتی شهید چگونه بود؟
بعد از شهادتش کسانی آمدند و گفتند که شهید سرپرست ما بوده و یتیمداری میکرده و من اصلاً از این موضوع اطلاعی نداشتم. همسرم خیلی مظلوم بود، حالا که شهید شد بیشتر او را شناختیم. وقتی در قید حیات بود کسی او را نمیشناخت. همسرم پای مباحث آیتالله خوشبخت، آقای انصاریان و آقای هاشمینژاد میرفت و علاقه زیادی به مباحث اعتقادی و اخلاقی داشت. اهل تماشای تلویزیون نبود. بیشتر اهل مطالعه بود. در هر زمینهای که از ایشان سؤال میکردید، جواب داشت، یک دایره المعارف بود، وقتی مطالعه میکرد هدفش حفظ مطالب نبود بلکه برای عمل کردن مطالعه میکرد، خیلی اهل تفکر بود. سؤالاتی را برای ما مطرح میکرد و هر کدام از ما جوابی میدادیم بعد میگفت: جوابتان کامل نیست باید بیشتر فکر کنید و ما را وادار به فکر و مطالعه بیشتر میکرد. همیشه بچهها را به نمایشگاه کتاب میبرد. خیلی اهل علم بود، الان در کرمانشاه ایشان را از آگاهان به فلسفه میدانند، برخی استادان فلسفه را ایشان به جوانان کرمانشاهی معرفی و اندیشههایشان را تبیین میکرد. طب سنتی را در کرمانشاه همسرم رواج داد و احیا کرد و خیلیها را به طب سنتی ترغیب نمود. خیلی راحت با جوانها ارتباط برقرار میکرد و برای آنها وقت میگذاشت. وقتی سرمزار ایشان میروم بارها خانوادههایی را میبینم که میآیند و میگویند شهید علیخانی عامل هدایت پسرشان به راه راست بوده است. رفتارش خیلی متین بود. یک بار ندیدم که به بچهها توهین کند.
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313
شهید صدرزاده در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مىنويسد:
چه مىشود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد
فکرش را بکن!
راه مىروى و راوی مىگويد:
اینجا قتلگاه شهید رسول خليلى است.
یا اینجا را که مىبينى همان جایی است که، مهدی عزیزی را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد.😭😭
یا مثلاً اینجا همان جایی است که،
شهیدحيدرى نماز جماعت مىخواند.🌱
شهید بيضائى بالای همین صخره نیروها را رصد مىكرد و کمین خورد.😞
شهید شهریاری را که مىشناسيد؟
همین جا با لهجه آذری برای بچهها مداحی مىكرد.🎤
یا شهید مرادى؛ آخرین لحظات زندگىاش را اینجا در خون خودش غلتیده بود.😔
یا شهید #حامد_جوانى؛ اینجا عباسوار پر کشید.😭
خدا بیامرزد شهيد اسكندرى را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت.😭
شهید جهاد مغنيه، در این دشت با یارانش پر کشید ...
عجب حال و هوایی مىشود کاروان مدافعین حرم ...
عجب حال و هوایی ...😭
#ما_ملت_امام_حسینیم
#کانال_ما_رابه_اشتراک_
بگذارید👇👇
@rastegarane313