هدایت شده از العبد آیت الله بهجت (ره)
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
اصحاب سیدالشهدا علیهالسلام میگفتند: «اگر هفتاد مرتبه کشته شویم و زنده شویم و کشته شویم، دست از یاری تو برنمیداریم».
رحمت واسعه، ص۶۵
✳️ @bahjat_alabd
هدایت شده از ڪـاݩــال🌷ڪُــميـڶ
1_27479449.mp3
7.38M
#مداحی_شهدایی
از زیر قرآن رد شدم
دارم میرم به مدرسه
🔊مداحی #سیدرضا_نریمانی برای دختران شهدای مدافع حرم😭😭
@channelKomeil313
هدایت شده از دبخند
🌳در خواب و خیال هم نرفتیم به جنگ
🌳بی رنج و ملال هم نرفتیم به جنگ
🌳ما نسل سپیدبخت سوم بودیم
🌳از راه شمال هم نرفتیم به جنگ
#میلاد_عرفان_پور
@de_bekhand
هدایت شده از دبخند
🌺گرفتند انتقام کوچه ها را
🌺شکستند ازدحام کوچه ها را
🌺سفرکردند و ما با نیشخندی
🌺عوض کردیم نام کوچه ها را
#سیّد_حبیب_نظاری
@de_bekhand
هدایت شده از ڪـاݩــال🌷ڪُــميـڶ
#بابا_جان_داد
#شعر_بابا_شهید_شد
🍁اول پاییز🍂 بود و در کلاس
🌱دفتر📖 خود را معلم باز کرد
🍁بعد با نام #خدای مهربان
🌱درس اول آب💧 را آغاز کرد
🍁گفت #بابا آب داد و بچه ها
🌱یک صدا گفتند بابا آب داد
🍁 #دخترک اما لبانش بسته ماند
🌱گریه کرد 😭و صورتش را تاب داد
🍁او ندیده بود بابا را ⚡️ولی
🌱 #عکس او را دیده در قابی سپید
🍁یادش آمد مادرش یک روز گفت
🌱دخترم بابای پاکت شد #شهید🌷
🍁مدتی در فکر بابا غرق بود💭
🌱تا که دستی اشک😢 او را پاک کرد
🍁بچه ها خاموش ماندند و کلاس
🌱آشنا شد با سکوتی #تلخ و سرد
🍁دختری در گوشه ای آهسته باز
🌱گفت #بابا آب داد و داد نان
🍁شد معلم گونه هایش خیس و گفت
🌱بچه ها #بابای_زهرا داد جان😭
🍁بعد روی تخته سبز کلاس
🌱عکس چندین لاله زیبا 🌷کشید
🍁گفت درس اول ما بچه ها
🌱درس ایثار و وفا ، درس #شهید
🍁مشق شب را هر که با بابای خود
🌱باز بابا آب داد و نان نوشت
🍁دخترک ⚡️اما میان دفترش
🌱ریخت اشک😭 و “ #دادبابا_جان” نوشت
#جای_خالی_بابا
🌷 به یاد همه شهدای هشت سال دفاع مقدس و به یاد شهدای مظلوم حادثه خونین اهواز
⬅️ این کلیپ دیدنی را از دست ندهید
🔸 انشاالله زیارت امام حسین علیه السلام در اربعین روزی همه بشود بدون منت احدی و فقط با لطف خود امام حسین علیه السلام
🙏 کاش ذره ای از حال این نوجوان را هم به ما بدهند
️ @samtekhoda3
هدایت شده از ڪـاݩــال🌷ڪُــميـڶ
1_27450899.mp3
4.11M
🌷تقدیم به روح پاک شهدای حادثه تروریستی #اهواز
🍃کرببلای ایران
🍃شیش گوشه خوزستان
🍃مظلوم حسین جان
🎤 #مجتبی_رمضانی
🌷 #شبتون_شهدایی
🌷 #التماس_دعای شهادت
هدایت شده از پویش مردمی همسنگران آسمانی من(یادواره شهیدان هادی خ)
#چند دقیقه تفکر
🔻🔺گاهی از من و شمای "مذهبی" ، تنها یک تیپ باقی می ماند !
برای خانم ها چادرشان....
و برای آقایان محاسنشان...
گاهی من و شمای "مذهبی" آنقدر درگیرِ
پست ها و متن هایمان در صفحات مجازی می شویم ؛
که از خواندن روزانه چند خط قرآن یا کتب روایی، غافل میشویم ؛📿
و در پایان روز، میبینیم که حتی یک دهم
وقتی که در فضای مجازی بودیم، در فضای قرآن و حدیث نفس نکشیدیم.😓😓
آنقدر که آنلاین بودیم و اولین نفر پست های دیگران را لایک کردیم
به فکر نماز اول وقت نبودیم...🙏🙏
آنقدر درگیر جذب حداکثری شدیم که فراموش کردیم
"اخلاص" و "عبودیت" رمز برکت در کارهایمان است...
