eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
634 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
صبــح است و جهان باز غزلخوان شده است خورشیـد دوباره بر تــو مهمان شده است سلام صبحتون شهدایے ✋ 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏از چیزی نمی ترسیدم 🌱قسمت-دوم از همان کودکی ،حالتی از نترسی داشتم. دَه سالم بود،تابستان بود و مدرسه تعطیل. پدرم یک گاو شاخ زن خطرناک داشت که همه از اون می ترسیدند. مرا سوار این گاو کرد که ببَرم به دِهِ دیگری که ۱۵کیلومتر با خانه ما فاصله داشت و خانه ی عمه ام آنجا بود. گاوِ مغرور حاظر به فرمان بَری نبود و با سرِخود به پاهای کوچک من می کوبید.من ابن بیابان را، تنها سوار بر این حیوان خطرناک،تا دِهِ عمه ام رفتم... روزی نبود خانه ما خالی از مهمان باشد.سالی دو سه بار برنج می خوردیم که اصطلاحا به آن "قبولی"می گفتند.کسی آش به تنهایی نمی پخت؛اما زن های عشیره که همه عموزاده و خاله زاده بودند،با هم روی هم جمع می کردند و برای باریدن باران یا در ابتدای کوچ، نذر"سیدِ خوشنام، پیرِ خوشنام"آش نذری می پختند که حسابی خوشمزه می شد😋 &ادامه دارد... حداکثری ⚘سلیمانی_شو ⚘ 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏سه نیمه سیب 🍎 قبل از هر چیزی می بایست اسم و هویت خودت را به کلی عوض می کردی؛ که کردی. می بایست می شدی سکینه نوری، همسر جمعه خان،مادر واد رضایی و خاله ی بشیر زمانی ! اما از سر کنجکاوی مصطفی را از پشت تلفن سوال پیچ کرده ای که "آخه چرا باید بشم خاله تو؟یعنی چه فرقی داره که واقعیت را بگم ؟" -مامان چند بار بگم که اعزام دو برادر، اون هم هم زمان به سوریه، قدغنه؟! کمی از فراموش کاری خودت لجت می گیرد، و باز اسم و عنوان خود را مرور می کنی... از عنوان جمعه خان خنده ات می گیرد و باز با خودت می گویی :عجب اسمی رو باباشون گذاشتند... دل تو دلت نیست . باید آنقدر صبر کنی تا باز خود مصطفی زنگ بزند و چند و چون ماجرا را برایت بگوید که مامور گزینش لشکر فاطمیون آمد و خانه و زندگی شان را دید؛صحبت شد و قبول کرد که واقعا افغانی هستند و مشکلی برای اعزام ندارند... &ادامه دارد... راوی: مادر مصطفی و مجتبی بختی 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
‌‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🦋 🦋 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🦋اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،   🦋اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🦋اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم 🌹 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
💢 ‏عامل شهادت شون در ملاعام به دار مجازات آویخته شد. ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌹جلسه ستاد بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم عزیز با حضور تعدادی از فعالان مردمی جهاد و شهادت و مقاومت و فعالان جهادی و محلات 🌹هم اندیشی و همفکری ⚘شهر مقدس قم ⚘امشب ( دوشنبه ۲۱ آذر ) 👈 مدارس، دانشگاه ها، مراکز و مجموعه های سراسر کشور که درخواست راوی تخصصی مکتب حاج قاسم یا برگزاری دوره و کارگاه تخصصی مکتب حاج قاسم یا برگزاری مراسم یادواره حاج قاسم با حضور تیم کامل یا اعزام کاروان راهیان مکتب حاج قاسم عزیز را دارند، لطفا درخواست خود را به شماره ۰۹۹۲۹۱۱۶۶۹۵ یا آیدی ذیل الذکر اعلام نمایند... 