فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹به آه فاطمه برگرد!
🔸برای پیوستن به کانال خبر خُــــــــــبره از لینک زیر استفاده کنید
.
https://eitaa.com/khabarekhobre01
#آدینهٔ_انتظار
#امام_زمان
#فاطمه_زهرا
🔹اقتباس از: کانال «خبر خُبره» وابسته به دبیر کل مجمع جهانی اهل بیت(ع) حضرت آیةالله رمضانی نماینده مردم بصیر گیلان در مجلس خبرگان رهبری
@ravagh_channel
🔹حیلهٔ حلال *
در دوره دانشجویی که عضو انجمن شعر «شهریار» تبریز بودم، بارها از بزرگان انجمن خواسته بودم که یک دفعه هم ما را با خودشان به منزل استاد شهریار ببرند، اما قسمت نمیشد. از آقایان انجمن که نتیجه نگرفتم، خودم دست به کار شدم و برای رسیدن به مقصودم نقشهای کشیدم.
عصر جمعۀ يكی از روزهای بهاری، سرِ خود راه افتادم طرف منزل شهریار که توی کوچه مقصودیه، پشت شهرداری تبریز و نزدیک خانهٔ دانشجویام بود. زنگ خانه را که زدم، پسرش «هادی» در را باز کرد. قبل از اینکه من سلام کنم، به اسم صدایم کرد و بعد از سلام پرسید: «این طرفها آقای ایمانی؟». با هم از نزدیک آشنا بودیم؛ هادی را در مراسم شعرخوانی میدیدم و او هم برنامههای موسیقیام را در تلویزیون و محافل تبریز میدید. هادی بیشتر از سرودن شعر، نمایشنامه مینوشت. پدر و پسر با هم تنها زندگی میکردند. با لحن خاصی که انگار قرار قبلی با پدرشان دارم، گفتم: «به استاد عرض کنید ایمانی میگن من آمدهم!». رفت و فوری برگشت و گفت: «بفرمایید تو، خوش آمدید!». حیلهٔ حلالم گرفته بود. غیر از بزرگواری استاد، در واقع حافظهٔ پیری شهریار، مجوز ورود برایم صادر کرده بود و من هم به حافظهٔ پیریاش امید بسته بودم. بعد از آن هر از گاهی میهمان خلوتِ خاص شهریار میشدم و به قدر وسعم خوشهچینی میکردم. البته استاد بعدها با دیدن فعالیت موسیقیام در تلویزیون تبریز و اجرای زندهام در محافل شهر، به مرور عنایتش به ما بیشتر هم شد.
* اردیبهشت ۶۵ در کنار استاد شهریار
🖊 منصور ایمانی(صبا)
@ravagh_channel
🔹جنگ زرگری
در روزگاران قدیم هرگاه مشتری به ظاهر پولداری وارد یکی از دکانهای زرگری میشد و از عیار و بهای جواهر پرسشی میکرد، زرگر بهای جواهر مورد نظر خریدار را چند برابر بهای واقعی آن اعلام میکرد و با اشاره و ایما شاگردش را به مغازه زرگری همسایه میفرستاد و خبرش میکرد تا وارد معرکه شود.
زرگر دوم به بهانهای خودش را به مشتری نزدیک میکرد و میگفت همان جواهر را در مغازهاش دارد و به بهای کمتری میفروشد. قیمت پیشنهادی زرگر همسایه کمتر از بهای زرگر اولی اما هنوز بسیار بالاتر از بهای اصلی جواهر بود.
در این حال زرگر اولی جنگ و جدلی را با زرگر دومی راه میانداخت و به او دشنام میداد که: «داری مشتری مرا از چنگم درمیآوری» و از این ادعاها.
زرگر دوم هم به او تهمت میزد که: «میخواهی چیزی را که این قدر میارزد به چند برابر بفروشی و سر مشتری محترم کلاه بگذاری؟»
خلاصه چنان قشقرقی راه میانداختند که مشتری سادهلوح صحنه را باور میکرد و به مغازه زرگر دوم میرفت و جواهر موردنظر را بدون کمترین چانهای میخرید! نتیجه آن بود که مشتری ضرر میکرد و دو زرگر، سود به دست آمده را میان خود تقسیم میکردند.
