eitaa logo
رواق
139 دنبال‌کننده
839 عکس
270 ویدیو
1 فایل
این کانال در حوزه تولید و انتشار آثار هنری از جمله شعر، داستان، مستندنویسی، هنرهای تجسمی، نقد سینمایی و ... فعالیت می‌کند. ارتباط با مدیر: @m_i_saba
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دیباج
دیباج ۱۱۷ 🔶گــره نگــاه 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌شاید در ابتدا تندمزاج و عصبی به‌نظر می‌رسید، اما بازشدن گوشه لب تو به لبخند می‌توانست دیوار فرازآمده از ناهمزبانی را فروریزد و او تو را چنان در آغوش کشد که گویی رفیق دیرینه‌ای است که تو را گم کرده و اکنون بازیافته است. 📌برای بیتوته گشتم تا حسینه‌ای پیدا کردم. جوانی که بر کناره قالی رنگ‌و رو‌رفته‌ای نشسته بود و ورود و خروج زائران را می‌پایید، به عربی گفت: «جا نداریم.» 📌با آنکه خستگی بازگشت از سفر یک روزه سامرا و کاظمین نایی برایم نگذاشته بود، دست بی‌رمقم را بر شانه‌اش گذاشتم و پرده ناآشنایی را با لبخندی کوتاه کنار زدم. چهره‌اش شکفت و مرا به چند عدد پسته تازه هم مهمان کرد. 📌آن سوی حسینیه، اتاقی بود که جای گذاشتن تشک‌ها و بالشت‌ها بود. به سمت در که نیمه‌باز بود رفتم تا تشکی برای استراحت بردارم. جوانی بلندبالا و لاغر که عینک کاچوئی و سیگار چسبیده به گوشه لبش، سیمایی خاص به او داده بود، باشتاب به سویم آمد و با صدای درشت و اخم‌هایی که از بالای قاب عینک درهم‌تر به‌نظر می‌رسید، گفت: چه می‌کنی؟ 📌فقط یک سلام و شکفتن گل لبخند از غنچه لب‌ها کافی بود تا او مرا به‌شدت در آغوش کشد و حتی روانداز خودش را برای استراحت به من پیشکش کند.👇
هدایت شده از دیباج
📌اما زیباترین صحنه آنجا بود که با پسرکی ۷ یا ۸ ساله روبرو شدم. چنان نگاهم در نگاهش گره خورد که گمان نمی‌کنم به این زودی خاطره‌اش از صفحه ذهنم محو شود. یکی دو ساعت از اولین دیدارمان گذشته بود که دوباره از کنارم رد شد. دست در دست پدر داشت. صورت زیبا و معصومش را به سمت من برگرداند و دوباره نگاه زیبایش را از پشت شیشه چشمهای سبزفامش، در نگاهم گره زد. 📌در حالی‌که چشم در چشم بودیم، انگشتان دست راستش را به هم چسباند و به سمت لب‌های آرامش برد و به نشانه دوستی و محبت، بر آنها بوسه‌ای نشاند و با نسیم مهربانی به سویم فرستاد. 📌دلم ریخت از آن نگاه مهرآمیز و معصومانه. ای کاش دوباره نگاهم در نگاهش گره بخورد! ای کاش ما با آنها بیشتر قاطی شویم و محبت حسین همچون شکرِ چای عراقی این روابط را بیش از پیش شیرین سازد. ما به این شیرینی نیاز داریم. @Arbaeennegar @Deebaj
🔹زینب؛ قافله‌سالار سرهای بریده هر چه سر چرخاند زینب، نوری از ایمان ندید جز سران روی نیزه، اثر از یاران ندید زآسمان، آن شومِ ناخن‌خشکِ روز واقعه جز مرارت دادن یاران، نمِ باران ندید پیش رویش گرگها سرگرمِ سَر، گردانی‌اند غیرِ سرگردانی از آن قوم سر گردان ندید کربلا آغاز یک جریان ضدِّ ظلم بود خونِ در جریان یک کشتارِ در جریان ندید هر چه سر چرخاند زینب با دو چشم برزخی غیرِ مشتی جانور آثاری از انسان ندید زان همه کشتار بی‌رحمانه در یک روز جز «ما رایت الا جمیل» از روضهٔ عریان ندید آسمان آن‌ روز آمد به تماشاگه راز تاکنون کس روی نیزه، قاری قرآن ندید 🔸غزلی از: جناب علی باقرزاده شاعر متعهد ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌
‌ ‌🔹سلام ارباب دلها ‌ 🔸‌اقتباس از: کانال «مرآت معرفت» به مدیریت زائر پیاده اربعین حاج‌کریم مهرشاد - پیام‌رسان ایتا ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌ ‌
🔹از جهاد جانبازی تا معراج شهادت در آستانه اولین سالگرد شهادت جانباز شیمیایی شهیدعبدالصمد رجبی دو اثر از زندگی شهید منتشر شد. کتاب «زندگی در مه» به زندگینامه کامل این شهید پرداخته و اثر «رنجهای شیرین»، به اختصار و با تاکید بر جنبهٔ خاص گروه سنی نوجوانان، به قلم خانم افسانه حیدری وانانی تدوین شده است. کتاب زندگی در مه، رنجها و صبوری‌های خانوادۀ این جانباز را شرح می‌دهد که همه را در سایۀ توکل به خداوند و توسل به اهل‌بیت(ع) به جان خریده‌اند. نویسنده سعی کرده تا بخشی از محنت‌ها و زیبایی‌های استقامت در راه خدا را به تصویر بکشد؛ گرچه به اذعان خودشان، آن‌ها هم همانند بانو زینب کبری (س) جز زیبایی ندیده‌اند. در بخشی از هر دو کتاب می‌خوانیم: «برای آن‌که ریهٔ مجروح آقاصمد خون‌ریزی نکند، زمستان و تابستان، در اتاق، سماور روشن و آبش در حال قل‌قل کردن بود و همسر ایشان (نسرین‌خانم ) مرتب با کتری آب می‌آورد و می‌ریخت توی سماور تا اتاق همیشه مرطوب باشد. اتاق مه‌آلود و پر از بخار شده بود، طوری که هر کس داخل می‌شد فکر می‌کرد وارد سونا شده است. دیوار‌ها خیس و پر از جلبک شده بود و دائم از سقف اتاق آب می‌چکید، طوری که در چوبی اتاق به‌خاطر رطوبت زیاد باد کرده بود و با فشار لگد باز می‌شد!». @vananman1 ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌
🔹دریای وصل از سنگلاخ دشت هم‌پای سرنوشت در رود روزگار همواره جاری‌ام پایم به رفتن و چشمم به ماندن است چون موج بی‌قرار از خود فراری‌ام این رود پرخروش اهل درنگ نیست این شعر خوانده را از بَر نمی‌کنم من قطره بودم و پیوسته‌ام به رود دریایی‌ام ولی باور نمی‌کنم هر برکه‌ای که خود دریا نمی‌شود بی‌راهه رفته‌گان مرداب دیده‌اند آنان که مانده‌اند از اصل خود جدا دریایی از سراب در خواب دیده‌اند 🔸مسعود ایمانی (صورت)@ravagh_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹شهید رجائی اسوهٔ انقلابی‌گری، دیانت و ساده‌گی ‌ ‌ ‌ ‌ 🔸ارسالی از: آقای علی رحیمی مدیر فرهیخته، مؤمن و بصیر آموزش و پرورش دارالمرز گیلان ‌ ‌ ‌ @ravagh_channel ‌ ‌
🔹برای تو - شعر سپید - نشر فرهنگ ۱۴٠۱ 🔸اثر: مسعود ایمانی(صورت)@ravagh_channel ‌ ‌
‌ ‌ ‌🔹صبح و سلام و صباح الخیر به همه‌گان@ravagh_channel ‌ ‌
‌ 🔹با زائران پیادهٔ اربعین‌ آن‌جا که می‌روی غم ما را به او بگو عرض دعا و قصه سنگ و سبو بگو با او بگوی شرح پریشانی مرا اما به جان فاطمه بی‌گفتگو، بگو ‌ 🔸شعر: منصور ایمانی(صبا) ‌ ‌ ‌ ‌ ‌