👇 @Xshahidegomnamefakkehvatalaeieh ⚘ستاد بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم ⚘مکتب حاج قاسم عزیز ⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘☘http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ☘⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌹جلسه ستاد بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم عزیز ؛ هم اندیشی و همفکری و ارائه ایده های تاثیرگذار در خصوص برنامه های سومین سالگرد شهادت حاج قاسم در حوزه خانواده و برای بانوان به ویژه دختران دهه ۹۰ و ۸۰ ⚘شهر مقدس قم 👈 مدارس، دانشگاه ها، مراکز و مجموعه های سراسر کشور که درخواست راوی تخصصی مکتب حاج قاسم یا برگزاری دوره و کارگاه آموزش تخصصی مکتب حاج قاسم یا برگزاری مراسم یادواره حاج قاسم با حضور تیم کامل یا اعزام کاروان راهیان مکتب حاج قاسم عزیز را دارند، لطفا درخواست خود را به شماره ۰۹۹۲۹۱۱۶۶۹۵ یا آیدی ذیل الذکر اعلام نمایند... 👇 @Xshahidegomnamefakkehvatalaeieh ⚘ستاد بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم ⚘مکتب حاج قاسم عزیز ⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘☘http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ☘⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏از چیزی نمی رسیدم 🌱قسمت_سوم 🌱در همسایگی ما خانه ای بود که آه در بساط نداشت.مادرم که نان می پخت،بچه های او می ایستادن به تماشا.هنوز ایستادن آن دو دختر در ذهنم مجسم است.مادرم چند دسته نان به آنها می دادو این عمل هر روز تکرار می شد.بعضی وقت ها برادرم،حسین ناراحت می شدو آن ها را دعوا می کرد؛اما گرسنگی باعث می شد تکان نخورند تا دسته های نان را دریافت کنند! 🌱تعطیلی مدرسه و دریافت کارنامه ۱۳ برایم اهمیت نداشت.آنچه مهم بود ، ترکه های خوابیده در جو بود.هر روز صبح که چشممان به ابن می افتاد، رعشه بر انداممان می انداخت. آن وقت ها مدرسه ما پسرانه و دخترانه مشترک بود.وقتی معلم من و حسین برادرم را کتک می زد، خواهرم آذر که خیلی شجاع بود، با چوب کوچولویی به معلم حمله می کرد و با گریه به او فحش می دادو می گفت :"چرا برادرما می زنی؟" &ادامه دارد... حداکثری ⚘سلیمانی-شو⚘ 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مزار مطهر سیدالشهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی عزیز و رفقای شهیدشان در گلزار شهدای بین المللی کرمان نائب الزیاره هستم... ⚘سحر چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۱ (هم اکنون) سیاری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/sayarimojtabas ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سلام امام زمانم✋🌸 دل را پر از طراوٺ عطر حضور ڪن  آقا تو را به حضرٺ زهرا ظهورڪن  آخر ڪجایے اے گل خوشبوے فاطمه(س) برگرد و شهـر را پر از امواج نورڪن   🍁اللهم عجـل لولیـک الفـرج🍁 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
دل ڪه هوایے شود... پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند. و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد... 📎بیایید دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها ڪنیم ... 🏳 زیارت "شهــــــداء" 🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... 📎هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات.. سلام بر شهدا✋ ⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘🍂⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada
🎞 رفیق‌شهید : هوا خیلی سرد بود... ماهممون تو چادارا ۷یا۸نفری میخوابیدیم واقعا وحشتناک بودسرمای اون شبا ... ساعت سه شب بود پاشدم رفتم بیرون، دیدم یکی کنار ماشین باهمون پتو داره نماز شب میخونه!! این چیزا رو ما تو واقعیت ندیدیم، توفیلمادیدیم! اما من درمورد بابڪ دیدم .. یه جوون عاشق  ..♥️🍂 بابڪ داشت تواون سرما باخداش حرف میزد...💓 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌹وقتی از گذشته زندگی خودش حرف می زد داستان حُر را بازگو می کرد خودش را حُر نهضت امام می دانست. می گفت: حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزء اولین ها باشم. در همان روز های اول جنگ از همه جلوتر پا به عرصه گذاشت. آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند. آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت. آنقدر رفت تا با ملائک همراه شد . شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت. پس از سی و یک سال زندگی پر فراز و نشیب درهفدهم آذر پنجاه و نه در دشتهای شمال آبادان این پرواز را ثبت کرد. پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او را ندید ؛ حتی پیکرش پیدا نشد. 🌷"شهیدشاهرخ ضرغام" 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏از چیزی نمی ترسیدم 🌱قسمت-چهارم 🌱هوا کاملا تاریک شده بود.به سمت پَلاس هایمان حرکت کردیم.در تاریکی شب،کفش های پلاستیکی مان که پاره بود و تا حالا چهار بر با اَنبُرِ داغ آن را پینه کرده بودیم،درحال لَق زدن در پایم بود.پیراهن هایمان هم "ببشور و بپوش"بود که خاله کبری می دوخت. هوا خنکِ خنک بود و کمی سردی را در بدن نحیف خودم، در حالی که تنها یک پیراهن کهنه تنم بود، حس می کردم. دره تاریک تاریک بود و ما سه بچه ی ده یازده ساله صدای آوازمان دره را پر کرده بود.صدای من از همه ی آن ها بهتر بود. آن سال پلنگ در دره دیده شده بود. از دور صدای فریاد مردان دِه را شنیدیم . نگران شده بودن و به استقبالمان آمده بودند گوسفندان بر اساس غریزه به سرعت تفکیک شدن و هر یک به خانه ی صاحب خود هجون می برد... &ادامه دارد... حداکثری ⚘سلیمانی-شو⚘ 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مزار مطهر حاج قاسم سلیمانی عزیز و رفقای شهیدشان در گلزار شهدای بین المللی کرمان نائب الزیاره هستم... ⚘چهارشنبه شب ۲۳ آذر ۱۴۰۱ (هم اکنون) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/sayarimojtabas ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌹دوشنبه های شهدایی 🌷توسط هیئت بیت الشهدا برگزار گردید: ⚘دیدار با خانواده مجتهد بی نشان؛ مجاهد شهید آیت الله محمدصادق صدوق گلپایگانی 👈 با روایت گری خانواده معظم شهید و راویان مدافع حرم 👈و ذکر توسل 👈 منزل فرزند شهید ⚘قابل ذکر است هر هفته دوشنبه ها،هیئت "بیت الشهدا" دیدار با خانواده های معظم و معزز شهدا را برگزار می نماید. ⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas ⚘☘http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani ☘⚘ http://eitaa.com/raviannoorshohada
ای مادر، دلتنگم_۲۰۲۲_۱۲_۱۴_۲۱_۰۴_۰۲_۲۶۷.mp3
12.02M