این جنگ که حیله برخی زرگران برای فریب مشتری و فروختن زیورآلات به او بوده است، رفتهرفته از بازار طلافروشان فراتر رفته و در ادبیات فارسی به اصطلاح «جنگ زرگری» درآمده است.
#جنگ_زرگری
#ادبیات_فارسی
#اصطلاح_کنایه
🔹ارسالی از: جناب علی محمدزاده عضو فعال رواق
@ravagh_channel
📚 برشی از کتاب #جهاد_مقدس
♦️ #سوسنگرد دو بار محاصره شد؛ و حقاً و انصافاً شهر سوسنگرد یک شهر مقاوم و آسیب دیده است. دفعهی اوّل که آنجا محاصره شد، بعد از مدّتی عراقیها توانستند بیایند وارد سوسنگرد بشوند و نیروهای ما را از داخل شهر عقب بزنند و حتی فرماندار معیّن کنند! عراقیها برای سوسنگرد، فرماندار هم معیّن کردند؛ یک چنین خاطرهای بود، منتها بعد نیروهای ما رفتند و عراقیها را عقب زدند. و آنها دفعهی بعد [هم] فرار کردند که شاید آخرین دفعه بود که سوسنگرد محاصره بود.
البته این را هم بگویم که من در این فاصله یکی دو بار [هم] سوسنگرد رفتم و نماز جماعت خواندیم، [بعد] من سخنرانی کردم. یک بارش مرحوم شهید مدنی هم با ما بود؛ از جمله کسانی که در آن سفر بودند، ایشان بودند؛ احتمال میدهم آقای موسوی اردبیلی [هم] یک سفر با ما بودند. خاطرات خیلی خوبی داشتیم در آن جریان در سوسنگرد که عربها رفته بودند هوسه میکردند.
یک خانم عرب بود که خودش و همسرش که نابینا بود، آن چنان شجاعانه هوسه میکردند که من اصلاً تحت تأثیر قرار گرفتم! یک خانم مسنّی بود شاید در حدود ۴۵ سال ولی شجاع و حقّاً مردوار، و معروف بود که ایشان با یک چوب چند نفر از سربازان مهاجم عراقی را انداختهاند! یک چنین خانم شجاعی بودند که همسرش یک مرد نابینایی بود؛ او هم خیلی شجاع بود و عجیب بود. من خلاصه خاطرات خیلی خوبی دارم از رفت و آمدهایم به سوسنگرد.
🎉 انتشار به مناسبت سالروز فتح سوسنگرد
https://shop.khameneibook.ir/product/جهاد-مقدس
@KhameneiBook
#دفاع_مقدس
#خاطرات_رهبر
#سالروز_فتح_سوسنگرد
@ravagh_channel
رواق
🔹قافله شوق 🔸راهیان نور 🔹سفرنامه 🔸عملیات رمضان جنگ که مغلوبه شد، چند تا زخمی را دیدم که توی بیل
🔹بخش بعدی «قافلهٔ شوق»
🔸سفرنامه
🔹راهیان نور
🔸عملیات رمضان(جاده خرمشهر - اهواز)
👇
🔹قافله شوق
🔸راهیان نور
🔹سفرنامه
🔸جاده اهواز - خرمشهر
بهطرف سوسنگرد که میرفتیم، از عملیات رمضان و ایستگاه حسینیه، برای کناردستیام توی مینیبوس خاطرات زیادی تعریف کردم. یادگاریهای کیلومتر ۷۰ آنقدر بود که اگر میخواستم همهاش را بگویم، حَملهدار و بلاکش قافله - جناب مهرشاد - باید زرد قناری را وادار میکرد پنجاه بار این جاده را برود اهواز و برگردد خرمشهر! به همراهم گفتم «چون فرصت سرکشیدن آب دریا نیست، بهقدر تشنگی از عملیات رمضان بگویم و بقیهاش را درز بگیرم». ربع ساعت میشد که مشتاقانه توی چشمم زُل زده بود و گوش میداد. در جوابم گفت: «حق بچههای جنگ بیشتر از اینهاست که از این دریا، به قدر تشنگیِ خودمان بچشیم. این مملکت برای تربیت نسل آتی، به قلم و چانۀ شما جماعتِ کاتب و راوی، امیدها بسته!». و حق میگفت! ضمنا آقای مهرشاد یک لحظه از حال اهل قافله غافل نبود و به فراخور امکاناتی که داشت بهشان میرسید؛ چه ارائه خدمات فرهنگی، مثل خواندن آیات و احادیث و یا اشعار و حکایات سعدی و چه از تنقلاتی که در کاروانهای سیاحتی - زیارتی معمول است، بین رفقا تُخس میکرد. از ایستگاه حسینیه خیلی دور نشده بودیم که بلند شد و تتمۀ شیرینی و میوهای که ذخیره کرده بود، بین نفرات تقسیم کرد. سیب قرمز قشنگی نصیب من شد که علیرغم خشکی گلویم از گفتن خاطرههای جنگ، دلم نیامد گازش بزنم. در عوض ساقی سفر - جناب مفاخری فرماندار دهگلان - مهربانتر از آن بود که لیوان آبی، خرج گلوی تشنگان نکند.