..آنقدر که به فکر آبروی خود
و برانگیختنِ تشویق دیگران و لایک کردن هایشان بودیم❤❤
به فکر رضایتِ صاحب زمانمان نبودیم...❌❌
آنقدر مدام فکرمان مشغول عکس پروفایل و استاتوس هایمان بود؛
غافل شدیم از اینکه پیش اماممان چه وجهه ای داریم
و وضعیتِ نامه ی اعمالمان پیش او چگونه است...📩
آنقدر در این فضا وقتمان را با انبوهی از جمعیت گذراندیم
فراموش کردیم تنهایی و غربت امام زمانمان را..
😬😬
آن چنان حضور در این فضا را برای خود لذت بخش کردیم
که کم کم غافل شدیم از لذتِ مناجات و درددل خصوصی با مولا....😰😰
✴#تقوا_در_فضای_مجازی
✴#تقوا_در_زندگی
هدایت شده از پویش مردمی همسنگران آسمانی من(یادواره شهیدان هادی خ)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرباز وطن
هدایت شده از ڪـاݩــال🌷ڪُــميـڶ
📖 #خاطرات_شهدا
یہ دستش قطع شده بود ، اما دست بردار جبهہ نبود .
بهش گفتند : « با یہ دست ڪہ نمےتونے بجنگے ، برو عقب . »
گفت :
« مگہ حضرت ابوالفضل با یڪ دست نجنگید ؟
مگہ نفرمود : والله ان قطعتموا یمینے انے احامے ابداً عن دینے ...!؟ »
عملیات والفجر ۴ مسئول محور بود .
حمید باڪرے بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محاصره دشمن نجات بده .
با عدهاے از نیروهاش رفت بہ سمت منطقہ مأموریت .
... لحظههاے آخر ڪہ قمقمہ رو آوردن نزدیڪ لبای خشڪش گفتہ بود : « مگہ مولایمان امام حسین (ع) در لحظہ شهادت آب آشامید ڪہ من بیاشامم ... !؟ »
شهید ڪہ شد ، هم تشنہ بود هم بـےدست …
« سردار شهید شاپور برزگر گلمغانی ، فرمانده محور عملیاتے لشڪر ۳۱ عاشورا » 🌹
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
🌹فرازهایی از وصيتنامه سپهبد شهيد
#علي_صياد_شيرازي آمده است:
بسماللهالرحمنالرحيم، ارحمالراحمين، ربالعالمين و صليالله علي محمد والهالطاهرين، انالله و انااليه راجعون.
هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدقالله و رسوله. اللهم زدنا ايماناً و ارحمنا. اشهد ان لاالهالا الله وحده لا شريك له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدي و دينالحق و ان الصديقة الطاهره فاطمهالزهرا، سيده نسا العالمين و أن علياً أميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و عليبنالحسين و محمّدبنعلي و جعفربنمحمّد و موسيبنجعفر و عليبنموسي و محمّدبنعلي و عليبنمحمّد و الحسنبنعلي و الحجهالقائمالمنتظر صلواتالله و سلامه عليهم ائمتي و سادتي و موالي بهم اتولي و من اعدائهم اتبر و أنالموت و النشور حق و الساعة آتية لاريب فيها و أنالجنة و النار حق. اللهم أدخلنا جنتك برحمتك و جنّبنا و احفظنا من عذابك بلطفك و احسانك يا لطيفاً بعباده يا أرحم الراحمين.
خداوندا! اين تو هستي كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولايتت قرار دادي. خدايا! تو خود ميداني كه همواره آماده بودهام آنچه را كه تو خود به من دادي، در راه عشقي كه به راهت دارم، نثار كنم. اگر اين نبود، آن هم خواست تو بود.
پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نميدانم چه موقع خواهم رفت ولي ميدانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهي و آن قدر با دشمنان قسمخوردهات بجنگم تا به فيض #شهادت برسم.
خداوندا! ولي امرت حضرت #آيت_الله_خامنهاي را تا #ظهور_حضرت_مهدي (عج) زنده، پاينده و موفق بدار. آمين يا رب العالمين.
#هفته_دفاع_مقدس
هیأت فاطمیون قم
جلسه مقارن با گرامیداشت هفته دفاع مقدس با حضور:
حجتالاسلام نادم(از موسسه سیره شهدا)
حاج مهدی سلحشور
حاج مهدی رسولی
چهارشنبه 4مهر
ساعت: 20
میدان بسیج، مسجد و حسینیه فاطمیون
هدایت شده از ڪـاݩــال🌷ڪُــميـڶ
#خاطرات_شهدا 🌷
🔹شب🌙 بود. #ابراهیم در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به مداحی🎤 کرد. صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس #گرفته بود!
🔸بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم #شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد😔.
🔹آن شب #قبل از خواب ابراهیم خیلی عصبانی بود😠 و گفت: من مهم نیستم🚫، این ها مجلس #حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم❌!