"ای مادر دلتنگم هواتو کردم...💔 کربلایی حسین طاهری در خواستی رزق شبانه 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏سه نیمه سیب 🍎 هنوز تو اتاق مجتبی هستی که صدای زنگ در فضای خانه می پیچد.می دانی که باید بچه هایت باشند.تصویری شکسته و غمناک می بینی .در اولین نگاه،ریش پروفسوری مصطفی ست که جلب توجه می کند.می دانی که این هم بخشی از نمایشنانه ی افغانی شدنشان بوده. موهایشان مثل گذشته مرتب نیست.حتی سلام و احوال پرسی و دست مامان بوسیدن شان هم خسته و شکسته است. -آره مامان جون.....دیدی تیرمون به سنگ خورد؟! -برا همین گفتم بیاین، اگه خدا بخواد،باز هم کارتون میشه، عزیزم! -ولی مامان، بدجور تو ذوق مون خورد... بله فرمانده افغانی متوجه شده بود که این دو پسر، ایرانی هستند. دلت پر و خالی می شود و باز به خودت، نهیب می زنی که باید کمکشان کنی، مثل همان وقتی که برای ازدواج مصطفی ۱۶ساله ات آستین بالا زدی و همه چیز را به خدا سپردی... &ادامه دارد... راوی:مادر مصطفی و مجتبی بختی 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم دلتنگی هم نشانه رمزهست خدایاشکر🤲انتخاب وعده های رمزت هستیم..شبهای جمعه آسمان وعده نگاهمان هست ..شهداگاهی نگاهی..یاعلی - فدا❤ 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏از چیزی نمی ترسیدم 🌱⚘قسمت-پنجم 🌱⚘پدرم اهل نماز بود.شاید در آن وقت چند نفر نماز می خواندند؛اما پدرم به شدت تقیّد به نماز اول وقت داشت.نماز صبح را از روی ستاره و نماز ظهر را از روی سایه تشخیص می داد. همانطور که به نماز تقّید داشت ،به حلال و حرام هم همین گونه بود. زکات همه مالش را،چه در گندم و جو و چه در گوسفندها،به موقع به سید محمد می داد... 🌱⚘پدرم نُهصد تومان بدهکار بود.به همین دلیل هی به خانه کدخدا رفت و آمد می کردکه به نوعی حل کند.بدهیِ پدرم مرا از مادرم بیشتر نگران کرد.به خاطر ترس از زندان افتادنِ پدرم ،بارها گریه کردم. تصمیم گرفتم به شهر بروم و به هر قیمتی،قرض پدرم را ادا بکنم.پدر و مادرم هر دو مخالفت کردند.من تازه،وارد چهارده سال شده بودم؛آن هم یک بچه ضعیف که تا حالا فقط را دیده بود... &ادامه دارد... حداکثری ⚘سلیمانی-شو⚘ -فدا ❤ 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
اے فطرس‌فردوس‌ در ایݩ صُبحِ‌حسینــى از مـا برساݩ ‌محـضرارباب‌سلامـى 🍃° 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌷 شهید همت: 🌿 سفارشم به ملت، تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت از در گاه خداوند است تا این را به انقلاب (عج) وصل نمایند. "شادی روح شهید همت " 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏از چیزی نمی ترسیدم 🌱⚘قسمت-ششم 🌱⚘با احمد و تاجعلی که مثل سه برادر بوریم،با هم قرار گذاشتیم.راهی شهر شدیم، اتوبوس شب به شهر کرمان رسید.اولین بار ماشین هایی به آن کوچکی می دیدم(فولِکس و پیکان). محو تماشای آن ها بودم که اتوبوس روی میدان باغ ایستاد . ⚘🌱هاج و واج مردم را نگاه می کردیم،مثل وحشی هایی که برای اولین بار انسان دیده اند! مانده بودیم کجا برویم.خانه ی عبدالله تنها نشانیِ آشنای ما بود؛اما من و آن دو ،نه بلد بودیم سوار تاکسی شویم و نه آدرس می دانستیم. نوروز که مادرم ما را به او فرستاده بود و چند بار به شهر آمده بود،وارد بود.جلوی یک ماشین کوچکِ نارنجی را گرفت که به آن "تاکسی"می گفتند، گفت:"تاکسی، تهِ خواجو." به هر صورت به خانه ی عبدالله رسیدیم. عبدالله به خوبی استقبالمان کرد. با دیدن عبدالله سعدی گُل از گلِمان شکُفت . بوی همشهری ها، بوی مادرم، فامیلم، بوی دِه را استشمام کردم و از غربت بیرون آمدم... &ادامه دارد... حداکثری ⚘سلیمانی-شو⚘ -فدا ❤ 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌹روایت گری تخصصی مکتب حاج قاسم 🌹برگزاری دوره و کارگاه آموزش تخصصی مکتب حاج قاسم 🌹 برگزاری مراسم یادواره، محفل انس و بزرگداشت حاج قاسم 🌹اعزام کاروان راهیان مکتب حاج قاسم به استان کرمان 👈 مدارس