#دفاع_مقدس
#سفرنامه
#راهیان_نور_اهواز_خرمشهر
🖊 راوینویسنده: منصور ایمانی
@ravagh_channel
🔹غصه جوانان پیرمان کرد!
سلام شهیدان خاکی
همسایهگان دیواربهدیوار خدا!
سلام پارسایانِ جوان،
با نگاههایی افتاده از حیا
در سالهای طغیان جوانی
سلام رفیقان سادۀ قدیمی؛
فرزندان مشهدیصفورا
کربلاییباقر
کجایید بچههای میرزاتقی
که سگهای صهیون
تولۀ تلهگرام پسانداختهاند
و با همقلادهاش،
اینستاگرام،
نه تنها شهرمان را
که پشت کوهها را هم
اشغال کردهاند
جوانهایی که
به جای گندم بودادهٔ مادر
در جیبشان پاپکورن میریزند
و با پپسی و واتساپ رفاقت دارند
جوانهایی که نام کوچک مادربزرگشان را
از یاد بردهاند
ولی هفت پشتِ «مِسی» را
خوب میشناسند!
#شبیخون_فرهنگی
#سکوهای_صهیونیستی
#جهاد_تبیین
🖊منصور ایمانی(صبا)
@ravagh_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐 یــک ســؤال ســاده و یــک جــواب ســادهتــر:
🤔 به نظر شما در زمین دشمن باید زندگی کرد یا جنگید؟
🔰 اگر در پاسخ به این سوال تردید دارید کلیپ بـ☝️ـالا میتواند به شما کمک کند...
#⃣ #جهاد_تبیین
جبههٔ #انقلاب اسلامی در فضای مجازی
✊🏻 @jebheh #شبیخون_فرهنگی #سکوهای_صهیونیستی #جهاد_تبیین_روحالله_مؤمننژاد 🔹روحالله مؤمننسب دبیر کل جبهه انقلاب اسلامی در فضای مجازی و مدرس دوره پیشرفته فضای مجازی و سواد رسانهای @ravagh_channel
🔹قتلگاه فضای مجازی
دشمن رهبر مشوید از عناد
خامنهای نائب پیغمبر(ص) است
نایب مهدی(عج) همه چیزش نکوست
چونکه حمایت شده از حیدر(ع)است
او نه که محتاج به اشعار ماست
یاری حق، یاور این رهبر است
شاعر این شعر اگر خود بَد است
عاشق این رهبر دینپرور است
باطن او بس که درخشنده است
از مه و خورشید بسی اَنور است
چهره او صولتی از انبیاست
او پسر فاطمهٔ اطهر(س)است
معجزهها دیدهام از دست او
«خامنهای خمینی دیگر است»
دست خدا بر سر آقای ماست
از همهٔ مردم دنیا، سر است
این سخن اغراق نباشد که او
فاتح دیوار و در خیبر است
سدشکنِ قلعهٔ قوم سدوم
کیست؟ همین سیدِ خوشلشکر است
لشکر رهبر که ز کشمیر و هند
تا یمن و قدسِ جهانگستر است
راز فتوحات علی، عدل اوست
رهبر ما در همه جا دلبر است
امت اسلام هواخواه اوست
او همه جا سید و هم سرور است
خامنهای عشقِ حسنزاده است
آنکه خودش بحر پر از گوهر است
بهجتِ عرفان شده بود عاشقش
خامنهای، مهدی(عج) را قنبر است
قنبر او، مسلم و عمار او
مالکِ شمشیرزن اَشتر است
من نکنم مدح به جز حرف حق