🔸هر چه می گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، #آقا_ابراهیم تو کار خودت را بکن، امافایده ای نداشت. آخر شب🌘 برگشتیم مقر، دوباره #قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم!ساعت یک نیمه🕜 شب بود. خسته و کوفته خوابیدم😴.
🔹قبل از #اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان می دهد. چشمانم را به سختی باز کردم. چهره ی #نورانی_ابراهیم بالای سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو الان موقع اذانه📢.
🔸من بلند شدم. با خودم گفتم: این بابا انگار نمی دونه #خستگی یعنی چی؟! البته می دانستم که او هر ساعتی⏰ بخوابد، #قبل از اذان بیدار می شود و مشغول نماز📿.
🔹ابراهیم دیگر بچه ها را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و #نمازجماعت صبح را برپا کرد.
بعد از نماز و تسبیحات📿، ابراهیم شروع به خواندن #دعا کرد. بعد هم مداحی #حضرت_زهرا (علیها سلام)!
🔸اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه ی بچه ها را جاری کرد😭. من هم که دیشب #قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیش تر تعجب کردم😟! ولی چیزی نگفتم🔇.
🔹بعد از خوردن #صبحانه به همراه بچه ها به سمت #سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر💭 کار های عجیب او بودم. ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا #روضه خواندم⁉️
🔸گفتم: خب آره، شما #دیشب قسم خوردی که... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن🚫.بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب #خواب به چشمم نمی آمد، نیمه های شب🌓 کمی خوابم برد.
🔹یکدفعه دیدم وجود مقدس #حضرت_صدیقه_طاهره (علیها سلام) تشریف آوردند و گفتند:
نگو نمی خوانم، #ماتورادوست_داریم.
هرکه گفت بخوان تو هم بخوان
دیگر گریه😭 امان صحبت کردن به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به #مداحی کردن ادامه داد.
#شهید_ابراهیم_هادی
#یادشهدا_باصلوات
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
گاهے یک نفر مےآید و مےشود تمام زندگے یک نفر مثل تو که آمدے و شدے تمام زندگے من💞 #عارف_پهلوان #سرد
#خاطرات_شهدا 🌷
🔹شب🌙 بود. #ابراهیم در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به مداحی🎤 کرد. صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس #گرفته بود!
🔸بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم #شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد😔.
🔹آن شب #قبل از خواب ابراهیم خیلی عصبانی بود😠 و گفت: من مهم نیستم🚫، این ها مجلس #حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم❌!
🔸هر چه می گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، #آقا_ابراهیم تو کار خودت را بکن، امافایده ای نداشت. آخر شب🌘 برگشتیم مقر، دوباره #قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم!ساعت یک نیمه🕜 شب بود. خسته و کوفته خوابیدم😴.
🔹قبل از #اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان می دهد. چشمانم را به سختی باز کردم. چهره ی #نورانی_ابراهیم بالای سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو الان موقع اذانه📢.
🔸من بلند شدم. با خودم گفتم: این بابا انگار نمی دونه #خستگی یعنی چی؟! البته می دانستم که او هر ساعتی⏰ بخوابد، #قبل از اذان بیدار می شود و مشغول نماز📿.
🔹ابراهیم دیگر بچه ها را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و #نمازجماعت صبح را برپا کرد.
بعد از نماز و تسبیحات📿، ابراهیم شروع به خواندن #دعا کرد. بعد هم مداحی #حضرت_زهرا (علیها سلام)!
🔸اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه ی بچه ها را جاری کرد😭. من هم که دیشب #قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیش تر تعجب کردم😟! ولی چیزی نگفتم🔇.
🔹بعد از خوردن #صبحانه به همراه بچه ها به سمت #سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر💭 کار های عجیب او بودم. ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا #روضه خواندم⁉️
🔸گفتم: خب آره، شما #دیشب قسم خوردی که... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن🚫.بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب #خواب به چشمم نمی آمد، نیمه های شب🌓 کمی خوابم برد.
🔹یکدفعه دیدم وجود مقدس #حضرت_صدیقه_طاهره (علیها سلام) تشریف آوردند و گفتند:
نگو نمی خوانم، #ماتورادوست_داریم.
هرکه گفت بخوان تو هم بخوان
دیگر گریه😭 امان صحبت کردن به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به #مداحی کردن ادامه داد.
#شهید_ابراهیم_هادی
#یادشهدا_باصلوات
سلام علیکم
خداقوت
دعوتنامه ویژه:
🌷برگزاری ویژه برنامه هفته دفاع مقدس با سخنرانی و روایت گری مادر بزرگوار سرداران شهید آقامهدی و آقامجید زین الدین و راویان دفاع مقدس ویژه خواهران
✔زمان:چهارشنبه ۹۷/۷/۴ساعت۱۰ صبح
✔مکان:قم،گلزار مطهر شهدای علی بن جعفر(ع)، مزار شهیدان زین الدین
@raviannoorshohaday.a.v.