آموزش و پرورش،مدارس علمیه ، دانشگاه ها، مراکز، مساجد، پایگاه ها، هیئات مذهبی، سازمان ها و مجموعه های سراسر کشور در صورت درخواست موارد ذیل الذکر: ۱) راوی تخصصی مکتب حاج قاسم ۲) برگزاری دوره و کارگاه آموزش تخصصی مکتب حاج قاسم ۳) برگزاری مراسم یادواره، محفل انس و بزرگداشت حاج قاسم با حضور عوامل و تیم کامل ۴) اعزام کاروان راهیان مکتب حاج قاسم عزیز به استان کرمان با حضور خانواده های معظم شهدا و تیم های تخصصی هادی و راوی و مداح و برنامه های فرهنگی و اجرای سین به صورت کامل و... لطفا درخواست خود را به شماره ۰۹۹۲۹۱۱۶۶۹۵ یا آیدی ذیل الذکر اعلام نمایند... 👇 @Xshahidegomnamefakkehvatalaeieh ⚘ستاد بزرگداشت سومین سالگرد شهادت حاج قاسم ⚘مکتب حاج قاسم عزیز ⚘مجمع راویان ⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas
📕✏سه نیمه سیب🍎 ⚘🌱_سرت را بالا بگیر ببینم چی گفتی.واقعا میخواهی زن بگیری؟ -آره مامان جون!آخه چجوری بگم من هنوز نگاهم به هیچ نامحرمی نیفتاده؛بدت می آد که اولین بار چشمم به زن خودم بیفته؟ -حالا بگو نظرت رو کی هست. گونه هایش را عرق شرم پوشیده است.سرش پایین است و دارد لبش را می جود.پشت یک لبخند می گوید:"حالا خودت رو کس خاصی نظر نداری؟" ⚘🌱می روی توی فکر.تصویر دخترهای غریبه و آشنا ،در مقابل چشمانت به صف می شوند؛ یک لحظه،تصویر دختر ریزنقش خواهرت در نظرت برجسته می شود: _زهرا،دختر خاله فاطمه،چطوره؟ مصطفی می خندد. دیده ایش تا حالا؟ -کوچیک که بود ، آره... -لازم باشه، می بینمش؛اما تو هم که بگی خوبه،قبوله. -الهی،مادر فدات!من که از خدامه؛ولی توی طلبه با شونزده سال سن و درآمد صفر و سربازی نرفته،چی کار می خوای بکنی؟ -با دلخوری نگاهت می کند.بهش برخورده؛اما تو هم نمی توانی حرف هایت را نزنی... &ادامه دارد... راوی: مادر مصطفی و مجتبی و مرتضی بختی 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
💠امام خامنه‌ای خطاب به گروه های تفحص شهدا: آن کسانی که میخواهند مسئله شهید و شهادت را زیر غبار ها پنهان کنند ، شما نمیگذارید این کار انجام شود. 🕊۲۶ آذر ماه سالروز شهادت شهید تفحص ، " " گرامی باد 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏از چیزی نمی ترسیدم ⚘🌱قسمت_هفتم ⚘🌱درِهر مغازه و کافه و رستوران و کارگاه را می زدم و سوال می کردم:"آیا کارگر نمی خواید؟" همه یک نگاهی به قد کوچک و چثه نحیف من می کردند و جواب رد می دادند. آخر، در یک ساختمان در حال ساخت وارد شدم.چند نوجوان مشغول کار کردن بودند. "اوستا علی" بچه ها به این نام صدایش می کردند. نگاهی به من کرد و گفت:"اسمت چیه؟" گفتم:"قاسم" -چند سالته؟ -گفتم:"سیزده " -مگه درس نمی خونی؟ -ول کردم. -چرا؟ -پدرم قرض دارد. اشک در چشمانم جمع شد.منظره ی دست بندزدن به دست پدرم،جلوی چشمم آمد. اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. "آقا، تورو خدا ، به من کار بدید!" اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:"می تونی آجر بیاری؟" گفتم:"بله." "روزی دو تومان بهت می دم، به شرطی که کارکنی." خوشحال شدم که کار پیدا کردم. اوستا صدایش را بلند کرد:" فردا صبح ساعت هفت،بیا سرِکار." گفتم:"فردا اوستا؟" یادم آمد شهری ها به "صبح"می گویند"فردا" گفتم "چشم" خوشحال به سمت خانه عبدالله، استراحتگاه محلی ها، راه افتادم خبرِ کار پیدا کردن را به همه دادم... &ادامه دارد... حداکثری ⚘سلیمانی-شو⚘ -فدا❤ 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺 http://eitaa.com/raviannoorshohada