گوش من از یاوهٔ دشمن کر است
در همه جا سایهٔ دجالها
گشته پراکنده و او را خر است
پس خر دجال چو ابزار اوست
در همه جا فتنهٔ او اکبر است
سلطه او روی رسانه ببین
در همه جا رفته و یک پیکر است
در همه چیز، ما ز عدو برتریم
غیر فَجازی که عدو برتر است
بی در و پیکرتر از آنجا کجاست؟
نظمِ طویله ز همان، بهتر است
غصهٔ رهبر ز فجازی ماست
بس که در آن غنچه و گل، پرپر است(۱)
فتنه اکبر نه ز مستکبران
بلکه بزککردن مستکبَر است(۲)
کافر حربی چو نگردد بزک
چهرهٔ گرگش، رُک و پیداتر است
تا که مجازی نشود مستقل
داخل آن عوعو و یا عرعر است
عوعوِ گرگانِ کمین کرده و
عرعر خرهای فالوئربَر است
روسیه و چین و ایالات دور
حاوی یک نکته و یک باور است
شبکهٔ اینترنتشان ملی است
شبکهٔ اینترنت ما ابتر است
گشته فجازی خودش عینألاسد
دشمن ما حیلهگر و هم شر است
مثل سپاه عین ألاسد را بزن
دشمن ما روی زمین احقر است
دشمن ما رفته پی کودکان
خانه به خانه همه جا اظهر است
عین الأسد را چو حقیقی زدیم
وقت مجازیست، عدو ساحَر است
شایعه، ترویج فساد و دروغ
گوشهای از نقشه این کافر است
تا که مجازی نشود امن و پاک
جبهه حق هم اثرش کمتر است
(۱) اشاره به فرمایش رهبر انقلاب:
«امروز فضای مجازی قتلگاه نوجوانان و جوانان شده است»
(۲) حامیان و عاملین بزک کردن سکوهای صهیونیستی آقایان فیروزآبادی، جهرمی و جهانگرد با اسم مستعار «فَجَج»، مسؤلین شبکه ملی اطلاعات و شورای عالی فضای مجازی وابسته، در دولت بیتدبیر حسن فریدون
🔹اثری از: شاعر بصیر جناب علی شیرازی
#صیانت_از_ایران
#
جبههٔ_انقلاب_اسلامی_در_فضای_مجازی✊🏻 @jebheh #شبیخون_فرهنگی #سکوهای_صهیونیستی #جهاد_تبیین 🔹استاد روحالله مؤمننسب دبیر کل «جبهه انقلاب اسلامی در فضای مجازی» و مدرس دورهٔ پیشرفته فضای مجازی و سواد رسانهای @ravagh_channel
🔹تبریک چوپانزادهای شهرنشین
این بنفشۀ وحشی را از محیط خدادادیاش در یکی از آبادیهای گیلان کندیم و در باغچه خانهمان، در کلانشهری پرهیاهو کاشتیم.
القصه؛ بنفشهٔ وحشی چند سالی است که از تاثیر همنفسی با خوی ما آدمیان، اهلی شده است!!!
الغرض؛ عوض تصاویر بیروح استیکر و ایموجی، با ارسال تصویر این بنفشهٔ دور از وطن، چون چوپانزادهٔ سادهای در کوهستانهای البرز، ولی کلانشهرنشین، به پاس بزرگداشت شب میلاد عقیلهٔ بنیهاشم حضرت زینب - سلام الله علیها - به تکتک اعضای محترم رواق، تبریک عرض میکنم.
🖊 منصورایمانی(صبا)
@ravagh_channel